واژه فقه در قران به دو معنی به کار رفته؛
۱) به معنی «مطلق فهم»: واژه فقه به این معنی در موارد زیادی در قرآن به کار رفته که از آن جمله است:
الف) آیه ۶۵ از سوره انعام: «… اُنظُر کَیفَ نُصرِّفُ الآیاتِ لَعَلهُم یفقَهون»
ب) آیه ۹۸ از همان سوره : «… قَد فَصَّلنا الآیات ِلِقَوم ٍیَفقَهون»
ج) آیه۲۷و۲۸ از سوره طه : «وَاحلُل عُقدَهً مِن لِسانی/ یفقَهوا قَولی»
د) آیه ۱۷۹ از سوره اعراف : « لَهُم قُلوبٌ لایفقَهونَ بِها…»
۲) به معنی «بصیرت در دین»:آیه۷۸ از سوره النساء: «… فَمالِهؤلاء القَوم لایکادونَ یفقهون حدیثاً».آیه ۱۲۲ از سوره توبه:«… فَلَو لانَفَر مِن کُلِّ فرقهٍمِنهُم طائفهٌ لِیتَفقَهوا فی الدین… »
این واژه در صدر اسلام معنای وسیعی داشت و مترادف با «دین­شناسی» به­کار می­رفت و علاوه بر احکام، شامل مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز می­گردید.فقه عمدتاً در دو معنا به­کار می­رود: یکی، معنای مشهوری است که به عقیده برخی نویسندگان، از سوی علمای علم اصول ارائه شده و آن عبارت است از «علم به احکام فرعی شرعی از روی ادلّه آن­ها» (شهید ثانی، ۱۴۰۶ق)و دیگری عبارت است از «مجموعه احکام و دستوراتی که مجتهدین از منابع معتبر استنباط نموده و در کتاب­های فقهی منعکس شده است». (حسینی، ۱۳۷۸)
حقوق بشر:حقوقی هستند که هرکس از آن حیث که انسان است از آن حقوق برخوردار است، همه انسان­ها در آن سهیم‌اند. صرف‌نظر از حقوق و تکالیفی که یک فرد ممکن است به عنوان شهروند، عضو خانواده، کارگر یا عضو سازمان یا انجمن خصوصی و عمومی داشته باشد، یا نداشته باشد. به تعبیر اعلامیه ۱۹۴۸ حقوق بشر، حقوق مزبور، حقوقی جهانی‌اند و همه انسانها تنها به این دلیل که انسان هستند، از این حقوق برخوردارند، حقوق بشر نسبت به همه بالسویه است و به این دلیل که انسان بودن را نمی‌توان انکار کرد، از بین برد یا سلب کرد، بالمآل حقوق انسان نیز غیر قابل سلب است.
گفتار دوم: دیدگاه ­های فقهی و حقوقی در موضوع عدالت جنسیتی
مذهب به عنوان یک نهاد اجتماعی که در ضمن منبع اصلی حقوق در جوامع پیشامدرن و حتی در جوامع مدرن بوده است، تقریباً بیشتر قواعد خود را بر مبنای عامل «جنسیّت» استوار کرده است، در احکام مربوط به حقوق خانواده، عبادات، معاملات و مراودات اجتماعی آثار روشنی از این رویکرد به چشم می‌خورد. از طرف دیگر در طول تاریخ، کمتر دوره‌ای را می‌توان نام برد که حقوق از قواعد مذهبی متأثر نشده باشد: «در اروپا، دین مسیح، حقوق رم را زیر نفوذ گرفت و هم اکنون نیز بسیاری از قواعد اروپایی متأثر از حقوق کلیسا و تعلیمات اخلاقی مسیح است. در چین و هند و ژاپن عرف‌های مذهبی در تنظیم روابط اجتماعی، سهم مؤثر دارند. در ایران، سالیان دراز دین زرتشت یکی از عوامل مهم همبستگی اجتماعی و از ارکان مهمدولت به شمار می‌آمد. پس از حمله عرب نیز به تدریج مذهب زرتشت، جای خود را به دین اسلام داد و قواعد آن نزدیک به سیزده قرن تمام شؤون اجتماعی را اداره کرد». (حکیم پور،۱۳۹۰)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در میان مسلمانان هم سنت‌گرایان و هم تجدد‌گرایان به این بحث اشاره داشته‌اند که آیا جنسیت باید پایه حقوق قرار بگیرد یا خیر؟ لذا سه پارادایم یا گرایش عمده در میان آنان وجود دارد:
۱-۲-۱٫گرایش تقابل‌گرا
این پارادایم بر وجوه زیست‌شناختی، روان‌شناختی و فیزیولوژیک زن و مرد تکیه می‌کند. مرد را نوع و واحد برتر حیات به شمار می‌آورد و اصولاً زن را در مرتبه‌ی فروتر حیات انسانی می‌نشاند.
