بین سبک های دلبستگی ایمن، دلبستگی ناایمن اجتنابی، و دلبستگی ناایمن دوسوگرا با خوش بینی رابطه وجود دارد.

بین تعیین ویژگی های شخصیت با سبک های دلبستگی رابطه وجود دارد.
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها و کلمه های کلیدی

۱-۶-۱) تعاریف مفهومی:
خوش بینی:
خوش بینی به معنای نگاه کردن به جنبه های روشن امور حتی در شرایط مصیبت بار است (کار، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشاشریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵). کارور و شی یر (۱۹۸۵) خوش بینی سرشتی یا گرایشی رابه عنوان یک صفت شخصیتی که مشخصه ی آن جست و جوی انتظارات مطلوب شخصی در آینده است تعریف کرده است.
سلیگمن (۲۰۰۶، ترجمه ی داورپناه ومحمدی، ۱۳۹۱) خوش بینی را به عنوان یک سبک تبیین تعریف کرده است. در این رویکرد افراد خوش بین وقایع و تجارب منفی را به عوامل و علت های خارجی، ناپایدار و خاص نسبت می دهند و در مقابل افراد بد بین وقایع و تجارب منفی را به علت های درونی، پایدار و کلی نسبت می دهند.
لازم به ذکر است در این تحقیق خوش بینی سرشتی تعریف شده توسط کارور و شی یر (۱۹۸۵) مدنظر می باشد.
شخصیت:
بیانگر آن دسته از ویژگی های فرد یا افراد است که شامل الگوی ثابت فکری، هیجانی و رفتاری است (بیابانگرد، ۱۳۹۰). شخصیت به بیان ساده، همان انسان واقعی است با همان وصفی که در خیابان یا در کار یا به هنگام فراغت دارد. پس شخصیت یک کلیت روان شناختی است که انسان خاصی را مشخص می سازد؛ در نتیجه یک مفهوم انتزاعی نیست بلکه تجلی همین موجود زنده است که ما ازبرون می نگریم و از درون حس می کنیم، نگرش و حس کردنی که در مورد افراد متفاوت است (مای لی [۴۸]و روبرتو[۴۹]، ترجمه ی منصور، ۱۳۸۷).
صفت:
کتل صفت را به صورت گرایش های نسبتا دائمی واکنش نشان دادن که واحدهای ساختاری بنیادی شخصیت هستند تعریف کرد (شولتز، شولتز، ۲۰۰۵، ترجمه ی سیدمحمدی، ۱۳۸۷).
به الگوهای همسان افراد در رفتار، احساسات و افکار صفات شخصیت گفته می شود (پروین وجان، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۲).
روان رنجور خویی: صفت مشخصه ی افراد نگران، کمرو، دارای احساس ناامیدی، تحریک پذیر و زود رنج است (پروین وجان، ۲۰۰۱، ترجمه ی جوادی و کدیور، ۱۳۹۲).
برون گرایی: تمایل عمومی به جامعه گرایی، دوست داشتن مردم، فعال بودن، پرحرف بودن، ترجیح گروه های بزرگ و گردهمایی ها و سرخوشی و انرژی بالا داشتن (گروثی فرشی، ۱۳۸۰).
پذیرا بودن (گشودگی): تمایل عمومی به تصور فعال، احساس زیبا پسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت (گروثی فرشی، ۱۳۸۰).
توافق پذیری (سازگاری): نیرومندی های مرتبط با توافق پذیری عبارتند از: اعتماد، رو راستی، نوع دوستی، اطاعت، فروتنی و نرم خویی. و صفات مثبت مرتبط با آن شامل با گذشت بودن، بدون توقع بودن، خون گرمی، عدم لجاجت، نامتناظر و همدل (مک کری و کاستا، ۱۹۹۲).
مسئولیت پذیری (وظیفه شناسی): نیرومندی های مرتبط با آن عبارتند از: شایستگی، نظم و ترتیب، وظیفه شناسی، تلاش برای پیشرفت، خود انضباطی و ژرف اندیشی و صفات مرتبط با آن شامل: کارآمدی، سازمان یافتگی، دقیق، کامل، زرنگ و بدون تکانش بودن (مک کری و کاستا، ۱۹۹۲).
دلبستگی:
بالبی (۱۹۸۲) بیان کرده است : «دلبستگی یک پیوند زیست شناختی است که نزدیکی کودک با مراقبانش به خصوص در زمان مشاهده ی ترس و خطر با اطمینان همراه میکند».
جانسن[۵۰] و ویفن[۵۱] (۱۹۹۲) دلبستگی «یک سیستم کنترل رفتار که هدفش حفظ محیط امن و قابل پیش بینی است به گونه ای که تعادل فیزیکی امکان پذیر شود».
سبک دلبستگی: یک الگوی رفتاری خاص است که کیفیت تعامل بین فرد و موضوع دلبستگی را نشان می دهد. بر پایه ی الگوهای خاص دلبستگی که توسط آینزورث و همکاران (۱۹۸۷) بیان شد، هازان و شاور (۱۹۸۷) سبک های مشابهی را در روابط بزرگسالان یافتند که عبارتند از: ۱- سبک دلبستگی ایمن؛ ۲- سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی؛ و ۳- سبک دلبستگی ناایمن دو سو گرا.
