واز همین باب است که مهم ترین شبهه ی منکرین معاد جسمانی را مطرح کرده وآن را پاسخ می دهد:
قوى‏ترین شبهه در باب نفى معاد جسمانى، طلب مکان براى جنت و جهنم است که جاحدین، آن را از حضرات قائلین به معاد طلب مى‏کنندو آن اشکال این است که اگر بهشت و جهنم موجود و جسمانی باشند، مکان آنها جاست؟ و در کدام جهت از جهات عالم، پیدایش آنها می باشد؟پس اگر پیدایش آنها یا پیدایش یکی از آنها بالاتر از محددالجهات (فلک الافلاک و آخرین فلک ) است، پس لازم می آید که در لامکان مکان باشد و در لاجهت جهت باشد. و اگر داخل در طبقات آسمانها و زمین باشد یا در بین طبقه ای و طبقه دیگر بوده باشد، پس لازمه اش یا تداخل است و یا انفصال بین آسمانی با آسمان دیگر؛ و تمام این لوازم مستحیل است؛ و علاوه بر این با قول خدای تعالی: و جنه عرضها السمـاوات و الارض؛ و بهشتی که عرض آن آسمان ها و زمین است» (قسمتی آیه ۱۳۳ سوره آل عمران) منافات دارد. [۲۹۲]
در پاسخ به این شبهه با توجه به آنچه درباره مکان آمدباید گفت برای بهشت وجهنم ، مکانی از جنس مکان های این دنیا نمی توان تصور کرد، لیکن اصل اثبات مکان بدین کیفیت برای بهشت وجهنم باطل است، وبنابراین شبهه از اساس ویران واز بن وریشه بریده است.
بنا بر قول حق، واضح است که از جنس این عالم نیست و در درجه و مرتبه وجودى فوق آن است، و لذا طلب مکان، غلط واضح است؛ چون آن عالم، فوق مکان و زمان مى‏باشد- با اینکه عالم وسیعى است و در وسعت، عالم طبیعت با عرض عریض آن از کره غبراء تا اوج آخرین سماء، در مقابل پهناورى آن عالم بسى کوچک است- و عالم تام است و عالم تام، مکان ندارد.[۲۹۳]
عالم آخرت، عالم تام و تمامی است که هیچ چیز از جوهره آن از آن خارج نیست؛ و چیزی که حالش و کیفیتش اینچنین است در مکان نخواهد بود؛ کما آنکه مجموع این عالم نیز در مکانی نیست که بتوان به آن اشاره وضعیه از خارج یا از داخل آن نمود. و سر این مطلب آنستکه مکان هر چیز بحسب نسبت آن چیز و اضافه آن چیز با چیز دیگری که در وضع با آن مباین، و در اضافه و نسبت، خارج از آن بوده باشد مقرر میگردد؛ و خارج از این عالم چیزی که با او همجنس بوده باشد نیست، و گرنه عالم تام و تمامی نخواهد بود؛ و نیز داخل آن چیزی که از جمیع آن جدا باشد هنگامیکه من حیث المجموع در نظر گرفته شود ـ متصور نیست. و چون این عالم را تام و کامل فرض نمودیم، دیگر نه از داخل آن و نه از خارج آن نمی توان به آن اشاره حسیه کرد، پس أین و وضع (یعنی مکان و نسبت با چیزی ) ندارد. [۲۹۴]
بنابراین آخرت از زمان و مکان مبراست، چون آخرت از جنس دنیا نیست، لوازم دنیا از قبیل مکان براى آن نیست. و طلب مکان جنت و نار کردن و آنان را در جهتى از جهات امتدادیه وضعیه دانستن، ناروا است. چه آخرت محض دار تام است و خروج از قوه و استعداد به فعلیت در آن راه ندارد، بخلاف دنیا که دار استکمال و استعداد و قوه و نقص است و چون آخرت نشأه باقى و دائم است و این نشأه متصرم و متجدد و داثر و هالک است، اختلاف لوازم دال بر اختلاف ملزومات دارد.[۲۹۵]

