اندیشه های بزرگ فلسفی و نتایج آن در تربیت به کار برده می شود: دانشمندانی بودهاند که سعی کردهاند تا نظریه های اساسی فلسفی را در یک مکتب فلسفی به صورت تربیت عملی در مدارس شکل بگیرد.
ارتباط نزدیکی بین فلسفه و آموزش وپرورش براساس اهداف، رشد عقلی انسان، پرورش اخلاقی وارزشهای مشترک در این دو رشته وجود دارد. یعنی فلسفه راهنمای عمل تربیتی وارائه دهنده دیدگاه می باشد وتربیت نیز با تحقیقات خود، اطلاعات اساسی برای داوریهای فلسفی را فراهم می سازد(ضمیری ،1374).
2-1-9 ارزشهای فلسفه تعلیم وتربیت
شناخت بهتر فرایند آموزش وپرورش
مشاهده کلیت امر آموزش وپرورش و رابطه با آن با سایر جنبه ها ومحورهای زندگی
شناخت واز بین بردن تعارضات وتناقضات بین تئوری وعمل آموزش وپرورش
پیشنهاد خطوط جدید برای رشد وگسترش آموزش وپرورش، تحقیق وفعالیت
طرح پرسش در زمینه آموزش وپرورش(بنی سی و دوایی،1387).
فلسفه آموزش وپرورش، نظام فکری به خصوصی ندارد که به جامعه تحمیل کند، بلکه از بطن جامعه ارتزاق میکند وخود نتیجه مسائل ومشکلات گوناگون است که از نظام ووضع تربیتی یک جامعه نشأت میگیرد. در حقیقت موضوع فلسفه آموزش وپرورش، بررسی یافته های علوم مختلف در میدان وسیع تربیت است وبه خود علم، کاری ندارد زیرا فلسفه گامی فراتر از دید علمی است (جعفریان یسار، 1387).
پس فلسفه آموزش وپرورش به گروه معینی که فیلسوفان تربیتی نامیده می شوند، اختصاص ندارد و خود را به یک سری اصول علمی مطلق، مقید نمیکند چون هرفردی که بتواند اعمال خود را بسنجد وارزیابی کند فیلسوف «به معنای اعم» نامیده میشود. بنابراین مسئولان مدارس اعم از مدیران ومعلمان، غالباً با یک سری مسائل تربیتی مواجه هستند که ناگزیرند آنها را دقیق وآگاهانه تجزیه وتحلیل کنند وتصمیم های لازم را گرفته و به کار برند، در این صورت آنها عمل «فلسفیدن» را انجام دادهاند ونتایجی که از این تصمیمها یا حکمها میگیرند، پایه فلسفه تربیتی ایشان را تشکیل میدهد(جعفریان یسار، 1387) .
2-1-10 ویژگی فلسفههای جدید تعلیم وتربیت
فعالیت تربیتی باید بر شناخت ومعرفت مبتنی باشد وارزش های اجتماعی را در نظر بگیرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
فعالیت تربیتی باید راهی باشد برای کشف حقایق وافکار تازه نه اینکه به تکرار حقایق کشف شده اکتفا کند (خلعتبری ونصیری ، 1385).
2-1-11 معرفی چند مکتب فلسفی تربیتی
اصولاً فلسفه حاکم بر نظام آموزش وپرورش هر کشور بر مبنای مکاتب فلسفی ومبنای مکاتب فلسفی ومبانی عقیدتی آن پایه گذاری می شود. در برسی مکاتب مختلف فلسفی می توان به این نتیجه رسید که مکاتب مختلف «آموختن» را مبنای دستیابی به توسعه منابع انسانی دانسته اند وهریک با بهره گیری از روش خود سعی دارند که جهت تحقق دانایی بشر فعالیت نمایند (عمانی ،1384).
«تنوع وگستردگی مکاتب فلسفه آموزش وپرورش، با تنوع وگستردگی فلسفه محض در ارتباط است. نمایندگان وبه عبارتی بنیانگذاران هر مکتب فلسفی، درباره آموزش وپرورش به اظهار نظر پرداخته اند»(بهشتی ،1377: 15). از سویی هر مکتب فلسفی، طرز نگرش ونوع دید فیلسوف نسبت به اجزاء وعناصر جهان کائنات، طبعاً در روشها واهداف آموزشی پیشنهادی او تأثیر میگذارد (اسمیت ، 1377).
