۳- آیا بین سبک های اسنادی کلی – اختصاصی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۴- آیا بین عزت نفس اجتماعی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۵- آیا بین عزت نفس آموزشگاهی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۶- آیا بین عزت نفس خانوادگی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۷- آیا بین عزت نفس کلی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۸- آیا بین عزت نفس فردی پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
فرضیههای پژوهش
۱- بین سبک اسنادی درونی – بیرونی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۲- بین سبک اسنادی پایدار – ناپایدار و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۳- بین سبک اسنادی کلی – اختصاصی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۴- بین سبک اسنادی درونی – بیرونی و عزت نفس رابطه وجود دارد؟
۵- بین سبک اسنادی پایدار – ناپایدار و عزت نفس رابطه وجود دارد؟
۶- بین سبک اسنادی کلی – اختصاصی و عزت نفس رابطه وجود دارد؟
۷- سبک های اسنادی پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی هستند.
۸- سبک های اسنادی پیش بینی کننده عزت نفس هستند.
تعریف مفهومی و عملیاتی واژهها
سبک های اسنادی
مفهوم سبک اسنادی یا سبک تبیینی، برای مشخص کردن انواع تبیین هایی استفاده می شود که افراد معمولاً در مواجه با یک رویداد به کار می گیرند (بریجز،[۷]۲۰۰۱).
نظریه اسناد، فرایندهای تبیین رویدادها و پیامدهای عاطفی و رفتاری ناشی از این تبیین ها را بیان می کند (راتمن[۸] سالوورگ[۹]، توروی[۱۰]، و فیشکین[۱۱]، ۱۹۹۳).
پیشرفت تحصیلی
پیشرفت تحصیلی فرایندی چند بعدی است که شامل توانایی ها و عملکردهای دانش آموزان می شود. این متغیر با رشد انسانی، شناختی، عاطفی، اجتماعی و جمعی مرتبط است. به عبارت دیگر مفهومی چند وجهی است و شامل یک ملاک خاص نمی شود ( چویی و هان[۱۲]، ۲۰۰۶).
عزت نفس
عزت نفس عقیدهای که فرد دربارهی مجموعه توانائی ها، شایستگی ها و ویژگی های خود دارد. عزت نفس ارزیابی مداوم و قضاوت فرد نسبت به ارزشمندی وجودی خود میباشد. گنجی در تعریف عزت نفس، آن را عبارت از ارزیابی عزت شخص از ویژگیهای خاص خود توصیف میکند. به نظر وی، خیلی ساده میتوان گفت که عزت نفس یعنی احساسی که فرد نسبت به خود دارد (گنجی، ۱۳۸۱). عزت نفس میتواند به عنوان احساس فرد درباره شایستگی و ارزشمندی خود تعریف شود شایستگی براساس تعریفهایی که به وسیله ویلیام سوان ارائه شده عبارت است از: احساس عمومی فرد درباره لیاقت و توانایی خود. به بیان ساده، شایستگی عبارت است از داشتن عزت نفس که فرد عموماً قادر است با تکیه بر آن نتایج مورد انتظار را به دست آورد (فیبل و هال[۱۳]، ۱۹۷۸، به نقل از فتحی، ۱۳۸۱)
تعریف عملیاتی
سبک های اسنادی
سبک های اسنادی نمره ای است که آزمودنی ها در پرسشنامه سبک های اسنادی[۱۴] پیترسون، سلیگمن[۱۵] و آبرامسون[۱۶] کسب می کنند.
موقعیت اسنادی
موقعیت اسنادی به دو موقعیت اسناد خوب یا موفقیت و اسناد بد یا شکست تقسیم می شود که در موقعیت اسنادی خوب (مثبت) فرد با موقعیت هایی که در آن تجربه خوب و موفقی داشته است روبرو می شود. در پژوهش حاضر شش موقعیت خوب فرضی وجود دارد که گروه نمونه عملکرد خود را مورد ارزیابی قرار می دهند؛ و در موقعیت اسنادی بد(منفی) فرد با موقعیت هایی که در آن تجربه خوبی نداشته است مواجه می شود و عملکرد خود را ارزیابی می کند.
