با توجه به تعاریف فوق می توان چنین نتیجه گرفت که اکثر محققین و صاحب نظران در این زمینه مقابله را تلاش فرد برای کاهش استرس می دانند. برخی این تلاش ها را هشیار و منطقی و عدهای در جهت تسلط و گروهی دیگر در راستای اداره و مهار تنیدگی بکار می برند. لذا بطور کلی به توجه به موارد مطرح شده در این فرایند باید به نقش فرد، توانایی های او، منبع فشار، فرایند مقابله و راهکارهای مختلف مبارزه با فشار روانی توجه نمود
مقابله عبارت است از یک رشته تعاملات بین یک فرد دارای مجموعه ای از امکانات، ارزش ها و تعهدات از یک سو و یک محیط با امکانات، توقعات و محدودیت های خاص خود از سوی دیگر. پس مقابله عملی نیست که در یک زمان خاص از فرد سر می زند، بلکه مجموعه ای از پاسخ های متقابل است که در طی زمان رخ داده و فرد و محیط از طریق آنها روی هم تأثیر می گذارند. دومین جنبه مهم این تعریف، وسعت آن است. این تعریف شامل عمل و عکس العمل های بسیار زیاد در برابر موقعیت های پر استرس می باشد. بدین ترتیب در این تعریف واکنش های هیجانی(شامل خشم یا افسردگی) و نیز اعمالی که به طور عمدی برای رویارویی با واقعه انجام می گیرند را می توان به عنوان بخشی از فرایند مقابله محسوب کرد. تلاش های مقابله ای نیز به نوبه خود، تحت تأثیر میانجی هایی مانند امکاناتی که در دسترس فرد هستند، قرار می گیرند. (تایلور، ۱۹۹۵).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
۲-۵-۲راهبردهای مقابله با استرس
با توجه به آنچه که تا کنون درباره استرس گفته شد، می توان راهبردهای مقابله سازگارانه با استرس را روی یک طیف گنجاند. یک سر این طیف توصیه های کوچک ساده ای است که هر انسانی می تواند برای مقابله موثر با استرس های کوچک زندگی از آنها استفاده نماید. سر دیگر این طیف، راهبردی اساسی و کلیدی است که شیوه زندگی را به طور اصولی تغییر می دهد و آن مقابله با افکار ناکارآمدی است که جلوی مقابله های شناختی منطقی را گرفته و راه را برای مقابله های هیجانی ناکارآمد هموار می سازد.
برخی از این راهبردها را می توان به صورت زیر رده بندی نمود:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

توصیه های کوچکی که رعایت آنها نوعی مقابله سازگارانه با استرس است و توان عمومی مقابله را بالا می برد.

آرام سازی

مدیریت زمان

آموزش رفتار قاطعانه

حل مسئله

آموزش مهارت های مقابله ای سازگارانه

مقابله با افکار غیر منطقی

تغذیه

ورزش (فتی، ۱۳۹۱).

