واکاوی نقش ترکیه، عربستان سعودی و قطر در قبال تحولات سوریه
بخش اول:
نقش ترکیه در بحران سوریه
۴-۱- مقدمه
با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی بر اساس منافع و علایق خود جهت گیری مختلفی را در رابطه با این کشور که از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در منطقه نیز برخوردار است، اتخاذ نموده اند. از جمله مهمترین بازیگران منطقه ای که دخالت های آشکاری در تحولات سوریه داشته داشته اند می توان به مثلث ترکیه، عربستان و قطر اشاره کرد. این بازیگران خواهان تغییر نظام در سوریه و با تأکید بر حل منازعه سوریه از طرق خشونت آمیز و مداخله ی خارجی هستند. هر یک از این کشورها دارای منافع خاصی در بحران سوریه می باشند. ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می‌کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را بازیابد و به گونه‌ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته‌های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه‌ای در راستای افول نقش مصر در منطقه مطرح کند؛ در همین راستا خواستار تغییر موازنه قوای منطقه ای به سود خود می باشد. هدف عربستان سعودی از دامن زدن به بحران سوریه و دخالت در آن تسویه حساب‌های قدیمی با رهبران سوریه و از بین بردن تمام گزینه‌ها و راهکارهای سیاسی برای حل بحران این کشور و از بین بردن پل ارتباطی بین ایران و جنبش‌های مقاومت در منطقه است. قطر با ثروت‌های مالی و نفتی هنگفت و کلان خود طی بحران سوریه تلاش کرده تا طی بحران سوریه نقشی بسیار فراتر از حجم و اندازه خود در عرصه منطقه‌ای بازی کند و تمام تلاش خود را برای اجرای اهداف آمریکا و اسرائیل در منطقه به کار برد و در این راه به حمایت از برخی از گروه‌های «جهادی تکفیری» برای تحقق طرح سیاسی خود برخیزد. اما عاملی که باعث اتحاد این سه کشور برای سرنگونی بشار اسد علی رغم اختلاف و تعارض در مواضع یکدیگر، احساس خطر نمودن از جانب ایران بود. با سقوط صدام حسین در عراق و پس از روی کار آمدن حکومت شیعی در این کشور، منافع این کشور به همدیگر نزدیک شد. قدرت گرفتن شیعیان و ایران در منطقه به نفع هیچ یک ار آنها نبود و منبع خطری برای این بازیگران محسوب می شد. همین امر هم باعث شد که سیاست های ریاض، آنکارا و دوحه به همدیگر نزدیک شود. احساس خطر یا تهدید مشترک باعث نزدیکی این بازیگران شده است و کانون این احساس خطر متوجه ایران و قدرت منطقه ای آن است. ترس از قدرت‌یابی منطقه‌ای ایران باعث شد که رقبایی که احساس تهدید و خطر می کردند به همدیگر نزدیک تر شوند و در خیلی از موارد سیاستهای نزدیک به هم اتخاذ کنند. دو رقیب منطقه ای ایران(عربستان و ترکیه) نیز با سیاستهای مختلف سعی در تضعیف ایران دارند و همین امر هم باعث برخی اتحادها و سیاستهای نزدیک به هم شده است. این مسئله را می توان بر اساس نظریه موازنه قدرت توضیح داد. و می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از اهداف اصلی آنکارا و ریاض از پیگیری سیاست های تحریم، فشار، حمایت از معارضین و تغییر نظام در سوریه، تضعیف قدرت منطقه ای و نفوذ ایران در خاورمیانه هست تا توازن قدرت را به سود خود تغییر دهند.
۴-۲- روابط ترکیه و سوریه در دوران معاصر
جنگ جهانی اول، نقطۀ عطفی در سرنوشت ملل عرب و به خصوص سوریه پدید آورد. هنگامی که ناقوس جنگ جهانی اول به صدا درآمد، فرانسه و انگلیس تصمیم خود را برای تجزیه امپراتوری عثمانی گرفته بودند. شروع این جنگ بزرگ، دشمنی وکینه هایی را میان اعراب وترک ها برانگیخت. در طول جنگ، اعراب به رهبری شریف حسین و فرزندانش فیصل و عبدالله به امید کسب استقلال و قومیت عربی با فراموش کردن آرمان های اسلامی در کنار نیروهای مسیحی از انگلیس و فرانسه قرار گرفتند و در مقابل ترک ها که به نوبه خود در کنار آلمان و چند کشور مسیحی دیگر قرار گرفته بودند، ایستادند (امامی،۱۳۷۷: ۶۸۵)؛ بنابراین پس از قرن ها ارتباط مداوم و نزدیک میان ترکیه عثمانی و بلاد شام، یک دیوار بلند جدایی میان دو کشور ترکیه جدید به رهبری آتاتورک و سوریه جدید که بخش جدا شده ای از سوریه بزرگ به دست استعمار فرانسه بود و قبلا طبق پیمان « سایکس پیکو » حدود آن تقسیم و مشخص شده بود، بوجود آمد. در فاصله بین دو جنگ جهانی، در حالیکه ترکیه تحت حکومت آتاتورک به دنبال یک کشور مدرن غربی و بریدن از ریشه های اسلامی بود نخبگان عرب سوری به تدریج در صدد خروج از آثار باقی مانده از عثمانی و رواج گرایش های ملی گرایی عرب و وحدت عربی بودند. از سوی دیگر، دین اسلام که عامل وحدت میان بخش های مسلمان نشین امپراتور عثمانی از جمله استانبول و دمشق بود، با تعبیرها و تفسیرهای خاص و متفاوت در ترکیه و سوریه مواجه شد و از جانب حکم فرمایان به مایه انفصال و جدایی مبدل گردید (نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۶۰).
پس از جنگ جهانی دوم تحولات بین الملی و منطقه ای به کلی سوریه و ترکیه را به دو مسیر مختلف سوق داد. در سوریه نخبگان جدید، قدرت را به دست گرفتند و در جهت برقراری روابط با اتحاد شوری که به عنوان قطب جدید در صحنه بین المللی ظهور کرده بود حرکت کردند و از نظر اعتقادی تحت تأثیر افکار تند ملی گرایی عرب و کمونیسم قرار گرفتند. در حالی که ترکیه با جدیت تمام در جهت عکس آن حرکت نموده و به عضویت کامل پیمان آتلانتیک شمالی« ناتو » درآمد و روابط خود را ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی گسترش داد. مجموعه ی این عوامل ظهور دو طرز تفکر و اندیشه سیاسی متفاوت و متضاد در سوریه و ترکیه را بدنبال داشت که به نوبه ی خود موجب شد دو کشور فاصله بیشتری از یکدیگر بگیرند. علاوه بر این، شناسایی رژیم تصنعی اسرائیل از جانب ترکیه به این بدگمانی ها افزود (نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۶۲-۶۱). در حقیقت می توان گفت که در طول دوران جنگ سرد سوریه به شوروی و بلوک شرق گرایش داشت و امروزه نیز روابط نزدیکی با روسیه دارد؛ در حالی که ترکیه به آمریکا و بلوک غرب گرایش داشت و در حال حاضر نیز از روابط محکمی با ایالات متحده و غرب برخوردار است و از متحدین آنها در منطقه بشمار می آید.