سرچشمه این اندیشه را نه فقط باید در کتب و اسناد مقدس پاره‌ای ادیان جستجو کرد، بلکه باید به ردپای آن در ذهن و ضمیر هر انسان انحصار‌طلب و تمامیّت‌خواهی پرداخت که دچار کیش شخصیّت شده‌است. کیش جنسیت همچون کیش شخصیت، کیش ملیت و کیش­ نژاد یک بیماری فراگیر اجتماعی است که هم از نظام‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ناشی و متأثر می‌شود و هم در فردی که دارای زمینه‌های تربیتی، اخلاقی و روانی متناسب است باز تولید می‌شود.
عکس مرتبط با اقتصاد
نکته‌ای که حیرت‌آور است، این است که متن مقدس اسلام، به­رغم این­که کمترین همراهی را با جریان تقابل‌گرا ندارد، پاره‌ای از شارحان آن خواسته یا ناخواسته در تفسیر آیات مقدس قرآن به ورطه تقابل‌گرا فرو افتاده‌اند به­عنوان نمونه ملاصدرا متکلم و فیلسوف برجسته عصر صفویه در اسفار اربعه زنان را در ردیف حیوانات آورده و گوید:«و از عنایات‌های خداوند در آفرینش زمین، تولّد «حیوانات» مختلف است… که بعضی برای خوردن است… و بعضی برای سوار شدن… وبرخی برای بار کشیدن… وبعضی برای تجمّل… وبعضی برای ازدواج وآمیزش…وبرخی نیز برای تهیّه لباس و اثاث خانه…»(ملاصدرا، ۱۳۶۷)خاتم‌الحکماء ملاهادی سبزواری برای رفع هرگونه ابهام از مراد ملاصدرا، در حاشیه‌ی این مطلب می‌نویسد: «این­که ملاصدرا زنان را در عدد حیوانات ذکر کرده است به این نکته لطیف اشاره دارد که زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیور‌های دنیا، حقاًً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته‌اند و اغلب آن­ها سیرت چارپایان را دارند؛ ولی به آنها صورت انسان داده‌اند تا مردان از مصاحبت با آنان متنفر نشوند و برای نکاح با آنان رغبت داشته باشند و به همین دلیل در شرع مطهر، مردان را در بسیاری از احکام، مثل طلاق و نشوز و…بر زنان چیرگی و برتری داده‌اند…».
۱-۲-۲٫گرایش تساوی‌گرا
اساس این پارادایم بر این اصل استوار است که زن و مرد هیچ تفاوت و تمایز زیست‌شناختی و روان‌شناختی واقعی باهم ندارند و تمایزات صوری آن­ها بیشتر، ریشه‌ی غیرطبیعی، اجتماعی، تاریخی و یا تربیتی دارد، لذا هیچ دلیلی برای برتر‌انگاری مرد نسبت به زن و تخفیف حقوق زن وجود ندارد.