۳-۵-۲ویژگی های افراد مقاوم در برابر استرس
تحقیقات وسیعی پیرامون شخصیت های مقاوم در برابر استرس صورت گرفته است، هریک از آن تحقیقات توانسته است برخی از ویژگی های افراد مقاوم در برابر استرس و شخصیت های آسیب پذیر را شناسایی کند. اما ازبین ویژگی هایی که تحقیقات مختلف بر شمرد اند، تنها بر سر چند ویژگی عمده اتفاق نظر وجود دارد که عبارتند از:
۱-احساس کنترل: افراد دارای این ویژگی عمیقا باور دارند که می توانند مسیر زندگی خود و بسیاری از رویدادها و حوادث مربوط به خود را کنترل کنند. آنان در زندگی خویش هرگاه با مسئله یا مشکلی رو به رو می شوند به جای دلیل تراشی و انداختن گناه به گردن دیگران، درصدد چاره جویی برای رفع مشکل بر می آیند.
۲-هدفمند بودن همراه با احساس تعهد و مسئولیت: اینگونه افراد در برابر فعالیت ها و اقداماتی که انجام می دهند، اعم از امور شغلی، تحصیلی، خانوادگی خود را مسئول و متعهد می دانند. فعالیت های زندگی انان درعین متنوع بودن متعادل است. از هرنوع ظاهرسازی، سرسری نگریستن امور، باری به هر جهت بودن گریزانند. آنان در هر فعالیتی احساس هدفمندی می کنند و از هدفمندی فعالیت های خود کاملا آگاهی دارند.
۳-احساس مبارزه طلبی و چالش جویی: آنان براین باورند که لازمه موفقیت در زندگی، برخورداری از روحیه مبارزه طلبی است. از همین رو نه تنها از فشارها، چالش ها و تعارضات ناشی از زندگی نمی هراسند بلکه حتی آن ها را به منزله فرصت هایی می دانند که زمینه رشد و تعالی آنان را فراهم می سازد. این افراد انعطاف پذیرند. آنان می دانند که زندگی یعنی دشواری و تلاش مستمر برای رفع سختی ها. اینان ثبات و سکون را برنمی تابند چراکه می دانند ثبات و سکون مانع از رشد وبالندگی است.
۴-شاداب زیستن: اینگونه افراد حتی به هنگام رو به رو شدن با تنش ها و ناکامی ها، روحیه ای شاداب و بذله گویی خود را رها نمی کنند. با دوستان روابط سالم و صمیمانه دارند، غذای خوب ومناسب میخورند و سیگار نمی کشند. آنان به هنگام انجام کارهای خسته کننده به اندازه ی کافی به خود استراحت می دهند. حوادث تهدیدکننده را به هدفهای ارزشمند و حوادث مثبت تبدیل می کنند. آنان با استعانت از ایمان و باورهای حقیقی، نگرشی شاد به زندگی دارند، فردا را بهتر از امروز می دانند و امروز را لذت بخش و شادی آفرین ارزیابی می کنند. این ویژگی موجب گسترش روابط آنان با دیگران می شود. ذیگران آن ها را دوست داشتنی، قابل اعتماد و فوق العاده می دانند.
عکس مرتبط با سیگار
۵-توانایی ابراز وجود: آنان به راحتی می توانند خواسته ها، نظرات و تمایلات خود را ابراز نمایند و از واکنش های دیگران نمی هراسند(الیاسی، ۱۳۸۱).
۴-۵-۲مهارت مقابله با استرس
از زمان های قبل از تاریخ، انسان ها با بهره گرفتن از پاسخ گریز یا ستیز[۱۸]، با چالش ها و تهدیدها مواجه می شدند. والتر. بی. کنون[۱۹] (۱۲۹۲)، فیزیولوژیست مشهور اوایل قرن بیستم، پاسخ گریز و ستیز را توصیف کرده است. او توضیح داده است که چگونه انسان ها یاد گرفته اند با نشان دادن واکنش از طریق افزایش آدرنالین، تنش ماهیچه ای، جریان خون و کسب انرژی بیشتر با دشمنان خود مبارزه کنند یا سریعتر از خطری طاقت فرسا فرار کنند و بدین ترتیب از خودشان مواظبت کنند. واکنش گریز یا ستیز در تاریخ بشر اولیه بسیار موثر بوده، زیرا انطباقی ترین پاسخ به انواع خطرهایی بوده که انسان با آنها مواجه می شده است. امروزه، این پاسخ قسمت