در ۱۰۴ پیش از میلاد وو برای تلافی این رویداد سپاهیانی را به فرماندهی لی کوالی به فرغانه گسیلاند ، ولی چینیان شکست خوردند . در ۱۰۲ پیش از میلاد این سردار با ۶۰ هزار سپاهی تازه نفس به سغد تاخت ، اینبار پیروزی هایی به دست آورد . سرانجام با فرمانروای بومی سغد صلح نمود و آن فرمانروا نیز پسر خویش را به گروگانی به دربار هان فرستاد و چینیان نیز سرانجام به کالای خواستنی خویش ، اسپ ؛ دست یافتند .
در ۴۸ پیش از میلاد هرمایوس از بازماندگان دولت یونانی باختر ا دولت چین روابط سیاسی برقرار نمود . او توانست اتحادی نظامی نیز ا چین پدید آورد و به یاری چینیان در با شکست دادن سکاها بر بخش هایی از هندوکش و دره کابل چیره گردد . ولی به زودی او با تازش کوشانیان رو در رو شد ، پس به ناچار در ۳۰ پیش از میلاد باز از چینیان یاری خواست ، ولی چنگتی امپراتور چین از پشتیبانی او خودداری نمود .
بدین سان واپسین دولت یونانی در شرق از میان رفت . در ۹۴ میلادی اشکانیان سفیری به دربار چین فرستادند . آماج این فرستادن سفیر گویا پیش گیری از برقراری هرگونه ارتباطی میان چینیان و روم – که که دشمن ایران شمره می شد – بود . در این زمان چینیان بر فلات تاریم چیره شده و چشم به پیش روی به سوی باختر را داشتند .
در ۹۷ میلادی پان جائو سردار چینی با سپاهی به سوی اسیای میانه پیش روی نمود . او سفیری را به نام کن پینگ برای شناسایی غرب به سوی ایران فرستاد . کن پینگ ، به ایران رفت ولی از آنجا که ایرانیان خواهان برقراری پیوند میان چین و روم نبودند وی را از پیگیری سفرش به سوی غرب بازداشتند ، هوده آنکه او تا کرانه های خلیج فارس بیشتر پیش روی ننمود ، اطلاعات او درباره ایران اشکانی منبعی بسیار ارزنده است .
در ۱۰۱ میلادی سفیری دیگر از سوی اشکانیان به دربار چین رسید . این سفیر با خود پیشکش هایی چون شیر و شترمرغ و شماری شعبده باز برد . این کالاها برای چینیان تا آن زمان نو می نمود . در آینده تبادلات بازرگانی میان ایران و چین گسترش یافت ؛ ایرانیان انگور ، یونجه و انار و چینیان هلو و زرد آلو را به یکدیگر شناساندند . ولی کالایی که روابط دو طرف را برای دراز مدت پیوسته ساخته بود ابریشم چین بود[۲۴].
۳-۲-۶- در روزگار ساسانیان
اوج روابط میان ایران و چین در روزگار باستان همزمان با برپایی دولت ساسانیان بود . این روابط فراز و نشیب چندی داشت . ایرانیان در این زمان ابریشم چین را در انحصار خود گرفته بودند و به بهای دلخواه خود به جهان و به ویژه روم – خواستار اصلی این کالا- عرضه می داشت .
تبادلات میان دو ملت یکی هنر ساسانی بود که در قالب مینیاتور و سفالگری و جز آن به چین راه یافت و هم پارچه بافی چینی که به ایران وارد شد . محصولات ایرانی صادر شده به چین در این زمان قالی ، لوازم آرایشی ، مرجان ، جواهرات ، رنگ ، پارچه و انفیه بود .
در زمان شاپور دوم ساسانیان کوشانیان را از میان بردند . این اقدام سبب هم مرزی میان ایران ساسانی و چین گردید . در زمان خسرو یکم بازرگانی دریایی میان دو کشور نیز رونق گرفت . وی به منظور برقراری اتحاد در ۵۵۰ میلادی سفیری را به چان آن پایتخت چین فرستاد . انوشیروان پیوند دوستانه ای با چینیان برقرار ساخت و دو طرف بارها به تبادل سفیر و فرستادن پیش کش هایی پرداختند . این پادشاهی ایرانی به ویژه در اندیشه اتحاد با چین برای نبرد با هپتالیان بود .