پارادایم تساوی­گرا اصولاً زمانی شکل گرفت که مکتب‌های مختلف فمینیستی به منصّه ظهور رسیده و رو به ازدیاد گذاشته بودند. پایه و مایه‌ی تساوی‌گرایی در این مکاتب قرار دارد؛ با این­که امروزه در فمینیسم مکتب‌های افراطی‌تر تازه‌ای نیز سر بر‌آورده‌اند که دیگر برخلاف فمینیسم کلاسیک نه درصدد اثبات برابری‌های جوهری زن با مرد بلکه در اندیشه‌ی اثبات برتری فطری زن بر مرد می‌باشند. (حکیم­پور، ۱۳۹۰)
در دهه‌ های اخیراصطلاح«فمینیسم اسلامی» به ادبیات اسلامی راه یافته است. البته طرح مباحث فمینیستی در جهان اسلام، از اواخر قرن نوزدهم و در پی نفوذ فرهنگ مدرن در کشورهای اسلامی صورت گرفت. طرح مباحث زنان در ایران نیز به اوایل مشروطه باز می‌گردد. اما تبدیل مباحث زنان به یک جریان ممتاز که نگاه خود را از اصلاحات موردی به گسترش برابری در عرصه‌های مختلف و به نقد فرهنگ اسلامی از درون و بر اساس فرهنگ مدرن معطوف کرده است، به دوران اوج اسلام‌گرایی در خاورمیانه از یک سو و رواج دیدگاه تفاوت در اندیشه‌ی فمینیستی از سوی دیگر باز می‌گردد. (زیبایی­نژاد، ۱۳۸۲)
۱-۲-۳٫ گرایش تعامل‌گرا
جوهر این نگرش بر این اصل استوار است که جنس مؤنث از لحاظ ویژگی‌های بیولوژیک و همچنین از حیث خاصه‌های روان‌شناختی، تفاوت‌هایی با جنس مذکر دارد، اما این تفاوت‌ها اولاً نه طولی بلکه عرضی هستند، ثانیاً فقط سویه‌های حقوقی زندگی دو جنس را در برمی‌گیرند و بالطبع تسری در عرصه‌های اخلاقی و انسانی ندارند. این بدان معنی است که پارادایم تعامل‌گرا برخلاف پارادایم تساوی‌گرا، مذعن به وجود تفاوت‌های زیستی در زن و مرد است؛ تفاوت‌هایی که لزوماً ناشی از عوامل بیرونی و مأثورات اجتماعی، اقتصادی و اقلیمی نیستند، بلکه پاره‌ای از آن­ها نیز ذاتی و مختص هر یک از دو جنس می‌باشند، اما برخلاف پارادایم تقابل‌گرا، تفاوت‌های زیستی را منشأ تبعیض در حقوق زن و مرد قرار نمی‌دهد؛ اگرچه این تفاوت‌های زیستی و طبیعی را در مواردی با تفاوت‌های حقوقی همراه می‌کند. (حکیم­پور،۱۳۹۰)
یکی از اندیشمندان شیعی در قرن اخیردر این باره می‌گوید: «اسلام در عین حال که با تبعیضات موجود میان زن و مرد به شدت مبارزه کرده است، از مساوات میان این دو نیز جانبداری نمی‌کند و به عبارت دیگر نه طرفدار تبعیض است و نه معتقد به تساوی، بلکه می‌کوشد تا در جامعه،هریک را در جایگاه طبیعی خویش بنشاند، تبعیض را جنایت می‌داند و تساوی را نادرست، با آن انسانیت مخالف است و با این طبیعت، طبیعت زن را نه پست‌تر از مرد می‌داند و نه مانند مرد، طبیعت این دو را در زندگی و اجتماع، مکمل یکدیگر سرشته است و از این رو است که اسلام بر خلاف تمدن غربی، طرفدار اعطای حقوق طبیعی به این دو است، نه حقوق مساوی و مشابه». (شریعتی، ۱۳۸۶)
پاره‌ای از اندیشمندان مانند سید مصطفی محقق داماد تأکید می‌کنند «حقوق بشر اقتضا می‌کند که حقوق زن را احیا کنیم، اگر عالمان دین استراژی کلان را از متون اسلامی استخراج می‌کردند، موجب می‌شد که قشر مستعدی به نام زن در فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرد و رفاه اجتماعی ما بیشتر می‌شد، در حالی که نیروهای مستعدی در خانه‌ها منزوی هستند و بلا‌استفاده مانده‌اند». (قربان­نیا، ۱۳۸۴)
متفکر شیعی دیگر در عصر حاضر که به زعم خویش به تبیین حقوق زنان با دیدی نوپرداخته آقای محسن کدیور است کهبیان می‌دارند: احکام حوزه زنان به استنباطی دوباره محتاج است، اجتهادی در مبانی و فروع و متناسب با ضوابط عقلایی و مدارک اصیل عدالت کتاب و سنت را می‌باید با این عینک بازخوانی کرد. حقوق زنان ایرانی با مشکل مواجه است به­ویژه آن­که بسیاری از حقوق این زنان در جامعه ما مبتنی بر حقوق دینی و احکام شرعی است. لذا اگر در ناحیه احکام دینی و تکالیف شرعی اسلام مشکلی باشد این مشکل به حقوق ملی هم سرایت کرده است و امروز با قوانینی مواجه هستیم که ادعا می‌شود در بسیاری از موارد غیر عادلانه است. منتهی وجود مشکل در حقوق زنان را بسیاری باور ندارند. بنابراین ما راه درازی در پیش داریم». (کدیور، ۱۳۸۷)
مبحث دوم:تاریخچه عدالت جنسیتی درامر آموزش و پرورش
گفتار اول: عدالت جنسیتی در امر آموزش و پرورش در صدر اسلام
اولین آیه از کلام وحی که بر پیامبر بزرگوار اسلام نازل شد با بیان نعمت ایجاد عالم و آدم آغاز شده است. به دنبال آن به نعمت علم و دانش پرداخته شده است.