زیادی از کارآیی خود را از دست داده است، زیرا چالش ها و فشارهایی که ما با آنها مواجه هستیم اغلب روانشناختی است. به عنوان مثال، در حالی که پاسخ گریز یا ستیز ممکن است در مورد شکار کردن و بقای جسمانی کارساز باشد، اما برای مقابله با آلودگی، گیر ماندن در ترافیک و تعارضات بین فردی روش مناسبی نیست. اگر انسان از هم اکنون تا یک میلیون سال دیگر ساکن زمین باقی بماند احتمالاً می تواند یک پاسخ آرام سازی طبیعی بسیار خوبی برای ناکامی ها و مشکلات روزمره خود بیابد(حسینی، ۱۳۶۳).
نظریه های مقابله با استرس
همانطور که محققان علم روانشناسی و پزشکی در پاسخ به سوالات خود پیرامون فشار روانی و استرس دست به ا نجام تحقیقات متعدد و نهایتا پردازش تئوری های گوناگون زده اند در رابطه با چگونگی کنترل و کنار آمدن با استرس نیز تحقیقات و پژوهش هایی به مرور زمان انجام شده و توسط صاحب نظران تئوری های مختلفی شکل گرفته اند که در این قسمت به چند مورد از آنها اشاره می کنیم.
نظریه لازاروس
بر طبق نظریه لازاروس همانطور که در قسمت تعاریف نیز مطرح شد مقابله، کوشش های رفتاری شناختی برای اداره نیازهای ویژه درونی و بیرونی می باشد که همسان یا فراتر از منابع فرد برآورد می شود. در این نظریه سه جنبه کلیدی در رابطه با مقابله توسط لازاروس مطرح می شود. اولا مقابله بیشتر وابسته به زمینه است تا اینکه از ویژگی های ثابت شخصیتی مشتق شده باشد. ثانیا سبک های مقابله بعنوان تلاشی که فرد برای مقابله با محیط انجام می دهد تعریف می شود. ثالثا مقابله فرایندی است که تغییرات آن فراتر از زمان مواجهه با مشکل می باشد. قبل از شروع عمل مقابله موقعیت ارزیابی شده و نتایج مجموعه تلاش های مقابله ای برای ارزیابی مجدد موقعیت و تعیین منابع مقابله استفاده می شود(فرایدنبرگ، ۱۹۹۷).
لازاروس به ارزیابی شناختی بعنوان جزء زاتی فرایند مقابله تاکید می کند. به نظر او مفهوم ارزیابی هسته مرکزی شکل گیری این نظریه می باشد. ابتدا فرد در قالب ارزیابی اولیه می پرسد در معرض چه خطری است و در مرحله دوم تحت عنوان ارزیابی ثانویه این سوال را مطرح می کند که جهت مقابله با خطر چه منابعی در دسترس قرار دارند (لازاروس،۱۹۸۶، لازاروس و لاینر،۱۹۷۸، فولکمن و لازاروس، اسچتر، دلونگیس و گروئن، ۱۹۸۶). مفهوم ایجاد شده پیرامون مقابله از در نظر گرفتن این مهارت به عنوان مجموعه ای از صفات درون فردی یا فرایندهای روان پویایی که به تئوری مبتنی بر مجموعه واکنش های عاطفی و شناختی قابل مشاهده وابسته است متاثر شده است. لذا لازاروس چنین عنوان می کند که مقابله به تغییر از صفت مفهوم سازی شده به توصیف مقابله به عنوان یک فرایند اشاره دارد(فرایدنبرگ، ۱۹۹۷).
لازاروس در نظریه خود سلامتی و انرژی را منابع مهم مقابله خوانده و به نظر او افراد سالم بهتر از افراد بیمار، خسته و ناسالم می توانند بر طبق تعریف، نیازهای ویژه بیرونی و درونی را اداره کنند. همچنین بر طبق این نظریه عقیده مثبت یعنی اعتقاد فرد بر توانایی جهت مقابله با استرس، بعنوان یک سبک یا منبعی جهت مقابله به حساب می آید. از طرفی مهارت حل مساله به عنوان عاملی مرتبط با عقیده مثبت نیز می تواند فرد را در جهت کنار آمدن یاری نماید. مهارت های اجتماعی یعنی توان فرد برای همکاری با مردم و منابع مادی از دیگر امکانات فرد جهت مقابله می باشند. در رویکرد تبادلی لازاروس منابع مادی و اجتماعی برای مقابله با استرس و فشار روانی فی نفسه مفید نیست بلکه ارزیابی و برآورد شخص ازاین منابع در جهت مقابله با مشکلات از اهمیت خاصی برخوردار است(آقا یوسفی، ۱۳۷۸).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