انحصار ابریشم دشمنی های چندی در جهان باستان برانگیخت . چی نیز از این دشمنی برکنار نماند . به زودی اتحادی میان روم ، چین ، خاقانات ترک غربی و و خزرها بر ضد ساسانیان برپا شد . در برابر ایران نیز در جستجوی هم پیمانانی تازه با خاقانات ترک شرقی و آوارها متحد گردید . در زمان خسرو دوم در سال ۶۰۳ میلادی جنگی سهم گین در جهان در گرفت ، رومیان و خزرها و ترکان غربی بر ایران تاختند . سپاهیان ایران و چین اگرچه رو در روی هم قرار نگرفتند ولی چینیان خاقانات شرقی را که هم پیمان ایران بود از میان برد . با از میان رفتن خاقانات ترک شرقی چینیان را سیاستی دیگر آمد و متوجه غرب گردیده سر از پیمان با ترکان غربی پیچیدند و به سرزمین های آنان تاختند . در ۶۰۹ میلادی سپاهیان امپراتوریان دی پس از چیرگی بر ختن ، کاشغر و سراسر تورفان به سرزمین های ایرانی نزدیک تر شدند ، در این زمان شهرهای سعدی نشین بخارا ، سمرقند و فرعانه پیروی از امپراتور چین را پذیرا شدند . ساسانیان در این زمان توجهی به پیشروی چینیان نشان ندادند ، زیرا سخت در غرب درگیر بودند . در زمان تازش اعراب بر ایران ، هنگامی که کار بر یزد گرد سوم تنگ آمد سفیری را برای یاری جویی به نزد امپراتور گائوتسونگ از دودمان تانگ فرستاد . سفیر در ۶۳۸ میلادی به دربار او رسید ، ولی نتیجه ای از این گسیل پیک برای ایرانیان به دست نیامد . به ناچار یزدگرد که اکنون در مرو سنگر گرفته بود پسرش پیروز را برای درخواست یاری به نزد گائوتسونگ فرستاد ، پیروز هنوز به دربار چین نرسیده بود که یزدگرد در ۶۵۲ میلادی کشته شد . پس از این رویداد اندک اندک بزرگان ایرانی که به همراه دودمان ساسانی به چین پناه برده بودند مناصب درباری یافتند . از فرزندان یزدگرد سوم نیز ، پیروز ، پسرش نرسی ، پسر او پشنگ و در پایان خسرو در پناه امپراتوران چین نخست برای ناکام ماندن در این سرزمین با احترام زیستند تا اینکه در میان چینیان تحلیل رفتند .
۳-۲-۷- تبادلات مذهبی میان دو کشور در دوره ساسانیان
دین زرتشتی در زمان ساسانیان به چین رخنه نمود . چینیان این آیین را مسیئن چیاو می خوانند . نخستین آتشکده در ۶۲۱ میلادی در چین ساخته شد . با شکست ایرانیان از اعراب و کوچیدن پاره ای از آنان به همراه خاندان ساسانی به این کشور ، آیین مزدیسنا در چین گسترش بیشتر یافت . این دین تا سده نهم میلادی در این کشور زنده بود .
آیین دیگری که از ایران به چین راه یافت آیین مانوی بود . پس از سرکوب مانویان به دست ساسانیان ، پیروان این آیین در جهان پراکنده شدند و گروهی از آنان نیز به چین رفتند . مبلغ بزرگ مانوی در این زمان مرآمو نام داشت . مانویان با خود به چین منیاتور را بردند . مسیحیت نسطوری نیز – که شاخه ای از مسیحیت بود که ساسانیان از آن پشتیبانی می نمودند – نیز در روزگار ساسانیان و از راه ایران به چین راه یافت[۲۵] .
۳-۲-۸- دوره خلافت اسلامی
نخستین سفیر خلفای راشدین در سال ۳۱ قمری به دربار یونگ وی امپراتور آن زمان چین رسید . این نخستین برخورد اسلام با چین هم بود . مسلمانان توانستند اجازه ی تبلیغ آیین تازه و برپایی مسجدی در چانگان پایتخت چین را بگیرند . مسلمانان نیز به روابط پر رونق بازرگانی با چین پرداختند . در منابع چینی از امویان را تازی های سپیدپوش و عباسیان را با نام تازیان سیاه پوش خوانده اند[۲۶] .
ایرانیان و اعراب از طریق دریا و خشکی به چین رفته و در آنجا مساجد متعددی بنا کردند و به تبلیغ اسلام پرداخته و توانستند پیروان زیادی پیدا نمایند . مبادلات تجارتی نیز افزایش قابل توجهی یافت . عده ای را نیز عقیده بر این است که آیین مقدس اسلامی نخستین بار توسط ایرانیان به چین راه یافت و به همین جهت اسلامی چینی از همان آغاز رنگ ایرانی پیدا کرد بطوری که مسلمانان کلات و اصطلاحات فارسی در میان مسلمانان رواج دارد .