2-1-11-1 مکتب ایدهآلیسم:
یکی از مکاتب عمده فلسفی که عمری به درازای تاریخ فلسفه دارد، «ایدهآلیسم»است. این مکتب در طول تاریخ فلسفه شکلها ووجوه گوناگون و متفاوتی به خود گرفته است که بازشناسی آنها دقت نظر فراوانی را میطلبد (تلخابی، 1381:62). ایدهآلیسم با واژه هایی همچون پندارگرایی، تصورگرایی، آرمانگرایی، اصالت تصور، انگارگرایی، نیز بیان شده است (فراهانی،1384). پدیده ها را براساس آنچه به روح و تصور نسبت داده می شود تفسیر می نماید و «عقل یا ذهن» یا «روح» را مقدم بر ماده میداند. هسته مرکزی این فلسفه، آگاهی شخصی از خود است که پیوسته رو به کمال است. عقل یا ذهن را ثابت نمیداند بلکه معتقد است که در واقع یک جریان وفرایند است (شعاری نژاد، 1365). فلاسفه وصاحب نظران ایده آلیستی: سقراط، افلاطون، برکلی، فیخته، شلینگ، هگل، کانت، دکارت، آگوستین، فروبل، برادلی، کروچه، ریس، هاریس، هرن، هاکینگ، جنتیل، باتلر، برگسن(علوی، 1386). انواع ایدهآلیسم: 1- ایده آلیسم کلاسیک(افلاطون) 2- ایدهآلیسم دینی(اگوستین) 3- ایدهآلیسم جدید(دکارت، برکلی، کانت، هگل)( علم الهدی،1386).
معرفتشناسی ایدهآلیسم ذهن مطلق مدام در حال تفکر است. ذهن جهان اصغر انسانی نسبت به ذهن مطلق محدود است ولی ذهن محدود یا ذهن فردی میتواند با ذهن مطلق ارتباط برقرارکند ودر آراء وافکار او که دارای معرفت کاملی است سهیم گردد(گوتگ،1380). حقیقت به وسیله خرد کشف می شود وذهن به اطلاعات کسب شده از راه حواس معنا می دهد(پور ظهیر، 1382). میگویند: از راه عقل وذهن میتوان به معرفت رسید. براین اساس آن را عقلگرایی نیز مینامیم (خلیلیشورینی، 1378).
شناخت جهان را برای انسان امکان پذیر میدانند اما معتقدند که انسان قبل از ورود به این دنیا نسبت به جهان خارج از ذهن شناخت داشته است بنابراین آنان عقل، تفکر وپرورش قوای ذهنی انسان را ابزار اصلی شناخت میدانند(علوی، 1386). براساس تئوری توافق یا پیوستگی در مورد حقیقت معیار حقیقی بودن یک قضیه را توافق وسازگاری با دیگر قضایای ذهنی میشمارند (فراهانی،1384).
هدف عمده آموزش وپرورش ایدهآلیستی عبارت از تحریک متعلمان در جهت نیل به همذات سازی[3] سرزندهتر وکاملتر خویش باذهن مطلق یا جهاناکبر است. در مورد هستی شناسی ایدهآلیسم آنها اولویت امور ذهنی، روحی وآرمانی را به عنوان مبنای واقعیت مورد تأیید قرار می دهند. ایدهآلیسم در تبیین عالم، واقعیت نهایی را ذهنی میانگارد و بیان میکنند که به طور قطع عالم در بردارنده حقایق روحی وعقلی است(گوتگ،1380). مبانی هستیشناسی ایدهآلیسم عبارتند از: واقعیت جهان ذاتاً روحی است وجهان مظهری از عقل واراده کاملاً عمومی است. ماهیت حقیقی انسان غیرمادی است وواقعیت انسان جزئی از روح کلی است. خداوند روح مطلق است (میرزامحمدی،1387).