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

۳-۲- ۳مناسبات آن با آیات وروایات

در بسیاری از آیات وروایات محل بهشت وجهنم زمین وآسمان مطرح گشته است.
درمورد اینکه جایگاه بهشت در زمین باشد آیات فراوانی وجود دارد من جمله در آیه ی سوره زمر که، از زبان بهشتیان، در هنگام ورود به بهشت، در مقام حمد و ستایش حضرت حق میگویند:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاءُ.زمر/۷۴
«حمد اختصاص به خدا دارد، آن کسى که وعده خود را به ما براستى انجام داد، و ما را وارث زمین گردانید تا هر کجاى از بهشت را که بخواهیم مسکن گزینیم.»
از این آیه به روشنى می توان استفاده نمود که در آنجا ارتباط مخصوصى بین زمین و بهشت است. و شاید گفتار آنان که‏ صَدَقَنا وَعْدَهُ‏ «وعده‏اش را به ما براستى انجام داد.» اشاره باشد به این آیه مبارکه‏:
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ. انبیا/۱۰۵
«و حقّاً ما بعد از تورات در کتاب زبور داود نوشتیم که زمین را بندگان صالح ما به ارث مى‏بَرند.»
و معناى وراثت آن است که انسان مالک چیزى گردد پس از آنکه دیگرى مالک بود، و از او به انسان منتقل گردد؛ انتقال سلف به خلف. پس در مفاد میراث، باید چیزى ثابت باشد و کسى بعد از تصرّف دیگرى آنرا تصرّف کند، و آن خَلَف در تصرّف آن، قائم مقام و جانشین سَلَف گردد.[۲۹۶]
و مقتضاى سیاق این آیه، در مقام بیان راستى وعده، این بود که بگوید: أوْرَثَنَا الْارض نَتَبَوَّأُ مِنْها «زمین را به ما ارث داد تا در آن زمین مسکن گیریم.» و یا آنکه بگوید: أوْرَثَنَا الْجَنَّهَ نَتَبَوَّأُ مِنْها «بهشت را به ما ارث داد تا در آن مسکن گزینیم.» و چون اینطور بیان نفرموده است، و سیاق عبارت را بدینگونه ریخته است که: أوْرَثَنَا الْارض نَتَبَوَّأُ مِنْها «زمین را به ما ارث داد تا در بهشت مسکن بگیریم.» استفاده مى‏شود که در اینجا حتماً باید ربط و ارتباط خاصّى بین زمین و بهشت بوده باشد.[۲۹۷]
بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از« ارض» همین زمین دنیا است‏.[۲۹۸]یعنی به آنها زمین همین دنیا را ارث می دهیم.علامه با این تفسیر مخالفت کرده ومی گوید: تفسیرى است بسیار بى‏پایه، مگر اینکه آن را توجیه کنند، و بگویند بهشت عبارت است از آخرت همین زمین دنیا، هم چنان که خداى تعالى فرموده:« أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» [۲۹۹]
برخی مفسرین معتقدندبهشت ودوزخ زمین وآسمانی مختص به خود دارند« معناى این دو اسم از حیث آسمان و زمین بودن هیچ وقت از بین نمى‏رود، آنکه از بین مى‏رود یک نوع آسمان و زمین است و آن آسمان و زمین دنیایى است که این نظام مشهود را دارد، و اما آسمانها و زمینى که مثلا بهشت در آنها است، و به نور پروردگار روشن مى‏شود به هیچ وجه از بین نمى‏رود، و خلاصه جهان همواره آسمانها و زمینى دارد. چیزى که هست در آخرت نظام دنیائیش را از دست مى‏دهد.»[۳۰۰] در تفسیر کشاف بطور اجمال به این وجه اشاره کرده و چنین مى‏گوید: دلیل بر اینکه قیامت، آسمان و زمینى دارد قول خداى سبحان است که مى‏فرماید:« یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ»و نیز گفتار اوست که مى‏فرماید:« وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاءُ».[۳۰۱]
بعضى دیگر گفته‏اند: زمین جهنم و آسمان بهشت مى‏شود.[۳۰۲]
و آیات وروایات دیگری هم هست که جایگاه بهشت را در آسمانها می داند.من جمله در ذیل آیه شریفه:
وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرى‏* عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهى‏. عِنْدَها جَنَّهُ الْمَأْوى‏.نجم/۱۵-۱۳
«و هر آینه به تحقیق که رسول ما، جبرائیل را یکبار دیگر در سِدره المُنتهى‏ دید.»
علامه مجلسی می فرماید:
«و اما این که جایگاه آنها کجاست از روایات چنین استفاده می شود که بهشت بالای آسمانهای هفتگانه است و دوزخ در طبقه هفتم زمین و این نظریه مورد قبول اکثر مسلمانان است.»[۳۰۳]
