جهتگیری کلی نظرات وی چگونه است؟
نظر وی در باب توحید(تشبیه) چیست؟
افکار و فرقههایی که به او منسوب است تا چه میزان با روایات وی در منابع امامیه سازگار است؟
۳٫ فرضیه های تحقیق
بر اساس دادههای رجالی و روایات اعتقادی و با نگاهی جامع به کتاب های ملل و نحل پیشگامی هشام بن سالم و جایگاه ممتاز علمی وی در میان اصحاب ائمه رخ نمایی می کند. لذا اندیشههای کلامی او در بحث توحید، امامت و … قابل بررسی است. او با داشتن وجهه مورد قبول در میان اندیشمندان معاصر خود به تبیین، تئوری پردازی و به دفاع از آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام در مقابل شبهه افکنی جریان های رقیب میپرداخت. فرضیه ما این است که احتمال خطاروی هشام بن سالم در برخی از تئوریهای کلامیاش مانند تشبیه وجود دارد لکن در پرتو تعلیمات امام صادق علیه السلام به اصلاح آن پرداخته است. البته لغزش او در مقام تئوری پردازی بوده و از منظر باور بسیار دشوار است که اندیشه های منسوب به او را بپذیریم.
با توجه به بررسی تحقیقی و تحلیلی منابع شیعه، اهل سنت و آثاری که به هشام بن سالم منسوب است، در یک فرضیه کلی می توان این ادعا را مطرح کرد که هشام بن سالم جایگاه ممتازی نزد اصحاب ائمه علیهم السلام داشته است. او در علوم مختلفی مانند: فقه، تفسیر ، حدیث و بیش از همه کلام تبحر داشته و در تبیین و دفاع از آموزه های شیعه پرتلاش بود. هشام بن سالم به تئوری پردازی آموزههای مکتب اهل بیت علیهم السلام پرداخته و با بزرگان فرق مختلف به مناظره کرده است. همچنین در مسائل علمی بسیار پرتلاش و گروه های مختلفی از علوم وی بهره جستند. لکن جریانهای رقیب به ویژه معتزله در بازخوانی اندیشه های او دچار کژ فهمی شدند و در پی آن اندیشه های او را غیر واقع گزارش کردند.
۴٫ پیشینه تحقیق
با بررسی که صورت گرفت، تنها اثر مستقل در مورد هشام بن سالم، تلاش خضر محمد نبها در جمع آوری روایات هشام بن سالم در قالب و عنوان مسند هشام بن سالم است. پیش از این درباره اندیشهها، رویکرد کلامی یا جریان فکری هشام بن سالم پژوهش مستقلی انجام نشده است. البته در چند پژوهش به هشام بن سالم اشاره رفته است، مهمترین آن کتاب «علم الکلام والمجتمع» اثر جوزف فان اس است. او مدخلی را به هشام بن سالم اختصاص داده است. فان اس، هشام بن سالم را در کنار مومن طاق و هشام بن حکم از شمار افرادی قرار می دهد که در شکل گیری کلام شیعی نقش آفرینی می کنند.[۱] علی سامی نشار در کتاب “نشاۀ الفکر الفلسفی فی الاسلام” نیز بحثی در مورد هشام بن سالم دارد و اندیشه تشبیه را به وی نسبت میدهد.[۲] محقق جعفری در مقاله مفصل “الکلام عند الامامیه” نسبت دادن اندیشه تشبیه به هشام بن سالم را به بوته نقد کشیده است.[۳] و سید محمد هادی گرامی در نخستین مناسبات فکری تشیع به بررسی موقعیت اجتماعی هشام بن سالم و مقایسه آن با هشام بن حکم پرداخته است و جای تعجب دارد که نفوذ اجتماعی هشام بن سالم را تا جایی پیش می برد که حتی شخصیت هایی مانند زراره و محمد بن مسلم را تابع مدرسه فکری هشام بن سالم معرفی می کند[۴]. جای بسی تامل است که فرد تاثیر گذاری مانند هشام بن سالم هنوز شخصیت و اندیشه شناسی نشده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
مباحث و مفاهیم اولیه
دانش کلام[۵]
دانش کلام یکی از دانشهای اسلامی است و در زمینه عقائد و معارفی سخن میگوید که بایستی یک مسلمان آنها را ادراک نموده و معتقد شده و به آنها ایمان بیاورد.[۶] این دانش از مراحل ابتدایی خود در عصر بعد از پیامبر آغاز گشته و به تدریج به تکامل رسیده است. علم کلام امروزه یکی از دانشهای بنیادین و اصیل و کلیدی در معارف اسلام در کنار دانش تفسیر و فقه و اخلاق و سایر علوم به حساب میآید. گرچه سخن از تاریخ و سیر مباحث این دانش و اشاره به موضوعات و مسائل مطرح در آن خارج از هدف این تحقیق است، اما به دلیل اینکه این تحقیق خود به دنبال بررسی اندیشههای یکی از اندیشمندان این دانش در میان متکلمین کوفه است، بایستی در مورد این دانش و سیر تاریخی و محتوای آن و اشاره به نحلههای شاخص فکری و متفکرین شاخص به طور کوتاه سخن به میان آورد تا مقدمهای برای ورود به موضوع اصلی پژوهش باشد. بنابر این در این قسمت وارد این موضوع شده است و به طور اجمالی مطالبی از قبیل تاریخچه و ادوار و نحلهها و از مدرسههای کلامی شیعه نام برده و بخاطر قرار گرفتن هشام بن سالم در مدرسه کلامی کوفه به بررسی آن پرداخته می شود.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
