رفاه و بهبود زندگی کودکان پیوسته موضوع مورد علاقه همگان در سراسر جهان بوده است اما تا به امروز جهان شاهد آن است که تعداد زیادی از کودکان با مشکلات و اختلافات عمده ای چون سوء تغذیه و بیماریهای عفونی به عنوان دو مشکل عمده که بقا و دوام زندگی آنها را تهدید میکند مواجه هستند. سوء تغذیه و بیماریهای عفونی بی تردید میتواند موجب مرگ کودکان شود اما تهدیدهای شدید دیگری به زندگی و تندرستی کودکان لطمه میزند که حادترین آنها کودک آزاری است و با شدت هر چه تمام رو به افزایش است .
کودک‌آزاری و بدرفتاری می‌تواند تأثیر منفی بر ثبات و تنظیم هیجانی، مهارت‌های حل مسئله و توانایی انطباق با موقعیت‌های جدید و استرس‌زا داشته باشد و رابطه کودک و سرپرست را خراب کرده و احساس امنیت و عزت
نفس را کاهش دهد. کودکانی که مورد غفلت قرار گرفته‌اند بسیار منفعل، کناره‌گیر و با عزت نفس پایین هستند این کودکان خود را کمتر از دیگران می‌دانند .
کیفیت زندگی موضوعی چند بعدی و پیچیده بوده و دربرگیرنده عوامل عینی و ذهنی است و ارزیابی فرد در مورد رفاه و آسایش در جنبه‌های مهم زندگی را مورد توجه قرار می‌دهد. ویژگی مهم کیفیت زندگی که مورد توافق اغلب صاحب‌نظران علوم اجتماعی است، شامل چند بعدی بودن، ذهنی بودن و پویا بودن آن است .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
به مرور زمان محققان متوجه شدند که کیفیت زندگی می‌تواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی سلامت باشد، گروهی نیز کیفیت زندگی را در ابعاد عملکردی و کنترل بیماری و نشانه‌های آن مورد توجه قرار داده‌اند. کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن و مشکلات حاد با ویژگی‌های فردی آن‌ ها ارتباط دارد و در حقیقت مهارت‌های سازگاری افراد در موقعیت‌های مختلف زندگی به آن‌چه که قبلاً درباره‌ی کنترل خود آموخته‌اند، بستگی دارد از این رو پاسخ‌های آن‌ ها به رویارویی با شرایط گوناگون زندگی متفاوت است و بیماری فیزیکی از موقعیت‌هایی است که بر این پاسخ‌ها تأثیر دارد .
۱-۲- بیان مسئله
آزار و اذیت کودکان همواره در طول تاریخ، به اشکال مختلف وجود داشته است. به عبارتی کودکان که جزء یکی از آسیب پذیرترین اقشار اجتماعی هستند و همیشه در معرض تعرض افراد گوناگون- خواه در خانواده یا اجتماع- قرار می گرفته‌اند.
پدیده کودک‌آزاری ناشی از علل گوناگونی چون ناآگاهی و ناآشنایی افراد نسبت به حقوق کودک، فقر، اعتیاد، طلاق، مشکلات روانی آزارگران کودک ، مشکلات خانوادگی و بیماری‌های مزمن و غیر قابل درمان در کودکان است.کودک آزاری طیف گسترده ای دارد و در جوامع مختلف دارای شدت و ضعف است. در مجموع کودک آزاری به طرق مختلف از جمله کار و استثمار کودکان، ایذای کودکان توسط والدین خود یا ناپدری، نامادری، نابرادری و ناخواهری، تجاوز جنسی به کودکان، تبعیض در خانواده به صورت تبعیض بین دو جنس یا تبعیض بین فرزندان از یک جنس، نظام آموزشی ناکارآمد و … ظهور می یابد.
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی[۱] WHO کودک آزاری عبارت است از هر تعاملی که منجر به آسیب واقعی بالفعل یا بالقوه گردد و تا حد معقولی در کنترل والد یا شخص سرپرست قدرتمند و یا مورد اعتماد کودک باشد. کودک آزاری ممکن است یک بار یا به دفعات رخ دهد.