«تفتازانی» در این باره می گوید: «در مورد جایگاه بهشت و دوزخ دلیل روشنی وجود ندارد و اکثریت معتقدند که جایگاه بهشت بالای آسمانهای هفتگانه است و به آیه «عند سدره المنتهی عندها جنه المأوی» و به سخن پیامبر (ص) که فرمود «سقف بهشت عرش خدا است» استناد نموده اند و جایگاه دوزخ را نیز زیر طبقات زمین دانسته اند ولی حق در این مسأله این است که از اظهار نظر قطعی دست برداشته علم آن را به خدای دانا واگذاریم.[۳۰۴]
در «تفسیر علىّ بن إبراهیم» در ذیل آیه شریفه آمده : «در نزد آن، یعنى در نزد سِدره المُنتهى‏، جنّه المَأوى‏ است. پس سِدره المُنتهى‏ در آسمان هفتم است و جنّه المَأوى‏ هم در جنب آنست.»[۳۰۵]
اما مطابق بیانات ملاصدرا وامام تفسیر ظاهری این آیات ناصحیح است.منظور از این ها همانطور که ملاصدرا گفته است مظاهر بهشت وجهنم است.چنانچه خود قرآن می فرماید آن زمین دیگر مثل این زمین نیست؛ زمینى پاک و نورانى، و زمین دیگرى خواهد شد:
یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ. «۳»
«روزى است که زمین بصورت غیر این زمین تبدیل مى‏شود.»[۳۰۶]
وهم چنین معلوم نیست مراداز آسمانهاى هفتگانه این آسمانهاى طبیعى باشد. آسمان به معانی مختلفی آمده است.آسمان مادی در معنای جهت بالاویا به معنای جو اطراف زمین ویا به معنای مکان سیارات و ستارگان در قرآن به کار رفته است.ولی در قرآن آیاتی هست که در آنها آسمان معنای غیر مادی داردمانند آیاتی که آسمان در آن به معنای مقام قرب و مقام حضور به کار رفته است.
مراد از آسمان‏ها همان مقام یا مقام‏های عالی انسانیّت است که بهشت را در خود جای داده است، نه این فضای بی‏کران و جای گردش کهکشان‏ها و اجرام مادی و اگر مراد از آسمان، جهان اجرام باشد، کافران امروزه آن را گشوده و به آن راه یافته‏اند.اماخداونددر آیات الهی می‏فرماید: (إنّ الذین کذّبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لا تفتّح لهم أبواب السّماء ولا یدخلون الجنّه)؛اعراف/۴۰آنان که آیات خدا را تکذیب کنند و از سر تکبر و نخوت بر آنها سر فرود نیاورند هرگز درهای آسمان بر روی آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نمی‏شوند.بنابراین، ابواب آسمان‏ها، درهای ظاهری فضا نیست، بلکه درهای فضای ملکوت است که بر کافران هیچ گاه گشوده نمی‏شود.
در احادیث فراوانی «سدره المنتهی»، «جنّه المأوی»، «عرش»، «کرسی»، «معراج» و «ملکوت» همه کنار هم قرار گرفته است؛ یعنی همه در آسمان‏ها قرار گرفته است.
حال آن که درباره عرش نظرات گوناگون ابراز می‏شود، که همه بی پایه است اما نظر صحیح این است که اصلاً در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله (الرّحمن علی العرش استوی)طه/۵ کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه (ثم استوی علی العرش)سجده/۴ مثلاً در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثّل می‏سازد نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی‏نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: (وهو ربّ العرش العظیم)توبه/۱۲۹[۳۰۷]
علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) و بسیاری از دانشمندان معتقدند:این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این‏جا، آن‏جا، بالا، پایین… این معنا عبارت دیگری از «علم فعلی» خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است… .سدیر از امام صادق (علیه‏السلام) پرسید: معنای عرش و کرسی چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله مُلک عظیم، احاطه بر مُلک و این همان علم به کیفیّت اشیاست.[۳۰۸]
فراوانی روایات در این زمینه موجب قطع می‏شود که معنای محسوس و ظاهری واژه‏های عرش و کرسی و مانند آنها مراد نیست.اگر هیچ روایتی وجود نداشت باز ادله ی عقلی گواه وشاهدی بود که مراد از عرش وکرسی تخت وصندلی محسوس نیست.