همانگونه که ملاحظه شد؛ ترکیه وسوریه از گذشته تا به حال در روابط دو جانبه خود با مشکلاتی مواجه بوده اند. با نگاهی به گذشته تاریخی روابط دو کشور ترکیه وسوریه این نکته محرز می گردد که روابط دو کشور از مناسبات گرمی برخوردار نبوده است و همواره سایه اختلافات بر روابط دو جانبه دو کشور طنین انداز بوده است. در این میان سه اختلاف اصلی بر روابط این دو کشور تاثیر گذار بوده است. اختلاف ارضی در مورد استان هاتای، تقسیم منابع آبی مشترک و مسئله کردها، سه عامل مهم واختلاف انگیز در روابط ترکیه و سوریه بوده اند. سه اختلاف فوق الذکر، در گذشته با درجات مختلفی از شدت و ضعف بر روابط ترکیه و سوریه سایه انداخته اند و همواره باعث ایجاد تزلزل در روابط دوجانبه این کشورها بوده اند، در ذیل به سه اختلاف اصلی میان ترکیه و سوریه در سال های گذشته اشاره می شود.
۴-۳- عوامل اختلاف انگیز در روابط ترکیه و سوریه
۴-۳-۱- اختلاف ارضی بر سر استان هاتای
سوریه و ترکیه درباره حاکمیت بر منطقه هاتای با یکدیگر اختلاف دارند. هاتای یا اسکندرون تا سال ۱۹۳۹بخشی از سوریه بود، اما در این سال فرانسه –که قیمومیت سوریه را بر عهده داشت – آن را به ترکیه واگذار کرد(هدف فرانسه این بود که ترکیه را در جنگ جهانی دوم بی طرف نگه دارد و از گرایش آن به سوی آلمان جلوگیری کند) این مسأله همواره باعث تیرگی روابط دو کشور بوده است. دولت سوریه این واگذاری را غیر قانونی می داند و اغلب در نقشه های جغرافیایی، این استان را به عنوان بخشی از سرزمین خود نشان می دهد(جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۴۱). مسأله الحاق اسکندرون به ترکیه در دوران قیمومیت فرانسه، همچنان به صورت خاطره تلخ در ذهن سیاستمداران و مردم سوریه باقی مانده و در فرصت های مناسب آن را ابراز کرده اند. مقامات و مردم سوریه همواره واگذاری بخشی از خاک کشورشان به ترکیه اعتراض داشته و معتقدند این عمل از جانب فرانسه در دوران قیمومیت انجام شده و از نظر قانونی اعتباری ندارد. در اواخر سال ۱۹۸۹، وزیر اطلاعات سوریه یک بار دیگر موضوع تعلق اسکندرون به کشور خود را مطرح ساخت. این موضوع واکنش تند آنکارا را به دنبال داشت و احزاب و گروه های سیاسی ترکیه اعم از مخالف یا موافق دولت، موضوع فوق را مغایر با اصل حسن همجواری، فعالیت سوریه در امور داخلی ترکیه و نقض تمامیت ارضی این کشور تلقی نمودند (نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۶۵-۶۴)؛ این اختلاف در اکتبر ۱۹۹۸ به بحران شدیدی در روابط دو کشور منجر شد به طوری که آنها تا آستانه جنگ پیش رفتند. ترکیه نیروهای خود را در مرزهای خود با سوریه متمرکز و این کشور را به انجام عملیات نظامی تهدید کرد. ترکیه حتی دو یاداشت به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاد و طی آن هشدار داد که به سوریه حمله خواهد کرد(جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۴۱). به هر حال اختلاف دو کشور محدود به اختلاف ارضی بر سر استان هاتای نیست، بلکه از نگاه سوریه یکی از مهم ترین اختلافات سوریه و ترکیه، مسأله«آب» است. ولی از نگاه ترکیه مسئله «کردها » و حمایت سوریه از آنها اصلی ترین و مهم ترین اختلاف بین دو کشور است.
۴-۳-۲- مسأله تقسیم آب
اختلاف سوریه و ترکیه بر سر نحوه استفاده از آب فرات دارای سابقه طولانی می باشد. در اواسط دهه ۱۹۷۰ به موجب توافقی که بین سوریه و ترکیه به عمل آمد، مقرر گردید که ترکیه در هر ثانیه،۵۰۰ متر مکعب از رودخانه فرات به سوریه بدهد. یک کمیته فنی نیز از سال ۱۹۸۰ به همین منظور تشکیل شد و برای حل این مسئله بارها تشکیل جلسه داده است. سوریه از دهه ۱۹۸۰ همواره نگران جلوگیری از جریان آب فرات توسط ترکیه بود. اما نگرانی این کشور از اواسط دهۀ ۱۹۸۰ بیشتر شد، زیرا ترکیه عملیات طرح آبی جنوب شرقی که به اختصار به آن «گ. ا .پ » گفته می شود، آغاز کرده بود(امامی،۱۳۷۷: ۶۸۸). تنش بر سر آب زمانی شدت گرفت که در دهه های ۱۹۷۰ و۱۹۸۰، ترکیه ساخت یک سلسه از سدها و طرح های آبیاری موسوم به «گاپ» را آغاز نمود. ترکیه در نوامبر ۱۹۸۹، با اعلام این مطلب که برای آغاز عملیات پر کردن سد آتاتورک از اول ژانویه ۱۹۹۰ برای یک ماه از جریان یافتن آب فرات جلوگیری خواهد کرد، به ترس و نگرانی همسایگانش و به ویژه سوریه دامن زد. در اکتبر ۱۹۸۹، جنگنده های میگ ۲۹ ترکیه یک هواپیمای آموزشی سوریه را در داخل مرزهای آن کشور هدف قرار داده و ساقط نمودند. در این حادثه ۵ نفر جان خود را از دست دادند و ظاهراً کل قضیه به اختلاف سوریه و ترکیه بر سر آب مربوط می شده است(استار، ۱۳۷۱: ۴۶). یکی دیگر از مسائلی که موجب افزایش تنش ها در روابط دمشق – آنکارا در مورد مسئله آب گردید، آغاز فعالیت ترکیه برای احداث یک نیروگاه آبی در منطقه بیرجیک بود. اقدام ترکیه برای احداث سد بیرجیک مورد اعتراض عراق و سوریه قرار گرفت. علی رغم تلاش های دیپلماتیک دو کشور برای حل مسالمت آمیز مسئله توزیع آب، این موضوع به صورت لاینحل در تعاملات دو کشور باقی مانده است. از مواضع دولتمردان ترکیه در دهه ۱۹۹۰ چنین می توان استنباط کرد که ترکیه تقسیم عادلانه منابع آبی را منوط به نحوه رفتار سوریه با حزب کارگران کردستان ترکیه نموده بود. چنانچه سوریه دست از تحریک کردهای ترکیه برمی داشت، حل این مشکل دور از تصور نبود. با این حال از دید ترکیه مسأله حمایت سوریه از کردهای تجزیه طلب ترکیه، مهمترین عامل تنش در روابط دو کشور در گذشته بوده است(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۷۱).
