می‌تواند حائز اهمیت باشد.
ج ـ این نوع از واژگان،واژگان غیرفارسی‌ای است که به نظر می‌رسد در زمان مؤلف به همان صورت استفاده می‌شده و لغت معادل آن ساخته و ارائه نشده بوده است و یا اینکه مؤلف با نیتی طنزآمیز از آن استفاده کرده است.
۳ـ۱ـ۱ـ۱ـ واژگان رسمی و معیار
این واژگان در سراسر آثار مورد بحث به کار رفته است اما همان طور که قبلاً هم گفته شد در مقالات به خصوص آن دسته که لحن و زبان جدی‌تری دارند کاربرد این دسته از واژگان بیشتر است. طبیعتاً تعداد و تنوع این واژگان بسیار فراوان و چشمگیر است.
تحصیل ـ اصرار[۸۹] ـ جماعت ـ شیطنت ـ سعادت ـ ترقی ـ آتیه[۹۰] و……….
۳ـ۱ـ۱ـ۲ـ واژگان محاوره‌ای و عامیانه
همان طور که قبلاً هم گفته شد نثر حالت نثری مردمی است و استفاده از واژگان عامیانه ی رایج در میان اقشار مختلف مردم از ویژگی‌های آثار اوست. این نوع از واژگان به خصوص در داستان‌ها و یا مقالاتی که جنبه‌های طنز آن قوی‌تر و پررنگ‌تر است بیشتر به چشم می‌خورد. اما باید گفت در کل تعداد این نوع از واژگان در آثار مورد بحث چندان زیاد نیست ولی با این حال استفاده از این واژگان جذابیت و لطف خاصی به بعضی از قسمت ها به خصوص گفتگوهای میان شخصیت‌های مختلف داستان‌ها بخشیده است.
واژگان زیر برای مثال ذکر می‌شود:
پایان نامه - مقاله - پروژه
شارلاتان ـ قلابی[۹۱]ـ آلونک[۹۲] ـ جربزه[۹۳] ـ قدغن ـ مفنگی ـ هالو ـ یارو[۹۴] ـ بنجل[۹۵] ـ پاپاسی[۹۶] ـ دِمُده ـ افاده[۹۷] ـ لنگ ـ شَل ـ فرز ـ مفت ـ چلاق[۹۸] ـ وراجی[۹۹] ـ مردک[۱۰۰] ـ لیچار[۱۰۱] ـ ناقلا[۱۰۲] ـ جوشی ـ آتشی[۱۰۳] ـ لیز ـ سُر[۱۰۴] ـ پَکَر[۱۰۵] ـ کلافه ـ یواش[۱۰۶] ـ قولتشن[۱۰۷] ـ جیغ[۱۰۸] ـ دمغ[۱۰۹] ـ قراضه[۱۱۰] ـ لَلِه[۱۱۱] ـ قماش ـ یخه[۱۱۲] ـ قشقرق[۱۱۳] ـ الم شنگه[۱۱۴]و……..
۳ـ۱ـ۱ـ۳ـ واژگان غیرفارسی
این نوع از واژگان بسیار کم در این آثار به کار رفته‌اند و همان طور که قبلاً هم گفته شد اغلب در زمان مؤلف معادل خاص فارسی نداشته‌اند و گاهی هم به عمد و برای خلق طنز به این صورت به کار رفته‌اند.
واژگان زیر را برای نمونه می‌توان ذکر کرد:
فورمالیته[۱۱۵] ـ سکرتر[۱۱۶] ـ دراگ استور[۱۱۷] ـ رُل (فرمان ماشین) [۱۱۸] ـ لوکس[۱۱۹] ـ پلتیک[۱۲۰] ـ آداپته-کافه[۱۲۱] ـ کلکسیون[۱۲۲] ـ پروپاگاند[۱۲۳] ـ گِریپ[۱۲۴] ـ دیکسیونر[۱۲۵] ـ التیماتوم[۱۲۶] ـ رپرتاژ[۱۲۷] ـ اِدیت[۱۲۸] ـ پریموس[۱۲۹] ـ ترانزیستوری[۱۳۰] ـ دراماتیک[۱۳۱] ـ رُل (نقش) [۱۳۲] ـ سندیکا[۱۳۳]و…….