پیشرفت تحصیلی
پیشرفت تحصیلی با معدل نمرات نیمسال اول سنجیده می شود.
عزت نفس
عزت نفس نمره ای است که آزمودنی ها در پرسشنامه عزت نفس[۱۷] کوپر- اسمیت[۱۸] بدست می آورند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
مقدمه
انسان در طول زندگی خود تلاش پیگیر و مستمری را برای شناخت خود و رسیدن به یک ارزشیابی مطلوب از خود، به عمل آورده است. در آغاز زندگی، کودک امنیت و آرامش را از طریق خانواده، والدین و مراقبین خود دریافت می کند. و از این طریق اضطرابش کاهش می یابد، ولی در گذر زندگی، تعاملات مختلف با خانواده، مدرسه، همسالان و محیط اجتماعی که در آن زندگی می کند، شناخت از خود و نگرشی که نسبت به خود دارد را شکل می دهد و این اطلاعات، سازنده فردای اوست. (اوزولینز[۱۹]، ۲۰۰۳)
تحقیقات زیادی مؤید این نکته است که ارتباط متقابلی بین عزت نفس، عزت نفس و تصور فرد از توانایی خود وجود دارد و اگر احساس ارزشمندی یک فرد کاهش یابد، احساس ضعف و ناتوانی در فرد ایجاد می شود. و بر عکس اگر آن را افزایش دهیم، احساس توانمندی و ارزش را در فرد مهیا می کند و تغییرات مثبتی همچون افزایش پیشرفت تحصیلی، افزایش تلاش برای موفقیت، داشتن عزت نفس، بلند همت بودن، تمایل به سلامت بیشتر، لذت بردن از روابط با دیگران و پیش بینی مثبت نسبت به موقعیت های بعدی در او پدیدار می شود (اوزولینز، ۲۰۰۳).
نظریه اسناد
نظریه اسناد از جمله دیدگاه های پویای روانشناختی است که به تبیین و تشریح ادراک افراد از علل وقایع می پردازد. به عبارت دیگر اسناد به ادراک یک فرد از علل رفتار خود و یا رفتار دیگران اشاره دارد. در واقع انسان به منظور فهم دنیای اطراف خود به استنباط روابط علی میان وقایع، رفتارها و پیامد ها می پردازد (ریو[۲۰]،۲۰۰۱؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۱). راتر[۲۱] برای اولین بار اصطلاح هسته کنترل را وارد فرهنگ روان شناسی کرد. از نظر وی هسته کنترل جزئی از متغیرهای شخصیتی محسوب می گردد و به وابستگی ادراکی پیامدهای رفتاری اشاره دارد (راتر، ۱۹۷۵ و ۱۹۷۲).
فرد دیگری که در گسترش نظریه اسناد سهم بسزایی دارد، برنارد واینر می باشد. وی یکی از منابع مهم انگیزشی انسان را، کاوش او برای فهم می داند (واینر[۲۲]، ۱۹۷۹). بیشتر فعالیت های واینر در حیطه رفتارهای مرتبط با پیشرفت تحصیلی متمرکز می باشد. به اعتقاد او باور افراد در مورد علل موفقیت ها و شکست هایشان، نقش مهمی در فهم رفتارهای آنان دارد (واینر، ۱۹۷۲). هسته کنترل دارای دو سطح درونی و بیرونی است. فردی که دارای هسته کنترل درونی است، عامل پیامدهای رفتاری خود را به خود نسبت می دهد. برعکس وقتی هسته کنترل بیرونی باشد فرد اعتقاد دارد که وقایع بیرونی منشا رفتار او هستند (واینر، ۱۹۷۹).
