دنیا پر از ناشناختههاست. سمبولیست ها به نیروهای مجهول حاکم برانسان معتقد بودند.
۲-۴-۷ بدبینی
سمبولیست ها تحت تاثیر شوپنهاور کلا بدبین ودند. (شمیسا،۱۳۹۰: ۱۲۲ -۱۲۴)
۲-۵ اهداف سمبولیسم
هدف سمبولیسم حل مناقشه بین دنیای مادی و معنوی است. به همان ترتیب که شاعر سمبولیست زبان شعری را پیش از همه به عنوان بیان نمادین زندگی درونی مورد توجه قرار داد، آنها نیز از نقاشان می خواستند تا بیانی بصری برای رمز و راز بیابند. نمادگرایان بر این باور بودند که تجسم عینی، کمال مطلوبی در هنر نیست، بلکه باید انگارها را به مدد نمادها القا کرد. بر این اساس آنان عینیت را مردود شمردند و بر ذهنیت تأکید کردند. همچنین کوشیدند رازباوری را با گرایش به انحطاط و شهوانیت در هم آمیزند.
نقاشان سمبولیست تصور می کردند رنگ و خط در ماهیت خود قادر به بیان ایده هستند منتقدین سمبولیست بسیار تلاش داشتند تا بین هنرها و نقاشی های رودن که با اشعار بودلر و ادگار آلن پو قابل قیاس بود و با موسیقی کلود دبوسی توازی هایی برقرار سازند. از این رو سمبولیست ها بر ارجح بودن ذهنیت وانگیزش بر توصیف (یا نمایش) مستقیم و صریح تشبیهات تأکید می ورزیدند. هنرمندان سمبولیست از نظر سبک و روش کار بسیار متنوع بودند. بسیاری از هنرمندان سمبولیست از نوع خاصی تصویر پردازی مشابه به نویسندگان سمبولیست، الهام می گرفتند. اما گوگن و پیروان او از موضوعات متظاهرانه و افراطی کمتر استفاده می کردند و غالبا صحنه های روستایی را بر می گزیدند. با وجود آن که نوعی حس مذهبی شدید و پر رمز و راز، مشخصهی این جنبش بود، ولی همین حس شدید شهوانی و انحرافی، مرگ، بیماری و گناه از جمله موضوعات مورد علاقه جنبش بود. اگر چه سمبولیسم عمدتا در هنر فرانسه بحث می شود اما تاثیر فراگیر و گسترده تری داشت و هنرمندان مختلفی چون “مونش” به عنوان بخشی از جنبش در مفهوم گستردهی آن مورد توجه هستند. در مجموع از دیدگاه سمبولیست ها واقعیت آرمان درونی، رویا یا نماد فقط می توانست به صورت غیر مستقیم با واسطه بیان شود، یعنی با بهره گرفتن از کلید ها یا تمثیل هایی که نمایانگر واقعیت درونی بودند.
۲-۶ سمبولیسم ادبی
سمبولیسم پیوسته از قلمرو نقد گریزان است و ماهرانه خود را از تشریح و توصیف نجات می دهد گروهی در آن تصوف می بینند و اثری از عرفان شرق و غرب، عده ای آن را راهی برای ایجاد زبانی تازه در شعر و بالاخره بعضی آن را کوششی برای گرفتن وسیلهی بیان هنرها ی دیگر میدانند، چنانکه اغلب سمبولیستها از اینکه میتوانند با موسیقی رقابت کنند، بر خود میبالند. با وجود این، شاعران و نویسندگان سمبولیست مشخصاتی دارند که به سادگی قابل تشخیص است. در حوالی سال ۱۸۸۰ عدهای از شاعران جوان و در عینحال که وابسته جریان پارناسین (شعار هنر برای هنر) بودند، قدم از چارچوب خشک و بیروح این نوع شعر، فراتر گذاشتند. اینان با حساسیت تازهای هم بر ضد اشعار خشن پارناسین و هم بر ضد قاطعیت (پوزیتیویسم POSITIVISM فلسفه تحقیقی) و ادبیات رئالیستی و ناتورالیستی عصیان کردند. آنها قصد گرویدن به احساسات تند و تیز تغزل فوقالعادهی رمانتیسم را نداشتند، بلکه عصیانشان رنگ تازهای داشت و آنچه می گفتند عمیقتر و پیچیدهتر بود. پوزیتیویسم تصور میکرد توانسته به خوبی دنیا را توصیف و تصویر کند و دربارهی آن قضاوت نماید. اما این حساب ساده، شاعران جوان را قانع نمیکرد. آنان همه جا را پر از معما و اسرار و اضطراب میدیدند. با آنکه مکتب ادبی ناتورالیسم بر عرصهی رمان و تئاتر فرمانروایی میکرد عصیان این شاعران سدی در مقابل آن به وجود آورد و با آنکه نتوانست آنرا از پیشرفت باز دارد ولی حدودی برای آن ایجاد کرد .