(Z1,Z2,Z3,…,Zn) = h(X1,X2,X3,…,Xn)
Z1 و Z2 و Z3 و … و Zn تصمیماتی هستند که بر اساس داده ها (Input) X1 و X2 و X3 و … و Xn و با بهره گرفتن از مدل h (X) = Z اخذ می شوند.
انتخاب مدل خاصی برای تصمیم گیری توسط یک تصمیم گیرنده، به عوامل زیادی مانند قدرت تحلیل و یا اهداف تصمیم گیرنده بستگی دارد. زمانی اطلاعات حسابداری بر تصمیمات تأثیر می گذارد که این تصمیم توسط مدلی ایجاد شده و تصمیمات را به داده های اولیه که همان اطلاعات حسابداری است ارتباط می دهد. بدیهی است تصمیم گیرنده آن مدلی از تصمیم را انتخاب می نماید که داده ها را منطبق با تجربیات، اهداف و ذهنیت هایش ارتباط می دهد. ممکن است این داده ها (Input)، اطلاعات غیر مالی باشد؛ اطلاعاتی که بعضاً ارزش آن ها در تصمیمات بیشتر از تمام اطلاعات حسابداری است. در انتخاب یک مدل تصمیم، تصمیم گیرنده باید تمام داده های موجود و ارتباط آن ها را با تصمیمی که گرفته خواهد شد در نظر بگیرد[۳].
حسابداری
به بیان ریاضی این تصمیم گیرنده است که مشخص می کند آیا مدل به کار رفته ارزشی متفاوت از صفر برای اطلاعات حسابداری به کار خواهد برد یا نه؟ اگر ارزشی متفاوت از صفر به کار رود، آن وقت اطلاعات حسابداری بر تصمیم تأثیر می گذارد وگر نه، تصمیمات تحت تأثیر اطلاعات حسابداری نخواهد بود:
هرگاه اطلاعات حسابداری برای یک تصمیم نامربوط تلقی شود بر تصمیم مؤثر نخواهد بود و متقابلاً زمانی که اطلاعات حسابداری مربوط تشخیص داده می شود بر تصمیم مؤثر واقع خواهد شد.
تفاوت های ذاتی انسان ها در تفکر و نگرش این اعتقاد عمومی را به وجود آورده است که مفاهیم (به طور کلی) در ذهن افراد مختلف، جلوه های مستثنی نخواهد بود، لذا ضروری است تفاوت ذهنیت تصمیم گیرندگان از مفهوم حسابداری نیز مورد نظر قرار گیرد (همان).
۲ ـ ۲ ـ ۵ نقش ذهنیت تصمیم گیرنده از مفهوم حسابداری[۴]
بدری معتقد است حسابداری یک فرایند منظم از تهیه اطلاعات در مورد ثروت و تأثیر رویدادهای مالی بر آن است. وی فرض نموده است که اصول و روش های حسابداری برای خواننده آشناست. با وجود این دلایل متعددی وجود دارد که تصور شود حسابداری در نظر افراد متفاوتی که به نوعی در جریان فعالیت های اقتصادی قرار دارند، مفاهیم متفاوتی داشته باشد. اگر این تصور درست باشد، ممکن است مفهوم حسابداری در ذهن هر فرد یا سازمان در نحوه یا میزان تأثیر اطلاعات حسابداری در رفتار وی مؤثر باشد. دور از واقعیت است اگر تصور کنیم حسابداری یک مقیاس سنجش کامل و بی نقص است. مقیاس کامل[۵] را می توان به عنوان مقیاسی تعریف نمود که احتمال تفاوت اندازه گیری واقعی در مقایسه با اندازه گیری گزارش شده با آن مقیاس مساوی صفر باشد. شاید برخی ویژگی های ظریف اطلاعات حسابداری باعث شده است که در نظر بسیاری از استفاده کنندگان ناآشنا، حسابداری به عنوان