در باب مناسبات تجاری میان مردم ایران و چین باید گفت علیرغم حوادث و رویدادهای غیر منتظره سده های هفتم و هشتم میلادی هرگز این ارتباط قطع نگردیده و به جای جاده ابریشم که مدتی آماده عبور کاروانهای عظیم تجارتی میان شرق و غرب نبود راه دریایی با وجود خطرات فراوانی که در بر داشت در آغاز دوره اسلامی فعالیت بی نظیری داشت . لازم به یاد آوری است که در دوره حکومت تانگ و فرمانروایی سلاطین سونگ در چین ، ایرانیان مسلمان باز می گشتند و در واقع تجار ایرانی واسطه تجارت شرق به غرب بودند . دو ملت متمدن کهنسال ایران و چین در آغاز سده هفتم هجری قمری دشمن مشترکی داشتند و آنهم قوم مغول بود . در این زمان مغول ها بر ایران و چین استیلا یافتند .
در زمان استیلای مغول زبان فارسی رواج یافت و گروهی از چینی ها به ویژه آنهایی که اسلامی را انتخاب کرده بودند با زبان فارسی آشنایی یافتند .
در عهد مغول علاوه بر روابط متقابل علمی و هنری بین دو کشور و نفوذ متقابل علوم و فنون و هنر ، روابط بازرگانی نیز گسترش یافت و به علت امنیت و آرامشی که پس از کشتاروحشتناک آنها بوجود آمده بود ، تجار سرزمین های آسیای باختری به سهولت می توانستند کالاهای خود را به سرزمین چین برسانند .
در زمان تیموریان نیز روابط دو کشور باز هم توسعه و گسترش بیشتری یافت . داد و ستد رونق بسیار داشت و سفرا و نمایندگان سیاسی و فرهنگی دو کشور مقابل اعزام می گردیدند . این وضعیت در عصر صفویه و بعد نیز کمابیش ادامه داشت ولی به شدت زمان تیموریان و مغول ها نبود . اگرچه دو ملت در سده های اخیر تحت استعمار بودند و آزادی لازم برای تماس با یکدیگر و تقویت روابط نداشتند ، اما باز هم روابط دو کشور تا حدی برقرار بود و در سال های اخیر مجدداً شاهد تجدید مناسبات میان دو ملت هستیم .
در زمان غزنویان ، سلطان محمود که از جهت سیاسی و نظامی بر قسمت خاور میانه جاده ابریشم تسلط یافته بود نخستین پادشاه ایرانی بعد ازاسلام است که باچین و ماوراء ترکمنستان مناسبات دوستانه برقرار کرد.
اخرین هیئت ارتباطی میان چین و ایران همان هیئتی بود که قبل از لشکرکشی چنگیز به ایران و به دستور وی عازم ایران شد . تعداد این هیئت سیصد تن بوده است و به علت رفتار خشونت آمیز سلطان محمد خوارزمشاه اقدام این هیئت توسعه مناسبات عقیم و بی نتیجه ماند و اعضاء آن به جز یک تن همگی کشته شدند(چین/بررسی مسائل کشورها۱۳۶۸)
بعد از حمله چنگیز به ایران ، جاده ابریشم مجدداً باز شد و در زمان قوبیلای قا آن نواده وی ، به اوج قدرت خود رسید از امتیازات مهم دوران سلطنت “قوبیلای” یکی آمد و رفت تجار مسلمان به چین بود و دیگری انتشار زبان فارسی در چین ، این پادشاه برای فتح چین جنوبی و برای ساختن عراده و منجنیق از مهندسین و صنعتگران ایرانی استفاده کرد و همیشه عده زیادی از ایرانیان ماوراءالنهر و خراسان در دربار وی بودند . نفوذ ایرانیان در دربار قوبیلای و اعمال اداری او در چین بحدی بود که این خان مغول ، وزارت خود را به یک ایرانی داد که نام وی سید اجل بود .
