دوم: تدریس، هنر است چرا که معلمان نیز مانند نقاشان، آهنگ سازان و هنرپیشه ها، قضاوت هایشان به نسبت زیادی بر پایه کیفیت هایی است که در طی مسیر عمل، و نه در قالب آنچه که از قبل تعیین شده، صورت می پذیرد و به اجرا در می آید.
سوم: تدریس، یک هنر است چرا که فعالیت معلم، با امور تجویزی و از پیش معلوم شده، هدایت نمی شود. این امور بر تدریس تسلط ندارند، بلکه تحت تأثیر کیفیت ها، اقتضائات و شرایطی که در برخی موارد غیر قابل پیش بینی یا پیش بینی نشده اند قرار می گیرد و در نتیجه، معلم باید همواره نوآورانه عمل کند.
چهارم: تدریس، هنر است چرا که نتایجی که از آن به دست می آید، اغلب طی یک «فرایند» تولید می شود. هنر، به عنوان فرایندی تعریف می شود که از طریق آن مهارت ها برای کشف نتایج از طریق عمل، به کار گرفته می شود (ایزنر، ۱۵۵:۱۹۹۴)، به طور خلاصه، در چهار معنا می توان تدریس را هنر قلمداد کرد: تدریس به عنوان منبعی از تجارب زیباشناسی هنری است، متکی به دریافت ها و کنترل کیفیت ها است، یک فعالیت شهودی و یا خلاقانه و نیز در جستجوی نتایج پیش بینی نشده است.
در جمع بندی این دو دیدگاه معارض، باید تدریس را، هم متکی به علم و هم هنر قرار داد. به بیان یکی از صاحب نظران: «تعلیم و تربیت، تلفیقی است از بالاترین دستاوردهای علمی و هنری بشر.» (مهر محمدی، ۱۶۵:۱۳۷۷) تعلیم و تربیت و حرفه معلمی را نه می توان به طور مطلق متکی بر یافته ها و قانون مندی های عام و تعمیم پذیر دانست که در هر شرایطی قابل پیاده شدن است و نه این که می توانیم بدون برخورداری از یافته های علمی و تنها با اتکای انحصاری بر هنر، معلم را از دستاوردهای علمی محروم نماییم. خطر آنجا بروز می کند که معلمان به نوعی تربیت شوند که گویی آنچه در طول حیات حرفه ای خود به آن نیاز دارند، همین مجموعه ناکافی قانونمندی های شناخته شده علمی در عرصه تعلیم و تربیت است. شاید جمع بندی گیج که پیشنهاد می کند به جای «علم تدریس» (دیدگاه علمی برای تدریس) که مؤید ثبات، استحکام، پایداری و تعمیم پذیری یافته ها در عمل است، «مبنای علمی برای هنر تدریس» انتخاب شود، بتواند به این چالش تا حدی خاتمه دهد و به نوعی، تربیت و تدریس را آمیزه ای از علم و هنر، ببیند تا معلم با اتکای به مبانی علمی، زمانی که به کنش متقابل بین خود و فراگیران می پردازد، فرصت بروز استعدادهای هنرمندانه اش را به طور وسیع و چشم گیر داشته باشد. بنابراین تلقی تدریس به عنوان هنر، به منزله جانبداری یک سویه از هنر و نفی یافته های علمی نیست، بلکه بیشتر بر سر آن است که نشان دهد هنر و مقوله زیباشناسی، در فرایند تدریس، بیشتر از هر عامل دیگری، مورد غفلت قرار گرفته است. تدریس به منزله فرایندی که در آن انگیزه های یادگیری (علاوه بر انتقال مفاهیم) هدایت می شود، و معلم از نقش انتقال دهنده صرف اطلاعات و دانش، به کارگزار و راهنمایی مبدل می شود که در تکوین نگرش ها و انگیزه های دانش آموزان بسیار مؤثر است. چنین اقدامی، نمی تواند از عنصر هنر عاری باشد. لذا به سبب وجود تنوع نیازها و تفاوت های فردی، مجموعه تصمیمات و اعتقادات معلم، دریافت و کنترل کیفیت ها، فعالیت شهودی و خلاقانه و بدیع، با حرفه معلمی لزوما باید با نگاهی هنرمندانه با حرفه معلمی برخورد شود و سزاوار آن است که این حرفه، جایگاه واقعی خود را در عرصه تربیت و تدریس بیابد.