۴-۳-۳- مسأله کردها
کردها در ترکیه که اکثریت آن ها در استان های جنوب و جنوب شرقی این کشور سکونت داده شده اند در دوران حکومت عثمانی، حکمرانان آل عثمان را خلیفه مسلمانان می دانستند و از نظر مذهبی بیشتر از جنبه سیاسی به خلفای عثمانی اهمیت می دادند و لذا هنگامی که حکومت جدید ترکیه خلیفه عثمانی را برکنار و حکومت غیر مذهبی (لائیک) را برقرار ساخت، کردها در ابتدا برای بازگشت خلیفه تلاش کردند و در آغاز، مبارزه آنان با دولت مرکزی جنبه مذهبی داشت. برخی از نویسندگان اعتقاد دارند انگیزه کردها در قیام سال ۱۹۵۲ علیه دولت جمهوری ترکیه به هیچ وجه جنبه سیاسی نداشته و با این هدف که کردها باید برای خود کشور مستقلی داشته باشند صورت نگرفته است. صرف نظر از انگیزه های اولیه قیام و شورش علیه دولت مرکزی ترکیه، کردها در طول زمان به تدریج خواهان سرزمینی مستقل با حقوق ویژه می شدند و این مساله به صورت جدی در روابط دوجانبه میان دولت های آنکارا ودمشق مطرح گردید(امامی، ۱۳۷۷: ۶۹۲). اگر چه کردها علاوه بر شورش ۱۹۵۲در سال های مختلف شورش های پراکنده ای علیه دولت ترکیه به راه انداختند، اما مهمترین و سازمان یافته ترین حرکت کردها علیه آنکارا به دهۀ ۱۹۸۰ باز میگردد. در آوریل ۱۹۸۱ که حکومت نظامیان در ترکیه بر سر کار بود فعالیت چریک های جدایی طلب کرد موسوم به حزب کارگران کردستان (پ .ک .ک) برای نخستین بار در تلویزیون ترکیه مطرح وضمن نمایش دادگاه و محاکمه تعدادی از چریک ها، فعالیت تروریستی آنها محکوم گردید. در طول دهه ۱۹۸۰ کردها چه در داخل و چه در خاک عراق، به کرات توانستند با خرابکاری در لوله های نفت، جریان نفت به ترکیه وجهان خارج را قطع نمایند. به همین دلیل در سال ۱۹۸۴، دولت ترکیه قراردادی با دولت عراق امضاء کرد که به نیروهای نظامی ترکیه اجازه تعقیب و سرکوب کردها را در داخل خاک عراق می داد. این قرارداد مشکلات عملیاتی و تدارکاتی برای حزب کارگران کردستان فراهم نمود. در نتیجه چریک های کرد مجبور شدند که مناطق و پایگاه های خود را در سوریه متمرکز نمایند( امامی، ۱۳۷۷: ۶۹۳).
سوریه به دلیل اختلافات خود با ترکیه و روابط سردی که طی چند دهه گذشته داشته، از برخی جنبش های سیاسی مخالف دولت آنکارا حمایت نموده است که در رأس آنها، پ.ک.ک می باشد. رابطه بین پ.ک.ک و سوریه در سال ۱۹۸۰، به دنبال کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر در ترکیه وسخت گیری علیه گروه های چپ و ناسیونالیست کرد، گرم تر شد. سخت گیری حاکمان جدید ترک، اوجالان و تعداد دیگری از رهبران پ.ک.ک را مجبور کرد به سوریه پناه ببرند. مسأله الحاق هاتای به ترکیه، جریان آب فرات و بعضی همکاری های میان ترکیه و اسرائیل، سوریه را مجبور به حمایت از پ.ک.ک کرد(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۷۱). در ژوئیه ۱۹۸۷ تورگوت اوزال نخست وزیر ترکیه یک موافقت نامه همکاری امنیتی با سوریه امضا نمود که به موجب آن مقام های دمشق تعهد نمودند که از به کارگیری خاک آن کشور توسط « پ .ک .ک » به عنوان پایگاهی علیه ترکیه، جلوگیری نمایند( امامی، ۱۳۷۷: ۶۹۳)، گر چه مسئولین سوریه فعالیت حزب کارگران کردستان را به میزان زیادی محدود کردند، با این حال دمشق استفاده از این حزب را به عنوان برگ برنده ای به منظور گرفتن امتیاز از ترکیه در مورد آب فرات، مفید واقع دانست.
سوریه به دلیل اختلافات خود با ترکیه و روابط سردی که با این کشور طی چند دهه گذشته داشته، از برخی جنبش های سیاسی مخالف دولت آنکارا حمایت نموده است که سه گروه از مخالفان آنکارا یعنی گروه های رادیکال کرد و در رأس آن «پ.پ.ک»، آسالا یا ارتش سری برای آزادی ارمنستان و رادیکال های ترک را شامل می شد. همه ی این گروه ها در پایگاه های واقع در دره بقاع بین مرز سوریه ولبنان (که تا قبل از صدور قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت، تحت کنترل سوریه بود) آموزش می دیدند و به عملیات علیه دولت آنکارا دست می زدند(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۷۱). سوریه به طور متناوب و با توجه به شرایط سیاسی منطقه از گروه های تروریستی به عنوان اهرم فشار علیه ترکیه استفاده کرده است. البته در کنار مسائل فوق در دوره جنگ سرد، چون دو کشور به متحد راهبردی دو ابرقدرت جهانی در منطقه تبدیل شده بودند، در نوع خود بر تضادهای دو کشور افزوده بود.
۴-۴- تحولی کوتاه در روابط دو کشور
اگر چه دو کشور سوریه و ترکیه در گذشته با یکدیگر مشکلات حاد دیرینه داشته اند و ترکیه در تصمیم خود مبنی بر اتحاد با اسرائیل در اواسط دهه ۱۹۹۰، نیم نگاهی به تضعیف سوریه داشته است، و روابط دو جانبه رو به وخامت می رفت، بهر حال روابط دو کشور با امضای توافق نامه همکاری امنیتی آدنا در سال ۱۹۹۸ از مسیر بحران خارج شد و رو به بهبود گذاشت(جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۵۷). در این دهه ترکیه و سوریه به این نتیجه رسیدند که مشکلات خود را برجسته نکنند و سه اختلاف مهم تاریخی خود را به فراموشی بسپارند و رو به سوی تنش زدایی و عادی سازی روابط دوجانبه بیاورند.
به نظر می رسد که تحولات داخلی دو کشور از جمله فشارهای سیاسی از سوی غرب علیه سوریه، وضعیت نامناسب اقتصادی، ضعف نیروی نظامی سوریه در مقابل ترکیه و روی کار آمدن حزب عدالت وتوسعه در ترکیه(نوامبر۲۰۰۲) به همراه تحولات حادث شده در منطقه به دنبال ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوری از لبنان و حمله آمریکا به عراق و تحولات مربوط به آینده عراق باعث شده است که سوریه وترکیه، در روابط خود تجدید نظر کنند. روابط ترکیه و سوریه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه بهبود یافت و از وضعیت تنش‌ زای سال‌های دهه ۱۹۹۰ به سطح شراکت راهبردی ارتقا پیدا کرد. بدنبال آن سفر بشار اسد در ژانویه ۲۰۰۴ به ترکیه، که اولین سفر در نوع خود از زمان استقلال سوریه در ۱۹۴۶به شمار می رفت، دیگر جایی برای شک و تردید در آشتی روابط دو کشور باقی نگذاشت و تعامل ترکیه با سوریه استحکام بیشتری به خود گرفت. طرفین چندین قرارداد در خصوص گسترش همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی بین دو کشور امضاء کردند.

