عرضه کننده
مشتری
بازاریابی
گرایش خریدار
کیفیت
ارزش
اطمینان
بازدهی هزینه
کارآیی
اقتصادی
عملکرد
انتخاب
دسترسی
ارزش ستاده ها
منبع یابی
هدف
محصول، فیمت،
مکان، ترفیع
ارزش، اطمینان، حجم، تنوع، مزیت
شکل ۲-۶ تعامل گرایش خریدار و بازاریاب
۲-۲-۱۵ رفتار خریدار و آمیخته بازاریابی
برای تعیین ارتباط بین رفتار خریدار و آمیخته بازاریابی، معیارهای مشخصکننده گرایش خریدار و عناصر آمیخته بازاریابی در انطباق با یکدیگر در یک ماتریس تجزیه و تحلیل میشوند. جدول شماره ۳ این انطباق را نشان میدهد. ساختار این ماتریس یک روش یکپارچه برای بازاریابی و ارتباط مستقیم بین گرایش خریدار (۵V) و عناصر آمیخته بازاریابی ۴p است. بازاریابی بیان میدارد که هر محصول را می توان با یک مجموعه مجزای آمیخته بازاریابی تشریح کرد. با تخصیص منابع سازمانی به ارائه کالاها و خدمات، چنین استراتژی در نهایت منجر به رسیدن به اهداف شرکت خواهد شد (بنت، ۱۹۹۷،۱۵۴)
مشتریان تلاش می کنند تا به یک شیوه منطقی کالاها و خدمات مد نظر خود را پیدا کنند. این فرایند منبعیابی در نهایت باعث می شود مشتری به یک منبع خاص برای تهیه محصولات مراجعه کند. در این فرایند، ۵V منبعی برای توانمندسازی خریدار در جهت انتخاب منطقی کالاها و خدمات عمل میکند (بنت ، ۱۹۹۷،۱۵۴)
آمیخته بازاریابی در ستونها وگرایش خریدار با ۵V در ردیفها آمده است . در ماتریس، فعالیتهای خریدار از چپ به راست جابهجا میشود. این فرایند به عنوان گرایش خریدار شناخته میشود. در آمیخته بازاریابی عرضهکننده باید دریابد گرایش خریدار برای هر خرید چگونه است (بنت ، ۱۹۹۷،۱۵۴).
۲-۲-۱۶ مروری بر مفاهیم تصویر محصول
اولین بار گاردنر[۳۱] و لیوی[۳۲] در سال ۱۹۵۵ مفهوم تصویر محصول را در مقاله خودشان مطرح کردند.آنها معتقد بودند که محصولات دارای ماهیت مختلف از جمله فیزیولوژیک و اجتماعی هستند. از زمان معرفی رسمی آن تا کنون، مفهوم تصویر محصول در تحقیقات مربوط به رفتار خریدار (مصرف کننده) مورد استفاده قرار گرفته است. تصویرمحصول می تواند یک مفهوم حیاتی برای مدیران بازاریابی باشد.
دیوید اگیلوی در کتاب خود تحت عنوان رازهای تبلیغات مدعی است که مفهوم تصویر نام تجاری را در سال ۱۹۵۳ به عرصه افکار عمومی معرفی کرده است. وی همچنین اظهار می دارد که این مفهوم ، اولین بار در سال ۱۹۳۳ توسط کلود هاپکینز مطرح شده است .
تحقیقات نشان میدهد که تفاوتهایی درنظر نویسندگان در مورد جنبههای تصویر محصول وجود دارد. این تفاوتها شامل:
نامهایی که برای این پدیده آورده شده است.
یک تعریف رسمی که پیشنهاد شده است.
اجزاء تصویر محصول.
ابزار اندازهگیری آن.
ابعاد ، منشاء، خلق، و کاربرد ماهرانه آن.
