گر چه از چگونگی شغل شریفاش اطلاعی در دست نیست ولی میتوان این حدس را زد که وی این کار را برای اینکه در بیت المال تصرفی نداشته باشد انتخاب کرد تا با امکانات بیشتر و دست بازتری به نیازمندیهای شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اهتمام ورزد. ابن بابویه معاصر با شیخ کلینی بوده ولی با این حال از همدیگر روایتی ندارند.شاید این بخاطر فاصله مکانی آنها از همدیگر بوده است.
ابن بابویه قمیرا در زمره پرکارترین محدثان در فرهنگ تشیع شمردهاند و فقهای بزرگ برای نظریات اجتهادی و فقهی او ارزش زیادی قائلند. او در فقه، حدیث و دیگر علوم اسلامیآثار بسیاری از خویش به یادگار گذارد که ابن ندیم چنین اعتراف میکند: من به خط ابو جعفر محمد بن علی( شیخ صدوق) پسر ابن بابویه قمی، بر پشت کتابی خواندم که نوشته بود: به فلانی اجازه کتابهای پدرم علی بن حسین را که دویست کتاب و نیز کتابهای خود را که هیجده اثر است، دادم. (ابن ندیم، محمد بن اسحاق، ۱۳۴۶ش: ۳۶۳).
با این حال شیخ طوسی ونجاشی تنها بیست کتاب از وی نام میبرند.( النجاشی،احمدبن علی،۱۴۰۸ ق:۲۶۱.)؛ (ابن ندیم، محمد بن اسحاق، ۱۳۴۶ش: ۳۶۳). با این تفاسیر ما به بسیاری از این کتب دسترسی نداریم و فقط چند مورد اندک مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از آثار ارزشمندش « الشرائع» همان رساله معروفی است که برای فرزندش نوشته و شیخ صدوق در کتابهایش از آن بهره زیادی برده است. دانشمدان و فقهای بزرگ هر وقت به حدیث و روایتی از امامان معصوم (ع) دسترسی پیدا نمیکردند به فتاوی و نظریاتی که در این رساله ارائه شده مراجعه میکردند و آراء مطرح شده در آن را به مثابه متن حدیث میدانستند و این به سبب سخن نویسنده در آغاز کتاب است که فرموده: آنچه در این کتاب موجود است از ائمه طاهرین (ع) گرفته شده است. (آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن،۱۳۵۵ق،ج ۱۳: ۵۷). دانشمندان و فرهیختگان حوزه علوم اسلامی، شیوه ابن بابویه قمیرا در رساله الشرائع ستودهاند چرا که وی اولین شخصیتی است که در این رساله مبتکر جمع روایات شبیه به هم بود و اصل حدیث را با قرائن آن یادآور گردید.(موسوی خراسانی،محمدباقر،۱۳۵۶ج۴ :۲۷۴).
از دیگر آثار وی کتاب الکر والفر است. که متن آن مناظره با محمد بن مقاتل رازی است.این مناظره در مورد اثبات حقانیت امامت امیر المومنین (ع) میباشد.(افندی،عبدالله بن عیسی۱۳۶۶ ش:۶۰). (موسوی خراسانی،محمدباقر،۱۳۵۶ ش:۲۷۵).
از آثار او میتوان از الامامه والتبصره من الحیره، الاملاء و النطق، الأخوان، التسلیم، التوحید، التفسیر، الجنائز، الصلاه، الطّب، قرب الاسناد، المعراج، مناسک الحج، المنطق، المواریث، النکاح، النساء و الولدان، الوضوء، الحج که کامل نیست و النوادر نام برد.( نجاشی،احمدبن علی،۱۴۰۸ق: ۸۹و۹۰)و ؛ (طوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۲ق : ۹۳)؛ (ابن شهر آشوب، محمد بن علی،۱۳۸۰: ۶۵).