۳ـ۱ـ۲ـ ترکیبات
در بخش بررسی مباحث زبانی مبحث ترکیبات از مقوله‌ی واژگان بسیار پررنگ‌تر و متنوع‌تر است، به این معنا که ایجاد طنز در این آثار از طریق استفاده از ترکیبات بسیار بیشتر است؛و از دلایل این امر هم می‌تواند یکی ویژگی ترکیب‌پذیری بالا و گسترده‌ی زبان فارسی باشد و دیگر این که مؤلف در استفاده از ترکیبات قدرت و ابتکار عمل بیشتری دارد، به این صورت که مؤلف می‌تواند با بهره گرفتن از واژگان موجود در زبان ترکیبات نو و طنزآمیز بسیاری بسازد و یا ترکیبات موجود را با اندک تغییری با معنای جدیدتری ارائه کند. بدیهی است که این استفاده از ترکیبات و یا ایجاد تغییر در آنها باهدف خلق طنز انجام می‌گیرد.
با توجه به این موارد ترکیبات موجود در این آثار را می‌توان به دو نوع کلی تقسیم کرد: الف ـ ترکیبات رسمی و رایج در زبان معیار فارسی ب ـ ترکیباتی که از زبان عامه گرفته شده است.
۳ـ۱ـ۲ـ۱ـ ترکیبات رسمی و نوشتاری
این نوع از ترکیبات که به طور طبیعی در سراسر این آثار بسیار زیاد است اغلب در مقالاتی که لحن و زبان جدی‌تری دارند بیشتر به کار رفته است. در کل باید گفت که استفاده از این ترکیبات را نمی‌توان ویژگی خاص زبانی در این آثار محسوب کرد.
از میان تعداد زیاد این نوع از ترکیبات نمونه‌های زیر برای مثال ذکر می‌شود:
تحصیل کرده ـ احوال پرسی ـ تمسخرآمیز ـ سفرنامه ـ علاقه‌مندو…….
۳ـ۱ـ۲ـ۲ـ ترکیبات عامیانه و محاوره‌ای
این نوع از ترکیبات چنان که قبلاً هم ذکر شد از زبان گفتاری و روزمره‌ی مردم گرفته شده است و هم در مقالات و هم در داستان‌ها قابل مشاهده است. استفاده از این ترکیبات را می‌توان از ویژگی‌های زبانی این آثار به شمار آورد که در اغلب موارد هم جنبه‌های طنز آثار را قوی‌تر و پررنگ‌تر کرده است. این ترکیبات شامل انواع ترکیبات عامیانه و محاوره‌ای است که تعداد آن ها هم تقریباً زیاد است. در میان این ترکیبات گاهی مواردی مشاهده می‌شود که ساخته‌ی خود مؤلف است و یا این که به ترکیبات رایج اندک تغییری داده شده است و این امر باعث طنزآمیزتر شدن ترکیبات شده است.
