« ابهام دیگران را به شک انداختن با علم گوینده به واقع – ابهام از طرف گوینده بر شنونده که تشکیک نیز نامیده می شود » مانند :‌« و احزَوُن مُرْجُوْنَ لِأمْرِ اللهِ إمّا بُعَذّ بُهُمْ وَ إمّا یَتُوبُ عَلَیهم وَ اللهُ علیمٌ حکیمٌ » (توبه ،۱۰۶)
و برخی از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت خدا موقوف است یا به عدل آنها را عذاب کند و یا به لطف و کرم از گناهشان در گذرد و خدا دانا و حکیم است.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج۱، ص ۲۴۲)
« إمّا » در آیه شریفه بیانگر تشکیک « ابهام‌» ، چه آنکه سرنوشت آنها نزد خداوند معلوم و روشن بود این تعبیر برای بندگان بود. یعنی سرنوشت کار آنها در نظر شما مردم معلوم نیست و روی بیم و امید است.
(همان….)
۳-تفصیل و تبیین امر مجمل
« إنّا هدیناهُ السبیلَ إمّا شاکراً و إمّا کفوراً » (انسان ،۴)
ما راه سعادت و کمال را به انسان نشان دادیم، خواه شاکراین نعمت باشد یا کافر.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۹۵)
یادآوری ۱- تمامی معانی پنج گانه « شک – ابهام – تخییر – اباحه – تفصیل » در مورد « أو » که در صفحات بعد به شرح آن می پردازیم نیز جریان دارد با این تفاوت که کلام در باب « إمّا » از آغاز بیانگر آن معانی است که « إمّا » برای بیان همان معنی « شک و ابهام و دیگر معانی » آورده می شود و به همین جهت « إمّا » تکرار می شود لکن در باب « أو‌« کلام به نحو جزم و قطع آغاز می شود،‌سپس شک و یا غیر آن از دیگر معانی عارض می شود و از اینرو « أو » در کلام تکرار نمی شود.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج۱، ص ۲۴۳)
یادآوری ۲ = « إمّا » گاهی به معنای تقسیم می آید، مانند:‌
« الکلمهُ إمّا اسمٌ و إمّا فعلٌ و إمّا حرفٌ »
(شرح ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله ابن عقیل، المجلد الثانی، ص ۲۲۹)
یادآوری ۳ = اگر « إمّا » پیش از فعل آید، جایز است بجای « إمّا » ی دوم، حرف « أو » یا « إلّا‌» آورده شود، مانند :‌
إمّا أنْ تتکَلَّمَ بالْخیرِ فَاِلّا فاسْکُتْ
(یا به خیر و نیکی سخن بگو و یا خاموش باش.)
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۹۶)
«أوْ»
« أوْ » بفتح أوّل مأخوذ از زبان عربی است و در سیاق فارسی حرف ربط بسیط است که برای عطف مفید معنای تخییر و اباحه معادل « یا » است و به ندرت در زبان فارسی به کار می رود.
اگر عیبی بسیار و اندک در نهاد من می بیند یا سهو و عمد فعلی می آید که عقلاً أوْ عرفاً أوْ شرعاً أوْ رسماً پسندیده نیست.
(مرزبان نامه، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ص ۶۰۴)
ولی « أوْ » در زبان عربی کاربرد معنایی وسیعی دارد و به معانی زیر به کار می رود:‌[۷۹]
۱-اباحه ۲- تخییر ۳- شک و تردید ۴- ابهام ۵- اضراب ۶- تقسیم یا تفریق ۷- به معنی « إلّا‌» ۸- به معنی « الی » ۹- به معنی شرطیه ۱۰- تبعیض ۱۱- تقریب زمانی
۱۲-اشتراک معطوف با معطوف علیه
۱-إباحه :که دارای دو شرط است یکی « أوْ » بعد از فعل طلب واقع شود و دیگری اینکه قبل از چیزی قرار گیرد که مهم آن ماقبل « معطوف علیه‌» جایز و ممکن باشد مانند:‌
جالِسْ العلماءَ أوْ الزُّهادَ .
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب ج سید علی حسینی، ج ۱، ص ۳۲۲)
۲-تخییر :‌که باید بعد از فعل طلبی واقع شود مانند :‌
« تَزَوَّجَ هندَ أوْ أخْتَها »
(جامع الدروس العربیه، غلایینی،‌جزء‌سوم، ص ۲۴۷)
۳-شک و تردید :‌ هنگامی که « أوْ » بعد از کلام خبری واقع شود مانند :‌
« قالوا لبثنا یوماً أوْ بعضَ یومٍ » (کهف ،۱۹) آنها گفتند :‌یک روز تمام یا مقداری از روز را ماندیم. (همان،‌ص ۲۴۸)
۴-إبهام :‌« به ترید انداختن مخاطب » مانند :‌
« و أنّا أوْ إیّاکُمْ لَعَلَی هُدیً أوْ فی ظلالٍ مُبینٍ » (سباء ،۲۳)
(ای رسول خدا به مشرکان بگو: کیست که شما را از نعمتهای آسمانها و زمین روزی می دهد؟‌بگو خداست. بزودی معلوم شما خواهد شد که ما اهل توحید و شما مشرکان کدام بر هدایت و کدام در گمراهی می باشیم. )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۵)
۵-إضراب :‌« أوْ » مانند بلْ بیانگر معانی اضراب است یعنی إضراب و انتقال از کلام سابق و توجه و التفات به کلام لاحق
و أرسلناهُ ألی مِأَهِ اَلفٍ أوْ یَزیدونَ. (صافات ،۱۴۷) (و ما او را ] یونس را[ برقومی بالغ بر صدهزار بلکه بیشتر،‌به عنوان رسول فرستادیم. )
(معانی حرو ف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۵)
«إذْهَبْ إلی دمشقَ، أوْدَعْ ذلکَ، فلاتذهب الیومَ » أی :‌بَلْ دَعْ
اضراب
ذلکَ، أمرتَهُ بالذهاب، ثمَّ عدلتَ عن ذلک.