۲-۲۰-۲٫ تقویت ویژگی پژوهندگی در معلم
راهبرد دیگری که می تواند مبین نقش حرفه ای معلم، تأثیرگذاری وی و در نتیجه موجد تحول و پویایی مستمر نظام آموزشی شود، مؤلفه پژوهش است. پژوهش را نباید در سطوح ستادی و کارشناسی سازمان داد و یا در واحدهای تحقیقات سازمانی محدود کرد بلکه باید میدان عمل را برای سطوح پایین سازمانی، اعم از فراگیران و به ویژه معلمان به عنوان گردانندگان اصلی امر تعلیم و تربیت، فراهم نمود. ضروری است که تدریس با تفکر توأم شود و معلمان از ظرفیت و اندیشه خود برای عمل هر چه مؤثرتر به مسئولیت های حرفه ای خویش استفاده کنند. تقویت ویژگی پژوهندگی در معلم می تواند به ایجاد وحدت میان عنصر پژوهنده و عنصر کارگزار بینجامد که به نوبه خود یک راه حل مناسب و عملی در حل مشکلات ناشی از جدایی میان پژوهش و عمل است.
البته منظور از معلم پژوهشگر، درگیر کردن وی در امر پژوهش های معلمی نیست، بلکه گسترش پژوهش از نوع «اقدام پژوهی» (پژوهش در عمل) است. اقدام پژوهی، یعنی این که معلم با ذهنیت پژوهش گرانه با موقعیت های عینی که با آن سروکار دارد، روبه رو شود. «اقدام پژوهی نوعی روش تحقیق است که موضوع مورد تحقیق، خود عمل تدریس بوده، محقق غالبا معلم شاغل به تدریس و هدف آن، بهبود اوضاع تدریس است» (گویا، ۱۸۱:۱۳۷۷)به بیان دیگر: «جوهر و اساس این رویکرد، در دعوت از کارگزاران عملی برای دست یازیدن به پژوهش در حین اشتغال به عمل است که در حقیقت دعوت ایشان به تفکر و تأمل نسبت به موقعیت های مسئله دار عملی و به کارگرفتن رویه حل مسئله یا مهارت های فرایندهای علمی برای یافتن راه حل مناسب است.» به عبارتی، اقدام پژوهی، ترکیبی از عمل و پژوهش و تلاشی برای شناخت اقدامات تربیتی به منظور اصلاح و بهبود محیط آموزشی است.
۲-۲۰-۳٫ توجه به تربیت، آموزش و بازآموزی معلم
آموزش، مترادف سازندگی و تحول است و موجب ارتقای توانمندی های نیروی انسانی می شود. آموزش جریانی است که افراد طی آن آگاهی ها، مهارت ها و گرایش های مناسب برای ایفای نقش در موقعیت ها را فرا می گیرند. این جریان، باعث ارتقای قدرت درک، تجزیه و تحلیل، شناخت، بینش و بصیرت، برای انجام وظایف محوله و نیز رویارویی با چالش های جدید شغلی می شود. در نظام آموزشی، از جمله عوامل مهم و تأثیر گذار (بدون نادیده گرفتن تأثیر سایر عوامل) کیفیت تربیت، کارآیی و کفایت کسانی است که در سمت معلم، کارگردان اصلی صحنه های تعلیم و تربیت هستند. این اهمیت به درجه ایست که باید اذعان نمود: «هیچ تعلیم و تربیتی نمی تواند فراتر از سطح توان معلمان خود پیشرفت کند». بدین لحاظ، در راستای تقویت نظام آموزشی، باید نقش معلم، متحول شود. چنین تحولی، همان طور که قبلاً بر آن تأکید شد، مدیون چهار اقدام اساسی ذیل است:
۱٫ توجه به استخدام معلمان و معیارهای اصولی مترتب بر آن
۲٫ اصلاح آموزش معلمان (تربیت معلم) و توجه خاص به آموزش های ضمن خدمت آنان.
۳٫ایجاد نظام شایستگی معلمان.