برای این نوع از ترکیبات مثال‌های زیر ارائه می‌شود:
وق وق سگ ـ عرعر خر ـ ونگ ونگ بچه‌ها[۱۳۴] ـ نیمچه بوق ـ هیس و هوس ـ بساز و بنداز[۱۳۵] ـ سفیل و سرگردان[۱۳۶] ـ ول معطل[۱۳۷] ـ کوره سواد ـ آمیرزا ـ پررویی[۱۳۸] ـ شسته رفته[۱۳۹] ـ لنگه به لنگه ـ سربزنگاه[۱۴۰] ـ فوت و فن ـ بی دست و پا[۱۴۱] ـ کله گُنده[۱۴۲] ـ یک تُک پا ـ هله هوله ـ خرخره[۱۴۳] ـ ینگه دنیا ـ ننه بابا ـ هم ولایتی ـ چای آب زیپو ـ آب بندی و قاب بندی ـ صد تا یک غاز[۱۴۴] ـ گردن کلفت ـ جل و پوست[۱۴۵] ـ تلوتلو خوران ـ تالاپ تالاپ[۱۴۶] ـ فضول باشی[۱۴۷] ـ زاق و زوق ـ نق و نوق ـ کنس گری[۱۴۸] ـ خمره خمره ـ خرت و پرت ـ سرهم بندی ـ لب و لوچه[۱۴۹] ـ چاله چوله[۱۵۰] ـ لفت و لیس[۱۵۱] ـ کور و کچل[۱۵۲] ـ مرده خوری ـ دوز و کلک[۱۵۳] ـ آقا و خانم بادخالی کن ـ آقا و خانم باد درررفته (اسامی ای که برای شخصیت‌های اصلی داستان با توجه به عملکرد این افراد در داستان در نظر گرفته) و ……….
۳ـ۱ـ۳ـ افعال
افعال به کار رفته در این آثار اغلب افعال رسمی و رایج در زبان نوشتاری است، اما گاهی در میان داستان‌ها و یا مقالاتی که به لحن عامیانه نوشته شده است نوع لحن افعال هم مطابق متن، عامیانه و گفتاری است و این ویژگی به خصوص در میان افعال ساده بیشتر قابل مشاهده است و بعضی از افعال مرکب که علاوه بر لحن و ساختار، نوع استفاده از آنها هم برگرفته از زبان گفتاری در میان مردم است بیشتر معنای اصطلاحی و کنایی دارند و به همین علت هم به این نوع از افعال در بخش اصطلاحات زبانی پرداخته شده است.
بنابراین در بخش افعال تقسیم‌بندی رسمی ـ عامیانه انجام نشده است و به سه نوع فعل ساده، پیشوندی و مرکب و چگونگی استفاده از هر یک از این انواع در آثار مورد بحث پرداخته شده است.
۳ـ۱ـ۳ـ۱ـ افعال ساده
این نوع از افعال که در آثار گذشته و معاصر ادبیات همواره حضور داشته است و در اغلب موارد هم یا به همان شکل و صورت در زبان گفتار مورد استفاده قرار می‌گیرد و یا با اندک تغییراتی در مصوت‌های کوتاه یا بلند (آمدم ـ اومدم) در این آثار هم بسیار فراوان به کار رفته است و در اغلب موارد هم با همان شکل رایج و رسمی استفاده شده است.
نمونه‌های زیر از میان تعداد فراوان افعال ساده برای مثال ذکر می‌شود:
گفت ـ دارد ـ می‌ریزد ـ نشسته‌ایم ـ نیست ـ رسید[۱۵۴] و………
۳ـ۱ـ۳ـ۲ـ افعال پیشوندی
این نوع از افعال در این آثار بسیار کم به کار رفته است و نمونه‌های محدود زیر برای مثال ذکر می‌شود:
برگردد[۱۵۵] ـ درآورد ـ برگردانم[۱۵۶] ـ پس می‌فرستد[۱۵۷] ـ فروبندند ـ بپیچد[۱۵۸] ـ پیش رفتیم[۱۵۹] ـ برمی‌دارد[۱۶۰] ـ برچیده شود[۱۶۱] ـ فراگیرد[۱۶۲] ـ برآید[۱۶۳].
۳ـ۱ـ۳ـ۳ـ افعال مرکب
این نوع از افعال که به طور کلی در زبان فارسی چه فارسی معیار و چه فارسی گفتاری کاربرد فراوانی دارد در این آثار هم تعداد نسبتاً زیادی دارد.
افعال زیر برای نمونه ذکر می‌شود:
خیال می‌کردم ـ تصمیم گرفته‌اند ـ زندگی می‌کند ـ درددل می‌کردند[۱۶۴] ـ معرفی کنم ـ کوشش کردم[۱۶۵] ـ توصیه می‌کند[۱۶۶] ـ حسرت بکشد ـ هضمش کند ـ خفته بود[۱۶۷] و………..