پوزیتیویسم فقط به واقعیت متکی بود. اما مجلات و فیلسوفان جدید از واقعیت روگردان بودند و حتی آن را انکارمیکردند و مدعی بودند واقعیت حال یا گذشته و بیان آن کار نفرتآوری است. آنها در اجتماع آن زمان زندگی راحتی برای خودشان نمییافتند و از همهی روشهای سیاسی و اجتماعی و فکری و هنری که میراث گذشتگان بود، نفرت داشتند آنان می خواستند آنارشیست یا منکر همه چیز باشند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
نخستین پیامآور این عصیان فکری ” شارل بودلر” بود که از طرفداران هنر برای هنر شمرده میشد با دیوان اشعار خود تحت عنوان “گلهای شر” دنیای شعر را تکان داد و بنای مکتب جدید را گذاشت.
۲-۷پیشوایان سمبولیسم ادبی
۲-۷-۱ پل ورلن[۱]
در عین حال که ولگرد و الکلی بود، شاعر به تمام معنا و بزرگی بود او با ضعف اراده، نابودی تدریجی خود را تماشا میکرد به قول یکی از منتقدان فرانسه «مخیلهی شهوانی را با حزن آهنگداری در هم آمیخته بود» او با اشعار ظریف و هنرمندانه روحی را که میخواست به سوی خدا برود و هیجانات جسمی را که از فاسد شدن لذت میبرد، بیان میکرد. او فریادهای روح خویش را که از سرنوشت خود در رنج بود، در اشعارش منعکس میکرد و تقریبا به نوعی از رمانتیسم بر میگشت. ولی با وجود این، نفس تازهای به شعر فرانسه داد.
۲-۷-۲ آرتور رمبو[۲]
تا نوزده سالگی شاهکارهای خود را به وجود آورد و از شاعری دست کشید. او از سرزمینهای عجیب، از شهوات و معجزات، ازگلهای پر جلال و جبروت بحث میکرد و نبوغ شعری فوقالعادهای داشت در اشعار او کلمات به صورتهای تازهای با هم ترکیب میشوند و در میان نوری فسفری غوطه میخورند. او برای صداها رنگ تعیین میکرد. با تحقیقات خود بازی میکرد و با قدرت تمام از سرزمینهایی که ندیده بود سخن میگفت. مثلا شعر زیبا و مفصل ” قایق مست” را زمانی سرود که اصلا دریا را ندیده بود.
۲-۷-۳ استفانمالارمه [۳]
عمر خود را صرف پیدا کردن صورت تازهای در شعر کرد و مدعی بود که میخواهد شعر را از قید همهی چیزهاییکه شاعرانه نیستند، آزاد کند و به حس و فکر و حالت روحی انسان و به تصویر طبیعت پای بند نبود و به شکل شعری معمول نیز توجهی نمیکرد. در نظر او فقط «کلمه» ارزش داشت. هنر شاعر این بود که شعر را از ترکیب کلمات، شاعرانه و سحرآمیز بسازد. در اشعار مالارمه نه شادی وجود داشت و نه غم، نه کینه دیده میشد و نه عشق، خلاصه هیچ حس بشری وجود نداشت. (چارلزچدویک، ترجمه: مهدی سحابی:۱۳۷۵)
۲- ۸ نهضت سمبولیسم ادبی در فرانسه
سمبولیسم با گلهای شر (چاپ۱۸۵۷) بودلر آغاز شد و شاعرانی از قبیل رمبو، ورلن و مالارمه آن را ادامه دادند. آثار آن ها پر از سمبلهای شخصی است که به جای یک معنی صریح و مشخص دارای هالهای از معانی متعدد اما مربوط به هم است. بعدها این مشخصه را در اشعار الیوت، پاوند، دایلن تامس، کمینگز و … هم میبینیم. ادبیات اروپایی به ویژه از جنگ جهانی اول به بعد به طرف سمبولیسم گرایش پیدا کرد و در اشعار غنایی ییتز، در “سرزمین ویران” الیوت، در “اولیسیس “و “بیداری فنیقیها”ی جیمز جویس و در “خشم و هیاهو”ی ویلیام فالکنر سمبلهای بحث برانگیز بسیار دیده میشود