کودک‌آزاری طیف وسیعی از ضربه زدن و صدمه رساندن جسمی به کودک تا نادیده گرفتن یا تلف کردن توانایی‌های بالقوه کودک با کوتاهی در فراهم ساختن لوازم و شرایط ضروری برای رشد مطلوب وی را شامل
می‌شود. کودک آزاری هم‌چنین ارتکاب اعمال عمدی یا حذف بخشی از مراقبت‌ را که باعث وارد آمدن صدمه فیزیکی یا آسیب هیجانی به کودک می‌شود نیز دربرمی‌گیرد بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی در سال، ۴۰ میلیون کودک تازه متولد شده تا چهار ساله در معرض انواع کودک‌آزاری قرار گرفته‌اند (خوشابی، ۱۳۸۲) و آمارهای منتشر شده از سوی همین سازمان و یک سازمان مستقل حمایت از حقوق کودک در سال ۲۰۰۴ گویای آن است که ۱۴ تا ۱۷ درصد از موارد کودک آزاری به دلیل شدت جراحت فوت کرده‌اند و این در حالی است که بیش از نیمی از موارد کودک آزاری به دلیل ترس کودکان یا ترس خانواده‌ها از به خطر افتادن زندگی خانوادگی یا آبرویشان گزارش نشده است، ۸۵ درصد از موارد گزارش نشده کودک آزاری در کشورهای آسیایی بوده است. آمارها نشان می‌دهند که بیشترین موارد کودک‌آزاری در کشورهای آفریقایی و آسیایی رخ داده است و پس از آن کشورهای اروپایی و آمریکایی با بیشترین نرخ کودک آزاری روبه‌رو هستند. کودک آزاری در کشورهای آسیایی و آفریقایی بیشتر در زمینه‌های بیگاری کشیدن از کودکان، سوء استفاده جنسی و قتل بوده است، ولی در کشورهای اروپایی و آمریکایی بیشتر آزارهای جنسی و روانی ناشی از مشکلات خانوادگی بوده است (راهب و همکاران، ۱۳۸۸).
کودک آزاری به ویژه در سنین پایین می‌تواند موجب مسائلی چون مشکلات رفتاری، مسائل اجتماعی، اشتغال ذهنی با مسائل جنسی، کاهش توانایی‌های شناختی و پیشرفت تحصیلی، بی‌اعتمادی، کاهش کنترل تکانه‌ها، مکانیزم‌های دفاعی ضعیف یا ناپخته، تحول نایافتگی خود، وابستگی، افسردگی، خشم و احساس گناه گردد .این مشکلات روانی و اجتماعی، باعث اختلال در روند طبیعی زندگی و کیفیت آن برای کودکان آزار دیده
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
می‌گردد. خشونت علیه کودکان اگر چه در نگاه اول، پدیده‌ای فردی به نظر می‌رسد اما با توجه به پیامدهای سوء آن که در نظم و سلامت جامعه اختلال و آشفتگی ایجاد می‌کند و منشا بسیاری از رفتارهای انحرافی هم چون سوء مصرف مواد و الکل، روسپیگری، فرار از خانه، رفتارهای بزهکارانه و جرائم جنسی، ارتکاب خشونت علیه کودکان و همسر و آمادگی برای تحمل روابط خشونت آمیز در روابط زناشویی است و اقتضاء می‌کند که این معضل را جزو آسیب‌های اجتماعی بسیار جدی به شمار آوریم.
کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی، نسبی، متاثر از زمان و مکان و ارزش های فردی و اجتماعی است. مولفه ها و عوامل تشکیل دهنده اش با توجه به دوره زمانی و مکان جغرافیایی فرق خواهد کرد. کیفیت زندگی به مقدار زیاد از ارزش ها متاثر است و در واقع طبق ارزش های فردی، ا جتماعی و ملی تعریف می شود و ضمن دارا بودن ابعاد عینی و بیرونی، امری ذهنی و درونی متصور است و در نهایت به تصورات و ادراک فرد از واقعیت های زندگی بستگی دارد . کیفیت زندگی هر فرد به درک منحصر به فرد وی از زندگی بستگی دارد و اینکه علی‌رغم ارتباطی که وی با خانواده، دوستان و جامعه دارد ارضاء‌کننده است. افزون بر آن وی از جنبه‌های روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و جنسی‌اش رضایت دارد. در عین حال پژوهش سازمان‌یافته‌ای که به شکل گسترده کیفیت زندگی و رابطه آن با کودک‌آزاری را مورد بررسی قرار داده باشد کمتر صورت گرفته است. کیفیت زندگی به این لحاظ حائز اهمیت است که در صورت قصور در آن منجر به یأس و عدم داشتن انگیزه برای انجام هرگونه فعالیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی شده و در ابعاد وسیع‌تر بر توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی یک کشور تأثیر می‌گذارد. از سوی دیگر یافته‌های به دست آمده از سنجش آن را می‌توان در بررسی وضعیت سلامت جسمی، روانی، اجتماعی، عملکرد و کارایی روش‌های مراقبتی و درمانی استفاده نمود .