از آنجایی که این عالم جلیل القدر به درجه ای از ارشاد و استادی در زمینه های علمیو فقهی رسیده بوده، طبیعی است که هم خود دارای اساتیدی بوده که از محضر آنها به مقام نقل حدیث وراویگری رسیده باشد وهم از نواحی گوناگون، طالبان علم وحدیث از وی حدیث نقل ودر حضورش شاگردی کرده باشند.جمعی از محدثان و دانشمندانی که از ابن بابویه نقل حدیث کردند و یا شاگردی وی را نمودتد،از این قرارند:
۱-قرزندش ابو جعفر محمد ( شیخ صدوق، متوفی ۳۸۱ق) که بیشترین روایت را در کتابهایش از پدرش دارد.
۲ -فرزند دیگرش ابو عبداللّه حسین( متوفی ۳۸۱به بعد).
۳ -ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی( متوفی ۳۶۸ق) که در کامل الزیارات این محدث بزرگوار احادیث زیادی را از این استادش نقل کرده است. (جعفر بن محمد بن قولویه. قولویه، جعفر بن محمد،۱۴۲۸ق :۱۱).
۴ -احمد بن داوود بن علی قمی.
۵ -فرزند خواهرش ابو عبداللّه حسین بن حسن بن محمد.
۶ -هارون بن موسی تلعکبری
۷ -محمد بن حسن بن بندار قمی(طوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۲ق :۲۲۲).
۸ -ابوالحسن عباس بن عمر بن عباس کلوذاتی که خود میگوید: زمانی که علی بن حسین ( ابن بابویه قمی) وارد بغداد شد به من اجازه تمام کتابهایش را داد.( النجاشی،احمدبن علی،۱۴۰۸ق:۹۰).وی بیشترین حدیث را از این محدثان و راویان شیعی نقل میکرده که عبارتند از:
ابوالقاسم سعد بن عبداللّه اشعری قمی( متوفی ۳۰۱ق) ؛ ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حمیری؛ علی بن ابراهیم بن هاشم قمی( متوفی۳۰۷ق )احمد بن ادریس قمی؛ محمد بن یحیی العطار؛ محمد بن حسن صفّار قمی( متوفی ۲۹۰ق) محمد بن ابی القاسم ما جیلویه؛ علی بن موسی بن جعفر کمندانی؛ حسین بن احمد مالکی؛ عبداللّه بن حسن مؤدب؛ حسین بن محمد بن عامر؛ علی بن محمد بن قتیبه؛ علی بن حسن بن علی کوفی؛ علی بن حسین سعد آبادی.(در التوحید،معانی الاخبار،من لایحضره الفقیه در صفحات متعدد به این موارد اشاره شده است).
ابن بابویه همچنین هم عصر منصور حلاج بوده،همزمانی که منصور حلاج وارد قم شده،وادعای نیابت امام زمان را کرده ابن بابویه در برابر عفاید او مخالفت کرده است.شرح ماوقع این اتفاق در کتاب الغیبه شیخ طوسی اززبان ابوعبدالله حسین،پسر ابن بابویه بدین شرح ذکر شده: حسین بن منصور حلاج به قم آمد و نامهای به پدرم نوشت و درآن ادعا کرد: من فرستاده امام زمان ( عج) وکیل او هستم از من پیروی کنید! نامه رسان نوشته او را به دست پدرم داد و به محض اینکه از مضمون نامه آگاه شد،آن را پاره کرد و به نامهرسان گفت: چه میپنداری درباره انسانهای نادان؟ قاصد مطالبی بر زبان جاری کرد و به پاره کردن نامه اعتراض کرد که حاضران بر سخنان او خندیدند و به مسخره گرفتند. سپس پدرم برخاست و با جمعی از یاران و دست اندرکارانش به مکان تجارت خود رفت؛ وقتی از در وارد شد کسانی که در آنجا نشسته بودند به احترام پدرم برخاستند، جز مرد ناشناسی که از جای خود بلند نشد و شیوه ادب را رعایت نکرد، البته پدرم نیز او را نمیشناخت. پدرم نشست و دفتر حساب و قلم و دواتش را چنانکه معمول بازرگانان است درآورد و از یکی از افراد پرسید این مرد ناشناس کیست؟ آن شخص پاسخ پدرم را داد ولی آن مرد ناشناس وقتی متوجه شد درباره او جستجو میشود برخاست و نزدیک آمد و به حالت اعتراض گفت: با اینکه حاضرم چرا از دیگری درباره من میپرسی؟! پدرم گفت: ای مرد! احترام تو را نگه داشتم و تو را بزرگ شمردم که از خودت نپرسیدم. آن مرد گفت: نامه مرا پاره میکنی!:من خودم دیدم که شما نامه مرا پاره کردی! پدرم گفت: تو همان شخص یعنی حسین بن منصور حلاج هستی! پدرم ناراحت شد و بلافاصله به شاگردش دستور داد: دشمن خدا و رسولش را از اینجا بیرون کن! و خطاب به حسین بن منصور حلاج گفت: اتّدعی المعجزات؟ علیک لعنه اللّه! ادعای معجزهای داری؟ لعنت خدا بر تو باد!