یک منبع کامل اطلاعاتی جلوه کند. با این وجود می دانیم اکثر افرادی که حسابداری را می شناسند و با اطلاعات و روش های پردازش آن آشنا هستند، با چنین برداشتی موافق نیستند. در این بحث نیز مفهوم اخیر از حسابداری به عنوان یک مقیاس غیرکامل[۶] مورد نظر است. یک مقیاس سنجش غیرکامل را می توان به عنوان مقیاسی تعریف نمود که احتمال تفاوت ارزش های واقعی با ارزش های گزارش شده در آن مساوی صفر نباشد. شاید این برداشت نزدیک ترین مفهوم به حسابداری از دیدگاه حسابداران باشد. اشتباه و خطا در جریان اندازه گیری، شناسایی و گزارش گری حسابداری اجتناب ناپذیر است. این موضوع برای افرادی که با روش ها و مقیاس های حسابداری آشنا هستند، روشن است. لذا این گونه برداشت از حسابداری در مقایسه با مفهوم مقیاس کامل می تواند اثر متفاوتی در رفتار دریافت کننده اطلاعات داشته باشد. این برداشت ما را مجاز می نماید که در برخی از مواقع در جریان تصمیم گیری بر اساس اطلاعات حسابداری، از یک ضریب تصحیح خطا[۷] استفاده نماییم.
عکس مرتبط با اقتصاد
مفهوم سومی از حسابداری وجود دارد که اساساً متفاوت از مفاهیم قبلی یعنی مقیاس کامل و غیرکامل است. ممکن است اطلاعات حسابداری برای افرادی که در جریان رویدادهای اقتصادی هستند یک هدف باشد. برای برخی مقاصد، سود گزارش شده حسابداری از نظر یک مدیر یا یک سرمایه گذار بسیار با اهمیت تر از سود واقعی می باشد (بدری،۱۳۷۲).
این برداشت می تواند کاربرد زیادی در مطالعات و بررسی های حسابداری داشته باشد. حسابداری آن گاه هدف می شود که در نتیجه استفاده از اطلاعات حسابداری رضایت و پاداشی حاصل شود. در چنین شرایطی دیگر رابطه بین مقیاس واقعی و مقیاس گزارش شده اصولاً مطرح نیست. به عنوان مثال اگر مدیری انتظار داشته باشد که در صورت موفقیت در کارش (مثلاً کاهش هزینه) پاداش دریافت خواهد نمود، آن گاه در چنین موقعیتی هرگونه اطلاعات حسابداری که حاصل این گونه پیامی باشد، به عنوان یک هدف مورد توجه قرار می گیرد و این بدان معنی است که سود گزارش شده مهم تر از سود واقعی و مداومی است که سهامداران باید در مقابل آن پاداش دهند.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
به نظر می رسد شناخت مفاهیم متفاوت حسابداری (سه مفهومی که به آن اشاره شد) در درک تأثیر اطلاعات حسابداری بر رفتار تصمیم گیرنده در فرایند تصمیم گیری کاملاً اساسی است. در ادامه این بحث فرض می شود که افراد در موقعیت تصمیم می توانند از حسابداری دو ذهنیت داشته باشند:
یکی حسابداری به عنوان هدف و دیگری مفهومی از حسابداری به عنوان یک مقیاس کامل یا غیر ـ کامل. انتخاب مدل تصمیم گیری (توسط تصمیم گیرنده) متأثر است از مفهوم یا جایگاه ارزشی اطلاعات حسابداری در ذهن یک تصمیم گیرنده.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

