روش های برآورد بخش پایه در اقتصاد منطقه ای به صورت زیر می باشند:
عکس مرتبط با اقتصاد
الف) ضریب مکانی یا L.Q[11]
این روش برای شناسایی بخش پایه در مناطق مختلف به کار می رود. این نظریه تأکید خاص بر تفکیک فعالیت های پایه ای و بقیه به عنوان فعالیت های غیر پایه ای دارد.
مدل L.Q یا ضریب مکانی از رابطه زیر بدست می آید:

= اشتغال در بخش i در منطقه j
= کل اشتغال در منطقه j
= اشتغال در بخش i در کل کشور
= کل اشتغال در کشور
اگر ۱ = L.Q باشد منطقه خودکفاست.
اگر ۱ < L.Q باشد منطقه صادر کننده کالا و خدمات است و میزان آن فعالیت پایه ای یا اقتصاد پایه ای را بیان می نماید (منطقه نسبت به کشور از تخصص بیشتری برخوردار است).
اگر ۱ > L.Q باشد منطقه وارد کننده است. مقدار این فعالیت ها اقتصاد غیر پایه ای یا تبعی است (صباغ کرمانی، ۱۳۷۲).
ب) روش حداقل نیاز[۱۲]
این روش توسط «المان و دارسی»[۱۳] در سال ۱۹۶۰ ارائه گردیده است. در این روش اولین گام، تعیین نسبتی از اشتغال هر یک از صنایع منطقه است، که برای بازار محلی فعالیت می نمایند. اگر همه مناطق به یک اندازه باشند، منطقه ای که کمترین درصد از کل اشتغال آن در یک صنعت مشغول فعالیت هستند، به عنوان حداقل نیاز بازار محلی در نظر گرفته می شود و هر گونه اضافاتی نسبت به این حداقل به عنوان ابزاری جهت محاسبه میزان صادرات مناطق از این کالا به کار می رود. چنانچه مناطق دارای اندازه متفاوت باشند، می توان از طریق تعدیل نمودن اطلاعات مربوط به اشتغال منطقه ای، براساس هر شاخص از اندازه مناطق، ابزاری برای تعیین حداقل نیاز اشتغال، برآوردهایی از میزان صادرات و واردات منطقه را می توان بدست آورد. این روش نیز فرض های ضمنی گفته شده برای ضریب مکانی را دارد و علاوه بر آنها فرض حد اقل نیاز به عنوان خودکفایی، فرضی خدشه پذیر است و احتمال دارد که این روش منجر به برآوردهایی بیش از مقدار واقعی کل حجم تجارت بین منطقه ای گردد (ایروانی، ۱۳۷۸). بااین حال «استیلول و بوترایت»[۱۴] در سال ۱۹۷۱ ترکیبی از دو روش برآوردی فوق را توصیه نمودند. برآورد آنان، از صادرات خالص محصول i از منطقه j به صورت زیر می باشد:
: اشتغال در تولید محصول i در منطقه j
: ستانده ناخالص محصول i از اقتصاد
: ارزش صادرات محصول i از اقتصاد
: ارزش واردات محصولi از اقتصاد
۲-۳-۳ نظریه قطب رشد[۱۵]
پرو[۱۶]، هیرشمن[۱۷]، سینگر[۱۸]، کیندلبرگر[۱۹]، استریتن[۲۰]، روستو[۲۱]، از پیروان این نظریه هستند. نظریه قطب رشد پویا بر دو اثر استوار است:
یکی اثرات تمرکز[۲۲] و دیگری اثرات پخش[۲۳].
بدین صورت که رشد هم زمان در همه جا اتفاق نمی افتد بلکه در نقاط یا قطب های توسعه اتفاق می افتد که از قدرت جذب بالایی برخوردارند (اثر تمرکز). این نقاط، توسعه را در کانال هایی پخش می کند که کل اقتصاد را تحت تأثیر قرار می دهد (اثر پخش) (کلانتری، ۱۳۸۰).
