{وَ لَه‌الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ}[۲۳۷]
وسورۀ احقاف نیز با توحید وخالقیت خداوند آغاز می‌شود:
{ تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّه‌الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ}[۲۳۸]
از جملۀ کسانی که به تناسب و پیوستگی سور و آیات اعتقاد داشته، ابن عاشور است. او عقیده دارد چون ترتیب آیات وسور توقیفی بوده، پس ارتباط وتناسب نیز بین آنها برقرار است.
وی البته با توجه به ‌اینکه‌ اصل را بر تناسب بین سور وآیات می‌داند اما گاهی این‌گونه می‌نویسد:
گاهی ممکن است میان یک آیه با آیات قبل و بعد از خودش مناسبتی نباشد بلکه علتی اقتضاء کرده باشد که‌ این آیه در آن مکان قرار گرفته باشد مانند آیۀ ۱۹- ۱۶ سوره قیامت که در خلال انکار مشرکان به دلیل انکارشان بر قیامت وتوصیف روز قیامت و ترسهای آن آمده ‌است.
گاهی نیز ممکن است در ظاهر مناسبتی میان موقعیت آیه‌ای با ماقبل خود به نظر نرسد واین نباید موجب حیرت وسرگردانی مفسّر شود زیرا در مدت نزول سوره ‌آن آیه به مناسبتی فرود آمده و با دیگر آیات کنار هم قرار گرفته‌است مانند آیات ۲۳۹ – ۲۳۸ بقره و سپس یادآوری می‌کند که‌ اگر چه‌اصل واساس بر تناسب بین آیات و سور است اما آن آیاتی که مکان آنها توسط پیامبر(ص) مشخص شده‌است نه‌همۀ آیات.[۲۳۹]
سعید حوی نیز در بیان تناسب وارتباط میان سوره‌ها تلاش کرده و راه حل ویژه‌ای مطرح کرده‌است. وی کل قرآن را به چهار قسمت ( طوال، مئین، مثانی، مفصل ) که در احادیث نیز به ‌آن اشاره شده‌است تقسیم می‌کند.
وی در این تقسیم بندی از اصطلاحات خاص خود، قسم ومجموعه ‌استفاده کرده وقرآن را به ۴ قسم و۲۴ مجموعه تقسیم می کند.و در تقسیم بند آیات نیز از چهار اصطلاح بهره برده که به ترتیب وسعت آنها عبارتند از قسم، مقطع، فقره، مجموعه، از دیدگاه‌ایشان سوره بقره تمامی‌ موضوعات قرآن را در خود جای داده‌است وهمانند محوری است که دیگر سوره‌های قرآن آن را تفصیل می‌دهند. به عبارت دیگر این سوره ۲۴ بار در طول سوره‌های دیگر تفصیل داده شده‌است.[۲۴۰]
برخی نیز معتقدند که بحث درباره ترتیب وتناسب سوره‌ها از نکات منحصر به فرد امام فخر رازی در تفسیرش است وطوری به آن پرداخته که دانشمندان قبلی او به آن نپرداخته‌اند واین مسأله به علت رهیافت و بیان قرآنی است، به عبارت دیگر جایگاه ‌هر سوره و نسبت سوره با سورۀ قبلش و ارتباطهایی که بین آنها وجود دارد؛ دالّ بر درست قرار گرفتن سوره‌ها در جای اصلی خودش است بطوری که‌ اصلاً امکان ندارد جای یک سوره را عوض نمود.