آنچه باید در توضیح این آیات و روایات مطرح کرد همان است که امام وملاصدرا در مورد حقایق مکان وزمان وبری بودن نشئه ی آخرت از این دو مفهوم می باشد. بنابراین زمان ومکان مختص به عالم ماده است وانسانی که در عالم ماده زندگی می کند در مورد همه چیز مادی فکرمی کند.»انسانی که در نشئه ماده عنصری زندگی می‏کند بسیاری از داوری‏ها و انتظارات او هم صبغه عنصری و مادی دارد. او برای هر چیز، جا و مکان مادی تصور می‏کند و فرایند همه امور را در راستای زمان و مکان طبیعی می‏نگرد. اما بهشت و جهنّم نیز از محدوده تاریخ دنیایی و زمان و مکان خارج است و قبل، بعد، کِیْ و کجای دنیوی برنمی‏دارد. [۳۰۹]
چنانچه آیت الله جوادی آملی میفرمایند:«چه مانع دارد که از دیدگاه روایات فراوان بهشت و دوزخ را همراه دنیا، قبل از دنیا و بعد از دنیا موجود بدانیم؛ چنان‏که حارثه بن مالک آنها را دید و از آنها خبر داد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه طاهرین (علیهم‏السلام) از آن خبر دادند و قرآن می‏فرماید: (وأُزلفت الجنّه للمتّقین غیر بعید)؛ ق/۳۱بهشت برای پرهیزکاران نزدیک شده و هیچ دور نیست. از این‏رو مفسّران گفته‏اند (أُزلفت) بدان معنا نیست که در آینده، نزدیک می‏شود و تعبیر از آینده به فعل ماضی برای آن باشد که مستقبل محقق الوقوع در حکم ماضی است، بلکه حقیقهً موجود و این موجود خارجی نزدیک شده است. همچنین است واژه ( أُعدّت).[۳۱۰]
علامه مجلسی (رحمه‏الله) ذیل این حدیث وجوهی ذکر کرده و در وجه چهارم می‏نویسد:
«نشئه‏ها و عوالم وجود مختلف است، و حواس انسان در ادراک آنها متفاوت است؛ چنان‏که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جبرئیل و سایر فرشتگان را مشاهده می‏فرمود: لیکن اصحاب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را نمی‏دیدند. امیر مؤمنان علی (علیه‏السلام) ارواح مؤمنان را در وادی السّلام می‏دید و با آنان به تکلّم می‏ایستاد، ولی حبّه عرنی (از یاران آن حضرت) و دیگران نمی‏دیدند. پس امکان دارد همه امور یاد شده (باغ‏ها، حوریان، پرندگان، آهوان…) همیشه نزد ائمه دین (علیهم‏السلام) حاضر باشد و این ذوات مقدّس از آنها لذّت ببرند، ولی چون آنها ابدان یا اجساد لطیف روحانی و ملکوتی هستند سایر خلق نتوانند آنها را ببینند مگر به اعجاز… . این وجه نزدیک است به عالم مثال که اشراقیان، حکیمان و صوفیان آن را اثبات کرده‏اند.»[۳۱۱]
صالح بن سعید گوید: بر حضرت ابوالحسن سوم، امام علی النقی (علیه‏السلام) وارد شدم و عرض کردم: فدایت گردم هدف آنان (بنی‏عبّاس) در همه کار، خاموش ساختن نور شماست. در حق شما کوتاهی می‏کنند تا به حدّی که شما را در کاروان‏سرای پست و سرای گدایان (خان‏الصعالیک) جای داده ‏اند!!.
امام دهم (علیه‏السلام) فرمود: ای پسر سعید معرفت تو در حق ما همین اندازه است؟!سپس با دست مبارک اشاره کرد و فرمود: بنگر. وقتی نظر کردم دیدم باغ‏های سرسبز، با طراوت و شگفتی‏زا که در میان آنها حوریان خوشبو و عطرآگین چونان لؤلؤ، پرندگان، آهوان، جویبارهای جوشنده و… چنان که مرا مدهوش ساخت و چشمم خیره ماند. آن‏گاه فرمود: ما هر جا باشیم اینها برایمان آماده است و در کاروانسرای گدایان نخواهیم بود.[۳۱۲]
قرآن کریم درباره قیامت نیز می‏فرماید: (إنّهم یرونه بعیداً ونراه قریباً)معارج/۶و۷ کافران آن را دور، ولی ما آن را نزدیک می‏بینیم: (اقتربت السّاعه)؛قمر/۱ قیامت نزدیک است؛ چون کافران قیامت را در طول زمان ارزیابی می‏کردند و می‏گفتند: اگر راست باشد بعد از زمان دنیا آفریده و برپا خواهد گردید. قرآن می‏فرماید: چنین نیست و اگر صلاح بود می‏دیدند که هم‏اکنون آتش زبانه می‏کشد و جهنّمیان معذّبند؛ آن‏گونه که حارثه بن مالک دید و از آن خبر داد.[۳۱۳]
بنابراین دیدگاه نباید بهشت و جهنّم و بسیاری از معارف قطعی اسلام را در چهارچوب زمان و مکان دنیایی ارزیابی کرد. آنها آسمانی است و اندیشه آسمانی می‏طلبد و برای نامحرمان هرگز درهای آسمان گشوده نخواهد شد؛ چنان‏که قرآن کریم درباره مکذبان آیات الهی می‏فرماید:
(إنّ الذین کذّبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لا تفتّح لهم أبواب السّماء ولا یدخلون الجنّه)اعراف/۴۰
آنان که آیات خدا را تکذیب کنند و از سر تکبر و نخوت بر آنها سر فرود نیاورند هرگز درهای آسمان بر روی آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نمی‏شوند.[۳۱۴]

