۳-۳-۱٫ انواع انحصار و عوامل آن
با توجه به شرایط بازار این امکان وجود دارد که با یکی از انواع ساختارهای بازار انحصاری به صورت انحصار فروش، انحصار خرید، انحصار دوطرفه، رقابت انحصاری و انحصار چندجانبه مواجه شد.[۳۷]
در تئوریهای اقتصادی و در عمل سود اقتصادی بنگاه ها در بازارهای رقابتی صفر است، لذا بنگاه ها سعی در ایجاد قدرت انحصاری و بازار و کسب سود انحصاری دارند. از این رو بنگاه ها درصدد از میان برداشتن شرایط رقابتی هستند و به رقابت با یکدیگر میپردازند. عرضه کالاهای متفاوت و جدید، کاهش هزینه های تولید، ایجاد موانع ورود یا ایجاد هر نوع مزیت نسبی بنگاه را در شرایط انحصاری قرار میدهد. مقایسه هزینه و منافع حاصل از فعالیتهای انحصارطلبانه مورد توجه بنگاه است. به طور کلی در مورد کسب قدرت انحصاری دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در اینجا به دیدگاه دو مکتب ساختارگرایی و شیکاگو اشاره شده است (جلالآبادی و میرجلیلی، ۱۳۸۶).
عکس مرتبط با اقتصاد
۳-۳-۱-۱٫ مکتب ساختارگرایی
از نظر تاریخی، مطالعه اقتصاد صنعتی معمولاً به کار مسون و بین[۳۸] به نام سیاست قیمت و تولید نسبت داده میشود. آنها نظریه اقتصاد صنعتی خود را بر اساس انقلاب رقابت انحصاری چمبرلین[۳۹] و تاکید بر بازارهای رقابت ناکامل مطرح نمودند.
یکی از رویکردهای موجود در اقتصاد صنعتی، رویکرد ساختار- رفتار- عملکرد[۴۰] است. بر اساس نظریه اسلد[۴۱] رویکرد ساختار- رفتار- عملکرد که تا اوایل دهه ۸۰ میلادی بر سازمان صنعتی حاکم بود، مبین آن است که ساختار بازار (تعداد و توزیع اندازه بنگاه ها در یک صنعت) رفتار بازار را تعیین میکند (طریقی که بنگاه ها در آن صنعت روی یکدیگر اثر میگذارند) و رفتار، عملکرد (مانند سودآوری) بنگاه را تعیین میکند. این رویکرد، ساختار بازاری که بنگاه ها در آن فعالیت میکنند را پیشبینی میکند که در آن مهمترین عامل، تعیین سودهای بنگاه است تا سود خود را به حداکثر برسانند (ابونوری و غلامی، ۱۳۸۷).
طرفداران مکتب ساختارگرایی یا مکتب هاروارد[۴۲] معتقدند وضعیت رقابت در هر بازار وابسته به ساختار بازار است. ساختار بازار و یا به عبارت دیگر نحوه ارتباط اجزا بازار از طریق برخی از متغیرهای اساسی همچون تمرکز بازار، تفاوت کالا و موانع ورود معرفی میشوند (دونسیمونی، گروسکی و جاکیومین، ۱۹۸۴)[۴۳]، بطوریکه هر چه بازار بطور یکنواختتر بین بنگاه ها توزیع شده باشد، غیرمتمرکزتر و هرچه بازار به صورت نابرابر بین بنگاه ها توزیع شده باشد، متمرکزتر ارزیابی میشود. براساس این نظریه تمرکز بالا در بازار باعث ایجاد سهمهای نابرابر برای چند بنگاه به منظور استفاده از امکانات موجود بازار میشود. بنابراین بنگاه ها قادر میشوند به وضعیت انحصاری نزدیک و سود خود را حداکثر کنند. درجه تمرکز بالا منجر به افزایش قیمتها و سود برای انحصارگر میشود. این مشخصات بیانگر افزایش قدرت بازاری بنگاه ها است که به زیان رفاه اجتماعی است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
طرفداران این نظریه برای جلوگیری از انحصار و ارتقای رقابت، دخالت دولت را توجیه میکنند. آنها معتقدند راه حل مناسب این است که میان توانایی کسب سود و میزان تمرکز در بازار رابطهای منطقی برقرار شود. بدین منظور وضع قوانین ضد انحصار و تشکیل آژانسهای ضدتراست[۴۴] برای کاهش میزان تمرکز در بازار ضروری است.