به طورکلی ارزشها را در وجود خدا یا یک نیروی روحی غیر شخصی طبیعت میدانند وآنها را جاودانی وازلی میپندارند (شعاری نژاد ،1365). که در ساختار جهان موجودند واز نظم اساسی عالم حکایت میکنند. پس ارزشها واقعی، کلی وجهانشمول وپایدارند (علم الهدی، 1386). سه قضیه مطرحشان در ارزششناسی: ارزشها اساساً ریشه در هستی دارند، ارزشهای زندگی همانی است که هست، به این دلیل که اشخاص منفردی برای کسب آنها ولذت بردن از آنها وجود دارند (باتلر ،1387). چون ارزشها، عقاید یا میزانهای هستند که ساختار ونظم جهان را ارائه می دهند. بنابراین آنها ثابت، غیرقابل تغییر ومطلق میباشند (خلیلی شورینی، 1378). ارزشها در واقع هستند وذاتاً در ساختار جهان موجودند (گوتگ،1380) وتنها فهم انسان از ارزشهاست که تغییر مییابد (پورظهیر، 1382) وارزشهای اخلاقی عبارت است از: ذاتی بودن ارزش، ضرورت انجام کار نیک ،اطاعت از قوانین کلی اخلاقی، اراده وخواست نیک ،غایات واهداف اجتماعی ، جاودانگی جامعه آرمانی (باتلر، 1387).
«هدف آموزش وپرورش ترغیب دانش آموزان به حقیقتجویی است. اهداف جزئی آن عبارتند از: فرایند تعلیم وتربیت باید دانش آموزان را کمک کند تا استعدادهای بالقوه خود را شکوفا سازند. این مکتب انسان خوب را بر انسان با معلومات ترجیح میدهد وهدف آموزش وپرورش نیزتحقق ذات است»(فراهانی، 1384).
به معلم ومربی توجه زیادی دارند ومعتقدند مربی باید از نظر عقلی واخلاقی برتر و سرمشق محصلان باشد وبا راهنمایی او را به کمال برساند (شعاری نژاد، 1365). از طریق یاری دادن به شاگرد برای رسیدن به رشد ذهنی و روحی به وسیله قوای فزاینده استدلال خدمت میکند(پورظهیر،1382)، شخصی است که نقشهای گوناگونی را در مجموعهای از ارزشهای هماهنگ تلفیق داده است، باید برای متعلم احترام قایل شود، گزینش او کمال اهمیت را دارد (گوتگ، 1380)، باید از لحاظ معرفت وبینش انسانی برتر باشد، نیازها وتوانایی های محصلان را خوب بشناسد ودر ایجاد فرصتهای فعالیتهای اکتشافی، تحلیلی، ترکیبی و کاربرد معرفت ومعلومات در زندگی ورفتار برای دانش آموزان خلاقیت داشته باشند (شعاری نژاد، 1365)، در فن خود استاد است وستایش واحترام شاگردان را جلب میکند، رفیق خصوصی هرکدام از شاگردان است، باید تمایل به یادگیری را در شاگردان بیدار نماید، در تکامل شخصیت آدمی همکار خدا باشد، سازماندهنده دموکراسیها باشد (سنجری، 1389)، به رشد خویشتن دانش آموزانش حساس باشد، نباید فقط آنچه را یاد گرفته، تدریس کند بلکه باید بینشهای نو کسب کند (باتلر، 1387)، بداند که در همه مواقع یادگیری در کنار شاگرد نیست پس او را برانگیزد که حتی در زمان عدم حضور او نیز یاد بگیرد (اوزمن و کراور، 1379).
آنها دیالکتیک بیقاعده را بر عمل واندیشه دانشآموزان بطور پیوسته در جهت خاص ترجیح میدهند(باتلر،1387). ساخت ومحیط کلاس درس باید طوری آماده شود که دانشآموزان فرصتهای فراوانی برای اندیشیدن پیدا کنند ودر ارزشیابیهای اخلاقی معیارهای درستی بکار ببرند وروش های تدریس علاوه بر تشویق محصلان معرفتهای آموختههایشان را در حل مسائل اخلاقی واجتماعی مورد استفاده قرار دهند ونیز باید تشویق شوند که ارزشها وتمدن انسانی را بپذیرند (شعاری نژاد، 1365). پاک سرشت(1380) نیز به نقل از گوتگ روش تدریس آنها را روش دیالکتیک (گفت وشنود سقراطی ) میداند. خلیلی شورینی (1378) روش ایدهآلیستها را شامل: سخنرانی، سوا ل نمودن، بحث وگفتگو وتعامل با یادگیرندگان بیان مینماید. اوزمن وکراور (1375) هدف از روش سخنرانی را کمک به دانش پژوه برای درک اندیشه میداند. آنها معقتدند که روش های دیگر شامل: پروژه، فعالیتهای مکمل، تحقیق کتابخانهای وکار هنری نیز استفاده میگردد (اوزمن وکراور، 1379).