 

۳-۳ وجود کنونی بهشت وجهنم

یکی از بحثهای مربوط به بهشت و دوزخ، مسأله وجود کنونی آنها است و از زمان های دیرینه، این مسأله مطرح شده است این بحث در حالی که جنبه کلامی و عقیدتی دارد، بحث تفسیری و قرآنی نیز هست، یعنی به این مسأله، هم با رویکرد فلسفی وتحلیل عقلی می توان نگریست و هم با رویکرد تفسیری، و با مراجعه به کتب کلامی روشن می شود که اکثریت دانشمندان اسلامی وجود کنونی بهشت وجهنم را پذیرفته اندو معتقدند که هر دو، هم اکنون آفریده شده اند.
محدث و متکلم عالیقدر «شیخ صدوق» در این باره می گوید: اعتقاد ما درباره بهشت و دوزخ این است که آن دو آفریده شده اند و پیامبر (ص) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده نمود.[۳۱۵]
شیخ بزرگوار مرحوم «مفید» در «اوائل المقالات» به نقل اقوال پرداخته و چنین می گوید :
بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده اند و روایات آن را تأیید و اهل شرع بر آن اتفاق نظر دارند ولی اکثریت معتزله و خوارج و گروهی از زیدیه می گویند آفرینش کنونی آنها امری ممکن است ولی دلیل بر وجود کنونی آن در دست نیست در حالی که «ابو هاشم جبائی» وجود فعلی آنها را محال دانسته و معتقد است پیش از برپائی قیامت بهشت و دوزخ آفریده نمی شوند.[۳۱۶]
علامه حلی در «کشف المراد» اقوال متکلمان را به نحو یاد شده نقل کرده و «قاضی عبد الجبار» را از اندیشه با ابوهاشم یکسان می داند. [۳۱۷]
«تفتازانی» در شرح مقاصد می گوید: اکثریت مسلمانان براینند که بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده اند جز «ابوهاشم» و «عبد الجبار» و پیروان آنها که با این نظریه مخالفت کرده اند .[۳۱۸]
علامه مجلسی (رحمه‏الله) نیز می‏نویسد:
آفریده شدن کنونی بهشت و دوزخ را همه مسلمانان پذیرفته‏اند. تنها برخی از معتزله گفته‏اند: این دو در روز قیامت آفریده خواهند شد، در حالی که آیات قرآن و روایات یقینی سخن معتزلیان را دفع می‏کند.[۳۱۹]

