۳- عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اساسی زنان سرپرست خانوار برابر با ۹۸/۵۷ میباشد از میان ابعاد عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها، عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اقتصادی دارای بیشترین محرومیت در زمینه دسترسی مناسب به نیازهای اساسی شد و در مرتبه بعدی به ترتیب عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای فرهنگی، عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای اجتماعی، عدم پاسخگویی مؤثر به نیازهای سیاسی قرار داشت.
۴- احساس نابرابری در زنان سرپرست خانوار برابر با ۶۳/۵۵ میباشد همچنین از میان ابعاد احساس نابرابری به ترتیب احساس نابرابری اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارای بیشترین میانگین در میان زنان سرپرست خانوار بوده است.
۵- طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار برابر با ۶۵/۶۴ میباشد و از میان ابعاد طرد اجتماعی زنان سرپرست خانوار شرمساری اجتماعی بیشتر از ابعاد دیگر طرد بوده و در مراتب بعدی طرد از مشارکت اجتماعی، طرد از روابط اجتماعی و طرد از شبکه های حمایتی به ترتیب بیشترین مطرودیت را برای زنان سرپرست خانوار ایجاد کرده است.
۶- طرد ذهنی زنان سرپرست خانوار برابر با ۸۰/۶۶ و طرد عینی آنها برابر با ۵۵/۶۴ میباشد در نتیجه این قشر از زنان بیشترین مطرودیت را در حوزه طرد ذهنی داشته اند.
۷- احساس بیانصافی زنان سرپرست خانوار برابر با ۰۵/۷۱ بوده و از آنجا که این احساس در دو وضعیت اقتصادی و اجتماعی مورد سنجش قرار داده شد نتایج نشان داد که این زنان از لحاظ اجتماعی بیشتر از بعد اقتصادی احساس بیانصافی می کنند.
۸- با توجه به نتایج مصاحبه های انجام شده مجموعه عواملی مثل محرومیت از نیازهای اساسی و احساس نابرابری، دست به دست هم داده و زمینۀ طرد و محرومیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و از طریق و بواسطه ایجاد این طرد و محرومیت، احساس بیانصافی در این قشر از زنان شکل گرفته است در نتیجه این وضعیت باعث کاهش احساس شادمانی در زندگی آنها شده است.
۹- شادمانی در زندگی زنان سرپرست خانوار از یک طرف با ارضاء نیازهای عاطفی و داشتن کسانی که در این زمینه تکیهگاه باشند و از طرف دیگر فراغت از دغدغه های مالی معنا می شود. از آنجا که اکثریت آنها دچار طرد اقتصادی و ارتباطی شده بودند از عدم وجود این احساس در زندگیشان صحبت کردند.
۱۰- طبق نتایج مرحله اکتشافی پژوهش حاضر مشخص شد که از دلایل و زمینه های شکل گیری احساس شادمانی داشتن پیشینه مناسب، وضعیت فعلی منصفانه و اطمینان از آینده میباشد و از آنجا که جمعیت نمونه این پژوهش هیچ رضایت خاطری از این سه وضعیت نداشتند درنتیجه از این احساس و پیامدهای مثبت آن محروم میباشند.
۱۱- طبق معادله رگرسیون ۶۹ درصد از کل تغییرات میزان احساس شادمانی این جمعیت نمونه توسط متغیرهای احساس بی انصافی، طرد اجتماعی و احساس نابرابری پیش بینی می شود.
۱۲- زنان سرپرست خانوار به حدی از احساسها و رفتارهایی که جامعه به آنها تحمیل می کند در رنج هستند که وقتی عدم ارضاء نیازهای اساسی آنها درکنار متغیرهای احساس بی انصافی، طرد اجتماعی و احساس نابرابری قرار میگیرد تأثیر خود را در تغییرات شادمانی این جمعیت از دست میدهد.
۱۳- از میان ابعاد متغیرهای مستقل این پژوهش پنج متغیر طرد از احساس بیانصافی اقتصادی، شرمساری اجتماعی، طرد از مشارکت اجتماعی، احساس نابرابری فرهنگی و طرد از شبکه های حمایتی ۷۴ درصد از تغییرات احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار را برآورد می کنند.