۴٫ ایجاد شرایط و امکانات پژوهشی برای معلمان علاقمند(نفیسی، ۴۸:۱۳۷۶)
عوامل چهار گانه فوق، به طور نظام مند بر کارایی و کیفیت معلمان اثر می گذارد. دگرگونی نظام آموزشی، گسترش و تنوع رشته ها و موضوعات درسی، مشاغل و حرفه ها، تحول در روش های تدریس و کتب درسی، تحول در شیوه های ارزشیابی و غیره، از جمله دلایلی است که ایجاب می کند کارکنان نظام آموزشی، به ویژه معلمان، به طور متناوب، دوره های آموزشی علمی، نظام مند و هدفمندی را بگذرانند. نتایج و ثمرات این اقدام، بر فرایند تدریس اثر خواهد گذاشت و به توسعه و گسترش رفتارهای جدید دانش آموزان کمک خواهد کرد. توجه به تربیت معلم و نیز دوره های کارآموزی و بازآموزی آنان به انحا و انواع مختلف و آشنا کردن معلمان با تحولات، گسترش دانش، توانایی و نگرش آنان نسبت به ابعاد گوناگون فرایند آموزش و یادگیری، به مثابه با ارزش شمردن توانایی های بالقوه و عملی آنان در حوزه تعلیم و تربیت است. به عبارتی، پرورش روح یادگیری مداوم در نظام آموزشی، مستلزم پرورش معلمانی است که شوق آموختن و یادگیری در وجود آنان شعله ور است؛ بصیرت حرفه ای دارند و می توانند مهارت ها و توانایی های خود را به منصه ظهور رسانند و تأثیری نگرشی و علمی بر دانش آموزان داشته باشند. در راستای تقویت نقش حرفه ای معلم در نظام آموزشی و اندیشه ورزی او به عنوان کارگزار و با توجه به تغییرات بی حد و حصر کنونی، کیفیت و کارایی معلم در نظام آموزشی، به ویژه در عصری که به حق به عصر«انفجار اطلاعات»، معروف است، مضاعف می شود. در عصر نوین، لزوم گردآوری، دسته بندی، پردازش، بازسازی و روزآمدی اطلاعات و استفاده بهینه از یافته های آن، به شدت احساس می شود و به عنوان سرمایه و دارایی پذیرفته شده است. در مسیر چنین تحولاتی، سازمان هایی پاسخگو و موفق خواهند بود که هرچه بهتر و بیشتر بر تغییرات پرشتاب، یکپارچگی، دانش اندوزی مداوم، تقویت تعهد در کارکنان، تعامل مناسب با محیط سازمانی و برون سازمانی، نوآوری و خلاقیت تأکید کنند. چنین سازمان هایی، فرهنگی را ایجاد یا تقویت خواهند کرد (می کنند) که به «خود ـ انگیزشی»، «خود ـ سازماندهی»، «مسئولیت پذیری»، «خود ـ کنترلی» و «خود ـ آموزی» منتهی شود، چرا که دانش و یادگیری، نرم افزار استفاده از تمام ابزار و امکانات موجود در سازمان است.
اصولاً یادگیری، مقوله ای پویا است که به تدریج از یادگیری فردی به یادگیری سازمانی تغییر می یابد. به دلیل نیاز سازمان به سازگاری با تغییرات محیطی است که مفهوم «سازمان یادگیرنده» شهرت یافته است ؛ مفهومی که بر اهمیت یادگیری برای سازمان ها همان تأکیدی را دارد که در اهمیت یادگیری برای رشد افراد. «سازمان یادگیرنده، در طول زمان می آموزد، تغییر می کند و عملکردش را متحول می سازد. چنین سازمانی، عملکردش را از طریق آگاه شدن و درک کردن، بهبود می بخشد و اصلاح می کند.» (قهرمانی، ۷۴:۱۳۸۰) در این سازمان ها، یادگیری، نیاز همیشگی کارکنان تلقی می شود؛ به این معنا که در آن، ضمن تأکید بر آموختن، چگونه آموختن، جذب و توزیع دانش، به خلق و تولید اطلاعات و دانش جدید و مورد نیاز نیز پرداخته می شود. بنابراین در فرایند پویا و تغییرات گسترده پیش رو، راهبرد نظام آموزشی نه تنها نمی تواند واکنشی باشد بلکه باید فراکنشی باشد. اگر باور داشته باشیم که: «کیفیت هر نظام آموزشی در نهایت به معلمان آن جامعه وابسته است و در