در زمان شاهرخ در سال ۸۱۵ میلادی هیئتی از سوی دایسنگ “پادشاه چین و ماچین” به دربار شاهرخ رسید. شاهرخ دستور داد تا به احترام سفرا ، مردم شهر و بازارها را آذین بندند و هر صنعت در کمال هنر ظاهر کرده دکان خود را بیارایند و امرا به رسم استقبال از بیرون رفته همه را با شکوه تمام به شهر درآورند و باغ زاغان را آراسته ، همراهان هر کس را و مقام تعیین نمودند ، هیئت سفارت ، نامه پادشاه را که به خط فارسی شکسته نوشته شده بود تقدیم کرد . پس از چندی ، شاهرخ هیدت سفارت چین را اجازه مراجعت داد و شیخ محمد بخشی را به سفارت از طرف خویش همراه ایشان فرستاد[۲۷].
“دای سنگ” بار دیگر سفیرانی به دربار شاهرخ فرستاد . اعضای این هیئت با سیصد سوار و تحف بسیار به همراه نامه ای از پادشاه به ایران رسیدند . شاهرخ اینبار امیر اردشیر تواچی را متقابلاً همراه آنان باز پس فرستاد . در محرم سال ۱۸۲۲ اردشیر تواچی بازگشته ، خبر رسیدن هیئت را به سرزمینشان رساند . در سال ۸۲۴ ه.ق سفرای دربار تیموری در چین عازم کشورشان شدند . شاهرخ از جانب خود، امیر شادی خواجه را به سفارت همراه پانان فرستاد . روز یازدهم محرم ۸۲۴ سفرای چینی و ایرانی به طرف چین حرکت کردند . شاهرخ به شادی خواجه دستور داده بود که هرچه در طول سفر و سفارت دید به رشته تحریر درآورد . از اینرو شادی خواجه شرح بسیار و دلکشی از وضع راه ها و نحوه میهمانیها و وضع شهرها و معابد بودایی و موسیقی و رقص چینی و آداب وآیین دربار امپراتوران چین و اعتقادات آنان و تعداد سپاه و نو داوری و حتی شرح کنجه های چینی نوشته و به مخدوم خویش بعنوان گزارش تقدیم داشت . (همان)
در زمان صفویان و قاجاریان بعلت اینکه گرایشها به سمت اروپا بود تلاش وسعی در جهت توسعه روابط با چین نشد.
۳-۳- ارتباط ایران و چین قبل از انقلاب
دین مبین اسلام نیز با قالب ایرانی – عرفانی در بسیاری از نقاط و شهرهای چین با فرهنگ و زبان ایرانی ترویج شد و هنوز روستاها و شهررهایی در چین وجود دارند که حتی نام انها بر گرفته از اسم یک مروج جهانگرد یا تاجر ایرانی است[۲۸] .
تماس و مبادله نمایندگان سیاسی بیا ایرانی و چین در تاریخ شاهان خوارزمی نیز مسطور است اما تا آغاز دوره پهلوی از سوابق مناسبات سیاسی رسمی در کتب و اسناد تاریخی آثار چندانی دیده نمی شود . در دوره پهلوی افت و خیزهایی در زمینه تنظیم روابط با چین در دوره های مختلف به چشم می خورد . در سال ۱۲۹۹ نخستین گام برای تجدید عهد دوستی قدیم ایران و چین بداشته و یک عهدنامه مودت و کنسولی و قضایی بین دو دولت منعقد شد . این عهدنامه ر در ایتالیا سرتیپ اسحاق خان مفخم الدوله وزیر مختار ایران و آقای وانگ کوانگ کی وزیر مختار چین امضا و اسناد آن را بین دو کشور مبادله کردند همچنین در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی و در چارچوب سیاست تقویت مناسبات و علائق سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی با دول مستقل آسیایی ، سرکنسولگری ایران در شانگهای تأسیس شد و یک سال بعد (۱۳۱۳) آقای حسین کی استوان کنسول وقت ایران در کراچی به عنوان اولین سرکنسول گر ایران به چین رفت و پس از وی نیز تا اوایل جنگ جهانی دوم آقای عبدالرحیم میرفندرسکی در همین سمت مسئول تنظیم روابط با چین بود . (همان)