۳ـ۱ـ۴ـ اصطلاحات
همان طور که قبلاً هم ذکر شد نثر حالت نثری مردمی است. مردمی به این معنا که هم مردم پسند و هم برگرفته شده از میان زبان مردم است. در میان این آثار چنان که گفته شد استفاده از واژگان و ترکیبات عامیانه نسبتاً زیاد است اما آن چه که لحن و زبان این آثار را بیشتر عامیانه و مردمی می‌کند استفاده از اصطلاحات خاص رایج در میان عامه‌ی مردم است. این اصطلاحات که شامل ترکیبات و افعال مختلف عامیانه است حاوی معنایی کنایی و اصطلاحی است. این اصطلاحات که در سراسر این آثار در میان مقالات و داستان‌ها به چشم می‌خورد از منحصر به فردترین ویژگی‌های ساختار زبانی این آثار به شمار می‌آید. استفاده از این اصطلاحات خاص در اغلب موارد جنبه‌های طنزآمیز بسیار قوی و جذابی به آثار مورد بحث داده است. همچنین استفاده از اصطلاحات می‌تواند نشانگر پیوند و آشنایی عمیق مؤلف با فرهنگ مردم روزگارش باشد. بعضی از این اصطلاحات به صورت ضرب‌المثل‌های رایج در میان عامه مورد استفاده است و اغلب عنصر سازنده‌ی این اصطلاحات یک فعل مرکب است که معنایی کنایی و دوپهلو دارد. همان طور که در بالا گفته شد تعداد این اصطلاحات بسیار زیاد است و تقریباً در هر صفحه حداقل یک نمونه از این اصطلاحات به کار رفته است و مسلماً ذکر تمام آنها امکان‌پذیر نیست.
نمونه‌های زیر برای مثال ذکر می‌شود:
دیدم با یک ساعت و دو ساعت سرو تهش به هم نمی‌آید است[۱۶۸]. پدر عین خیالش نیست ـ یک چیزی که به لعنت خدا نمی‌ارزد[۱۶۹]ولی من سرم بی‌کلاه ماند[۱۷۰].هی پیزر لای پالانش گذاشتم ـ از خیرش گذشتم[۱۷۱].
جان آدم را به لب می‌رسانند ـ هیچ ککش هم نمی‌گزد[۱۷۲].برای این که جنسشان جور باشد… ـ دست و بالش در هیچ جا بند نشده است[۱۷۳].بلند شو این دکان را تخته کن ـ هر جا که کارش گُل کند… ـ سر به سر من نگذار[۱۷۴]. به ریش خلق الله می‌بندد ـ کِش برود ـ این دیگه چه صیغه‌ای است ـ اوقاتش تلخ بود[۱۷۵].دیدم مخش عیب دارد ـ مرا تیغ می‌زنند[۱۷۶] ـ به این زودی ترش نمی‌کنید ـ پاک جوش آورده بود[۱۷۷].خواست دماغ شاگردان را بسوزاند[۱۷۸].تخم لقی در دهن کارمندان شکستند ـ هِی امروز و فردا کردند ـ از کوره در رفتم ـ چه تخم دوزرده‌ای گذاشته[۱۷۹].آنها را به نان و نوایی برسانید ـ نانش توی روغن باشد ـ چپ چپ نگاهم کرد ـ خط و نشان برایم می‌کشد[۱۸۰].آه ندارم که با ناله سودا کنم ـ متلکی بار این و آن کنند ـ به جیب مبارک می‌ریزد[۱۸۱].سرکیسه را شُل می‌کنند ـ تازگی‌ها آبی زیر پوستش رفته ـ به ناف مهمانان بست[۱۸۲].دست و بال آقا و خانم را توی پوست گردو می‌گذاشتند ـ روابطشان با هم شکر آب شد[۱۸۳].