۳-۳-۱-۲٫ مکتب شیکاگو – یو.سی.ال.ای[۴۵]
در دهه ۷۰ میلادی تعدادی از اقتصاددانان مشهور همچون استیگلر، دمستز، پوزنر[۴۶] و … مکتب شیکاگو را با انتقاد از رویکرد ساختار- رفتار- عملکرد، معرفی و ادعا کردند که عملکرد (سودآوری)، تمرکز (مهمترین متغیر ساختار بازار) را تعیین میکند.
بر خلاف مکتب ساختارگرایی، طرفداران این مکتب جهت علیت را از عملکرد به رفتار و ساختار میدانند. از نظر مکتب شیکاگو، ساختار بازار و نحوه رفتار بنگاه ها به کارایی نسبی (یکی از جنبههای عملکرد) بنگاه ها مربوط است (پرلف،کارپ و گلان[۴۷]، ۲۰۰۷: ۱۴-۱۳).
این مکتب نقطه مقابل مکتب کینزینهای جدید است و تأکید ویژهای بر اقتصاد و بازارهای آزاد دارد و با دخالت بیش از حد دولت مخالف است. طرفداران این مکتب به بازار اعتماد داشته و معتقدند سیستم قیمتها بهترین تخصیص دهنده منابع است. بر اساس این رویکرد، همواره مضار دخالت دولت بیشتر از فواید آن است. طرفداران این مکتب، مقوله شکست بازار را رد کرده و معتقدند انحصار، پدیدهای نادر و گذرا است و بروز انحصار به عوامل ساختاری مربوط نیست؛ بلکه عملکرد و کارایی برتر و تغییرات تکنولوژیکی عامل تسلط بنگاه ها در بازار است (پورپرتوی، دانشجعفری و جلالآبادی، ۱۳۸۶).
از نظر طرفداران این مکتب انحصارهایی که ناشی از کارایی بیشتر باشند چندان تداوم نخواهد داشت. تنها انحصارهایی که به دلیل دخالت دولت و مقررات و آییننامههای دولتی ایجاد میشوند، تداوم دارند. به عبارت دیگر، از دیدگاه این گروه دولت با بکارگیری و در اختیار گذاردن تسهیلات ویژه برای برخی از بنگاه ها و سایر دخالتها مانع اساسی رقابت است (پوسنر، قانون ضدتراست، ۲۰۰۶).[۴۸]
پیرو دیدگاه شیکاگو و مقایسه آن با کشورهایی که دولت حضور وسیعی در اقتصاد دارد و از قدرت انحصاری بالایی برخوردار باشد، مانند اقتصاد کشورهای در حال توسعه چون ایران؛ حال به هر نحو و دلیلی که این انحصارها را تحمیل کرده باشد، با بهره گرفتن از اختیارت خود در تدوین آییننامهها، مصوبهها و برنامههای اقتصادی با هزینه بسیار کم، هم میتواند انحصارهای جدیدی ایجاد کرده و هم انحصارهای موجود را حفظ کند. البته هر چه قانونگذار و دولت به یکدیگر نزدیکتر باشند، این مساله بیشتر تشدید میشود (جلالآبادی و میرجلیلی، ۱۳۸۶).
پس از شناخت و مطالعه این مکاتب، دنیای واقعی و کارهای تجربی عمدتاً دیدگاه ساختارگرایان را تایید کردهاند.
۳-۳-۲٫ نقش ساختار بازار در تجارت خارجی
ساختار بازار هر کشور به طور قطع بر تجارت خارجی آن کشور اثر میگذارد. از عوامل ساختاری بازار مؤثر بر تجارت خارجی میتوان به عوامل زیر اشاره کرد.