از افراد دیگری که در توسعه نظریه اسناد نقش داشته اند می توان به ابرامسون[۲۳]، سلیگمن[۲۴] و تیزدال[۲۵] اشاره کرد. در واقع فعالیت های این پژوهشگران در زمینه اسناد، با تدوین مجدد نظریه درماندگی آموخته شده[۲۶] همراه بود. معمولاً بسیاری از موجودات به دنبال وقایع ناخوشآیند غیر قابل کنترل، یک سری نواقص هیجانی، انگیزشی و شناختی از خود نشان میدهند (مایر[۲۷] و سلیگمن، ۱۹۷۶؛ به نقل از پیترسون و سلیگمن، ۱۹۸۴) که از این نواقص تحت عنوان درماندگی آموخته شده نام میبرند (پیترسون[۲۸] و سلیگمن، ۱۹۸۴). به اعتقاد سلیگمن (۱۹۷۴)، پدیده درماندگی آموخته شده معادل افسردگی در انسان ها میباشد. اما از آنجا که نظریه درماندگی آموخته شده قادر به توضیح در مورد چگونگی مزمن شدن و عمومیت یافتن علائم افسردگی نبود، این نظریه بر اساس سبک اسناد، مورد تجدید نظر و تدوین مجدد قرار گرفت (آبرامسون، سلیگمن، تیزدال، ۱۹۷۸). براساس این تجدید نظر، این اسنادهای علی افراد است که بدنبال وقایع ناخوشایند غیر قابل کنترل، تعیین کننده علائم افسردگی و درماندگی آموخته شده در آنان میباشد (روت[۲۹]؛ ۱۹۸۰به نقل از هس و هولووی[۳۰]، ۱۹۸۴). در واقع افراد به دنبال مواجهه با وقایع ناخوشایند غیر قابل کنترل از خود میپرسند «چرا؟» پاسخ آنها به این سوال بر چگونگی واکنش آنها به این وقایع تاثیر میگذارد (پیترسون و سلیگمن، ۱۹۸۴). طبق نظر آبرامسون، سلیگمن و تیزدال (۱۹۷۸) تبیین علی افراد دارای سه بعد میباشد. اول آنکه علت واقعه ممکن است در رابطه با خود شخص باشد (تبیین درونی) و یا در ارتباط با موقعیت و شرایط بیرونی باشد (تبیین بیرونی). دوم آنکه ممکن است علت واقعه در طول زمان با دوام باشد (تبیین با ثبات) و یا متغیر باشد (تبیین بیثبات). و سوم آن که ممکن است علت مورد نظر دامنه گستردهای از پیامدها را تحت تاثیر قرار دهد (تبیین عمومی) و یا تنها محدود به یک واقعه خاص باشد (تبیین ویژه). پیترسون و سلیگمن (۱۹۸۴) عنوان میکنند هر چند این تبیین های علی همانند صفت[۳۱] میباشند، اما در طول زمان در معرض تغییر قرار میگیرند؛ بدین معنی که همان گونه که این تبیین های علی، وقایع آینده را تحت تاثیر قرار میدهند، خود آنها نیز از وقایع زندگی اثر میپذیرند؛ به عنوان مثال هم چنان که سبک اسناد فرد بر افسردگی مؤثر است، افسردگی نیز سبک اسناد را تحت تأثیر قرار میدهد (شیخ الاسلامی، ۱۳۷۷).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
سلیگمن از پیشگامان کاربرد سبک اسنادی در بهداشت روانی به ویژه افسردگی است که در زمینه رابطه سبک اسنادی و افسردگی، دو مقوله را مطرح می سازد: ۱٫ سبک اسناد بدبینانه ۲٫ سبک اسناد خوش بینانه ( فینچام[۳۲]، و برادیوری[۳۳]، ۱۹۹۳).