ادوار تاریخی کلام شیعه
دانش کلام مانند فقه و حدیث، دانشی به طور کامل اسلامی و برگرفته از نصوص دینی و موضوع آن اصول و اعتقادات دینی[۷] است. با تحقیق در تاریخ صدر اسلام این مطلب به دست میآید که شروع علم کلام توسط شیعیان و خاستگاه اصلی آن مسأله امامت است. اولین اختلاف کلامی در جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله اختلاف طیفی از صحابه که به شیعیان علی علیه السلام شهرت پیدا کردند با حامیان دستگاه خلافت[۸] در این مسأله بود. چون اختلاف به طور طبیعی مستلزم مخاصمه و مخاصمه، مستلزم مناظره و مناظره هم به صورت کلامی و جدلی و ایراد حجت بر مدعی است پس میتوان نحوه شکل گیری دانش کلام را به دست آورد؛ طبق این ادعا میتوان گفت، شروع بحثهای کلامی و استقرار روشها و شیوههای آن در میان شیعیان زودتر از دیگر فرقهها است.[۹]
با پیدایش اختلافات جدید در میان مسلمانان گروههای دیگری شکل گرفت و تمامی فرقهها برای استوار ساختن مبانی و شفاف سازی و تبیین مرز اعتقادات و نظرات خود با دیگر نحلهها به فکر استحکام بخشی آن از طریق استنباط از منابع دینی افتادند. در فرایند استنباط، فهم و تبیین معتقدات دینی گرچه رویکرد اصلی صحابه و دانشمندان صدر اول به آیات قرآن و احادیث بود اما درک و تعقل اشخاص به عنوان عضوی از جامعه با تفکر خاص و یا سابقه در ادیان دیگر و اختلافات سیاسی موجب شد که بعد از عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه اسلامی آنروز نحلههای مختلف فکری و فرقهها شکل گیرند.[۱۰] مجموعه عوامل «درون دینی» و «برون دینی»[۱۱] شکل گیری فرقهها عبارتند از: ۱ـ گرایشات حزبی و تعصبات قبیلهای. ۲ـ فهم غلط در اعتقادات دینی و لجاجت در تعیین حقایق. ۳ـ منع کتابت و تدوین حدیث و سخن گفتن از احادیث. ۴ـ میدان دادن به «احبار»[۱۲] و «رهبان»[۱۳] در سخن گفتن از عهدین. ۵ـ اصطکاک فرهنگی و برخورد تمدنی. ۶ـ پدیده اجتهاد در مقابل نص.[۱۴] ۷ـ تاثیر عرضه شبهات با رویکرد ایجاد تغییر در نظرات و آراء مردم. ۸ـ اغراض و هدفهای شخصی سیاستمداران. ۹ـ وجود عوامل نفوذی در میان مسلمانان و به طور خصوص در میان شیعیان در جهت ایجاد تفرقه. ۱۰ـ عدم تحمل کرامات صادره از امامان که منجر به پیدایش برخی فرقههای شیعی شد. ۱۱ـ مخفی نگاه داشتن عقاید خود از فرزندان و اطرافیان که باعث از بین رفتن عقاید اصیل و گسترش عقاید بیگانه در میان شیعیان شد.[۱۵]
پیدایش انشعابات در میان این نحلهها و ظهور نحلههای ترکیبی جدید منجر به تکوین فرقههای[۱۶] متعدد در میان مسلمانان گشت گرچه این فرقهها در ابتدای تکوین به صورت یک جمعیت و گروه اجتماعی با اعتقادات خاص در جامعه اسلامی اعلام حضور نمودند، اما به مرور زمان جهت اثبات حقانیت خود و اعلام موجودیت رسمی وارد مناظره با یکدیگر گردیده و در دورههای بعدی شروع به کتابت و تدوین اعتقادات خود در قالب تک نگاریها در مورد تک تک موضوعات اعتقادی نمودند و در مرحله بعدی دست به تدوین منظومههای اعتقادی زدند.[۱۷]در طی مراحل زمانی سیر دانش کلام مناطق و شهرهای خاصی در جهان اسلام مرکزیت کلامی پیدا کرده و یا مجموعهای از متکلمین با رویکرد خاص در منطقهای جغرافیایی گرد هم آمده و به مرور مدرسههای کلامی و مکاتب کلامی در این مناطق شکل گرفت و در هرکدام از این مدرسهها آثار کلامی به منصه ظهور رسید و این آثار به عنوان یک میراث به دانشمندان طبقههای بعد در سایر زمانها و مکانها منتقل شد.
