شرایط و آثار توقیف و تأخیر اجرای احکام مدنی- قسمت ۸- قسمت 2 | ... | |
دایره اجرا، دادگاه محسوب نمی شود که آن را مشمول تکلیف مقرر در ماده مذکور بدانیم. دایره اجرا جزئی از تشکیلات دادگاه محسوب و در کنار دادگاه میباشد و بر فرض که دایره اجرا این تکلیف را نداشته باشد با این حال در زمانی که قرار صدور توقیف عملیات اجرایی را صادر مینماید دادگاه باید به وظیفه موضوع ماده ۵۶ ق.ا.ح عمل نماید و دادگاه در واقع اجزاء آن را که دایره اجرا می باشد را نیز شامل می شود. آنچه که در ماده ۳۱ق.ا.ام آمده است حجر بعد از صدور حکم است ولی در ماده ۵۶ق.ا.ح قبل از صدور حکم حجر را بیان نموده است و این دو ماده دو وضعیت متفاوت را بیان می دارند پس در حالت اول برعهده دایره اجرا و در حالت دوم بر عهده دادگاه است. ماده ۵۶ق.ا.ح اشاره به وجود محجور نموده و محجور بودن نیز با حکم دادگاه ثابت می شود از آنجا که تا زمانی که حکم حجر صادر نشده از عنوان محجور استفاده نمی گردد و این ماده نیز صراحتی به حجر قبل از صدور حکم نداشته به این نتیجه می رسیم که هر دو ماده در رابطه با بعد از ارائه حکم حجر میباشد و تفکیکی میان آنها نیست. بنابراین اگر دایره اجرا را مکلف ندانیم دادگاه در زمانی که قرار توقیف عملیات اجرایی را صادر مینماید این وظیفه را برعهده خواهد داشت[۱۴۰]. از آنجا که از نظر ما در مورد فوت یا حجر محکومٌعلیه نیازی به صدور قرار توقف نمی باشد و دایره اجرا رأساً اجرا را متوقف مینماید؛ بنابراین نظر دوم و سوم را نمیپذیریم و از طرف دیگر هرچند دایره اجرا دادگاه محسوب نمی شود ولی ادامهای بر روند دادرسی تا احقاق حق خواهد بود و دادرسی در دادگاه بدون عملیات اجرایی در واحد اجرا کاری لغو و بیهوده شمرده می شود، لذا همانطور که در ابتدای نظر دوم گفته شد اجرا جزء تشکیلات دادگاه است. پس میتوان گفت استعمال لفظ دادگاه در این ماده اجرای احکام را نیز در خود جای داده و این وظیفه برای دایره اجرا نیز متصور میباشد
دوم: ورشکستگی در حین اجرای حکم بنابر ماده ۳۳ق.ا.ا.م اگر در حین اجرای حکم محکومٌعلیهی که تاجر میباشد ورشکسته شود مدیر اجرا باید به مدیر تصفیه یا اداره تصفیه اطلاع دهد، تا طبق مقررات امور وی را پیگیری نمایند[۱۴۱].
ب: توقیف عملیات اجرایی با رضایت محکومٌله همانطور که رضایت محکومٌله می تواند عملیات اجرایی را به تأخیر اندازد درمورد توقیف اجرا نیز این اختیار وجود دارد و رضایت وی باید به صورت کتبی باشد، این سند کتبی می تواند به صورت عادییا رسمی تنظیم شود. اگر رضایت به موجب سند رسمی باشد ابراز آن توسط محکومٌله یا محکومٌعلیه کافی است امّا اگر در سند عادی باشد، برای آنکه رضایت مؤثر واقع شود لازم است توسط شخص محکومٌله یا نماینده قانونی وی به دایره اجرا تسلیم گردد در غیر اینصورت مؤثر نخواهد بود مگر در صورت اینکه انتساب آن به محکومٌله توسط دادگاه احراز شود[۱۴۴]
پ: توقیف عملیات اجرایی به دستور مراجع صلاحیتدار هرچند که توقیف عملیات اجرایی امری استثنائی است ولی علاوه بر موارد مصرح در قانون، در مواردی نیز دستور مراجع صلاحیتدار این وقفه را ایجاد مینماید. این موارد در ذیل بررسی می شود.
اول: واخواهی از حکم غیابی برای اعتراض به آرای دادگاهها دو طریق کلی وجود دارد. یکی طرق عادی شکایت به رأی است و دیگری طرق فوق العاده؛ واخواهییکی از طرق عادی اعتراض به رأی محسوب می شود[۱۴۵]. هرچند که دادرسی باید به صورت حضوری باشد تا اصل ترافعی بودن احکام رعایت شود و محکومٌعلیه فرصت دفاع داشته باشد ولی در مواردی ممکن است به دلیل عدم دسترسی به خوانده، دادرسی به طور غیابی صورت پذیرد، واخواهی برای چنین مواردی پیش بینی شده است و قانونگذار این راه را برای محکومٌعلیه غایب گشوده است.
۱-شرایط حکم غیابی از ماده ۳۰۳ ق..آ.د.م[۱۴۷] میتوان دریافت که اصل بر حضوری بودن احکام صادره است و برای اینکه خلاف این اصل عمل نموده و حکمی را غیابی تلقی نماییم نیاز به وجود شرایط خاص میباشد.
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:25:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|