۱-۷-۱) تعریف مفهومی
سازه ها و متغییرها را می توان به دو صورت “تعریف مفهومی” و “تعریف عملیاتی” تعریف کرد. تعریف مفهومی به تعریف یک واژه توسط واژه های دیگر اشاره دارد و به عبارت دیگر، در این تعریف از واژه های انتزاعی و ملاک های فرضی استفاده می شود. این نوع تعریف، به شناسایی ماهیت یک پدیده کمک می کند و نقش مهمی را در فرایند منطقی تدوین فرضیه ها ایفا می کند(سرمد، بازرگان، حجازی، ۱۳۷۸، ۴).
۱-۷-۱-۱) هوش معنوی
بولینگ(۱۹۹۸): هوش معنوی نوعی دانش است که سبک زندگی را بیان میکند و شناختی را مشخص میکند که اعمال انسانی را در پدیده اصلی وجود الویت بندی میکند و گستره زندگی را در عشق توسعه میدهد.
نوبل (۲۰۰۱): استعداد ذاتی بشری است و عملکرد ذهنی انسان را منعکس میکند(ساغروانی، ۱۳۸۸، ۳۱)
آمرام (۲۰۰۹): توانایی به کارگیری و بروز ارزشهای معنوی است، به گونه ای که موجب ارتقای کارکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد می شود.
آنچه که موجب شده تا سازه معنویت به عنوان هوش مفهوم سازی شود آن دسته از مشاهدات و یافته های علمی است که بیانگر این واقعیت است که بکارگیری الگوهای ویژه ای از افکار، هیجان و رفتار در زندگی روزمره می تواند موجب افزایش سازگاری و بهزیستی انسان شود )دالمن،پرا ، استودنسک ۲۰۰۴). مفهوم هوش معنوی برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط استیونز و بعد در سال ۱۹۹۹ توسط امونز مطرح شد .
هوش معنوی سازه های معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می کند. معنویت با جستجوی فرد و عناصر مقدس تجربه شده ، معنای عمیق ، هوشیاری اوج یافته و تعالی در ارتباط است . اما هوش معنوی مستلزم توانایی هایی است که از چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهای با ارزش استفاده می کند )امونز، ۱۹۹۹). از نظر امونز ، هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی با هدف تسهیل حل مسائل روزمره و دستیابی به هدف می باشد.
هوش معنوی نوعی هوش غایی است که مسایل معنایی وارزشی را به ما نشان می دهد و مسایل مرتبط با آن را برای ما حل می کند. هوشی که اعمال و رفتار ما را در گسترده های وسیع از نظر بافت معنایی جای می دهد؛ و معنادار بودن یک مرحله از زندگی مان را نسبت به مرحله دیگر مورد بررسی قرار میدهد )زوهر، مارشال،۱۹۹۹ ( . هوش معنوی روی حفظ عمیق ارزش های افراد متمرکزبوده وبا آن چه عامل و تداوم بخش نوآوری و تعهد است مرتبط می باشد) پرایس، ۲۰۰۸ ( . امونز معتقد است که هوش معنوی ، جنبه های بیرونی هوش را با جنبه های درونی معنویت در هم آمیخته و موجب توانایی ویژه در فرد می گردد به طوری که فرد معنویت را به شکلی کاربردی مورد استفاده قرار می دهد.
۱-۷-۱-۲) تعهد سازمانی
مفهوم تعهد سازمانی، که اخیرا بیشتر مورد توجه قرار گرفته است ، بر نگرشی مثبت دلالت دارد که از احساس وفا داری کارکنان به سازمان حاصل می شود و با مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی، توجه به افراد سازمان و موفقیت و رفاه آنان تجلی می یابد. (مقیمی، ۱۳۸۵: ۳۹۲)
مودی (۱۹۷۱) تعهد سازمانی “یک نگرش یا جهت گیری نسبت به سازمان که هویت فرد را به سازمان مرتبط می سازد.
بوکانان( ۱۹۷۴) ، تعهد سازمانی را چنین تعریف می کند:«تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزشها و اهداف یک سازمان است. وابستگی نسبت به نقش فرد در رابطه با ارزشها و اهداف سازمان ، به خاطر خود سازمان جدای از ارزشهای ابزاری آن.
ما در این تحقیق جهت تبیین موضوع تعهد سازمانی از مدل سه بخشی تعهد سازمانی استفاده کرده ایم.