اما در دوران جدید ، تاریخ روابط ایران و چین به سال های آغازین سده حاضر باز می گردد . در سال ۱۹۲۰ نخستین گام در این جهت برداشته شد و به عهدنامه مودت و کنسولی و قضایی میان دو دولت در رم به امضاء رسید . در سال ۱۹۳۳ دولت ایران در شانگهای کنسولگری دایر نمود . طی جنگ جهانی دوم ، به خاطر خصومت های موجود میان چین و ژاپن و ناپایداری داخلی که اقتدار حکومت مرکزی چین را سست گردانیده بود ، ایران وظیفه حفظ حفظ منافعش را در چین در سال ۱۹۴۱ ابتدا به هلند و سپس به ترکیه واگذار کرد . در سال ۱۹۴۸ بعد از پایان جنگ جهانی دوم سفارت کبرای ایران در نانکن تأسیس شد . با شروع پیشروی کمونیستها در نانکن ، پایتخت این کشور به کانتون منتقل گردید ، ولی هیچیک از سفارت خانه ها ( غیر از سفارت شوروی ) حاضر نشدند به کانتون بروند . با سقوط شهر کانتون بدست کمونیست ها ، چین یکپارچگی خود را بدست آورد . تمامی سفرای خارجی بتدریج سفارتخانه های خود را در نانکن برچیدند و طبق دستور دولت های مربوطه از شناسایی حکومت کمونیست ها خودداری کرده و از چین خارج شدند . ایران هم مانند دیگر کشورها سفارتخانه خود را تعطیل کرد . بدین ترتیب از سال ۱۹۴۹ رابطه سیاسی ایران با چین کمونیست قطع شد و سفارت جمهوری شوروی چین در تهران نیز تعطیل شد که بعدها با شناسایی جمهوری چین در تایوان تبدیل به سفارتخانه این کشور گردید و ایران رابطه سیاسی خود را با جمهوری چین (تایوان) و مارشال چیانکایچک برقرار کرد ، ولی به تأسیس سفارتخانه در تایوان اقدام نشد بلکه سفیر ایران در توکیو ماموریت جمهوری چین را نزد حکومت چیانکایچک بر عهده داشت . تا سال ۱۹۶۴ ایران نسبت به پذیرش چین در سازمان ملل متحد مخالفت می کرد و به علت همسویی با سیاست جهانی آمریکا از برسمیت شناختن چین کمونیست امتناع می ورزید . با از سر گیری مذاکرات ورشو میان ایالات متحده و چین و روند تشنج زدایی این دو کشور ، ایران هم تدریجاً از اواسط دهه ۱۹۶۰ نسبت به چین در حال تغییر بود و در سال ۱۹۶۵ به طرح ایالات متحده که پذیرش هیئت نمایندگان چین را بصورت “مسئله مهم” مطرح می کرد و هم به طرح آلبانی مبنی بر اخراج تایوان از سازمان ملل رأی ممتنع داد . با شروع انقلاب فرهنگی در سال ۱۹۶۶ طرح مشترک ایالات متحده آمریکا و ایران برای نزدیکی به چین متوقف گردید و در این سال دولت چین طی اعلامیه ای رژیم شاه را دست نشانده خواند .(همان)
شاه معدوم طی مصاحبه ای در سال ۱۹۶۷ با خبرگذاری آلمان فدرال بصورت دو فاکتور و تلویحاً این کشور را به رسمیت شناخت و اعلام داشت ایران زمانی به عضویت جمهوری خلق چین در سازمان ملل رأی مثبت می دهد که ملزم به اخراج تایوان نباشد . در خلال سه سال از انقلاب فرهنگی چین ، دروازه های سیاسی این کشور به روی دولتهای خارجی بسته ماند تا اینکه در سال ۱۹۶۹ چین تصمیم گرفت حضوری فعال در صحنه بین المللی داشته باشد . بهمین دلیل روند نزدیکی ایران و چین رو به پیشرفت گذاشت تا اینکه در سال ۱۹۷۱ اشرف پهلوی دیداری دوستانه و بنا به دعوت حکومت چین از این کشور بعمل آورد . در برقراری این رابطه ، پاکستان نقش میانجی را داشت . در این دیدار چوئن لای و میهمانش به وضوح سعی در ایجاد روابط مجدد نمودند بطوریکه اثری از سوء تفاهمات گذشته باقی نماند . (همان)
بدنبال سفر یاد شده ، فاطمه پهلوی نیز دیداری دوازده روزه در آوریل همان سال از چین داشت و همان مطالب سفر پیشین تکرار گردید . بطور کلی دیدارهای اشرف و فاطمه پهلوی سهم عمده ای در روند مذاکرات سیاسی و تفاهم در سطح حکومتی داشت . در سال ۱۳۵۰ ایران اقدام به شناسایی دولت چین نمود و اعلامیه مشترکی در این باره در روز سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۵۰ در تهران و پکن انتشار یافت و به این ترتیب نمایندگی های دو کشور در پایتخت های یکدیگر گشوده شد و در سال ۱۳۵۱ نخستین سفیران ایران و جمهوری خلق چین در تهران و پکن شروع بکار نمودند . (همان)