اگر اطلاعات حسابداری هم داده ی تصمیم باشد و هم یک هدف (هدفی که توسط تصمیم گیرنده جستجو می شود) آن گاه اطلاعات حسابداری بر تصمیم مؤثر خواهد بود.

به هر میزان که مفهوم حسابداری در ذهن تصمیم گیرنده به یک منبع کامل اطلاعاتی نزدیک تر باشد، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که تصمیم گیرنده آن مدل تصمیمی را برگزیند که ارزش بیشتری را به حسابداری می دهد و در نتیجه احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که اطلاعات حسابداری بر تصمیم مؤثر باشد.

اشاره شد که اطلاعات حسابداری ممکن است به عنوان یک هدف مطرح باشد و نظر به این که این اطلاعات در یک سیستم حسابداری به وجود می آید ضروری است طبقه بندی مناسبی از تصمیم گیرندگان (با توجه به موارد فوق) ارائه شود تا یک دید کلی در ارتباط با تأثیر نهایی اطلاعات حسابداری بر تصمیمات اتخاذ شده توسط تصمیم گیرندگان حاصل شود (همان).
۲ ـ ۲ ـ ۶ طبقه بندی تصمیم گیرندگان
بدری متناسب با موضوع، تصمیم گیرندگان را در سه گروه زیر طبقه بندی می نماید:
گروه اول[۸] ـ تصمیم گیرندگانی در داخل مؤسسه هستند که قادرند تصمیماتی را هم در مورد عملیات و هم در انتخاب سیستم حسابداری برای تهیه گزارش های مالی اتخاذ نمایند[۹].
گروه دوم[۱۰] ـ تصمیم گیرندگانی در داخل مؤسسه هستند که صرفاً می توانند در مورد عملیات تصمیم گیری نمایند، اما دخالتی در انتخاب سیستم و روش های حسابداری برای تهیه گزارش های مالی ندارند.
گروه سوم[۱۱] ـ طبقه ای از تصمیم گیرندگان هستند که در خارج مؤسسه قرار دارندو تصمیمات آنها بر عملیات مؤسسه و محیط آن تأثیر می گذارد، اما این گروه کنترل مستقیمی بر عملیات و فعالیت های مؤسسه ندارند.
به نظر می رسد تفکیک تصمیم گیرندگان داخلی نیازمند توضیح بیشتر است. طبقه اول مدیران بالا هستند و گزارش های مالی در حقیقت گزارش این گروه از تصمیم گیرندگان است و آن ها مسئولیت تهیه و ارائه گزارش های مالی را به عهده دارند و اگر فرض کنیم انتخابی برای روش های متفاوت حسابداری مطرح باشد، اختیار و مسئولیت چنین انتخابی با این گروه خواهد بود. به عبارت دیگر تصمیمات این طبقه شامل تصمیماتی مربوط به اصلاح و تغییر در سیستم حسابداری نیز هست.
طبقه دوم از تصمیم گیرندگان در یک ویژگی مهم از طبقه اول متمایز می شوند. ویژگی مورد اشاره مربوط به جایگاه سازمانی است که مانع از دخالت آن ها در تهیه گزارش های حسابداری و اصلاحات در سیستم حسابداری می شود. اما در عین حال این طبقه پیرامون عملیات مؤسسه تصمیماتی می گیرند و می توان فرض نمود که اطلاعات حسابداری در تصمیمات آن ها وارد می شود و از طرف دیگر این گروه می توانند با تصمیمات خود در مورد عملیات، در محتوای اطلاعات حسابداری نفوذ نمایند. نکته مهم مرتبط با این بحث مربوط است به موقعیت هایی که اطلاعات حسابداری به عنوان یک هدف مورد توجه قرار می گیرد. در این حالت است که تفاوت بین گروه اول (مدیران بالا) که قادرند بر اطلاعات حسابداری از طریق روش ها و سیستم حسابداری تأثیر بگذارند و گروه دوم که نمی توانند در این رابطه مؤثر باشند حائز اهمیت می شود (همان).