همانطور که فرمان داده بود از پشت گردن حسین بن منصور حلاج گرفتند و او را از آنجا بیرون انداختند که پس از این جریان دیگر ما او را در قم ندیدیم.(طوسی،محمدبن حسن، ۱۳۸۰ ش: ۲۴۸)ابن بابویه قمی، از زمان ولادتش تا پایان دوره نیابت ابو جعفر محمد بن عثمان عمری، دومین سفیر امام زمان ( عج)، در شهر قم ماند و به جایی مسافرت نکرد. در آغاز عصر نیابت ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی یعنی سال ۳۰۴یا ۳۰۵ق، به منظور زیارت قبور امامان معصوم(ع) و دیدار سومین نایب خاص صاحب الزمان ( عج) وارد عراق شد.او پس از زیارت چهار امام معصوم (ع) و بهره روحی و معنوی از آستان مقدس آنان به بغداد رفت و به دیدار ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی( سومین نایب خاص امام زمان « عج» مشرف شدوبه بسیاری از سوالات فقهی اش پاسخ داده شد.
نجاشی مینویسد:( علی بن حسین) به عراق مسافرت کرد و به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (رضوان خدا بر او باد) رسید.از مسائلی پرسید و پس از این دیدار به وسیله نامه با او در ارتباط بود. (النجاشی،احمدبن علی، ۱۴۰۸ق:۸۹.).
علامه حلّی نیز نظیر گفته نجاشی را نقل میکند.(حلی،حسن بن یوسف، ۱۴۱۷ق :۱۷۸).
این طور از سخنان این دو رجال سرشناس شیعی استفاده میشود که این سفر اولین مسافرت این محدث به عراق و بغداد بوده است زیرا اگر در عصر نیابت دومین نایب امام (ع)مسافرت داشت قطعا” چنین دیداری را با او انجام میداد و چنین چیزی نقل نشده است و نیز نامه هایی که ابن بابویه قمیاز قم به جناب حسین بن روح نوشت پس از این ملاقات حضوری بوده است.
بیش از ۶۰سال از عمر پربار ابن بابویه قمیگذشت ولی هنوز از همسرش که دختر عمویش بود دارای فرزند نشد.از آنجایی که با سومین نایب امام زمان درارتباط بود(عج) از اینرو نامهای به جناب حسین بن روح نوبختی نوشت و از نایب خاص امام (ع)استدعا کرد که از صاحب الزمان ( عج) تقاضا نماید دعا بفرماید خداوند فرزندانی فقیه و آگاه به احکام شرع به او عنایت کند.پس از مدتی در جواب نامه او چنین آمد:« انّک لا ترزق من هذه و ستملک جاریه دیلمیه و ترزق منها ولدین فقیهین». (طوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۳ق :۱۸۸)؛(ابن بابویه،محمدبن علی، ۱۳۷۴ش، :۵۰۲ ).