۱۴- متغیرهای زمینهای سن، درآمد، شغل و تحصیلات با کنترل متغیرهای مستقل پژوهش حاضر تأثیر مستقیمی بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار ندارد.
۱۵- متغیر طرد اجتماعی قویترین و مهمترین قدرت پیش بینیکننده نسبت به مابقی عوامل تأثیرگذار بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر شادمانی این قشر از زنان تأثیر منفی داشته است.
۱۶- تأثیر معکوس احساس بیانصافی به صورت مستقیم پس از طرد اجتماعی بیشترین قدرت پیش بینی کننده شادمانی زنان سرپرست خانوار میباشد.
۱۷- احساس نابرابری قویترین متغیری بود که به صورت مستقیم بعد از احساس بیانصافی با احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار رابطه معکوس داشت.
۱۹- پس از احساس نابرابری عدم پاسخگوی مؤثر به نیازها به صورت غیر مستقیم مهمترین تأثیر منفی را بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار داشته است به این معنا عدم ارضاء نیازها همراه با طرد اجتماعی و احساس بیانصافی مؤثر می شود و تأثیری معکوس بر احساس شادمانی این جمعیت می گذارد.
۱۸- در نهایت طبق معادله تحلیل مسیر متغیرهای طرد اجتماعی و احساس بیانصافی، احساس نابرابری و عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها۷۰ درصد از واریانس احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران را تبیین می کنند و ۳۰ درصد دیگر توسط متغیرهای به جزء متغیرهای مستقل این تحقیق تبیین می شود.
۵-۱-۳-۲. موانع و محدودیتها
۱-مهمترین مشکل پژوهش حاضر فقر ادبیات نظری و تجربی مرتبط با عنوان دقیق موضوع پایان نامه بود هر چند مباحث زیادی در مورد متغیرهای شادمانی، طرد اجتماعی و زنان سرپرست خانوار وجود داشت اما هیچ ادبیات نظری و تجربی که این سه متغیر را در خود بگنجاند یافت نشد درنتیجه پژوهش حاضر مجبور شد که نظریه های جامعه شناسی احساس شادمانی و طرد اجتماعی را در کنار هم قرار داده و با تمرکز بر نتایج مصاحبه ها و همچنین برداشت از ادبیات تجربی که جمعیت هدف این پژوهش را به عنوان مطرودین اجتماعی معرفی کرده، رابطه بین منابع مطرودساز اجتماعی و احساس شادمانی را کشف کند.
۲- یکی دیگر از مهمترین محدودیتهای این پژوهش عدم همکاری نهادهای مختلفی بود که زنان سرپرست خانوار تهران را تحت حمایت خود قرار دادهاند. به طوری که بعد از مراجعه به چند مورد از این نهادهای حمایتکننده، تنها یکی از آنها حاضر به همکاری شد و آن هم با چنین شرایطی: عدم اجازه مصاحبه، عدم ذکر نام این نهاد در پایان نامه و در اختیار قرار ندادن لیستی از جمعیت نمونه. با توجه به اینکه هرسه مورد ذکرشده ممکن بود به این پژوهش صدمه وارد کنند بنابراین در پی کنترل این صدمات روند تحقیق طولانیتر شد زیرا برای اجرای مصاحبه محقق مجبور شده به صورت گلولهبرفی در سطح تهران با جمعیت نمونه مصاحبه کند در حالی که اطلاعات پرسشنامه در سطح افراد تحت حمایت نهاد مربوط جمعآوری شد در نتیجه ممکن بود ساختن مدل و تعریف عملیاتی کردن متغیرها بر حسب مصاحبه ها با جمعیتی که قرار بود پیمایش روی آنها اجرا شود همخوانی نداشته باشد البته طی پیمایش این شک برطرف شد و از همه مهمتر نداشتن لیستی از جمعت نمونه از یک طرف محقق را ملزم به استفاده از روش نمونه گیری در دسترس نموده که در نتیجه ممکن بود به تعمیم تحقیق صدمه وارد شود[۲۰۱] و از طرفی هم زمان زیادی از روند تحقیق از بین میرفت زیرا تعداد نمونه مراجعه کنند به این نهاد ۵ - ۶ نفر در طول هفته بود.