واقع هیچ جامعه ای نمی تواند از سطح معلمانش بالاتر رود( گزارش همایش، ۱۵:۱۳۷۴) ناگزیر به این نتیجه منطقی می رسیم که معلم نیازمند توجهات دقیق و مستمر است. معلم به عنوان عنصر نافذ و فکور نظام آموزشی، در چنین سازمانی که از آن به «سازمان یادگیرنده» تعبیر شد، نمی تواند یادگیری از نوع تک حلقه ای را مبنای کار خود قرار دهد. در این نوع یادگیری، فرد و یا سازمان با بهره گرفتن از بازخورد و انجام اصلاحات پیاپی، رفتار خود را تنظیم می کند؛ لیکن این تنظیم رفتار، مبتنی بر رویه های استاندارد و از قبل تعیین شده است بدون آن که در مفروضات اساسی، تغییر معنی داری پدید آید. در حالی که در یادگیری دو حلقه ای یا خلاق، فرد یا سازمان به ارزیابی مجدد و هنجارها و گاه تغییر در ارزش ها، مفروضات اساسی و فرهنگ مبادرت می کند. این نوع یادگیری، فرم ها و معیارهای ثابتی ندارد و توانایی اساسی برای بازسازی آن وجود دارد. (گُردون، ۱۹۹۶) این شیوه، بیان سنج،(۱۹۹۰)، یادگیری مولد، یادگیری سطح بالا و یا یادگیری استراتژیک نامیده می شود.بنابراین بر مبنای مفاهیم سازمان یادگیرنده، باید اهمیت تربیت، آموزش و بازآموزی معلمان در نظام آموزشی عمیقا مورد توجه قرار گیرد و جهت گیری بر مبنای یادگیری از نوع دو حلقه ای و مولد باشد. (همان:۲۵۰)بدین ترتیب معلم خواهد توانست خلاقیت و ابتکار خود را به خدمت گیرد و به طور مداوم در پی توسعه قابلیت های خود برای مواجهه با موقعیت های بدیع، تازه و متنوع تدریس باشد. سنج می گوید: «مدارس اثربخش، در اساس، سازمان های یادگیرنده بودند. این سازمان ها محیطی را فراهم می کردند که هم از نظر معلمان و هم دانش آموزان، جایی بود که اطلاعات، آزادانه مبادله می شد، کارگروهی به صورت عادت در می آمد، بحث مسایل آموزش و یادگیری، مورد تشویق قرار می گرفت و اشتباهات، به عنوان فرصت هایی برای یادگیری، تحول و پیشرفت تلقی می شد.» (رمزدن، ۱۳۸۰: ۹۰) در نتیجه، نظام آموزشی امروز را نمی توان با دانش و ذهنیت دیروز اداره کرد. محیط متحول سازمانی، چنین فرصتی را از مدیران و معلمان گرفته است. آنان باید «ناشناخته ها» را مدیریت و رهبری کنند. سایمون[۱۳۲]، یکی از دانشمندان مدیریت جدید، معتقد است که سازمان های امروزی برای حفظ حیات و توفیق خویش می باید، سه مهارت اساسی را در خود پرورش دهند:
ــ مهارت در فهم شرایط نامعین آینده
ــ مهارت ایجاد ایده های نو و متناسب با شرایط جدید.
ــ مهارت در اجرای هر چه سریع تر برنامه های جدید.
چنین شرایطی، برای آموزش و پرورش، به ویژه مدیران، معلمان و مشاوران، الزامات و ضرورت های تازه ای را مطرح می کند و رسالت نوینی را فرا روی دست اندرکاران نظام آموزشی ترسیم می کند. بنابراین، باید نسبت به تجهیز و تقویت بنیادی ترین عنصر اجرایی نظام تربیتی، تسهیلات و امکانات آموزشی، پژوهشی و راهبردهای انگیزشی، اقدامی اساسی صورت گیرد. به بیان آیزنر، «… اگر بنا باشد مدارس، مکان هایی برای پیشرفت و تشخیص قوا و قابلیت های دانش آموزان باشد، متقابلاً باید مکان هایی برای پیشرفت و تشخیص قوا و قابلیت های معلمان نیز باشد» (مهر محمدی، به نقل از آیزنر، ۱۶۵:۱۳۷۹) چنین پرورشی، مستلزم سامان دهی، اصلاح و بهبود نظام انتخاب و به ویژه تربیت، آموزش و بازآموزی های معلمان است. توجه به این موضوع می تواند ضمن هم سویی با تحولات و تغییرات کنونی، به معلم در ایفای نقش، بسیار کمک کند.
