۱-۶ تعاریف مفهومی و عملیاتی متغییرها :
۱-۶-۱ تعریف مفهومی:
نیازهای بنیادی روانی: موری[۲۸] (۱۹۶۷) معتقد است که نیاز­های روان­شناختی، یک سازه­ی فرضی است که منشأ قابل تشخیصی در داخل بدن ندارند، به رفتار انرژی می­بخشند و آن را هدایت می­ کنند و متوجه ارضای روانی و عاطفی هستند و به طور غیر مستقیم از نیازهای اولیه ناشی می­شوند (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۱).
طرحواره­های ناسازگار اولیه: عمیق­ترین سطح شناخت هستند و اصول ثابت و دراز مدتی هستند که در دوران کودکی به وجود می‌آیند، در زندگی بزرگسالی تداوم می‌یابند و با ناکارآمدی زیاد مشخص می‌شوند. این طرحواره­‌ها الگویی برای پردازش تجارب بعدی محسوب می‌شوند (یانگ، ۱۹۹۹).
اختلال تنظیم هیجانی: به عنوان مقوله­ای مشتمل بر، فقدان آگاهی و درک هیجانها، عدم پذیرش هیجانها، توانایی برای کنترل کردن رفتارهای تکانشی و رفتارکردن مطابق با اهداف مطلوب به منظور دستیابی به اهداف فردی و مطالبات موقعیتی تعریف می­ شود (گراتز و رومر[۲۹]، ۲۰۰۴).
۱-۶-۲ تعریف عملیاتی:
نیازهای بنیادی روانی: در این پژوهش ارضاء نیازهای بنیادی روانی به عنوان مفهومی در نظر گرفته شده است که به وسیله پرسشنامه ۲۱ سوالی گاردیا، دسی و ریان اندازه ­گیری می­ شود و برآورد شدن سه نیاز: خود مختاری، شایستگی، و ارتباط با دیگران را می­سنجد (دسی و ریان، ۲۰۰۰).
طرحواره­های ناسازگار اولیه: طرحواره­های ناسازگار اولیه به وسیله­ پرسشنامه ۷۵ سوالی یانگ اندازه گیری می­ شود، که شامل ۱۵ طرحواره و با توجه به پنج نیاز هیجانی ارضاء نشده در ۵ حوزه­، طرحواره بریدگی و طرد، طرحواره خودگردانی مختل، طرحواره محدودیتهای غیرمنطقی، طرحواره دیگر جهت ‌مندی، طرحواره بازداری و نگرانی مفرط تقسیم بندی می­ شود. چنانچه هر خرده مقیاس بالاتراز ۲۵ باشد آن طرحواره ناسازگار است (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳، ترجمه­ی حمید پور و اندوز، ۱۳۹۲).
اختلال تنظیم هیجانی: اختلال تنظیم هیجانی یک شاخص خودگزارشی است که برای ارزیابی اختلالات موجود در تنظیم هیجانی به شکل جامع­تری نسبت به ابزارهای موجود در این زمینه ساخته شده است و دارای ۳۶ سوال و ۶ خرده مقیاس: عدم پذیرش پاسخ­های هیجانی، اختلال در انجام رفتارها­ی هدفمند، اختلال در کنترل تکانه، فقدان آگاهی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجانی، فقدان شفافیت هیجانی می­باشد ( گراتز و رومر، ۲۰۰۴).
فصل دوم
مروری بر ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیق
۲-۱ مقدمه
دراین فصل به بازنگری مبانی نظری وپیشینه تجربی پژوهش پرداخته می­ شود ونظریه­ های نیازهای بنیادی روانی، طرحواره­های ناسازگار اولیه و اختلال تنظیم هیجانی و پیشینه هر یک از آنها بررسی خواهند شد.