عکس مرتبط با اقتصاد
بنابراین با توجه به این‌که اغلب پژوهش‌های انجام شده در مورد کودک‌آزاری، رابطه متغیرها را با کودک‌آزاری بررسی کرده‌اند و در جهت بررسی سطح کیفیت زندگی کودکان آزار دیده تلاش‌های اندکی انجام گرفته است، پژوهش حاضر به بررسی مقایسه‌ای سطح کیفیت زندگی کودکان آزاردیده و کودکان عادی شهر بیرجند
می‌پردازد. به عبارت دیگر پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که سطح کیفیت زندگی کودکان آزاردیده و عادی چقدر است و آیا عواملی مانند تحصیلات والدین، سن والدین، وضعیت اقتصادی – اجتماعی خانواده، رتبه تولد، جدایی والدین از یکدیگر (طلاق)، سابقه اعتیاد پدر و مادر، سابقه مصرف دخانیات و بیماری های روانی والدین می‌تواند در میزان سطح کیفیت زندگی کودکان آزاردیده تأثیر داشته باشد؟
۱-۳- انگیزه پژوهشگر
انسان در مرحله کودکی یکی از آسیب‌پذیرترین دوره‌های عمر خود را می‌گذراند و به نظر می‌رسد با وجود پیشرفت‌های همه جانبه در علوم و فناوری این روند هم‌چنان ادامه دارد. همه روزه کودکان بسیاری در جهان بر اثر بیماری‌های قابل پیشگیری جان خود را از دست می‌دهند و تعداد بی‌شماری نیز با مخاطراتی روبه رو
می‌شوند که مانع حفظ سلامت و رشد آن‌ ها می‌شود. فقر، بی سوادی، سوءتغذیه، جنگ، انواع سوءاستفاده‌ها، تبعیض نژادی و نداشتن امنیت از جمله مواردی هستند که همواره کودکان را در سراسر جهان مورد تهدید جدی قرار داده‌اند.
در عین حال اکثر ساختارهای کمک رسانی به مردم از راهروهای دادگستری و مراکز نیروی انتظامی گرفته تا درمانگاه‌ها، مراکز مشاوره حضوری، خصوصی، دولتی و خطوط مشاوره‌ تلفنی شاهد روند رو به افزایش و قابل ملاحظه انواع مراجعان و مددجویانی هستند که در معرض این فاجعه خطرناک قرار دارند. در حال حاضر مواجهه اساسی و اثر بخش با این مشکل، موانع بسیاری در سر راه دارد. این مشکل از نبود تعریف درست از معضل آغاز می‌شود و جای شناخت علمی و عملی برای گردآوری آمارهای قابل اعتماد درباره شیوع و بروز آزاردیدگی خالی است. تشخیص به جا و به موقع آسیب‌دیدگان عملی و احتمالی و دسترسی آسان آن‌ ها به خدمات مناسب، همه از ضروریات ساماندهی به این آسیب اجتماعی هستند. کودک آزاری و هر گونه اعمال خشونت در مورد کودکان به دلیل تداخل مخرب آن با جریان‌های رشد طبیعی حائز اهمیت ویژه است.پیامدهای ناگوار کودک آزاری تنها متوجه کودک و خانواده وی نیست و همه جامعه را در برمی‌گیرد زیرا کودکان آزاردیده امروز، اشخاص آزارگر فردا خواهند بود و این تسلسل هم‌چنان ادامه خواهد داشت. افرادی که در کودکی در معرض اذیت و آزار قرار گرفته‌اند، نمی‌توانند در آینده تعاملی سالم و منطقی با دیگر اعضای جامعه برقرار کنند. بنابراین هزینه‌های بالایی به دلیل از دست رفتن ظرفیت‌ها به همه جامعه تحمیل می‌شود. بررسی‌های انجام شده ثابت می‌کند که افراد خشن، در دوران کودکی قربانی آزاردیدگی بوده‌اند. به این ترتیب آزاردیدگی به یک فرد خاتمه نمی‌یابد و قربانی در بزرگسالی و پس از تشکیل خانواده، همان رفتاری را که فراگرفته است، برای حل تعارض‌ها و تنش‌های خانگی به کار می‌گیرد . بنابراین و با توجه به مطالب عنوان شده برای پژوهشگر یک دغدغه جدی ایجاد شده و تصور چنین است که بررسی کیفیت زندگی و سطح کیفیت زندگی کودکان آزاردیده از محوری‌ترین موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد که آمار بالای کودک آزاری و مشکلات ناشی از آن، در چند سال اخیر ذهن پژوهشگر را به خود مشغول داشته است. از این رو این پژوهش بهانه بسیار خوبی را جهت پرداختن نسبتاً مفصل به این مقوله فراهم می‌آورد و بنابراین پژوهشگر با علاقه وافر به انجام این کار روی آورده است.
