سیاست خارجی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد با تغییرات الگویی و رفتاری همراه بوده است. تغییرات الگویی ناشی از دگرگونی در ساختار نظام بینالملل میباشد؛ در هر ساختار بینالمللی شکل خاصی از تعامل بینبازیگران وجود دارد. در ساختار دوقطبی، آمریکا و اتحاد شوروی یکدیگر را در چارچوب «موازنه واقعگرایانه» کنترل میکردند. این الگو، رفتارهای خاص خود را به وجود میآورد. از جمله «رفتارهای الگویی» این دوران میتوان به سیاستهایی از جمله “سیاست سدبندی”، “بازدارندگی” و “موازنه قدرت استراتژیک” اشاره داشت. جنگ سرد آغاز اتخاذ سیاست سدبندی در اروپا و خاور دور بود. تعقیب این سیاست در دورههای ریاست جمهوری آیزنهاور، کندی و جانسون در شکلهای متفاوت و تلفیق با گرایش آمریکا به سیاست تشنجزدایی در دوره نیکسون و بازگشت به نوعی انزواگرایی جدید در عصر کارتر و سرانجام احیای سیاست سدبندی در دوران ریگان با توجه به تغییرات در ساختار نظام بینالملل تجزیه و تحلیل میشود. در دوران بعد از جنگ سرد، الگوهای رفتاری آمریکا با تغییر رو به رو شد بخشی از این تغییرات، ناشی از دگرگونی ساختاری در نظام بینالملل است، یعنی اینکه چگونگی توزیع قدرت بینبازیگران با تغییرات فراگیر و گستردهای همراه گردیده و از سوی دیگر، چگونگی تعامل و رفتار بازیگران مختلف، از جمله کنش ابتکاری آمریکا نیز تکامل مییابد. در روند جدید، شاهد خلق قالبهای معنایی و همچنین قالبهای ساختاری در رفتار سیاست خارجی آمریکا میباشیم. الگوهای جدید در این روند شکل گرفته است. از جمله این الگوها میتوان از هژمونیکگرایی بینالمللی، جنگ پیش دستانه، سیاست تغییر رژیم، دیپلماسی عمومی تهاجمی و همچنین گسترش نظامی گری در حوزههای پیرامونی، به ویژه خاورمیانه و سیاست سدبندی جدید را نام برد. براساس راهنمای سیاست دفاعی آمریکا که در ۱۹۹۲ تدوین شد و در دستور سیاست خارجی قرار گرفت، هیچ ابرقدرتی نباید در جهان ظهور و لذا ایالات متحده میبایست تفوق نظامیاش را همچنان حفظ کند.
سیاست سدبندی جدید در چارچوب ملاحظات و منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا قابل توجه است. برای فدراسیون روسیه و علی رغم نگاه غربگرایانه در سیاست خارجی آن، جمهوری اسلامی ایران نه تنها یک مخالف نبود بلکه، به زودی روشن شد که با این کشور دارای منافع همساز متعددی است.(کولائی، ۱۳۷۶: ۶۹-۵۸٫)
عکس مرتبط با اقتصاد
وقوع تحولات پی در پی در قفقاز و آسیای مرکزی، حتی در درون مرزهای فدراسیون روسیه ضرورت دگرگونی در روابط با ایران را آشکار ساخته است. سازگاری منافع دو کشور در سطوح منطقهای و بینالمللی را برای رهبران روسیه غیر قابل چشمپوشی نموده است. همکاری دو کشور در جریان جنگ داخلی تاجیکستان و بازگشت صلح و ثبات به این کشور برای روسیه بسیار اهمیت داشته است. دو کشور در منطقه دریای خزر نیز در برابر توسعه نفوذ بیگانگان علایق مشترکی را ملاحظه کردهاند.