فخر رازی سرچشمه و منشاء هر سوره را در تبیین سورۀ قبل و بعدش می‌داند واینکه یک سوره چگونه ‌از سورۀ قبل و بعدش متولد شده ‌است و این مسأله‌ای دشوار برای عقل انسان است مگر اینکه بیش از حد تلاش کند.و برای این موضوع مثالی را آورده‌اند، که یکی از بحثهای آغازین فخر رازی بحث دربارۀ اختلاف در رابطه با دو سورۀ انفال وسورۀ توبه ‌است که ‌آیا یک سوره ‌است یا دو سورۀ مستقل؟
و وجه تشابه‌این دو سوره را از دیدگاه‌ایشان این گونه گفته‌اند که: سورۀ انفال با ایجاب ( مثبت ) پایان یافته‌است یعنی اینکه مومنان باید یکدیگر را دوست داشته باشند و با کافران قطع ارتباط نمایند؛ و در آغاز سورۀ توبه ‌از بیزاری از کفار صحبت به میان آمده ‌است واگر بسمله نیامده به‌این دلیل است تا روشن کند معنای این سوره درست همان معنای سوره ‌انفال را دارد.[۲۴۱]
ظاهراً اولین کسی که در این زمینه کتاب مستقل دارد، علامه‌ابوجعفر بن زبیراست.که ‌آنرا، البرهان فی مناسبه ترتیب سور القرآن نامیده و نیز برهان الدین بقاعی که کتاب نظم الدرر فی تناسب الآی و السور را بر همین اساس نوشته‌است واز آثار سیوطی نیز در همین موضوع می‌توان به، تناسق الدرر فی تناسب السور ونیز معترک الاقران فی اعجازالقرآن نام برد. علاوه براینها، آیت اله خوئی در البیان، طبرسی در مجمع البیان، فخر رازی در تفسیر کبیر، ابن عاشور در التحریر والتنویر، شیخ محمود شلتوت در تفسیر القرآن الکریم، وسعید حوّی در اساس فی التفسیر القرآن، وسید قطب در فی ظلال القرآن و…. به تفصیل بحث کرده‌اند.
علامه طباطبائی با توجه به ‌اینکه ترتیب بین سوره‌ها را اجتهادی می‌داند به‌این نوع از ارتباط اعتقادی نداشته‌ اما گاهی به طور غیر مستقیم به‌این نوع تناسب اشاره نموده ‌است از جمله:
در بحث بیان سورۀ مبارکه قریش، ضمن اشاره به محتوای سوره می‌گوید: این سوره در مکه نازل شده‌است و مضمون آن نوعی ارتباط با سوره فیل دارد. البته نظر بعضی از دانشمندان اهل سنت را که
معتقدند این دو سوره یکی است را ردّ کرده ومعتقد است دلیلی که برآن استناد کرده‌اند وحدت را نمی‌رساند.[۲۴۲]
ایشان همچنین در ذیل آیهء:
{ فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیه‌انْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِین‏}[۲۴۳]
بعد از تفسیر آیه می‌نویسد: از آیۀ شریفه بدست می‌آید که محرمات از خوردنیها قبل از سورۀ انعام نازل شده وچون این محرمات در میان سورۀ مکی در سورۀ نحل است پس باید سورۀ نحل قبل از انعام نازل شده باشد.[۲۴۴]
سید قطب نیز در مقدمه سورۀ بقره می‌گوید با توجه به‌اسباب النزول این سوره چنین دریافت می‌شود که‌ همۀ آیات سورۀ پسین قبل از تکمیل سورۀ پیشین که مقدمات آن فرود آمده ‌است نازل می‌گردید.
بنابراین ترتیب سوره‌ها با توجه به سبقت نزول آیه‌های نخستین سوره‌ها بوده ‌است نه نزول همۀ آیه‌های آن. از جمله در سورۀ بقره ‌آیات ربا هست که‌از حیث نزول جزء آخرین بخشهای قرآن بشمارند در صورتی که بنابرقول ارجح، مقدمات آن جزء بخشهای نخستین است که‌از قرآن در مدینه نازل شده‌است [۲۴۵]
ارتباط مضمونی میان سوره‌های هم جوار
یکی از وجوه‌ ارتباط وتناسب میان دو سوره ‌ارتباط و هماهنگی مضمونی میان آنهاست، بطوری که دو سورۀ همجوار در اغراض وموضوعات و… به نوعی همسانی و ارتباط داشته باشند. البته لازمه ‌اعتقاد به‌این نوع از تناسب نیز مانند انواع دیگر مناسبات، اعتقاد داشتن به توقیفیت ترتیب سور قرآن است.