به این ترتیب که تصمیم گیری برای گروه اول (مدیران بالا) ممکن است شامل انتخاب های مهمی بین تصمیمات عملیاتی و تصمیم برای تغییر روش های حسابداری و تهیه اطلاعات باشد. در نتیجه پیش بینی جهت تأثیر این تصمیمات برای این گروه پیچیده تر از گروه دوم می باشد. چه گروه اخیر مسئولیت اختیار اصلاح روش های حسابداری را ندارند و صرفاً تصمیماتی در مورد عملیات می گیرند. البته وجود حسابرسی مستقل و شرایط لازم جهت تأیید ثبات رویه تا حدی تفاوت بین این دو طبقه از مدیریت را کاهش می دهد و دامنه بحث پیرامون این تفاوت تا حدودی محدود می شود.
گروه سوم از تصمیم گیرندگان شامل طبقات ذی نفع و علاقه مند در خارج مؤسسه است. سرمایه ـ گذاران قانوناً مالک مؤسسه هستند ولی عملاً در کنار قرار می گیرند و عموماً فرض می شود گزارش های حسابداری برای استفاده این طبقه است.
اعتبار دهندگان نیز در واقع طبقه ای از سرمایه گذاران هستند که به این اطلاعات علاقه مندند. همچنین این گروه از تصمیم گیرندگان، ارگان های دولتی را نیز شامل می شود که برای مواردی نظیر اخذ مالیات، قانون گذاری و برنامه ریزی های اقتصادی به این اطلاعات علاقه مندند. هر دسته از این گروه می تواند تصمیماتی را اتخاذ نماید که احتمال دارد بر مؤسسه و عملیاتش مؤثر باشد و متقابلاً هرگاه آنان از اطلاعات حسابداری برای تصمیماتشان استفاده کنند، نتیجه گیری می شود که این اطلاعات می تواند بر تصمیمات آن ها مؤثر باشد. اما در عین حال اهداف تصمیم گیرندگان خارجی عموماً متفاوت از مقاصد و اهداف مؤسسه و تصمیم گیرندگان داخلی آن فرض می شود. از طرفی این واقعیت که اهداف متفاوتی در بین تصمیم گیرندگان خارجی مطرح است، تحلیل تأثیر اطلاعات حسابداری بر تصمیمات آن ها را پیچیده تر می سازد. اگر تصمیم گیرنده قادر باشد بر روی سیستم حسابداری و فعالیت های یک مؤسسه تأثیر بگذارد و اگر تصمیم گیرنده ذهنیتی به عنوان یک هدف از اطلاعات حسابداری داشته باشد، در آن صورت اطلاعات حسابداری بر تصمیمات او هم در ارتباط با سیستم حسابداری و هم عملیات مؤسسه مؤثر خواهد بود (همان).
۲ ـ ۲ ـ ۷ اطلاعات غیر حسابداری[۱۲]
پیش تر گفته شد هر نوع اطلاعاتی که از سیستم حسابداری گرفته شده و یا در آن سیستم بوجود آمده باشد اطلاعات حسابداری است، چه در یک صورت مالی و یا در گزارش خاص و یا حتی در یک گزارش شفاهی ارائه شود.
اطلاعات غیرحسابداری مربوط به اطلاعاتی است که محصول سیستم حسابداری نبوده و در تصمیماتی که بر مبنای اطلاعات حسابداری گرفته می شود، مؤثر نمی باشد . بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که تاثیر اطلاعات حسابداری بر تصمیم، متأثر از درجه مربوط بودن سایر اطلاعات (اطلاعات غیرحسابداری) در دسترس تصمیم گیرنده، خواهد بود (بدری، ۱۳۷۲).
در موارد زیادی اثر اطلاعات غیر حسابداری بر تصمیم می تواند در چارچوب یکسانی با اطلاعات حسابداری تجزیه وتحلیل شود، در عین حال که اهمیت اطلاعات غیر حسابداری، تعیین کننده اثر اطلاعات حسابداری بر تصمیم نیز هست.
اگر اطلاعات غیر حسابداری هدف باشد و یا تصور شود که این اطلاعات رابطه با معنایی با ارزشیابی تصمیم گیرنده دارد، آن گاه اثر اطلاعات حسابداری کاهش خواهد یافت و اگر اطلاعات غیر حسابداری مربوط به تصمیم تلقی نشود اثر اطلاعات حسابداری افزایش خواهد یافت. بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که تأثیر اطلاعات حسابداری بر تصمیم، متأثر از درجه ی مربوط بودن سایر اطلاعات (اطلاعات غیرحسابداری) در دسترس تصمیم گیرنده خواهد بود (همان).