جیمز جویس در کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانى» پسرکی عینکی را به تصویر می کشد که مدام مطیع پدر و مادر و نظام کلیسایی و معلمان مدرسه اش است. او به دلیل عینکی که به چشم می زند با بچه ها فوتبال بازینمی کند. اما یک روز این عینک به طور اتفاقی می شکند و پسرک با کمال تعجب متوجه می شود که بینایی اش هیچ نقصی ندارد و بدون عینک هم می تواند دنیای اطرافش را ببیند. منتقدان آثار جویس، عینک را نماد نگاه بسته شده یا همه باورهای کوری می دانند که چشم عقل ما را پوشانده اند. رمزگرایی، نمود عصیان هنرمندان در برابر مکاتب واقع گرا و وصف گرا بود. رمزگرایان بر فلسفه بدبینانهی شوپنهاور و ایده آلیستهای معنی گرا تکیه داشتند. آنان از نظر خود دیگر بار شعر را بر اریکهی قدرت و افتخار نشاندند.
بودلر، پایه گذار این مکتب، معتقد بود: «دنیا جنگلى است سرشار از اشارات، و حقیقت از چشم مردم عادى پنهان است و تنها شاعر مى تواند به رمز و راز این اشارات پى ببرد.» برخی از شاعران این مکتب، در این رمزآلودگی غرق شدند و گاه اندیشه های مبهم و حتی غیراخلاقی را رواج دادند. شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو ازبزرگان این مکتب هستند. “سفر” و شعر “رویای پاریسی” از آثار بودلر، “نژادپرست” از آرتور رمبو”شاهدخت مالن” از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم هستند. نخستین پیامآور این عصیان فکری” شارل بودلر” بود که از طرفداران هنر برای هنر شمرده دنیای شعر را تکان داد و بنای مکتب جدید را گذاشت و یک نسل شعر و ادب که در خلال ۱۸۵۷تا ۱۸۸۰ میاورا پیشوای مسلم خود شمرد. در نظر بودلر دنیا جنگلی است مالامال از علائم و اشارات. حقیقت از چشم مردم عادی پنهان است و فقط شاعر با قدرت ادراکی که دارد به وسیلهی تفسیر و تعبیر این علائم می تواند آنها را احساس کند. عوالم جداگانهای روی حواس ما تاثیر می گذارد که شاعر باید آنها را کشف کند و برای بیان مطالب خود به زبان جدیدتری (زبان رمز) از آنها استفاده کند. البته بودلر استفاده از این زبان سمبولیک را اساس کار خود قرار نداد، اما چند نمونه جدید از خود به جا گذاشت که مقدمهای برای اشعار سمبولیک به شمار میرود. (چارلز چدویک:۱۳۸۵ ،۷۵)
۲-۹سمبولیسم در کشورهای دیگر
نهضت سمبولیسم فرانسه بر شاعران انگلستان و آمریکا و کشورهای دیگر تاثیر گذاشت و اصولا می توان گفت که بخش اعظمی از ادبیات از جنگ جهانی اول به بعد تحت تاثیر سمبولیسم است.
در انگلستان: ویلیام باتلرییتز با منظومه” مسافرت های اوسیان” در سال ۱۹۲۱ جایزه نوبل گرفت. ییتز بعدها از سمبولیسم کناره گرفت.
تی.اس.الیوت شاعر ومنتقد معروف صاحب منظومه سرزمین بی حاصل
آمریکا: عزرا پاوند، دایلن توماس، ای ای کمینز، والاس استیونسن، برخی یولیسیس و فینگنزویک جویس و خشم و هیاهوی فاکنر را هم آثار سمبولیستی می دانند.
آلمان: راینر ماریاریکله که در پاریس می زیست و اشعار پل والری (گورستان دریایی) را به آلمانی ترجمه کرد. ریکله طرفدار شعر ناب بود و به یاری طبع عقیده نداشت.