۲-۲ بخش اول: نیازهای بنیادی روانی
۲-۲-۱ مقدمه
آدمی به عنوان موجود زنده، دارای تعدادی نیازهای فیزیولوژیکی پایه است که برای حفظ و بقای او باید ارضاء شوند. این نیازها، مثلاً نیاز به آب و غذا، در انسان و حیوان خاستگاه و ماهیت یکسانی دارند. اما آدمی با حیوانات رده­های پایینتر از دو جنبه تفاوت دارد: نخست از این جهت که انسان این نیازها را به شیوه­ای غریزی، یعنی با پیروی از الگوهای رفتاری خشک و ثابت ارضاء نمی­ کند. رفتار آدمی بی­نهایت متغیر، متنوع و انعطاف پذیر است. تفاوت دوم در اینجاست که انسان به وسیله­ مجموعه ­ای از نیاز­های ثانوی (یعنی نیازهای دارای ماهیت روانشناختی) برانگیخته می­ شود، نیازهایی که به جهات اجتماعی ایجاد شده ­اند و از یک فرد به فرد دیگر تفاوتهای زیادی دارند (کریمی، ۱۳۹۲).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
نیاز یک مفهوم عمومی است که در زمینه ­های مختلف کاربردهای نسبتاً وسیعی دارد و بر حسب موارد، تعاریف متعدد از آن ارائه می­ شود. این تعاریف اگر چه یک نوع مفهوم یا احساس مشترک را نشان می­دهد، با این وجود از مناظر و ابعاد مختلف ارائه شده است. نیاز در روانشناسی عبارت است از حالت محرومیت، کمبود و فقدان در ارگانیزم مانند کمبود غذا، آب و اکسیژن یا به طور کل کمبود هر حالتی که برای استمرار و ادامه حیات یک موجود زنده ضرورت دارد و برای بهزیستی فرد لازم است. کلیه موجودات زنده از سادترین تک یاخته تا انسان که پیچیده­ترین و کامل ترین آنهاست دارای مجموعه ­ای از نیازها است (براندن[۳۰]،۲۰۰۱، ترجمه­ی قراچه داغی، ۱۳۸۰)
۲-۲-۲ نیازهای روانشناختی:
هر وقت که فعالیتی نیازهای روان شناختی ما را فعال کند، به آن علاقه­مند می­شویم. وقتی که فعالیتی نیازهای روان شناختی ما را ارضاء می­ کند، احساس خشنودی می­کنیم. بنابراین، ما از احساس علاقه و خشنودی خودمان آگاه هستیم، اما علت مشغول شدن در محیط­مان این است که نیاز­های روانشناختی، ما را فعال و ارضاء می­ کند (ریو، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۰)
۲-۲-۳ ساختار نیاز:
نیازها انواع مختلفی دارند که می­توان آنها در یک ساختار نیاز، سازمان داد.
۱٫ نیازهای فیزیولوژیک (تشنگی، گرسنگی، میل جنسی) که به نحو­ه­ی عملکرد سیستم­های زیستی وابسته هستند.
۲٫ نیازهای روان شناختی (خودمختاری، شایستگی، ارتباط) به ماهیت انسان و رشد سالم وابسته هستند.
۳٫ نیازهای اجتماعی (پیشرفت، صمیمیت، قدرت) از تاریخچه­ی هیجانی و اجتماعی شدن ما، فراگیری یا درونی شده ­اند.
به راحتی می­توان نیازهای فیزیولوژیکی را از نیازهای روان شناختی متمایز کرد، ولی متمایز کردن نیازهای روان شناختی از نیازهای اجتماعی ظریف­تر است. نیازهای روان شناختی، در عمق وجود انسان قرار دارند و بنابراین در هر کسی فطری هستند (ریو، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۰)
۲-۲-۴ نیاز از دیدگاه آبراهام مازلو[۳۱]:
مازلو )۱۹۴۳) نظریه روانشناسی خود را به عنوان «نظریه انگیزه‌های انسان» ارائه کرد. او افراد موفق بسیاری را مورد مطالعه قرار داد که در میان آن‌ ها مشاهیر علمی و سیاسی، دانشجویان برجسته دانشگاه‌ها و .. حضور داشتند. او معتقد بود مطالعه افراد ناتوان و بی‌چاره به یک نظریه­ی روان‌شناسی ناتوان و بی‌چاره منتهی می‌شود. به نظریه مازلو، انتقادات مهمی هم وارد است. مثلا گروهی بر این باورند که نیازهای اساسی انسان خطی و سلسه‌مراتبی نیستند و اجزای تغییر ناپذیر هستی، انسان‌اند. آشنایی با نظریه مازلو دید خوبی به فرد می‌دهد ولی نباید آن ‌را بیش از حد تعمیم داد و سعی کرد همه رفتارهای انسانی را در چارچوب آن گنجاند (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۱).
۲-۲-۵ سلسله مراتب نیازهای مازلو:
به اعتقاد مازلو نیازهای آدمی از یک سلسله مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می‌گیرد.
هنگامی که ارضای نیازها، آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند (همان منبع).
نیازهای انسان :
در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه قرار داده شده‌اند که به ترتیب عبارتند از:
اول. نیازهای فیزیولوژیکی:
نیازهای زیستی در اوج سلسله مراتب قرار دارند و تا زمانی که قدری ارضاء گردند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی نیازهای آدمی برای حیات خودند؛ یعنی: خوراک، پوشاک و مسکن. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیت‌های بدن به حد کافی ارضاء نشده‌اند، عمده فعالیت‌های شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیه­ی نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد.
دوم. نیازهای ایمنی:
نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهای اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل می­ شود.
سوم. نیازهای تعلق پذیری و عشق:
یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی که نیازهای اجتماعی اوج می‌گیرد، آدمی برای روابط معنی‌دار با دیگران، سخت می‌کوشد.
