حکومت علی اف یک حکومت غیرمذهبی با اهداف مشخص است که هرگز به طور رسمی لزوم اتحاد آذریها را مطرح نکرده است. بر خلاف آن چه در دوران ایلچی بیگ اتفاق افتاد. برخی از راهکارهای مقابله با تهدیدات قومی عبارتند از
- کمک به حفظ وضع موجود در منطقه قفقاز جنوبی
- پرداختن به مسائل انسجام بخش تاریخ معاصر ایران که احساس تعلق و وحدت ملی را افزایش میدهد.
- تداوم بحران قرهباغ علاوه بر تهدید ایران، موجبات اشتغال تندروهای ارمنی و آذری را در آن سوی مرزها به وجود خواهد آورد و این امر به محدود شدن تبلیغات الحاق گرایانه خواهد انجامید.
۲-٢-۳- رژیم حقوقی دریای خزر
رژیم حقوقی دریای خزر، یک مسئله چالش آفرین در معادلات کشورهای ساحلی این دریاچه بزرگ میباشد. اقدامات یک جانبه برخی از کشورهای ساحلی، همچون جمهوری آذربایجان توانسته است امکان دستیابی به یک اجماع و توافق جمعی و عادلانه را محدود کند.
ایران قدیمیترین تمدن و دولت حاشیه این منطقه را شکل داده و سابقه حضور تاریخی بیشتری نسبت به بقیه کشورهای ساحلی دارد. سیاست جمهوری اسلامی ایران در مورد رژیم حقوقی دریای خزر مبتنی بر «یک رژیم حقوقی جامع با کشورهای حاشیه دریای خزر که متضمن منافع جمعی و مبتنی بر اتفاق آراء باشد»[۳۲] است.
۲-۳- چالشهای امنیتی در قفقاز جنوبی
منطقه قفقاز جنوبی به دلیل وجود منابع غنی انرژی، بحران قرهباغ، ناسازگاری گرجستان و روسیه، تنوع قومی، توسعه نیافتگی اقتصادی و اجتماعی، مناقشات سرزمینی، تهدیدات فراملیتی و جرایم سازمان یافته و خشونت و بیثباتی سیاسی یک منطقه مستعد بحران به شمار میرود.
با توجه به این که احتمال تسری بحرانهای این منطقه به کشورهای پیرامونی از جمله جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، در این قسمت به شناخت مهمترین تهدیدات و چالشهای امنیتی در این منطقه بیثبات پرداخته میشود.
الف- مناقشه‌های قومی و سرزمینی
قفقاز را میتوان متنوعترین منطقه جهان از نظر اقوام محسوب نمود. سه گروه قومی اصلی منطقه، ارامنه، گرجیها و آذریها تشکیل دهنده سه کشور منطقه میباشند. از مناقشات عمده قومی و سرزمینی میتوان به بحران ناگورنو- قرهباغ و نزاع میان دولت مرکزی گرجستان و مناطق جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی اشاره نمود که منجر به دخالت مسکو گردید.
ب- ساختارهای دولتی ناکارآمد و خشونتهای سیاسی و اجتماعی
دولتهای قفقاز جنوبی به دلیل فقدان تجربه همچنان نسبت به ایجاد موسسات و نهادهای اجتماعی موثر ناتوان ماندهاند. در سطح سیاسی قدرت نه در نهادهای اجتماعی بلکه در شخصیتهای سیاسی منحصر است. رشوه، فساد و سوء مدیریت در این سه کشور از ویژگیهای عمده دستگاه های اداری و دولتی است.
کودتا و ترور شخصیت‌های سیاسی از نشانه های روشن عدم ثبات سیاسی در هر سه کشور قفقاز جنوبی میباشد.[۳۳]
ج- توسعه نیافتگی سیاسی و اجتماعی
سه کشور قفقاز جنوبی را نه میتوان دموکراسی قلمداد کرد و نه دولتهای کاملاً اقتدارگرا. «انتخابات با مشروعیت مبهم، سطوح پایین مشارکت سیاسی، عمیق‌تر شدن شکاف میان حاکمان و عموم مردم، نقصان دموکراسی و فساد اقتصادی از عوامل نگران کننده در منطقه قفقاز جنوبی به شمار میروند»[۳۴]
د- رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای
علاوه بر سه کشور آذربایجان، ارمنستان و گرجستان، سه بازیگر منطقهای یعنی ایران، ترکیه و روسیه و دو بازیگر فرامنطقهای یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا در قفقاز جنوبی ایفای نقش میکنند: ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا، به دلیل حضور در حل بحران قرهباغ از طریق گروه مینسک نیز از دیگر بازیگران فعال در این منطقه هستند.
کشورهای قفقاز جنوبی از رقابت این قدرتها میتوانند بهرهبرداری کنند.