روسیه: سمبولیسم در روسیه رواج بسیار یافت. معروفترین شاعر سمبولیست روسیه الکساندر بلوک (۱۹۲۱-۱۸۸۰) بود.
اسپانیا: به شاعران سمبولیست آنجا نسل ۹۸(۱۸۹۸) می گویند. اونامونو (نویسنده درد جاودانگی)، (شمیسا: ۱۳۹۰،۱۲۲)
۲-۱۰سمبل در متون فارسی
اگر بخواهیم شعر معاصر فارسی را به جریانهای مشخص و متمایز از هم تقسیم کنیم، یکی از مهمترین این جریانها، جریان سمبولیسم اجتماعی خواهد بود. نیمایوشیج، بنیانگذار و نماینده واقعی این جریان شعری است و شعر «ققنوس» او نخستین تجربه از این دست در شعر معاصر فارسی است. پس از نیما باید از شاعرانی چون شاملو، اخوان، فروغ، کسرایی، شاهرودی، آتشی آزاد، خویی و شفیعی کدکنی یاد کرد که در دهه های سی و چهل از قرن حاضر این جریان را به اوج خود رساندند. جامعه گرایی و نمادگرایی دو ویژگی اساسی اشعار در این جریان است. شاعران این جریان با زبانی سمبلیک و تأویل بردار، مسایل سیاسی -اجتماعی زمانه خویش را در شعر منعکس می کنند. شعر در این جریان، شعری است متعهدانه و ملتزم. همچنین ویژگی مهم دیگر این جریان، در کنار دو عنصر عاطفه و تخیل، بر اندیشه و تفکر نیز تأکید بسیار می شود. به کارگیری زبان و واژگان و شیوه بیان حماسی نیز از ویژگیهای دیگر این جریان شعری است
اساسا” سمبولیست ها به آن نوع سمبل های آسان وقراردادی که به راه های مختلف دیگری هم قابل بیان است اعتقاد نداشتند وسمبل از نظرآنان امری است ناخودآگاه که اساسا” نمی توان با بیان معمولی از آن یاد کرد. باید توجه داشت که روح یا ناخودآگاه یا عالم درون با ما به زبان سمبل ونشانه واسطوره و از این قبیل سخن می گوید. یونگ می گوید:”نمادها در حقیقت مبین چیزهایی هستند که ما نمی شناسیم “. (شمیسا:۱۳۹۰، ۱۱۸)
۲-۱۱نمادگرایی
نماد، رمز و سمبل در علوم بلاغی همچون استعاره، ذکر مشبهبه و ارادهی مشبه است، با این تفاوت که مشبهبه در سمبل صریحا به یک مشبه خاص دلالت ندارد بلکه به چند مشبه نزدیک به هم مربوط است و نیز سمبل ممکن است در معنای خود نیز فهمیده شود. اصل کلمهی سمبل را Sumbolon یونانی به معنی به هم چسباندن دو قطعهی مجزّا میدانند که از فعل Sumballo ) میپیوندم) مشتق شده است (سیّد حسینی:۱۳۷۶ ،۸۳۵) نماد را رازی میدانند که میباید آن را گشود و نهفتهای که میباید آن را گزارد (کزّازی: ۱۳۷۶ ،۳۶۱ ) یونگ در کتاب «صور نوعی و ناخودآگاه عمومی» سمبل را بهترین نحوهی بیان مضمون و مطلبی میداند که برای ما جنبهی ناخودآگاه دارد و هنوز طبیعتش کاملا شناخته نشده است. (شمیسا:۱۳۷۲،۴۹۱ ) در آثار ادبی، بعضی از نمادها، نمادهای عام هستند که تقریبا نزد بسیاری از مردم شناخته شدهاند و دستهای دیگر نمادهای شخصی و خصوصیاند که نزد هر کس تعبیر متفاوتی پیدا میکند. همچنین نماد ممکن است در مقام تصویرهایی پراکنده در یک اثر حضور داشته باشد یا کلّ اثر ساختاری نمادین داشته باشد. (داد: ۱۳۷۵ ،۲۰۳ )
زمانی که شاعر یا نویسندهای تمایل داشته باشد حرفهایش را در قالب نماد و نشانه به زبان بیاورد و اشیای دور و برش را با مفاهیمی عمیقتر از آنچه هست تجسم کند، از نماد بهره میگیرد نمادگرایی در ادب معاصر فارسی بهرغم سمبلیسم غربی، تلاشی از نوع هنر برای هنر نیست بلکه بازتاب سرخوردگیهای هنرمند و شرایط سیاسی اجتماعی روزگار وی است؛ راهی برای آشکار کردن زشتیها، ریاکاریها، خفقان حاکم بر جامعه و… . نکته ارزندهای که برخی از آثار امروزه را در خور توجه نموده، بهرهوری شاعران و نویسندگان از اساطیر و افسانهها بهصورت نمادین و زمینههای افسانگی نهفته در شکل ظاهری و ذهنی شعر است. کسانی که توانستهاند این را با جوهر شعر خود آشتی دهند و در یک جوشش هنری آن ها را با هم بیامیزند، به توفیقاتی هرچند نسبی دست یافتهاند.