از طرف دیگر طرفداران نظریه قطب رشد معتقدند که گسترش شهرها منجر به توسعه اجتماعی و اقتصادی روستاها می گردد و در نتیجه باید به دنبال گسترش و رشد صنایع در شهرهای بزرگ بود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
میردال[۲۴]، هاریس[۲۵]، دویر[۲۶]، دان فورد[۲۷] و میسرا[۲۸] معتقدند که تئوری قطب رشد نتوانسته است نابرابری و عقب ماندگی بین مناطق مختلف را در کشورهای توسعه نیافته از بین ببرد، بلکه باعث تشدید نابرابری منطقه ای شده است و لذا الگوی مناسبی برای کشورهای توسعه نیافته نمی باشد.
۲-۳-۴ نظریه رشد متوازن[۲۹]
امروزه اقتصاددانان نظریه رشد متوازن در مناطق مختلف، ضرورت برنامه ریزی منطقه ای صحیح را برای رسیدن به توسعه متوازن مطرح می کنند و معتقدند که توسعه متعادل منطقه ای بر آن است که بهترین شرایط و امکانات را برای توسعه جامع همه مناطق فراهم آورد و تفاوت های کیفیتی زندگی بین منطقه ای و درون منطقه ای را به حداقل برساند و نهایتاً از بین ببرد.
۲-۳-۵ نظریه اقتصاد فضایی
نظریه اقتصاد فضایی به آن گروه از نظریه های اقتصادی منطقه اطلاق می شود که محور عمده و اساسی آنها را مفهوم فضا و رفتار اقتصادی واحدها میان فضاهای مختلف تشکیل می دهد. ویژگی مشترک نظریه های اقتصاد فضایی در این است که معمولاً از روابط در سطوح پایین (مانند بنگاه نسبت به منطقه در نظریه مکان یابی و یا منطقه نسبت به سطح ملی در نظریه کاربرهای ارضی) آغاز کرده و به مجموعه روابط در سطوح بالاتر می رسند. در این نظریه به بحث در باره ساختار فضایی، سازمان فضایی و سازماندهی فضایی پرداخته می شود.
الف) ساختار فضایی
ساختار فضایی به معنای نحوه توزیع فضایی فعالیت ها و استقرار جمعیت می باشد. در بحث ساختار فضایی تنها تصویری از استقرار مراکز تولید صنعتی، کشاورزی، زیربناها و کانون های جمعیتی ارائه می شود.
ب) سازمان فضایی
سازمان فضایی به معنای ارتباط میان اجزای ساختار فضایی می باشد. در بحث سازمان فضایی، چگونگی ارتباط میان اجزای ارائه شده در ساختار فضا در وضعیت موجود و یا استفاده از پیش بینی منفعل در آینده بیان می شود.
ج) سازمان دهی فضایی
سازمان دهی فضایی و یا آمایش به معنای هدایت فعالیت ها و تنظیم نحوه استقرار فعالیت ها جهت نیل به حداکثر تولید، رفاه و سایر اهداف مورد نظر سیاست گذاران می باشد.
بحث آمایش در راستای طراحی وضعیت مطلوب و ترسیم خطوط کلی جهت دستیابی به وضعیت مطلوب در رابطه با ارتباط متقابل اجزای ساختار فضایی می باشد. به عنوان مثال، هنگامی که سیاست گذار تصمیم داشته باشد که جهت گسترش فعالیت های تولیدی با بهره گرفتن از صرفه های تجمع، در واحدهای صنعتی یا
کشاورزی منطقه اقدام نماید، نیازمند استفاده از آمایش منطقه خواهد بود.