۳-۳-۱- سطح روابط
پیش از جنگ جهانی دوم دولت ایران در سال ۱۹۳۳اقدام به تأسیس کنسولگری در شانگهای نمود و در سال ۱۹۴۸ دولت چین و ایران تصمیم گرفتند روابط خود را به سطح سفارت ارتقاء دهند . نمایندگی ایران تا قبل از تأسیس سفارتخانه در چین ، زیر نظر “مساعد” وزیر مختار وقت ایران در ژاپن اداره میشد و بعد از آن سید علی خان نصر با سمت وزیر مختاری چین مامور نانکن شد . با تأسیس سفارت در نانکن “فرخ” با سمت سفارت کبری مامور نانکن گردید . بعد از برقراری رابطه سیاسی ایران را جمهوری خلق چین در سال ۱۳۵۰ دو کشور مبادرت به مبادله کار دار نمودند و (نیرنوری) بدین سمت عازم پکن گردید . چندی بعد آقای عباس آرام به سمت سفیر انتخاب و عازم پکن گردید . و آقای (چین شین چن) از رجال بارز چین بایک عده از همکاران خود به تهران آمد و به تاسیس سفارت خانه در دو پایتخت مبادرت گردید . تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران سطح روابط دیپلماتیک دو کشور در سطح سفارت بود (همان)
۳-۳-۲- مواضع مشترک دو کشور در اصول کلی مسائل سیاسی بین المللی
با ظهور دو اردوگاه و امپریالیستی به رهبری شوروی و آمریکا در سال های بعد از جنگ دوم جهانی ، ایران به خاطر تمایل به آمریکا و ترس از کمونیزم ، دولت خلق چین را به بهانه دست نشانده بودن شوروی مورد شناسایی قرار نداد . شاه بدلیل پیشه کردن سیاست موازنه مثبت در سال های بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در صدد تحکیم حاکمیت داخلی “اصلاحات” اقتصادی برآمد . با سرکوبی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ، شاه معدوم در سیاست خارجی دست به تغییراتی زد و ظاهراً از سیاست پیشین خود به سیاست مستقل ملی روی آورد. وابستگی سیاسی – اقتصادی وی به غرب و از جمله آمریکا در این سال ها در مواضع جهانی این کشور انعکاس پیدا کرد ، بطوریکه نتیجه این انعکاس عدم شناسایی دولت جمهوری خلق چین در سازمان ملل تا سال ۱۹۶۳ بود ، اما با تغییر تدریجی مواضع آمریکا نسبت به چین ، ایران نیز تحت تأثیر این سیاست مواضع خود را نسبت به چین تغییر داد . بدنبال اعلام انگلستان مبنی بر خروج از شرق کانال سوئز تا پایان سال ۱۹۷۱ ، چین و ایران تلاش کردند تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند . طرح دکترین نیکسون و واگذاری ژاندارمی خلیج فارس به ایران ، بهانه دخالت شوروی در منطقه را منتفی گرداند . رقابت دو ابر قدرت برای دخالت در منطقه ، چین را نیز وارد صحنه کرد و لذا از سال ۱۹۷۱ بطور بسیار فعال وارد این منطقه شد . عملکرد ضد شوروی چین ، غیر مستقیم تأییدی بر مواضع آمریکا بود که طبعاً مورد استقبال ایران نیز واقع گردید (همان).
حوادث سال ۱۹۷۲ شبه قاره هند ، اختلاف میان بخش های شرقی و غربی پاکستان منجر به جنگ داخلی آن کشور شد . اران و چین هر دو نگران حفظ امنیت و تمامیت ارضی پاکستان بودند . تضاد قرارداد صلح و همکاری هند با شوروی در اوت ۱۹۷۱ از نظر چین و ایران جدی قلمداد می گردید . زیرا مزایای سیاسی و استراتژیکی برای مسکو به همراه داشت . از اینرو پاکستان سعی در نزدیک کردن مواضع دو کشور ایران و چین در قبال هند و شوروی می کرد .
از موارد دیگری که موضع ایران و چین را بهم نزدیک گرداند ، پذیرش اصول همزیستی مسالمت آمیز باندوگ (غیر متعهدها) بدنبال سفر اشرف پهلوی در سال ۱۹۷۱ به چین بود (همان).