نظریه تکاملی و سازگاری رفتاری
فرایند سازش یافتن موجودات با محیط توسط داروین مورد بررسی فرار گرفته که نتیجه آن شکل گیری مفهوم بوم شناسی می باشد. بوم شناسی ارتباط بین موجودات زنده با همدیگر و ارتباط موجودات زنده با محیط را مورد مطالعه قرار می دهد. در همین راستا نظریه تکاملی و بوم شناسی انسانی، ابتدا سازش یافتگی گروهی را مورد توجه قرار داد. انسان نوعا به تنهایی نمی تواند با محیط سازش یابد چرا که انسان ها طبیعتا به یکدیگر وابسته اند و برای بقا خود نیاز به انجام فعالیت های گروهی دارند. بوم شناسی انسانی بر این نظریه استوار است که تشکیل پیوندهای اجتماعی برای انسان عامل مهمی در تبادلات مفید با محیط می باشد.
سازگاری گروهی مبین رشد سازگاری فرد و مکانیزم های ویژه او در عمل مقابله می باشد که باعث ارتقاء جامعه و تداوم گروه می شود (موس و اسکافر، ۱۹۹۳).
جهت گیری فوق باعث توجه بیشتر به فعالیت های رفتاری حل مساله شده که درجه بقاء فرد و نوع را افزایش می دهد. رفتارگرایان سنتی، ابتدا از لحاظ کنشی، رفتار هدفمند را مورد توجه قرار دادند. در صورتی که رویکردهای جدیدتر در سازگاری نقش شناخت را پر رنگ تر جلوه دادند. رفتارگرایان شناختی عواملی مانند ارزیابی فرد از خود، تفسیر فرد از رویدادها، مهارت های حل مساله و احساس هودکارآمدی که منبع ضروری مقابله به شمار می رود را مورد تاکید قرار دادند. بر حسب این نظریه مقابله های موفق باعث افزایش انتظارات فرد در زمینه خود کارآمدی می شود و این امر خود موجب می شود که شخص برای تساط بر وظایف جدید خود اقدام به تلاش و فعالیت های شدیدتری بنماید تا بتواندا در سازگاری با محیط و مقابله با استرس و منابع آن به شکل مناسبتری عمل نماید(موس و اسکافر، ۱۹۹۳).
نظریه تحولی چرخه زندگی
از نظر کاپلان و سادوک (۱۹۹۱) نظریه تحولی چرخه زندگی مراحلی را که انسان از تولد تا مرگ از آنها می گذرد نشان می دهد. این نظریه معتقد است که رشد انسان از مراحلی متوالی معین و تغییر ناپذیر می گذرد.
بر مبنی اصل اپی ژنیک بعنوان یکی از اصول اساسی این نظریه هر مرحله از دوره زندگی با رویدادها و یا بحران هایی روبروست که برای ادامه هموار رشد و به منصه ظهور رسیدن قابلیت های مختلف انسان باید بصورت رضایت بخشی حل شوند. بحران های مورد نظر به شکل روانی و جسمانی مطرح شوند و اگر به نحو موثر با بحران های موجود در هر مرحله مقابله نشود در تمام مراحل بعدی بازتاب شکست بصورت ناسازگاری فیزیکی و شناختی و اجتماعی و یا هیجانی نمایان خواهد شد(به نقل از پورافکاری، ۱۳۸۲).
در رویکرد روان تحلیلگری حوادث دوران کودکی شخصیت فرد رار در بزرگسالی عمیقا تحت تاثیر قرار می دهد و نقش تعیین کننده در شکل گیری آن ایفا می نماید. اما شناخت من و الگوهای بهنجار رشد داخلی بیانگر این نکته است که حوادث دوران کودکی الزاما تعیین کننده ویژگی ها و یا الگوهای واکنش فرد در مقابل بحران ها و نقاط عطف زندگی نیستند. به این ترتیب روانشناسی من علاوه بر توجه به فرایندهای دفاعی و مقابله، زیرساختی را برای رویکردهای تحولی پایه گذاری کرده و اعتقاد دارد که من بندریج در قلمرو و گستره زندگی منابع مقابله را بدست می آورد(موس و اسکافر، ۱۹۹۳).