رینولد[۳۳]و گوتمن[۳۴]، (۱۹۸۴) معتقدند که افرادی که تصویر محصول را به عنوان شخصیت در نظر میگیرند غیر ممکن است که آن را بپذیرند و این به فاکتورهایی فراتر از جنبه فیزیکی محصول بسط داده شده است. دیگران برعکس معتقدند که تصویر یک نام تجاری از فاکتورهایی تشکیل شده است که نامربوط به خود محصول است. جنسچ[۳۵] (۱۹۷۸) معتقد است که مفهوم محصول شامل دو جزء است ، بررسی و محاسبه خصایص آن مارک وتصور موقعیتها، کامیابیها و موارد مشابه .این نظریه پرداز به جای استفاده از مسائل کیفی - عملکردی از مفاهیم روانشناختی مصرف کننده و محصول در تجزیه و تحلیل خود استفاده کرده است . وی معتقد است که تصویر کالا با پخش آگهیهای تبلیغاتی و تکرار آن ایجاد و تقویت می شود . فریدمن[۳۶] (۱۹۸۶) به مفاهیم روانشناختی ، طبقه بندی حالتها ، اولویتها و مزایای ادراکی – شناختی توجه گسترده ای داشت .رینولد و گوتمن (۱۹۸۴) در مورد اجزای تصویرمحصول به بحث میپردازند. آنها یک شبکه مشخص را که منعکس کننده ارتباط حافظه با اجزای اصلی تصویر محصول است را ارائه نمودند. لیوی (۱۹۷۸) معتقد است که تصویر محصول از ترکیب واقعیت فیزیکی محصول و باورها شخصیتی و احساسی که در مورد آن به وجود میآید ساخته می شود.
دان دوبنی و جورج زینخان [۳۷](۱۹۹۰) طی تحقیقات خود موارد زیر را برای تصویر محصول مطرح کرده اند:
تصویر محصول یک فرایند است که توسط مصرف کننده شناسایی می شود.
تصویر محصول یک فرایند گسترده استنباطی وموضوعی است که بر اساس ادراک و تفسیر مصرف کننده شکل می گیرد و از طریق تصورات منطقی ویا احساسی ادامه می یابد.
تصویر محصول یک عامل ذاتی است که در فرایند های فیزیکی ، تکنیکی و عملکردی توسط عملیات مناسب بازاریابی شکل می گیرد.
درجایی که تصویر محصول نقش موثری دارد، درک واقعیت و ماهیتهای مربوط به آن، مهمتر از خود واقعیت است.
هدف بازاریابی آفریدن یک تصویر از محصول ویادادن رنگ وبویی به آن است تا مردم را جذب کند . مصرف کنندگان باید تصویر روشنی در باره خصوصیات محصول در ذهن خود داشته باشند. این خصوصیات می تواند شامل : کیفیت ،سرعت،قیمت پایین ،قیمت بالا و تنوع باشد. تصویر، در واقع ، ترکیب کلی از همه آن چیزهایی است که مصرف کنندگان فکر می کنند در باره شرکت و محصول شما می دانند .این تصاویر می توانند از طریق راه های زیر به ذهن وارد شوند.
از طریق تبلیغات .
ازطریق تجربه محصول.
ازطریق عکس العملهای مردم ، پس از استفاده از آن محصولات.
ازطریق آنچه در باره آن شرکتها خوانده و شنیده ایم .
ازطریق رقبای آنها.
مصرف کننده با توجه به خواستها و نیازهای منحصر به فرد خود ، برای ویژگیهای مختلف یک محصول اهمیتهای متفاوتی قائل است . مجموعه باورهایی که افراد در مورد یک محصول با نام و نشان تجاری خاص دارند، تصویر یک نام و نشان تجاری یامحصول نامیده می شود . (کاتلروآرمسترانگ[۳۸]، ۸۶:۱۳۷۹)
تصویر یعنی شخصیت .محصولات مثل افراد دارای شخصیت اند واین شخصیت می تواند آن محصول را در بازار تثبیت ویا آن را حذف کند.
شخصیت یک محصول ملغمه ای است از بسیاری چیزها مانند: نام محصول ، بسته بندی ، قیمت ، نحوه تبلیغ و از همه مهمتر ذات خود محصول. هرتبلیغی باید به عنوان سهمی از تصویر نام تجاری انگاشته شود . به تعبیر دیگر تبلیغات باید مستمرا همان تصویر را به نمایش بگذارد. (اگیلوی ، ۱۳۸۲، ۲۰)
در مورد مارک های خانوادگی مقولههای مربوط به گسترش مارکها اغلب بر اساس ویژگیهای مشترک ، انتخاب می شوند . گسترش مارک یا توسعه یک مارک تجاری موفق ، از یک بازار خانگی اولیه گرفته تا یک خط تولید خاص یا مشخص ، مستلزم استفاده از طرحی است که هویت و یگانگی مارک را، به صورت یک ویژگی مکمل برای آن می پندارد که میل و اشتیاق مصرف کننده را به خرید تقویت می کند.
راب مکویین (۲۰۰۵ ) معتقد است که نام تجاری می تواند به عنوان نقش موثری را درفرایند بررسی ، تشخیص و انتخاب مصرفکننده داشته باشد.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:33:00 ق.ظ ]