(مثنوی۱/۹۹۵-۹۹۶)

 

 

 

چیسـت دنیـا از خدا غـافــل بدن

 

 

 

 

نــی قمـــاش و نــی زر و فرزند و زن

 

 

 

 

 

 

 

(مثنوی۱/۹۹۹)

 

 

 

چـُـون خَــالِقْ مَدَاحِ ذَاتِ عَلِیَّن

 

 

 

 

مَــدَاحِــی عَلِــی شِــرْکِ جَلِیَـــــن

 

 

۱) ترجمه بیت: چون که خداوند باری ـ تعالی ـ حضرت علی علیه السلام را مدح و ستایش فرموده است پس ستایش کردن حضرت علی شرک آشکار است. (زیرا به خاطر این است که انسان نمیتواند آن طورکه شایسته است وی را ستایش کند).
۲) نکات بلاغی و دستوری: اشاره به سوره مبارک المائده آیه (۵۵): (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)، عَلیَن باجَلینَ قافیه و جناس اختلافی است، به غزوه احد: تلمیح دارد. «شرک [serk] (ع) (امص) برای خدا شریک قایل شدن و در عبادت ریا کردن است. شرک بردوقسم است: خفی وجلی، شرک جلی عبادت اصنام است، وخفی ملاحظه خلق». (مشیری، ۱۳۸۲: ۱۱۴۱)
۳) شرح مفاهیم عرفانی: ذات: در ابیات قبل توضیح داده شده است، شرک: شریک داشتن برای خداوند. کافر شدن باشد بسبب آن که برای خدا شریک قایل شدن، «شرک: چند خدایی اعتقادبه رب النوع ها. خواجه عبدالله گوید: شرک دو گونه است جلی: عبادت اصنام که از بهشت و درجات محروم و خفی: ملاحظه خلق به چشم اعظام این روح مناجات است». (سجادی جعفر، ۱۳۸۹: ۵۰۳)، شرک دو گونه: است عام وخاص، شرک عام شرک اکبر، شرک کردگار بزرگ است، و برای آفریدگار ازلی شریک قرار دادن است و شرک خاص شرک اصغر: ریا در اعمال و رفتار و اخلاص که عارفان به آن توجه دارند. (ر. ک، همان: ۵۰۳) اسفندیار و اسعد غضنفری امرایی: این عارف وارسته را علی الهی معرفی کرده اند، که این جای تأمل دارد، چرا؟ این عارف خدایی را علی الهی گفته اند، درصورتی که ایشان به کلام وحی وقوف کافی وکامل داشته است. این ازانصاف بدور است، ملاپریشان حضرت امیر را به خدایی ستوده باشد، این برچسب لایق وشایسته این عارف رّبانی نیست ونخواهد بود.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

ذَاتِ حَــقْ بِــی عِــلْمُ واِرَادَهْ نِیَــــنْ کِــی ذَاتِ بِــی عِـــلْمُ و اِرَادَه دِیَـــنْ