از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت ولی به زودی کنیزی دیلمیرا مالک میشوی و دو پسر فقیه و دین شناس از او نصیب تو خواهد شد. دعای حجت خدا در روی زمین در حق ابن بابویه قمیبه اجابت رسید و خداوند متعال به او کنیز دیلمیکه به همسری برگزید دو پسر عنایت کرد. ابو جعفر محمد معروف به شیخ صدوق ( متوفی ۳۸۱ق) ؛از اندیشمندان و فقهای بزرگ شیعی و دارای تألیفات و آثار بسیار ارزشمند که از گنجینههای غنی فرهنگ تشیع و اسلام است. ابو عبداللّه حسین بن علی؛ فرزند دوم او که از فقهای بزرگ امامیه و از محدثان مورد اعتمادی که روایت بسیاری از راویان شیعی و نیز از پدر و برادرش شیخ صدوق نقل کرده است. شیخ صدوق و ابو عبداللّه حسین، همان دو فقیهیاند که به دعای صاحب الزمان ( عج) نصیب ابن بابویه قمیشدند. دو فقیه ماهر و خوش حافظه و مطالبی را در ذهن با استعداد خود داشتند که هیچ کس از اهل قم آن را حفظ نبود تا جایی که دانشمندان از حافظه قوی این دو فرزند در نقل روایات و احادیث تعجب میکردند و میگفتند: این مقام و جایگاه رفیع به دعای امام زمان (ع)نصیب شما شده است و این کرامت و سرچشمه جوشان معنوی بر اهل قم پیوسته سرازیر است. علی بن حسین، پدر شیخ صدوق، مؤسس و سلسله جنبان خاندان ابن بابویه قمیاست که از نسل پاک او مردان دانشور و پارسایی تا اواخر قرن ششم هجری قمری، یکی پس از دیگری قامت برافراشتند. علی ابن بابویه قمیدر سن حدود هفتاد سالگی درمورد فرزند دارشدنش حاجت روا گردید،و دعای دو امام معصوم امام حسن عسکری و امام زمان (ع) در حقش مستجاب گشت ومیبایست نذری که در پیشگاه خداوند متعال کرده بود به انجام میرساند. او منتظر زمان مناسبی بود که شکر این همه لطف و کرم از جانب پروردگار را انجام دهد لذا با خود عهد بسته بود که حق سپاس و شکررا در خانه خدا انجام دهد. از این رو مقدمات سفر معنوی و روحانی بیت اللّه الحرام را فراهم کرد. علی بن حسین، گر چه مقام بزرگ مرجعیت شیعیان را در قم داشت و در فقه، حدیث، تفسیر و دیگر معارف و تهذیب نفس و اخلاق سرآمد بود ولی با تیز بینی و بصیرت به خوبی واقف بود که در روزگاری دارد نفس میکشد که عصر غیبت صغرای امام زمان (ع)است و نایبان خاص آن حضرت در اوج دانشها و فضیلتهای اخلاقی و انسانی حضور دارند و احدی با مقام بلند آنان قابل قیاس نیست چرا که این چهار ستاره واسطه فیض و سرچشمه آب حیات از ناحیه صاحب الزمان ( عج) به جهان آفرینشاند و اعمال و رفتار دیگران با اجازه و رضایت آنها که خشنودی و اذن مقام ولایت است مشروعیت دارد. لذا پیش از قصد زیارت خانه خداوقبوراهل بیت عصمت و طهارت (ع) از نائبان خاص امام (ع) اذن دخول به حرم امن الهی را تقاضا کرد. فرزندش ابو عبداللّه حسین میفرماید: جمعی از محدثان شیعی قم که در بغداد ساکن بودند برایم نقل کردند در سالی که قرامطه به زائران خانه خدا حمله کردند، یعنی همان سالی که شهابهای آسمانی فرو ریختند، پدرم - رضوان خدا بر او باد - به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی قدس سرّه نامه نوشت و از او اجازه خواست که به مکّه مکرّمه مشرف شود.
در پاسخ آمد: امسال به زیارت خانه خدا حرکت نکن!