بطور مثال سید قطب در تفسیر سورۀ کوثر می‌گوید: این سوره به طور کلی دربارۀ پیامبر| است
بطوری که‌از ایشان غمزدایی کرده ودشمنانش را تهدید به بی نام ونشانی و بی‌خیر و برکت بودن می‌کند
و او را به راه شکر وسپاس رهنمون می‌کند مثل سورۀ ضحی وسورۀ انشراح.[۲۴۶]
اگر چه ‌این نوع ارتباط میان سوره‌ها به گونه‌ای است که دو سوره در موضوع یا محتوای خود با هم دیگر تناسب دارند، اما این نوع از تناسب به چند صورت ممکن است اتفاق بیافتد.
الف) سورۀ دوم مکمل سورۀ قبل از خودش باشد.
مثلاً میان دو سورۀ انفال و توبه رابطه و تناسب نزدیکی وجود دارد. بطوری که برخی گفته‌اند: گویی سورۀ توبه در اصول دین و سنتهای الهی و نظام تشریح و قانونگذاری متمم سوره ‌انفال است و در احکام مربوط به حفظ یا نقض معاهدات و پیمانها و… مکمل آن می‌باشد. پس هر چه در سورۀ نخست، آغاز به طرح شده‌است در سورۀ دوم پایان یافته، واگر نبود که سوره بندی قرآن و اندازۀ سوره‌ها متوقف بر نص است آنچه گفتیم مؤید کسانی است که گفته‌انداین دو سوره یکی است هم چنان که ترتیب سوره‌ها از نظر طولانی بودن نیز این مسأله را تأیید می‌کند.[۲۴۷]
در مجمع البیان نیز از امام جعفر صادق ×روایت شده‌است که: انفال وبرائت یکی هستند. [۲۴۸]
و در ادامه در علت اینکه چرا بسمله در آغاز این سوره نیامده در قول اول آورده‌است که: این سوره چون دنبالۀ سورۀ انفال لست وهردو یک سوره بحساب می‌آیند زیرا سورۀانفال در ذکر پیمانها است واین سوره در رفع این پیمانها. علامۀ طباطبائی نیز ذیل این سوره ضمن اشاره به ‌اختلاف مفسرین دربارۀ ارتباط این سوره و نیز روایات مختلف در این زمینه می‌نویسد: چیزی که‌هست از نظر صناعت آن دسته‌ از روایات که دلالت دارد براینکه ‌این آیات ملقند به سورۀ انفال رجحان دارد وبه نظر قوی می‌رسد.[۲۴۹]
سید قطب در مقدمۀ تفسیر سورۀ توبه به طور ضمنی به‌این مسأله‌اشاره کرده وضمن تأکید بر اینکه ‌این سوره‌از آخرین بخشهای قرآن است که نازل شده توضیح می‌دهد که‌این سوره در برگیرندۀ احکام نهایی در بارۀ ارتباطهای موجود میان ملت مسلمان وملل دیگر ونیز متضمن احکام نهایی تشکیل حکومت اسلامی‌ و هم چنین واقعیت کلی این چنین جامعه‌ای را وصف می‌کند.
و درادامه تأکید می‌کند که به‌همین اعتبار این سوره دارای اهمیت ویژه‌ای است در بیان سرشت برنامۀ
حرکتی اسلام و مراحل وگامهای آن است.چون در سورۀ انفال احکام مرحله‌ای ودر این سوره ‌احکام نهایی مطرح شده ‌است.
و مراجعه به‌این دو سوره پرده ‌از نرمش وهم چنین از قاطعیت برنامۀ اسلامی‌ بر‌می‌دارد. وی تصریح می‌کند که بدون توجه به‌این ارتباطها وتناسب بین سوره‌ها جهان بینی واحکام وقواعد به یکدیگر آمیخته شده و احکام مرحله‌ای به عنوان احکام نهایی مطرح شده و مجبور خواهیم شد که به تفسیر وتأویل آنها بپردازیم؛ به ویژه ‌آیاتی که دربارۀ موضوع جهاد اسلامی ‌و رابطۀ جامعۀ اسلامی ‌با جامعه‌های دیگر می‌باشد.