(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزءِ الثالث، ص ۱۴۷)
۶-تقسیم یا تفریق: یعنی معطوف و معطوف علیه از أقسام آن کلمه ای محسوب می شوند که قبل از این دو عنوان شده مانند قول إمام علی (ع) :‌« وَلابد إنّهُ لِلنّاسِ مِنْ أمیرٍ بَرًّ أوْ فاجرٍ » یعنی ناچار برای مردم امیری لازم است خواه نیکوکار یا بدکار باشد.
(شرح و ترجمه مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۱ ، ص ۳۳۱)
« الکلمهُ اسمٌ أوْ فعلٌ أوْ حرف‌ٌ »
(جامع الدروس العربیهِ ،‌غلایینی، الجزء الثالث،‌ص ۲۴۸ )
« و قالوا :‌کونوا هوداً أوْ نصاری تَهْتَدوا » (بقره ،۱۳۰) یهود و نصاری به مسلمان ها گفتند‌:‌به دین ما در آیید تا هدایت شوید ] از یهود شوید یا از نصاری. [ )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش،‌ص ۱۷۶)
۷- به معنی « إلّا » که فعل مضارع بعد از آن بلحاظ « أنْ » ناصبه مقدَّر منصوب می گردد:‌
لَأتْرُکَنَّهُ أوْ یُسْلِمَ . ] إلّا أنْ یُسْلِمَ [ او را ترک می کنم مگر آنکه اسلام بیاورد.
و کُنْتُ اذا غَمَزْتُ قناهَ قَوْم کَسَرْتُ کعوبَها أوْ تستقیما (الف إطلاقی است)= یعنی این چنین
الّا أنْ
بودم که هرگاه تکان می دادم و می فشاردم نیزه قومی را، گره های آن نیزه را می شکستم مگر اینکه آن نیزه راست می شد.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثانی، ص ۱۸۷)
۸- به معنی « ألی» :‌گاهی لفظ مزبور مترداف « إلی » است و فعل مضارع بعد از « أوْ » بوسط « أن » مصدریه مقدر، منصوب می گردد مانند « لَأ لْزَمَنَّکَ أوْ تقضینی دینی » یعنی ملازم تو خواهم بود و ترا رها نخواهم کرد تا آنکه دین مرا ادا‌ء‌کنی.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۶)
لأ سَتْسَهِْلَنَّ الصّعْبَ أوْ أدْرِکَ المٌنی فَما انقادَتِ الآمالُ إلّا لِصابرٍ
إلی أن
یعنی :‌هر آینه امور سخت و دشوار را سهل و آسان می شمارم تا اینکه آرزوها را درک کنم به طور قطع آرزوها تسلیم نمی شود. مگر برای انسانی که صبر پیشه کند و در مورد بدست آوردن آنها شکیبا باشد.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثانی، ص ۱۸۷)
۹-به معنی شرطیه : یعنی مترادف « أنْ » شرطیه مانند :‌
«لِأضْرِبَنَّهُ عاشَ أوْ ماتَ » یعنی « لِأضربَنَّهُ إنْ عاشَ بعد الضّرب و إن ماتَ »
(شرح و ترجمه مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۱، ص ۳۳۸)
لأتْرُکَنَّهُ عاشَ أوْماتَ ] = إنْ عاش بَعْدَ التّرکِ و إنْ ماتَ [
او را رها می کنم خواه زنده بماند یا پس از رها شدن بمیرد.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۷۶)
۱۰-تبعیض :‌در پاره ای از مواقع « أوْ » بر تبعیض دلالت دارد. یعنی بر بعض بود معطوف و معطوف علیه نسبت به لفظ قبل از معطوف علیه دلالت دارد. همانند :‌« قالوا کونوا هوداً أوْ نصاری تَهْتدُوا… » (بقره ،۱۳۰)
یعنی یهود و نصاری به مسلمانان گفتند که به آیین ما در آیید تا راه راست و طریق حق پوئید.
لفظ « أوْ » در آیه بیانگر این معنی است که هر یک از « کونوا هوداً » و « کونوانصاری» بعض و جزئی از « قالوا‌» هستند بتقدیر:‌» قالَ بعضُهم کونوا هوداً و قال بعضُهم کونوانصاری »
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،‌سیدعلی حسینی، ج ۱،‌ص ۳۳۹)
۱۱- تقریب زمانی: ‌تقریب زمانی وقوع معطوف و معطوف علیه است.
« ما أدری أسَلَّمَ أوْ وَدَّعَ . » نمی دانم سلام کرد یا وداع در مورد شخصی که پس از سلام بلافاصله خداحافظی نموده (فرهنگ بزرگ جامع نوین ترجمه المنجد، احمد سیاح، ج اول،‌ص ۵۹)
۱۲-اشتراک معطوف با معطوف علیه: ‌گاه « أوْ » همانند واو بر مطلق « اشتراک با معطوف علیه در اصل حکم است به این معنی که ممکن است بعد از معطوف واقع شود و ممکن است قبل از آن تحقق یابد چنانکه ممکن است در یک زمان و مصاحب هم باشد مانند

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:32:00 ب.ظ ]