نامه دیگری نوشت و عرض کرد: نذر واجبی داشتم که همین امسال به مکه روم آیا چنین اجازه میدهید از زیارت صرف نظر کنم و تشریف نبرم؟
در پاسخ آمد: چنانچه از رفتن به زیارت خانه خدا ناگزیر هستی، پس لازم است هنگام حرکت همراه آخرین کاروان باشی!
همانطور که آن حضرت دستور داده بود پدرم در آن سال با آخرین کاروان حرکت کرد و به سلامتی برگشت ولی زائرانی که با کاروانهای پیش از آن حرکت کرده بودند جانشان را در حمله قرامطه از دست دادند.( طوسی،محمدبن حسن، ۱۴۲۳ق :۳۲۲).
دو حادثه کشتار زائران خانه خدا توسط قرامطه و سقوط شهابهای آسمانی که به « تناثر نجوم» معروف است و ابن اثیرو مسعودی دو مورخ شهیر وقوع این دو حادثه را در سال۳۲۹ق ذکر کردند. (ابن اثیر،علی بن محمد، ۱۳۴۴ ش:۱۷۶و ۱۷۷).
بنابراین مسافرت ابن بابویه قمیبه زیارت خانه خدا در سال ۳۲۹ق بود که در همین سال برای بار دوم به بغداد وارد شد و مطابق نقل شیخ طوسی، هارون بن موسی تلعبکری از او حدیث نقل کرد و فرمود: در سالی که ستارگان فرو ریخت از وی ( ابن بابویه قمی) احادیثی را شنیدم که در همان سال وارد بغداد شد و تمام کتابها و احادیثی را که روایت میکرد به من اجازه داد.
صدوق اول، ابن بابویه قمی، در دانش و کرامتها و صداقت و راستیها مورد احترام و اطمینان نایبان خاص صاحب الزمان ( عج) بود. ابوالحسن علی بن محمد سمری - چهارمین نایب امام زمان ( عج) - پیوسته از فقها و راویانی که به دیدارش میرفتند از سلامتی او میپرسید و آنها از تندرستی و زندگی پربارش خبر میدادند و از اینکه میشنیدند صدوق اول مرد راستیها حیات دارد و همچنان نور افشانی میکنند، خوشحالی در سیمای مبارکش آشکار میگشت. در سال ۳۲۹ق، پیش از آنکه علی بن محمد سمری از زندگانی دنیا رخت بربندد و عصر غیبت صغری به پایان رسد، جمعی از استادان بزرگ وعالمان حدیث در محضرش بودند که ناگاه فرمود:
رحم اللّه علی بن الحسین بن بابویه القمّی! خدای تبارک و تعالی علی بن حسین بن بابویه قمیرا بیامرزد! به نقلی چنین فرمود: آجرکم اللّه فی علی بن الحسین فقد قبض فی هذه الساعه. خداوند به شما مصیبت علی بن حسین ( ابن بابویه قمی) اجر عنایت فرماید، او در این ساعت از دنیا رفت. حاضران با شگفتی تاریخ آن روز را یادداشت کردند که پس از ۱۷یا ۱۸روز، از قم خبر آمد که علی بن حسین، صدوق اول در همان ساعت و روزی که علی بن محمد سمری آن جملات را فرمود چشم از این جهان فرو بست.(ابن بابویه،محمدبن علی، ۱۳۷۴ ش: ۵۰۳)؛( النجاشی،احمدبن علی، ۱۴۰۸ق،: ۲۶۲). فقها و شیعیان قم پیکر مطهرش را تشییع کردند و در جوار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه (س) به خاک سپردند، هم اکنون آرامگاه این ستاره آسمان معرفت، زیارتگاهی است و مردم ودانشمندان و شیعیان به زیارتش میروند.