مفسّر فی ظلال دربارۀ رابطۀ قرینتین این‌گونه می‌نویسد: روابط بین افراد جامعۀ اسلامی ‌و بین مسلمانان با یکدیگر و احکام مربوط به‌ آن در فراز پایانی سورۀ انفال بیان شده‌است. [۲۵۰]
وچون بعد از فتح مکه‌اجتماع مسلمانان وسیع گشت، لاجرم باید حدود ومرزهای رفتارها وبرخوردها نیز برای مسلمانان مشخص گردد لذا سورۀ برائت به تبیین این امر مهم می‌پردازد، که می‌توان آن را در شش مرحله جداگانه تبیین نمود. [۲۵۱]
بنا براین با توجه به ‌اینکه‌هر دو سوره دربارۀ مسائل جنگ سخن گفته‌اند؛ بطوری که در پایان سورۀ انفال از مسایل پایانی جنگ صحبت به میان آمده‌است (عقد پیمانهای دوستی و ولایت) وتقسیم بندی مردم به چند گروه و تثبیت ولایت بین مومنان وهم چنین دعوت به پرهیز از افرادی که مناسب حال مومنان نیستند، شده‌ است. به عبارتی ولایت بین مومن وغیر مومن را نفی کرده، در سورۀ برائت نیز به‌ همین مسأله ‌اشاره شده و به جدایی مومنان از مشرکان و نحوۀ جدایی وبیزاری از آنها مطرح شده‌است.
ب) سورۀ دوم تفصیل دهنده برای اجمال سورۀ قبل از خودش باشد
گاهی مطالب ومفاهیم در یک سوره بطور اجمال آمده‌است، اما در سورۀ بعدی برخی از آن مطالب به صورت مفصل بیان شده‌است.
بطور مثال، سوره‌ هود همانندترین سوره با سورۀ پیشین از خود ( یونس) است در اسلوب و معارف و آموزه‌هایی که در بر دارد. با این تفاوت که در سورۀ یونس داستانهایی که‌امده بطور اجمال آمده بود و در این سوره بطور مفصل ذکر شده. [۲۵۲]
سید قطب نیز به‌همین مسأله‌اشاره نموده و متذکر شده‌است که سورۀ یونس به گوشۀ کوتاهی از داستان اشاره می کند… اشاره‌ای به داستان نوح وپیامبران بعد از او… واین داستانها فقط به عنوان گواهی و مثالی برای تصدیق حقایق اعتقادیی ذکر می‌شوند که‌اهداف این سوره‌ هستند اما در سوره‌هود داستانها پیکرۀ سوره را تشکیل می‌دهند وعرضۀ حرکت عقیدۀ خدایی در تاریخ بشری هدف آشکار وجسته داستانهاست.[۲۵۳]
زرکشی نیز معتقد است که: سورۀ بقره به منزلۀ اقامۀ دلیل بر حکم، وآل عمران به منزلۀ پاسخ از شبهات مخالفان است. درسورۀ بقره به یهود و در آل عمران به مسیحیان بیشتر خطاب شده‌ است چرا که ‌انجیل دنباله رو تورات است ورویاروی رسول اکرم| پس از هجرت نخست با یهود ودر آخر کار با مسیحیت بود.[۲۵۴]
علامه طباطبائی& با توجه به‌اینکه عقیده به‌ارتباط سور ندارد. اینجا نیز این عقیده را رد کرده و می‌نویسد:
این دو سوره در مقام بیان دو غرض مختلفند و دو غرضی که‌اصلاً ربطی به‌هم ندارند و برگشت هیچ یک از آن دو به دیگری نیست.[۲۵۵] بطور مثال در آغاز سورۀ مبارکۀ زمر برخلاف اعتقاد قبلی خود می‌نویسد:
از خلال آیات این سوره برمى‏آید که مشرکین معاصر رسول خدا | از آن جناب درخواست کرده‏اند که‌از دعوتش به سوى توحید و از تعرض به خدایان ایشان صرف نظر کند، و گر نه نفرین خدایان گریبانش را خواهد گرفت. در پاسخ آنان این سوره که به وجهى قرین سوره«ص» است، نازل شده و به‌ آن جناب تاکید کرده که دین خود را خالص براى خداى سبحان کند، و اعتنایى به خدایان مشرکین نکند، و علاوه بر آن به مشرکین اعلام نماید که مامور به توحید و اخلاص دین است، توحید و اخلاصى که آیات و ادله وحى و عقل همه بر آن تواتر دارند. [۲۵۶]
اما گاهی نیز تأکید می‌کند که تناسب مضمونی فقط مختص به سور متوالی و پی‌در‌پی نیست بلکه گاهی بین دو سوره غیر هم جوار نیز رابطه و تناسب وجود دارد.[۲۵۷]
سیوطی نیز یکی از طرفداران این نظریه‌است معتقد است که‌هر سوره تفصیل و شرح و بسط مطالبی است
که بطور اجمال در سوره پیشین ذکر شده‌است در نزد وی این مساله در بیشتر سوره‌های قرآن خواه طولانی و خواه کوتاه ثابت شده‌است از جمله: سوره‌های مومنون و نور[۲۵۸] و نیز آغاز سوره بقره با آیه { اهدنا الصراط المستقیم} و هم چنین از لطایف سوره کوثر است که نوعی تقابل با سوره قبل خود ( ماعون) دارد.[۲۵۹]
ج) سورۀ دوم مقابل ( مخالف ) سورۀ قبلی باشد
گاهی نیز ممکن است رابطۀ یک سوره با سورۀ همجوار خود رابطۀ تقابلی باشد یعنی مطالب یک سوره درست مقابل و مخالف سورۀ دیگر قرار گیرد.
زرکشی ضمن مطرح کردن این نوع ارتباط، سوره ماعون وکوثر را مثال زده‌ است. چون در سورۀ ماعون چهار صفت ذکر شده‌است که در سورۀ کوثر مخالف آنها مطرح شده‌است که مناسبتی شگرف بین آنها برقرار است در سوره ماعون خداوند منافقان را به‌این صفات چهار گانه ( بخل، ترک نماز، ریا در نماز، منع زکات ) توصیف نموده‌است. در سورۀ کوثر چهارصفت که مخصوص مومنین است ودرست مقابل آنها است {انا اعطیناک، فصلّ، لربک، وانحر} آورده‌است [۲۶۰]
ارتباط بین سوره‌هایی که در آغاز ویا فرجام شبیه‌هم هستند
یکی دیگر از انواع ارتباط بین سوره‌ها، هماهنگی وتناسب بین سوره‌هایی است که در آغاز ویا در پایان شبیه یکدیگر می‌باشند؛ که‌البته مورد توجه‌اکثر مفسّرین از جمله مرحوم علامه ومرحوم سید قطب قرار گرفته‌است.
بطور مثال ۲۹ سوره‌از قرآن با حروف مقطعه شروع می‌شود که‌اگر چه درباره تفسیر آنها بین مفسران اتفاق نظر وجود ندارد اما اکثر آنها معتقدند که؛ مضمون.محتوای سوره‌هایی که با این حروف آغاز می‌شوند شبیه یکدیگر بوده وهم چنین در سوره‌هایی که حروف مقطعۀ آنها شباهت بیشتری با هم دارند، سوره‌ها نیز در مضمون ومحتوی شباهتشان بیشتر می‌شود.