که ناگهان سر بزنگاه بند را آب ندهم[۱۸۴] ـ باید در کوره گذاشت و آبش را خورد ـ هر چه بنجل دارند از سر باز می‌کنند[۱۸۵]. اگر از این دروس چیزی سرش نشود کلاهش پس معرکه است[۱۸۶].تو دیگر خودت را نخود آش نکن[۱۸۷]. نفست از جای گرم درمی‌آید[۱۸۸]. عقب بچه‌هایی می‌گردند که پول زیاد دارند نه بچه‌ای که شپش در جیبش سه قاب می‌ریزد[۱۸۹]. و تو دکانت تخته خواهد شد و مال بد بیخ ریشت خواهد ماند[۱۹۰].به من چه که کاسه‌ی داغ‌تر از آش و دایه‌ی دلسوزتر از مادر شوم ـ شش قورت و نیمشان هم باقی است[۱۹۱].دست به سر کند ـ از سر باز کند ـ دستی به گل و گوشش بکش ـ جلوی چشمم سبز شد[۱۹۲]. خیلی خاطرشان عزیز است[۱۹۳]، دق دل خود را خالی کرد[۱۹۴].روده درازی کرد ـ ذکر خیری بکنم[۱۹۵] ـ یک لقمه غذا کوفت کنم[۱۹۶] فرصت سرخاراندن نداشتم[۱۹۷] ـ هِر را از بِر تشخیص نمی‌دهد[۱۹۸] ـ دبه درمی‌آورد[۱۹۹] ـ او را نقره‌داغ کرده‌اند[۲۰۰] ـ هر کس یک جور مضمون برایش کوک می‌کرد[۲۰۱] ـ همه چیز را فروختیم و به تهران آمدیم چون خیال می‌کردیم علی‌آباد شهری است[۲۰۲] ـ خود را به کوچه‌ی علی چپ زدم[۲۰۳] ـ بدون ذکر مأخذ همه را به اسم خودت قالب بزنی[۲۰۴] ـ پیرزنی که یک پایش لب گور است[۲۰۵] ـ می‌نشستم و کلاه خود را قاضی می‌کردم[۲۰۶] ـ به مجردی که با ننه بابای خود قهر می‌کردند روانه‌ی آمریکا می‌شدند[۲۰۷] ـ دیواری از دیوار آن بیچاره کوتاه‌تر نیست[۲۰۸] ـ از آنجا هم فلنگ را بستم- گویی با ما پدرکشتگی دارد[۲۰۹] ـ نزدیک بود زهره ترک بشوم[۲۱۰] ـ آخر دست از پا درازتر به خانه برگشتم[۲۱۱] ـ حقه‌های جالبی سوار می‌کند[۲۱۲] ـ در مسابقات آسیایی حسابی گل کردند ـ از دل و دماغ می‌افتند[۲۱۳] ـ گفتم بی مایه فطیر است[۲۱۴] ـ هر چه پول بدهی آش می‌خوری[۲۱۵] بالاخره پس از مدتی شلنگ و تخته زدن توانست آن را پیدا کند[۲۱۶] ـ فهمید که چقدر سگ دو زده[۲۱۷] ـ دلش می‌خواست که شوهرش را دست به سر کند[۲۱۸] ـ می‌خواهی که این چهارتکه خرت و پرت هم که داریم فاتحه‌اش خوانده شود ـ آخر حرف خود را به کرسی نشاند[۲۱۹] ـ روی هم رفته پنجاه هزار تومان آب خورده است[۲۲۰] ـ اگر برای انجام یک کار پنجاه روز شما را سر بدواند اوقاتتان تلخ نمی‌شود و ترش نمی‌کنید[۲۲۱] خرش از پل گذشته و دیگر درسی در کار نیست ـ من هم استادی را می‌شناسم که یک سر دارد و هزار سودا[۲۲۲] ـ به منزل دوستی رفتیم و یک هفته هوار او بودیم ـ سه چهار ماه هم ول گشتیم و از جیب خوردیم ـ متأسفانه در این جا هم کمیت من لنگ است[۲۲۳] ـ آن قدر از رو نرفتم تا یارو را از رو بردم[۲۲۴] ـ اگر