سبک دلبستگی ایمن: هنگامی که یک تهدید احتمالی یا واقعی منجر به فعال سازی نظام دلبستگس در فرد شود، در دسترس بودن منابع دلبستگی منجر به ایجاد چرخه و سیکل «توسعه و ساختن» دلبستگی ایمن می شود (شاور و میکولینسر، ۲۰۰۲). ایجاد دلبستگی ایمن شامل اعتماد اساسی و امنیت از طریق برآورده شدن نیازهای پایدار می باشد (سالتر[۵۲]، ۱۹۹۵).
سبک دلبستگی دوسوگرا (اضطرابی): هنگامی که مظاهر دلبستگی در مواقع تهدید در دسترس نباشند، سیستم دلبستگی یا بیش از حد فعال می شود[۵۳] یا بسیار ضعیف عمل می کند. در راهبرد اول رفتارهای دلبستگی به شکل بسیار شدید و افراطی دیده می شوند و در اشکالی چون چسبندگی اضطرابی، تعقیب و حتی تلاش های پرخاشگرانه به منظور کسب پاسخ از جانب مظاهر دلبستگی می شود و این منجر به شک و تردید نسبت به توانایی های خود برای کسب آسایش و امنیت می شود. این حالت منجر به شکل گیری سبک دلبستگی دوسوگرا (اضطرابی) در فرد می گردد (شاور و میکولینسر، ۲۰۰۲).
سبک دلبستگی اجتنابی: در راهبرد دوم وقتی که امیدی به کسب پاسخ عاطفی از جانب مظاهر دلبستگی نیست، سیستم دلبستگی غیر فعال می شود. این راهبرد منجر به صرف نظر کردن از تهدید و نشانه های مربوط به دلبستگی و یا سرکوبی افکار و هیجانات مربوط به تهدید و دلبستگی و هم چنین واپس زدن خاطرات مربوط به تهدید و دلبستگی می گردند و باعث نگرش خوداتکایی که وابستگی به دیگران را کاهش می دهد می شود این راهبرد منجر به شکل گیری سبک دلبستگی اجتنابی در فرد می شود (شاور و میکولینسر، ۲۰۰۲).
۱-۶-۲) تعاریف عملیاتی متغیرها
خوش بینی: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه ی جهت گیری زندگی (خوش بینی سرشتی) کارور و شی یر (۱۹۹۴) به دست می آورد.
ویژگی های شخصیت: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه ی شخصیت پنج عاملی مک کری و کاستا (۱۹۸۵) به دست می آورد.
سبک های دلبستگی: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه ی سبک های دلبستگی هازان و شاور (۱۹۸۵) به دست می آورد.
۱-۶-۳) کلمات کلیدی:
خوش بینی، برون گرایی، روان رنجوری، توافق پذیری، مسئولیت پذیری، پذیرا بودن، سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی، سبک دلبستگی دوسوگرا.
فصل دوم
پیشینه وادبیات پژوهش
۲-۱) تاریخچه خوش بینی
تا پایان دهه ی ۱۹۷۰ خوش بین یک کمبود روانی و نشانه ی ناپختگی یا ضعف منش تلقی می شد، در حالی که ارزیابی متوازن و بی طرفانه از امیدواری های آینده ی فرد نشانه ای از سلامت روانی، پختگی و نیرومندی به حساب می آمد. این نگرش منفی نسبت به خوش بینی و تفکر در نوشته های زیگموند فروید به حد اعلای خود رسید (پترسون، ۲۰۰۰). او هم چنین از مذهب به عنوان یک خطای ادارکی خوش بینانه[۵۴] تحلیل به عمل آورد.فروید در کتاب معرفش «آینده یک پندار»[۵۵]می گوید که اعتقاد به خالق مهربان پدرگونه که اگر غرایز پرخاشگرانه و جنسی مان را کنترل کنیم در جهان دیگر ما را پاداش خواهد داد یک خطای ادراکی اساسی برای تمدن بود. بدون این خطاهای ادراکی مردم اغوا می شوند غرایز پرخاشگرانه ی خود را به نمایش بگذارند. اما این خطای ادارکی خوش بینانه ارزش پیدا کرد و انکار واقعیت غرایز جنسی و پرخاشگرانه را موجب شد. از طریق فرایند روان تحلیلی افراد می توانستند نسبت به دفاع های گوناگون، مصالحه های روان رنجورانه و خطاهای ادارکی خوش بینانه بینش پیدا کنند و بدین ترتیب بین نیاز به ارضای تکانش های جنسی و پرخاشگری و نیاز به رفتار کردن به شیوه ی جامعه پسند تعادل برقرار کنند. هدف تحلیل، رسیدن به سطحی از پختگی روانی بود که در آن شخص می توانست واقعیت را به روشنی ببیند و خطای ادراکی خوش بینانه را کنار بزند (کار[۵۶]، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵) .
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