سیر دانش کلام در دو شاخه اصلی مسلمانان یعنی شیعه و اهل سنت با فراز و نشیبهایی همراه بوده و گاهی در منطقهای جرقه یک جریان کلامی با حضور برخی از متکلمان زده شده و در جای دیگری مکتب کلامی دیگری رو به افول نهاده است و در زمان های بعدی دوباره جریانی احیاء شده و با قالب جدید خود را عرضه نموده است و یا مکتبی کلامی با ترکیبی از اعتقادات جریانهای گذشته قدم در عرصه کلام گذاشته و در جامعه مسلمین به عرضه افکار و نظریات خود پرداخته است.[۱۸] اینگونه است که در تاریخ اسلام مشاهده میشود فرقه شیعه و خوارج و مرجئه و اهل حدیث در ابتدا هویت رسمی پیدا کرده و سپس معتزله قدم به عرصه نهاده و در مقابل اهل حدیث و شیعه جبهه گیری نموده و در دوره بعدی از میان این سه فرقه فرقههای دیگری با اختلافات کلامی ظاهر شدند که در کتب ملل و نحل به نام این فرقهها و اعتقادات آنها در گذشته جهان اسلام اشاره شده که البته بسیاری از این فرقهها امروزه طرفدارانی نداشته و فقط نام آنها باقی مانده[۱۹] و برخی دیگر هنوز دارای اسم و رسم و طرفدارانی بوده و در تکاپوی حفظ موجودیت و گسترش خود در میان سیل افکار جدید انسانها میباشند.[۲۰]
کلام شیعه دارای چهار مرحله و دوره میباشد که این ادوار از زمان تکوین شروع گشته و تا به امروز رسیده است که عبارتند از:
۱ـ دوره شکل گیری و تکوین علم کلام.۲ـ دوره رقابت کلام با فلسفه و تعامل میان کلام و فلسفه.
۳ـ دوره ادغام کلام با فلسفه.۴ـ دوره احیاء و نوسازی کلام.
دوره اول خود متشکل از سه مرحله میباشد که عبارتند از:
۱ـ مرحله آغاز و پیدایش علم کلام (کلام توصیفی سیاسی).۲ـ مرحله پیدایش کلام نظری (دوره تبیین).
۳ـ مرحله شکل گیری منظومههای اعتقادی و تدوین علم کلام (دوره تدوین).