۱-۴- هدف پژوهش
۱-۴-۱- هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر، شناخت سطح کیفیت زندگی کودکان آزار دیده و مقایسه آن با سطح کیفیت زندگی کودکان عادی می‌باشد که این هدف خود متضمن اهداف جزئی‌تری است که در ذیل بیان شده است.
۱-۴-۲- اهداف فرعی
– تعیین سطح کیفیت زندگی کودکان آزار دیده
– تعیین سطح کیفیت زندگی کودکان عادی
– مقایسه سطح کیفیت زندگی کودکان آزار دیده و کودکان عادی
– تعیین تفاوت بین وضعیت اقتصادی-اجتماعی کودکان آزاردیده و کودکان عادی
– تعیین تفاوت بین مشخصات دموگرافیک والدین کودکان آزاردیده و کودکان عادی
– تعیین تفاوت بین کودکان آزار دیده و عادی از حیث میزان بروز طلاق والدین
– تعیین تفاوت بین کودکان آزاردیده و کودکان عادی از حیث میزان بروز اعتیاد والدین
– تعیین تفاوت بین کودکان آزاردیده و کودکان عادی از حیث سابقه مصرف داروهای مربوط به اعصاب و روان توسط والدین
– تعیین تفاوت بین کودکان آزاردیده و کودکان عادی از حیث سابقه مصرف دخانیات توسط والدین
۱-۵- اهمیت و ضرورت پژوهش
کودک آزاری یکی از آسیب‌های اجتماعی است که به علت ویژگی‌‌های تأثیرگذار آن، نیاز به بررسی و برنامه ریزی مناسب به منظور پیش‌گیری و کمک به رفع یا کاهش آن به شدت احساس می شود. پاسخ به این نیاز به عنوان یکی از ضروریات رشد و پرورش نسلی سالم و شاداب و به تبع آن جامعه ای توانمند و توسعه یافته است.
متأسفانه در جامعه ما مسئله “کودک آزاری” دارای سابقه ای طولانی است و به تدریج نیز شدت می یابد این موضوع ضرورت طرح و توجه به مشکل، چاره اندیشی و تدبیر برای مواجهه با آن را اجتناب ناپذیر می کند.
با در نظر گرفتن ویژگی ‌های کودک آزاری در کشور ما از قبیل گسترش و پیچیده بودن علل این مسأله، همچنین به دلیل آثار زیان بار این پدیده و کبود آمار و ارقام در این زمینه و دست آخر عدم وجود یک سازمان برای اطلاع رسانی موارد کودک آزاری، هر اقدامی که در راه شناخت و کاهش کودک آزاری انجام گیرد، گامی در جهت کمک به حفظ سلامت و امنیت کودکان جامعه است.هیچ آمار دقیقی از بروز کودک آزاری در دست نیست. آمارهای فراوان وقوع کودک آزاری در خلال سالیان، دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است. تخمین‌های گوناگونی از چند هزار تا چندین میلیون در این مورد وجود دارد. به هر حال مسلم است که میزان وقوع کوک آزاری بسیار بالاست .تخمین زده شده است که سالانه حدود ۱۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کودک بر اثر کودک آزاری جان خود را از دستمی‌دهند. میانگین سن کودکانی که مورد بدرفتاری واقع می‌شوند ۱۴/۷ سال و میانگین سن کودکانی که بر اثر آزارگری می‌میرند ۶۱/۲ سال است (کریتن[۲]، ۱۹۸۷).
تأثیرات سوء کودک آزاری، اهمیت و لزوم منع بدرفتاری با کودکان را بیش از پیش بر همگان آشکار
می‌سازد. این پدیده بر زندگی اجتماعی و خانوادگی و آینده کودک مؤثر است که مسلماً این‌گونه نسلی بیمار اساس رشد نسل‌های بعد خواهد بود و این چرخه معیوب هم‌چنان ادامه خواهد داشت.