 

۳-۳-۱ دلائل منکران

منکران خلقت بهشت و دوزخ با دلیل نقلی و عقلی بر مدعای خود استدلال نموده اند که اینک هر دو را یادآور می شویم

 

۳-۳-۱-۱ دلیل نقلی

این استدلال مبنی بر دو مطلب استوار است، که اینگونه بیان شده است :
الف: آیات قرآنی حاکی از آن است که بهشت جایگاه دائمی و قرارگاه همیشگی است آنجا که بهشت را به «جنه الخلد» [۳۲۰] و دوزخ را به «دار الخلد» [۳۲۱] توصیف می کند و در برخی از آیات نعمت های بهشتی را دائمی توصیف می کند و می فرماید:«أکلها دائم و ظلها» [۳۲۲] خوردنی ها و سایه آن جاودانی است.
بنابراین بهشت و دوزخ از لحظه آفرینش باید به صورت یک بنای جاودان و مستمر بماند و دستخوش نابودی و ویرانی نگردد.
ب: آیه قرآن، حاکی است که قبل از برپائی رستاخیز (نفخ صور نخست) همه چیز جز ذات او نابود می شوند چنان که می فرماید:«کل شیئی هالک الا وجهه» (قصص /۸۸)
همه چیز جز ذات خداوند فانی و نابود می گردد.
اکنون با توجه به این دو مطلب باید گفت بهشت و دوزخ آفریده نشده اند زیرا بر فرض آفرینش باید روز برپائی قیامت نابود گردند در حالی که نابودی آنها با جاودانگی آن دو که آیات نخست از آن حاکی می باشند، ناسازگار می باشند.
در نقد چنین اشکالی ابتدا باید هلاکت را معناکرد:راغب در مفردات میگوید: هلاکت بمعنى باطل شدن چیزى از جهان معنی شده.[۳۲۳]»هلاکت اشیاء عبارت است از بطلان وجود ابتدایى آنها، به طورى که دنیا و نشاه اول از وجود آنها خالى شود، و همه به نشاه آخرت منتقل گشته و به سوى خدا بازگشت کنند، و نزد او قرار گیرند، و اما بطلان مطلق، بعد از آنکه هست شدند، صحیح نیست، براى اینکه صریح قرآن آن را نفى کرده، و آیات آن پیوسته مى‏فرماید: بازگشت همه موجودات به سوى خداست، و خدا منتهى، و رجعت به سوى اوست «( وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ- اوست که خلق را آغاز کرد، و دوباره آن را برمى‏گرداند)»[۳۲۴]
و این انتقال از دنیا به آخرت، و عود بعد از وجود اول، در موجوداتى تصور دارد که دنیایى باشند، و اما موجودات آخرتى چون بهشت و دوزخ و عرش هلاکت به این معنا را ندارند، چون از جایى به جایى منتقل نمى‏شوند. هم چنان که خداى تعالى در باره آنها فرموده: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» نحل/۹۶ و نیز فرموده: « وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ» ال عمران/۱۹۸ و نیز فرموده: « سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ» انعام/۱۲۴ و نظیر این آیه در باره خزائن رحمت خدا آمده که فرموده: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ» حجر/۲۱، و همچنین در باره لوح محفوظ فرموده: «وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ» ق/۴[۳۲۵]
جوابی که در «شرح مواقف از این اشکال داده شده، این است که «اکلها دائم بدلا»یعنی هر زمان که چیزی از آن فانی شد بدل آن به جایش می آید چون دوام خود میوه ها بعینه که متصور نیست، به خاطر اینکه اگر خورده شود از بین می رود.[۳۲۶]
در شرح تجرید جواب دیگری هم از این اکال داده شده وآن اینکه:هلاکت چیزی خروج آن از انتفاع است بطوری که قابل بهره بردار نباشد وشکی نیست که با فناء واز بین رفتن مکلفین بهشت ار حییز انتفاع خارج شده وهلاک به این معنا بر آن صدق می کند[۳۲۷]
فخررازی از این اشکال جواب دیگری داده است وآن اینکه کل شئ هالک عام است واعدت للمتقین واکلها دائم خاص است و خاص مقدم بر عام است وبوسیله ی همین خاص عام را تخصیص می زنیم.[۳۲۸]