«اِقْرَأ بِإسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ/ خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقٍ/ اِقْرَأ وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ/ اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ». (علق،۴ـ۱/۹۶)(ای رسول گرامی برخیز) و قرآن را به­نام پروردگارت که خدای آفریننده عالم است بر خلق قرائت کن. آن خدایی که آدمی را از خون بسته بیافرید. بخوان قرآن را پروردگار تو کریم‌ترین کریمان عالم است. آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدم آن‌چه را که نمی‌دانست به الهام خود تعلیم داد.
با تأمل و دقت نظر در این آیات به این نتیجه دست می­یابیم، در صورتی که نعمت و احسانی بالاتر از علم می‌بود خداوند پس از نعمت ایجاد عالم آن را ذکر می‌کرد، اما خداوند کلام خود را از مرحله پست حیات انسان آغاز می‌کند و بلافاصله علم‌آموزی،والاترین مراحل حیات، اورا بیان می‌کند. (حجتی، ۱۳۸۷)
فراگیری علم و دانش‌پژوهی از درجه و ارزشی بالا در اسلام برخوردار است و به دنبال آن دانش‌پژوهان و دانشمندان نیز مقامی بس والا در منطق دین دارند.پیامبر اکرم (ص) در این­باره می‌فرماید:«العُلَماءُ مَصابیحُ الاَرْضِ وَ خُلَفاءُ الأنبِیَاءِ وَ وَرَثَتی وَ وَرَثَه الأنبیاءِ». علما‌ چراغ‌های روی زمینند و جانشینان پیامبران و وارثان من و پیامبران. (محمدی ری‌شهری، ۱۳۸۱)
آن‌چه از دقت در آیات قرآن کریم و توجه در مفاهیم آن حاصل می‌آید این است که روح و شخصیت هر انسانیدو محور تعلیم(یاد دادن علم) و تعلّم(یاد گرفتن علم) است و ارتباطی به زن یا مرد بودن او ندارد. چون آن­که عالِم می‌شود روح است و روح نه مذکر است و نه مؤنث.«وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسماءِ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی المَلائِکَه» (بقره،۳۱/۲)خداوند هم معانی و نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آن‌ ها را بر فرشتگان عرضه نمود. خداوند اسماء ‌را به آدم آموخت و او به مقام خلیفه­اللّهی رسید البته شخص معینی خلیفه الله نیست، بلکه مقام آدمیّت، خلیفه‌الله است. (جوادی آملی، ۱۳۷۸)
دانش­اندوزی در صدر اسلام:رسول اکرم‏(ص) جهاد مقدس پیکار با بى‏سوادى را از خانه خویششروع کرده بود. بلاذرى با سندروایت مى‏کند که زمان ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر باسواد بودند. دین اسلام اولینانقلاب آموزشی در عربستان بود. رسول اکرم (ص) اگر چه خود یک فرد بی­سواد بود، ولی یک مشوّق خستگی‌ناپذیر آموزش بود. در جنگ بدر وقتی گروهی از کفار به دست مسلمانان اسیر شدند حضرت دستور دادند تا هر یک از اسیران با پرداختن پول‌های هنگفتی آزاد شوند، فقط عده‌ای از اسیران که خواندن و نوشتن می‌دانستند از پرداختن این مبلغ معاف شدند با این شرط که هر کدام از آن‌ ها به ده نفر از جوانان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزند.