کودک آزاری عامل ایجاد حس ناامیدی و رنج است و خشم و عصیان را برمی‌انگیزاند. این پدیده همیشه پیامدهای شومی برای اجتماع در بر داشته است. کودک آزاری فاجعه‌ای عمیق و دردناک است چرا که کودکان قدرت دفاع از خود را ندارند و در حقیقت قربانیان خشونت هستند. از طرفی از آن‌جا که خشونت، خشونت
می‌آفریند،کودکانی که در محیط‌های خشن پرورش می‌یابند، خود در آینده عاملان خشونت خواهند شد.
کودکان بی‌پناهی که به جای احساس لطف و مهربانی، خودکامگی، ستم و تبعیض والدین را تجربه می‌کنند و به نوعی استثمار می‌شوند؛ افرادی حساس، زودرنج، مأیوس، ناسازگار، ناراحت، پرتوقع، بدبین و آماده برای قهر و طغیان و خودکشی و ارتکاب انواع بزه می‌باشند. این‌ها همه آثار سوء پدیده‌ای است که جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ضرر آن صرفاً به کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته نمی‌رسد بلکه چون سمی است که جامعه را مسموم می‌کند.
رفتار دلسرد کننده و اهانت‌آمیز سرپرست و تسلط بیش از حد بر کودک به عنوان نمونه‌ای از کودک آزاری عاطفی باعث می‌شود که کودک خود را عاجز، درمانده و نالایق بشمارد و چنین حالاتی سبب اضطراب و نگرانی کودک شده، باعث می‌شود کودک دنیا را دشمن خود بپندارد و ارتباط او را با اجتماع دچار مشکل نماید و همین ذهنیات اساس زندگی بزرگسالی او می‌شود.
ریشه اصلی جنایات و خشونت‌ها در جامعه همین بدرفتاری‌هاست که باعث عقده‌های روانی می‌شود. کودکی که از سوی مربیان یا سرپرستان خود مورد آزار قرار گرفته در نوجوانی نیز برای رسیدن به منظور خویش با دیگران بدرفتاری می‌کند و زمانی که در مقام سرپرست یا والد تربیت کودکی را به عهده می‌گیرد، عقده‌های روانی ناشی از تحمل آزارهای سرپرستش را با همان رفتارهایی که بر او اعمال شده بروز می‌دهد.
قربانیان کودک آزاری نه تنها در دوران رشد خود با رفتارهای آزاردهنده جسمانی و روانی روبه‌رو می‌شوند، بلکه نتایج طولانی‌مدت منفی بسیاری را به لحاظ جسمانی، روانی و اجتماعی تجربه می‌کنند، این پیامدها به صورت تأخیر در رشد، امتناع از رفتن به مدرسه، بروز رفتارهای آزارگرانه، پرخاشگری، انجام اعمال مخاطره آفرین، اعمال جرائم اجتماعی و بروز اختلالات روانی به صورت مشکلات هیجانی و عاطفی عمیق در کارکردهای روان‌شناختی و روابط بین‌فردی بروز می‌یابد. به عبارتی از آن‌جایی که کودک در حال رشد و تکامل می‌باشد، سوء رفتار بر همه جنبه‌های رشد مانند رشد جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی اثر می‌گذارد و آنان را با مشکل و نارسایی‌های فراوانی روبه‌رو خواهد نمود. این مشکلات و نارسایی‌ها روی سلامتی و کیفیت زندگی این کودکان اثرات منفی دارند.
۱-۶- فایده پژوهش
با توجه به آن‌چه درباره اهمیت و ضرورت توجه به بحث کودک ازاری در مباحث بالا آمد، این نیاز احساس
می‌شود که پژوهشی تجربی در این باره صورت گیرد که نظریات مطرح شده مختلف در زمینه مشکلات و کیفیت زندگی کودکان آزاردیده در سطح یک نظریه باقی نماند و در یک جامعه خاص و واقعی این نظریات بازآزمایی گردند. در جوامع غربی مشکلات مربوط به کودک آزاری در سطح بالایی قرار دارد که طبیعتاً به دلیل تفاوت وضعیت مذهبی و فرهنگی کشورمان در مقایسه با جوامع غربی است و به تبع آن یافته‌های مطالعات جوامع غربی در فضای اجتماعی ایران تنها در سطح انتزاعی باقی مانده و صرف نقل و قول از آن‌ ها نمی‌تواند به بهبود سطح کیفیت زندگی کودکان آزاردیده کمکی نماید. مطابق آن چه گفته شد به نظر می‌رسد این پژوهش بتواند مباحث مربوط به کیفیت زندگی کودکان آزاردیده را از سطح نظری و انتزاعی به سطح انضمامی آورده و روابط بین متغیرها را در یک جامعه واقعی و نه انتزاعی بررسی نماید. تلقی ما چنین است که این پایان نامه دست کم در مورد یک جامعه خاص (کودکان ازاردیده و عادی شهر بیرجند) سطح کیفیت زندگی را واکاوی نموده و بدین طریق بتواند راه را برای تلاش‌های بعدی جهت تدوین برنامه‌ای در راستای بهبود سطح کیفیت زندگی کودکان آزاردیده بگشاید.