نظریه انتساب
فرض اساسی نظریه انتساب[۳۴] این است که افراد میخواهند بدانند چرا آنها و دیگران پیامد خاصی را تجربه میکنند (وینر، ۱۹۸۰، ۱۹۸۵، و ۱۹۸۶). آنها میخواهند علت های نهفته در موفقیت ها یا شکست ها، پیروزی ها یا مصیبت ها، مقبولیت ها یا طرد شدن های اجتماعیشان را بدانند. بعد از پیامدهای زندگی، فرد ممکن است این سؤال ها را از خود بپرسد: چرا در آن امتحان شیمی رد شدم؟ چرا سوزی[۳۵] را از مدرسه اخراج کردند؟ چرا این آدم فقیر است؟ چرا آقای بوش[۳۶] انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۲ را باخت؟ چرا فرانک[۳۷] جواب تلفن مرا نداد؟ برخی پیامدها به توجیه کمی نیاز دارند. اگر کسی انتظار وقوع پیامد خاصی را داشته باشد و آن پیامد واقعاً روی دهد، چرا باید خود را درگیر انتساب علیتی کند؟ برای مثال، اگر انتظار اتوبوس ساعت چهار را داشته باشید و اتوبوس سر وقت حاضر شود، چه لزومی دارد تلاش شناختی کند برای اینکه بفهمد چرا این رویداد مطلوب رخ داده است؟ وقتی که انتظار موفقیت دارد و موفق هم میشود و زمانی که انتظار شکست را دارد و شکست هم میخورد، پس این پیامدها پیشبینی شده هستند و باعث نمیشوند که تحلیل انتسابی صورت گیرد. از طرف دیگر، پیامدهای غیر منتظره توجه را جلب میکنند، و افراد سعی میکنند علت آنها را بفهمند. شکست، زمانی که موفقیت انتظار میرود یا موفقیت، زمانی که شکست انتظار می رود، پیامدهای غیر منتظرهای هستند که انسان برای آنها نیاز به توجیه دارد: چرا اتوبوس سر ساعت نیامد؟ چرا آن سیاستمدار بازنده برد؟ چرا در امتحان رد شدم؟ و چرا او دعوت بیغرض مرا رد کرد؟ (گندولا[۳۸]، ۱۹۹۷).
افراد علاوه بر پیامدهای غیر منتظره میخواهند پیامدهایی را توجیه کنند که فوقالعاده منفی یا مهم هستند. بنابراین، تجزیه و تحلیل علیتی بعد از پیامدهایی صورت میگیرد که غیر منتظره، منفی و مهم هستند پس جستجو برای انتساب علیتی به احتمال زیاد بعد از شکست مهم و غیر منتظره صورت می گیرد، مثل رد شدن در درس نسبتاً آسانی که برای فارغالتحصیل شدن باید آنرا بگذرانید (آبل[۳۹]، ۱۹۸۵؛ به نقل از وینر، ۱۹۸۵).
افراد به دو دلیل اساسی انتساب میکنند: اولاً آنها میخواهند بدانند چرا شکست های مهم و غیر منتظره روی میدهند. ثانیاً، افراد اطلاعاتی را که از جستجوهای انتسابی کسب میکنند برای بهبود بخشیدن به زندگیشان و نحوه تعامل کردن با محیط به کار میگیرند (واینر، ۱۹۸۵) برای مثال دانشجویی که در یک امتحان رد میشود، و علت آن را خوب تجزیه و تحلیل میکند از دانشجویی که درصدد توجیه کردن علت شکست خود بر نمیآید، دفعه بعد وضعیت بهتری خواهد داشت. اگر دانشجوی اول شکست خود را به گردن تلاش نکردن بیندازد، احتمالاً گام های لازم را برای بر طرف کردن علت آن بر میدارد. در مقابل، دانشجوی دوم، ممکن است شکست قبلی را بارها تکرار کند (ریو، ۲۰۰۱؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۲).
انتساب ها برای توجیه پیامدها
انتساب علیتی شرح میدهد که چرا پیامد خاصی روی داده است (واینر، ۱۹۸۵، ۱۹۸۶). انتسابها دلیلی است که فرد برای توجیه بردن یا باختن، پذیرفته شدن یا طرد شدن، تقویت شدن یا تقویت نشدن میآورد. وقتی کسی می گوید که دعوت او را پذیرفتم چون بسیار زیبا بود، پیامد (پذیرفتن دعوت) و انتساب علیتی (چون او بسیار زیبا بود) را مشخص میکند. همین طور، کسی که میگوید مسابقه را باخته چون که به طور جدی سعی نکرده است، پیامد (باختن) و انتساب آن (چون تلاش کمی کرده است) را مشخص میکند. البته برای توجیه اینکه چرا فردی دعوت یک را پذیرفته است یا چرا او مسابقه را باخته است هر نوع انتسابی امکانپذیر است ولی نظریه بر انتساب فرد تمرکز میکند که وقتی صورت میگیرد بر انگیزش و هیجان بعدی او تأثیر میگذارد (واینر،۱۹۸۶).