همانگونه که بیان شد، گرایش نیما و پیروان او به زبان سمبلیک بی تأثیر از آشنایی آنان با مکتب سمبولیسم اروپایی نیست؛ به ویژه آنکه نیما به عنوان سردمدار این جریان، خود زبان فرانسه را خوب می دانست و در نتیجه با ادبیات فرانسه و مکاتب ادبی آن آشنایی نزدیک داشت. گذشته از آن، می دانیم که شعر برخی از شاعران سمبولیسم معروف اروپایی در همان سالها به زبان فارسی ترجم شده بود است؛ دکتر حمید زرین کوب در این مورد می نویسد: «این زبان و شکل تازه که نیما به خلق آن دست می یابد، ظاهرا با آگاهی او از زبان و فرهنگ و ادب فرانسوی و خاصه آشنایی او با شیوه های رمانتیسم و سمبولیسم و به خصوص شعر رمبو، ورلن و استفان مالارمه بی ارتباط نیست و ظاهرا نیما با آشنایی و اطلاع از انقلابی که در شعر فرانسوی رخ داده است به شعر فارسی که سنت و تکرار آن را فرسوده و بی حاصل کرده است، جان تازه ای می دهد». دکتر براهنی نیز در بحثی با عنوان «نیمای سمبولیسم دفتر شعر من و اجتماع» با مقایسه میان «افسانه» نیما و مجموعه «شعر من» او به تأثیر پذیری نیما از شاعران سمبولیست فرانسه اشاره می کند و می نویسد: «نیمای افسانه مطلقا یک رمانتیک بود. متأثر از شعر اواسط قرن نوزده فرانسه، ولی نیما «شعر من» از رمانتیسم به سمبولیسم می گراید و گویی از اواسط قرن نوزده فرانسه به اواخر قرن می آید و حضور مالارمه را درک می کند. «ققنوس» نیما…بی شباهت به «پرنده» مالارمه نیست.(براهنی:۱۳۵۸،۲۳۷)
مسأله گفتنی دیگر در این زمینه آن است که زبان سمبلیکی که نیما در اشعاری چون داروگ، برف، مرغ آمین، ناقوس و…از آن بهره می گیرد و این زبان پس از او مورد توجه و تقلید شاعران دیگر قرار می گیرد حاصل تعامل و تزاحم چند مسأله است: از یک سو شاعران این جریان، نسبت به مسایل سیاسی-اجتماعی در خود احساس تعهد می کنند و پرداختن به مردم و دردها و آرمانها و آرزوهای آنان را رسالت خود می دانند و از سوی دیگر به دلیل وجود جو خفقان و اختناق و ترس و تهدید و سانسور نمی توانند به تعهد و رسالت اجتماعی و سیاسی خود جامه عمل پوشند. ناچار باید به زبان و بیانی غیر مستقیم و تأویل بردار، یعنی زبان رمز و اشاره و سمبل، رو آورند تا در عین پرداختن به مسایل اجتماعی و سیاسی از تبعات و آفات آن در امان مانند گذشته از این، شاعران این جریان نیک آگاهند که بیان مستقیم و خام مسایل اجتماعی و سیاسی سروده های آنان را از عنصر «ادبیت» و «شعریت» تهی خواهد ساخت؛ پس باید به دنبال شیوه ای بود تا در عین جامعه گرایی و سیاسی سرایی از غنای ادبی و هنری شعر کاسته نشود و این شیوه، همان شیوه بیان سمبلیک و نمادین است. این است که مثلا نیما در شعر «داروگ» با نماد قرار دادن «داروگ» (قورباغه درختی که خواندن آن نشان قریب الوقوع بودن ریزش باران است) به طور ضمنی از اوضاع نامطلوب و نابسامان زمانه خود انتقاد می کند و فرو باریدن باران انقلاب و آزادی را بر سرزمین خشک کشورش چنین به انتظار می نشیند : خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه گرچه می گویند:
می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران
قاصد روزان ابری داروگ! کی می رسد باران. (یوشیج. مجموعه اشعار،۵۰۴)
یا آنکه فروغ فرخزاد در شعر «هدیه» با استفاده نمادین از دوواژه «شب» و «چراغ» از فضای سرد و بی روح و تاریک محیط و اجتماع خویش اینگونه شکوه سر می دهد
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان، چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
(فرخزاد، دیوان اشعار۳۰۸:۱۳۷۱)
در اینگونه اشعار تصور اینکه برای یک شعر بتوان یک معنی مشخص و مورد اتفاق را ارائه داد، چندان درست نمی نماید؛ چرا که این اشعار برخلاف بسیاری از اشعار سنتی، از یک نظام نشانه شناسی ساده و به تعبیر دیگر از یک رابطه مستقیم دالّ و مدلولی پیروی نمی کنند
۲-۱۲ تقسیم بندی نمادها
۲-۱۲-۱« طبیعی »
این نمادها مشابه چیزهای فراتر و جامعتر از خودشان هستند؛ چیزهای فراتر و جامعتری که القا میکنند. مثلاً گل سرخ ذاتاً زیباست اما مفهوم فراتر و عالیتر زیبایی را نیز منعکس میکند.» (میرصادقی، ۱۳۸۸)
۲-۱۲-۲ «مستور یا اختصاصی»
نمادهایی که معنای خود را فقط در خلال داستان یا شعر ظاهر میکنند و عموماً مورد پذیرش همگان نیستند؛ زیرا نویسنده آن را برای اولین بار در اثرش عنوان کرده است. زنبور طلایی در بوف کور صادق هدایت سمبل عاشق است.» (همان)
۲-۱۲-۳ «مرسوم»
اگر نماد مستور یا اختصاصی و نماد طبیعی جنبه همه فهم و عمومی پیدا کند و دیگران نیز آن را مورد استفاده قرار دهند، نماد مرسوم نامیده میشود.» این نمادها به سبب تکرار، مبتذل و پیش پا افتاده میشوند؛ مانند بهار که نماد تجدید حیات است یا طاووس که نماد غرور است و روباه که نماد مکر و فریب.
۲-۱۳پیشینه نمادگرایی در ادبیات فارسی
نماد همواره در ادبیات مطرح بوده است. در ادبیات ما، نمونههای بسیاری از آثار عرفانی آثار فلسفی عرفانی (مثنوی مولوی یا منطقالطیر عطار) وجود دارد که سرشار از نمادند. وجود و کاربرد نماد در هر کدام از اینگونهها نسبت به دیگر، فلسفه و چرایی جداگانهای دارد و تعبیرهایی که از آن ها میشود و نیز متفاوت است. در ادبیات حماسی «اسطوره» زمینهای برای استفاده از نمادها میشود. گاهی در اسطورهها، چهرهها و رویدادهای راستین و تاریخی با هم میآمیزند و از شکل ابتدایی خود خارج میشوند تا سرانجام نمادها پدید میآیند. به عبارت دیگر، «اسطوره تاریخی است که درونی شده است. چهرهها و رویدادهایی که به راستی بودهاند و رخ دادهاند. زمانی که از رویه لغزنده ناخودآگاه به ژرفای مغاکی تاریک و رازناک، در ذهن آدمی – که ناخودآگاه مینامیمش – در غلتیدند، به نمادهای اسطورهای دیگرگونه میشوند.» (کزازی، ۱۳۶۸)
شاید فلسفه نمادپردازی در ادبیات عرفانی غیر قابل وصف بودن مفاهیم عرفانی مراحل سیر و سلوک و شناخت حق است. در شعرهای تغزلی که جنبه اجتماعی دارند نیز نمادپردازی دیده میشود؛ مانند بعضی از اشعار و بیتهای حافظ که در آن ها او با بهرهگیری از زبان نمادین به دنبال گریزگاهی بوده است برای رهایی از زبان فتنهگران و متعصبان کجاندیش روزگار خود.