آرون بک[۵۷] ( ۱۹۷۰) نشان داد که افراد بد بین و درمانده به افسردگی مبتلا می شوند. در آغاز بک معتقد بود که افراد عادی واقع بین و افراد افسرده غیر واقع بین هستند، اما در جریان بیماران افسرده با یافته های غیر منظره ای دست یافت. بک به عنوان بخشی از درمان شناختی به بیماران افسرده خود یاد می داد باورهای منفی خود را با چالش بطلبند. او مشاهده کرد که اکثر افراد افسرده امور را به شکل واقعی درک می کنند و با کاهش علایم افسردگی، آنان نیزمانند افراد عادی دچار نوعی سو گیری خوش بینانه می شوند. این امر باعث شد که بک به نادرست بودن فرضیه ی اولیه ی خود پی ببرد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
روان شناسانی که به تفاوت های فردی علاقمند بودند، خوش بینی را به عنوان یک ویژگی شخصیتی بیان کردند. طبق نظراین روان شناسان، هر انسان به هنگام تولد بنابر ماهیت خود دارای سطحی (خط پایه ای) ازخوش بینی است که این میزان در افراد مختلف متفاوت است. خوش بینی نیز همانند دیگر ویژگی های شخصیتی دارای منحنی طبیعی است. یعنی اغلب مردم در حد متوسط خوش بین هستند و تعداد افراد فوق العاده خوش بین و افراد بسیار بد بین کم است. هم چنین تجارب ما می تواند بر میزان خوش بینی یا بدبینی ما اثر بگذارد (پترسون، ۲۰۰۰).
نظریه ی سازه های شخصی جورج کلی[۵۸] و نظریه ی میدانی کورت لوین[۵۹] چارچوب مناسبی برای فهم این که چگونه باورهای خوش بینانه رفتار را تحت تاثیر قرار می دهند، ایجاد کردند. نظریه اجتماعی یادگیری جولین راتر مفهوم انتظارات تعمیم یافته (منبع کنترل[۶۰] و اطمینان[۶۱]) باعث به رسمیت شناختن دیدگاهی در مورد شخصیت بر برحسب انتظارت فرد از رویدادهای آینده شد. یکی از دلایل علاقمند شدن روان شناسان به مبحث خوش بینی رو به افول نهادن دیدگاه سنتی محرک- پاسخ[۶۲] در یادگیری و جانشینی دیدگاه شناختی با تاکید بر نقش انتظارات بود (لوپز و اسنایدر[۶۳]، ۲۰۰۲).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بر طبق الگوی محرک- پاسخ یادگیری مستلزم اکتساب پاسخ های حرکتی خاص در موقعیت ویژه است. در این دیدگاه یادگیری شامل آموختن رابطه ی بین محرک- پاسخ است و هر قدر این محرک و پاسخ به هم نزدیک تر باشند (مجاورت) احتمال این که یادگیری صورت بگیرد بیشتر است، از دیدگاه رفتارگرایان، یادگیری دارای هیچ گونه مولفه ی شناختی نبود. یافته هایی که نشان می دادند روابطی که در شرطی سازی فرا گرفته می شنود صرفا به دلیل مجاورت نیرومند نمی گردند بلکه وابستگی نیز در نیرومند ساختن این روابط نقش دارد، دیدگاه رایج محرک- پاسخ را به چالش طلبید. در نظریه ی محرک- پاسخ فقط بر مجاورت زمانی بین پاسخ و تقویت کننده تاکید می شود. بر طبق این دیدگاه انسان در دام همزمانی تصادف حوادث می افتد. اگر یک تقویت کننده متعاقب یک پاسخ وجود داشته باشد، این پاسخ علی رغم این که هیچ رابطه ی علَی بین پاسخ و تقویت کننده وجود نداشته باشد تقویت خواهد شد.در مقابل دیدگاه وابستگی یادگیری بیان می کند که افراد قادر به کشف روابط علت اثر هستند و می توانند روابط تصادفی گذرا را از روابط حقیقی با ثبات تشخیص دهند (کارور، ۲۰۰۵). بنابراین یادگیری در نفس خود شامل کشف این مطلب است که چه چیزی به چه چیزی منجر خواهد شد (تولمن[۶۴]، ۱۹۳۲). از آن جایی که این نوع یادگیری در طول زمان گسترش می یابد، بنابراین لازم است که بر حسب اطلاعات شناختی تعریف شود. اگرچه در مورد جزییات این بازنمایی شناختی اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما واضح است که یادگیری وابستگی یک فرایند روان شناختی مهم است که بر انگیزش[۶۵]، شناخت[۶۶] و هیجان[۶۷] تاثیر می گذارد. اغلب نظریه پردازان، این سنت یادگیری وابستگی را به صورت یک انتظار تعمیم یافته در موقعیت های مختلف که د رطول زمان درونی می شود، تعریف می کنند. اغلب دیدگاه هایی که در آن ها خوش بینی به عنوان یک تفاوت فردی در نظر گرفته شده، این دیدگاه را پذیرفته اند که برطبق آن خوش بینی یک انتظار تعمیم یافته است که هر فرایند روان شناختی را که در آن یادگیری رخ می دهد، تحت تاثیر قرار می دهد (پترسون،۲۰۰۰). امروزه دو دیدگاه رایج در مورد خوش بینی وجود دارد که خوش بینی را به عنوان یک تفاوت فردی در نظر دارد: ۱- دیدگاه سبک تبیینی[۶۸] ۲- دیدگاه خوش بینی سرشتی [۶۹](گرایشی) (پترسون، ۲۰۰۰).
۲-۲) دیدگاه های مرتبط با خوش بینی