چهارم.نیازهای احترام:
این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل می‌شود.
اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود.
پنجم .نیاز خودشکوفایی:
یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه می‌خواهد باشد. همان طور که مازلو بیان می‌دارد: «آنچه آنسان می‌تواند باشد، باید بشود». به طبقه‌بندی مذکور دو نیاز «دانش‌اندوزی و شناخت و درک پدیده‌ها» و «نیاز به زیبایی و نظم» نیز اضافه شده است؛ که قبل از نیاز به خود شکوفایی قرار می‌گیرند (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۱).
۲-۲-۶ نیاز از دیدگاه کارن هورنای[۳۲]:
هورنای معتقد بود مکانیزمهای حفاظت از خود می­توانند چنان بخش ثابتی از شخصیت شوند که در تعیین رفتار فرد، ویژگی سایق یا نیاز را به خود بگیرند. او فهرستی از ده نیاز تهیه کرد و آنها را روان رنجور نامید، زیرا آنها راه­حل­ها­ی غیر منطقی برای مشکلات فرد هستند. این ده نیاز روان رنجور عبارتند از:
۱- محبت و تأیید
۲- شریک سلطه­گر
۳- قدرت
۴- بهره کشی
۵- اعتبار
۶- تحسین
۷- پیشرفت یا جاه­طلبی
۸- خود بسندگی
۹- کمال
۱۰- محدود ساختن زندگی
این نیازهای روان رنجور، چهار روش حفاظت از خود در برابر اضطراب را در بر می­گیرند. به دست آوردن محبت، در نیاز روان رنجور به محبت و تأیید نشان داده می­ شود. سلطه پذیر بودن، نیاز روان رنجور به شریکی سلطه­گر را شامل می­گردد. دستیابی به قدرت به نیازهای قدرت، بهره­کشی، اعتبار، تحسین و پیشرفت یا جاه طلبی مربوط می­ شود. کناره­گیری کردن، نیاز به خود بسندگی، کمال، و محدود ساختن زندگی را شامل می­باشد (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۱).
هورنای خاطر نشان ساخت که همگی تا اندازه­ای این نیاز­ها را نشان می­دهیم. هیچ یک از این نیاز­ها به مفهوم عادی یا زودگذر آن نابهنجار یا روان رنجور نیستند. آنچه آنها را روان­رنجور می­سازد، تعقیب شدید و وسواسی شخص برای ارضاء نمودن آنها به عنوان تنها شیوه­ حل کردن اضطراب بنیادی است. ارضاء نمودن این نیاز­ها به ما کمک نمی­ کند تا احساس امنیت کنیم، بلکه فقط به تمایل ما به گریختن از ناراحتی ناشی از اضطرابمان کمک خواهد کرد. همچنین، هنگامی که ما صرفاً برای کنار آمدن با اضطراب، ارضای این نیاز­­ها را دنبال می­کنیم، تنها به تمرکز نمودن بر یک نیاز گرایش داریم و به طور وسواسی در همه­ی موقعیتها ارضا­ی آن را می­جوییم (همان منبع).
۲-۲-۷ نیازهای روانی از دیدگاه هنری موری[۳۳]:
نیازها، سازه­های فرضی دارای پایه­ های فیزیولوژیایی هستند که از فرایند­های درونی یا رویدادهای محیطی بر می­خیزند. نیازها یک سطح تنش را بر می­انگیزند که بایستی کاهش داده شود و بنابراین، به رفتار انرژی می­بخشد و آن را هدایت می­ کند. نیازها می­توانند اولیه یا نیازهای احشایی زاد باشند که از حالت های درونی بدن ناشی می شوند و برای زنده ماندن لازم هستند. و یا ثانویه وروان زاد باشند که متوجه ارضای روانی و عاطفی هستند و به طور غیر مستقیم از نیازهای اولیه ناشی می­شوند.
۱٫نیاز به پیشرفت: به منظور انجام یک کار دشوار، برای مسلط شدن، دستکاری کردن، یا سازماندهی فیزیکی اشیاء، انسانها، یا اندیشه­ها، برای غلبه کردن بر موانع و دست یافتن به یک استاندارد بالا و برای رقابت و پیشی­گرفتن از دیگران.
۲٫ نیاز به پیوند جویی: به منظور ایجاد همکاری نزدیک و لذت بخش یا متقابل با فرد دیگر، یا فردی که شبیه شخص است یا او را دوست دارد. (برای هواخواهی و وفاداری نسبت به یک دوست).
۳٫ نیاز به طرد: به منظور راه ندادن، ردکردن، بیرون‌کردن، یا بی‌علاقگی به‌یک زیردست، و رهاکردن دیگران.