چند روز بیکار شوم نمی‌دانم چه خاکی به سر بریزم ـ از سگ پشیمان‌ترم ـ نه راه پس دارم نه راه پیش[۲۲۵] کسی که مورد مرحمت او قرار می‌گیرد همیشه نانش در روغن است[۲۲۶]- می‌خواستند تو را دک کنند که بی سر خر خوش باشند[۲۲۷] ـ گویا خیلی شکمش سیر و دماغش چاق بود[۲۲۸] ـ به دست همان مردمی که خونشان را در شیشه کرده بود کشته شد[۲۲۹] ـ موقع حساب هم سه لا پهنا حساب می‌کند[۲۳۰] ـ مردم را کمتر سرکیسه می‌کنند[۲۳۱] ـ ناچار دست به دامن شما شدیم[۲۳۲] ـ مشت او هم بالاخره باز خواهد شد[۲۳۳] ـ تا سفرشان هم فال باشد هم تماشا[۲۳۴] ـ چون بالاخره پول است نه برگ چغندر[۲۳۵] ـ تصمیم گرفت با همان زبان چرب و نرم که مار را از سوراخ بیرون می‌کشد پول‌ها را هم از جیب او بیرون بکشد[۲۳۶] ـ حالا که پولش را گرفته‌اید دارید گربه رقصانی می‌کنید[۲۳۷] ـ گفت آقا مگر این جا سرگردنه است؟ ـ اگر جنس خوب می‌خواهی زیرسبیل این ها را چرب کن[۲۳۸] ـ یخه‌ی مسافر را می‌گیری و می‌خواهی پیرهن او را جرواجر کنی[۲۳۹] ـ من اگر تنها بودم می‌زدم به چاک و می‌رفتم[۲۴۰] ـ با یک حساب سرانگشتی خیلی زود می‌فهمند که یک من ماست چند من کره دارد[۲۴۱] ـ سوسن شصتش خبردار شد[۲۴۲] ـ این هم چیز مهمی نیست مگر آسمان به زمین آمده است[۲۴۳] ـ میرزا دستش از ده کوتاه شد ولی هنوز چرچری او در شهر رو به راه بود[۲۴۴] ـ از جای خودش جُم نمی‌خورد[۲۴۵] ـ شوخی می‌کردند و می‌خواستند سر به سر مردم بگذارند[۲۴۶] ـ این مقاله داغ دلش را تازه کرد[۲۴۷] و……..
۳ـ۲ـ مباحث ادبی
یکی از خصوصیات بارز و قابل مطالعه در آثار مورد بحث که ویژگی خاصی به این آثار بخشیده است استفاده و کاربرد مباحث مختلف بدیعی و ادبی در این آثار است. در سراسر این آثار تکنیک‌های خاص علوم معانی بیان وبدیع قابل مشاهده است و نحوه‌ی به کار گیری این تکنیک‌ها چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی بسامد بالایی را به خود اختصاص داده است. یکی از دلایل اصلی یا شاید عمده‌ترین دلیل این امر را می‌توان سابقه‌ی فعالیت طولانی حالت در عرصه‌ی شاعری به حساب آورد. همچنین مطالعات فراوان و گسترده‌ی او در آثار کلاسیک و معاصر که منجر به آشنایی عمیق او با فنون مختلف ادبی شده است از دلایل این امر محسوب می‌شود. در سراسر این آثار صنایع مختلف لفظی و معنوی به طور جذاب و استادانه‌ای به کار گرفته شده است و از آنجا که آثار مشخصاً با زبان طنز نگاشته شده است نحوه‌ی به کار گیری این صنایع هم مطابق با نوع ساختار طنز است به طوری که استفاده از این صنایع همواره در راستای تقویت جنبه‌های طنز اثر است.