«رقابت ژئوپلتیک در قفقاز تهدیدی علیه امنیت سه کشور قفقاز جنوبی است اما فرصتی را نیز در اختیار آنان قرار میدهد تا منافع ملی خود را در این رقابت جست و جو کنند»[۳۵]
فصل سوم
بررسی ابعاد نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان
مقدمه
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، اسرائیل به منظور گسترش نفوذ در منطقه، روابط همه جانبه‌ای را با جمهوری‌های آسیای مرکزی و قفقاز برقرار کرده است سابقه روابط اسرائیل با جمهوری‌های آسیای مرکزی و قفقاز در سه دوره تاریخی مجزا قابل بررسی است.
الف) از زمان تأسیس اسرائیل تا قبل از روی کارآمدن گورباچف: در بیشتر این دوره شوروی موضعی خصمانه در قبال اسرائیل اتخاذ نموده و بالطبع جمهوری‌های منطقه که هیچگونه ارتباطی جز از طریق دولت مرکزی با جهان خارج نداشته‌اند نیز از هیچ رابطه‌ای با اسرائیل برخوردار نبودند.
ب) دومین دوره از روی کارآمدن گورباچف تا زمان فروپاشی شوروی ادامه داشته است. در این دوره، سیاست خارجی شوروی در قبال اسرائیل چرخش یافته و تا پایان سال ۱۹۹۱ سفیر بین طرفین مبادله می‌شد و به یهودیان روسیه اجازه داده می‌شد تا مهاجرت همگانی به اسرائیل داشته باشند.
ج) سومین مرحله با فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای مشترک المنافع آغاز گردید. در این دوره اسرائیل به عنوان یکی از رقبای با نفوذ وارد صحنه رقابت منطقه‌ای گردید.[۳۶]
عوامل متعددی توجیه کننده نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان هستند.
این عوامل به طور کلی به عوامل اقتصادی و امنیتی قابل تقسیم می‌باشند.
بهره‌گیری از منابع غنی انرژی جمهوری آذربایجان و نیز امکان دستیابی به بازار روبه رشد و پر مصرف این کشور در جهت صادرات کالا برای اسرائیل از عوامل اقتصادی توجیه کننده این نفوذ به شمار می‌روند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
نزدیکی به مرزهای شمالی ایران، به عنوان بزرگترین دشمن اسرائیل مطلوبیت بسیاری را برای اسرائیل به همراه دارد. در این بین جمهوری آذربایجان نیز از گسترش روابط با اسرائیل استقبال می‌کند. که علت آن خواست این کشور در نزدیکی هرچه بیشتر به ایالات متحده و نیز امکان استفاده از تکنولوژی‌های مدرن اسرائیل در زمینه‌های گوناگون می‌باشد.
۳-۱- اهداف و انگیزه‌های اسرائیل در قفقاز جنوبی
اسرائیل تلاشهای گستردهای را برای نفوذ اقتصادی و سیاسی در این منطقه آغاز کرده است «اسرائیل سعی میکند از طریق روابط اقتصادی و تجارت، روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را توسعه داده و به تدریج نفوذ استراتژیک خود را در منطقه افزایش دهد»[۳۷]
اسرائیل با کمک گرفتن از عوامل داخلی و خارجی توانسته است حضوری پر رنگتر در این منطقه داشته باشد. «منظور از عوامل داخلی مجموعه امتیازها و ویژگیهایی است که اسرائیل در جمهوریهای منطقه از آنها برخوردار است»[۳۸]
تأسیس شرکتهای تولیدی و صنعتی، فعالیت در بخش کشاورزی و به خصوص مدیریت آب در قالب طرح «آب کمتر، زمین بیشتر» اجرای فستیوالهای فرهنگی و قراردادهای نظامی، همان گونه که در فصلهای پیشین اشاره گردید، از عوامل داخلی تسهیل کننده نفوذ اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی و به ویژه جمهوری آذربایجان است. از عوامل خارجی نیز میتوان به گرایش جمهوریهای آذربایجان و گرجستان به آمریکا و به تبع آن میل و خواست روابط نزدیکتر با اسرائیل و نیز حمایت آمریکا از اهداف منطقهای اسرائیل اشاره کرد.
بهرهگیری از تبلیغات شدید علیه جمهوری اسلامی ایران با متهم کردن ایران به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای، اخلال در فرایند صلح خاورمیانه و حمایت از تروریسم، موجب شده است تا بستر مناسبی برای جهتدهی به افکار عمومی در منطقه به وجود بیاید.
اهداف اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی
پس از فروپاسی شوروی، بزرگترین مشکل جمهوریهای استقلال یافته، ضعف و رکود اقتصادی به شمار میرفت. این جمهوریها خواهان جذب سرمایهگذاران و کمکهای اقتصادی از هر جای ممکن بودند. رژیم صهیونیستی با بهره گرفتن از این موقعیت اهداف خویش را برای نفوذ در این مناطق به شرح زیر مشخص نموده است.