این مدل که توسط «می یر» و «آلن» (۱۹۹۱) ارائه گردید، بیان می دارد که تعهد به مثابه یک حالت روانی، حداقل دارای سه جرء قابل تفکیک و مجزاست که به نوعی تمایل، نیاز و الزام به ادامه اشتغال در یک سازمان دلالت دارد. در واقع اکثر پژوهشها یی که درباره تعهد سازمانی صورت گرفته اند، معمولا به سه موضوع کلی پرداخته اند: وابستگی عاطفی به سازمان، هزینه های متصوره ناشی از ترک سازمان، و الزام و تکلیف به باقی ماندن در سازمان که به ترتیب بر تعهد عاطفی ، تعهد مستمر و تعهد هنجاری دلالت دارند.
الف) تعهد عاطفی: این تعهد به دلبستگی احساسی و تعلق خاطر کارکنان به سازمان، احساس هویت و درگیر شدن آنها در سازمان اشاره دارد. کارکنانی که تعهد عاطفی از خود نشان می دهند احساس علاقه مندی به ماندن در سازمان دارند.
ب) تعهد مستمر: این تعهد ناشی از درک هزینه ها و زیان های ناشی از ترک سازمان است. کارکنانی که دارای تعهد عقلایی هستند احساس میکنند که نیاز دارند در سازمان کنونی خود بمانند.
ج) تعهد هنجاری: کارکنانی که تعهد هنجاری دارند احساس می کنند که باید در سازمان کنونی بمانند. این بعد از تعهد در واقع اعتقاد فرد به مسئولیت در قبال سازمان است.. به نظر پژوهشگران علت ماندن کارکنان دارای تعهد هنجاری بالا در سازمان، از جنبه اخلاقی است. این افراد به این دلیل در سازمان خواهند ماند که احساس میکنند این کار از نظر اخلاقی درست است (هندلن[۲]، ۲۰۰۹)
به طور خلاصه، تعهد عاطفی اشاره به وابستگی احساسی فرد به سازمان دارد. تعهد مستمر مربوط به تمایل به باقی ماندن در سازمان به خاطر هزینه های ترک سازمان یا پاداشهای ناشی از ماندن در سازمان می شود. سرانجام تعهد هنجاری احساس تکلیف به باقی ماندن به عنوان یک عضو سازمان را منعکس می کند(می یر و هرسکویچ، ۲۰۰۱، ص ۳۰۵، به نقل از صادقی فر۱۳۸۶، ص۳۸٫)
۱-۷-۲) تعریف عملیاتی
تعریف مفهومی را باید به تعریف عملیاتی تبدیل کرده تا بتوان آن را مشاهد کرد. تعریف عملیاتی تعریفی است که بر ویژگی های قابل مشاهده استوار است. در این بیان، عبارت “قابل مشاهده” به نکته مهمی در تعریف عملیاتی اشاره دارد. تعریف عملیاتی، فعالیت های محقق را در اندازه گیری یا دست کاری یک متغییر، مشخص می سازد و به عبارت دیگر، تعریف عملیاتی، راهنمای محقق در کار و شیوه انجام آن است. تعاریف عملیاتی باید طوری انجام پذیرند که اگر پژوهشگران مختلفی در شرایط مشابه، به اندازه گیری سازه یا مفهوم مورد مطالعه بپردازند، نتیجه یکسانی بدست آورند(سرمد، بازرگان، حجازی، ۱۳۷۸، ۴).
۱-۷-۲-۱) هوش معنوی
منظور از هوش معنوی میزان نمره ای است که یک فرد در آزمون پرسش نامه استاندارد هوش معنوی به دست می آورد.
۱-۷-۲-۲) تعهد سازمانی
میزان تعهد سازمانی یک کارمند با توجه به پرسش نامه سه بعدی آلن و می یر تعیین می گردد که شامل ۲۴ سوال می باشد. این پرسش نامه سه مولفه تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد هنجاری را در یک فرد مورد ارزیابی قرار می دهد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
تعهد عاطفی: میزان آن بر اساس سوالات شماره ۱ تا ۸ پرسش نامه تحقیق سنجیده می شود.
تعهد مستمر: میزان آن بر اساس سوالات شماره ۹ تا ۱۶ پرسش نامه تحقیق سنجیده می شود.
تعهد هنجاری: میزان آن بر اساس سوالات ۱۷ تا ۲۴ پرسش نامه تحقیق سنجیده می شود.
قلمرو تحقیق
قلمرو این تحقیق از سه بعد موضوعی، مکانی و زمانی به شرح ذیل است:
۱-۸-۱) قلمرو موضوعی
تحقیق حاضر به لحاظ قلمرو موضوعی در حیطه مباحث روان شناسی صنعتی، مدیریت منابع انسانی و رفتار سازمانی قابل تبیین و بررسی می باشد. این تحقیق به مباحث هوش معنوی و تعهد سازمانی و رابطه بین آنها می پردازد.