– صرفهجوییهای ناشی از مقیاس؛ بر اساس مدلهای جدید تجارت بینالملل، وجود صرفهجوییهای ناشی از مقیاس باعث میگردد که هر کشور تنها در زیرمجموعهای از محصولات متمایز تخصص یابد و سپس این عامل به همراه تنوع سلیقهها و ترجیحات مصرفکنندگان، انگیزهای برای تجارت کشورها (دارای صرفهجوییهای ناشی از مقیاس) فراهم کرده و موجب شکلگیری و بروز تجارت درون صنعت میان آنها میگردد. از طرف دیگر در چارچوب تئوری سازمان صنعتی، صرفهجوییهای ناشی از مقیاس میتواند به عنوان مانع ورود به صنعت عمل کند. بر این اساس، صرفهجوییهای ناشی از مقیاس کمتر نسبت به اندازه بازار، موجب میشود که ورود بنگاه ها به صنعت آسانتر و همین امر به همراه تنوع سلیقهها مصرفکنندگان باعث میشود تعداد محصولات متمایز بیشتر گردد. در مقابل صرفهجوییهای ناشی از مقیاس بالا نسبت به اندازه بازار مانع ورود بنگاه ها به صنعت شده و تعداد محصولات متمایز درون صنعت را محدود میکند.
– تمایز محصول؛ این عامل یکی از ویژگیهای مهم ساختار بازار تلقی میشود. دیدگاه سنتی و جدید تجارت بینالملل بر روی اثر این عامل توافق ندارند. در کل انتظار میرود ارتباط مثبتی میان سهم تجارت درون صنعت و درجه تمایز محصول وجود داشته باشد.
– تمرکز بازار؛ شاید مهمترین متغیر ساختاری بازار، تمرکز بازار باشد. وجود تمرکز بازار موجب ساختارهایی متفاوت از ساختار بازار رقابت کامل میشود. مشخصاً یکی از ویژگیهای مهم و اساسی رقابت ناقص وجود تمرکز در بازار است (راسخی، ۱۳۸۳).
۳-۴٫ تمرکز صنعتی
در مطالعات تجربی پیرامون ساختار بازارها و صنایع برای ارزیابی درجه رقابت و انحصار در هر بازار (صنعت)، معمولاً مفهوم تمرکز به کار برده میشود. تمرکز بازار بیانگر چگونگی توزیع بازار بین بنگاه های فعال در آن بازار میباشد (عبادی و شهیکیتاش، ۱۳۸۳).
تمرکز یکی از جنبهها و ابعاد مهم ساختار بازار است و عموماً در کارهای تجربی از این متغیر برای شناسایی ساختار استفاده میشود. تحلیل تمرکز بازار زمینه مناسب برای درک بهتر ارتباط عناصر ساختاری و عملکردی بازار را فراهم میآورد و با بررسی بازارها میتوان علل بروز رفتارهای رقابتی و یا غیررقابتی را تشخیص داد. لذا یکی از روش های عملی برای اندازه گیری قدرت بازاری، مفهوم تمرکز بازار (صنعتی) است (خداداد کاشی،۱۳۷۷: ۹۱).
در این پژوهش میتوان با بهره گرفتن از شاخص تمرکز، راجع به قدرت انحصاری هر بازار قضاوت کرد. در واقع برای قضاوت در مورد میزان رقابت و انحصار در یک بازار، توجه به تعداد بنگاه های فعال در بازار و نحوه توزیع بازار بین آنها الزامی است. انتظار آن است که هر چه تعداد بنگاه ها کمتر و هر چه بخش وسیعی از بازار در اختیار تعداد معدودی از بنگاه ها باشد، ساختار بازار به انحصار نزدیکتر باشد. تمرکز بازار و شاخصهای اندازه گیری تمرکز این امکان را فراهم میسازند که اطلاعات مربوط به تعداد بنگاه ها و نحوه توزیع بازار بین آنها در یک شاخص خلاصه شود.