مدرسه های کلامی شیعه
کلمه مدرسه در زبان عربی با معادل فارسی مکتب از نظر لغوی به مکان نوشتن یا مطلق تعلیم اطلاق میگردد[۲۱]و در قدیم مکتب به جایی گفته میشد که در آن به کودکان خواندن و نوشتن یاد میدادند اما کاربرد امروزی کلمه به عنوان یک اصطلاح کاربرد پیدا کرده و به «مجموعه اندیشهها و افکار یک استاد که در جمعی نفوذ یافته باشد یا یک نظر فلسفی و ادبی و جز اینها»[۲۲] اطلاق میشود که مجموعه اندیشههای اعضای یک مکتب دارای جهت گیری هماهنگ و همسو بوده و ایدئولوژی مستقل و متفاوت با دیگر اندیشهها را پدید میآورند.[۲۳] به تعریف دیگر: «مدرسه یا مکتب[۲۴] در اصطلاح به یک جریان علمی مرتبط با یک منطقه جغرافیای گفته میشود که در آن تعدادی دانشمند متخصص در آن علم بر روی موضوعی با روش خاصی فعالیت علمی[۲۵] نموده و به تولید علم و نظریه در ان رشته علمی پرداختهاند.» مقومات شکل گیری یک مکتب و مدرسه را میتوان در محورهای ذیل ذکر نمود:
۱ـ مؤسس مکتب که میتواند فرد یا گروهی همسو در جهتی خاص با برخورداری از قدرت تأثیر گذاری بر اعضای مکتب۲ـ شاگردان و رهروان مؤسس مکتب که وظیفه نشر افکار مؤسس یا تقویت و دفاع از آن را بر عهده دارند.۳ـ استقبال و پذیرش محیطی است که مکتب در آن شکل.[۲۶]
در جهان تشیع مکتبها و مدرسههای کلامی مختلفی به موازات مکتب های فقهی[۲۷]در قالب دورههای مختلف از ادوار علم کلام شکل گرفت و هرکدام دارای نقطه شروع و اوج و نقطه افول بوده است. مدرسههای مهم و مشهور دانش کلام شیعه عبارتنداز:
۱ـ مدرسه مدینه ۲ـ مدرسه کوفه ۳ـ مدرسه قم ۴ـ مدرسه بغداد ۵ـ مدرسه ری ۶ـ مدرسه حله ۷ـ مدرسه جبل عامل ۸ـ مدرسه فارس ۹ـ مدرسه اصفهان ۱۰ـ مدرسه بحرین ۱۱ـ مدرسه تهران ۱۲ـمدرسه نجف۱۳- مدرسه خراسان ۱۴ـ مدرسه قم معاصر.[۲۸]
مدرسه کلامی کوفه [۲۹]
در دوره معاصر با حیات امام باقر و صادق (علیهما السلام) شرایطی پدید آمد و افرادی از اصحاب دانشمند این دو امام (علیهما السلام) در شهرکوفه گرد هم آمدند و در این منطقه یک مدرسه کلامی شیعی شکل گرفته و برای اولین بار در جهان اسلام نظریه پردازی در زمینه کلام آغاز شد. این جریان کلامی با گرفتن معارف دینی از محضر دو امام فوق الذکر[۳۰] توانست مناطق همجوار مانند بغداد پایتخت حکومت اسلامی را تحت الشعاع خود قرار دهد و مبدء پیدایش جریانهای کلامی متاخر در مناطق دیگر شود. ریشه پیدایش این مدرسه را باید در زمان حکومت و خلافت امام علی علیه السلام جستجو کرد که با هجرت امام از مدینه به کوفه و گرد آمدن اصحاب دانشمند و با فضیلت به دور حضرت در این شهر یک گروه علمی در معیت امام علیه السلام و فرزندانش تشکیل شده و این شهر را به مرور زمان تبدیل به مرکزی برای شیعیان نمود و این مرکزیت تا زمان انتقال دانش شیعه از این شهر به قم و بغداد حفظ شد. پیدایش رسمی این مدرسه از عصر صادقین[۳۱] (علیهما السلام) میباشد. قبل از این دوره به خاطر مشکلاتی از قبیل فشار حاکمان بنیامیه و به حاشیه رانده شدن شیعه و صرف نیروی شیعه بر حفظ موجودیت خود در میان سایر فرقههای اسلامی، چنین فرصتی برای جامعه شیعه پیش نیامد[۳۲] که متفکرینی در حد دانشمندان کوفه وارد عرصه نظریه پردازی درکلام شوند اما در این دوره عوامل مختلفی دست به دست هم داد و این فرصت برای جامعه علمی شیعه پیش آمد که بتواند به عنوان یک قدرت پیشتاز عرصههای کلامی در جهان اسلام، مدرسه کلامی بزرگی در کنار سایر رشتهها، از قبیل فقه و حدیث و تفسیر و تاریخ و غیره بر پا کند. در این مدرسه متکلمان شاخص شیعه همزمان با شرکت در مناظرات شفاهی، شروع به تدوین کتابهایی در موضوعات کلامی به صورت تکنگاری نمودند.
این مدرسه با آن عمق دانش و متفکرین زبردست در دورههای بعدی به خاطر فشارهای خلفای عباسی و کم شدن حضور ائمه (علیهم السلام) و تحت فشار و پیگرد قرار گرفتن اصحاب ائمه[۳۳] و عوامل دیگری که نیاز به پژوهش مستقل دارد رو به افول نهاد. البته ادامه جریان حدیث گرا به مرور زمان، به شهر قم منتقل شد و بخشی از جریان عقل گرا هم وارد بغداد گردید.[۳۴] و ادامه میراث علمی کوفه را از این به بعد باید در دو شهر فوق جستجو کرد.