جالب توجه این است که برای اولین و آخرین بار در تاریخ بشریت به فرمان پیامبر اکرم (ص) آموزشدانش به جای غنیمت جنگی پذیرفته شد.
پیامبر اکرم (ص) ‌به تعلیم و تعلم اعضای خانواده نیز اهمیت زیادی می‌دادند. زنی به نام «الشفا» که در جاهلیت خواندن و نوشتن را فرا گرفته بود به خانهرسول خدا می‌آمد و به زنانایشان خواندن و نوشتن می‌آموخت.این زن همان است که به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر کتابت‏آموخت. (علامه طباطبایی، ۱۳۹۰)
در کتب تاریخ اسلام نام چند زن از زنان مسلمان ذکر شده که در دوره اسلام، هم مى‏خواندند و هم‏مى‏نوشتند و یا تنها مى‏خواندند.نام «عایشه‏»دختر سعد،«حفصه‏» دختر عمر، ‏«کریمه‏» دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه نگاشته شده است. شفا به حفصه درس مى‏داد و پیامبر از او خواست تا به حفصه پس از زناشویى با پیامبرهمچنان درس بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن مى‏دانسته است و نام او را جزء دارندگان‏مصاحف ضبط کرده‏اند.(رامیار، ۱۳۶۹)
از این جریان مشخص مى‏شود که پیامبر اکرم‏ (ص)حتی براى زنان خود معلم انتخاب کرده بودند این‏کار پیامبر براى آموختن به دختران و زنان الگو‏اى شد و دیرى نپایید که در دیار مدینه زنان باسواد رو به فزونى نهادند و آمار باسوادها به‏طور چشمگیرى بالا رفت.
حضرت فاطمه (س) و زنانپیامبر اکرم در زمان حیات و بعد از رحلت آن حضرت مرجع ‏دینى و فقهى بودند وخانه همه ایشان به منزله مدرسه‏اى بود که تشنگان دانش و حدیث در آن‏اجتماع مى‏کردند و به فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمت‏سرگرم مى‏شدند.بزرگان صحابه بسیارى مسایل دقیق و مهم را از زنان پیامبر مى‏پرسیدند.(افغانی، ۱۳۸۹ق) به این ترتیب زن درروزگار پیامبر و صدر اسلام یکى از مصادر دانش و مورد تایید دین و پذیرش جامعه بود رفتن زنان‏به مساجد براى اداى نماز در آن زمان کارى عادى و معمول بود. و این رفت و آمد فرصت مناسبى‏بود تا در مجالس علمى که از سوى بزرگان صحابه در مساجد برپا مى‏شد حضور یابند. داستان آن‏زن که پیشنهاد عمر را درباره پایین آوردن میزان مهریه‏ها رد کرد و عمر پس از شنیدن دلیل وى،رجوع به حق کرد، مشهور است و این خود دلیلى است‏بر این­که آزادى اندیشه براى مردها و زن‏هایکسان بوده است. (غنیمه، ۱۳۸۸)

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

دولت علوى و آموزش زنان: در این زمان همچنان مبارزه با جهل و بى‏سوادى در رأس امور‏بود. اصرار امام به این بود که جهل رااز ریشه‏ برکند و علم را به‏جاى آن در مغزها جایگزین سازد. جهان اسلام همه آشیان علم گردد وگرنه دست کم مراکز حکومت اسلامى کانون علم باشد. و درس نخوانده و تحصیل نکرده شاغل‏شغلى در دولت نباشد. امام على‏علیه­السلام در خطبه‏اى که ذکرى از آل محمد (صلى­الله علیه وآله) و آشیانه آن‏ها مى‏کندمى‏فرماید: «فانّهم عیش العلم و موت الجهل. هم‏الذّین یخبرکم حکمهم عن علمهم و صمتهم عن‏منطقهم…».[۴]آنان حیات علم و مرگ جهل‏اند، آنان که حکم­شان شما را از علم­شان و خاموشى‏شان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه مى‏سازد.