۳-۴-۱٫ تمرکز کلی و انفرادی (صنعتی)
ادبیات اقتصاد صنعتی دو نظریه کلی درباره تمرکز مطرح میکند. نظریه اول که با نام تمرکز کلی[۴۹] معرفی است، بیان کننده نسبت ارزش تولید بنگاه های برتر به ارزش کل تولیدات در کشور میباشد. هنگامی که از تمرکز کلی در سطح کل اقتصاد بحث میشود منظور سهم چند بنگاه و شرکت بزرگ از کل تولید یک بخش یا تمامی بخشهای اقتصادی است (خداداد کاشی، ۱۳۷۷: ۹۳). به عبارتی تمرکز کلی نشان میدهد چه نسبتی از کل تولیدات کشور در اختیار تعداد محدودی از بنگاه ها تمرکز یافته است. این نسبت بدون توجه به اینکه هر یک از این بنگاه ها در چه صنعتی فعالیت میکنند، محاسبه میشود. نظریه دوم با نام تمرکز صنعتی[۵۰] و یا به تعبیر دقیقتر درجه تمرکز بنگاه های عرضهکننده (تمرکز فروشندگان) در یک بازار یکی از عناصر مهم ساختار بازار میباشد. در بررسی تمرکز صنعتی (بر خلاف تمرکز کلی) بنگاه ها در چارچوب یک صنعت خاص مورد بررسی قرار میگیرند. زمانی که از تمرکز صنعتی سخن به میان میآید، به موقعیتی اشاره میگردد که کنترل یک بازار در اختیار تعداد محدودی از بنگاهها میباشد. همانطور که گفته شد تمرکز صنعتی نحوه تقسیم بازار بین بنگاه ها را نشان میدهد. میزان تمرکز در بازار، اثر قابل توجهی بر شدت رقابت میان بنگاه ها دارد. انتظار میرود رقابت ضعیفی میان بنگاه ها در بازارهای متمرکز وجود داشته باشد.
عاملهای اساسی در تعیین میزان تمرکز صنعتی دو مورد میباشند. نخست، تعداد کل بنگاه های حاضر در صنعت میباشد و دومین عامل، اندازه نسبی بنگاه ها و میزان پراکندگی آنهاست. اندازه نسبی بنگاه ها میتواند بر اساس متغیرهای متنوعی مانند فروش، ارزش افزوده، اشتغال اندازه گیری گردد. سهم بازار هر بنگاه یا به عبارت دیگر اندازه نسبی هر بنگاه بر اساس میزان فروش آن بنگاه به کل فروش در صنعت را میتوان از جمله متداولترین روش های بیان اندازه نسبی بنگاه ها در مطالعات تجربی دانست. تعداد بنگاه ها و اندازه نسبی آنها در هر صنعت وابستگی زیادی به میزان تولید در سطح مقیاس بهینه یا کارای[۵۱] (MES) یک بنگاه نمونه در آن صنعت در مقایسه با سطح کل تقاضای بازار دارد. مقیاس کارای بنگاه به مقیاسی از تولید اطلاق میگردد که هزینه متوسط تولید محصول در آن تشکیلات تولیدی به حداقل خود برسد؛ به عبارت دیگر آن مقیاس یا میزانی از تولید که متناظر با حداقل هزینه متوسط بلندمدت باشد. چنانچه میزان تولید در مقیاس کارای یک بنگاه نمونه در یک صنعت، حجم قابل توجهی از کل تقاضای بازار را پاسخگو باشد، بطور طبیعی انتظار میرود چنین صنعتی دارای سطح تمرکز بالایی باشد. و چنانچه میزان تولید در مقیاس کارای یک بنگاه نمونه، حجم ناچیزی از کل تقاضای بازار را تشکیل دهد، ساختار در چنین بازاری از تمرکز پایینی برخوردار خواهد بود. بنابراین رابطهای مستقیم بین میزان تولید در مقیاس کارا و تمرکز را در صنعت میتوان متصوّر بود.
۳-۴-۲٫ صرفههای اقتصادی (صرفهجویی ناشی از مقیاس)
ساختار هر بازار در هر لحظهای از زمان تحت تاثیر عوامل متعددی است که به دو دسته عوامل درونزا و برونزا تقسیم میشوند. تصمیمهای بنگاه در مسایل مختلف که روی ساختار بازار اثر میگذارد، عوامل درونزا و سیاستهای دولت و صرفهجوییهای ناشی از مقیاس عوامل برونزای موثر بر ساختار بازار هستند (خداداد کاشی، ۱۳۷۷: ۳۳).