شرایط حاکم در فضای علمی کوفه
با دقت در منابع رجالی و تاریخی و احادیث به این مطلب میرسیم که در فضای علمی کوفه شرایط خاصی برای شیعه وجود داشته و مجموعه این شرایط در کنار همدیگر منجر به خیزش عظیم کلامی در این منطقه جغرافیایی شده و شیعه در گذشته خود توانسته بزرگترین مدرسه علمی را در این منطقه شکل داده و سایر مناطق را تحت الشعاع این مدرسه قرار دهد که این شرایط عبارتند از:
۱ـ بودن مجموعهای از خاندانهای دانشمند شیعی[۳۵] بسیار علاقهمند به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این منطقه که سابقه تشیع برخی از این خاندان به زمان حکومت امام علی (علیه السلام) در این شهر باز میگردد.[۳۶]
۲ـ وجود تاکید بر خرد ورزی و اندیشه در آموزههای شیعه.[۳۷]
۳ـ قرار گرفتن کوفه در مرکزیت عراق به عنوان مرکز ثقل تفکرات مختلف ادیان و اندیشههای بیرونی.
۴ـ دور بودن این شهر از فضای تعصب آلود اهل حدیث و در حاشیه امن بودن این شهر نسبت به مراکز قدرت سیاسی که همیشه شیعیان در مراکز قدرت مانند مدینه و بغداد تحت فشار بودهاند.
۵ـ مقارن بودن این دوره کوفه با ترجمه و ورود دانش یونان و تمدنهای همجوار.
۶ـ متصل بودن دانشمندان شیعه به منبع وحیانی و استفاده عمیق از سخنان اهل بیت (سلام الله علیهم) و عرضه نظریات بر امامان (علیهم السلام) و در نتیجه آن، قدرت داشتن بر تبیین صحیح دین و توانایی پاسخ دادن به سوالات مطرح توسط قشر فرهنگی نوپا در میان مسلمان و تازه مسلمانها و دانشمندان ادیان دیگر.
۷ـ قدرت علمی پیدا نکردن جریانات رقیب در میان اهل سنت و عدم غلبه فرهنگ دانشمندان اهل سنت در عرصه نظریه پردازی که بتواند جریان علمی شیعه را منفعل کند.
۸ـ واگرایی جامعه اسلامی در حال عقلانیت پذیری از اهل حدیث و حمایتهای سیاسی انجام گرفته از اهل حدیث توسط حکومت بنی امیه که این عامل یک نوع اقبال به سود عقلگرایی در این برهه را اقتضاء میکرده است.
با توجه به عوامل فوق و دست به دست هم دادن مجموعه این شرایط و شرایط دیگر مدرسه بزرگ کلامی شیعه در کوفه شکل گرفت و این مدرسه دارای ویژهگیهای خاص و برجستهای شد که عبارتند از:
۱ـ علیرغم ورود به حوزه عقل گرایی نگاهش در تولید نظریه کاملا به معارف کتاب و سنت معطوف میباشد. شواهد زیادی برای این مسأله وجود دارد و توجه به بسیاری از روایات میتواند اثبات گر این مدعا باشد.[۳۸]
۲ـ با وجود اینکه رویکرد عمومی متکلمین آن عرضه نظریات کلامی، بر قرآن و سنت است ولی در مقام تولید و تبیین نظریههای کلامی کاملا از یک فضای آزاد اندیشی برخوردار بوده به گونهای که متکلمین دارای اختلافات و نظریات متنوع بوده و مناظراتی بین آنها صورت میگیرد و در عین هماهنگ بودن با یکدیگر در مسائل اصلی و اساسی اعتقادی، دارای برخی اختلافات کلامی نیز میباشند که البته به خاطر فاصله داشتن از مدینه و عدم دسترسی همیشگی به امام این اختلافات در فضای مناظرات کلامی بوده و در بسیاری از موارد نظراتشان را بر امام عرضه نموده[۳۹] و عقیده درست را انتخاب نمودهاند و مناظراتشان هم گاهی در حضور امام (علیه السلام) صورت میگیرد.[۴۰] و یا اختلاف نظر دو متکلم بر امام (علیه السلام) عرضه میشود و امام یکی از آن دو نظر را تأیید میکند[۴۱] و یا متکلمی دیگر داور مناظره قرار میگیرد.[۴۲]
۳ـ این مدرسه ادبیات خاصی دارد و خود به دنبال اصطلاح سازی است زیرا خود کوفه میدان تولید نظریه کلامی است و از ادبیات جریانات رقیب بهره نمیبرد و تحت الشعاع جریانات رقیب قرار نگرفته است. اصطلاحاتی مانند: «معرفت[۴۳]»، «ضرورری بودن معرفت»[۴۴]، «انیت و مائیت»[۴۵]، وسایر اصطلاحات کلامی که به وفور در روایات اندیشمندان کوفه موجود است.