گفتار دوم: تاریخچه آموزش و پرورش زنان در ایران
۱-۲-۱٫ ایران باستان
با تشکیل دولت مادها که اولین سلسله حکومتی در ایران بودند انتظار می‌رود که آموزش رسمی در ایران شروع شده باشد، ولیکن نه تنها هیچ نشانی از آموزش و پرورشزنان و دختران دیده نمی­ شود. بلکه هیچ نشانه­ای از وجود مدارس رسمی وجود ندارد. (کشاورزی، ۱۳۸۵)
دوره هخامنشی که از سال ۵۵۰ قبل از میلاد پس از مادها شکل گرفت و حدود ۲۲۰ سال طول کشید دوره­ای است که می‌توان به صراحت از آموزش و پرورش یاد کرد اما از آموزش زنان و دختران خبری نیست و تمام اهدافی که برای آموزش و پرورشدر نظر بوده مردانه است:

 

 

آماده کردن کودک برای نظام فردی و اجتماعی بر پایه فرهنگ قومی و ارزشهای برین جامعه

پرورش شخصیت کودک و نوجوان و استعداد و قابلیت ذاتی او برای برخورداری جامعه

کشف توانایی­های کودک و نوجوان و آموختن پیشه و حرفه برای داشتن شغل و زیست اقتصادی مناسب

جالب توجه این­که تا پایان دوره هخامنشیان و اشکانیان هیچ رد پایی از آموزش زنان و دختران دیده نمی‌شود.
تبعیض جنسیتی درآموزش و پرورشبا استقرار ساسانیان به عنوان آخرین سلسله پادشاهی در ایران باستان ادامه یافت و آنان سعی وافر بر احیای فرهنگ و تمدن ایران داشتند. در آموزش‌های رسمی برآیین زرتشت و آثار دینی گذشتگان بسیار تأکید می‌شد، در این دوره آموزش رسمی گسترش یافته و روحانیون زرتشی که قدرت بی‌نظیری یافته بودند در اغلب آتشکده‌ها و معابد به شغل معلمی وآموزش دینی مشغول بودند. لیکن در اوستای زرتشت، آموزگاران وآموزندگان- زن و مرد- هردو مورد ستایش قرار گرفته­اند.
در دوره ساسانی با دید تبعیض جنسیتی شاهزادگان به دایگان و خواجه‌سرایان سپرده می‌شدند و از هفت سالگی شروع به تعلیمات ابتدایی، سوارکاری، شکار و تیراندازی می‌نمودند. (ایرانی، ۱۳۵۵) اساس علوم و ادبیات در این عهد کتاب اوستا بود ولی سلاطین ساسانی به ترجمه کتب فلسفی و علمی سایر ملل مخصوصاً یونانیان و رومیان توجه خاصی داشتند. (شاملوی، ۱۳۴۷)
پر واضح است در ایران باستان که آموزش ابتدایی برای دختران و زنان جایگاهی نداشته و اگر هم وجود داشته محدود به فنون خانه­داری و تربیت فرزند بوده است ولاغیر، قدر مسلم آنان در آموزش عالی نیز نمی‌توانستند جایگاهی داشته باشند، کما این­که در آن زمان خصوصاً دوره ساسانیان آموزش عالی به معنی کنونی در رشته­هایی نظیر پزشکی، ستاره‌شناسی، مدیریت امور اداری(دبیری)، علوم دینی و گیاه پزشکی و آموزش­های عالی نظامی و انتظامی از اهمیت ویژه­ای برخوردار بوده است. (کشاورزی، ۱۳۸۵)
۱-۲-۲٫ ایران پس از عهد باستان و ورود اسلام
شاهنشاهی ساسانی در سال۶۵۱ میلادی به دست مسلمین سقوط کرد و تقریباً همه جای ایران به تسخیرمسلمانان درآمد، نخستین محل در اسلام که تعلیم و تربیت در آن صورت می­گرفت مسجد بود، و از همان دهه‌ های اول تاریخ اسلام مؤسسات علمی و تعلیمی غالباً منفک از مسجد نبوده و با موقوفات اداره می‌شده است.