در حالی که امریکا سیاست مهار(سدبندی)علیه ایران را به کار گرفته، در برابر روسیه نیز نوع سدبندی جدید را دنبال کرده است. امریکا به طور پیگیر سیاست محدودسازی دو کشور و جلوگیری از توسعه نفوذ آنها در منطقه دریای مازندران و پیرامون آن را دنبال کرده است. این امر سبب توسعه فزاینده روابط دو کشور شده است. محصور شدن فدراسیون روسیه در مرزهای آن و بازداشتن ایران از توسعه نفوذ طبیعی و کارساز خود در آسیای مرکزی و قفقاز، سبب گردید دو کشور در عرصههای گوناگون روابط خود را توسعه دهند. مزایای این سیاست برای هر دو کشور بسیار مهم بوده است. هر چند جمهوری اسلامی ایران به دلیل تعارض پایدار با امریکا نتوانسته مانند فدراسیون روسیه از مزایای چانهزنی در خصوص روابط با روسیه بهرهمند گردد.
سکولاریسم (Secularism)
واژه سکولاریسم (secularism) از ماده «secular» اخذ گردیده است این واژه نیز از (seculum) که لاتینی است، مشتق شده است واژه (seculum) به معنای گیتی و دنیا بویژه دنیا در برابر مسیحیت (دین) تعریف میشود. (The shorter oxford English Dictionary. V. 2 1991)
ماکس وبر (max weber) سکولاریسم را به معنای «جدا بودن جامعه دینی از جامعه سیاسی» میداند به طوری که دولت، حق هیچ گونه اعمال قدرت در امور دینی نداشته باشد و کلیسا نیز نتواند در امور سیاسی مداخله کند.( اعوانی، ۱۳۷۵: ۱۵)
تعریف دیگر این است که «سکولاریسم» نظامی عقلانی است که روابط بینافراد، گروه ها، مؤسسات را با دولت براساس مبادی و قوانین عمومی که متضمن تساوی افراد جامعه در قبال آن است تنظیم میکند که برخی از مهمترین شاخصههای آن: جدایی دین از دولت، برقراری مساوات بینافراد ملّت علیرغم اختلاف دینی که محاکم مدنی عمومی آن را تنظیم میکنند، اخذ حاکمیت و مشروعیت حکومت از ملّت، منزلت داشتن فرهنگ علمی و عقلانی، به رسمیت شناختن حقوق مذاهب و قومیتهای دینی گوناگون و آزادی دین از سیطره دولت و دولت از سیطره دین، میباشد.
(حلیم برکات، ۱۹۹۱: ۲۵۱ ـ ۲۵۰)
برخی در تعریف سکولاریسم میگویند: “در سبز فایل سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانه دین از صحنه معیشت و سیاست معرفی شده است.” (سروش، ۱۳۷۴ : ۶) و یا تعریف دیگری میآورد: “سکولاریسم نظامی است که بیندو جنبه روحانی و دنیوی فاصله میاندازد.”
(شبلی العسیمی، ۱۹۹۰: ۳۸) اکنون با در نظر گرفتن این تعاریف، سکولاریسم در رویکردی سلبی دین را از حوزه عمومی و زندگی اجتماعی کنار گذاشتن است و در رویکردی اثباتی قرار دادن اموری نظیر عقل، عرف، عقلانیت، دموکراسی، علم و … بر جای دین میباشد. از باب مثال، یکی از امور اجتماعی حکومت است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
با توجه به عناصر مشترک در تعاریف فوق، سکولاریسم انفکاک و جدایی دین از حوزههای عمومی و مرجعیت بخشیدن و نفوذ آن به امور دیگری همچون آراء عمومی است. البته در موارد دیگر این جایگزین، عقل، عرف، علم یا … معرفی میشود. به عبارت سادهتر، دیگر دین در حوزههای عمومی فصل الخطاب نیست و حرف آخر را نمیزند.