بدنبال شناسایی جمهوری خلق چین در ۱۷ اوت ۱۹۷۱ توسط ایران ، تنها مسئله اختلاف در راه عادی کردن روابط دو کشور ، شناسایی تایوان در سازمان ملل متحد بود. دولت ایران ، تنها حکومت جمهوری خلق چین را بعنوان نماینده قانونی این کشور قلمداد می کرد . تایوان علیرغم خواست ایران ، روابطش را قبل از بیانیه مشترک ایران و چین با کشور اخیر به حالت تعلیق درآورد . بدنبال شناسایی چین در سازمان ملل و تعلیق هیئت نمایندگی تایوان در این سازمان ، ایران با مواضع چین در زمینه اخراج تایوان از سازمان ملل نزدیک شد(همان).
خلیج فارس یکی از نقاط مشترک ایران و چین بود . از آنجا که چین توانایی گسترش نیروی دریایی خود راهمپای دو قدرت بزرگ دیگر (آمریکا و شوروی) نداشت ، از اینرو تلاش چین برای نفوذ در این منطقه ، بیشتر دیپلماتیک بود و سعی در گسترش روا دولت با دولت را در این منطقه داشت ،لذا جمهوری خلق چین از موقع و مواضع ایران در خلیج فارس حمایت نموده و سیاست آنرا در دفاع از این منطقه حیاتی مورد تأیید قرار داد و نیز دولت ایران را عامل ثبات و جلوگیری از سلطه طلبی قلمداد کرد . حمایت چین از موضع ایران در این منطقه تا آنجا ادامه یافت مه در برابر موضع شوروی مبنی بر کمک مالی – تسلیحاتی این کشور به جنبش ظفار ، سبب همنوایی چین با اقدامات دولت ایران در کمک به سلطان عمان در سرکوبی جنبش مزبور شد(همان)
استقلال پاکستان و جلوگیری از تجزیه آن در سال ۱۹۷۱ از مواردی بود که دو کشور چین و ایران فعالیت های زیادی کردند . زیرا ثبات پاکستان و حقظ امنیت آن بسیار مهم تلقی می گردید . از دیدگاه سیاست های خارجی ایران و چین ، پاکستان بعنوان بازدارنده نفوذ شوروی در منطقه دگرگون شد و این دگرگونی به نفع شوروی صورت پذیرفت . به دنبال تأسیس کشور بنگلادش ، ایران و چین عدم تمایلشان را به برقراری روابط سیاسی با این کشور ابراز و در عین حال ، آنرا مشروط به عادی شدن روابط میان پاکستان و بندگلادش دانستند (همان)
جلوگیری از نفوذ وروی در افغانستان ، یکی دیگر از مواضع دو کشور چین و ایران بود . پس از بقدرت رسیدن “داود خان” در سال ۱۹۷۳ منافع چین و ایران ایجاب می کرد که سیاست های مشترکی برای جلوگیری از افزایش نفوذ شوروی اتخاذ کنند . لذا دو دولت ایران و چین بخاطر تهدیداتی که از جانب شوروی و نفوذ آن در افغانستان احساس می کردند ، سعی داشتند برقراری روابط سیاسی – اقتصادی ، افغانستان را از نزدیک شدن به شوروی دور نگهدارند . لذا موافقتنامه ای که در سال ۱۹۷۴ طی یک دیدار هیئت بلند پایه ایرانی از افغانستان به امضاء رسید ، از طرف چین ، مثبت تلقی گردید و سیاست ایران را در خلیج فارس و اقیانوس هند مورد تأیید قرار داد(همان).