- بهرهگیری از منابع غنی انرژی (اسرائیل یک سوم نفت خود را از آذربایجان تأمین میکند)
- بازار بزرگ مصرف با جمعیتی در حدود ۷۰ میلیون نفر (قفقاز جموبی حدود ۲۰ میلیون نفر) فرصت مناسبی را برای صادرات کالا و دانش فنی به وجود میآورد.
- نزدیکی به مرزهای شمالی ایران به عنوان بزرگترین دشمن رژیم صهیونیستی
- بهرهبرداری از یهودیان این جوامع
- جلب حمایت این جمهوریها در مجامع بین المللی به طرفداری از رژیم صهیونیستی[۳۹]
اسرائیل و جنبش صهیونیسم به منظور بسط حضور خود همواره سعی کرده‌اند از تمام رویدادها و تحولات جهان به نفع خود بهره‌برداری کنند که بهره‌گیری از تغییر و تحولات کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نمونه‌ای از آن است.
پس از نابودی نظام کمونیستی و فروپاشی این امپراطوری که به استقلال تعدادی از کشورهای مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز و رها شدن آنها از زیر سلطه شوروی انجامید، این کشورها مورد توجه اسرائیل قرار گرفتند.
بنابراین، این رژیم در ترسیم خطوط مورد نظر خود در منطقه، بویژه برای نفوذ هر چه بیشتر در این کشورهای تازه استقلال یافته، در زمینه‌های گوناگون به فعالیت پرداخت.
اهداف و انگیزه‌هایی که موجب شده است تا اسرائیل در میدان و عرضه رقابت بر سر نفوذ در منطقه آسیای مرکزی قفقاز تلاش نماید عبارتند از:
- ترس از دسترسی دشمنان اسرائیل در خاورمیانه به سلاحها و فن‌آوری هسته‌ای؛ بطوریکه «موساد» و «سیا» به دقت حرکات متخصصان انرژی هسته‌ای دولتهای منطقه را زیر نظر دارند.
- سرنوشت یهودیان منطقه آسیای مرکزی و قفقاز: یکی از انگیزه‌های اسرائیل برای برقراری روابط با کشورهای منطقه، ایجاد شبکه‌ای لازم در این کشورها برای خارج کردن یهودیان از منطقه در شرایط اضطراری است.
- تلاش برای جلب همکاری جمهوری‌های منطقه در مجامع بین‌المللی: در این زمینه جلب حمایت کشورهای منطقه در سازمانهای بین‌المللی برای کاهش فشار علیه اسرائیل و رفع بحران مشروعیت بین‌المللی آن، جلوگیری از تشکیل جعبه ضد اسرائیلی در منطقه، گسترش سطح تماس با کشورهای اسلامی و تامین مواضع دیپلماتیک یکنواخت کشورهای منطقه در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل و فرایند صلح خاورمیانه، از انگیزه‌های دیگر اسرائیل می‌باشد.»
- ترویج تفکرات صهیونیستی: اسرائیل با بهره‌گیری از اقلیت یهودی ساکن در این جمهوریها، از آنان به عنوان اهرم نفوذ آن کشور در جهت منافع خود استفاده می‌کند.
- توسعه پیوندهای اقتصادی: گسترش روابط اقتصادی با کشورهای منطقه بویژه در بخش‌کشاورزی، آبیاری، مدیریت آب و کشت پنبه در سرلوحه اقدامات اسرائیل در منطقه قرار دارد. اسرائیل می‌کوشد از مجاری اقتصادی و تجارت، روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را توسعه داده و به تدریج عمق استراتژیک خود را در منطقه افزایش دهد.
- تحکیم بیشتر روابط با آمریکا: به نوع روابط آمریکا و اسرائیل که از دید برخی از صاحبنظران گمان می‌رفت با حذف رقیب دوران جنگ سرد آمریکا، از نظر نظامی- سیاسی زیر سئوال رود، نه تنها خللی وارد نیامد، بلکه با شکل‌گیری روابط اسرائیل با جمهوری‌های منطقه و بستر خاورمیانه بزرگ، اهمیت اسرائیل برای آمریکا به عنوان متحد استراتژیک قوت بیشتری یافته است.[۴۰]
گرچه اسرائیل، از فروپاشی شوروی که یکی از دشمنان استراتژیک اسرائیل محسوب می‌شد با خشنودی استقبال کرد اما با فدراسیون روسیه رابطه خوبی برقرار کرده است، هرچند به نظر می‌رسد اسرائیل بر سر تسلط بر آسیای مرکزی و قفقاز سه هدف خاص را نیز دنبال می‌کند:
۱) همجواری این منطقه با ایران از بعد استراتژیک برای اسرائیل دارای اهمیت ویژه است.
۲) تحت تاثیر قراردادن بعد عربی خاورمیانه و تبدیل آن به خاورمیانه برزگتری که به جای مرزهای شمالی ایران به مرزهای جمهوری‌های منطقه درروسیه متصل است.
۳) امکان بازگرداندن یهودیان مقیم در منطقه به اسرائیل[۴۱]

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:49:00 ب.ظ ]