عکس مرتبط با منابع انسانی
۱-۸-۲) قلمرو مکانی
قلمرو مکانی تحقیق عبارت است از، واحد مدیریت تدارکات و امور کالای شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب ایران واقع در استان خوزستان، شهرستان اهواز می باشد.
۱-۸-۳) قلمرو زمانی:
قلمرو زمانی این تحقیق پاییز و زمستان ۹۲ می باشد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱) مقدمه
مفهوم هوش معنوی که در دهه های اخیر مطرح شده است دربردارندۀ نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و غیره شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطرافش و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید. (غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۶).
هوش معنوی به دلایل زیر در سازمان ضروری است :
۱- استفاده عمیق از منابع درونی فرد به واسطه بالا بردن ظرفیت توجه و قدرت تحمل و تطبیق پذیری؛
۲- توسعه درک روشن وثابت افراد در زمینه ایجاد روابط کاری؛
۳- قدرت تشخیص معنای واقعی حوادث و رویداد ها و توانایی در ایجاد کار معنی دار؛
۴- تشخیص و تنظیم ارزش های شخصی با درک روشن از هدف؛
۵- داشتن زندگی بدون خشونت و به موجب آن یکپارچگی و راستی.
برخی از مزیت ها و توسعه و کاربرد هوش معنوی در محیط کار عبارت است از توانایی سالم ماندن در هنگام مواجهه با بحران و هرج و مرج، نگرش نوع دوستانه و عاری از خودپرستی در ارتباط با دیگران، داشتن افکاری روشن و چشم اندازی امید بخش در زندگی (میک ،۲۰۰۶، ۱۱).
مطالعات نشان میدهند که تشویق معنویت در محیط کار میتواند منجر به مزایای زیادی شود. محققان بیان میکنند که تشویق معنویت در محیط کار میتواند منجر به مزایا و منافعی از قبیل افزایش خلاقیت (فریشمن, ۲۰۰۳)، افزایش صداقت و اعتماد (وانگر، ۲۰۰۰)، افزایش حس تکامل شخصی (بوراک، ۱۹۹۹)، افزایش تعهد سازمانی (میلیمن[۳], ۲۰۰۳)، بهبود نگرشهای شغلی کارکنان همچون افزایش رضایت شغلی، مشارکت شغلی، و نیز کاهش ترک شغل افراد (لبید، ۲۰۰۳)، افزایش اخلاق و وجدان کاری، انگیزش بیشتر (مارکز[۴]، ۲۰۰۵) شود.
بررسی اثر تبادل رهبر پیرو بر رضایت شغلی کارکنان از طریق نقش میانجی سرمایه روانشناختی
گرچه در مورد مفهوم تعهد سازمانی و رابطه آن با سایر متغیرها، پژوه شهای متعددی انجام گرفته است لیکن هوش معنوی به عنوان عاملی اثرگذار بر رفتار فردی، اجتماعی و به تبع آن رفتار سازمانی، طی سالهای اخیر در ادبیات سازمان و مدیریت مطرح شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش معنوی و تعهد سازمانی در شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب انجام گرفته است. بر این اساس در این فصل ابتدا مباحث هوش معنوی و سپس تعاریف و مفاهیم تعهد سازمانی بررسی خواهد گردید. در ادامه به برخی از تحقیقات خارجی و داخلی مرتبط اشاره خواهد شد و در پایان مدل مفهومی تحقیق ارائه می گردد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
۲-۲) معنویت
در این بخش در ابتدا مروری گذرا بر تعاریف رایج در مورد معنویت خواهد سپس به بررسی رابطه و نسبت بین معنویت و دین از دید صاحبنظران پرداخته خواهد شد. در ادامه به ارائه تعاریفی مختصراز معنویت در محیط کار و سرانجام به مبحث نیازهای معنوی کارکنان و دلایل ظهور پارادایم معنویت در محیط کار پرداخته خواهد شد.
۲-۲-۱) تعاریف معنویت
از نظرگاه تاریخی و تطبیقی فقط میتوان از کثرت معنویت سخن گفت. مکاتب مختلف تعابیر فرهنگی خاصی را از آرمانهای دینی سنتهای گوناگون نشان میدهند. گرایشهایی که امروزه در معنویت رایج است، بیشتر بر موضوع و بافت “خود” تاکید دارد و نیز به فهم متینتری از روانشناسی انسان پیوند میخورد (لبید، ۲۰۰۳). در حوزه های دینی و مذهبی بسیاری از ادیان معادل دقیقی برای واژه “spirituality “(معنویت) وجود ندارد، با این وجود، امروزه مفهوم معنویت یک کلید واژه جهانشمول است که نشاندهنده جستجوی جهت و معنا، کمال و تعالی است.