۳-۳-۳- موارد افتراق دو کشور در اصول کلی مسائل سیاسی بین المللی
بعد از انقلاب ۱۹۴۹ چین ، ایران از شناسایی کومنیست ها خودداری نمود و با پذیرفته شدن هیئت نمایندگی آن دولت در سازمان ملل متحد مخالفت نمود . درگیر شدن چین در جنگ کره موجبات بوجود آوردن قطعنامه “اتحاد برای صلح” سازمان ملل را فراهم نمود . طبق این قطعنامه ، دُوَل غربی اجازه می یافتند که برای کمک به کره جنوبی و دفع تجاوز ، وارد این کشور شوند . دولت ایران این قطعنامه را مورد تائید قرار داد و جمهوری خلق چین را به عنوان متجاوز محکوم نمود(همان)
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۳ (۱۹۵۳) که منجر به سقوط دولت قانونی دکتر مصدق گردید از طرف دولت چین شدیداٌ محکوم شد . همچنین پیوستن ایران به پیمانهای دفاعی متفاوت از جمله پیمان بغداد در سال ۱۹۵۵ ، تأیید دکترین آیزنهاور و امضاء موافقت نامه دفاعی سال ۱۹۵۹ از طرف چین مورد انتقاد قرار گرفت و دولت ایران را متهم به وابستگی به امپریالیسم آمریکا نمود . چین چنین استدلال می کرد که عملکرد دولت ایران مغایر با کنفرانس باندوگ است و راه اشتباهی را که ایران برگزیده ، این کشور را به ارابه جنگی ایالات متحده ، پیوند می زند(همان)
جمهوری تایوان تا قبل از شناسایی هیئت جمهوری خلق چین در سازمان ملل ، یکی دیگر از موارد افتراق دو دیدگاه سیاست خارجی ایران و چین بود . ایران بر اساس اصل همگانی بودن عضویت در سازمان ملل ، تایوان را در سازمان ملل به رسمیت می شناخت و این شناسایی از نظر سیاست خارجی جمهوری خلق چین مطرود بود ، اما با برقراری روابط سیاسی ایران و چین در سال ۱۹۷۱ موضوع تایوان ، که ایران رأی ممتنع داده بود ، منتفی گردید و از نظر ایران ، چین تنها نماینده در سازمان مل متحد گردید(همان)
۳-۳-۴- چگونگی حمایت کشور چین از ایران در صحنه روابط بین المللی
حمایت چین از سیاست تسلیحاتی ایران ، از سیاست جهانی آن دولت برای جلوگیری از نفوذ بیشتر شوروی و کاهش آن در سراسر جهان ، بویژه در حوزه خلیج فارس ، جدائی ناپذیر است . چین از هر فرصتی برای رویارویی با سیاست های شوروی بهره برداری می کرد . برنامه های تسلیحاتی ایران نیز از جمله فرصت هایی بود که جمهوری خلق چین را به موضع گیری در برابر شوروی راغب کرد(همان)
چی پنگ فی ، وزیر امور خارجه چین ، در سفر به ایران در سال ۱۳۵۱ طی مصاحبه ای گفت :"جمهوری خلق چین بدون هیچ پرده پوشی ایران را یکی از کشورهای مهم خلیج فارس می داند که نگرانیش طبیعی است و برای حفظ امنیت و استقلالو حق حاکمیت خود باید نیروهای تدافعیش را تقویت کند. “
چین بارها بر ضرورت تقویت نیروهای نظامی و گسترش برنامه های تسلیحاتی برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس و اقیانوس هند تأکید کرده است . به گفته کیسینجر ، مقامهای چینی اصرار داشتند کشورهای ترکیه ، ایران و پاکستان توسط ایالات متحده تسلیح شوند و حمایت بی دریغ این دولت از کشورهای مزبور را برای صلح جهانی ، حیاتی تلقی کرده و آن را اقدامی موثر برای مبارزه با توسعه طلبی های شوروی در جهان به حساب می آورند . از اینرو باید گفت که پشتیبانی جمهوری خلق چین از سیاست تسلیحاتی ایران و خرید اسلحه به مقدار زیاد از ایالات متحده از الگوی سیاست عام ستیز چین با شوروی متابعت می کرد . از دیدگاه سیاست خارجی چین ، همه کشورها در صورت گرایش به سیاست مقابله با شوروی می بایست مورد حمایت قرار گیرند و اگر در این راه کشور با امکانات بیشتر و سلاح های جدیدتر بتواند به خدمت آن هدفها درآید ، شایسته پشتیبانی های بیشتری می باشد .
لی شین نین معاون نخست وزیر چین در ایران ، در فروردین ۱۳۵۴ از موضع ایران نسبت به توافق نامه ایران و عراق درباره جنگ مرزی اظهار داشت : میان کشورهای جهان سوم برخورد منافع اساسی وجود ندارد ، زیرا اگر مداخله خارجی نباشد آنان می توانند مسائل خود را حل کنند(همان)
۳-۳-۵- مسافرت هیئت های سیاسی بین دو کشور
تا قبل از انقلاب ۱۹۴۹ چین تنها مسافرت هیئت های سیاسی ، اعزام سفیر و ارتقاء روابط فی مابین دو کشور بود . بعد از انقلاب کمونیستی چین ، اشرف پهلوی برای یک دیدار دوستانه و به دعوت حکومت چین در فروردین ۱۳۵۰ وارد پکن شد . این دیدار ناگهانی نبوده و به منظور ارتقاء روابط سیاسی بعد از بیست سال سردی روابط بین دو کشور بود . اشرف پهلوی پس از بازگشت به تهران ، گزارش مثبتی از سفر شش روزه خود به آن دیار تهیه کرد .
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:42:00 ب.ظ ]