۲-۳ حسین بن علی ابن بابویه قمی
از تاریخ تولّد حسین بن علی در کتب رجالی سخنی به میان نیامده است، امّا از قرائن روشن است، تولّد وی در اوائل قرن چهارم هجری بوده است؛ زیرا پدر بزرگوارش در سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ ق برای زیارت قبور ائمه طاهرین(ع) و سومین نایب خاص حضرت بقیه اللّه - عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - به بغداد میرود. نامههایی را که او برای حسین بن روح نو بختی نوشته، بعد از این تاریخ بوده است. در جواب نامه وی، حضرت حجه ابن الحسن (ع) تعبیرهایی چون «ستملک»، «سترزق» یا «سیولد» را به کار بردهاند. از این تعابیر (با حروف «س») معلوم میشود که پس از سالهای ۳۰۵، خیلی طول نمیکشد که علی بن الحسین؛ صاحب اولاد میگردد.
با توجه به این که علی بن الحسین در سال ۳۲۹ ق از دنیا رفته است، سال تولد محمد و حسین را باید بین سالهای ۳۰۵ تا ۳۲۹ق دانست. پدر وی همان طور که بیان کردیم از عالمان ودانشمندان معروف زمان خویش بود و این خواست خداوند بود که این دو برادر از محضر پدر به مقام و مرتبه علمیبرسند. او بیش از یک دهه تحت تعلیم پدر بزرگوارش، قرار داشت. وی با استعدادی سرشار و شوق زیادی که درراه تحصیل علم داشت، درجات بلند علوم اسلامیرا به سرعت پیمود. وی گرچه در علم فقه و حفظ حدیث، به مرتبه برادرش شیخ صدوق؛ نمیرسید، لکن او هم از فقها و محدّثین برجستهای به شمار میآمد که بر سر زبان اهالی قم قرار داشت. او با مسافرت هایی که به بعضی از شهرها نمود، آوازه شهرتش به بسیاری از نقاط اسلامیرا رسید.
ابو عبداللّه، حسین بن علی با استعداد سرشار و جدّیت و شوق زیادی که به تحصیل علم و حفظ احادیث اهل بیت (ع) داشت، به سرعت توانست مدارج عالی فقه و حدیث را بپیماید و بر کرسی تدریس قرار گیرد. ایشان میگوید: وقتی مجلس درس تشکیل دادم، کمتر از بیست سال داشتم. گاهی ابوجعفر، محمد بن علی اسود در مجلس درس من حاضر میشد. او وقتی میدید من در این سن جوانی با سرعت به سؤالهای شاگردان در رابطه با مسائل حلال و حرام شرعی جواب میدهم، بسیار شگفت زده میشد و بعد میگفت: تعجبی نیست، چون که تو به دعای حضرت امام زمان - عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - به دنیا آمدهای.( نوری، میرزا حسین،۱۳۱۸ق:۵۲۴).
از مطالعه تاریخ و حدیث چنین به دست میآید که همواره رجال شیعه دارای مناصب مهمیدر مرکز خلافت و سایر شهرها بودهاند، و حکّام وقت به نظرات آنها توجّه میکردند.
قدرت و عظمت علمای شیعه در بغداد و قم و به طور کلّی در عراق و ایران، در دوره «دیالمه» به اوج خود رسیده بود. حوزه های درس و بحث و مجالس مناظره آنان با ارباب مذاهب در بغداد، علنی بود. دانشمندان شیعه در همه جا با سلاطین دیالمه و وزرای آنان مرتبط و منظور نظر ایشان بودند. رابطه شیخ صدوق؛ و برادرش حسین بن علی بن بابویه، با صاحب بن عبّاد، وزیر دانشمند و ادب پرور «دیالمه»، از نمونه این ارتباطها است.
شیخ صدوق؛ کتاب عیون اخبار الرّضا را به نام صاحب بن عبّاد، تألیف کرد. حسین بن علی بن بابویه؛ نیز کتابی را برای صاحب بن عبّاد به رشته تحریر در آورد. (دوانی،علی، ۱۳۸۶ ش:۴۶-۴۰). به نظر نمیرسد که این نفوذ و ارتیاط با حاکمان و فرمانروایان جهت کسب مقامهای دنیوی بوده باشد،بلکه بیشتر به خاطر ارشاد وراهنمایی این حاکمان و به تبع آن ارشاد مردم به سمت حق و عدالت بوده است.