وینر( ۱۹۸۵)، این موضوع را مطرح می کند که به پیامد اخیری که در زندگی خودتان تجربه کردهاید فکر کنید، و لحظهای به دلایل وقوع بیندیشید. احتمالاً به دلایل گوناگون و احتمالی متعددی فکر خواهید کرد. ورزشکاری را در نظر بگیرید که مسابقه مهمی را باخته است. شکست او ممکن است به فقدان توانایی، فقدان تلاش، فقدان مهارت، خستگی، داوری های سودار، صدمه، راهبرد بیحاصل، یاران تنبل، تماشاچیان متخاصم، تجهیزات ناکافی، مربی بی کفایت یا صرفاً بدشانسی نسبت داده شود. شاید هنگام بررسی پیامدتان، غیر از عواملی که در فوق به آنها اشاره شد به انتساب های دیگری هم فکر کرده باشید. انتساب هایی مثل هوش، زرنگی، جذابیت بدنی، خلق، بیماری، هوا، ویژگی شخصیت، چرخه زیستی، مزاحمت، و سوگیری دیگران. در حالی که ده ها انتساب امکانپذیر هستند، انتساب هایی که بیش از همه صورت می گیرند، حداقل در موقعیت های پیشرفتی، انتساب های توانایی و تلاش هستند؛ یعنی، توانایی زیاد و تلاش جدی عموماً موجب موفقیت می شوند؛ توانایی کم و تلاش بیحاصل موجب شکست میشوند.
در حالی که توانایی و تلاش، انتساب های بسیار رایجی هستند، انتساب های دیگری هم وجود دارند که متداولاند. بنابراین، پژوهشگران همه انتساب های ممکن را در سه بعد علیتی سازمان دادهاند که در بخش بعدی به آنها پرداخته خواهد شد (ریو، ۲۰۰۱؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۲).
ابعاد علیتی انتساب ها
انتساب هایی که برای توجیه کردن پیامدها به کار برده میشوند یا در فرد وجود دارند؛ مثل شخصیت، هوش، مهارت، تلاش، راهبرد، و زیبایی جسمانی و یا در مکان؛ مثل هوا، تأثیر دیگران، یا دشواری تکلیف. بعد درونی- بیرونی یا شخص- محیط انتساب، منبع نامیده میشود. منبع به معنی مکان است، یعنی این که آیا علت در درون فرد قرار دارد یا در محیط (ریو، ۲۰۰۱؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۲).
علت ها از نظر پایداری هم فرق دارند، که دومین بعد علیتی است. برخی انتساب ها مثل هوش، مهارت، و شخصیت نسبتاً بادوام هستند، در حالی که انتساب های دیگر مثل خلق، تلاش، شانس، و هوا زودگذرند و لحظه به لحظه تغییر میکنند. انتساب های علیتی که در زمانها و موقعیتهای مختلف ثابت هستند علت های پایدار نامیده میشوند، در حالی که انتساب هایی که در زمان ها و موقعیت های مختلف تغییر میکنند، علت های ناپایدار خوانده میشوند (وینر و همکاران، ۱۹۷۱؛ وینر، ۱۹۸۶).
سومین بعد انتسابی که کنترلپذیری نام دارد، علت های قابل کنترل را از علت های غیر قابل کنترل متمایز میکند (وینر، ۱۹۷۹، ۱۹۸۶). تلاش و راهبرد، نمونههایی از علت های قابل کنترل هستند، در حالی که هوا، مهارت، حریف، ضعف تجهیزات، کمک، مزاحمت، یا سوگیری دیگران مواردی از علت های غیر قابل کنترل هستند. توجه داشته باشید که کنترلناپذیر بودن علت، عمدتاً به تعبیرهای فردی بستگی دارد، به طوری که توانایی یا جراحت ممکن است برای یک نفر علتی کنترلپذیر باشد و برای دیگری علتی کنترلناپذیر.