 

۳-۳-۱-۲ دلیل عقلی منکران

از میان دلائل عقلی منکران، مسأله «عبث» بودن آفرینش بهشت و دوزخ قابل ملاحظه است، هدف از آفرینش بهشت و دوزخ، این است که نیکوکاران و بدکاران در آنجا به سزای اعمال خود برسند و این کار پس از برپائی قیامت انجام می گیرد بنابراین آفرینش آنها قبل از قیامت عبث خواهد بود.
درباره این نوع استدلال باید این جمله را گفت: «که مستدل به عقل و خرد بیش از حد، بهاء داده، و عدم درک مصلحت را به جای نبود آن فرض کرده است هرگز برای ما همه جوانب مسئله روشن نیست و شاید در آفرینش آن مصلحت باشد که از درک ما بیرون است» .
گذشته از این آماده کردن یک چنین مکان نعمت و یا نقمت در روح انسان مطیع تأثیر شگرفی می گذارد و او را به اطاعت و پیروی از تعالیم الهی بیشتر سوق می دهد و به یک معنی در لطف الهی نسبت به بندگان تأثیر بسزائی دارد (لطف مقرب نه لطف محصل) . [۳۲۹]

 

۳-۳-۲ دیدگاه ملاصدرا در مورد وجود کنونی بهشت وجهنم

از آنجا که ملاصدرا در تعریف بهشت وجهنم ودر بیان حقیقت آن دو قائل است که بهشت وجهنم خارج از نفس آدمی نیست بنابر این واضح است که هم بهشت وهم جهنم هم اکنون موجودند.ایشان می فرماید:بهشت امروز از حیث محلش مشهود است، اما صورت طبیعی انسان را از مشاهده آن مانع است.اهل بهشت هم اکنون در بهشت اند ودر آن در گردش اند ولی نمی بینند واهل جهنم نیز هم اکنون در جهنم اند وسراپرده هایش گرداگرد آنها را فرا گرفته است در حالیکه نمی فهمند.کمااینکه قرآن می فرماید: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرین توبه/۴۹[۳۳۰]
وجود جحیم برای برخی از علماء واضح است.گاهی آن را به واسطه ی «علم الیقین»درک میکنند وگاهی از طریق «عین الیقین».اما عین الیقین فقط در نشئه ی آخرت امکان پذیر است وعلم الیقین در دنیا ولی هردوی آنها مختص به کسانی است که از نور یقین برخوردارند.به همین دلیل است که خداوند می فرماید: کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ* لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ (یعنی در دنیا)ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ (یعنی در آخرت)»[۳۳۱]
ودر جایی که در مورد ماهیت آتش اخروی وتفاوتش با آتش دنیوی صحبت می کند به این نکته اشاره می کند که آتش اخروی قابل مشاهده حسی نیست مگر از طرق عین الیقین، که البته عارفان وارسته هم اکنون آن را با علم الیقین مشاهده می کنند:

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:10:00 ق.ظ ]