عنوان مدرسه پیدا کردن مسجد از زمان خلافت عمر آغاز شد که خطیبانی برای مساجد شهرهایی چون کوفه، بصره و دمشق تعیین کرد تا قرآن و احادیث نبوی را بر مردم فرو خوانند. (نصر، ۱۳۵۹)در عصر اوّلیه اسلام،زن نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بود بلکه این حق را هم داشت که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازد و در بین این طبقه،مدرسان و استادانی در بخش‌های مختلف علوم اسلامی وجود داشت. (غنیمه، ۱۳۸۸)
پیغمبر(ص) آموزگاران زن را همواره مورد تفقّد قرار می­داد و پیوسته آرزومند و خواستار آن بود تا تعداد بیشتری از زنان،تحت تعلیم و آموزش قرار گیرند؛حضرت محمد (ص) خواستار آن بود تا زنان کنیز نیز تحت تعلیمات عمومی قرارگیرند و پاداش کسانی که به چنین زنانی،دانش بیاموزند از نظرشان دو برابر پاداش آموزش علم به دیگران بود.فاطمه(س)دختر پیامبر(ص) از آموزگاران به­نام عصر خود بود و شاگردان بسیاری را تربیت کرد که از آن جمله فضه بود که به قرآن و حدیث و قرائت و نوشتار وقوفی کامل یافت،به­گونه­ای که استادان مرد در مقابل او زانو می­زدند. (کمالی، ۱۳۶۹)
مسئله‌ علم­آموزی زنان همواره از موضوعات جنجال­برانگیز در میان مسلمانان وفادار به سنت ارتدوکسی و اصلاح­طلبان بوده است.کسانی چون خواجه نصیرالدین طوسی،جلال­الدین دوانی،کیکاووس بن اسکندر،نظامی گنجوی و اوحدی مراغه­ای بر منع علم­آموزی زنان تأکید داشته‌اند. (کشاورزی، ۱۳۸۵)
ولیکن مسئله حرمت آموزش زنان را باید اصولاً یک امر مابعدالدینی و برخلاف مصرّحات قرآنی و دستورات دینی دانست،که ناشی از تحمیل شکل خاصی از زندگی اجتماعی از سوی نظام­های سیاسی و اجتماعی مستقر در میان مسلمانان بوده است. این شکل خاص زندگی اجتماعی، که مبتنی برآداب شهرنشینی بود، زن آزاد مسلمان علی­رغم میل باطنی حضرت محمد(ص) در خصوص شرکت دادن هرچه بیشتر زنان در امور عبادی و زندگی روحانی جامعه مذهبی،بیش از پیش مقیّد و محصور ساخت. و به­ویژه زمانی که با آداب و رسوم مستقر در نواحی شرقی عربستان تلاقی یافت، موجب اعتزال زن و خانه نشینی و دوری او از فعالیت های اجتماعی شد. (گرونبام، ۱۳۷۳)
۱-۲-۳٫آموزش و پرورش زنان و دختران در دوران جدید
همه پژوهش­گران تاریخ آموزش و پرورش ایران، حاج­میرزا حسن رشدیه (۱۳۶۳-۱۲۶۷ه.ق) را بنیانگذار مدارس جدید در ایران می­دانند. او از معدود انسان­هایی است که زندگی خود را وقف تعلیم و تربیت در ایران کرده است.
رشدیه در تبریز اولین مدرسه به سبک جدید (اروپایی) را ایجاد کرد. وی پنج بار در تبریز مدرسه ساخت و هر پنج­بار مدرسه­اش توسط افراد ناآگاه و تحریک شده تعطیل شد. تا این­که امین‌الدوله به صدارت رسید و رشدیه را برای تأسیس مدرسه به تهران دعوت کرد. وی در سال ۱۳۱۵ه.ق اولین مدرسه را در تهران تأسیس کرد. (کشاورزی، ۱۳۸۵)
به­تدریج و به­تبعیت از میرزا حسن رشدیه افراد ترقی­خواه به تأسیس مدارس جدید در سراسر ایران همت گماشتند. در آغاز این مدارس به صورت خصوصی اداره می شد و از دانش‌آموزان شهریه مختصری دریافت می‌شد. اما پس از تشکیل اولین مجلس حکومت مشروطه، در دو ماده­ی ۱۸ و ۱۹ قانون اساسی، تحصیل علم و معرفت و فنون صنعتی در صورت عدم مغایرت با شرع، برای عموم آزاد اعلام شد. در مشهد، کرمانشاه، ارومیه، تبریز، اصفهان، شیراز، آمل، کرمان، یزد واکثر شهرهای دیگر، مدارسی احداث شد.