صرفهجوییهای ناشی از مقیاس نقش مهمی بر عناصر ساختاری بازار چون تمرکز و شرایط ورود و خروج دارند. این صرفهها اغلب در بازارهای رقابتی از اهمیت کمتری برخوردار بوده و در بازارهای انحصاری بااهمیت میباشند.
صرفههای اقتصادی از جمله مهمترین عوامل تعیینکننده شکل منحنی های هزینه متوسط بلند مدت (AC)، میباشد. با توجه به نقش صرفههای اقتصادی در تعیین شکل منحنی هزینه متوسط بلند مدت و نهایتاً میزان تولید در مقیاس کارا، میتوان صرفههای اقتصادی را از جمله عوامل مهم در تعیین تمرکز صنعتی دانست. با توجه به اهمیت ویژه این صرفهها، در ادامه به دستهبندی و تشریح انواع صرفههای اقتصادی میپردازیم. به طور کلی میتوان در یک دستهبندی صرفههای اقتصادی را به چهار نوع تقسیم نمود که عبارتند از:
– صرفههای مقیاس خارجی[۵۲]؛ اصولاً بهرهگیری از صرفههای مقیاس به معنای کاهش هزینه متوسط تولید میباشد که این کاهش هزینه متوسط میتواند به دلیل بزرگتر شدن اندازه صنعت باشد. اندازه یک صنعت را میتوان با بهره گرفتن از معیارهایی چون فروش، ارزش افزوده یا تعداد شاغلین آن، اندازه گیری نمود. چنانچه با افزایش اندازه صنعت هزینه متوسط تولید بنگاههای حاضر در آن صنعت کاهش یابد، میتوان گفت صرفههای مقیاس خارجی در آن صنعت وجود دارد. صرفههای مقیاس خارجی موجب انتقال منحنی هزینه متوسط تولید بنگاههای حاضر در آن صنعت به سمت پایین میشود. با فرض ثابت بودن سایر عوامل انتظار میرود کشوری که به طور نسبی اندازه صنایع در آن بزرگتر باشد، در تولید محصولات آن صنایع از مزیت هزینهای نیز بهرهمند باشد. برخی علل کاهش هزینه متوسط تولید بنگاه ها در یک صنعت و در نتیجه بزرگتر شدن اندازه آن را میتوان چنین دانست:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
تجهیزات و زیرساختها و خدمات تخصصی آسانتر و ارزانتر در اختیار بنگاهها قرار میگیرد.
نیروی کار ماهر، آسانتر و کم هزینهتر جذب بنگاه ها در صنعت میگردد.
سر ریز دانش[۵۳] میان بنگاه ها افزایش مییابد (لیپکزنسکی، ویلسن و گادارد ، ۲۰۰۵: ۳۷).
– صرفههای مقیاس داخلی[۵۴]؛ ارتباط نزدیکی میان میزان تولید در مقیاس کارا با امکان بهرهگیری از صرفههای مقیاس داخلی در فرایند تولید وجود دارد. صرفههای مقیاس داخلی باعث کاهش هزینه متوسط تولید و در نتیجه افزایش مقیاس تولید میباشد. به عبارت دیگر هنگامی که مقیاس تولید بنگاه افزایش مییابد (بنگاه بزرگتر میشود)، اگر با کاهش هزینه متوسط تولید توام باشد، در این شرایط بنگاه با صرفههای مقیاس داخلی روبرو است. در این صرفه نیز همانند صرفه خارجی هزینه متوسط تولید کم میشود؛ اما این کاهش با انتقال منحنی هزینه متوسط همراه نیست، بلکه حرکت روی منحنی هزینه متوسط تولید به سمت پایین را به دنبال دارد.
در این مباحث، نظریهپردازان اغلب هزینه متوسط تولید را هزینه های متوسط بلندمدت در نظر میگیرند؛ چرا که تصمیمگیری برای تعیین مقیاس تولید در افق بلندمدت صورت میگیرد؛ اما در کوتاهمدت بنگاه تلاش میکند با توجه به مقیاس حاضر تولید، سود را حداکثر نماید.