۲-۲۱٫ انواع آموزش در توسعه استانداردهای آموزشی و نگرش حرفه ای معلمان
برای توسعه و ترویج فرهنگ استاندارد از طریق آموزش ، ابتدا باید با آموزش های موجود آشنا شد.به طور کلی آموزش را می توان در دو نوع تقسیم بندی نمود که عبارتند از :
۱ – آموزشهای رسمی
۲ – آموزشهای غیر رسمی
نقش آموزش رسمی
این آموزش در قالب آموزش های کاملاً رسمی مانند نظام آموزش و پرورش و نظام عالی و آموزش های نیمه رسمی مانند آموزش ضمن خدمت کارکنان تقسیم بندی می شوند .
الف) نظام آموزش و پرورش : در توسعه و ترویج فرهنگ استاندارد ، نظام آموزش و پرورش از چند حیث حائز اهمیت است ، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- کثرت گروه مخاطبین ، ۲- طولانی بودن زمان آموزش ، ۳- سنین حساس آموزش و یادگیری ۴- در بر گرفتن طبقات اجتماعی مختلف برای شکل گیری این مهم لازم است که استاندارد در بخش های مختلف نظام آموزشی حضور اثر بخش داشته باشد از جمله مهمترین این موارد عبارت خواهند بود از :
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۱- استاندارد سازی برنامه ها و برنامه ریزی های آموزشی.
۲- استاندارد سازی نظام تربیت معلم و جذب نیروی انسانی.
۳- استاندارد سازی محتوای آموزشی ( کتب درسی )
۴- استاندارد سازی فضای آموزشی و پرورشی.
۵- استاندارد سازی امکانات آموزشی و تفریحی.
۶- استاندارد سازی روش های آموزشی و پرورشی.
۷- استاندارد سازی سیستم ارزشیابی و….
به علاوه در موارد زیر می توان به بسط و اشاعه فرهنگ استاندارد در نظام آموزش و پرورش اقدام نمود فعالیت های رسمی:
۱- کتب درسی
گنجاندن مفهوم استاندارد در قالب متون ،‌تصاویر و ارزشیابی آموزشی.
استاندارد سازی محتوای متناسب با سطح توانایی ، علایق و نیازهای دانش آموزان و با زمان آموزش و همچنین متناسب با سیاست های اجتماعی ، اقتصادی ،‌مذهبی و سیاسی جامعه .
عکس مرتبط با اقتصاد
بیان نمونه های مختلف موجود و داستان های روزمره از نقش استاندارد در زندگی دانش اموزان .
۲- معلم
ارتقاء سطح آگاهی و نگرش معلمان به استاندارد از طریق آموزش های تربیت معلم و ضمن خدمت معلمان .
استاندارد سازی روش ها و فنون تدریس.
آموزش مناسب و متناسب نظام تعلیماتی برای آموزش مفهوم استاندارد و تکیه بر توجه بدان در بخش های مختلف زندگی.
حساس سازی نسبت به استفاده از خدمات و کالاهای استاندارد .
فعالیت های فوق برنامه :
منظور از آنها کلیه فعالیت هایی است که دانش آموزان به صورت داوطلبانه در آنها شرکت نموده و به آن علاقه نشان می دهند از جمله این فعالیتها عبارتند از :
۱- فعالیتهای علمی ـ فرهنگی
برپایی مسابقات داستان نویسی ، شعر ، مقاله و…در زمینه استاندارد در زندگی دانش آموز و تشکیل نمایشگاه از این مطالب .
بازدید از فعالیت های مراکز متوالی استاندارد و شکل گیری بینش تخصصی و علمی نسبت به استاندارد .
– حساس سازی نسبت به استفاده از کالا و خدمات استاندارد توسط مربیان بهداشت مدارس .
۲ – فعالیت های پرورشی ـ هنری
برپایی مسابقات نقاشی ، خط ، کاریکاتور ، کاردستی و نمایش دانش آموزی در راستای اهداف استانداردسازی .
سازماندهی نشریات دانش آموزی مرتبط با استاندارد
ب:پیشینه و مدل تحلیلی تحقیق
۲-۱٫پیشینه داخلی
تحقیقی که بوسیله رضوانی(۱۳۹۲)درخصوصبررسی همبستگی شرایط ارگونومی و فرسودگی شغلی در کتابداران کتابخانه های دانشگاه اصفهان انجام گرفت به این نتیجه رسبد که بین ارگونومی و شدت و فراوانی خستگی عاطفی، کاهش عملکرد شخصی و مسخ شخصیت کتابداران دانشگاه اصفهان رابطه معنادار وجود ندارد. وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی دارد همسویی ،همخوانی ندارد.
تحقیقی که بوسیله بهزاد(۱۳۹۰)در خصوص بررسی ارگونومیکی نحوه بلندکردن بار از کارگران و مشکلات اسکلتی عضلانی ناشی کار در معادن سنگ روباز کرمانشاه انجام گرفت .این مطالعه نشان داد که میزان اختلالات اسکلتی عضلانی ناشی از کار در معدن بسیار بالاست که احتمالا بیشتر ناشی از جابه جایی دستی بارهای‌ سنگین‌ (عدم رعایت اصول ارگونومی)می ‌باشد. نحوه بلند کردن بار درکارگران مورد مطالعه مطلوب نبود ومنجر به اختلالات جسمانی واسکلتی وبیماریای عروقی وقلبی درکارگران معدن گردیده بود. وی پیشنهاد دادکه با واکاوی عوامل خطرساز و انجام مطالعات مشابه در سطح وسیعتر شرایط کار در معادن مورد بررسی دقیق ‌تر قرارگیرد. در نتیجه علت اختلالات اسکلتی عضلانی کارکنان معدن ناشی از کار به سبب جابه جایی دستی بارهای‌ سنگین‌ (یعنی عدم رعایت اصول ارگونومی وشرایط بد کاری)بودوبانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی دارد همسویی ،همخوانی دارد.
تحقیقی که توسط همایون بنا درخشان ، دکتر یدالله مهرابی و دکترشهرام یزدانی( ۱۳۸۱)درخصوص بررسی میزان آگاهی پرستاران شاغل و دانشجویان سال آخر دانشکده پرستاری و مامایی شهید بهشتی وتاثیر آن بر نگرش حرفه ای و عملکرد حرفه ای آنان صورت گرفت هر دوگروه نسبت به شغل خود به سبب داشتن آگاهی(که آگاهی وآموزش یکی از اصول اساسی ارگونومی روانی وشناختی است) دارای نگرش مثبت وازمیزان عملکرد حرفه ای در سطح خوب برخوردار بودند . لذابرخورداری از دانش وآگاهی (اصول ارگونومی روانی وشناختی)برنگرش حرفه ای وعملکرد هردوگروه تاثیرمثبت داشت وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برنگرش حرفه ای معلمان مرد وزن ارتباط مستقیم ومثبتی دارد همسو میباشد.
تحقیقی که توسط معتضدیان(۱۳۸۹) درخصوص بررسی عوامل فرسودگی شغلی کارکنان در شرکت دایتی انجام شدبه این نتیجه رسید که عمدتایکنواختی درکار(یعنی عدم توجه به اصول ارگونومی وشرایط روحی وروانی محیط کار) سبب فرسودگی شغلی کارکنان در شرکت دایتی گردیده بود که هرچند دردومورد متتفاوت (کارکنان در شرکت دایتی ومعلمان دبیرستان دولتی شهرشیراز)انجام گرفته بود ولی بانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی دارد همسو میباشد.
۲-۲٫پیشینه خارجی
تحقیقی که توسط کراسول(۲۰۱۳) که درخصوص بررسی عوامل مؤثر بر نگرش حرفه ای معلمان در کشور اسکاتلند انجام گرفت نهایتا به این نتیجه رسید که شش مفهوم (که مربوط به شاخه روانی وشناختی واجتماعی ارگونومی میباشد وعبارتند از) ۱-اشتیاق به سرمایه گذاری زمانی در خارج از ساعات تدریس برای ارتباط با دانش آموزان.۲- تمرکز بر روی نیازهای شخصی دانش آموزان ۳-مسئولیت پذیری برای کسب دانش ۴-حفظ ارزش ها و اعتقادات و دانش حرفه ای خود ۵-اشتغال یا درگیر بودن بر نگرش حرفه ای معلمان تاثیر مثبت ومستقیمی داشتند وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برنگرش حرفه ای معلمان مرد وزن ارتباط مستقیم ومثبتی دارد همسو میباشد.