۴ـ در این مدرسه رقابت شیعه با رقیبان متوازن و برابر است و یا دست کم میتوان گفت شیعه متاخر از اهل سنت نیست و متکلمان شیعه امثال هشام بن حکم و هشام بن سالم در این برهه جریانهای مخالف را به چالش کشانداند.
۵ـ کوفه چون در آغاز راه است به دنبال تک نگاری بوده و رویکرد کلی در تالیفات آن مسأله محوری میباشد. شاهد این مسأله حجم انبوه از کتابهای نوشته شده توسط دانشمندان شیعه در این مدرسه است که در کتب فهرست از قبیل فهرست نجاشی و شیخ طوسی و ابن ندیم از آنها نام برده شده است که در میان آن ها ما با منظومههای اعتقادی مواجه نبوده بلکه شاهد وجود تکنگاریهای فراوان در مسائل کلامی رایج آن روز هستیم.[۴۶]
۶ـ هر متکلم آن دارای تخصص در زمینه خاصی بوده است.[۴۷] و درجات تخصص آنها هم در کلام متفاوت بوده به گونهای که برخی از مناظره منع میشدهاند.[۴۸]
۷ـ کوفه اولین آزمون نظریه پردازی در جهان شیعه بلکه در جهان اسلام میباشد و دلیل این ادعا این است که قبل از پیدایش جریان کلامی شیعی در کوفه تفکر اهل حدیث حاکم بوده و از ورود به مباحث کلامی امتناع داشته و دانشمندان اسلامی صرفا حدیث نگار هستند و تالیفات صورت گرفته در میان مسلمانان چه شیعه و چه سنی منحصر به حدیث نگاری و ثبت وقایع میباشد اما پس از پیدایش مدرسه کوفه و به تکاپو انداختن مباحثات و مناظرات کلامی توسط متکلمین کوفه ناگهان شاهد پیدایش تالیفات کلامی و پیدایش دانشمندان متکلم محدث در میان شیعیان و دانشمندان صرفا متکلم در میان اهل سنت میباشیم.
۸ـ متکلمین کوفه دارای معارف عمیق بودهاند شاهد این مدعا نقل روایات بسیار دقیق و دارای معانی لطیف توسط این متکلمین هستیم که ورود به چنین حیطههای علمی و سؤال از منبع وحی، جهت به دست آوردن معارف عمیق و قابل اعتماد در هیچ مدرسه کلامی سابقه نداشته است.[۴۹]
جریانهای فکری شیعه در کوفه
در کوفه جریان های فکری اسلامی مختلفی وجود داشت و منظور از جریان های فکری مدرسه کوفه در این نوشتار، جریان های درونی مذهب شیعه امامیه سده دوم هجری است که در برهه ای از زمان تولید فکر کرده و بعد ها برخی از این ها منشأ پیدایش فرقه هایی به نام خود شدند و در یک تقسیم بندی کلی به دو گروه قابل تفکیک می باشند:
یک. کلامی- حدیثی؛ این جریان فکری که می توان از آن به عقل گرا یا متکلمان اولیه تعبیر کرد خود، به سه گروه کلی شخصیت های ممتاز کلامی، شخصیت های کلامی جریان ساز و شخصیت های منفرد کلامی قابل تقسیم است؛ از شخصیت های این مدرسه می توان به زراره، هشامین و مومن الطاق اشاره داشت.