از سال ۲۰۰۲ ترکیه بیش از همه همسایگانش سرمایه گذاری اقتصادی و دیپلماتیک در سوریه نمود و در این راستا روابط دو جانبه کشور رونق بسیاری یافت، مرزهای دو کشور به روی اتباع دو طرف گشوده شد و الزام اخذ روادید برای شهروندان ترک و سوری لغو شد. دیدار رسمی بشار اسد از ترکیه در سال ۲۰۰۴ توانست نوید بخش آینده ای بهتر در روابط دو طرف باشد اما شکل و ماهیت حضور ترکیه در صحنه تحولات اخیر سوریه با توجه به بهبود روابط دو طرف در سال های اخیر موجب شگفتی برخی تحلیلگران شده است.
۴-۵- نگاه دوباره ترکیه به خاورمیانه
یکی از اصول اساسی عقاید مصطفی کمال(آتاتورک)، بنیان گذار جمهوری مدرن ترکیه، لزوم دخالت هر چه محدودتر در امور خاورمیانه بوده و آنکارا به استثنای یک دوره کوتاه در دهه ۱۹۵۰، نسبت به آن پای بند بوده است. تمرکز اخیر ترکیه به خاورمیانه به معنی اراده ترکیه برای رویگردانی از غرب نیست. از سوی دیگر، این تغییر نشان دهنده «اسلام گرایی خزنده در سیاست خارجی ترکیه» – آن گونه که برخی ادعا می کنند نیست، بلکه این فعالیت جدید ترکیه را باید پاسخی به تغییرات ساختاری در محیط امنیتی این کشور از زمان پایان جنگ سرد قلمداد کرد که می تواند به عنوان فرصتی برای واشنگتن و متحدان غربی اش برای استفاده از ترکیه به عنوان پلی به خاورمیانه مورد بهره برداری قرار گیرد(لارابی، ۱۳۸۶: ۷۰). در طول بیشتر قرن بیستم، ترکیه از دخالت در امور خاورمیانه دور بود، با این حال از ابتدای قرن ۲۱ به طور قابل ملاحظه ای از سنت کمالیستی فاصله گرفت و تلاش نمود تا به یک بازیگر مهم و تأثیرگذار در منطقه تبدیل شود. در راستای همین سیاست، از سال ۲۰۰۲ تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه ترکیه روابط نزدیکی را با کشورهای منطقه به خصوص ایران، سوریه و عراق آغاز کرد.
اساس سیاست خارجی ترکیه در خلال دوران جنگ سرد، پرهیز از شرکت در منازعات مسائل خاص خاورمیانه استوار بود. پس از جنگ سرد، شرایط جدیدی برای دستگاه سیاست خارجی ترکیه بوجود آمد. مجموعه تحولاتی که از اواخر دهه ۸۰ میلادی رخ داد، آنکارا را بر آن داشت تا در جهت ایفای نقش فعال در صحنه بین المللی گام بردارد. ترکیه در دهه ۹۰ میلادی بیش از هر مقطع زمانی دیگری احساس منافع مشترک در خاورمیانه می کند، زیرا احساس شدن مسأله کردها، بحران آب و تحولات آینده عراق از جمله مهمترین مسائلی است که توجه سیاست خارجی ترکیه را به خود معطوف داشته است. با این همه تحرک در سیاست خارجی ترکیه، صرفاً به مرزهای این کشور محدود نشده بلکه دیپلماسی فعال ترکیه از سال های ۱۹۹۳ این نکته را نشان می دهد که در نتیجه تحولات خاورمیانه، سیاست گذاران ترکیه نقش روز افزونی به عنوان قدرت منطقه ای برای خود مفروض می بیند(اخباری، ۱۳۸۳ :۲۴۰).
باگذشت زمان، اشتیاق ترکیه برای دنبال کردن مسیر پیوستن به اتحادیه اروپا به یاس تبدیل شده است و سیاست خارجی ترکیه نیز با این درک به سمت گزینه های دیپلماتیک غیر اروپایی رفته است. بنابراین، ترکیه در قرن جدید به خاورمیانه نگاه می کند و خواهان نفوذ در آن است. در این راستا، ترکیه بازی «راه نئوعثمانی گری» همراه با نوستالوژی احیای ابر قدرتی قرن ۱۶ و۱۷ را شروع کرده است. آنکارا می خواهد به یک رهبر منطقه ای تبدیل شود(نیاکوئی و بهمنش، ۱۳۹۱: ۱۲۳). ترکیه در سال های اخیر در صدد برآمده است تا در تحولات خاورمیانه نقش فعال تری ایفا نماید و حتی سال ۲۰۰۷ را در سیاست خارجی خود، «سال خاورمیانه» نام گذاری کردند(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۱۴). حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳، حضور ترکیه را هر چه بیشتر به سیاست های خاورمیانه ای کشاند و ترکیه را بر آن داشت تا خود را الگویی برای کشورهای خاورمیانه و حتی جهان اسلام معرفی نماید. ترکیه چند سالی است که چنین هدفی را دنبال می کند و قصد دارد در منطقه، جهان و کشورهای اسلامی به عنوان بازیگری مهم و الگو مطرح شود. رهبران ترکیه درصدد هستند با تأثیرگذاری در جنبش های اخیر منطقه، گروه های مختلف در سوریه و گروه های مشابه در کشورهای عربی مشمول بهار عربی مدل کشورداری خود را به عنوان نمونه و الگو به آنها نشان دهند تا از این طریق بتوانند به هدف اصلی خود که همانا تبدیل شدن به بازیگر مهم در منطقه است نائل شوند.
۴-۶- رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال بحران سوریه
به زعم تحلیل گران، در سیاست خارجی ترکیه، ترکیبی ناهمخوان از غرب گرایی، ملی گرایی، منطقه گرایی مسالمت جو، برتری طلبی منطقه ای، سکولاریسم، عرف گرایی، استقلال طلبی، مردم گرایی و ترک گرایی وجود دارد که منجر به برخی از رفتارها ی متناقض در عرصه سیاست خارجی این کشور در دهه های اخیر شده است. یکی از رفتارهای سوال برانگیز ترکیه، سیاست خارجی این کشور در قبال بحران سوریه است که با روند رفتارهای چند سال اخیر دولت اردوغان در عرصه بین المللی در تناقض آشکار است. در حالی که سیاست خارجی حزب اسلام گرای عدالت و توسعه از آغاز سال ۲۰۰۰مبتنی بر تنش زدایی با همسایگان و گرایش به نقش آفرینی مثبت و مستقل منطقه بود، ناگهان با بحران سوریه، این سیاست دچار چرخش شده و مبنای تبعیت مشروط و همراهی با غرب به ویژه دولت آمریکا گسترش یافته است. (حسینی، ۱۳۹۱: ۱۱۹) بطور کلی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه ترکیه در قبال تحولات سوریه را باید به دو دوره ی مجزا تقسیم کرد.