۳- شک نسبت به صادق جواب دادن پاسخگویان احساسی بود که محقق در تمام طول پیمایش سعی به کنترل آن کرد زیرا در صورتی که بعضی از پاسخگویان فکر میکردند محقق از افراد نهاد حمایتکنند مربوطه میباشد، سعی میکردند وضعیت خود را خیلی ضعیفتر از آنچه که هست بیان کنند که در نتیجه پرسشنامه ها زیادی با تشخیص محقق کنار گذاشته شد و این موضوع باز روند تحقیق را طولانی میکرد.
۵-۱-۳-۳. پیشنهادات
۵-۱-۳-۳-۱. پیشنهادات اجرایی
۱-پیشنهاد به دولت و سازمانهای مربوطه: در مصاحبه های صورت گرفته مشخص شد یکی از عوامل ایجاد شادی در زندگی زنان سرپرست خانوار فراغت از دغدغه های مالی است طبق نتایج، تأمین معاش آسیبهایی را بر این جمعیت وارد و آنان را هم از لحاظ جسمی و هم روحی ضعیف و در بعضی مواد زمینه آسیب آنها را فراهم کرده است. در واقع بیشتر آسیبپذیری این گروه از زنان ریشه در فقر دارد اگر دولت این زنان را از لحاظ مالی تأمین کند از فقر اقتصادی تن به به بسیاری از رفتارهای آسیبزا مثل صیغه شدن، گدایی و… نمیدهند. بنابراین پیشنهاد می شود که دولت و نظامهای مربوطه در بعٌد اقتصادی به این گروه از زنان توجه بیشتری داشته باشند و در این زمینه تدبیری متفاوت و مؤثر بیندیشند و حمایت آنان باید به گونه ای باشد که این گروه از زنان را جذب خود کرده و زمینه توانمندسازی آنها را فراهم کنند زیرا همانطور که مشاهده شد۶۰ درصد از این زنان شاغل بوده اند ولی وضعیت اشتغال آنها به گونه ای بود که آنان را به کفایت اقتصادی و خوداشتغالی مناسب نمیرساند.
۲-پیشنهاد به مراکز حمایتکننده از زنان سرپرست خانوار: این پیشنهاد جهت حمایت از گروهی است که تحت عنوان “بد سرپرست” از جانب نهادهای حمایتکننده شناخته میشوند. در واقع گروهی از زنان سرپرست خانوار هستند که هنوز تحت سرپرستی مردانی شناخته میشوند که توانایی اداره زندگی خانواده خود را ندارند این گروه زنان، همسران آنها از کار افتاده، بیکار، معتاد، متواری و یا در زندان است. در حالی که این زنان زحمتکش شرافتمندانه زندگی خود را با وجود داشتن همسر اداره می کنند، ولی با وجود این مشاهده می شود که اداره زندگی آنها با مردان شناخته می شود و با مفهوم بدسرپرست مورد خطاب قرار میگیرند. در واقع این مفهوم سرپرست بودن این زنان را زیر سؤال برده و زحمات، تلاشها و شایستگیهای آنها را نادیده شمرده است و حس عدم اعتماد به نفس و حقیر بودن را در آنها تقویت می کند. لذا به نهادها و مراکز حمایتکننده پیشنهاد می شود که از بکار بودن مفهومهای این شکلی در خطاب به زنان سرپرست خانوار خوداری کنند.