۲ ـ ۲ ـ ۸ تئوری اقتصادی اطلاعات
با ظهور تئوری اقتصادی اطلاعات، یک دیدگاه اطلاعاتی در افکار حسابداری پدیدار شد. این دیدگاه در پژوهش های تجربی (از قبیل بال و براون ۱۹۶۸ ، بیور ۱۹۶۸) و پژوهش های تحلیلی (دمسکی، ۱۹۷۲ ، بات و رث ۱۹۷۲ ، فلتام ۱۹۷۲ ) به کار گرفته شد. این پارادایم اطلاعاتی، اطلاعات را به عنوان منابع کمیاب، درست همانند سایر منابع در نظر می گیرد که برای تولید یا مبادله در اقتصاد مورد استفاده قرار می گیرند . تقاضا (و در نتیجه ارزش) اطلاعات، از بهبود در تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان ناشی می شود. یکی از آموزه های اصلی اقتصاد اطلاعات، ماهیت نامعلوم ارزش هر یک از منابع اطلاعاتی معین است .
ترابی معتقد است در صورت تأیید این ادعا که مدیران واحدهای انتفاعی به این نتیجه رسیده اند که اطلاعات تهیه شده توسط سیستم حسابداری بهای تمام شده، واقعیت های محیط تولیدی و تجاری را بطور شفاف بیان نمی کند، عدم کوشش در زمینه اصلاح سیستم حسابداری بهای تمام شده علاوه بر این که موجب اتلاف منابع می گردد، به تدریج از اعتبار و ارزش گزارش های حسابداری نیز می کاهد و جایگاه حسابداری بعنوان یک سیستم اطلاعاتی تضعیف خواهد شد و مدیران به دنبال اطلاعات جایگزینی خواهند بود تا بتوانند نیازهای اطلاعاتی آن ها را پاسخگو باشند ( ترابی، ۱۳۸۸، ۱۲).
وجود دیگر منابع اطلاعاتی، (منابع اطلاعاتی غیر حسابداری) در درک و فهم ارزش منبع اطلاعاتی حسابداری، به ویژه در شرایط اقتصادی فعلی، با تأکید بر کاهش مداوم مخارج تولید و انتقال اطلاعات، از اهمیت ویژه ای برخوردار است . منابع اطلاعاتی حسابداری و غیرحسابداری، باید به صراحت در قالب الگوهایی شکل بگیرند به گونه ای که مزیت نسبی اطلاعات حسابداری، قابل تشخیص باشد (بلو،۱۳۸۴).
۲ ـ ۲ ـ ۹ موانع فنی عدم استفاده مدیران از اطلاعات حسابداری
امروزه اهمیت دانش فنی در موفقیت شرکت ها بر کسی پوشیده نیست. شرکت ها اعم از شرکت های بزرگ و کوچک پیوسته در تلاشند به فناوری جدید دست یافته و از این طریق نسبت به رقبای خود در بازار برتری رقابتی پیدا کنند. حفظ دانش فنی و دارایی های غیر ملموس به عنوان یکی از پراهمیت ترین حوزه ها در بحث سازمان در دو دهه اخیر مطرح است و به نظر می رسد این مباحث به گونه ای پرشتاب در دهه های آتی همچنان ادامه خواهد داشت. نیل به بسیاری از موفقیت ها توسط سازمان ها ریشه در به کارگیری دانش حاصل از فرایند مدیریت دانش دارد که فعالیت ها و ابتکارات تسهیم دانش در زمینه یادگیری سازمانی و فردی عنصر اصلی آن بوده اند. در صورتی که دانش کارکنان توسط سازمان کسب نشود، امکان دارد به دلایل مختلف دانش آنان به سرعت منسوخ شود و یا همزمان با ترک سازمان توسط فرد، از دسترس سازمان خارج شود . به عنوان مثال بازاریابی محصولات، اگر چه به دانش عمیق در خصوص مشتریان ، عرضه کنندگان، توزیع کنندگان، رقبا، و قوانین و مقررات نیاز دارد، ولی در عین حال ممکن است دانش مورد نیاز در هر یک از این زمینه ها به علت پویایی بازار به سرعت تغییر کند (حیدری و همکاران، ۱۳۹۰، ۲).
نخستین ویژگی مورد نیاز برای موفقیت این است که شرکت های موفق دارای افراد ماهر در همه ی سطوح در درون شرکت هستند که از آن جمله اند (۱) مدیرانی که بتوانند دیدگاه های استراتژیک درست و بی نقص را ارئه و تدوین نمایند؛ (۲) مدیرانی که بتوانند فرایندهای کسب و کار را به شیوه ای کارا طرح ریزی نمایند ، تصمیم هایی که موجب افزایش ارزش می شود اتخاذ کنند و در نیروی کار انگیزه ایجاد نمایند و به آن ها آموزش های لازم را بدهند و (۳) یک نیروی کار توانمند که خواهان اجرای تدبیرها (تاکتیک ها) و استراتژی های شرکت باشد (پارسائیان و همکاران ، ۱۳۸۷).
مهم ترین موانع فنی در عدم بکارگیری از اطلاعات حسابداری کافی بر تصمیم گیری به شرح زیر می باشند:

 

 

عدم تمایل مدیران نسبت به الگویابی سیستم‌های موفق سایر سازمان ها

عدم ارائه گزارشات اساسی و به موقع برای تصمیم گیری توسط واحد حسابداری

ناآگاهی مدیران از نقش و قابلیت های سیستم حسابداری مدیریت

تغییرات و جابجایی زود هنگام مدیران

عدم ارتباط متقابل مدیران و کارکنان

عدم توانایی مدیران و کارکنان در بکارگیری اطلاعات حسابداری

عدم آشنایی حسابداران با روش های حسابداری

 

ناآگاهی مدیران از نقش و قابلیت های سیستم حسابداری مدیریت

این مشکل در عدم سامان یافتن نظام های اطلاعاتی حسابداری نقشی غیرقابل انکار داشته است و اگر چنین مشکلی وجود نمی داشت زمینه های پیشرفت بیشتری برای سازمان ها از طریق اتخاذ تصمیمات صحیح و به موقع و متکی بر اطلاعات به جای اتخاذ تصمیمات شهودی و متکی بر تجربه شخصی، پدید می آمد. مدیران غالباً نسبت به فرایندهای تولید اطلاعات مالی نا آگاهند و نمی دانند آثار روش های مختلف حسابداری بر ارقام تولید شده چیست. تکنیک های محاسبه بهای تمام شده و تفاوت آن ها با یکدیگر کدام است و تورم چگونه بر ارقام ترازنامه و سود و زیان شرکت اثر می گذارد. قلمرو حسابداری مدیریت را نمی شناسند و از کمکی که می تواند به اتخاذ تصمیمات صحیح تر توسط آن ها کند، ناآگاهند. ریشه این ناآگاهی در چیست؟ و چگونه برطرف می شود؟ (عرب مازار یزدی ، ۱۳۸۳).
یکی از دلایل اصلی عدم آشنایی مدیران اغلب سازمان ها با توانایی و قابلیت های سیستم های اطلاعاتی حسابداری به زمینه تحصیلات و تجربیات آن ها باز می گردد. در بیشتر موارد مدیران سازمان ها از بین کسانی انتخاب می شوند که دانش مالی اندکی دارند و تحصیلات خود را در زمینه های غیر مالی به اتمام رسانده اند. تجربیات چنین مدیرانی نیز اغلب فاصله بسیاری از حوزه دانش حسابداری دارد. علاوه بر تحصیلات و تجربیات نامربوط به موضوعات مالی، ناآگاهی مدیران نسبت به نقش اطلاعات در تصمیم گیری ها و اعتماد بعضاً نادرست به تجربیات شخصی نیز دلیل بروز چنین مشکلی بوده است. نتیجه این نگرش، روی آوردن به تصمیم گیری های انفعالی و گاه دستپاچگی در برابر هجوم تحولات و رویدادهای پیش بینی نشده محیطی است. توفیق در برخی تصمیمات موردی، استفاده از روابط بسیار خوب شخصی با طرفهای خارجی، حذف ظاهری و موقت آثار نامطلوب تصمیمات نادرست از طریق اتخاذ تصمیمات نادرست دیگر، که با قدری تأخیر آثار بد خود را بالاخره نشان می دهند و خطرناک تر از همه حضور در بازارهای انحصاری موقت که فارغ از وجود رقبا امکان تاخت و تاز بی حد و حصر را به مدیران می دهد همه و همه از موانع شکل گیری نظام های اطلاعاتی مدیریت و حسابداری است. در شرایطی که مدیران بعضاً نسبت به توانایی سیستم های اطلاعاتی حسابداری ناآگاه بوده اند، دست اندرکاران حوزه های مالی و حسابداری سازمان ها نیز با تلاش بسیار کمی برای آگاه ساختن مدیران، از این توانایی ها و اهمیت اطلاعات به خرج داده اند و یا با اولین واکنش نامساعد مدیران در برابر گزارش های خوب و قابل استفاده مالی، عقب نشینی کرده، و مدیران را به حال خود رها ساخته اند. طبعاً مسؤولیت آموزش مدیران رده های مختلف و آگاه ساختن آن ها از قابلیت اطلاعات مالی به عهده مدیران مالی و حسابداری سازمان ها نیست، اما آگاه کردن مدیران از خطر استفاده نادرست از اطلاعات مالی و یا عدم استفاده از چنین اطلاعاتی را می توان در حوزه وظایف کارشناسان مالی یک سازمان تلقی کرد. ضعف دانش مالی مدیران می تواند به ضعف سازمان منجر شود و برای آن باید چاره ای اندیشید. برخی از راه حل ها در عمل تجربه شده و موفقیت خود را نشان داده است. شرکت در دوره های کوتاه مدت آموزشی و استفاده از مشاورین آگاه و دلسوز می تواند در ایجاد بینش مالی، عاملی مثبت و تقویت کننده باشد. اما در هر حال وقوف و قدر و منزلت اطلاعات مالی باید همراه با تأیید فعالیت هایی باشد که کارشناسان مالی در جهت ارائه اطلاعات و گزارش های مدیریتی از قلمرو مسائل مالی انجام می دهند. تردیدی نیست که این یک رابطه دو طرفه است و بر اساس همین رابطه می توان از حجم انبوه اطلاعات نامربوط کاست و با واکنش مثبت در برابر اطلاعات مربوط، نظام اطلاعاتی را بهبود نسبی بخشید (عرب مازار یزدی ، ۱۳۸۳).
لذا توسعه کاربردی سیستم‌های حسابداری مدیریت مستلزم آموزش مدیران مؤسسه‌های اقتصادی در زمینه برنامه‌ریزی، کنترل، ارزیابی و تصمیم‌گیری است (جوادی جاود، ۱۳۷۱).