۲-۳-۶ نظریه مکان یابی
نظریه مکان یابی یکی از مهم ترین انواع نظریه های اقتصاد فضایی است که به توزیع فعالیت ها در منطقه بویژه فعالیت های صنعتی، بر اساس معیار هایی مانند حداکثر سود و حداکثر کارآیی می پردازد. این نظریه نیز همانند سایر نظریه های اقتصاد فضایی، به اجزای اقتصاد منطقه از دیدگاه خرد توجه داشته و پایه تصمیمات مکان یابی را به معیارهایی که در سطح خرد اهمیت دارند، قرار می دهد.
۲-۳-۷ نظریه کاربری اراضی
از انواع نظریه های اقتصاد فضایی است که با تأکید بر محوریت زمین، توزیع فعالیت ها در منطقه را در نظر می گیرد. ایده اولیه این نظریه توسط «فون شونن»[۳۰] و «ریکاردو»[۳۱] در اوایل قرن نوزدهم مطرح شد. این نظریه همانند نظریه مکان یابی و یا هر نظریه دیگر اقتصاد فضایی، به دلیل تاکید بر پایه های اقتصاد خرد منطقه، نیازمند لحاظ شرایط سازگاری بوده، تا در سطح کلان منجر به ناسازگاری نشود.
۲-۴ پیشینه تحقیق
عمده روش های برنامه ریزی منطقه ای عبارتند از:
۱- روش جدول داده ـ ستانده منطقه ای
۲- روش فاکتور آنالیز یا تحلیل عاملی[۳۲]
۳- روش تاکسونومی عددی[۳۳]
۴- روش کلاستر آنالیز[۳۴]
۵- روش رگرسیون چند متغیره
هر یک از روش های مذکور بسته به نوع هدفی که دنبال می شود، مورد استفاده قرار می گیرند. از بین روش های فوق دو روش فاکتور آنالیز و تاکسونومی عددی، کاربردی ترین روش در برنامه ریزی منطقه ای به لحاظ طبقه بندی مناطق بر اساس درجه توسعه یافتگی می باشند. بنابراین بر اساس روش های فوق در کشور، مطالعات زیادی در زمینه تعیین درجه برخورداری یا توسعه یافتگی مناطق مختلف کشور صورت گرفته است. کارهای انجام شده در زمینه صنعت از طریق تاکسونومی عددی، تحلیل عاملی و تلفیقی از این دو به ترتیب مقطع زمانی آمار و ارقام به کار رفته بیان می شوند.
۲-۴-۱ مطالعات داخلی
۱- نوربخش، (۱۳۵۶): یکی از نخستین کارهای انجام شده از طریق تاکسونومی عددی «طبقه بنــدی استان های ایران و مدلی جهت تعیین اولویت ها در کاهش تفاوت های ناحیه ای» می باشدکه در دفتر پروژه های عمرانی سازمان برنامه و بودجه انجام شده است. در این مطالعه از ۵۵ شاخص برای نشان دادن وضعیت مختلف ۲۳ استان کشور استفاده شده است. بر اساس این تحقیق، استان کرمانشاه در رتبه یازدهم قرار می گیرد. نتایج مربوط به درجه توسعه یافتگی و رتبه استان ها در جدول (۲-۱) ارائه شده است.
۲- محمودی، (۱۳۷۰): با بهره گرفتن از تکنیک فاکتور آنالیز یا تحلیل عاملی در دو مقطع زمانی ۱۳۵۳ و ۱۳۶۳ به «بررسی نابرابری های صنعتی در استان های مختلف ایران» پرداخته است. در این تحقیق از تعداد ۱۴ شاخص استفاده شده است و بر اساس نتایج حاصل از آن استان کرمانشاه در سال های ۱۳۵۳ و ۱۳۶۳ جزء استان های نسبتاً پیشرفته بوده است. نتایج مربوط به درجه توسعه یافتگی و رتبه استان ها در دو مقطع زمانی ۱۳۵۳ و ۱۳۶۳ در جدول (۲-۲) و (۲-۳) ارائه شده است.
جدول (۲-۱): رتبه بندی سطح توسعه بیست و سه استان کشور در سال ۱۳۵۶

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محفو

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:42:00 ق.ظ ]