باید توجه داشت که صرفههای مقیاس فقط در قسمت نزولی منحنی هزینه متوسط تولید وجود دارند و در نقطه مینیمم منحنی هزینه به حداکثر میزان خود که همان نقطه مقیاس کارای تولید (MES) میباشد، میرسد و بعد از آن که با شیب صعودی منحنی هزینه متوسط تولید روبرو هستیم، در صورت تولید بیشتر با زیانهای ناشی از مقیاس مواجه میشویم، لذا تولید بیشتر مقرون به صرفه نمیباشد.
۳-۴-۲-۱٫ روش های تخمین حداقل مقیاس کارای بنگاه
از مهمترین عوامل تعیین کننده تمرکز صنعتی در هر بازار میزان تولید در حداقل مقیاس کارا در مقایسه با کل تقاضای بازار است. چنانچه تولید در حداقل مقیاس کارای بنگاه درصد قابل ملاحظهای از تقاضای بازار را تامین کند، به طور طبیعی آن بازار دارای تمرکز بالایی خواهد بود. مقدار تولید متناظر با حداقل منحنی هزینه متوسط بلندمدت، حداقل مقیاس کارای بنگاه میباشد. اغلب برای محاسبه حداقل مقیاس کارا این فرض مطرح است که منحنی هزینه متوسط بلندمدت بنگاه به صورت U شکل است.
جهت انجام مطالعات تجربی به تخمینی از حداقل مقیاس کارای بنگاه نیازمندیم. برای تخمین حداقل مقیاس کارای بنگاه روش های متعددی پیشنهاد شده است؛ همچون روش برآورد تابع هزینه، تحلیل سودآوری، روش بازمانده و روش مهندسی.
در این مطالعه به صورت مستقیم از متغیر حداقل مقیاس کارای بنگاه (MES)، به عنوان پراکسی برای متغیر حداقل اندازه بنگاه کارا (MKT)، استفاده شده است.
۳-۴-۳٫ اندازه گیری تمرکز
برای اندازه گیری تمرکز در یک بازار ابتدا باید سه نکته مشخص باشد.
الف) تعیین حدود بازار مورد بررسی، یعنی بر اساس یک روش قابل قبول، بنگاه های مختلف در بازارهای مختلف تقسیمبندی شوند؛
ب) انتخاب متغیری که برحسب آن، اندازه بنگاه ها و بازار ارزیابی شود؛
ج) انتخاب شاخص آماری برای اندازه گیری میزان تمرکز.
در اکثر مطالعات تجربی پیرامون بازار، برای تعیین حدود بازار از طبقهبندی استاندارد صنایع استفاده میشود. برای اندازه گیری تمرکز بازار، معمولاً از متغیرهایی چون ارزش تولید، فروش، اشتغال، صادرات و دارایی استفاده میشود که البته هر یک از متغیرها برای اندازه گیری تمرکز دارای نقاط قوت و ضعف میباشند (عبادی و شهیکیتاش، ۱۳۸۳).
جهت اندازه گیری تمرکز صنعتی ابتدا لازم است اندازه بنگاه ها را محاسبه کرد. این که چه معیاری برای اندازه گیری اندازه بنگاه بهتر است مورد استفاده قرار گیرد، نظر قاطعی میان اقتصاددانان وجود ندارد. از جمله معیارهای قابل استفاده در این زمینه میتوان به فروش، ارزش افزوده، اشتغال و یا سرمایه بنگاه های حاضر در صنعت اشاره نمود. استفاده از هر یک از این معیارها برخی اشکالات را در پی دارد. محاسبه اندازه بنگاه بر اساس معیار فروش در تحقیقات تجربی بسیار متداول است که ما نیز معیار فروش را برای آن در نظر گرفتهایم. پس از انتخاب معیاری برای اندازه گیری اندازه بنگاه لازم است اندازه نسبی یا سهم هر یک از بنگاه ها در بازار محاسبه گردد. با بهره گرفتن از اطلاعات مربوط به سهم بازاری بنگاه ها میتوان میزان تمرکز صنعتی در بازار را محاسبه نمود.
سپس باید شاخص مناسبی برای اندازه گیری تمرکز صنعتی انتخاب کرد. در این باب شاخصهای متنوعی در ادبیات اقتصادی معرفی شدهاند. این شاخصها با تفاوتهایی که با هم دارند میزان تمرکز را در صنایع نشان میدهند.