 

 

عدم تمایل مدیران نسبت به الگویابی سیستم‌های موفق

در سال‌های اخیر صاحب نظران اعتقاد پیدا ‌کرده‌اند که سیستم های حسابداری مدیریت باید به نحوی طراحی شود که در مرحله اول اطلاعات مالی مورد نیاز مدیریت را جهت برنامه‌ریزی دقیق و به موقع فراهم کند. با توجه به این که استفاده از اصول، استانداردها و میثاق های پذیرفته شده در حسابداری مدیریت امکان‌پذیر نیست اما صاحب نظران این رشته و کارگزاران آن عقیده دارند که می‌توان از الگوهایی که در مؤسسه های موفق برای طراحی سیستم های اطلاعاتی حسابداری مدیریت به کار رفته است استفاده نمایند. لذا این تجارب موفق به تدریج موجبات تدوین استاندارد‌ها و رهنمود‌ها را فراهم می‌آورد. حتی باید تجربیات ناموفق اشتباهاتی را که سایر کشورها انجام داده‌اند باز شناخت و از انجام دادن آن دوری جست. شرکت جنرال موتورز اکنون هزینه دستمزد مهندسان خود را بر اساس تعداد تولید در دوره مالی بیش از یک سال سرشکن می‌کند. استدلال موسسه یاد شده در این کار این است که یک مدل مهندسی که به وسیله مهندسان طراحی می‌شود دست کم تا ۵ سال مورد استفاده قرار می‌گیرد. در نتیجه هزینه سیستم مهندسی مربوطه را بر میزان تولید در دوره ی استفاده از مدل مربوطه سرشکن‌ می‌کند. همین مثال نشان می‌دهد که دست کم در موارد بی‌شماری هزینه‌های سربار و ساعت‌های کارکنان هیچ ارتباطی با هم ندارند. بررسی همین روش می‌تواند تاثیر بسزایی در برنامه‌ریزی‌های انجام شده برای محصولات،‌ ارزیابی عملکرد کارکنان و سازمان، کنترل منابع و تصمیم‌گیری‌های آتی داشته باشد (جوادی جاود،۱۳۷۱).

 

 