آموزش دختران و حضور آنان در مدارس پس از توسعه مدارس جدید در سراسر ایران مورد توجه روشنفکران و ترقی­خواهان قرارگرفت. سه قشر به طور عمده در این راه کوشیدند: روشنفکران، روحانیون و تجّار، این­ها اقشاری بودند که بیشتر با فرهنگ غربی در ارتباط بودند و از پیشرفت­های صنعتی، کشاورزی، تجاری و فرهنگی کشورهای اروپایی آگاهی داشته و از عقب­ماندگی کشور در این زمینه­ها رنج می­بردند. در آن زمان تنها تعداد بسیار کمی از دختران در مکتب­خانه­ها به آموزش سنتی دسترسی داشتند.
در سال ۱۲۸۷ هـ.ش طوبی آزموده به کمک میرزاحسن رشدیه مدرسه دخترانه ناموس را درخیابان شاهپور تهران نزدیک چهارراه حسن آباد تأسیس کرد. سپس مدارس دیگری چون عفاف، حجاب، عفتّیه، تقدیس و …به تبعیت از مدرسه ناموس ایجاد شد. ابتدا افراد نا آگاه و متعصب با این مدارس مخالفت کرده و به شدت به آزار معلمان و شاگردان این مدارس می‌پرداختند. آنها می­گفتند که حضور دختران در مدارس، آن­ها را منحرف و از دین و خانواده دور می­ کند. (کشاورزی، ۱۳۸۵)
در سال ۱۲۹۰هـ.ش قانون اساسی فرهنگ تصویب شد و در سال ۱۲۹۷هـ.ش وزارت معارف، اداره تعلیمات را ایجاد کرد و دو باب مدرسه ابتدایی دخترانه دولتی رایگان، در دو نقطه شهر تهران تأسیس شد و در همان سال دولت قانونی جهت آموزش معلمان زن و مرد تصویب نمود. آموزش دختران در آن زمان اغلب دشوار بود و افراد خانواده اغلب دختران خود را تا مدرسه همراهی می­کردند تا در معرض آسیب و گزند افراد مقدس­مآب و تحریک­شده قرار نگیرند. گاه مؤسسین مدارس دخترانه با ضرب و شتم به قتل می‌رسیدند. به عنوان نمونه می­توان از سیدحسین کزازی رئیس معارف کرمانشاه نام برد که به سبب تأسیس مدرسه دخترانه در کرمانشاه به تکفیر متهم و به قتل رسید. (کشاورزی، ۱۳۸۵)
در دوران پهلوی مسئله آموزش و پرورش، خصوصاً آموزش و پرورشدختران مورد توجه بیشتری قرار گرفت. علیرغم بحران­های سیاسی و اقتصادی در طی حکومت رضاشاه، این دوران به­ویژه در دهه ۱۳۱۰ شاهد تقویت آموزش عمومی و درنتیجه انبوه مدارس به سبک جدید بود. (سمیع­زاده، ۱۳۷۶)
فصل دوم
عدالت جنسیتی در آموزش در حقوق اسلام و حقوق بشر
مقدمه
حقآموزشوتحصیلازحقوقفطریواساسیانسانمحسوبشدهودردینمبین اسلامنیزبرحقتحصیلزنومرد،تأکیدفراوانیشدهاست.ضرورت فراگیری علم از دیدگاه اسلام ضرورتی مطلق است؛ نه قید افرادی دارد، نه زمانی، نه قید مکانی و نه هیچ قید و محدودیتی دیگر. اسلام به­عنوان دینی جهان­شمول و دارای ایدئولوژی و تفکر خدامحور که برای تمام زوایای زندگی انسان برنامه و هدف دارد، نه تنها تحصیل را امری ضروری می‌داند، بلکه از حیث جنسیت هیچ­گونه محدودیتی برای کسب آن قائل نشده و چه بسا زنان را به کسب علم هم تشویق کرده است؛ اگر در این موارد کوتاهی صورت گرفته باشد نه براساس ذات دین، بلکه بر اساس نگرش‌های منفعت‌طلبانه و کوته‌فکرانه نسبت به این امر بوده است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:20:00 ق.ظ ]