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 



دیدگاه لازاروس

در سال ۱۹۸۳ ریچارد لازاروس پدیده ی «انکار مثبت»[۷۰] را توصیف کرد و نشان داد افرادی که به هنگام مواجه با حوادث غیر متقربه و نامطلوب از این راهبرد استفاده می کنند (کارور، ۲۰۰۵). انکار روشی است برای تحریف کردن چیزی است که فرد فکر می کند، احساس می کند یا تصور می کند موقعیت آسیب زایی است (کری، ۲۰۰۵، به نقل از سید محمدی، ۱۳۸۵).

 

 



دیدگاه آنتونی گرین والد

آنتونی گرین والد (۱۹۸۰، به نقل از پترسون، ۲۰۰۰) ماهیت انسان را به یک حکومت دیکتاتوری تشبیه کرد. او در این نظریه «خود» را به عنوان سازمانی که حاوی اطلاعاتی درمورد گذشته و هویت فرد است مطرح می کند. اطلاعات این سازمان به وسیله ی راهبردهای کنترل اطلاعاتی، که مشابه راهبردهای کنترل اطلاعات نظام های سیاسی و دیکتاتوری است، دستکاری و تحریف می شود. بر اساس این نظریه افراد پیوسته و به طور ناخودآگاه در حال تحریف و بازسازی خاطرات گذشته ی خود هستند. همه ی ما خود را برای چیزهای خوب مسئول می دانیم. اما مسئولیت چیزهای بد را نمی پذیریم. به طور کلی «من» در همه حال اطلاعات موجود را به نفع خود تفسیر کرده و برای انجام این کار از راهبردهای گوناگون استفاده می کند.

 

 



دیدگاه خود فریبی

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:51:00 ق.ظ ]