بنابراین، انتساب های علیتی به صورت زیر طبقهبندی میشوند (ریو، ۲۰۰۱؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۲):
منبع: درونی در برابر بیرونی
پایداری: پایدار در برابر ناپایدار
کنترلپذیری: کنترلپذیر در برابر کنترل ناپذیر
مفهوم منبع کنترل به عنوان بخشی از نظریه یادگیری اجتماعی[۴۰] راتر (۱۹۸۲، ۱۹۶۶)، بیانگر انتظار تعمیمیافتهای است در مورد عوامل مؤثر بر پاداش و تنبیه در زندگی انسان. در یک طرف پیوستار، کسانی قرار دارند که به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی، یعنی منبع داخلی نظارت و کنترل باور دارند و در انتهای دیگر، افرادی هستند که معتقدند رویدادهای زندگی مانند پاداش و تنبیه، در نتیجه عوامل خارجی، هم چون تصادف، شانس یا تقدیر، یعنی عوامل خارجی منبع کنترل به وجود میآیند. از این مقیاس داخلی- خارجی (مقیاس I-E) برای سنجش تفاوتهای افراد در این که چه مقدار از پاداشها و تنبیهها تحت کنترل عوامل داخلی و خارجی است، استفاده میشود. (پروین و جان[۴۱]، ۲۰۰۱؛ ترجمه جوادی و کدیور، ۱۳۸۱).
افراد در جستجوگری و کنجکاوی خود از علل حوادث و پدیدههای زندگی، علتهای متفاوتی را انتخاب میکنند که از نظر روانی- اجتماعی این انتخاب بر فرایندهای شناختی، عاطفی، انگیزشی و ویژگیهای شخصیتی و عملکردهای بعدی آنها (در موقعیتهای تحصیلی، اجتماعی، شغلی) تأثیر بسزایی دارد. به علتهایی که افراد، نتایج عملکرد خود را به آنها نسبت میدهند، اسناد علی میگویند. مردم معمولاً توانایی را یک ویژگی ثابت در نظر میگیرند. در مقابل، تلاش به عنوان یک ویژگی شخصی ناپایدار در نظر گرفته میشود. بسیاری از مردم که به خوشبختی اسناد میکنند آن را بسیار متغیر میدانند. علت موفقیت گاهی به بسیاری یا همه موقعیتهای زندگی مربوط است و شخص نمیتواند موقعیت را آگاهانه برای یک هدف مطلوب دستکاری کند (کنترلناپذیر) و گاهی میتواند چنین کاری را انجام دهد (کنترلپذیر). تلاش تنها اسنادی است که معمولاً به عنوان اسناد کنترلپذیر در نظر گرفته میشود. تاریخچه شکستهای تحصیلی دانشآموزان از عمدهترین مواردی است که نقش اسنادی علی را به روشنی نشان میدهد. در این موارد دانشآموزان بین موفقیتها و اعمال خود رابطه زیادی نمیبینند و شکست خود را به فقدان توانایی (اسنادهای درونی) نسبت میدهند. آنها تصور منفی از خود دارند و احساس عدم شایستگی میکنند. این احساس باعث کاهش عملکرد در آنها میشود و کاهش عملکرد باعث شکست مجدد آنها میگردد. چنانچه تصور ذهنی نادرست انتخاب شده ادامه یابد، فرد دچار ناراحتیهای روانی و عدم تطابق اجتماعی میشود (میرصدوقی، ۱۳۸۰).