۴-۶-۱- مرحله ی اول؛ نصحیت و ارشاد
این دوره با آغاز شکل گیری بحران در سوریه از ۱۵ مارس ۲۰۱۱، آغاز می شود و تا نیمه آوریل همان سال امتداد می یابد. در این برهه ی زمانی شاهد خطاب های مکرر سیاستمداران ترک برای اقناع اسد برای انجام اصلاحات بودیم. در ابتدا دولت آنکارا با تشویق بشار اسد به انجام اصلاحات اساسی در سوریه در صدد حل بحران این کشور که بی تردید امنیت و منافع ملی این کشور را تحت تأثیر قرار می داد برآمد، در این دوره آنکارا ابتدا تلاش کرد تا حکومت بشار اسد را به اصلاحات ترغیب نماید و تمام سعی و تلاش خود را برای مهیا کردن راه و روش برای چگونگی و نحوه انجام اصلاحات در سریع ترین زمان در سوریه انجام داد. در همین راستا رجب طیب اردوغان، در آوریل ۲۰۱۱ داوود اوغلو و گروهی از مقامات بلند پایه را به دمشق فرستاد. در این دیدار بر لزوم انجام اصلاحات در اسرع وقت و همچنین بر ضرورت مذاکره با مخالفان و امتیاز دهی به گروه های دیگر اشاره شد(باگیر،۲۰۱۱: ۷).
۴-۶-۲- مرحله ی دوم؛ تهدید و فشار
این دوره از ۱۵ آوریل ۲۰۱۱ آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. با گذشت زمان، دولت آنکارا به این نتیجه رسید که نصیحت و ارشادات آنان به دولت سوریه و شخص اسد در جهت مخالف خواسته های آنان می باشد، این امر موجب شد که سیاست های آنکارا بر محور نزدیکی بیشتر به اپوزیسیون و رویارویی با دولت بشار اسد چرخش پیدا کند، مقامات ترک همواره خطاب هایی مکرر با لحن تند در مورد مسائلی همچون لزوم کناره گیری بشار اسد و عدم سکوت در مورد تحولاتی که در داخل سوریه رخ می دهد، بیان کرده اند(حسام، ۲۰۱۳: ۱۶۸). ترکیه به عنوان میزبان شورای ملی سوریه و ارتش آزاد این کشور به طور آشکار و پنهان با اعطای کمک های مالی و نظامی در کنار اپوزیسیون قرار گرفت و بر پیچیدگی بحران سوریه افزود.
ترکیه یکی از اصلی ترین بازیگران منطقه ای تأثیر گذار در بحران سوریه است که به رغم رویکرد محتاطانه اولیه و کوتاه مدت خود، با حمایت از گروه های مخالف و انتقال کمک های مالی و تسلیحاتی به مخالفین بر رویکرد تغییر رژیم در سوریه پافشاری کرده است(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۵۹). آنکارا با دادن تسهیلات سیاسی و لجستیکی به مخالفان سیاسی و نظامی دمشق گام‌های زیادی در روند سیاست خصمانه و دشمنی علیه دولت سوریه برداشته است. پس از آغاز تحولات در سوریه، ترکیه کوشیده است نقشی پررنگی را در تحولات و پرونده سوریه به عهده گیرد. نقشی که این کشور را اکنون به یکی از بازیگران اصلی و منطقه ای پرونده سوریه تبدیل کرده است. با شروع تحرکات در سوریه، موضع گیری ترکیه به موضوعی پیچیده و متغیر تبدیل شده است. پس از بالا گرفتن موج اعتراضات و درگیری ها در سوریه که مهاجرت بخشی از مردم سوریه به خاک ترکیه را در پی داشت، موضع این کشور نیز دچار تغییر و تحولاتی شد طوری که عملاً ترکیه از تغییر حکومت در سوریه دفاع کرده است. ترکیه در مواضع اخیر خود بیان کرده است که حکومت سوریه باید از قدرت کناره گیری کند. ترکیه همچنین سعی کرده تا پذیرای جریانات اپوزیسیون سوری باشد بر این اساس تا کنون اجلاس های مختلفی در این کشور برگزار شده است. همچنین جریانات اپوزیسیون سوری از جمله اخوان المسلمین این کشور با ترکیه روابط حسنه بسیاری دارند(نیاکوئی،۱۳۹۱: ۱۶۸).
ترکیه همچنین تحریم هایی را به صورت یکجانبه و در همکاری با بازیگران غربی علیه سوریه اعمال می کند. گذشته از این گزارش هایی در خصوص نقش ترکیه در گسترش ناآرامی های سوریه نیز مطرح است از جمله مرکز مطالعات جهانی روسیه اعلام کرده است که مدارکی در رابطه با نقش ناتو و ترکیه در جهت ایجاد ناآرامی و بی ثباتی و مداخله نظامی در سوریه در دست دارد (فنایی،۱۳۹۰: ۲۹). با گذشت زمان، انگیزه ترک ها در جهت سرنگونی اسد راسخ گردید و در این مسیر از هیچ اقدامی حتی تهدید به حمله نظامی فرو گذار نکردند. ترکیه همسایۀ بزرگ سوریه، به مقابله با این کشور پرداخت و درهای خود را به برای هزاران نفر از پناهندگان سوری گشود و به سوریه اولتیماتوم نهایی داده است و حتی این کشور را تهدید به دیوان بین المللی دادگستری نموده است. در واقع شدت گرفتن حوادث در سوریه، ترکیه را مجبور به رها کردن سیاست صفر کردن مشکلات کرده است. به عبارتی در ماه های نخست ماجرای سوریه، ترکیه تصمیم نهایی در مورد برخورد با بشار اسد نداشت، اما با گذشت زمان، بدون شک اردوغان آتش در سوریه را به عنوان یک فرصت منحصر به فرد تاریخی برای تسلط منطقه ای دید و در حال شرط بندی و ریسک در سوریه است. آنکارا در بازی خود در حال منزوی کردن و مجازات بشار اسد است و معتقد است سرمایه گذاری بر روی او باصرفه نیست. در حال حاضر آنکارا متوجه شده است که اسد آینده ای ندارد، بنابراین باید روی شورش ها سرمایه گذاری کند. سیاست خارجی ترکیه مؤید این است که رویکرد اخلاقی به سیاست، چشم انداز خامی است و در این راه ممکن است نیاز به قربانی کردن دیگران به نفع خود باشد. سخنان مقامات ترک نیز تصدیق کننده مطالب پیشین است. به گزارش دیلی استار در انتهای تابستان ۱۳۹۰، اردوغان نخست وزیر ترکیه گفت:«حکمرانان سوریه که روزی هم پیمانان نزدیک ترکیه بوده اند، در عوض سرکوب خونبار مردم خود، سقوط خواهند کرد». رجب طیب اردوغان همچنین پیش بینی کرد که انزوای سوریه عمیق تر شود(نیاکوئی و بهمنش، ۱۳۹۱: ۱۲۷). همانگونه که اردوغان گفت، سوریه دروازه ورود ترکیه به خاورمیانه عربی است. در واقع سوریه تنها مسیری است که ترکیه در حال حاضر به آن امیدوار است، که با تغییر نظام در سوریه موقعیت منطقه ای خود را بهبود بخشد. به عبارت دیگر می توان گفت مهم ترین دلیل بازی اخیر ترکیه، خلاص شدن از یک تنگنای شدید جغرافیایی است. در این میان روابط نزدیک حزب عدالت وتوسعه ترکیه با اخوان المسلمین سوریه که مهمترین بخش اپوزیسیون این کشور می باشند را نیز باید در نظر داشت. در واقع از نظر بسیاری از ناظران، با توجه به نفوذ ترکیه بر بسیاری از جریانات اپوزیسیون سوری، بحران اخیر در سوریه می تواند زمینه افزایش نفوذ ترکیه را در این منطقه فراهم آورد(همان، ۱۲۸). ترکیه به عنوان بازیگر منطقه ای با پناه دادن مخالفان و انتقادات مکرر این کشور از رژیم بشار اسد و تلاش برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال این کشور که بتواند به مثابه پایگاهی برای سازماندهی مخالفان اسد و شروع حملات از این منطقه به داخل خاک سوریه عمل کند و در واقع نقشی همانند بنغازی در لیبی را داشته باشد، نقش زیادی در این پروژه دارد(برزگر،۱۳۹۲: ۱۹۳).
ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می‌کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را باز یابد و به گونه‌ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته‌های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه‌ای مطرح کند. ترکیه حلقه وصل و پل ارتباطی میان مخالفان منطقه ای و فرامنطقه ای، دولت سوریه بوده وبه عنوان عضو ناتو در تشدید اقدامات علیه دمشق نقش آفرین بوده است. آنکارا با دادن انواع امتیازات و تسهیلات به جریانات و طیف های مختلف معارضه سوریه به ویژه معارضه نظامی و مسلح سیاست خصمانه خود در ازای دمشق آشکارا نمود. ترکیه با اتخاذ سیاست تهدید و تنش؛ به مناسبات خود با سوریه آسیب جدی رساند. بر این اساس ترکیه عامل رادیکال کردن بحران در سوریه شد؛ آمریکا و اروپا را بارها تشویق کرد که در این بحران درگیر شوند؛ شورای امنیت را تا مرز انشقاق پیش برد تا امکان مداخله بین المللی را درسوریه فراهم آورد و وقتی از اینکار ثمری نبرد به دنبال بالکانیزه کردن سوریه افتاد. بر اساس این برنامه ترکیه به هر شیوه ای که بود ناتو را به این منطقه کشاند و از ناتو در خواست کرد که در مرز دو کشور موشک های پاتریوت مستقر کند و با قطر و عربستان برای اعزام پول و اسلحه برای شورشیان سوری هماهنگی و همراهی کرد. این اقدامات نه تنها باعث سردی روابط بلکه باعث اختلاف بین ترکیه و همسایگانش و حتی بزرگترین همسایه اش یعنی روسیه نیز شد. در مجموع می توان گفت سیاست ترکیه در قبال سوریه و همسویی با آمریکا و غرب، بخشی از سیاست های کلان ترکیه در منطقه، مبنی بر تلاش برای تبدیل شدن به کشوری تعیین کننده در منطقه می باشد. در ابتدای بحران، از اظهارات اردوغان نخست وزیر ترکیه و تمایل داود اوغلو و مشارکت فعال وی در نشست های وزاری امور خارجه کشورهای عربی این نکته نمایان می شد که بحران سوریه زمان زیادی را سپری نخواهد کرد؛ و به مدت کمتر از نه ماه نظام حاکم ساقط می شود. علی رغم اظهارات و جهت گیری تند و افراطی اردوغان در قبال پرونده تحولات سوریه، لکن این بحران همچنان ادامه دارد (عبدالباری: ۲۰۱۲).
۴-۷- دلایل تغییر رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه
در مورد دیدگاه ها و اقدامات ترکیه نسبت به تحولات سوریه و اهداف آن از ایفای نقش در بحران سوریه را می توان در قالب تئوری رئالیستی و موازنه قوا مورد بررسی قرار داد. در مورد عمده ترین اهداف ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه می توان به : توجه به منافع ملی، ایفای نقش رهبری در منطقه و ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای اشاره کرد. در ذیل اشاره ی کوتاهی به هر کدام خواهیم داشت.
۴-۷-۱- توجه به منافع ملی
اگر چه در دوره اردوغان و در راستای سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» ترکیه به گسترش روابط با سوریه پرداخت. اما در پی انقلاب های عربی رویکرد ترکیه نسبت به سوریه کاملاً عوض شد. زمینه اصلی این چرخش اولویت نگاه ترکیه در روابط با غرب می باشد. اما علی رغم بهبود روابط دو کشور طی سال های اخیر، چرخش رویکرد اردوغان نسبت به سیاست های بشار اسد در پی تحولات اخیر در سوریه ناشی از عوامل داخلی چون اهمیت به منافع ملی در سیاست خارجی ترکیه و عوامل خارجی چون نقش کشورهای خارجی به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا می باشد(برزگر،۱۳۹۲: ۳۱۰). بدیهی است که تمام بازیگران سعی دارند در سایر تحولات حداکثر منافع را بدست آورند. منافع ملی کشورها ایجاب می کند که بازیگران برای کسب منافع و اهداف تعریف شده خود در این تحولات نقش بازی کنند. ترکیه نیز به عنوان بازیگر منطقه ای حاضر در مسأله سوریه با تبعیت از آموزه‌های «رئالیستی» حاکم بر سیاست خارجی خویش در صدد بهره برداری بیشتر و به تبع آن تأمین حداکثری منافع ملی خویش در ابعاد گوناگون وجودی از طریق مشارکت در بحران سوریه بوده است. دولت ترکیه ضمن تبعیت از اصول و مبانی شکل دهنده سیاست خارجی خویش که مبتنی بر آموزه‌های واقعگرایانه که تأکید بر قدرت به خصوص ابعاد نظامی آن، اولویت بخشیدن به منافع ملی، اعتقاد به شرایط هرج و مرج گونه (آنارشیک) نظام بین الملل، فقدان اقتدار مرکزی در سیاست بین الملل، عقلانیت رفتاری دولت‌ها در تامین حداکثری منافع ملی و همچنین عدم امکان توسعه همکاری های بین المللی از ویژگی‌های بارز آن می ‌باشد، از همان ابتدا به عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار فارغ از ابعاد منفی یا مثبت ماهیت تأثیرگذاری خویش، در بحران سوریه شناخته شده است که از آغاز بحران در سوریه سعی کرده است با حمایت از نیروهای معارض داخلی و تقویت آن‌ ها، زمینه‌های سرنگونی بشار اسد را فراهم کرده و در نهایت با سقوط نظام سیاسی سوریه به آنچه که می‌خواست و در صدد آن بوده است یعنی تغییر ساختاری نظام سیاسی سوریه و متعاقب آن تحقق مقام مرجعیت منطقه ای ترکیه از این راه، دست یازد. واقعیت این است که ترکیه از همان ابتدا در راستای تحقق «حاصل جمع جبری صفر» وارد بازی استراتژیکی با سوریه شد. به این معنا که هر میزان امتیازی که ترکیه به دست خواهد آورد به همان میزان امتیاز را سوریه باید از دست بدهد. یعنی نتیجه برای دولت ترکیه مثبت و برای سوریه منفی باشد. یا به عبارت بهتر، برآیند و نتیجه نهایی بازی برد ترکیه و باخت سوریه شود (خوشایند، مهر۱۳۹۱).