در جامعه سکولار و مدرن، معنویت پدیده دوباره کشف شدهای است که در جهان بسیار مادیگرای امروزی گم شده یا حداقل پنهان گشته است (هانلس، ۱۹۹۹). از نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و آمریکا بحثی تحت عنوان معنویت مطرح شد و بر اساس آن عنوان شد که همه نظامهای اجتماعی در چیزی تحت عنوان معنویت مشترک بوده و ادیان و مذاهب مختلف در معنویت اشتراک دارند (ملکیان، ۱۳۷۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اغلب از عواطف و معنویت به عنوان جعبههای سیاه یاد می شود، موضوعاتی که ما به خوبی آنها را درک نمیکنیم. در واقع چنین اصطلاحاتی واضح نبوده و نمیتوان تعاریف مشخصی برای آنها ارئه نمود (فریشمن[۵] و تستچر، ۲۰۰۲). برخی (میتروف[۶] و دنتون) معنویت را به عنوان تمایل به جستجوی هدف نهایی در زندگی و زیستن بر اساس این هدف تعریف میکنند. برخی دیگر نیز (کاوانکه[۷]) معنویت را نوعی معنا و نوعی آگاهی در زندگی تعریف میکنند. محققان دیگری نیز مصرانه بر مفاهیم مذاهب و آیینهای شرقی همچون تائوئیسم، بودیسم، و نیز اسلام تأکید دارند. چنین محققانی ادعا میکنند که این جوامع غیرغربی بسیار بهتر توانسته اند میان زندگی شخصی، کار، تفریح، عبادت، و دیگر جنبههای زندگی یکپارچگی ایجاد کنند.
با وجود دیدگاه های چندگانه، نویسندگان از زوایایی مختلف به معنویت و معنویت در محیط کار نگاه کرده و تعاریف گوناگونی برای آنها ارائه داده اند به طوری که می توان گفت هیچ توافقی بر سر تعریف معنویت و معنویت در محیط کار وجود ندارد (فریشمن،۱۹۹۹). آندرهیل[۸] در کتاب زندگی معنوی درباره حساسیت تعریف معنویت مینویسد: درحالی که از یک سو ناگزیریم از ابهام وانتزاع جلوگیری کنیم، از سوی دیگر باید مانع تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژهای در زبان انسانی ما در مورد واقعیتهای معنوی مناسب و صحیح نیستند (آندرهیل، ۱۹۹۳).
مایرز[۹](۱۹۹۵) ، معنویت را شامل جستجوی مداوم برای یافتن معنا و هدف زندگی، درک عمیق ارزش زندگی، وسعت عالم، نیروهای طبیعی موجود و نظام باورهای شخصی می داند. بر خلاف تعریف وی که به مسائل معنوی در حوزه عوامل خارجی و ارزشی توجه کرده است، هینلس[۱۰](۱۹۹۵) ، با تاکید به بعد ارزشی درون فردی، معنویت را تلاشی در جهت پرورش حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران و نیرویی برتر می داند که به دنبال وحدت بخشیدن و هماهنگی این حساسیت ها و حرکت دادن انسان به سوی کمال است. از نظر واگان[۱۱] (۲۰۰۳،۲۹) معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه های مختلفی دارد. ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا رشدنیافته، سالم یا بیمار، ساده یا پیچیده، مفید یا خطرناک باشد. ویگلنس ورس (۲۰۰۵)، معنویت را نیاز درونی بشر به ارتباط با موجودی فراتر از خود می داند که در دو طبقه قرار دارد. طبقه عمودی؛ در این طبقه به موجودی مقدس، نامحدود به زمان و مکان که منبع قدرت برتر و نهایت خودآگاهی است، اشاره دارد. انسانها تمایل به برقراری ارتباط و راهنمایی شدن توسط چنین منبعی را دارند. طبقه دوم که افقی نامیده شده است، شامل همه انسان هایی است که افراد تمایل به خدمتگزاری به آنها را دارند.
تعریف دیگری که تقریبا جامعتر از بقیه تعاریف میباشد، معنویت را این گونه تعریف کرده است: تلاشی در جهت پرورش حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، محیط طبیعی و ترانس فیزیک که این تلاش و کوشش همواره در پی وحدت بخشیدن و یگانگی به این حساسیت ها و جهت دادن به سوی سعادت درجهت انسان شدن کامل میباشد (هانلس، ۱۹۹۵).