دو. حدیثی – کلامی؛ این جریان فکری اگرچه به طور مستقیم نظریه پردازی نکرده و وارد مجادلات کلامی نشده است، اما به نقل احادیث کلامی علاقه نشان داده و نسبت به شفاف سازی جامعه از عقاید خرافی وارد عمل شده و در ضمن چهره فقهی، هدایت افکار را نیز دنبال می کرد؛ از شخصیت های این گروه می توان به ابان بن تغلب و محمدبن مسلم اشاره داشت.[۵۰]
مشکلات بحث و روش تحقیق
از آنجایی که مکتوبات کلامی متکلمان شیعه در طول زمانها به واسطه عوامل مختلفی از قبیل عدم حمایت حکومتها و تحت پیگرد بودن دانشمندان شیعه و یا محبوس شدن و وجود ضعف مالی و عدم سازماندهی در بین شیعیان و آتش سوزیها و سایر عوامل از بین رفته است ولی با وجود کم بودن منابع و فقدان روش مدون جهت استخراج نظرات این دسته از متکلمان میتوان از منابع موجود از قبیل احادیث نقل شده توسط این متکلمان و منابع رجال و برخی نقلهای تاریخی و سخنان صاحبان کتب ملل و نحل و سایر قرائن تا حدودی نظریات این متکلمان را به دست آورد و در این راستا مشکلاتی وجود دارد که عبارتند از:
۱ـ مهمترین مشکل در باب بررسی نظرات متکلمان شیعه در کوفه استخراج نظرات آنها از منابع موجود میباشد زیرا کتب ایشان در دست نیست و نظریات آنها به صورت پراکنده در کتابهای مختلف انعکاس یافته است.[۵۱]
۲ـ صاحبان کتب ملل و نحل چون اکثرا از اهل سنت هستند و خود دارای گرایشهای کلامی بر خلاف جریان شیعه میباشند و از طرفی هم در مقام تألیف و نقل نظرات فرقههای مختلف گرایشها و اعتقادات خود را دخالت دادهاند بنا بر این نمیتوان به سخنان آنها اعتماد کرد و منقولات آنها را نظرات متکلمان شیعه تلقی کرد و بایستی با احتیاط پیش رفت و بدون تایید ادعای نویسندگان کتب ملل و نحل با قرائن موجود در منابع شیعی اصیل نمیتوان انتسابات آنها را قطعی تلقی نمود.[۵۲]
۳ـ نظرات هشام بن سالم و تطورات عقیدتی او، طبق سیر زمانی و تاریخی در منابع منعکس نشده و دقیقا مشخص نیست که هشام بن سالم در کدام مرحله از عمر علمی خود به تشبیه یا جبر باور داشته و در چه زمانی تغییر نظر داده و از آنجایی که ممکن است یک متکلم تغییر مذهب و رویه اعتقادی داده باشد انتساب این سخنان به آنها باید مشخص باشد که مربوط به کدام دوره از عمر او بوده است ولی این مطالب ثبت نشده و یک محقق برای کشف حقیقت بایستی از مقایسه اقوال و روایات و بررسیهای دقیق و قرینهیابی استفاده کنند و این عمل خود زمان و منابع زیادی را میطلبد و از آن طرف هم بر حسب برخورداری هر محققی از منابع و روشهای مختلف و نظرات مختلف نظرات متفاوتی پیدا میشود.
۴ـ گر چه برخی از این انتسابات در احادیث شیعه از قبیل برخی احادیث کتاب شریف کافی[۵۳] و توحید صدوق[۵۴] و رجال کشی[۵۵] انعکاس یافته ولی در کنار این روایات روایاتی دیگر به واسطه هشام بن سالم از امام نقل شده که مخالف سایر نقلها و پرسشها از ائمه (علیهم السلام) است و جمع بین این مطالب و کشف حقیقت نیازمند به دقت و برخوردار بودن از اطلاعات رجالی و حدیثی و تاریخی گسترده است.
۵ـ وضعیت متکلمان عصر حضور، از جمله هشام بن سالم نسبت به امامان (علیهم السلام) به طور دقیق معلوم نیست از این جهت که چه اندازه از افکار و اندیشههای آنان بر امامان عرضه میشده و در چه مباحثی متکلمان حق آزاداندیشی داشته و آیا ملزم بودهاند که همه اندیشههای کلامی خود را بر امامان عرضه کنند؟ آیا هشام بن سالم دیدگاه خود در مورد تشبیه و… را به امام عرضه نموده یا نه؟ و در چه مواردی از طرف امامان مجاز به نظریه پردازی بودهاند و پرسش دیگر اینکه از فنون جدل در چه زمینههایی استفاده میکردهاند؟ به برخی از این نقاط مبهم در روایات و گوشه و کنار کتب رجالی اشاره شده ولی تحلیل و تبیین دقیق و سازماندهی شده از این موارد در تاریخ تفکر شیعه انجام نشده و این موارد در هالهای از ابهام قرار دارد که بدون شفاف سازی آن نمیتوان به طور دقیق این انتسابات را تحلیل نمود و در این زمینه نیاز شدیدی نسبت به تحقیق و شفاف کردن و بازسازی آن فضا احساس میشود. و استخراج نظرات متکلمان عصر حضور نیاز به تدوین روش دارد و هنوز فعالیت جدی در زمینه روششناسی استخراج اعتقادات آنها صورت نگرفته و اساسی ترین مشکل در زمینه اینگونه تحقیقات عدم وجود روش میباشد.