۳-پیشنهاد به رسانه ها جهت فرهنگسازی(نحوی برخورد با زنان سرپرست خانوار): نتایج این پژوهش نشان داد زنان سرپرست خانوار به حدی از احساسها و رفتارهایی که جامعه به آنها تحمیل می کند در رنج هستند که وقتی عدم ارضاء نیازهای اساسی آنها درکنار متغیرهای احساس بی انصافی، طرد اجتماعی و احساس نابرابری قرار میگیرد تأثیر خود را در تغییرات شادمانی این جمعیت از دست میدهد در واقع مشکلات زنان سرپرست خانوار تنها به مشکلات مادى و فقر خلاصه نمی شود. در مواردی اندک مشاهده شد که این زنان از کمبود محبت و نداشتن همدم و هم صحبت مناسب تن به ازدواج موقت داده بودند. در نتیجه این گروه از زنان از اطرافیان درخواست حمایت عاطفی داشتند و مایل بودند دیگران آنها را به عنوان گروهی آسیبپذیر که نیازمند حمایت هستند بپذیرند، نه با یک نگرش منفی که ضربۀ سخت عاطفی آنها را چند برابر کند. بنابراین به رسانه ها پیشنهاد می شود که جهت ارتقا آگاهی اجتماعی مردم از طریق سریالهای تلویزیونی و همچنین تهیه فیلمهای مستند از زندگی این قشر از زنان، در تغییر نگرش افراد جامعه جهت نحوه برخود با این قشر فرهنگسازی کنند.
۴-پیشنهادات به مراجع قانونگذار: نتایج این پژوهش نشان داد که مهمترین علت سرپرستی جمعیت نمونه در مرتبه اول طلاق و در مرتبهی بعد فوت همسر میباشد. از آنجا که امروزه در جامعه ما طلاق پدیدهای شناخته شده است و فوت همسر هم پدیدهای است که هیچ کنترلی بر آن وجود ندارد اما سومین عاملی که از میان علل سرپرستی این زنان با اهمیت به نظر میرسید متواری و مفقودالاثر شدن همسر بود. در واقع در طی مصاحبه ها و همچنین پیمایش مشخص شد که تعدادی از این زنان دارای همسرانی هستند که هیچ تأثیری در اداره زندگی آنها ندارند، آنها را رها کرده و از اینکه مراجع قانونگذاری در زمینه مهریه و نفقه آنها هیچ اقدامی برای آنها انجام نمیدهند در حالی که در بعضی موارد همسر آنها وضعیت مالی خوبی داشتند؛ در رنج بودند. لذا به مراجع قانونگذاری پیشنهاد می شود که در این زمینه اقدامات لازم را به عمل آورند زیرا علاوه بر این درصد زیادی دیگر از این زنان هم از نداشت وضعیت مالی مناسب جهت پیگیری قانونی برای بسیاری از مسائل مثل طلاق، آزاد شدن همسر از زندان، گرفتن حق و حقوق از خانواده همسر در صورت فوت او … سخت ابراز ناراحتی میکردند و احساس میکردند مورد بیتوجهی مسؤلین قرار گرفتهاند. در نتیجه تمامی این موارد در احساس شادمانی آنها تأثیرات منفی گذاشته بود.
۵-۱-۳-۳-۲. پیشنهاد پژوهشی
۱-نتایج این پژوهش نشان داد که طرد اجتماعی قویترین و مهمترین متغیری است که باعث کاهش احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار می شود در حالی یکی از مهمترین مشکلاتی که در ابتدای این پژوهش با آن مواجه بودیم فقدان پژوهشی بود که این دو متغیر را با توجه به وضعیت جمعیت نمونه مورد بررسی قرار داده باشد. در نتیجه پیشنهاد می شود پژوهشهای بیشتری در زمینه رابطه طرد اجتماعی و احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار صورت بگیرد.
۲-با توجه به اینکه در این پژوهش هم از تکنیک مصاحبه و هم پرسشنامه استفاده شده است بنابراین با توجه به تجربه عینی محقق پیشنهاد می شود که پژوهشهای بیشتری با روش کیفی در مورد این گروه از زنان صورت گیرد زیرا روایت زندگی و گوش دادن به درد دلهای این قشر آسیبپذیر بخشهایی از زوایای پنهان زندگی و مسائل و مشکلات آنها را برجسته می کند که با روشهای کمی غیر قابل بررسی است.