برنامه درسی براساس فکر یا فرض طبیعت روحی انسان تهیهوتنظیم می شود (شعاری نژاد،1365) که از مجموعهای از موضوعات فکری یا معارف تخصصی تشکیل مییابد که اساساً جنبه آرمانی ومفهومی دارند (گوتگ، 1380). بین مطالعات علوم انسانی وطبیعی تضادی نمی بینند وفهم کامل جهان را نیازمند هر دو میبینند(اوزمن وکراور، 1379)، بنابراین برنامه درسی شامل: ریاضیات وفیزیک، زیست شناسی، روان شناسی، ادبیات وهنر، دستورزبان وتاریخ میشمارند (شعاری نژاد، 1365).
2-1-11-2 مکتب رئالیسم:
رئالیسم به لحاظ واژه شناسی از کلمه «رئال»[4] گرفته شده است وخود مشتق از «رئالیس»[5] میباشد. این کلمه نیز از واژه لاتین «ریس»[6] آمده است که معنای شی وچیز واقعی است (اطاعت ورضائی، 1389). رئالیسم را در زبان فارسی به صورت «واقعگرایی» ترجمه کردند ومیتوان فلاسفه وصاحبنظران زیر را رئالیست (واقعگرا) دانست: ارسطو، آکویناس، برودی، کمنیوس، مور، وایتعهد، راسل، سانتایانا، بیکن، لاک، هربارت، اسپنسر، هیوم (علوی ،1386)
واصول این فلسفه عبارتند از: 1- اصل استقلال: جهان خارج از ذهن ما وجوددارد. اگرچه انسانی نباشد که آن را درککند. 2-اصل قابلیت شناسایی: جهان را آن چنان که هست میتوان شناخت (فراهانی ،1384).
شاخه های رئالیسم عبارتند از:1-تعقلی: که خود به دو دسته تقسیم میشود. الف) دینی: توماس آکویناس ب) قدیمی: ارسطو 2-طبیعی وعلمی: اسپنسر وهیوم 4-جدید: وایتهد 4- انتقادی: سانتایانا. که دو شاخه تعقلی وطبیعی بیشتر مطرحاند (علوی،1386). وجه اشتراک واقع گرایان تعقلی وطبیعی آن است که هر دو به پرورش حواس وعقل شاگردان در امر شناخت ورفع نیازهای جامعه به عنوان یکی از اهداف تعلیم وتربیت اهمیت قائلند ومعتقدند که کتاب های درسی باید در جهت رفع این نیازها طراحی گردند هردو گروه به دروس علوم انسانی، تجربی، فنی و… اهمیت قائل هستند در ضمن معلم محور میباشند. وجه تفاوت آنها عمدتاً در قسمت روش های تدریس به چشم میخورد (علوی 1386).
یادگیری کسب معرفت از طریق حواس آغاز شده وآن گاه با عقل نظم وسازمان مییابد (محمودنژاد ،1381) وشناسایی عبارت از داشتن علم نسبت به چیزی است (گوتگ،1380). آنها در معرفتشناسی خود تئوری مطابقت را مطرح میکنند (خلیلی شورینی، 1378). در معرفتشناسی دو دیدگاه وجود دارد: رئالیسم اخلاقی وآنتیویروس اخلاقی. در دیدگاه اول، استدلال وتوجیه در اخلاق امکان پذیر است و دیدگاه دوم بیان میکند در علم اخلاق استدلال امکان پذیر نیست وانسانها در اخلاق نمیتوانند به سود مدعیات خود دلیل بیاورند. نظریه مختار دیدگاه رئالیسم اخلاقی است (امید، 1388).
از نظر متافیزیکی جهان از جوهرهای واقعی ساختهشدهاست که این جوهرها خارج از ذهن انسان وجود دارند، دارای نظم وترتیب وبا یکدیگر در ارتباط هستند. که این قضیه نظریه استقلال نام دارد. جهان از خصوصیات واقعی که قابل اندازه گیری هستند، تشکیل شده ودنیای مادی یا اشیاء محسوس امور واقعی هستند ودرعالم خارج وجود دارند (خلیلی شورینی، 1378).