اریکسون هشت مرحله از زندگی را توصیف می کند که هر کدام از این مراحل یک چالش یا مقابله در برابر بحران است و لازم است که با موفقیت پیموده شود تا انسان بتواند در مرحله بعدی موفق گردد. منابع شخصی مانند عزت نفس و انسجام من در دوره نوجوانی شکل می گیرند و در طول اولین سال های بزرگسالی با خود پنداره فرد ترکیب می شوند و در نهایت در دوران بزرگسالی و پیری فرایند مقابله را بوجود می آورند. بر همین اساس حل ماسله مربوط به مراحل چرخه زندگی منابعی از مقاله برای فرد ایجاد می کنند که او را در حل بحران های بعدی زندگی یاری می رسانند ( به نقل از موس و اسکافر، ۱۹۹۳).
بطور کلی نظریه چرخه زندگی بیانگر بروز خصوصیات مسلط در هر مرحله و گذر رشدی از مرحله ای به مرحله دیگر می باشد. با انجام موفقیت آمیز این فرایند عزت نفس، خودکارآمدی و منبع کنترل درونی افزایش می یابد. لذا در نظر گرفتنایجاد موارد فوق و با توجه به این نکته که چرخه زندگی عناصری مانند تکامل بیولوژیک، توانایی های روانشناختی، روش انطباقی، مکانیزم هایدفاعی، رفتار اجتماعی و روابط بین فردی را در گذر زمان مورد توجه قرار می دهد، می توان چنین استنباط کرد که فرایند تحولی رشد با تاثیر مستقیمش بر چگونگی ایجاد ویژگی های فوق باعث می شود انسان به گونه های متفاوتی به مقابله با بحران هایزندگی از قبیل مرگ والدین یا خواهر و برادر، طلاق، مهاجرت ، وقایعی مانند سیل، طوفان، تجاوز، آدم ربایی، آسیب یا بیماری های جسمانی، عمل های جراحی قریب الوقوع، معالجات پزشکی توام با درد و سایر مشکلات زندگی اقدام نماید. (فرایدنبرگ ۱۹۹۷ کاپلان ۱۹۹۱ ترجمه پور افکاری، ۱۳۷۳ و موس و اسکافر، ۱۹۹۳).
نظریه رفتارگرایی
از نظر فری (۱۹۹۹) رفتارگرایی بر جنبه های کارکردی رفتار و حل مساله و مشکل گشایی تاکید دارد و رفتارگرایی شناختی هم بر مهارت های مسئله گشایی و هم ارزیابی شناختی فرد از معانی یک پدیده تاکید می کند. تحقیقات اخیر بیشتر بر روی اهمیت مهارت های مقابله ای به عنوان منابع مقابله ای متمرکز شده اند. مهارت های مقابله ای موفق و کارآمد منجبر به کوشش های مقاوم و قوی برای مسلط شدن بر موقعیت تنیدگی زا به کار می رود (به نقل از محمدی و فرنام، ۱۳۸۴).
انواع شیوه های (سبک ها) مقابله
مقابله بعنوان مکانیزمی جهت مهار اثر استرس و برخورد با منابع فشار روانی دارای الگوهای متفاوتی بوده و نظریه پردازان مختلف آن را به شکل های گوناگون مطرح نموده اند.
شولمن و کرنکه (۱۹۹۰) در بررسی خود بر روی ۳۵۳ نوجوان سبک های کنار آمدن با فشار روانی را به دو دسته تقسیم می کنند، مقابله فعال که شخص از منابع اجتماعی و یا فرایندهای شناختی کمک می گیرد مقابله نامتناسب که در واقع شخص از برخورد با مشکل صرف نظر می کند (دانشیان، ۱۳۸۷).
پاول و انرایت در کتاب فشار روانی، اضطراب و راه های مقابله با آن، شیوه های مقابله را به دو دسته سبک های مقابله ای سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم می کنند. منظور آنها از مقابله سازگارانه آن اعمالی است که باعث می شود فشار روانی کاهش یافته و شرایط بازگشت سیستم به حالت تعادل را موجب شود. در مقابل کنار آیی ناسازگارانه آن اعمالی است که به تشدید انتظارات موجود کمک می کند و باعث بی ثباتی و عدم تعادل سیستم می شود (پاول و ارایت، ۱۹۹۰).
از طرفی لازاروس و فولکمن در آخرین دسته بندی خود از انواع مهارت های مقابله ای، هشت سبک مقابله را توصیف می کنند که بعارتند از:
۱- مقابله رویاروگر که مبین تلاش های پرخاشگرانه جهت تغییر موقعیت بوده و درجاتی از خصومت و خطر طلبی را ارائه می هد.
۲- دوری جویی و اجتناب، در این نوع فرد با کمک تلاش های شناختی خویش، خود را از موقعیت جدا کرده و ان را کم اهمیت جلوه می دهد و بعبارتی خود را بدست سرنوشت می سپارد.
۳- خویشتنداری که ا ز طریق آن فرد سعی می کند احساسات و اعمال خود را تنظیم کند و اصطلاحا با حساب و کتاب با مشکل برخورد نماید.
۴- جستجوی حمایت اجتماعی، دراین نوع سبک مقابله فرد در پی کسب حمایت اطلاعاتی یا هیجانی دیگران است و سعی می کند از طریق مشورت و رایزنی از نطرات و تجارب دیگران بهره ببرد.
۵- مسئولیت پذیری، در این نوع فرد با پذیرش نقش خویش در بروز مشکل تلاش آگاهانه تری را برای حل مساله بکار می گیرد.
۶- گریز- اجتناب، این سبک مقابله ای توصیف کننده تفکر آرزویی و تلاش های رفتاری جهت گریز و اجتناب از مشکل است که در طی آن فرد ناباورانه از واقعایت به تخیلات پناه می برد و در و اقع به نوعی دست به انکار می زند.
۷- حل مدبرانه مساله، این نوع برخورد با فشار روانی و منابع ایجاد کننده ان توصیف کننده تلاش های اندیشمندانه مشکل مدار جهت تغییر موقعیت است که با روی آوری تحلیلی به حل مساله همراه است و
۸- باز برآورد مثبت که منظور از آنها تلاش هایی است که با تمرکز بر رشد شخصی معنای مثبت می آفریند(آقایوسفی، ۱۳۷۸).
پروین (۱۹۸۹) به نقل ار فولکمن، لازاروس و گروئن (۱۹۸۶) در رابطه با انواع سبک های مقابله ای می گوید درهر موقعیت فشار زا، راه های مختلف کنار آمدن مانند مهار کردن، غلبه کردن و یا تحمل موقعیتی که فراتر از نیروی فرد ارزیابی شده است، مورد بررسی قرار می گیرد. بخصوص بین دو شکل از کنار آمدن تمییز داده شده است. کنار آمدن مسئله محور مثل تلاش برای تغییر آن موقعیت و کنار آمدن هیجان محور مثل فاصله گرفتن عاطفی از مشکل، فرار- اجتناب و جستجو برایدریافت حمایت عاطفی ( به نقل از جوادی و کدیور، ۱۳۸۱، سن تروک، ۱۹۹۱ و الیور، ۱۹۹۳).
اندلر و بارکر درجریان تهیه پرسشنامه مقابله با بحران رفتارهای مقابله ای را به سه نوع رفتار مقابله ای مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی تقسیم کردند و معتقدند که نوع سوم یعنی اجتنابی خود به دو قسمت اجتناب از مشکل و روی آوردن به اشخاص دیگر اجتماع و اجتناب و مشغول شدن به فعالیت هایدیگر تقسیم می شود (اکبرزاده، ۱۳۷۶).
راجر و جارویس و نجاریان (۱۹۹۳) نیز تهیه پرسشنامه ای جهت سنجش سبکهای مقابله ای چهار سبک مختلف برای مقابله مطرح کردند که بعارتند از مقابله شناختی، هیجانی، اجتنابی و انفصالی (توکلی خمینی، ۱۳۷۷).
ریو (۱۹۹۲) نیز در کتاب انگیزش و هیجان در معرفی و شناسایی انواع مهارت های مقابله ای می گوید «معمولا دو شیوه کنار آمدن با استرس وجود دارد به صورت مستقیم و بصورت دفاعی. روش های مستقیم کنار آمدن، مستلزم توجه شخص به واقعه استرس زا و بکارگیری امکانات رفتاری و شناختی برای تغییر دادن واقعه است به طوری که آن موقعیت از استرس زا بودن به موقعیت بدون استرس تغییر کند. روش های کنار آمدن دفاعی مستلزم اجتناب از واقعه استرس زا در زمانی که رخ داده و یا جلوگیری کردن از پاسخ هیجانی، شناختی، و فیزیولوژیکی به آن و به عبارتی کاهش دادن اثرات آن است» ( به نقل از سید محمدی، ۱۳۸۹).
در تقسیم بندی فوق روش های کنار آمدن مستقیم و روش های کنار آمدن دفاعی به چند دسته تقسیم می شوند. در قسمت اول روش هایی مانند مسئله گشایی برنامه ریزی شده، کنار آمدن مواجهه ای و استفاده از حمایت اجتماعی مطرح می باشد. مسئله گشایی یعنی محاسبه اینکه آن برنامه به ثمر برسد چه مشکلاتی باید صورت گیرد. کنار آمدن مواجهه ای مستلزم نزدیک شدن مستقیم به منبع استرس و تلاش برای تغییر دادن فوری آن است و در قسمت حمایت اجتماعی فرد سعی می کند با جلب حمایت دیگران بویژه دوستان، اعضای خانواده و دیگر نزدیکان به طور مستقیم با مشکل برخورد نماید. در حیطه دوم یا روش کنارآیی دفاعی مکانیزم های دفاعی، کاهش دهنده های شیمیایی استرس، پس خوراند زیستی و ورزش مد نظر می باشد. منظور از سبک های دفاعی به کار بردن سبک هایی مانند انکار، واپس روی، فرافکنی و واکنش وارونه برای تحریف واقعیت استرس زا می باشد. دومین نوع مقابله دفاعی استفاده از داروهای کاهش دهنده تنش مانند آرام بخش هایی مثل الکلف باربیتورات هاو بنزودیازپین ها که با اثرات پاراسمپاتیک موجب آرامش و خواب برای فرد می شوند. در قسمت پس خوراند زیستی نیز روش هایی از کنترل استرس مانند مراقبه (مدیتیشن)، پس خوراند زیستی و آرامش تدریجی مانند داروها و یا کاهش دهنده های شیمیایی باعث کاهش تنش می شوند که عوارض جانبی داروها را نیز ندارند و بالاخره ورزش نیز بعنوان یکی از روش های دفاعی بر حسب تحقیقات مک کان و هولمز (۱۹۸۴) می تواند باعث کاهش فشار روانی شود (سید محمدی، ۱۳۸۹).
موس و یلینگز (۱۹۸۲) ابعاد مقابله را در ۳ مقوله طبقه بندی کرده اند که عبارتند از: الف: مقابله ارزیابی محور که با کوشش هایی برای تعریف و مشخص کردن واقعیت های یک رویداد همراه است. ب: مقابله مساله محور که تلاش برای تغییر یا از بین بردن منبع استرس (مانند ترک اعتیاد) یا درگیری مستقیم با پیامدهای یک رویداد جهت جبران آن (مانند قبول مسئولیت کارهای خانه توسط مرد در هنگام بیماری همسرش) می باشد، یا کوشش هایی جهت تغییر مشکلات روانی به وجود آمده در افراد و یا ایجاد فضای خوشایند (مانند دادن اعتماد به نفس و خود ارزشی) می باشد. و ج: مقابله هیجان محور است که هدف اصلی آن تلاش برای تحت کنترل درآوردن هیجانات برانگیخته شده توسط عوامل استرس زا جهت کسب آرامش می باشد. در همین راستا موس (۱۹۹۳) یک مفهوم چند بعدی مقابله را در دو مقوله طبقه بندی کرده است که عبارتند از محور مقابله و روش مقابله. در چارچوب محور مقابله دو سبک ارتباطی مهم وجود دارد یکی سبک مسئله محور و دیگری سبک هیجان محور است که آنها را به ترتیب مقابله روی آوردی و مقابله اجتنابی نامیده است. روش مقابله نیز شامل دو موقوله است: مقوله اول شناختی که در برگیرنده نوعی عمل درونی و ذهنی برای مبارزه علیه تنیدگی است، مقوله دوم رفتاری است که نوعی پاسخ بیرونی را شامل می شود(به نقل از موهینو، کریچنر و فورنز، و به نقل از دانش پور، ۱۳۸۹).
در پایان با توجه به موارد مطرح شده در فوق چنین استنباط می شود که بیشتر نظریه پردازان راه های مقابله را به سه نوع مسئله مدار، اجتنابی و هیجان مدار تقسیم می کنند. افراد با توجه به تیپ های شخصیتی، عملکرد خانواده و الگوهای تربیتی که تجربه نموده اند یک سبک و یا تلفیقی از روش های فوق را در برخورد با فشار روانی مورد استفاده قرار می دهند (اندلر و پارکر، ۱۹۹۰).
۶-۲ارتباط موثر
۱-۶-۲تعریف ارتباط
ارتباط عبارت است از فرایند ارسال و دریافت پیام. با توجه به این تعریف:

 

 

هر ارتباطی مستلزم حضور دو یا چند واحد اجتماعی است. یعنی ارتباط می تواند بین دو یا چند نفر، یک نفر و یک رسانه، و غیره صورت گیرد.

هدف اصلی از برقراری ارتباط، انتقال پیام است. این پیام می تواند به صورت کلامی یا غیر کلامی منتقل شود. در واقع یک پیام را می توان به صورت آشکار یا ضمنی منتقل کرد.

هر گونه اشکالی در انتقال پیام می تواند باعث اختلال در ارتباط گردد. برای مثال ممکن است پیام به صورت کامل منتقل نگردد یا اینکه یک نفر پیامی را ارسال کند ولی فرد مقابل مفهوم دیگری را دریافت نماید. یا حتی کسی پیامی را بفرستد ولی دیگری هیچ پیامی را دریافت نکند. از این موارد معمولاً به عنوان “سوء تفاهم” یاد می شود. یک ارتباط موثر ارتباطی است که راه را بر سوء تفاهم های احتمالی ببندد.

برقراری ارتباط اولین ضرورت یک زندگی اجتماعی است. عده ای انسان را حیوانی اجتماعی می دانند. بنابراین شاید یکی از مهم ترین برتری های انسان بر سایر جانداران، تنوع و گسترده وسیع ارتباطی است که می تواند ایجاد کند.
ارتباط موثر
– تنها وسیله ی انتقال اطلاعات بین افراد می باشد.
– تنها راه نشان دادن احساسات به دیگران است.
– بهترین راه تصحیح سوء تفاهم ها است.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:18:00 ق.ظ ]