۴-۷-۲- ایفای نقش رهبری
ترکیه در تلاش است به جای جایگاه بی طرفانه در امور خاورمیانه، تبدیل به بازیگری مهم در این منطقه گردد(امیدی و رضایی، ۱۳۹۰: ۲۳۳). اهمیت ترکیه در منطقه به شکل مستمر، در حال افزایش است و تمایل ترک ها برای تبدیل شدن به بازیگر اصلی منطقه، بر بیشتر تلاش‌های دیپلماتیک آنها سایه انداخته است، اما دقیقاً نمی توان سیاست ترکیه را تعریف کرد. آشکار است که ترکیه به انتقاد شدید از بشار اسد و حکومت بعث این کشور می پردازد و اظهارات ترک‌ ها هر روز به مواضع سران آمریکا نزدیکتر می شود. ترک‌ ها پناهندگان سوری را که خواهان عبور از مرزها هستند در پناه خود می گیرند(والرشتاین، ۲۰۱۲). یکی از اهداف اصلی ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه را باید در بلند پروازی های آنکارا در دست یابی به نقش رهبری سیاسی در منطقه دانست. ترکیه در صدد است با بهره گیری از نفوذ خود در سطح منطقه در ظاهر با حمایت از اعتراضات مردمی در خاورمیانه به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت نرم در سیاست خارجی خود استفاده کند تا در صورت بروز هر گونه تغییر در کشورهای منطقه جای پای خود را در سیاست های دولت های بعدی باز کند. در این میان ترکیه نیز ضمن همراهی با غرب و تثبیت موقعیت خود به عنوان مدلی میانه رو و مترقی از کشوری اسلامی، خود را به عنوان بازیگری مهم در جهان اسلام و خاورمیانه مطرح خواهد کرد. از سوی دیگر با ادامه حمایت از فلسطین خود را به عنوان پرچمدار مقاومت در منطقه معرفی خواهد نمود (برزگر،۱۳۹۲ :۱۹۳).
۴-۷-۳- ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای
تحولات اخیر در خاورمیانه را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای دانست. هر گونه جابه جایی در ساخت قدرت سیاسی کشورهای منطقه، دارای ییامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر، جا به جایی قدرت و رهبران سیاسی در خاورمیانه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در سطح منطقه ای می شود بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تری در حوزۀ امنیت منطقه ای دانست. بنابراین تحولات مربوط به بهار خاورمیانه بر معادله قدرت و موازنه منطقه ای خاورمیانه تأثیرگذار خواهد بود. در این راستا کشورهایی همانند ترکیه و عربستان در صدد برآمدند تا بر موازنۀ منطقه ای تاثیر به جا گذارند. بنابراین ترکیه و بازیگرانی که نقش رقیب منطقه ای ایران ایفا می نمایند، تلاش دارند تا نقش ایران در برقراری امنیت منطقه ای در خاورمیانه را کاهش دهند. به همین دلیل از یک سو درصدد تغییر موازنه قدرت منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران هستند، از سوی دیگر تلاش می کنند تا موج های جدید نوگرایی را در حوزه شکل بندی های قدرت منطقه ای تحت تأثیر قرار دهند(مصلی نژاد،۱۳۹۱: ۳۵). ترکیه همواره ایران را به عنوان یک رقیب در منطقه می بیند. این کشور رقابت تاریخی در خاورمیانه با ایران دارد اگر چه این رقابت یک رقابت یک رقابت نرم ژئوپلیتیکی می باشد که در سال های گذشته شدت بیشتری پیدا کرده است.
بعد از حمله آمریکا به عراق و بدنبال آن خروج نظامیان آمریکایی، ایران نقش فعال تری در عراق پیدا کرده است، علاوه بر آن از طریق گروه های طرفدار خود در لبنان توانست جایگاه خود را در این کشور تثبیت کند؛ همچنین خواهان برقراری و گسترش روابط با مصر می باشد ؛ از طرف دیگر حمایت های مطلق ایران از نظام اسد باعث بی اعتمادی گروهی از مردم سوریه شده است، از این زمان فرصت برای ترکیه هموار شد که با ایجاد تغییر در نظام سوریه، این کشور را از هم پپیمانی با ایران جدا کند. به خصوص که ترکیه از حمایت آمریکا نیز برخوردار است(نیفین، ۲۰۱۱). از یک دهه گذشته همواره این مسأله در سطح منطقه مطرح بوده است که توازن استراتژیک منطقه ای به هم خورده است و ایران جایگاه ویژه و برتری در سطح منطقه به دست آورده است، از جمله کشورهای منطقه که نسبت به این مسأله واکنش نشان دادند رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بودند و در مقابله با ایران، تشییع و مقاومت برآمدند. بعد از تحولات اخیر منطقه ترکیه نیز به تدریج به این جریان نزدیک شده است و درصدد جلوگیری از نقش ایران در منطقه پرداخت.
آنکارا معتقد است در صورتی که بشار اسد حفظ شود، موازنه بین ایران، عراق و سوریه دسترسی ترکیه به خاورمیانه را با مشکل مواجه خواهد کرد. ترکیه بر این تصور بوده است که با تغییر نظام حکومتی در سوریه و روی کار آمدن دولتی نزدیک و همراستا، می تواند حوزه نفوذ خود را در منطقه خاورمیانه و شرق مدیترانه گسترش دهد. به همین دلیل سیاست خارجی این کشور برای اینکه در آینده جای پای محکمی در سوریه برای خود ایجاد کند به حمایت مخالفین بشار اسد پرداخته است. رئالیسم حاکم بر سیاست خارجی آنکارا، سیاستمداران ترک را واداشته است تا از نخستین روزهای آغاز تحولات سوریه تمام قد در مقابل دمشق قرار گرفته و با بهره گرفتن از تمامی اهرم‌های تحت اختیار خود اعم از قابلیت‌های سیاسی، توانمندی‌های اقتصادی، پتانسیل‌های استراتژیکی، امتیازات ایدئولوژیکی و نفوذ فرامنطقه‌ای، بدنبال تحقق اهداف از پیش تعریف شده خویش در ابعاد سیاسی، امنیتی، ایدئولوژیکی و… با بهره گرفتن از تحولات سوریه و فرصت‌های ناشی از بحران موجود در دمشق باشند. حمایت از اپوزیسیون سوری و برگزاری کنفرانس برای آن ها در ترکیه و همچنین پذیرایی از مردم سوریه در مرزهای مشترک دو کشور، نشان‏دهنده تمایل ترکیه برای تغییرات سیاسی در سوریه است. این سیاست ترکیه می ‏تواند منجر به تضعیف جایگاه ایران در سوریه و در نتیجه در لبنان و غزه شود و توازن منطقه‏ ای را به ضرر ایران تغییر دهد(برزگر،۱۳۹۲ :۱۵۴).
۴-۸- چالش ها و فرصت های ترکیه نسبت به رویکرد خود در تحولات سوریه
بحران سوریه همزمان تأثیرات مثبت و منفی متعددی برای ترکیه دارد و با توجه به مجاورت جغرافیایی و پیوندهای قومی – فرقه ای بین ملت دو کشور، این تأثیرات گسترده و عمیق خواهد بود. در حالی که پیشرفت بحران بر اساس اهداف و سیاست های ترکیه می تواند دستاوردهای مهم و تعیین کننده ای برای این کشور داشته باشد، به همان نسبت پیامدهای منفی بحران برای ترکیه خطر ساز و تهدید آور است. در شرایطی که برخی پیامدهای منفی بحران سوریه برای ترکیه نمودار شده است، در مورد دستاوردهای راهبردی تحولات برای این کشور نمی توان با اطمینان سخن گفت.
