تحلیل مبانی مرور زمان در فقه اسلام و حقوق جزای ایران- قسمت ۷ | ... | |
در قانون مدنی عثمانی حکم سلطان وقاعده ی تخصیص به عنوان مبنای پذیرش قاعده ی مرور زمان بیان شده است؛ چنان که در فصل مربوط به وظایف قاضی،ماده ی۱۸۰۰ این قانون مقرر می دارد : (قاضی در انجام محاکمه وصدور حکم، وکیل سلطان است.) هم چنین آمده است : (قضاوت به زمان ومکان وبه برخی از دعاوی مقید شده تخصیص می خورد؛ مثلا یک قاضی که برای قضاوت کردن به مدت یک سال ماموریت دارد،فقط در همان سال قضاوت می کند وحق ندارد قبل یا بعد از گذشت آن سال، قضاوت کند. هم چنین فردی که جهت رسیدگی به دعوای مشخص منصوب شده است، همه جوانب آن دعوا را رسیدگی می کند وحق ندارد به دعوای دیگری رسیدگی کندوشخصی که برای قضاوت در دادگاه معینی منصوب شده است، فقط در همان دادگاه قضاوت می کندوحق ندارد در دادگاه دیگری قضاوت کند. هم چنین اگر دستوری از جانب سلطان صادر شود مبنی براین که دعوای مربوط به شخص معینی، به دلیل ملاحظات عدالت خواهانه ای که مربوط به مصلحت عمومی است، مسموع نباشد، قاضی حق ندارد به این دعوا رسیدگی کند ودرباره ی آن حکم صادر نماید. محور اصلی این استدلال حکم حکومتی است، حکم حکومتی عبارت است از «احکام وفرامین قضایی، اداری واجرایی وقوانین ومقررات کلی، قوانین اساسی، عادی،آیین نامه وبخشنامه هایی که با توجه به مصلحت اجرایی در مقام تعیین چگونگی اجرای فتاوای ضروری ومسلم یا مشهور ومعتبر یا گزینش فتوای قابل اجرا ومختار حکومت مشروع یا در مقام اجرای آنها، بادرنظر گرفتن مصالح مورد اهتمام شارع مقدس در مقام اجرای احکام الهی، از جانب حکومت اسلامی صادر ومقرر می گردد.»(دیلمی،۱۳۸۴،ص ۲۳۹) بنابراین مشخصه ی اصلی حکم حکومتی این است که توسط حاکم ودر مقام اجرای احکام شرعی وبا توجه به مصلحت اجرایی وضع گردد وبا تغییر شرایط تغییرکند، برخلاف سایر قوانین که توسط شارع وطبق مصلحت تشریعی وضع می گردد. مصلحت معتبر در احکام حکومتی، عبارت است از: ترجیح مصلحت مهم تر وقوی تر از نظر شارع مقدس در مقام اجرای احکام شرعی در مقابل مصلحت تشریعی که خداوند در مقام تشریع، احکام خود با توجه به آن مقرر می دارد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. ۳-۲ -۶ .ظاهر حال: استناد به ظاهر حال مدعی، با توجه به مدلول آن در موارد غالب ونادیده گرفتن موارد نادر، چنان که شان امارات می باشد – که کاشفیت آنها مبتنی برغلبه است – در واقع به اماره ی اعراض واسقاط برمی گردد. بنابراین، در واقع ظاهر حال دلیل مستقلی نیست ومفاد آن معطوف است به قاعده ی اعراض یا قاعده ی اسقاط وابرا وچگونگی واستدلال به آن، ومیزان کار آمدی آن در اثبات مشروعیت مرور زمان، در بحث دو قاعده ی مذکور بیان گردید.(دیلمی،۱۳۸۴،ص۲۴۹)تنها چیزی که در فقه اسلامی نسبت به حکم مرور زمان سابقه دارد، در مذاهب حنفی ومالکی است که مرور زمان را در عدم پذیرش دعوا در محکمه موثر دانسته اند. اصولا در فقه اسلامی مرور زمان نمی تواند موجد حق بوده باشد، زیرا اگر به مرور زمان اعتبار داده شود، موجب ابطال بسیاری از حقوق می گردد. تنها اثر مرور زمان در فقه اسلامی، آن هم در بعضی از مذاهب، عدم پذیرش دعوا در محکمه خواهد بود وفرق بین این که مرور زمان موجد حق یا مانع از پذیرفتن دعوا باشد، در نظرفقهای اسلامی زیاد مهم نیست ودر هر حال این امتیاز وجود دارد، مخصوصا در صورت اقرارمدعی علیه.(محمصانی،۱۳۴۷ ،ج۲، ص۳۰۱و۲۹۹)