در میان صنایع ادبی چنان که می‌دانیم اغراق و غلو در طنز کاربرد و جایگاه ویژه‌ای دارد به طوری که اغراق به همراه کنایه از عناصر اصلی و بنیادی سازنده‌ی طنز به حساب می‌آید. در این آثار هم این دو عنصر فراوان و به نحو استادانه‌ای به کار گرفته شده است. اما ویژگی ممتاز این آثار نحوه‌ی استفاده از دیگر صنایع بدیعی در راستای خلق طنز است به این معنا که مؤلف در ساختن و پرداختن طنز تنها به دو عنصر کنایه و اغراق بسنده نکرده است و از فنون دیگری از جمله تشبیه، استعاره، سجع، جناس و… به صورتی طنزآمیز و با هدف پررنگ‌تر کردن طنز خود استفاده کرده است. نحوه‌ی استفاده و به کارگیری از فنون و آرایه‌های ادبی به گونه‌ای است که گاه همین فنون محور اصلی خلق طنز محسوب می‌شود به این صورت که مثلاً با بهره گرفتن از صنایعی مثل ایهام یا جناس پایه‌ی اصلی طنز را می‌سازد و بعد به طرح و نقد مسأله‌ی اصلی خود می‌پردازد.
در کل باید گفت که از عناصر اصلی و تأثیرگذاری که باعث جذابیت و ماندگاری این آثار شده است در موارد بسیاری همین نحوه‌ی استفاده از صنایع و فنون ادبی بوده است.
همان طور که گفته شد در این آثار از صنایع مختلفی استفاده شده است اما در این جا به صنایعی که میزان استفاده از آنها ،همچنین نحوه‌ی تأثیرگذاری آنها در طنزپردازی بیشتر بوده است پرداخته می‌شود.
۳ـ۲ـ۱ـ اغراق و کنایه
صنعت اغراق به خاطر بسامد بسیار بالایی که در ساختار طنز این آثار دارد گاه بیشتر به عنوان ویژگی سبکی آثار به نظر می‌رسد تا یک نوع صنعت بدیعی. این صنعت اغلب در بطن و متن صنایع دیگری مثل تشبیه و کنایه نیز قرار دارد. اصولاً مؤلف ابتدا با بزرگ‌نمایی بیش از حد مسأله‌ای خاص به نقد مسأله می‌پردازد. بنابراین می‌توان گفت که اغراق پایه‌ی اصلی ایجاد و خلق طنز در آثار مورد بحث می‌باشد.
یکی دیگر از راه‌هایی که مؤلف به کمک آن به نقد مسائل مختلف می‌پردازد استفاده از کنایه‌ی تهکمیه و وارونه‌گویی است که طبیعتاً با اغراق و غلو هم همراه است و مؤلف با این نوع وارونه‌گویی معایب و کاستی‌های اجتماعی عصر خود را به طرز خنده‌دار و در عین حال تفکر برانگیزی بیان می کند. استفاده از این روش در سراسر آثار مورد بحث بسیار زیاد است به نحوی که به نظر می‌رسد به عنوان شیوه‌ای خاص برای طرح مسائل از سوی مؤلف انتخاب شده است. در بسیاری از مقالات و داستان‌ها مخاطب در بدو امر تصور می‌کند که نویسنده در حال تعریف و تمجید از امور و یا افراد مورد بحث خود است اما در ادامه متوجه می‌شود که این نوع تعریف در واقع نوعی ذم شبیه به مدح است ودر اکثر موارد همین امر باعث ایجاد خنده در مخاطب می‌شود.
