" مقاله-پروژه و پایان نامه – مقایسه دو استراتژی تمایز و حداقل هزینه در تاثیر بر ساختار سازمان – 9 " | ... | |
“
دیدگاه اسنو ومایلز در رابطه با استراتژی و ساختار:
اسنو و مایلز ۴ نوع استراتژی را برای سازمانها در نظر گرفته اند:
استراتژی تدافعی
استراتژی آینده نگر
استراتژی تحلیلگر
استراتژی انفعالی
سازمان با استراتژی تدافعی
مانع ورود رقبا شده و کارایی داخلی را جستجو میکند، این سازمانها از تفکیک افقی بالا، کنترل متمرکز و سلسله مراتب رسمی برای ایجاد ارتباطات برخوردار میباشند.
سازمانهای آینده نگر
نوآوری و بازارهای جدید را جستجو میکنند. در این سازمانها رسمیت کم، کنترل غیرمتمرکز و ارتباطات افقی به اندازه ارتباطات عمودی وجود دارد.
سازمانهای تحلیلگر
دارای خصوصیات هر دو سازمـــان تدافـــعی و آینــده نگر میباشند.
سازمانهای انفعالی
نوع غیرمؤثری است که بسادگی منتظر می ماند و به رویدادها پاسخ میدهد. طبق نظر آن ها سازمانها با توجه به اینکه هر کدام از این ۴ نوع استراتژی را انتخاب کنند ، ویژگیهای ساختاری متفاوتی را باید داشته باشند:
مقایسه چهار نوع استراتژی اسنو و مایلز در تاثیر بر ساختار سازمان
مقایسه دو استراتژی تمایز و حداقل هزینه در تاثیر بر ساختار سازمان
ساختار مناسب برای سازمان بااستراتژی تمایز: وجود خلاقیت و نوآوری،تمرکز پایین ،کنترل بر خروجی محصول،رسمیت کم ،پیچیدگی کم،نگرشهای بلند مدت،خرید نیروهای خلاق از خارج سازمان،out sourcing،عدم استانداردسازی ،هدف سازمان، افزایش اثربخشی بیشتر.
ساختار مناسب برای سازمان با استراتژی حداقل هزینه: تخصص گرایی،کنترل بر پروسه تولید،تمرکز بالا،پیچیدگی زیاد،رسمیت بالا،نگرش میان مدت و کوتاه مدت،ساخت نیروبا آموزش نیروهای درون سازمان،استاندارد سازی ،هدف سازمان افزایش کارایی
مقایسه دو استراتژی تمایز و حداقل هزینه در تاثیر بر ساختار سازمان
ویژگیهای ساختاری استراتژی تمایز استراتژی حداقل هزینه
تفاوت ارتفاع ساختاری سازمانها با استراتژی تمایز و حداقل هزینه
به طور کلی می توان گفت که سازمانها با استراتژی تمایز، ساختاری کوتاهتر یا تخت وسازمانهای با استراتژی حداقل هزینه ساختاری بلندتر دارند.
سازمان با استراتژی حداقل هزینه سازمان بااستراتژی تمایز
مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک، هنر و علم تدوین. اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چند گانه ای است که سازمان را قادر میسازد به مقاصد خود دست یابد (دیوید، ۱۳۸۲ :۲۴). مدیریت استراتژیک عبارت است از فرایند تضمین دست یابی به فواید ناشی از به کارگیری استراتژیک سازمانی مناسب، همچنین هنر و علم فرمول بندی، اجرا و ارزیابی تصمیمات چند بعدی با تأکید بر یکپارچه سازی عوامل مدیریت، بازاریابی، امور مالی، تولید یا خدمات تحقیق و توسعه، سیستم های اطلاعاتی و غیره، جهت رسیدن به اهداف سازمانی را مدیریت استراتژیک مینامند. (پهلوانیان,۱۳۸۵ :۶۸)
نگرش استراتژیک و ارتباط آن با سایر نگرش ها به مدیریت
یکی از روش های دسته بندی نظریه های مدیریت, دسته بندی آن ها بر مبنای نگرش (رویکرد) (Approach) است. معروفترین فردی که در این خصوص مطالبی را ارائه نموده است “فردلوتانز” (Fred Luthans) (1973) میباشد. نگرش های مطرح شده توسط لوتانز عبارتند از: ۱) نگرش فرآیندی به مدیریت (Process Approach) 2) نگرش کمی (Quantitative Approach) به مدیریت ۳) نگرش رفتاری (Behavioral Approach) به مدیریت ۴) نگرش سیستمی به مدیریت ۵) نگرش اقتضایی (Contingency Approach) به مدیریت (لوتانز, ترجمه منوریان,۱۳۶۶: ۲۰,۱۹) . در ادامه خلاصه ای از نگرش های فوق بر اساس نظر لوتانز بیان می شود.