معلمان با تجربه و خردمند، همواره به وجود ارتباط مثبت و قابل توجهی بین درک دانشآموز از خود و عملکرد او در مدرسه اشاره کردهاند. آنان بر این باورند که فراگیرانی که از خود و تواناییهایشان خشنود هستند، به احتمال بسیار زیاد، راه موفقیت را در پیش خواهند گرفت. پژوهشهای دیگر نشان میدهد که بین سبک های اسناد علی و انگیزش درعملکرد بعدی، رابطه نیرومندی وجود دارد. دانشآموزان برای علل موفقیتها و شکست های خود دلایلی را عنوان میکنند که میتواند یک منبع انگیزش مهم برای هدایت رفتارهای آتی باشد. نظریه اسناد عقیده دارد وقتی افراد موفقیتهای خود را به تلاش و توانایی (علتهای درونی) اسناد میکنند، برای موفقیتهای بعدی، و سطوح بالاتر شایستگی ادراک شده خود، انگیزش بیشتری خواهند داشت. اسناد موفقیتها به توانایی، ثابت است و احتمالاً در آینده نیز ادامه دارد و اسناد تلاش، اسناد مناسب انگیزشی برای موفقیتهای بعد از شکست است؛ زیرا که قابل کنترل است و چنانچه فرد تصمیم بگیرد میتواند آن را بدست آورد. به هرحال وقتی که افراد شکست را تجربه میکنند مناسبترین اسناد از لحاظ انگیزشی، تلاش است. یعنی شاگردانی که شکست خود را به فقدان تلاش اسناد میکنند، به احتمال زیادی باور دارند که میتوانند در آینده موفق شوند. به علت اینکه تلاش به عنوان اسناد قابل کنترل تفسیر میشود، شاگردانی که شکست خود را به فقدان تلاش اسناد میدهند احتمالاً باور دارند که مجبور به تکرار شکست نیستند . به علاوه به علت اینکه تلاش کنترلپذیر است، به احتمال زیاد آنها معتقدند که میتوان با انجام کارهایی موقعیت را تغییر داد (میرصدوقی، ۱۳۸۰).
توجه روزافزون به نقش با اهمیت متغیرهای شناختی و غیر شناختی در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان، زمینهساز انجام تحقیقات زیادی شده است. در این تحقیق نیز سعی شده تا رابطه بین سبک های اسنادی به عنوان یک متغیر شناختی و انگیزه پیشرفت[۴۲] به عنوان یک متغیر غیرشناختی و یا یک رگه شخصیتی با پیشرفت تحصیلی مورد مطالعه قرار گیرد. از مفهوم سبک اسنادی یا سبک تبیینی برای مشخص کردن انواع تبیین هایی استفاده میشود که افراد معمولاً در مواجهه با یک رویداد به کار میگیرند (بریجز، ۲۰۰۱). عوامل علی رفتار را «اسناد» میگویند و بر این اساس، رفتار دیگران را به عوامل یا به ویژگیهای شخصیتی پایدار (به اصطلاح عوامل غیرموقعیتی) و یا به جنبههایی از موقعیت اجتماعی آنان اسناد میدهند (پتری، ۱۹۹۶).
دانشآموزانی که معمولاً حوادث بد را به عوامل درونی، پایدار و کلی نسبت میدهند (من شکست خوردم چون به اندازه کافی با هوش نیستم) نسبت به آنهایی که چنین حوادثی را با توجه به علل بیرونی، ناپایدار و اختصاصی تبیین میکنند (من شکست خوردم چون جلسه امتحان خیلی شلوغ بود) برتری اندکی نشان میدهند. افزون بر این، در دانشآموزانی که در مواجهه با حوادث خوب، تبیینهای بیرونی، ناپایدار و اختصاصی نشان میدهند (من در درس روانشناسی نمره «الف» گرفتم چون معلم روز خوبی داشت) در مقایسه با آنهایی که به تبیینهای درونی، پایدار و کلی (من با هوش هستم)، مبادرت میورزد، کمآموزی دیده میشود (ابرامسون، سلیگمن و تیزدل، ۱۹۸۷؛ به نقل از بریجز، ۲۰۰۱).
سبک اسنادی دارای استلزام های مهمی در بخش های متفاوتی از زندگی روزانه است و با افسردگی (ولپی و لوین[۴۳]، ۱۹۹۸)، عملکرد ورزشی (سلیگمن، ۱۹۹۰)، سلامت جسمانی، سلامت روان شناختی (موریس[۴۴]، ۲۰۰۲)، عملکرد افراد در زمینههای حرفهای و عملکرد افراد در قلمرو آموزش و پرورش (بریجز، ۲۰۰۱،۱۹۹۱) مرتبط است. ( شهر آرای و همکاران،۱۳۸۴).