سیوطی از قول زرکشی به‌این مطلب اشاره نموده و می‌گوید: این ارتباط بقدری است که ممکن نیست {الم} را به جای { الر} نهاد ویا {حم} را در جای {طس} قرار داد. ودلیل آن این است که‌هر سوره‌ای که با یکی از حروف مقطعه ‌آغاز شده، بیشتر کلمات وحروف آن سوره مشابه ‌آن حروف است و سپس مثالهایی را نیز ذکر می‌کند از جمله، در سورۀ یونس کلماتی که مشتمل بر حرف راء هستند حدود ۲۰۰ کلمه یا بیشتر آمده ‌است و به ‌همین دلیل با {الر} آغاز شده‌است.[۲۶۱]
بنابراین گاهی ارتباط بین دوسوره به علت تشابهی است که در آغاز و یا پایان دو سوره وجود دارد. سوره‌هایی که معروف به حوامیم هستند و هفت سوره ‌از قرآن را که‌همگی مکی هستند شامل می‌شود وتقریباً در هفت سوره بعد از آیۀ شریفۀ {حم} شبیه دیگر سوره‌های دارای حروف مقطعه در باره قرآن وتوصیف واهمیت آن صحبت شده‌است ازجملۀ این سوره‌ها هستند.با این تفاوت که در سور حوامیم علاوه بر ذکر از کتاب وقرآن، به کیفیت نزول قرآن (تنزیل)، تفصیل، عربی بودن قرآن، وچگونگی نزول آن در شب قدر عنایت ویژه‌ای شده‌است.
سیوطی در جایی دیگر دربارۀاین سوره‌ها می‌گوید: از جابر بن یزید وابن عباس در ترتیب نزول سور روایت شده‌است که: حوامیم به دنبال سورۀ زمر نازل شده‌اند وترتیبشان مثل ترتیب در مصحف می‌باشد. سور حوامیم به خاطر اشتراکشان در شروع با حروف مقطعه {حم} و ذکر کتاب بعد از {حم} به حوامیم معروف شده وهمۀ آنها مکی می‌باشند و در حدیث نیزآمده‌است که یکباره نازل شده‌است ومطلع سوره زخرف با سورۀ دخان ومطلع سورۀ جاثیه با مطلع سورۀ احقاف هم خوانی دارد. [۲۶۲]
علامه طباطبائی نیز بعد از بررسی ۱۱ قول در زمینۀ حروف مقطعه می‌گوید: از مجموع آنچه آوردیم بدست می‌آید که‌این حروف رمزی است بین خدا ورسول وی، که‌از ظرف وپیمانه درک معمولی ما فراتر است.
ایشان در مقدمه سوره ‌اعراف نیز میگوید: این سوره در بردارنده تمامی‌آن هدفهایی است که سایر سوره‌های آغاز یافته با حروف الم وسوره‌های شروع شده با حرف «ص» دارد.[۲۶۳]
وی همچنین در رابطه با این سوره‌هایی به‌ این نتیجه رسیده‌است که‌از نظر مضمون ومحتوی نیز یکسان می‌باشند وتأکید می‌کند که حتی گاهی آیات اول این سوره‌ها نیز یکسان آورده شده‌است مثلا در سوره‌هایی
که با حم شروع شده‌اند آیه‌اول آنه با عبارت « تلک آیات الکتاب…» شروع می‌شود.[۲۶۴]
وی همچنین در آغاز تفسیر سوره مبارکه لیل در ذیل آیه ۲ می‌نویسد: اگر صفت لیل را به صیغۀ مضارع وصفت نهار را به صیغۀ ماضی آورد براِی همان نکته‌ایی بود که در آغاز سوره قبلی بیان کردیم.