برای واژه سکولار (secular) معادلهای متفاوتی در زبان فارسی ذکر شده است. از جمله این معادلها بشری، زمینی (غیر معنوی)، دنیوی، غیرمذهبی، این دنیایی، عرفی و این جهانی میباشد. بر این اساس سکولاریسم (secularism) به معنای عرفیگرایی، دنیاییگرایی، دنیویگرایی و … میباشد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
روش تحقیق:
در این پژوهش از روش تاریخی– تحلیلی برای نگارش بهرهگیری میشود.
قلمرو تحقیق:
بعد زمانی، این پژوهش از مقطع فروپاشی شوروی (۱۹۹۰) و گذار از نظم کهن جهانی (نظام دوقطبی) و استقرار نظم نوین جهانی و از نظر مکانی، ژئوپلیتیک شیعه به ویژه ایران و سوریه را در بر میگیرد.
جامعه و حجم نمونه:
مشادهده و یا نمونه گیری از جامعه مورد پژوهش به دلیل جاری بودن وقایع و حوادث امکان پذیر نبوده است.
۱۰_ محدودیت ها و مشکلات تحقیق:
تازگی موضوع پژوهش، از این منظر که بیداری اسلامی بعنوان پدیدهای نو و جاری تا کنون با آزمون همراه نبوده و از سبقهای برخوردار نمیباشد. از این بعد این تحقیق در دستیابی به دادهها، تجزیه و تحلیل آنها و به تبع منابع معتبر، نتیجهگیری با برخی دشواریها روبرو و شاید به همین دلیل رویکرد محقق به آینده پژوهی معطوف بوده است.
فصل دوم
مطالعات نظری
مقدمه:
حادثه ۱۱ سپتامبر و متعاقب آن حمله ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپاییاش در قالب جنگهای پیش گیرانه در افغانستان و عراق ضمن تغییر ژئوپلیتیک منطقه، بطور راهبردی در جهت منافع درازمدت شیعیان و ایران عمل کرد. دشمنان منطقهای ایران، طالبان و صدام، یکی پس از دیگری ساقط شدند. تحولات سالهای بعد به رشد پدیدهای در عرصه سیاست بینالملل با نام “ژئوپلیتیک شیعه” کمک نمود. ظهور ژئوپلیتیک شیعه به مفهوم تغییر قواعد و بستر بازی راهبردی سنتی در منطقه خاورمیانه بزرگ میباشد و تبعات و ملازمات مربوط به خود را در پی دارد. شکلگیری هر نوع موازنه جدید منطقهای منبعث از ژئوپلیتیک شیعه بر نوع رفتارها و مناسبات کشورهای خرده نظام منطقهای و همچنین شکل مراودات و تعاملات آنها با بازیگران فرامنطقهای و جهانی اثرات جدی میگذارد.
فرایند تکوین ژئوپلیتیک شیعه و نقش آن در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی:
موقعیت ژئوپلیتیک خاورمیانه:
در بررسی اصطلاح و خاستگاه واژه خاورمیانه باید به این نکته توجه نمود که این کلمه یک اصطلاح وضع شده از سوی غرب است، کاربرد آن نیز برای اولین بار به کمتر از یک قرن میرسد و مربوط به زمانی است که اروپا در مرکز قدرت جهان قرار داشت و اروپائیان منطقه خاور (شرق) را براساس جهت و فاصله دور یا نزدیک بودن به اروپا نگریستهاند و بر همین اساس قاره آسیا را به خاور دور، نزدیک و میانه نام گذاری کردند. ولی امروز به لحاظ قرارگرفتن کشورهای خاور نزدیک (ترکیه، سوریه، لبنان، فلسطین،اردن و مصر) در قلمرو خاورمیانه، عملا اصطلاحی به نام خاور نزدیک وجود ندارد.(http://www.bashgah.net)
محدوده جغرافیائی:
از آنجایی که اصطلاح خاورمیانه معرف منطقهای فرهنگی است، در مورد محدوده و قلمرو جغرافیائی، ترکیب و تعداد کشورهای آن اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی جغرافی دانان کشورهای شمال و شرق آفریقا را نیز جزو کشورهای خاورمیانه میدانند و عدهای دیگر کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان را از کشورهای خاورمیانه به حساب میآورند. بنابراین، تعریف ثابتی از این منطقه در ترکیب کشورها وجود ندارد، ولی به طور کلی کشورهای این منطقه شامل؛اردن، امارات متحده عربی، ایران، بحرین، ترکیه، سوریه، عراق، عربستان سعودی، عمان، قطر، کویت، لبنان، مصر، یمن و دو کشور اسرائیل و فلسطین (که دربرگیرنده نواحی باختر رود اردن و نوار غزه است) میباشد. کشورهای غربی این منطقه (الجزایر، تونس، لیبی و مراکش) به دلیل وابستگی شدید تاریخی و فرهنگی بیشتر بخشی از خاورمیانه شمرده میشوند. سودان نیز یکی از این کشورها به شمار میآید. کشورهای آفریقایی موریتانی و سومالی نیز پیوندهایی با خاورمیانه دارند. ترکیه و قبرس که از نظر جغرافیایی درون و یا نزدیک این منطقه هستند، خود را بخشی از اروپا میدانند. ایران را مرز خاوری خاورمیانه میانگارند، البته گاهی افغانستان را نیز از کشورهای این بخش بندی به شمار میآورند. به این ترتیب، بیش از یک پنجم جمعیت کره زمین در قلمرو خاورمیانه زندگی میکنند.
(http://www.siasi.porsemani.ir)
۲-۱-۱) اهمیت تاریخی و مذهبی:
خاورمیانه از نخستین خاستگاههای تمدن جهان بوده است. بسیاری از باورها و آیینهای جهان از اینجا برخاسته اند. خاورمیانه زادگاه ادیان مهمی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام است و اماکن متبرکه این سه دین نیز در این منطقه قرار دارد. نخستین یافتههای آدمی در اینجا بوده و نخستین قانونهای جهان در اینجا نوشته شده است. (همان)
۳-۱-۱) اهمیت اقتصادی :
هرچند که خاورمیانه و قلب آن یعنی منطقه خلیج فارس دارای تمدن، تاریخ و فرهنگی کهن میباشد، اما آنچه که این منطقه را در جهان به این درجه از اهمیت رسانده، معادن سرشار انرژی خصوصاً «نفت» آن است. امتیازی که هیچ ویژگی دیگری نمیتواند در دنیا با آن رقابت کند، این منطقه دارای بزرگترین ذخایر انرژی در جهان است. براساس گزارش انجمن مستقل نفتی آمریکا (IPAA)، کشورهای عضو اوپک با در اختیار داشتن ۴/۸ میلیارد بشکه، در حدود ۷۸% از ذخایر نفت جهان را به خود اختصاص داده اند و این در حالی است که تنها ۵/۶ درصد از مصرف جهانی نفت خام به این کشورها مربوط میشود. در این میان کشورهای عربستان، عراق، امارات، کویت، ایران و ونزوئلا ۷۰ درصد ذخایر جهانی را در اختیار دارند و پنج کشور اصلی نفت خیز خلیج فارس (عربستان- کویت- امارات- عراق- ایران) با دارا بودن حدود ۸۱ درصد از ذخایر اوپک، مهمترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان نفت خام هستند که بدون در نظر گرفتن آنها، نه میتوان اوپک و ساختار آن را شناخت و نه بازار جهانی نفت را بررسی و تحولات آتی آنرا ارزیابی کرد. در این مقایسه آمریکا به تنهایی بیش از ۲۵% نفت تولیدی جهان را مصرف میکند در حالی که کمتر از ۳ درصد از ذخایر نفت خام جهان را دارد. اروپا نیز با داشتن کمتر از ۱۲% از ذخایر نفت جهان بیش از ۲۱ درصد مصرف جهانی نفت خام را به خود اختصاص داده است و کشور ژاپن با بیش از ۷% مصرف نفت خام، اساساً فاقد ذخایر نفت است. با توجه به وابستگی و تک محصولی کشورهای خاورمیانه به ویژه در حوزه خلیج فارس به صنعت نفت که بین۹۵ تا ۱۰۰ درصد از درآمد ارزی این کشورها از جمله ایران از فروش نفت بدست میآید، دو نکته از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ اول این که با درآمد عظیم نفت کشورهای خلیج فارس از جمله ایران و منطقه خاورمیانه، هنوز فاصله زیادی با صنعتی شدن دارند و دوم این که به سادگی میتوان دریافت که امنیت این منطقه و جریان نفت برای کشورهای منطقه و همچنین واردکنندگان تا چه حد اساسی و حیاتی است و نفت چگونه به کالای استراتژیکی تبدیل شده و به خلیج فارس در هزاره سوم میلادی موقعیت بینظیری بخشیده است که هیچ منطقهای در جهان را نمیتوان از این نظر با آن مقایسه کرد. علاوه بر این، طبق پیشبینیها در ۲۵ سال آینده ذخایر نفت تمام جهان به جز چهار کشور عمده یعنی ایران،عربستان، عراق و کویت تمام خواهد شد و کشورهایی که در حال حاضر دارای نفت هستند در آینده نیازمند نفت خلیج فارس خواهند بود. البته داشتن ذخایر نفتی به تنهایی فرصت محسوب نمیشود، چه این که بیشترین سهم از این فرصتها را غربیها به ویژه امریکا در مصرف و ذخیرهسازی نفت برده اند. در کشورهای واقع در کرانه خلیج فارس علاوه بر تولید نفت، گاز طبیعی از منابعی است که به علت فراوانی ذخایر آن بر اهمیت این منطقه در خاورمیانه افزوده است. بطوری که کشورهای حوزه خلیجفارس قریب به ۳۰% از کل ذخایر گاز جهان را به خود اختصاص داده اند و ایران با ذخیره فراوان گاز و از نظر تولید و استخراج آن در رأس کشورهای خلیج فارس قرار دارد. از نظر صنعت پتروشیمی نیز منطقه خاورمیانه نقش عمدهای در پیشرفت اقتصاد و توسعه صنایع ملتهای جهان دارد و ۴/۱از محصولات صنعتی کشورهای پیشرفته اروپا از صنایع پتروشیمی خاورمیانه تامین میشود و سالانه ۳۳۰ هزار تن اوره، ۱۰۰ هزار تن اسید سولفوریک و ۲۰ هزار تن ملانین و روزانه پنج هزار تن آمونیاک و متانول از کشورهای حوزه خلیج فارس به اروپا، آمریکا و اقیانوسیه صادر میشود. (همان)
۴-۱-۱) اهمیت استراتژیک و نظامی:
خاورمیانه محل تلاقی سه قاره بزرگ آسیا، اروپا و آفریقا و مشتمل بر قلمروها و آبراههایی است که در زمره پراهمیتترین مناطق ژئواستراتژیک جهان میباشد. اهمیت استراتژیک و نظامی خاورمیانه به لحاظ مجاورت با دو اقیانوس اطلس و هند و وجود دریاهایی مانند دریای مدیترانه، دریای احمر، دریای خزر، دریای سیاه و همچنین خلیج فارس، از دیرباز مورد توجه کانونهای قدرت جهانی بوده است علاوه بر این وجود کانالها و تنگههای استراتژیکی چون کانال سوئز (محل اتصال دریاهای مدیترانه و سرخ در مصر)، تنگه هرمز (محل اتصال خلیج فارس و دریای عمان)، تنگههای بسفر و داردانل (در شمال غرب ترکیه)، تنگه باب المندب (دریای سرخ به خلیج عدن در جنوب غربی عربستان)، تنگه جبل الطارق (اتصال دریای مدیترانه با اقیانوس اطلس)، نقش برجسته خاورمیانه را دو