عزت نفس
تعاریف متعددی از جانب پژوهشگران در مورد عزت نفس ارائه شده است. در عزت نفس معمولاً به احساس ما و چگونگی ارج نهادن به خودمان اطلاق میشود. عزت نفس یک قضاوت شخصی در مورد ارزشمند بودن، یک طرز تلقی از «مقبولیت» یا عدم مقبولیت خویش است که نهایتاً خود را به صورت میزان علاقهمندی (بی علاقگی) شخص به خویشتن نشان میدهد. اولین کار توسط ویلیام جیمز انجام شده است (۱۹۸۰) عزت نفس را تابع کسری از موقعیت ها بر انتظارات خود می داند، به طوری که هر چه موقعیت های شخص بیشتر از انتظاراتش باشد، عزت نفس او نیز بیشتر خواهد بود و برعکس.
در فرهنگ لغت آکسفورد (Confidence) این گونه معنی شده است اعتماد پابرجا، پیش بینی مطمئن به خود.
عزت نفس راستین و واقعی، نتیجه ی باور قلبی و درونی فرد به قابلیت هایش است. این باور که هر کاری را بخواهد، می تواند انجام دهد (کوپر- اسمیت[۴۵]، ۱۹۸۷).
کوپر اسمیت چهار عامل اسنادی را برای رشد عزت نفس بیان میکند. نخستین قدم بر تمام عوامل، میزان احترام، پذیرش و علاقهمندی که یک فرد دریافت میکند. دومین عامل تجارب موفقیت آمیز در زندگی و سومین، ارزش و انتظاراتی است که بر مبنای آن تجارب را مورد تغییر قرار میدهیم و چهارمین عامل نحوه پاسخ فرد به از دست دادن ارزش میباشد. (به نقل از مفتاح، ۱۳۸۱)
بنابر این تعریف، برای دست یافتن به عزت نفس، فرد ابتدا نیازمند شناختن تواناییها و سایر ویژگیهای ارزشمند خود است. ضعف عزت نفس در فرد بر رفتار اجتماعی و پیشرفت تحصیلی او اثر میگذارد و باعث کمرویی و عملکرد نامطلوب او در امتحانات شفاهی و کتبی میشود.
نشانههای جسمی و رفتاری ضعف عزت نفس
افرادی که عزت نفس کمی دارند، معمولاً دچار لرزش خفیف دست و گرفتگی عضلات میشوند. قیافه آنها به طور معمول نگران و غمگین است. به ظاهر خود اهمیت نمیدهند، با صدایی ضعیف که حاکی از اطمینان نداشتن به خود است، سخن میگویند و چشمانی بیفروغ دارند. از نظر رفتاری هم حساس، زودرنج، کمرو و گوشهگیر میشوند و دائم از خود و اطرافیان انتقاد میکنند. گاهی نیز برعکس، حالتی تهاجمی و خشونتآمیز دارند و رفتار آن ها همراه با زورگویی و پرتوقعی است. متکبر و حراف بودن، غلو کردن، تحقیر کردن و عیبجویی از دیگران، خود را مبرا از اشتباه دانستن، نداشتن ثبات رأی، داشتن تشویش و نگرانی، احساس بیلیاقتی، نالیدن از مشکلات به طور دائم، بدشانس دانستن خود، بدبینی و کمالطلب بودن، همه از جلوههای گوناگون ضعف عزت نفس هستند. عزت نفس نیز مانند سایر جنبههای رشد فرد، تحت تأثیر بافتی قرار میگیرد که فرد در آن زندگی و رشد میکند. در سالهای اولیه زندگی، مهمترین بافت، «خانواده» است. با رشد فرد، به جز خانواده،عوامل دیگری مانند همسالان، مدرسه، اجتماع، ارزشهای فرهنگی و آموزش های دینی نیز تأثیر خود را نمایان میسازند (مشیری تفرشی، ۱۳۷۸).
عزت نفس بنیادی ترین بخش شخصیت یـک فرد می بـاشـد که در تمام جوانب زندگی فرد خود را به نـحـوی متظاهر می سازد. عزت نفس سالم و بالا یک ضرورت حیاتی و مطلق برای هر فردی می باشد. عزت نفس را می توان چنین تعریف کرد (اسمیت، ۱۹۸۵):
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:34:00 ق.ظ ]