فیلسوفان این مکتب معتقدند که هر چیز سازگار با طبیعت، ارزشدار است و معیارهای ارزش به وسیله عمل عقل تعیین میشوند (شعاری نژاد، 1365). با توجه به اینکه ارزشها وجودی مستقل در جهان دارند، وظیفه انسانهاست تا جهان فیزیکی را از طریق عقل بشناسند(محمود نژاد ،1381).ارزششناسی رئالیسم از اعتقاد او به دنیای مادی وقانون طبیعی سرچشمه میگیرد وانسان رفتار اخلاقی را از طریق سازگارشدن با محیط، با بهره گرفتن از معرفت خود درباره قوانین طبیعی حاکم بر جهان وبنیادکننده رفتار انسان بر روی معیارهای اخلاقی مطلق، کسب میکند (پورظهیر، 1382). واقعگرایانتعقلی معتقد به ارزشهای ثابت ومطلق هستند، یعنی آن که ارزشهایی وجود دارند که به علت انطباق با طبیعت انسان برای تمامی انسانها ارزش محسوب میشوند (علوی،1386).
به نظر برودی هدف تعلیم وتربیت، زندگی خوب است که به خودفرمانی، خود شکوفایی وخود سامانی میانجامد (گوتگ،1380). هدف از آموزش وپرورش هدایت یادگیرنده برای شناخت جهانی که در آن زندگی میکند است، که بتواند بر واقعیتها تسلط یابد وبه بهترین شکل خود را با مجموعهای از عناصر مادی وانسانی سازگارکند (پورظهیر، 1382).مدرسه نهادی اجتماعی است ووظیفه آن در درجه نخست وظیفهای عقلانی است. هرچند وظایف تفریحی، گروهی واجتماعی ایفا میکند (گوتگ، 1380).
با توجه به تقسیم شدن رئالیسم به چهار شاخه مختلف باید گفت که آنها برای معلم وظایفی را در نظر گرفته که علیرغم تفاوت ظاهری در اصول ومبانی واهداف مشترک میباشند (شعاری نژاد، 1365). معلم که در زمینه ماده درسی وروش تدریس دارای دانش مهارت است، پرورشکاری حرفهای است. معلمان باید هم در زمینه هنرها وهم علوم لیبرال از تعلیم و تربیتی همگانی برخوردار شده و درتربیت دانش آموزان متخصص باشند. در مفهوم رئالیسم خداباورانه هنر معلمی شامل تلفیقی از زندگانی نظری وعملی است (گوتگ، 1380). گل گوند (1386) رئالیستها معتقدند که شناخت یا معرفت ابتدا از راه ادراک حسی حاصل میشود تربیت نیز باید بیش از فعالیت حافظه بر ادراک حسی مبتنی باشد (شعاری نژاد، 1365). یادگیرنده به عنوان فردی تلقی میشود که ذاتاً از حقوق انسانی خودفرمانی، خودشکوفایی وخودسامانی بهره مند است (گوتگ، 1380).
روش های تدریس آنها تقریباً آمرانه است. به این معنی که معلم موظف است از دانشآموزان بخواهد حقایق را به یادبسپارند، توضیح دهند ومقایسه کنند (شعاری نژاد، 1365). به طور خلاصه روش های تدریس مکتب واقعگرایی مشتمل بر مشاهده، آزمایش وتجربه، حل مسئله وتعقل است (فراهانی، 1384). آنها به مواد وموضوعات درسی بیشتر اهمیت میدهند ومعتقدند که برنامه درسی باید بهتر ودقیقتر تهیه وتنظیم شود وشامل: علوم وریاضیات، علوم انسانی واجتماعی، ارزشها است (شعارینژاد، 1365).
بعد از وقوع انقلاب اسلامی از آن جهت که تغییر در نظام آموزشی بعنوان رکن اساسی جامعه که بر جنبههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… مؤثر است، ضروری بنظر میرسید چون نظام آموزش وپرورش تا پیش از آن برگفته از غرب بود وباید مکتبی اسلامی شکل میگرفت به این دلیل اکثر فیلسوفان مسلمان رئالیست بودند این مکتب اسلامی بر پایه رئالیسم وبا نام رئالیسم اسلامی شکل گرفت.