چندان کرده، به همین منظور، تسلط بر این منطقه یکی از اصلیترین منازعات دو ابرقدرت شوروی و آمریکا در دوران جنگ سرد بوده است. در میان مناطق استراتژیک خاورمیانه، آبراه خلیج فارس و تنگه هرمز به لحاظ سوق الجیشی و ژئواستراتژیکی، یکی از چهارده نقطه مهم جهان به شمار میرود و بنا به نظریه دریاسالار (آلفرد ماهان آمریکائی۱۹۰۲)، خلیج فارس هارتلند زمین بوده و تسلط بر آن تسلط بر جهان است. این چیزی است که از گذشتههای دور مورد توجه و نظر قدرتهای میلیتاریستی بوده است. با پایان یافتن قرون وسطی در اروپا و متعاقب آن شروع دوره رنسانس و آگاهی یافتن اروپائیان از منابع ثروتهای خاورمیانه، انگیزه تسلط آنان بر خلیج فارس را بیشتر نمود و پرتغالیها (در سال ۱۴۹۷)، هلندیها (سال ۱۶۰۷)، فرانسویان (دهه ششم قرن هفده)، انگلستان در قرون ۱۹ و ۲۰ و آمریکائیها از سال ۱۹۷۱ به بعد با تمام توان و قوای خود سعی در کنترل آن داشتند. علیرغم اینکه بخشی از نفت کشورهای حوزه خلیج فارس از طریق لوله به کشورهای مصرف کننده اروپا صادر میشود، ولی روزانه از تنگه هرمز از ۱۵ تا ۲۰ میلیون بشکه نفت توسط نفت کشتیهای غول پیکر ترانزیت میشود ضمن این که صدها کشتی تجاری نیز روزانه از این آبراه عبور میکنند. (همان).
منطقه خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا حدود ۶۳ درصد از ذخایر اثبات شده نفت جهان را در خود جای داده اند. همچنین ۳۷ درصد از منابع گاز دنیا در این منطقه قرار دارد. در سال ۲۰۰۱ منطقه خلیجفارس به تنهایی بیش از ۲۸ درصد ظرفیت تولید نفت جهان را به خود اختصاص داده بود. در همین سال منطقه خلیجفارس به همراه منطقه شمال آفریقا ۳۴ درصد ظرفیت تولید نفت جهان را در اختیار داشتند. این میزان ذخایر نفتی و هزینه های نسبتاً پایین تولید آن ثابت میکند که منطقههای خاورمیانه و شمال آفریقا دست کم تا سال ۲۰۱۵ ظرفیت بسیار بالایی در تولید نفت خواهند داشت.
(http://www.iranacademic.com)
جدول زیر به روشنی نشان میدهد؛که سهم اوپک از صادرات وتجارت جهانی نزدیک ۵۰ درصد واز تولید حدود ۴۵ درصد است.world oil outlook. 2006) ) هر یک از این رتبهها نشانگر جایگاه بالفعل و بالقوه این سازمان در رتبه بندی جهانی است. نکته قابل توجه از منظر سیاسی و مناسبات قدرت، نسبت نامتعادل بینمیزان ذخایر و میزان تولید است. اوپک ۷۵ درصد ذخایر را دارد و سهماش از تولید کمتر از ۴۵ درصد میباشد و بقیه کشورها که تنها ۲۵ درصد ذخایر را دارند،۵۵ درصد تولید را به خود اختصاص داده اند. در حالی که منطق اقتصادی حکم میکند؛ برای تعادل بلند مدت در بازار نفتی بعنوان مهمترین منبع انرژی موجود و حداقل در چند دهه آینده تناسبی بینمیزان تولید با ذخایر وجود داشته باشد. پذیرش آگاهانه پیامدهای سوء نبود تعادل برای اقتصاد و سیاست جهان بطور عمده ناشی از رویکرد سیاسی امنیتی و بدبینانه غرب و مصرف کنندگان بزرگ اوپک و تولید کنندگان نفت سایر کشورهای درحال توسعه میباشد.
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق مح
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:57:00 ق.ظ ]