در مورد دستاوردهای مثبت بحران سوریه برای ترکیه، مقامات ترک امیدوار هستند که با محقق شدن تغییر رژیم در سوریه و به قدرت رسیدن دولتی همگرا متشکل از گروه های نزدیک مانند اخوانی ها بتوانند در دو حوزه منافع ژئوپلیتیک و موازنه قدرت منطقه ای دستاوردهایی تعیین کننده کسب کنند(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۵۹). ترکیه قبل از بحران سوریه دکترین عمق راهبردی را در روابط با سوریه به صورت افزایش نفوذ اقتصادی و گسترش روابط سیاسی تعریف کرد. اما پس از آغاز ناآرامی ها در سوریه، فرصت را برای توسعه نفوذ ژئوپلیتیک خود در این حوزه به عنوان جزئی از امپراطوری عثمانی در گذشته مناسب دید. این سیاست در قالب نوعثمانی گری ترکیه در منطقه تفسیر و گفته می شود راهبرد ترکیه در بی معنا کردن مرز ها به صورت دوفاکتو و در عین احترام به استقلال ملی، الزامات ژئوپلیتیک برای بازگشت به حیات خلوت امپراتوری عثمانی به وجود می آورد. بر این اساس یکی از دستاوردهای محتمل ترکیه در صورت تحقق سیاست تغییر رژیم در سوریه گسترش نفوذ ژئوپلیتیک این کشور در حوزه سوریه و مدیترانه است که ترکیه را از مزایای مهم سیاسی، اقتصادی و منطقه ای برخوردار خواهد کرد(فلاح، ۱۳۹۰: ۲۳۹).
دومین دستاورد ترکیه در صورت تغییر رژیم در سوریه و روی کار آمدن دولتی همراستا و متحد در این کشور برای ترک ها ارتقای جایگاه این کشور در موازنه قدرت منطقه ای است. ترکیه تاکنون در حوزه مدیترانه نقش فعالی ایفا نکرده است، لذا گسترش نفوذ در نتیجه تغییر رژیم در سوریه می تواند ضمن کاهش نقش ایران و محور مقاومت به افزایش نقش ترکیه در این منطقه بینجامد که در این صورت جایگاه منطقه ای نوین و مهمی برای ترک ها در خاورمیانه رقم خواهد زد(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۶۱).
اما تبعات منفی و تهدیدهای بحران سوریه با تداوم و تشدید این بحران، در ابعاد مختلف برای ترکیه بروز کرده است یا انتظار بروز آن وجود دارد. مهم ترین این تهدیدها و پیامدهای منفی را می توان شامل مشکل کردی و خودمختاری کردهای سوریه، نارضایتی داخلی در ترکیه، رشد و گسترش افراط گری ناامنی و تروریسم در ترکیه و محیط پیرامونی آن و گسترش اختلافات و رقابت های منطقه ای ترکیه برشمرد.
اشتباهات محاسبه ای ترکیه در مورد بحران سوریه، علاوه بر مشکلاتی که در سیاست خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است، در سطح داخلی نیز دولت اسلام گرا را با چالشهایی مواجه کرده است. اولین مسأله ناشی از بحران سوریه، بالا گرفتن مجدد مشکل کردهاست؛ مشکلی که همواره وجود داشته است و به واسطه این حوادث تشدید شده است. مشکل کردها یکی از عمده ترین مشکلات ترکیه در دهه های گذشته بوده است. در حالی که وضعیت کردهای شمال عراق در طول دو دهه گذشته، به خصوص پس از سال ۲۰۰۳ به دغدغه ای مهم برای ترکیه تبدیل شده است، بحران سوریه و شرایط جدید کردهای سوریه مسأله کردی را به صورت بسیار جدی تری برای مقامات ترک به عنوان تهدید امنیتی مطرح کرده و این معضلی است که بسیاری از محاسبات ترکیه در خصوص بحران سوریه را به هم زده است. عقب نشینی بخش اصلی نیروهای سوریه از مناطق کرد نشین و در نتیجه، کنترل شهرهای این منطقه توسط جنگجویان کرد و هم چنین ائتلاف و همگرایی گروه های کرد برای اداره این منطقه از تحولاتی مهم است که ترک ها را نگران کرده است. اما نگرانی اصلی ترکیه آن است که تنها سازمان قدرتمند کرد در سوریه به نام اتحاد دموکراتیک پیوندهای نزدیکی با پ.ک.ک دارد، لذا فضایی جدید برای قدرت گرفتن و فعالیت نظامی این گروه ایجاد می شود(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۶۱) این مسأله مجدداً پررنگ شده است و ممکن است ترکیه بیش از پیش با این چالش مواجه شود. این اتفاق ناشی از تحولاتی است که در وضعیت کردهای سوریه پیش آمده است و تداوم بحران یا گسترش آن می تواند روز به روز بحران کردی در ترکیه را تشدید کند.
با گسترش ناآرامی ها در سوریه و خروج نیروهای دولتی این کشور از مناطق شمالی کردنشین، شرایط برای ظهور دوباره منطقه خودمختار کرد در آنسوی مرزهای ترکیه، پس از عراق این بار در سوریه فراهم شده است. این موضوع با توجه به تأثیر بر وضعیت و تقاضاهای کردها در داخل مرزهای ترکیه به چالشی جدی برای این کشور تبدیل شده است. ادامه اختلاف و طرد گروه های کرد از سوی مخالفان دولت سوریه، از یک سو باعث رادیکالیزه شدن گروه های کرد این کشور خواهد شد. از سوی دیگر در اختیار گرفتن کنترل شهرهای کردنشین بدون همکاری با مخالفین حکومت سوریه، به کردهای این کشور این توانایی را خواهد بخشید. بدون تردید این وضعیت در راستای منافع و امنیت ملی ترکیه نخواهد بود(برزگر،۱۳۹۲ :۲۱۰-۲۰۸). مشکل دیگری که می توان برای دولت آنکارا متصور شد، مواجهه دولت با واکنش و نارضایتی های علوی های ترکیه است. به هر حال حدود بیست درصد جمعیت ترکیه را علوی ها تشکیل می دهند. علوی ها از سیاست ترکیه در قبال سوریه که با مسائل فرقه ای و طایفه ای ترکیب یافته ناراضی هستند، این گروه از پتانسیل لازم برای ایجاد چالش برای ترکیه برخوردار است. این مسأله به نارضایتی ها در ترکیه افزوده است.
مسأله دیگری که بسیاری آن را خطری جدی برای ترکیه ارزیابی می کنند، رشد افراطی گری در منطقه است. به هر حال سوریه، در همسایگی ترکیه مرکز تروریست ها و اسلام گرایان افراطی، القاعده و سلفی ها شده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که این رادیکالیسم به درون مرزهای ترکیه نیز سرایت نکند. گسترش تروریسم در منطقه، به خصوص ورود گروه های تروریستی مختلف مانند القاعده به سوریه در بلند مدت به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی ترکیه خواهد بود(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۶۱).
 
 
 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:01:00 ق.ظ ]