چون در سورهء قبلی (شمس ) ذیل آیۀ ۴ گفته‌است که: با این تعبیر خواست بر حال حاضر دلالت کند واشاره کند بر اینکه در ایام نزول آیه که آغاز ظهور دعوت اسلامی‌ بوده، تاریکی فجور زمین را پوشانده بود. وشاید نیز بخاطر رعایت فواصل بوده‌است.[۲۶۵]
ازجملۀ این سوره‌ها، سوره‌هایی هستند که به مسبحات معروف شده‌اند ودر محتوی ومضمون و نهایتاً در اغراض نیز شبیه‌هم هستند. علامه در آغاز سورۀ مبارکۀ حدید ابتدا غرض سوره را که تحریک وتشویق مومنین به‌انفاق در راه خداست مشخص نموده و در ادامه می‌نویسد:
« و چون تشویق و تحریک مردم به‌انفاق، و اینکه‌انفاق قرض دادن به خدا است این توهم را ایجاد مى‏کند که مگر خدا به مال ما محتاج است، لذا از همان آغاز سخن یعنى اولین کلمه سوره مسألۀ نزاهت خدا از احتیاج را خاطر نشان نموده، فرموده:” آنچه در زمین و آسمانها است خدا را تسبیح مى‏گویند”. و نیز عده‏اى از اسماى حسناى خدا را که رساننده‌این نزاهت‏ است ذکر کرد، و همه سوره‏هایى که با تسبیح خدا آغاز شده، یعنى سوره حشر، صف، جمعه و تغابن، که بعضى با کلمه” سبح” و بعضى دیگر با کلمه” یسبح” آغاز شده‏اند، نظیر سوره مورد بحث است.» [۲۶۶]
وگاهی این ارتباط در پایان یک سوره خودنمایی کرده و از نگاه تیز بین مفسّر المیزان پنهان نمانده ‌است. بطور مثال ذیل آیۀ ۵۱ سورۀ مبارکۀ حاقّه می‌گوید: در آخر سورۀ واقعه نظیر این دو آیه گذشت و درباره‌اش سخن گفته شد واین دو سوره ( واقعه و حاقّه ) هر دو یک غرض را دنبال می‌کنند و آن بیان اوصاف روز قیامت است. سیاق هر دو وآخر آنها نیز یکی است واین دو سوره ‌هر دو با این نکته ختم می‌شوند که قرآن و
آنچه خبر داده که در روز قیامت واقع می‌شود حق الیقین است…[۲۶۷]
سید قطب نیز به‌این موضوع اعتقاد داشته ودر جای جای تفسیر خود به ‌آن اشاره نموده‌است و خوانندۀ خود را به نکات ولطائف زیبایی نیز متوجه می‌کند. بطور مثال آغاز سورۀ مبارکه حجر را با سورۀ مبارکه ‌اعراف شبیه می‌داند و می‌نویسد:
سرآغاز سورۀ اعراف تهدید کردن و بیم دادن بود و در اینجا نیز که سورۀ حجر است سر آغاز و سرانجامی ‌همگون است؛ با اندکی اختلاف که در مزّه و چشش دارد.
بیم دادن و تهدید کردن در سورۀ اعراف صریح است (آیات ۵-۲ ) سپس داستان آدم وابلیس مطرح شده‌است تا بدانجا که زندگی دنیا به پایان می‌رسد وهمگی به سوی پروردگارشان می‌روند ومصداق بیم دادن وتهدید کردن را می‌بینند.
در آغاز سورۀ مبارکه حجر نیز تهدید کردن آمده‌است؛ ولی آمیخته با سایه‌ای از ترساندن وپیچیدگی که بر فضای سوره‌ هراس می‌افزاید و انتظار وقوع فرجام کار را بیشتر می کند (آیات ۵-۲ ) سپس برخی از صحنه‌های جهان را عرضه می‌کند…. اینها بدنبال داستان آدم وابلیس ذکر می‌شدند، داستانی که با سرنوشت دنباله روان ابلیس وسرنوشت مومنان به پایان می‌آید بنابراین اگر چه شخصیت این دو سوره جدای از هم است؛ اما هر دو بر یک محور حرکت می‌کنند. [۲۶۸]
ارتباط میان بخشی از یک سوره با بخشی از سورۀ دیگر
مرحوم علامه‌اگر چه به‌این نوع از ارتباطها به طور واضح اشاره نکرده‌است اما در متن تفسیرش می‌توان به برخی از آنها پی برد بطور مثال:
در ذیل آیات ۲۷۵-۲۸۱ بقره می‌نویسد: این آیات در مقام تأکید حرمت ربا وتشدید بر ربا خواران است، نه‌اینکه بخواهد ابتدا ربا را حرام کند چون لحن تشریع لحن دیگری است، آن آیه‌ای را که می‌توان گفت حرمت ربا را تشریع کرده‌است آیه ۱۳۰ آل عمران است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:02:00 ق.ظ ]