۴٫ نیاز به مهر طلبی: به منظور مورد پرستاری، حمایت، نگهداری، عشق، نصیحت، راهنمایی، پرورش، بخشش، و تسلی قرار گرفتن، برای نزدیک بودن به یک حامی مخلص، و برای داشتن یک حامی دایمی.
۵٫ نیاز به خویشتن پایی: به منظور دفاع از خود در برابر تهاجم، انتقاد، و سرزنش، برای پوشاندن یا توجیه کردن یک رفتار غلط، شکست، یا کوچک شدن.
۶٫ نیاز به نظم: به منظور قرار دادن چیزها به ترتیب، برای رسیدن به نظافت، مرتب کردن، سازمان دادن، تعادل، ترتیب دادن، و دقت.
۷٫ نیاز به فهم: به منظور پرسیدن یا پاسخ گفتن به پرسشهای کلی، برای علاقمند بودن به نظریه، برای پرداختن به تحلیل رویداد ها و برای تعمیم دادن، برای بحث و استدلال کردن.
۸٫ نیاز به نمایش: به منظور تحت تاثیر قرار دادن دیگران، برای مورد تماشا یا مورد شنیدن قرار گرفتن، برای به هیجان آوردن، شگفت­زده کردن، یا اغوا کردن دیگران.
۹٫ نیاز به تسلط: به منظور کنترل محیط انسانی شخص، برای نفوذ یا هدایت دیگران از طریق تلقین، اغوا، ترغیب، یا دستور دادن، برای وادار کردن دیگران به همکاری و برای قانع کردن دیگران در مورد درست بودن عقیده­ی خود.
۱۰٫ نیاز به دنباله روی: به منظور تحسین و تأیید یک فرد ما فوق، برای تسلیم شدن مشتاقانه به نفوذ یک فرد متحد دیگر، و برای همنوایی با سنت­ها.
۱۱٫ نیاز به خودمختاری: به منظور آزاد شدن، دور ریختن محدودیت­ها، شکستن انحصارات، برای مقاومت در برابر اجبار و بازداری، به منظور مستقل بودن، و آزاد بودن برای عمل بر طبق انگیزه­ها، و برای به مبارزه طلبیدن عرف و سنت (کریمی، ۱۳۹۲).
۲-۲-۸ نیازهای روانشناختی از دیدگاه جولین راتر[۳۴] :
انگیزش عمده­ی ما در زندگی، به حداکثر رساندن تقویت مثبت و به حداقل رساندن تنبیه در تمام موقعیت­ها است. راتر بر تعامل بین عوامل تعیین کننده­ درونی و بیرونی رفتار تمرکز می­ کند. زمانی که ما شرایط بیرونی را توصیف می­کنیم با تقویت­کننده­ها سروکار داریم. وقتی که از شرایط شناختی درونی حرف می­زنیم به نیازها اشاره می­کنیم.طبق نظر راتر، نیازهای روانی ما، آموخته می­شوند. در نوباوگی و اوان کودکی، این نیازها از تجربیات پیوند یافته با ارضای نیازهای فیزیولوژیکی مثل گرسنگی، تشنگی، تحریک حسی و رهایی از درد ناشی می­شوند. هنگامی که کودکان بزرگ می­شوند و مهارتهای شناختی و زبان را پرورش می‌دهند، نیازهای روانی آنها کمتر از پیوند با نیازهای فیزیولوژیکی و بیشتر از رابطه­ آنها با نیازهای روانی اکتسابی یا آموخته شده ناشی می­گردد. نشانه­ های ناشی از محیط اجتماعی، از حالات فیزیولوژیکی درونی آنها مهمتر می­ شود. نیازهای آموخته شده منشأ اجتماعی دارند، زیرا آنها به افراد دیگر وابسته­اند. واضح است که نوباوگان و کودکان برای ارضا­ی نیاز و تقویت به دیگران، مخصوصاً والدین وابسته­اند. بعدها، تقویت به دامنه­ گسترده­تری از افراد از جمله معلمان و دوستان وابسته می­ شود. در بزرگسالی برای ارضا­ی نیازهای چون عشق، محبت و شهرت به افراد دیگر وابسته می­شویم (شولتز و شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه­ی سید محمدی، ۱۳۹۱).
۲-۲-۹ طبقات نیازها:
۱٫نیازهای شهرت/ مقام:
نیاز به شایسته به حساب آمدن در فعالیتهای حرفه­ای، اجتماعی، شغلی، یا تفریحی. نیاز به دست آوردن موقعیت اجتماعی یا شغلی که خبره­تر یا بهتر از دیگران پنداشته شویم.
۲٫ نیازهای محافظت/ وابستگی:
نیاز داشتن فرد یا گروهی که برای پیشگیری از ناکامی یا تنبیه، یا فراهم آوردن شرایط برآورده شدن نیازهای دیگرمان، به نفع ما عمل کنند (همان منبع).

 

برای

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:57:00 ب.ظ ]