۲-۱۴ نمادونمادپردازی درشعرمعاصر
در ادبیات معاصر و شعر نو، شاعران به دو علت به شعر نمادین و سمبولیک روی میآورند:
۱- شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و استبداد و اختناق شدید حاکم بر فضای آن
۲- مقتضیات هنری
در واقع، از عواملی که سبب شد شاعران معاصر، چون نیما، اخوان، و شاملو، به شعر نمادین و سمبولیک روی آورند فضای سیاسی و اختناق جامعه، استبداد شدید حاکم بر آن، اعدام مبارزان، سرکوب آزادی خواهان، و روی هم رفته رعایت جانب احتیاط و مصلحت ازسوی شاعران در بیان عقاید و اندیشه بود، اما عامل مهم دیگر، که شاعران معاصر را به کاربرد اشعار نمادین و سمبولیک واداشت، مقتضیات هنری بود. شاعران معاصر، مثل نیما، اخوان، و شاملو، با آگاهی بیش و کم از جریانهای شعری غرب و نیز با تغییر دیدگاه و نگرش شعریشان سعی بر آن داشتند تا بر ابهام و عمق شعر خویش بیفزایند. در واقع از اهداف آنها در کاربرد نماد یا سمبل در شعر، خلق بافت و ساختار شعری مبهم، عمیق، منسجم، شعری تأثیرگذار در مخاطب، شرکت دادن مخاطب در جهت آفرینش معنای شعر، و در نتیجه حرکت شعر از حالت تک معنایی به سوی چند معنایی، و واداشتن خواننده به درنگ و تأمل بر معنا و مفهوم شعر بود
چنانکه نیما خود بارها و بارها در آثار و دستنوشتههایش بر این امر تأکید میورزید و میگفت: آنچه عمق دارد با باطن است. باطن شعر شما با خواندن دفعه اول البته باید به دست نیاید… سمبلها شعر را عمیق میکنند، دامنه میدهند، اعتبار میدهند و خواننده خود را در برابر عظمتی مییابد … سمبلها را خوب مواظبت کنید؛ هر قدر آنها طبیعیتر و متناسب تر بوده، عمق شعر شما طبیعی تر خواهد بود (یوشیج:۱۳۴،۱۳۳،۱۳۸۶)، در جای دیگر میگوید:
باید بدانید آنچیزی که عمیق است مبهم است. کُنه اشیا جز ابهام چیزی نیست. انسان نسبت به آثار هنری یا اشعاری بیشتر علاقهمندی نشان میدهد که جهاتی از آن مبهم و تاریک و قابل شرح و تأویلهای متفاوت باشد (همان ۱۶۷)
این اظهارنظر نیما درباره شعر دیدگاه و نگرش او را بسیار شبیه به دیدگاه و نظر منتقدان علم تأویل کرده است. اظهارنظرها و گفتههایی این چنینی را از زبان اخوان و شاملو و دیگر شاعران معاصر نیز می شنویم که تقریباً همگی آنها بر ابهام هنری شعر، عمیق بودن آن، شرکت دادن خواننده در آفرینش معنای شعر، و درنگ و تأمل مخاطب بر معنا و مفهوم شعر تأکید دارند. به همین سبب، اشعار آنها از جمله اشعاری نیست که با یکبار خواندن معنا و مفهوم پنهان خود را آشکارا به مخاطب برساند، بلکه شعری عمیق و منسجم و مبهم است که مخاطب با هر بار خواندن آن معنایی جدید و تازه کشف میکند و از این کشف احساس لذت میکند
در کل، نظام زبان این اشعار عناصر زبانی و لایههای معنایی دارد که میتوان از آنها تأویل و تفسیرهای نمادین و سمبولیک گوناگونی عرضه کرد.
زبان پدیده بسیار پیچیدهای است که ما فقط صرف و نحو و واژگان را از آن به یاد می آوریم. در صورتیکه در این چشمانداز تمامی عواملی که بتوانند نقش دلالی ((semantic داشته باشند، از لایههای معنایی مختلف در یک جمله یا یک واژه بگیرید تا ساختمان یک اسطوره یا رمز، همه در قلمرو زبان به معنی عام قرار میگیرد. (شفیعی کدکنی:۱۳۸۳ ،۲۸ )
فصل سوم: معرفی فروغ فرخزاد
فصل سوم
شرح احوال و آثار فروغ فرخزاد
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:57:00 ب.ظ ]