۳-با توجه به نتایج این پژوهش اکثر زنان سرپرست خانوار هم از لحاظ اجتماعی و هم روحی - روانی دچار مشکلات حادی هستند در نتیجه پیشنهاد می شود تحقیقاتی جامعه شناسی و روانشناسی بیشتری در زمینه شمول - طرد شدگی و شادمانی – افسردگی، با توجه به وضعیت زندگی آنها صورت گیرد.
۵-۱-۳-۳-۳. راهکار افزایش شادمانی زنان سرپرست خانوار( بنا به پیشنهاد خود جمعیت نمونه)
در جهت بهبود وضعیت شادمانی زنان سرپرست خانوار باید به صورت جدی حمایتهای (رسمی) مالی از جانب دولت و مسئولین و حمایتهای(غیر رسمی) عاطفی از سوی اطرافیان این زنان صورت بگیرد و حمایت از این گروه از زنان باید به گونه ای باشد که آنها را جذب خود کند نه اینکه با تحقیرکردنشان زمینه طردشدگی آنها را فراهم سازد.
منابع فارسی
۱) ال یاسین، میترا(۱۳۸۰)، شادی و نشاط در محیط مدرسه، تربیت، شماره ۱، صص۱-۱۴.
۲-ابراهیمی، مهدی (۱۳۹۱)، طرد اجتماعی: علل و پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت، مجلۀ جامعه شناسی ایران، دوره سیزدهم، شماره ۳، صص۱۷۵-۱۸۰.
۳-احمدی، بتول و همکاران( ۱۳۸۶)، سیمای سلامت زنان، جلد۱، انتشارات روابط عمومی شورای فرهنگی- اجتماعی زنان.
۴-استوارت، ازکمپ(۱۳۷۰)، روان شناسى اجتماعى کاربردى، ترجمه فرهاد ماهر، مشهد، آستان قدس رضوى.
۵-اسماعیلی، رضا وکامران ربیعی(۱۳۸۷)، سنجش نیازهای فرهنگی اجتماعی دختران دانش آموز شهر اصفهان، نسخه شماره ۴۱، صص۹۷ – ۱۱۷.
۶-اقلیما، مصطفی و اعظم ابراهیم آبادی (۱۳۹۰)، بررسی تأثیر میزان سرمایه فرهنگی بر میزان شادی زنان جوان(۱۵- ۲۴ ساله) در شهر اصفهان، جامعه پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال دوم، شمارۀ اول، صص۱-۲۴.
۷-امیدنیا، سهیلا(۱۳۸۹)، نشاط اجتماعی و سلامت روان، آموزش همگانی سلامت روان( مجموعه مقالات )، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشت درمانی کردستان، انتشارات: نشر شاسوسا، صص۱۶ ـ ۱۱.
۸-انصاری، پریسا(۱۳۹۲)، بررسی تأثیر آگاهی از حقوق شهروندی بر مشارکت اجتماعی شهروندان۶۰-۱۸ساله در تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا (س).
۹-اینگلهارت، رونالد(۱۳۷۲)، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، مترجم: مریم وتر، تهران: کویر.
۱۰-اینگلهارت، رونالد(۱۳۷۳)، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران: کویر.
۱۱-آجورلو، سمیه؛ محمود عباسی؛ مرجان رشوند و علی محمد متولیان (۱۳۹۱)، بررسی مقایسه ای توجه به مراقبت های بهداشتی و پزشکی در میان زنان سرپرست خانوار و سایر زنان، فصلنامه اخلاق زیستی سال دوم، شماره پنجم، صص۹۶-۶۸.
۱۲-آرگایل، مایک(۱۳۹۸)، روانشناسی شادی، ترجمۀ مسعود نشاط دوست و همکاران، انتشارات اصفهان.
۱۳-آیزنک، مایکل دبلیو(۱۳۷۸)، روانشناسی شادی، ترجمه مهرداد فیروزبخت و خشایار بیگی، تهران، انتشارات بدر
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:01:00 ب.ظ ]