۱) ترجمه بیت: ذات باری ـ تعالی ـ بدون علم، آگاهی و اراده نیست پس چه وقت ذات و هستی بدون علم و دانش و اراده وآگاهی را می توان دین گفت؟
۲) نکات بلاغی: نِیَنْ بادِیَنْ قافیه، ذات و اِرَادَه تکرار.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: ذات حق: ملا در این بیت اشاره دارد، که بدون علم و آگاهی وارد بحث ذات حق نشوید که گمراه می شوید. دلیل ایشان وجود حدیث نبوی «تَفَکَّرُوا فِی آلاءِ وَ لَا تَفَکَّروا فِی اللهِ و همچنین تَفَکَّرُوا فِی کُلِّ شَیءٍ وَ لاتَفَکَّرُوا فِی ذَاتِ اللهِ» حاکی از عجز انسان در زمینه شناخت ذات حق میباشد. و این بیانگر آن است که تفکر در ذات حق انسان را از تزکیه نفس باز میدارد، ودر رسیدن انسان به کمال مانع ایجاد کرده، ولیکن آنچه از ذات حق در تفکر انسان جای میگیرد، به همان اندازاه از درک وفهم اوست که آن هم محدود است. امام صادق علیه السلام میفرمایند: «کُلَّمَا مَیّز تُموَهُ بِأوهَامِکُم فِی أدَقَّ مَعَانِیُمْ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مِثْلِکُمْ مَرْدُوْدٌ عَلَیکُمْ» با توجه به احادیث فوق انسان حاجب وحایل حق هم قرار میگیرد، و میتواند از طریق تفکر و علم از ماسوی به سوی ماورا سیر کند. و آنچه موانع برای شناخت حق ایجاد میکند
وسواسهای درونی انسان است، که سالک حق را از رسیدن به کمال بازمی دارد. و تا زمانی جاذبههای درونی خود را رها نکند به ذات حق نمیرسد. خداوند در سوره جاثیه آیه (۲۳) میفرماید: (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ) اینان از هوای نفس پیروی کرده و خداوند هم بر دلشان مهر زده است، و حجاب و پردهای بر روی دیدگانش کشیده، پس هیچ کس نباید تصوری را که خود از ذات حق دارد از تصور دیگران درست تر بداند. و دیگران را به سبب تفاوت در عقیده تکفیرنماید. و حتی صوفیه از باب تمثیل میگویند «لَونُ الْمَاءِ لَونُ اِنَائِهِ» چون هر کس در حد فهم ودرک خویش تصوری از ذات حق دارد، پس در این مورد بر هیچ کسی نمیتوان طعن واعتراضی کرد. (ر. ک. زرین کوب، ۷۳۰-۷۳۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زین وصیت کرد ما را مصطفــــی بحــث کم جــویید در ذات خدا
آنک در ذاتــش تفکــر کردنیست در حقیقت آن نظـر در ذات نیست
هسـت آن پنـــدار او زیــرا بـراه صـــدهـزاران پــرده آمـــد تا اله
هر یکی در پرده ی موصول خوست وهمِ اوآنست که آن خود عینِ هوست
(مثنوی۴/۳۷۲۳-۲۶)
ذَاتِ وَاِرَادِهْ هَــرْدِکْ قــَدِیمْ زَان لِیک ذَاتِ بِـالْذَاتَـنْا َوْیَـکِ بِالزَمَان

۱) ترجمه بیت: ذات و هستی و اراده حق هر دو قدیمی و ازلی هستند و حادث نیستند، و لیکن ذات را ازلی و قدیمی بدان و لیکن اراده به زمان بستگی دارد.
۲) نکات بلاغی: زان با زمان: کلمه قافیه، هَردِک: هر دو، آرایه تصدیر و تکرار دارد.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: قدیم: یعنی دیرینه، پیر و سال دیده، قائم به نفس است و محدود نیست، نامی از نام های خداوند است مخالف حادث که جدید، نو، تازه است، دراصطلاح عرفانی: بحث این است که آیا خدا قایم به غیر است یا به خود؟ آیا خدا عالم است یا خیر؟ خداوند قدیم وقایم به خود است، خداوند عالم است و خلق به او نیازمند محدث خداوند است. غیر ممکن است که حادث با قدیم یکی باشد، یا حلول داشته باشد، و محدث به مکان و زمان باشد. فصل و وصل فقط در مورد محدث امکان دارد نه قدیم بالذات. (ر.ک، کشف المحجوب، ۱۳۸۹: ۳۸۶)، می بینیم که عارف شهیرلک چگونه نسبت به علوم زمان خود واقف بوده، وچه زیبا همردیف عارف قرن هفتم ازاصطلاحات فلسفی استفاده کرده است، وقتی که عارفان خداوند را علت تامه تمام موجودات می دانند، پس فاصله زمانی بین معلول باعلت تامه معقول نیست و به نظرعرفا نفی حادث زمانی ازعالم بیان گرقدیم بودن ونیازمند علت تامه می باشد. پس به هرحال عالم چون مسبوق به عدم ومرهون به زوال است، ونابودی حادث است ونمی تواند قدیم باشد، چون قدیم نیازمندعلت نیست امّا حادث نیازمند است ومعلول است.

 

 

 

 

 

 

 

حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محفو

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:35:00 ب.ظ ]