۳-۲-۸٫ قاعده ی عقلی ضرورت حفظ نظام اجتماعی : همه ی فقیهان امامیه، عقل را منبع ومرجع استنباط احکام شرعی می دانند. در واقع مناقشات اخباریون در این باره ناظر به قلمرو وحجیت دلیل عقلی وعدم اعتقاد به دلیل عقلی گمان آور بوده ا ست. (خراسانی ،۱۴۱۷ ،ص۷۰۷) اگر حجیت سنت واجماع ریشه در قرآن دارد، عقل نیز منبعی مستقل ومکمل وحی به شمار می آید، به طوری که می توان گفت شریعت ازدومشرب اصلی عقل ووحی سیراب می شود. یکی از قواعد فقهی عقلی، قاعده ی ضرورت حفظ نظام اجتماعی است. به این قاعده بارها وبارها صریحا یا تلویحا استناد شده است، وفقها احکام متعدد شرعی را از آن استنباط کرده اند. قرار ندادن حدومرز زمانی برای مدعیان جهت طرح وپیگیری ادعای خود، به بی ثباتی روابط حقوقی افراد در جامعه، دشوار کردن امر رسیدگی به دعاوی، به دلیل کهنه شدن وازبین رفتن ادله ی اثبات دعوا، برهم خوردن کار مدیریت، سازماندهی وبرنامه ریزی رسیدگی به دعاوی،واختلال نظام می انجامد. در نتیجه، عقل حکم می کند که جهت حفظ نظام اجتماعی، دعاوی افراد، پس از گذشت مدت زمان معین ومعقول وعدم مطالبه وپیگیری از سوی مدعی واهمال او در دادگاه استماع نگردد. هم چنین عقل حکم می کند که به دلیل مذکور، اماره ی اعراض واسقاط وبسیاری دیگر از اماره های مهم به وسیله حکومت منضبط وتعریف شود وبه صورت اماره ی قانونی درآید تا پیشاپیش، چگونگی تحقق اماره ها برای همگان روشن باشد وجامعه تکلیف خودرا بداند ودچار سرگردانی وبی انضباطی نشود. برخی از استدلال های فقها در این باب وموارداستنادآنها به قاعده ی مذکوربه شرح زیراست : که از آن جمله وجوب عصمت امام (ص)، وجوب نبوت،
۳-۲-۸-۲٫ بررسی تعارض قاعده ی عقلی ضرورت حفظ نظام اجتماعی ومرور زمان: اگر به حکم عقل وشرع حفظ نظام اجتماعی لازم است وعدم رسیدگی به اختلافات ودعاوی، پایان بخشیدن به آنها وبه حال خود رها کردن آنها موجب اختلال در نظام اجتماعی می گردد،واجب است که از آن جلوگیری گردد. تحقق این امر مستلزم همکاری وتعهددوجانبه است، که این امرچیری جز قاعده ی مرور زمان نیست که به موجب آن ذیحق موظف است در شرایط خاصی ودر مهلت معینی حق خودرا مطالبه کند. برهمین اساس، فقها بر لزوم مراعات چنین مقرراتی فتوا داده اند. ضررورت این امر هنگامی آشکارتر می گردد که به روند روز افزون ازدیاد جمعیت وحجم انبوه پرونده های مطروحه در محاکم قضایی توجه در خور داشته باشیم. عنصرکمیت جمعیت یکی ازعناصر متمایز کننده ی جامعه امروزی از جوامع گذشته های دور است. بهترین شاهد برمغایرت پرداختن به دعاوی وپرونده های کهنه، با حفظ نظام قضایی وضرورت تعیین مهلت معین برای طرح دعاوی ومطالبه ی حقوق، اظهارات یکی از مسئولان ارشد قضائی دهه ی شصت، پس از انقلاب اسلامی که هنوز میزان دعاوی وجرائم بسیار کمتر از آمارهای فعلی بوده است. وی درخصوص عدم امکان رسیدگی به دعاوی کهنه وموافقت امام خمینی(ره)با مختومه اعلام کردن این قبیل پرونده ها اظهار نظر نمودندکه آخر امر متوجه این مسئله که «مرور زمان چیست» شدند.(بجنوردی ، ۱۳۷۲،ش ۵و۴،ص۱۶۰۰)
۳- ۲-۸-۳٫استناد به قاعده ی لاضرر وسیره ی عقلانی: علاوه بر اصول وقواعد مذکور، بعضی از فقها به قاعده ی اقدام، قاعده ی نفی عسروحرج،لاضرروسیره ی عقلانی جهت اثبات مشروعیت قاعد ه ی مرور زمان استناد کرده اند؛زیرا با توجه به این که( (جهل به قانون رافع مسئولیت کیفری نیست))، فردی که در مدت مقرر حق خودرا مطالبه نکرده، برعلیه خویش اقدام کرده ومسئول از دست دادن حق خوداست. هم چنین، زنده نگهداشتن دعاوی طی سالهای متمادی، موجب بروز عسروحرج وبلاتکلیفی در وضعیت مالی مردم وبی ثباتی در روابط حقوقی می گردد. درنتیجه مرور زمان رامی توان به طور مشروع وطبق ادله ی خاص یاقواعد واصول عمومی فقهی والبته با شرایط خاص تعلیق وانقطاع آن،وبا مدت های متناسب با موضوع وبا استثنا کردن برخی از موضوعات، دست کم به عنوان عامل عدم استماع دعوا وبه منظور رعایت مصلحت اهم در مقام اجرای احکام هم چنین حفظ نظام قضایی ورسیدگی دقیق وبه موقع پرونده ها با توجه به مجموعه ی امکانات قضایی پذیرفت. پایان نامه