تحقیقی که توسط آوا(۲۰۱۰)درخصوص عوامل مؤثر برفرسودگی شغلی انجام گرفت به این نتیجه رسید (که عدم رعایت اصول ارگونومی ) یعنی عدم تعادل میان تقاضاهای شغلی و مهارتهای شغلی، تفاوت میان منابع، انتظارات و واقعیات شغلی و استرس شغلی به عنوان عوامل اصلی موثردر فرسودگی شغلی کارکنان درشرکت فان هلند بوده وپیامدهای فرسودگی شغلی این شرکت شامل غیبت از کار، مرخصی استعلاجی، نقل و انتقال شغلی و آسیب های جسمانی بیان گردید. وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی داشت همسویی وهمخوانی دارد.
تحقیقی که توسط روانشناسی به اسم اچ،اف، فریدنبرگر که ، ۱۹۷۴ درخصوص تاثیر(ارگونومی) استرس وناراحتی در حرفه های خدمات انسانی همچون : کارگران خدمات اجتماعی، کارگران سلامت ذهن ، پرستاران و معلمان برفرسودگی شغلی به این نتیجه رسیدکه روبرو شدن با استرس زیاد(که ناشی ازارگونومی و شرایط نامساعد کاری ومحیطی میباشد) بسیاری از کارکنان حرفه های خدمات انسانی را از نظر روحی وروانی از پا در می آورد و احساس پیشرفت و تکمیل کار را از دست می دهند. وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی داشت همسویی وهمخوانی دارد.
تحقیقی که توسط روانشناسی به اسم ماسلاخ، ۱۹۷۰بر روی تاثیر(ارگونومی وشرایط نامساعد محیط کار احساس خستگی روحی در فرد وعدم سودمندی واحساس ناامیدی از آینده) بر روی سه بعد فرسودگی شغلی (خستگی روحی -کمبود احساسات – انزوا )تحقیقاتی انجام داد و به این نتیجه رسیدکه فرسودگی شغلی زمانی رخ میدهدکه افرد احساس میکنند که هیچ سودی نه برای خود و نه برای کسانی که به آنها کمک می کنند ندارند و مشتریان، بیماران و دانش آموزان را برای اینکه هیچ آینده ای برای حرفه خودشان نمی بینند سرزنش می کنند. وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی داشت همسویی وهمخوانی دارد.
تحقیقی که توسط دیگر محققی به اسم پاینز ،(۱۹۹۳) درخصوص تاثیر( ارگونومی شرایط نامساعد کاری یعنی ادغام وسعت حرفه کاری فرد با تصورات شخصی وی) برفرسودگی شغلی و ارزشهای شخصی درباره کارشان وارزیابی ارزش به خودشان انجام دادوفرسودگی را بسیار شبیه به یکنواختی معرفی کرد و این موضوع را یک بحران حیاتی نامید و آنرا به یک بی معنا گرایی متصل کرد.به همین دلیل که شرایطی بوجود می آید که اگر از ارزشهای شخصی حرفه کاری فرد در باره کارشان کاسته شود به همان نسبت از ارزیابی ارزش به خودش نیز کاسته میشود. وبانتایج این تحقیق که ارگونومی برفرسودگی شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومنفی داشت همسویی وهمخوانی دارد.
تحقیقی که در دانشکده کیبوتیزم آموزش در فلسطین درسال (۲۰۰۰) در خصوص میزان تاثیر گنجاندن برنامه های آموزشی ارگونومیک در برنامه آموزشی مدراس وتاثیر آن بر نگرش معلمان و دانشجویان دانشکده (ای هی من) پرداخت وبه این نتیجه رسید که که نگرش های شرکت کنندگان در راستای گنجاندن برنامه های ارگونومیک در برنامه های آموزشی مدارس مثبت و با میزان و سطح دانش شرکت کنندگان در موضوعات ارگونومیک ارتباط مستقیم و همبستگی بالایی دارد. بنابراین گنجاندن اصول ارگونومیک در برنامه درسی مدارس توانست به بهبود عملکردمعلمان ویادگیری شاگردان منتهی گردد. وبانتایج این تحقیق که ارگونومی بر نگرش شغلی معلمان مرد وزن دبیرستان دولتی شهرشیراز ارتباط مستقیم ومثبتی داشت همسویی وهمخوانی دارد.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:37:00 ب.ظ ]