۳-۴-۴٫ روش های اندازه گیری تمرکز در بازار
تمرکز در بازار، عبارت از چگونگی و نحوه توزیع بازار بین بنگاه های مختلف است. به عبارت دیگر، تمرکز بازار دلالت بر آن دارد که چه میزان از کل تولیدات بازار یک محصول معین در اختیار تعدادی از بنگاه های بزرگ قرار دارد (پورپرتوی، دانشجعفری و جلالآبادی، ۱۳۸۶).
بررسی رفتار بنگاه در بازار نیازمند اندازه گیری تمرکز بازار است. اقتصاد صنعتی شاخصهای کمی متعددی را برای این منظور فراهم ساخته است. تمرکز بازار یا به طور دقیقتر درجه تمرکز فروشندگان در یک بازار، نقش مهمی در تعریف رفتار بنگاه در بازار دارد. مقصود از تمرکز بازار این است که یک صنعت یا بازار به وسیله تعداد کمی از تولیدکنندگانی که به طور اختصاصی یا در مقیاس بزرگ عمل میکنند، اداره میشود (ابونوری و سامانیپور، ۱۳۸۱). به طور کلی برای اندازه گیری تمرکز در بازار از معیارهای مطلق و نابرابری (پراکندگی) تمرکز استفاده میشود.
۳-۴-۴-۱٫ معیارهای مطلق و نابرابری تمرکز
تعداد بنگاه های موجود در یک صنعت و همچنین نحوه توزیع بازار بین آنها دو جنبه از بازار میباشند که در شکلگیری تمرکز نقش مهمی ایفا میکنند. در سطح بازارهای انفرادی اساساً میتوان تمرکز را بر حسب نحوه توزیع بازار بین بنگاه ها محاسبه نمود. در چنین حالتی با معیار نابرابری تمرکز رو به رو هستیم؛ در حالیکه اگر هر دو جنبه بازار یعنی هم تعداد بنگاه ها و هم نحوه توزیع بازار مورد توجه باشد معیارهای مطلق تمرکز ایجاد میشود. برای محاسبه معیارهای نابرابری تمرکز از نظریه های آمار و شاخصهای پراکندگی استفاده میشود (خداداد کاشی، ۱۳۷۷: ۹۵). در ادامه این معیارها معرفی میشوند.
۳-۴-۵٫ شاخصهای اندازه گیری تمرکز
همانگونه که اشاره شد شاخصهای تمرکز در یک تقسیمبندی کلی به دو نوع معیار مطلق و معیار پراکندگی (نابرابری) تقسیم میشوند. معیارهای مطلق تمرکز به چگونگی تقسیم بازار میان بنگاه ها توجه دارد؛ در حالیکه معیارهای پراکندگی صرفاً توجه به میزان پراکندگی سهم بازار بنگاه های موجود در یک صنعت دارد. از جمله شاخصهای مطلق تمرکز میتوان به شاخصهای نسبت تمرکز k بنگاه[۵۵]، شاخص هرفیندال- هیرشمن[۵۶]، شاخصهای هانا و کی[۵۷]، شاخص انتروپی[۵۸] و …. اشاره نمود. لازم به ذکر است که اغلب شاخصهای تمرکز مطلق از تغییر در میزان پراکندگی اندازه یا سهم بازار بنگاه ها نیز تاثیر میپذیرند (هم تعداد و هم نابرابری اندازه بنگاه ها)؛ (عبادی و شهیکیتاش، ۱۳۸۳). ضریب تغییرات[۵۹]، ضریب جینی و واریانس لگاریتم[۶۰] از مهمترین شاخصهای پراکندگی به حساب میآیند.
۳-۴-۵-۱٫ ملاحظاتی در خصوص شاخصهای تمرکز
شاخص تمرکز معمولترین روش اندازه گیری درجه تمرکز بازار است. برای این که شاخص تمرکز به عنوان شاخص مناسب پذیرفته شود، کوشش شده که شاخصها بر مبنای اصول آکسیوماتیک استوار باشند, لذا شاخصی مناسب پنداشته میشود که چند ویژگی و ملاک عمومی زیر را دارا باشد.