۲-۲-۲) نسبت بین دین و معنویت
هر چند بین واژه دین و معنویت رابطه تنگاتنگ و عمیقی وجود دارد، اما بین آنها تفاوت نیز میباشد. ریشه این تمایز حداقل به آغاز قرن جدید، اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، و تمایزی که ویلیام جیمز در کتاب خود با عنوان “تنوع تجربه های دینی ” بین دین شخصی و دین نهادی تمایز قائل شد، باز میگردد . در تمایز بین دین و معنویت، برخی ادعای استیلای معنویت بر دین دارند و برخی دیگر بالعکس. در حقیقت، واژه دین از لغت لاتین “Religion ” نشات گرفته است که معمولا به اجبار یا در قید و بند بودن معنا می شود، اما معنویت از واژه لاتین اسپیریتیوس به معنای نقش زندگی یا روشی برای بودن و تجربه کردن است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیر مادی به وجود می آید.
معمولا سفر معنوی افراد با جستجو در مورد کشف حقیقت خود و جستجو برای کشف معنا و هدف واقعی زندگی آغاز می شود. البته این سفر معنوی لزوماً محدود و محصور به چارچوب مذهبی خاصی نمی باشد و در اصل فرایند تمرکز درونی برای آگاهی از وجود خود و معنای واقعی کار و زندگی میباشد. پس در این سفر معنوی ما میتوانیم عمق شخصیت خود، چگونگی ارتباط ما با جهان پیرامون، اهداف عالی و توانایی های بالقوه خود را درک کنیم. به این ترتیب معنویت، مترادف با مذهب نیست. بر اساس تحقیق راف که میان مذهب و معنویت تفاوت قائل شد احساس می شود که مذهب، یک مفهوم نهادی است که شامل آیینهای مذهبی، وفاداری به اصول دینی و مراسم مذهبی است. اما معنویت اغلب در ارتباط با انگیزههای عمیق درون افراد و روابط عاطفی آنها با خدای خود میباشد(مک کورمیک، ۲۰۰۳). به عبارت دیگر میتوان گفت مذهب در ارتباط با پاسخها و معنویت در ارتباط با سئوالات میباشد (کال،۲۰۰۳) (جدول شماره ۱).
بنابراین می توان نتیجه گرفت بین دین و معنویت تفاوت وجود دارد. آندره هیل نیز در کتاب زندگی معنوی، معنویت را قلب دین و زندگی معنوی را زندگی اصیل و کاملی که انسانیت برای آن آفریده شده است، می داند.
مارالاک (۲۰۰۸، ۳۰۵) ضمن بیان کلیه سوالات مهم مطرح در خصوص تفاو تهای دین و معنویت به تفاوتهای این دو مفهوم از دید جک هولی (۱۹۹۳) اشاره میکند. از دیدگاه وی دین متولد زمان و مکان معین، موکد گروه، تجویزی، سیستمی از تفکر، مجموعه ای از عقاید، رسم معمول، انجمنی برای به اشتراک گذاشتن مشکلات زندگی و راهی برای زندگی است در حالی که معنویت بیش از یک مسیر برای زندگی، تاکیدکننده بر فرد، محتوی عناصر مشترک در تمامی ادیان، حرکت به سوی منبع معین، فراتر از احساس و تفکر، پرس و جوکننده حقیقت فرد و حرکت از عدم اطمینان به سوی حقیقت است.
اما درباره رابطه دین و معنویت دو دیدگاه عمده وجود دارد؛ در دیدگاه نخست سه حالت متصور است: ۱٫ برخی معنویت و دین را یکی دانسته و جدایی آن را غیرممکن میدانند، ۲٫ برخی دیگر معنویت را اعم از دین و قلمرو معنویت را بیشتر از دین میانگارند و سر انجام ۳٫ برخی دیگر، دین را اعم از معنویت و حوزه و قلمرو آن را گستردهتر میدانند. در دیدگاه دوم، بین معنویت و دین رابطه چندانی وجود ندارد و جدایی این دو مقوله ممکن گشته است. بنابراین در دیدگاه نخست، فردی معنوی است که دیندار نیز باشد و معنویت آن باید مبتنی بر دین وی نیز باشد، اما در دیدگاه دوم فرد می تواند معنوی باشد بدون اینکه دیندار باشد (رستگار، ۱۳۸۵).
جدول شماره ۲-۱ تمایز بین دین و معنویت (Kale & Shrivastava, 2003)
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق مح
موضوعات: بدون موضوع
[ 11:29:00 ب.ظ ]