نگرش فرآیندی به مدیریت
این نگرش تلاش میکند تا وظایف مدیریت را مشخص ساخته و سپس اصول اساسی در این رابطه ارائه دهد و هم وظایف و هم اصول, از دید این نگرش, جهانی و در کلیه شرایط قابل تسری به کلیه مدیران است. “هنری فایول” فرانسوی, معروف ترین بیان گذار مکتب فرآیندی است که پنچ وظیفه و چهارده اصل را برای مدیریت عنوان میکند. وظایف مطرح شده فایول عبارتند از: برنامه ریزی, سازماندهی, فرماندهی, هماهنگی و کنترل. از صاحبنظران که بر اساس نگرش فرآیندی وظایف مدیریت را مشخص نمودند می توان “لوترگیولیک, جرج تری, کونترواودانل”, “گیبسون” و “استیفن پی.رابینز” را نام برد.
روش های دسته بندی نظریه های مدیریت عبارتند از: دسته بندی تاریخی, دسته بندی موضوعی, دسته بندی نگرشی و دسته بندی بر مبنای نقاط مرجع استراتژیک.
نگرش کمی به مدیریت
طرفداران این نگرش تلویحا اشاره بر آن دارند که مدل های ریاضی و فرآیندهای کمی می توان به عنوان اساس و پایه ای برای تمام مدیریت ها تلقی شوند. این نگرش به دنبال روش و تکنیک انجام کاری میباشند و هدف اصلی آن تامین گزینه های بهتر و بیشتر برای تصمیم گیری مدیریت است. “مدیریت علمی” و “تحقیق در عملیات” از نتایج این نگرش میباشند.
نگرش رفتاری به مدیریت
در این نگرش به عنصر انسان در کار, توجه میشوند و به دنبال شیوه مدیریت انسان ها و تنظیم روابط بین آن ها میباشد. نهضت روابط انسانی, اساسا حول این فرضیه بنا شده است که چنانچه مدیریت بتواند کارکنان را راضی و خوشحال سازد, حداکثر عملکرد از آن نتایج خواهد شد.
نگرش سیستمی به مدیریت
نگرش سیستمی زمانی ظهور و تکوین یافت که نگرش فرآیندی, در تلاش جهت یک شکل کردن تئوری های مدیریت ناکام ماند. در حالی که نگرش های رفتاری و کمی, راهی متضاد مسیر نگرش فرآیندی را در پیش گرفته بودند, نگرش سیستمی سعی بر آن داشت تا آن ها را در جهت تدوین یک نظریه همه جانبه و عام مدیریت, به هم نزدیک سازد. به عبارت دیگر, نگرش سیستمی موضوع جدیدی علاوه بر سه نگرش قبلی مطرح ننموده است بلکه جامع و مانع بودن نگرش های قبلی را و نیز ارتباط تعاملی بین عناصر سازمانی در هر یک از سه نگرش قبلی را مطرح نموده است. نگرش سیستمی به این معنا است که کلیه اجزا یا عناصر (هر پدیده) نسبت به هم متعامل و با یکدیگر پیوسته بوده و با این ارتباط یک کل را تشکیل میدهند. یک سیستم متشکل از عناصر و زیر سیستم ها (سیستم های فرعی) است که به یکدیگر وابسته و مربوط میباشند. این زیر سیستم ها با یکدیگر در تعاول هستند و یک مجموعه واحد و منسجم را تشکیل میدهند. با این تعریف, هر پدیده ای را می توان با دید سیستمی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده یا به نمایش درآورد.
نگرش اقتضائی به مدیریت“
[دوشنبه 1401-09-21] [ 04:54:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|