فصل دوم
ادبیات موضوع
۲-۱- مقدمه
رفاه و بهبود زندگی کودکان پیوسته موضوع مورد علاقه همگان در سراسر جهان بوده است لیکن تا به امروز جهان شاهد آن است که تعداد زیادی از کودکان با مشکلات و اختلافات عمده‌ای چون سوء تغذیه و بیماری‌های عفونی به عنوان دو مشکل عمده که بقا و دوام زندگی آن‌ ها را تهدید می‌کند مواجه هستند. سوء تغذیه و بیماری های عفونی بی‌تردید می‌تواند موجب مرگ کودکان شود اما تهدیدهای شدید دیگری به زندگی و تندرستی کودکان لطمه می‌زند که حادترین آن‌ ها کودک آزاری است و با شدت هر چه تمام رو به افزایش است (قماشچی، ۱۳۸۷).
تقریباً از حدود ۵۰ سال پیش علاقه به حفاظت و حمایت از کودکان افزایش یافت. گروهی از صاحب‌نظران هر نوع رفتار خشونت‌آمیز بزرگسالان علیه کودکان و نوجوانان (از ضربه‌های خفیف گرفته تا حملات آسیب‌زای شدید) را نوعی کودک آزاری می‌شناختند. بر این مبنا رفتار خشن عملی بود که از روی قصد و به طور عمدی انجام می‌گیرد و در شخص دیگر، درد یا صدمه جسمی ایجاد می‌کند. اما برخی معتقد بودند اعمال خشونت‌آمیز به دو دسته طبیعی و غیر طبیعی تقسیم می‌شود و چنان‌چه والدین یا مراقبان، به قصد کنترل یا هدایت رفتار کودک از اقدامات خشونت‌آمیز استفاده کنند، این رفتار طبیعی بوده و کودک آزاری محسوب نمی‌شود. در تقابل این دو دیدگاه، در نهایت قانون پا در میان نهاد و اعلامیه حقوق کودک به سال ۱۹۵۹ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید که نماینده ایران نیز به آن رأی مثبت داد. هم‌چنین در سال ۱۳۷۲، جمهوری اسلامی ایران به عضویت پیمان‌نامه حقوق کودک، مصوب سازمان ملل متحد در آمد و به این ترتیب، راه برای تصویب قوانین مربوط به پیشگیری از کودک آزاری در ایران هموار شده است.
۲-۲- تاریخچه موضوع در ایران و جهان
کودک آزاری پدیده جدیدی نیست و سابقه طولانی دارد. در رم کشتن فرزند حق قانونی والدین بوده است. اعراب قبل از روی آوردن به دین مقدس اسلام دختران خود را زنده به گور می‌کردند و فروش دختران در چین قدیم رایج بود. هم‌چنین کتاب آسمانی مسلمانان (قرآن) به فرمان قتل نوزادان پسر اشاره فرموده است. حدود ۱۰۰سال قبل تاردیو متخصص پزشکی قانونی کشور فرانسه سندروم کودک آزاری جسمی خصوصاً آزار جسمی علیه کودکان ناتوان را گزارش نموده است.
در سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۲ کافی رادیولوژیست گزارشی در مورد شکستگی‌های متعدد استخوانی ناشی از کودک آزاری جسمی را منتشر کرد. هم‌چنین کمپه کودک آزاری را کاملاً شرح داد به طوری‌ که اقدام او منجر به تصویب قوانینی در جهت حمایت از کودکان در سال ۱۹۷۴ گردید.