مفهوم تمرکز ناظر بر نوع بازاری است که فاقد رقابت کامل است و چند بنگاه بزرگ (مثلاً چهار بنگاه) سهم اصلی عملیات آن را در اختیار دارد.
شاخص تمرکز بین عدد صفر و عدد یک در نوسان است. هر چه به عدد صفر نزدیکتر شود، کاهش تمرکز و افزایش رقابت را نشان میدهد. نزدیکی این شاخص به عدد یک، بیانگر قدرت تسلط چند بنگاه بزرگ در بازار است.
به اعتقاد اکثر تحلیلگران بازار، شاخص تمرکز معیار اصلی برآورد ساختار صنعت به شمار میرود.
شاخص هرفیندال- هیرشمن و شاخصهای تمرکز دیگر از جمله معیارهایی هستند که مقامات قضائی و اقتصادی کشورهای صنعتی به کمک آنها مانع ادغامهای بزرگ، خرید و در اختیار گرفتن بنگاه ها توسط بنگاه های قدرتمندتر میشوند؛ زیرا ممکن است این ادغامها و تبدیل آنها به انحصارات بزرگ، به زیان پیشرفتهای صنعتی و بکار گرفتن نوآوریهای فناوری شود.
شاخص تمرکز معمولاً در صنایعی مثل هواپیماسازی، نفت و گاز که نیاز به سرمایهگذاری اولیه وسیع و تجهیزات سرمایهای پیچیده دارند و نیز صنایع با سرمایه ثابت اولیه بسیار زیاد مثل صنعت سیمان، رقمی بسیار بالاست. برعکس، در صنایعی مثل چاپ و لباس این شاخص بسیار ناچیز است.
شاخص تمرکز لزوماً مبین وضعیت ساختار یک صنعت در صحنه بین المللی نیست.
در رشته هایی از صنایع که کالای آنها به طور عمده مشابه باشد و صنعت هم از تنوع کالایی و تحول فناوری چندانی برخوردار نباشد، مثل صنعت سیمان و بنزین، محاسبه شاخص تمرکز نسبتاً آسان است و معمولاً روند آتی آن تغییر زیادی نمیکند.
عواملی چون مقیاس تولید، شرایط ورود بنگاه های جدید به یک صنعت، رشد بنگاه های فعال و شیوه های تبلیغاتی بنگاه ها میتواند در میزان تمرکز اثر بگذارد.
شاخص تمرکز تابعی از بنگاه ها است و به اندازه مطلق کل صنعت ارتباطی ندارد. وقتی تعداد بنگاه ها افزایش پیدا میکند، تمرکز باید کم شود؛ مگر آن که بنگاه تازه وارد بسیار بزرگی به بازار بپیوند. اگر اندازه بنگاه ها به نسبت معینی کاهش پیدا کند، تمرکز نیز به همان نسبت تقلیل مییابد. بنابراین میتوان گفت هرگونه ادغامی در صنعتی خاص موجب افزایش تمرکز میشود (بخشی، ۱۳۸۲).
به طور کلی شاخص تمرکزی را میتوان به عنوان یک شاخص خوب به حساب آورد که از پایه های نظری قوی برخوردار باشد و همچنین در انطباق کامل با اصول آکسیوماتیک باشد. اصول آکسیوماتیک شامل اصل ردهبندی منحنی تمرکز؛ اصل انتقال؛ اصل ورود و اصل ادغام میشود.[۶۱]
۳-۴-۶٫ معرفی شاخصهای مطلق تمرکز
آشنایی با شاخصهای تمرکز و محاسبه عددی آن، کمک به مقایسه بازارها و تعیین رقابتی یا انحصاری بودن آنها میکند و با اندازه گیری آنها میتوان تصمیمها و سیاستهای صحیحی در خصوص بازار گرفت؛ از این رو در زیر سه شاخص نسبت چند بنگاه برتر، هانا- کی و هرفیندال- هیرشمن که کاربرد زیادی در مطالعات تجربی داشته و جز مهمترین شاخصهای مطلق تمرکز هستند، معرفی شدهاند.
۳-۴-۶-۱٫ نسبت تمرکز چند بنگاه (k بنگاه)