تغییرات و جابجایی زود هنگام مدیران

نگهداری کارکنان سازمان ها به ویژه نگهداری مدیران، ابعادی وسیع‌تر از ارتباط دادن انسان با حقوق و مزایای دریافتی، یا تأمین بهداشت و ایمنی در محیط کار دارد. همچنین نباید تصور شود که توقعات کارکنان در همه جا و در هر فضای کاری یکسان است و به راحتی می‌توان این توقعات را تشخیص داد (میرسپاسی، ۱۳۸۰).
بهترین جنبه اهمیت نگهداری مدیران مربوط به موارد تقویت کننده روحیه و حفظ شئون انسانی کارکنان است که این عوامل عمدتاً جنبه های روانی، معنوی، ارزشی و اقتصادی می‌باشد. با توجه به نکات ذکر شده ملاحظه می‌شود نگهداری منابع انسانی نسبت به گذشته ابعاد جدید‌تری پیدا کرده است و طبعاً نباید این طور تصور شود که ابزار نگهداری افراد در سازمان صرفاً حقوق و مزایای مادی است. بنابر‌این بسیاری از مسائل جابجایی به علت سوء تفاهم و بدفهمی ایجاد می‌شود که این امر بدلیل نبود عوامل فنی در برنامه‌ریزی، کنترل، ارزیابی و تصمیم‌گیری مدیران ایجاد می‌شود (طالب نیا،۱۳۸۴). در رابطه با عملکرد فرد سه عامل نقش اساسی دارند: تولید (بهره وری)، غیبت و جابجایی کارکنان. مدیران به کیفیت و کمیت تولید کارکنان توجه دارند ، حال آن که غیبت و جابجایی کارکنان بر بازده و تولید آنان اثر معکوس دارد. جابجایی کارکنان موجب افزایش هزینه ها می شود و سازمان همواره با افرادی کم تجربه کار می کند.
۲ ـ ۲ ـ ۱۰ موانع فنی مربوط به کارکنان در عدم استفاده و ارائه اطلاعات حسابداری مدیریت
امروزه سرمایه های انسانی در سازمان های دانش محور، نقش و اهمیت ویژه ای یافته و مدیریت سرمایه های انسانی و دانش گران به رمز موفقیت تبدیل شده است . متمرکز شدن قدرت در بالا ، در دست کسی که دانایی و منابع لازم را برای کنترل و هدایت کل سازمان دارد، می تواند شیوه مناسبی برای اداره سازمان های بی تحرک و بوروکراتیک و یا اداره امور جاری و تکراری باشد. اما بدون شک این شیوه مدیریت در زمانه تغییرات پرشتاب، آشوب گونه و پیش بینی ناپذیر، موفق و جوابگو نیست . اداره سازمان های امروز، کارکنان مسئولیت پذیر را می طلبد که قادر به تصمیم گیری بوده، تا رضایت مشتری را بدون وقفه فراهم آورند (موتمنی و همکاران، ۱۳۹۰، ۲).
مهم ترین موانع فنی مربوط به کارکنان در عدم استفاده و ارائه اطلاعات حسابداری مدیریت به شرح زیر می باشد:

 

 

عدم آشنایی حسابداران با روش‌های حسابداری

اگرچه امروزه در اغلب کتاب ها، حسابداری را به عنوان یک سیستم اطلاعاتی تعریف می کنند که کار آن فرآوری داده های مالی است، اما متأسفانه این درس در برنامه آموزشی رشته حسابداری جایگاهی ندارد. اصولاً دروس مختلفی که به دانشجویان رشته حسابداری در سراسر دنیا ارائه می شود به گونه ای است که دانشجویان را در موضع «استفاده کننده» از اطلاعات حسابداری قرار می دهد و تقریباً در هیچ یک از دروس این رشته (به استثنای برخی موارد جزئی در حسابداری بهای تمام شده) دانشجویان با چگونگی شکل گیری نظام اطلاعاتی حسابداری آشنا نمی شوند. قوانین حاکم بر این نظام را می آموزند بدون آن که بدانند چگونه بوجود آمده است و در سیکل حیات خود چه دوران هایی را پشت سر می گذارد.
دروس اصلی رشته حسابداری آموخته های دانشجویان را این گونه مورد ارزیابی قرار می دهد که اطلاعات را در مورد عملیات یک شرکت در اختیارشان می گذارد. نهایتاً از آن ها می خواهد تا چگونگی ثبت این رویدادها در دفاتر شرکت و یا انجام محاسباتی براساس ارقام و اعداد داده شده را نشان دهند. تقریباً در هیچ یک از این دروس به دانشجویان نمی آموزند که این اطلاعات یا داده ها چگونه فراهم شده اند؟ به گفته کوشینگ[۱۳] دانشجویان رشته حسابداری در آینده شغلی خود متصدی هر سمتی که شوند با حسابداری به عنوان یک سیستم اطلاعاتی درگیر خواهند بود. پس باید آن را بشناسند و صرفاً به صورت جعبه سیاه به آن نگاه نکنند. به گفته وی دانشجویان این رشته معمولاً به عنوان حسابدار، حسابرس یا مدیران سازمان ها مشغول بکار می شوند و در هر یک از مشاغل عدم آگاهی آن ها از موضوع سیستم های اطلاعاتی حسابداری مشکلاتی را بوجود می آورد. در موضع یک حسابدار آن هم با تحصیلاتی در حد کارشناس این رشته باید دقیقاً با نظام اطلاعاتی حسابداری، چگونگی تکوین آن و مسائل مختلفی از قبیل کدگذاری، طراحی فرمهای لازم، شناخت جریان گردش اطلاعات و طراحی آن آشنا بوده و به تیم طراحی سیستم های اطلاعاتی در موارد لزوم کمک های فنی ارائه دهند.

 

 

عدم ارتباط متقابل مدیران و کارکنان

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:11:00 ب.ظ ]