در سال‌های ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۰ بیشترین توجه به تعیین تعریف بررسی فراوانی تعیین علل و تقسیم‌بندی کودک آزاری معطوف گردید. در حال حاضر فعالیت‌های مربوط به روش‌های پیشگیرانه و آگاه‌سازی و ارائه روش‌های حمایتی از کودکان آزار دیده می‌باشد.( فایرز و مشین، ۲۰۰۰)۳
در عین حال در زمینه کیفیت زندگی می‌توان بیان نمود که تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در ۳۸۵ سال قبل از میلاد مسیح باز می‌گردد. در آن دوران ارسطو زندگی خوب یا خوب انجام دادن کارها را به معنی شادی بودن در نظر گرفته است. لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می‌شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می‌کند یکسان نیست و به طور مشخص بیان کرده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت. قرن ها بعد ، این موضوع در بین فلاسفه اسلامی جایگاه ویژه ای یافت چنان چه ابن سینا در اشارات ، ملاصدرا در اسفار و امام خمینی در تقریرات فلسفی و بسیاری دیگر از علمای اسلامی در باب سعادت مباحث مبسوطی را مطرح کرده اند. (قاسمی زاده ، ۱۳۸۹)
رویکرد آکادمیک به کیفیت زندگی از سال ۱۹۲۰میلادی یعنی زمانی که پیگو در کتاب خود به نام اقتصاد و
۱٫Fayers and Machin
رفاه به این موضوع پرداخت سیر تازه ای یافت از دهه ۱۹۳۰ محققان آمریکایی به ارزیابی کیفیت زندگی در
مناطق مختلف کشور خود پرداختند و پس از آن این مفهوم مورد توجه دانشمندان علوم روان شناسی ، اقتصاد ، سیاست ، جامعه شناسی و پزشکی به صورت یک موضوع میان رشته ای قرار گرفت . ( نجات، ۱۳۸۷).
۲- ۳ کودک آزاری
دوران کودکی یکی از مهم‌ترین دوران‌های هر انسان به شمار می‌رود، چرا که در این دوران شخصیت فرد شکل می‌گیرد. کودک، توجه به دیگران و رعایت حقوق آن‌ ها، آشنایی با ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی (جامعه پذیری) را در کانون گرم خانواده می‌آموزد. خانواده از دیدگاهی یک نشان یا نماد اجتماعی شمرده می‌شود و انعکاس یا برآیندی از کل جامعه است. لذا در یک جامعه بیمارگون، خانواده نیز خود به خود دچار مشکل خواهد بود و بر عکس در جامعه سالم، سازمان‌ها از جمله خانواده نیز از سلامت برخوردار خواهد بود. اما خانواده هم‌چون هر سازمان اجتماعی دیگر به محض تکوین بر زمینه اجتماعی خود اثر خواهد گذاشت؛ چون خانواده طبیعی‌ترین و مشروع‌ترین واحد تولیدمثل به شمار می‌آید. کم و کیف فرزندان بر تمامی ساخت جامعه اثر خواهد داشت، هرگز نمی‌توان انتظار داشت جامعه‌ای سالم باشد، در حالی که فرزندانی ناسالم از درون خانواده بیرون آیند (ساروخانی، ۱۳۸۷).
اگر این کانون برای کودک محیطی پر استرس و اضطراب و خطرآفرین باشد و آزار و اذیت‌های مختلفی را او تحمیل کند، کارایی خود را در تربیت نسل خلاق، پویا متعهد و مسئولیت‌پذیر از دست خواهد داد و باعث بروز و ظهور انواع آسیب‌های اجتماعی خواهد شد و در نهایت دامنه بی‌انتهایی از محیط اجتماعی را در بر خواهد گرفت. یکی از این آسیب‌ها که متأسفانه چندان که باید به آن توجه نشده است، پدیده کودک آزاری است (آقابیگلوئی و همکاران، ۱۳۸۰).
کودک آزاری از دو کلمه کودک (child) و آزار (abuse) تشکیل شده است. کودک از نگاه قوانین بین‌المللی چون پیمان‌نامه حقوق کودک، به بچه کمتر از ۱۸ سال اطلاق می‌شود و در فقه به فردی اطلاق می‌شود که به بلوغ شرعی نرسیده باشد. فرهنگ اکسفورد در تعریف کودک‌آزاری می‌گوید: «رفتاری ستمگرانه با کودک، به عنوان مثال از سوی بزرگسالان، که در برگیرنده اعمال جنسی و جنایی می‌شود» منظور از کودک آزاری رفتاری است که کودک مورد انواع آزارهای جسمی، جنسی، بی‌توجهی و سوء رفتارهای عاطفی قرار می‌گیرد (خوشابی، ۱۳۸۲). به عبارتی هر نوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب به هر عملی که بهداشت و سلامت جسمانی و روانی کودک را به مخاطره اندازد و خدشه‌ای بر آن وارد کند کودک‌آزاری قلمداد می‌شود (خضروی، ۱۳۸۱).