حسین بن علی بن بابویه قمیاز استادان بزرگی بهره برد، بعضی از آنها که در کتب رجال به نامشان تصریح شده است، عبارتند از:
۱- پدر بزرگوارش علی بن حسین بن بابویه قمی: وی بیش از یک دهه تحت تعلیم آن عالم فرزانه قرار داشت. او از پدرگرامیش برای نقل روایاتش اجازه داشت.(الطوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۳ق :۴۶۷ )؛(النجاشی،احمدبن علی، ۱۴۰۸ ق: ۵۰).
۲ - برادرش ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمیمعروف به شیخ صدوق (همان:۵۰)
در همتایی حافظه نیرومندش جز برادرش، ابو عبداللّه حسین بن علی، مانند دیگری نداشت. تنها برادر و شاگرد او حسین بن علی بود، که قدرت حافظه اش چون شیخ صدوق زبانزد خاص و عام بود.
۳ - شیخ ابی جعفر محمد بن حسین نحوی.( افندی اصفهانی، میرزا عبداللّه، ۱۳۶۶ ش: ۱۴۹).
۴ - علی بن احمد بن عمران الصّفّار.
۵ - ابوجعفر محمد بن علی الاسود.
۶ - حسین بن احمد بن ادریس. (ابن بابویه،محمدبن علی، ۱۳۸۳ ق: ۳۸ ).
حسین بن علی که در سن جوانی به تدریس علوم فقهی پرداخت، شاگردان زیادی راپرورش داد، و معارف وعلوم متعالی اهل بیت (ع) را به شاگردانش منتقل نمود. متأسفانه در کتب رجال نام تعداد کمی از آنها آمده است. اینان عبارتند از:
ابوالقاسم علی بن حسین، معروف به سید مرتضی.( افندی اصفهانی، میرزا عبداللّه،۱۳۶۶ش: ۱۴۹).دانشمندی بزرگ و نابغهای کم نظیر بود. وی در ماه رجب سال ۳۵۵ ق، در شهر بغداد دیده به جهان گشود. از همان دوران کودکی به یادگیری دانشهای متداول آن روز پرداخت. او در سنین جوانی در بسیاری از علوم اسلامیبه مقام والایی رسید. وی از شاگردان ممتاز مرحوم شیخ مفید(متوفای ۴۱۲ ق) نیز به حساب میآید. (حر حاملی،محمدبن حسن،۱۳۸۵ق :۱۸۳).
سید مرتضی علاوه بر مسؤولیتهای مهم اجتماعی و تربیت شاگردان ممتازی همچون شیخ طوسی و ابن برّاج، آثار مهمینیز از خود به یادگار گذاشت.علامه امینی در الغدیر نام ۸۶ اثر او را ذکر کرده است. (امینی،عبدالحسین، ۱۴۱۶ ق: ۲۷۰).
ابو عبداللّه، حسین بن عبیداللّه بن ابراهیم معروف به غضائری، دانشمندی برجسته و محدّث و رجالی نامداری است که روایات زیادی نقل نموده است. وی از مشایخ حدیث و اعیان جامعه اسلامیاست. او با شیخ مفید؛ هم عصر بود. مرحوم نجاشی؛ و شیخ طوسی؛ و سایر بزرگان نیز از وی حدیث نقل کردهاند. (مدرس،محمد علی ۱۳۴۶ ش: ۲۴۶ و ۲۴۷ و ج ۷ :۴۰۰) ؛(افندی،عبدالله ابن عیسی،۱۳۶۶ ش :۱۴۹).
حسن بن علی بن حسن قمی: صاحب قدیمیترین تاریخ قم، که ترجمه بخشی از آن در دست است و مورد استفاده علما میباشد.همان
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:25:00 ق.ظ ]