در مقاله ای مولف ظاهرا قصد دارد که مخاطب را به مطالعه و خواندن روزنامه ترغیب کند اما از یک طرف درج مطالب بی اهمیت و غیر ضروری در روزنامه ها را نقد می کند و از طرف دیگر به معضلات و مشکلات مختلف و متعدد جامعه اشاره می کند.در واقع قصد اصلی او نقد مسائلی مثل گرانی نرخ اجناس،بی محتوایی محصولات سینمایی،بی توجهی مسئولان دولتی به رفاه و آسایش مردم و مسائل متعدد دیگر بوده است.قسمت هایی از این مقاله برای مثال ذکر می شود:
-یکی از خاصیت‌های روزنامه این است که به روزنامه‌خوان منفعت می‌رساند. چطور؟ فی المثل در روزنامه می‌خوانید که لپه‌ی اعلا کیلویی شش ریال گران شده و با آگاهی از این امر خود را برای پرداخت پول بیشتر آماده می‌سازید و دیگر با بقال کارتان به جر و بحث نمی‌کشد و احیاناً با هم دست به یخه نمی‌شوید و یک پیراهن صد تومانی پاره نمی‌کنید. بدین ترتیب، در حقیقت از طریق خواندن روزنامه صد تومان منفعت برده‌اید. البته گاهی هم در نتیجه‌ی خواندن بعضی مطالب به خوشبختی عده‌ای از مردم رشک می‌برید. مثلاً وقتی آگهی‌های سینماها را می‌خوانید، می‌بینید در زیر اغلب فیلم‌ها نوشته «تماشای این فیلم برای افراد کمتر از هجده سال ممنوع است» با حسرت به خود می‌گویید خوش به حال افرادی که کمتر از هجده سال دارند چون در نتیجه‌ی این سعادت اجباری، نه پولشان تلف می‌شود و نه وقتشان[۲۴۸].
نمونه های زیر را هم می توان برای مثال ذکر کرد:
-در تهران خودمان هم بحمدالله مدتی است که سگها وضع رضایت‌بخشی دارند. سگهای خانگی که معلوم است چشم و چراغ اهل خانه هستند، سگهای ولگرد هم خوراکشان همیشه در بشکه‌های زباله از صبح تا غروب کنار کوچه‌ها آماده است. دیگر چه غصه‌ای دارند؟[۲۴۹](نحوه ی کار شهرداری را نقد می کند و با رضایت بخش دانستن اوضاع سگ ها در واقع از نابسامانی زندگی انسان ها شکایت می کند.)
-اما در نتیجه‌ی مبارزه‌ی پیگیر و دامنه‌داری که با گرانی شده، بحمدالله کاسب‌های ما نه تنها اجحاف را کنار گذاشته و انصاف و ارزان‌فروشی پیشه کرده‌اند، بلکه تندرستی و حفظ سلامت مردم را هم رعایت می‌کنند. مثلاً مدیران رستوران‌ها ترتیبی داده‌اند که آدم شب بعد از آنکه خوب خوراک خود را خورد و ته بشقابش را هم لیسید، تازه باز نیمه سیر برمی‌خیزد و این خود یک نوع سعادت اجباری است چون با معده‌ی سبک به رختخواب می‌رود و زود خوابش می‌برد و خواب‌های پریشان نمی‌بیند.
شیرینی‌فروش‌ها هم برای خدمت به هم‌میهنان خود و حفظ آنان از ابتلا به امراضی که در نتیجه ی مصرف چربی و شیرینی زیاد عارض می‌شود، حتی‌المقدور از به کار بردن خامه و مربا و تخم مرغ در شیرینی کاسته و در عوض به آرد آن افزوده‌اند که از گندم است و گندم هم غذای اصلی نوع بشر را تشکیل می‌دهد و از هر غذایی سالم‌تر است[۲۵۰].(ظاهرا از نحوه ی کار مسئولین در مورد تعیین نرخ ثابت برای اجناس مختلف ابراز رضایت و خوشحالی می کند اما هدف اصلی او تبیین این نکته است که فروشندگان اجناس مختلف اگرچه ظاهرا مجبور به ارزان فروشی هستند اما با پایین آوردن کیفیت اجناس خود و کم فروشی کردن به نحودیگری به مردم اجحاف می نمایند.همچنین این کم فروشی و بی کیفیت بودن اجناس را هم به شیوه ای کنایی توجیه می کند ودلیل آن را اهمیت دادن فروشندگان به سلامتی مردم می داند.)

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:38:00 ب.ظ ]