کودک آزاری، موضوع حساسی است که باید با دقت و ظرافت خاصی با آن برخورد شود و به معنای ایجاد آسیبی عمدی برای کودک است یا هرگونه رفتار عمدی که موجب آسیب شود یا با احتمال آسیب همراه باشد (رفیعی‌فر و همکاران، ۱۳۸۸).
کودک آزاری در معنای گسترده خود، تجاوز به حقوق قانونی کودک از طریق ایراد صدمه روانی و جسمانی
می‌باشد که اغلب توسط والدین صورت می‌گیرد. سازمان بهداشت جهانی و برخی از دانشمندان، هر گونه رفتار والدین و افراد مسئول را که باعث آسیب رساندن به سلامت جسمانی، روانی، عاطفی، اجتماعی، سعادت، رفاه و بهزیستی کودک گردد و روند رشد همه جانبه کودک را مختل نماید، کودک آزاری نامیده‌اند (آقابیگلویی و همکاران، ۱۳۸۰).
از دیدگاه روان‌شناسی کودک آزاری به اشکال گوناگون رفتاری اطلاق می‌شود که منجر به آزار جسمانی، روانی، عاطفی و ذهنی کودک شده و در مراحل رشد طبیعی و سلامت کودک اختلال ایجاد نماید. کودک آزاری به شیوه‌های متفاوتی از جمله اذیت و آزار کودکان به وسیله پدر و مادر، ناپدری و نامادری، خواهر و برادر ناتنی، تجاوزات جنسی به کودک، به کار واداشتن و استثمار کودک و تبعیض جنسی قایل شدن میان فرزندان تجلی می‌یابد (پورناجی، ۱۳۸۸).
ماده دوم قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب ۱۳۸۱) در تعریف گونه‌ای از کودک آزاری می‌گوید: «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد ممنوع است.»
بر اساس این تعریف ماهیت کودک آزاری، اذیت و آزار است. لذا مجرم باید سوء نیت عام و خاص داشته و در صدد آزار او برآمده باشد. بدین سبب کسی که از روی غفلت یا عدم سوء نیت باعث به وجود آمدن صدماتی به کودک شود، مرتکب کودک آزاری نشده است. از سوی دیگر کودک آزاری جرمی مقید به نتیجه است و لذا باید عملیات آزار دهنده موجب صدمات جسمی یا روانی و اخلاقی گشته و سلامت جسم و روان کودک را به خطر اندازد. عنصر مادی این جرم، عبارتست از صدمات جسمی مانند جراحات، صدمات روانی مانند پریشانی روانی و اضطراب و افسردگی و مانند آن است.
۲-۴- انواع کودک آزاری
کودکان از آسیب پذیرترین گروه‌های جامعه هستند و خطر تعرض افراد گوناگون در خانواده یا اجتماع همواره آن‌ ها را تهدید می‌کند (پورناجی، ۱۳۸۸). آزار و اذیت کودکان به شکل‌های مختلفی نمود یافته است و متأسفانه گاهی کانون خانواده عرصه‌ای برای بروز خشونت و درد و رنج برای کودکان بوده است (آقابیگلوئی و همکاران، ۱۳۸۰).
هر چند پدیده کودک آزاری از اعصار دور در جوامع انسانی وجود داشته، لیکن تنها در سال‌های اخیر به صورت علمی مورد توجه قرار گرفته و مبارزه با آن به تدریج آغاز گشته است. آزار کودکان در سطوح و به اشکال مختلفی از جمله آزار جسمی مانند کتک زدن یا انواع تنبیه‌های بدنی، آزار روانی و عاطفی مانند بی‌توجهی، غفلت از برآوردن نیازهای اولیه کودکان و آزار جنسی در بیشتر جوامع امروزی وجود دارد که در ذیل به طور مختصر به آن پرداخته می‌شود.
۲-۴-۱- کودک آزاری جسمی
سوء رفتار و یا آزار جسمی عبارت است از ایجاد جراحت جسمانی در کودک زیر ۱۸ سال توسط فردی است که مسئول نگهداری و محافظت از کودک می‌باشد و تحت شرایطی که نشان می‌دهد بهداشت و بهزیستی کودک در معرض تهدید و خطر است (کار[۳]، ۱۹۹۹). سادوک و سادوک[۴] (۲۰۰۹) هرگونه اقدام عمدی منجر به جراحات و صدمات جسمانی غیر تصادفی در کودک را به عنوان آزار جسمی تلقی می‌کنند.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:08:00 ق.ظ ]