روش استخراج دیدگاه متکلمان مدرسه کوفه
با وجود از بین رفتن تألیفات متکلمان کوفه[۵۶] بخشی از مطالب آن تألیفات که اغلب به صورت روایت میباشد توسط روات، شاگردان و محدثان طبقه بعدی گزارش گردیده و به عنوان مهمترین منبع و در واقع منبع اصلی کشف آراء کلامی متکلمان است زیرا دأب آنان بر این بوده که معارف و اندیشههای خود را از منبع وحیانی دریافت نموده و حتی استنباطات خود را نیز به امام (علیه السلام) عرضه میکردهاند و در مقام تألیف نیز در مصنفات خود فقط روایات مورد قبول و باور را ذکر مینموده و مورد استشهاد قرار میدادهاند و این یک روش رائج در تألیف مصنفات کلامی کوفه بوده است چنانکه این روش از مدرسه کوفه به مدرسه قم منتقل شده و ما در تالیفات صدوق و کلینی ادامه آن روش را میبینیم.[۵۷] به عنوان نمونه، وقتی از یک متکلم سوالی شده او در پاسخ سؤال، حدیثی از امام (علیه السلام) عرضه میکند و یا در برخی روایات این متکلمین سؤالاتی از امامان (علیهم السلام) نمودهاند و با گرفتن پاسخ از امام اعتقاد خود را تصحیح نمودهاند و یا اعتقاد خود را بر امام عرضه نموده و امام آن را تقریر نموده است. با توجه به مجموع ادله و قرائن فوق میتوان مجموعه روایات متکلمان کوفه را، راهی برای کشف اعتقادات این متکلمان و کشف موضوعات کلامی متنوع و مطرح در میان آنها قرار داد و با نگاه عمیق به طرح سؤال توسط متکلم به محضر امام و سطح معرفتی روایت و موضع امام در قبال مطلب منتسب به یک متکلم توسط شخص دیگر و مدح و مذمت افراد در روایات و توجه دقیق به نوع مدحها و مذمتها و بار معنایی الفاظ به کار برده شده توسط امام (علیه السلام) و تقریرهای صورت گرفته از ناحیه ائمه نسبت به فعالیتهای کلامی یک متکلم و در نظر گرفتن فضا و فرهنگی که امام و متکلم گفتگو نمودهاند و…. از راه روایات پی به نظرات متکلمان عصر حضور برد و با مقایسه اطلاعات به دست آمده از روایات با انتسابات صاحبان کتب ملل و نحل وسایر منابع در مورد آنان به داوری نشست.
نگارنده کتاب مقالات الاسلامیین اشعری را بخاطر ویژگیهای خاص ( قدیمیترین منبع موجود، دقت در نقل و کمتر دخالت دادن تعصبات عقیدتی در مقایسه با دیگر فرقه نگاران) در اندیشه شناسی هشام بن سالم محور قرار داده است. به نظر میرسد اشعری در نسبت دادن عقائد در جایی که متکلمی تفرد در قول دارد، آن عقیده را با نام بردن از آن متکلم ذکر می کند ودر غیر آن، عقیده را بدون نسبت دادن به فردی، به کل فرقه منسوب می کند از اینرو در مواردی که اشعری در نقل اقوال شیعیان به هشام بن سالم اشاره نکرده براساس روایات او به کشف دیدگاهش در میان اقوال منسوب را مییابیم.
فصل دوم:
شخصیت شناسی هشام ابن سالم الجوالیقی
هشام بن سالم از اندیشمندان ومتکلمان شیعی قرن دوم هجری، مفسر، فقیه، محدث و از اصحاب و شاگردان امام صادق و کاظم علیهما السلام بود. او در پرتو تعالیم اهل بیت علیهم السلام مدرسهای کلامی و جریان فکری ایجاد نمود که در تاریخ اندیشه به هشامیه و جوالیقیه شهرت دارد. اما چون معاصر با شخصیتی سترگ و نابغه ای همچون هشام بن حکم بود، باعث شده تحت شعاع قرار گرفته و علمای رجال و صاحبان کتب ملل ونحل کم تر به بررسی شخصیت و اندیشه های او بپردازند. ما در این فصل با بهره گرفتن از گزارش هایی هر چند تلگرافی به بررسی شخصیت فردی و علمی او میپردازیم.
شخصیت فردی هشام ابن سالم
اسم و نسب[۵۸]