۳-۳٫ بررسی فقهی مبانی مرور زمان کیفری : به منظور بررسی مبانی فقهی مبانی مرور زمان کیفری، این امر را باتوجه به انواع مجازات ها به طور جداگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهیم:
۳-۳-۱٫ انواع مجازاتها:
تا قبل از تصویب قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب ۱۳۶۱سیستم قانونی ایران جرم محور بوده ونوع تقسیم بندی جرایم برمبنای جرم طبقه بندی می شد (منظور قانون مجازات عمومی سال۱۳۳۵ ) ولیکن بعداز سال ۱۳۶۱ وتصویب قانون فوق الذکر وقانون مجازات اسلامی در سال ۱۳۷۰ از سیستم و رویه ی سابق فاصله گرفته وشایدبه بیان دیگر انقلابی در این عرصه رخ داده ونظام کیفری وقانون جزایی ایران از جرم محوری به مجازات محوری روی آورد. درقانون مجازات عمومی سابق قانونگذاردر ماده ۷ جرم را از لحاظ شدت و ضعف به سه دسته تقسیم بندی می کرد : ۱- جنایت ۲- جنحه ۳- خلاف. اما قانون گذاردر سال ۱۳۶۱ مجازات ها راحسب نوع جرائم به چهار دسته، حدود، قصاص، دیات، تعزیرات تقسیم کرد ومحوریت راازجرم محوری به مجازات محوری تغییر داد. واز ماده ی ۸ تا ۱۱ به تعریف هریک از این چهار مجازات پرداخت ودرسال ۱۳۷۰ در اصلاح وبازنگری که در قانون مجازات اسلامی صورت گرفته در ماده ی ۱۲ مجازاتهای بازدارنده نیز به چهار مجازات قبلی اضافه شد. در نظام حقوق کیفری اسلام ومنابع متعارف فقهی، جرائم از جهت نوع وماهیت مجازات تقسیم شده اند. براین اساس مجازات پنج نوع اند. ماده ی ۱۲ قانون مجازات اسلامی به پیروی از فقه امامیه پنج قسم است :۱- حدود ۲- قصاص ۳- دیات ۴- تعزیرات۵- مجازات های بازدارنده. در فقه امامیه، مجازا ت های بازدارنده، نوع مستقلی به شمار می رود. براساس قانون جدیدمجازات اسلامی سال ۱۳۹۲،طبق ماده ۱۴مجازات های مقرر در این قانون چهار قسم است:
۳-۳-۱-۲٫ مرور زمان جرایم حدی در مذاهب اسلامی: ۱- سرقت (سوره ی مائده آیه ی ۳۷ )
۳-۳-۱-۳٫ادله ی پذیرش مرور زمان در جرایم حدی: ابن ابی لیل (از فقهای مدینه است ومعاصر امام صادق (ع) در مدینه زندگی می کرده است) به علت و فلسفه وهدف ونقش، از اجرای مجازات توجه نموده است که در حقیقت اجرای مجازات حدی برای، پاک کردن مجرم وایجاد بازدارندگی برای دیگران است وبا گذشت زمان طولانی اهداف مذکور با مجازات تامین نمی گردد. زیرا اولا، اجرای مجازات، بازدارندگی لازم را نخواهد داشت وثانیا، احتمال بسیار زیاد وجوددارد که مجرم در دوران سپری شده توبه کرده باشد، ودر حقیقت اقرارنشانه ی توبه وتحول درونی وی است.(آخوندی،۱۳۷۶ ،ص۲۴۶)
-اجماع: ابوحنیفه وابو یوسف برسقوط حدی که شهادت، دلیل اثباتی آن باشد (براثر مرور زمان) ادعای اجماع مسلمانان را نموده اند؛زیرا معتقدند هنگامی که خلیفه ی دوم روایات مربوط به مرور زمان رابیان می کرد. مسلمانان سخن خلیفه را را می شنیدند، ولی کسی سخن خلیفه را انکار نمی نموده. پس معلوم می شود که مسلمانان دیگر هم، این حکم را قبول داشته اند. پس مساله اجماعی است.(کاسانی،۱۹۹۶،ج۷،ص۶۸)
۳-۳-۲٫ قصاص ودیات : قصاص ازریشه ی «قص» به معنای از پی رفتن و دنبال کردن آمده است.(نوربها، ۱۳۸۶ ،ص۳۶۴ )ودر اصطلاح یعنی در پی کسی رفتن وپادر جای پایای کسی گذاشتن ومنظور پدید آوردن آنچه اوکرده است یعنی استیفاء اثر جنایت.(اردبیلی،۱۳۸۵، ص۱۵۲)در ماده ی ۱۶ قانون مجازات اسلامی جدید قصاص تعریف شده است. مستند شرعی قصاص رااین آیه از قرآن بیان کرده اند(لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب).(گلدوزیان ،۱۳۸۶،ص۲۵)
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:38:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |