آرایه‌های ادبیمرغ زند خوان کنایه از بلبل است و این جا استعاره از جام شراب یا مغنیان است .( جام شراب را به شکل مرغ می‌ساختند.)
۳۳ - عـاشـقی تــوبــه شکسـته همـچو مــن
از طـــواف خمسِـــتان آمــــد بــــرون
معنی و مفهومآن‌جا عاشقی را دیدم که مانند من توبه‌ی خود را شکسته و در حالی که میخانه را زیارت کرده بود، بیرون آمد.
آرایه‌های ادبیخمستان به کعبه مانند شده است که عاشقان آن را طواف می‌کنند.
۳۴ - دسـت مـن بـگرفـت و در میـخانه بـــرد
بــا مـــن از راز نهـــان آمـــد بــــرون
معنی و مفهومآن عاشق توبه شکسته، دست مرا گرفت و به میخانه برد و راز پنهان خود را با من در میان نهاد.
۳۵ - گفـت مـی خـور تــا برون آیـی ز پوسـت
لالــه نیــز از پوســت ز آن آمــد بــــرون
شاهد: لاله می خورد که از پوســت بــرون رفــت، تو نیــز
لاله خـوردم کــن و از پــوســت بـــرون آر مـــرا
(خاقانی، ۱۳۸۸:۴۰)
چو گل مبـاش کـــه هـــم پوســت را کفن ســازی
چــو لالـــه بـــاری اول ز پـــوســـت بیـــرون آ
(همان: ۱۱)
معنی و مفهومآن عاشق گفت: شراب بنوش تا از این ظواهر قشری بیرون بیایی و به حقیقت ناب تبدیل شوی. گل لاله نیز با نوشیدن شراب، این‌گونه از پوست بیرون آمده و شکفته شده است.
آرایه‌های ادبی: بیت دارای حسن تعلیل است. دلیل شکفتگی و زیبایی گل لاله را نوشیدن شراب دانسته است.
۳۶ - مـی خـوری بــه، کـز ریــا طـاعـت کـنی
گفتــم و تیـــر از کــمان آمــد بــــرون
معنی و مفهوممن گفتم: می خوردن بهتر از عبادت از روی ریاکاری است و با این سخن مقصود حاصل شد.
آرایه‌های ادبیتیر از کمان بیرون آمدن کنایه از تمام شدن کار است.
۳۷ - پــای رنــدان بـــوســه زن خـاقــانیـا
خــاصـه پــایی کـز جهـان آمــد بـــرون
واژگانرندان: مردم مُحیل و زیرک. (برهان)
معنی و مفهوم: ای خاقانی، بر پای رندان باده خوار بوسه بزن و خاک پای آنان باش؛ به ویژه پای آن کسانی که دنیا را ترک کرده و از تعلّقات آن بیرون آمده‌اند.
آرایه‌های ادبیپای از جهان بیرون آمدن کنایه از ترک دنیا کردن است.
۳۸ - از حجــاب غیــب چـون مــاه از غَــمام
نصـرت شـــاه اخســتان آمـــد بـــرون
واژگانغَمام: ابر، سحاب. (غیاث)
معنی و مفهومنصرت و پیروزی شاه اخستان، مانند ماهی که از پشت ابر بیرون بیاید، از پرده‌های غیب آشکار شد.
آرایه‌های ادبیبیت دارای تشبیه مرکب است، بیرون آمدن نصرت شاه از عالم غیب به بیرون آمدن ماه از پشت ابر تشبیه شده است.
۳۹ - داور اســـلام خـــاقـــان الــکبیر
عـــدل را نــوشــیروان ممـــلکت
واژگانخاقان کبیر: لقب ابوالمظفر اخستان بن منوچهر ممدوح خاقانی است. نوشیروان: انوشیروان بن قباد بن فیروز، مادر وی دختری دهقان بود و قباد در نیشابور او را به زنی گرفت، لقب وی کسری است. (دهخدا)
معنی و مفهومشاه اخستان حاکم اسلام و خاقان بزرگ است و او در عدالت ورزی برای مملکت مانند خسرو انوشیروان است.
دانلود پایان نامه
آرایه‌های ادبیشاه اخستان در عدالت ورزی به خسرو انوشیروان مانند شده است.
بند چهارم:
کلمات قافیهعاشقان، جان، فشان و …
حروف اصلی قافیهان
حرف روین
حروف الحاقی: ندارد
ردیفآخرکجاست
۴۰ - ســاقی دریــا کشـان آخــر کجــاسـت؟
سـاغــر کشـتی نشـان آخــر کجـاســت؟

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 06:00:00 ب.ظ ]