رئالیسم اسلامی دارای یک نظام ویژه تربیتی است، شهید مطهری مینویسد: «یک مکتب که دارای هدفهای مشخص است ومقررات همه جانبه ای دارد وبه اصطلاح سیستم حقوقی واقتصادی دارد نمیتواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد» (محمودی، 1388). از دیدگاه آن یک رابطه کاملاً منطق بن جهان بینی وایدئولوژی برقرار است(شکریان ،1389).شهید مطهری میگوید: اسلام دین حقیقتگرا و واقعگراست. لغت «اسلام» به معنای تسلیم است ونشان دهنده این حقیقت است که شرط مسلمان بودن؛ تسلیم است. هرنوع عناد، تعصب، خودخواهی از آن حیث که برخلاف روح حقیقت گرایی وواقعگرایی است. از نظر اسلام مطرود است در رئالیسم اسلامی انسان موجودی واقعگراست از این رو واقعـیتهایی که از راه حواس درک می کند وآنها را جهان مینامند مشخصاتی چون: محدودیت، تغییر، وابستگی، نیازمندی، نسبیت دارد (فراهانی، 1384). ویژگیهای کلی مکتب رئالیسم اسلامی: 1- یک نظام تعلیم وتربیت ویژه دارد. 2- مقولات فلسفی آن برجنبههای مختلف تعلیم وتربیت تاثیرمستقیم دارد. 3- بین هستیشناسی وعلومی که در فرهنگ اسلامی به وجود آمده است، ارتباط است (امینی، 1390 ).
عکس مرتبط با اقتصاد
2-1-11-3 مکتب ناتورالیسم
واژه ناتورالیسم از کلمه nature در معنای «طبیعت» گرفته شده است. همچنینnatural در معنای «طبیعی» میباشد. لذا واژه ناتورالیسم را به صورت طبیعتگرایی یا مکتب اصالت طبیعت ترجمه نمودند (علوی، 1386). این مکتب طبیعت را تنها واقعیت میداند. انسان را فرزند طبیعت میداند نه جامعه. روی زندگی همساز وهماهنگ با طبیعت تأکید میکند (فراهانی، 1384).
معتقدند که واقعیت وطبیعت یکی است. آنان زندگی خوب در هستی را زندگی که همساز با طبیعت باشد میدانند. ناتورالیسم بیش از آن که درصدد تفسیر متافیزیکی طبیعت برآیند، درصدد یافتن مفهوم مردم شناختی انسانی دخالت طبیعی برآمدند (فراهانی، 1384). طبیعتگرایان سرشت انسان را خوب میدانند که محیط بعداً در آن دخالت می کند (شعاری نژاد، 1365) وانسان موجودی است دارای جسم وروح. طبیعت انسان از مقام ومنزلت ویژهای برخوردار است (علوی، 1386) ارزشها از تعامل انسان با محیط سرچشمه میگیرند. غرائز، سائق ها وانگیزه ها باید ابراز شوند نه سرکوب (گوتگ، 1380)و آموزش وپرورش به قصد پرورش اخلاق تحقق مییابد (گوتگ، 1380).
در این فلسفه برنامه درسی به معنای خاصی مورد توجه نیست یعنی برنامه عبارت از چیزهایی است که خود دانش آموزان میخواهند (شعاری نژاد، 1365). برای بسیاری از مصلحان تربیتی طبیعتگرا، طبیعت، علائق ونیازهای کودک مبنای برنامه را تشکیل میدهند. کودکان به عوض یاد گرفتن موضوعات سلسه مراتبوار برنامه درسی ایدآلیستها، اموری را فرامیگیرند که آمادگی ورغبت یادگیری آنها را دارند (فرمهینی فراهانی، 1384). ناتورالیستها، کل طبیعت را بهترین محتوای آموزش وبرنامه درسی میدانند (علوی، 1386).
ایده آلیسم ورئالیسم معلم را محور ومرکز می دانستند وبرنامه کار وروش تدریس نیز توسط معلم معین می گردید اما مکتب طبیعتگرایی برای شاگرد اهمیت بسیاری قائل است وعلایق ونیازهای او را محور کار معلم و نظام تعلیم و تربیت قرار می دهد و از آنجا که این مکتب با تعلیم و تربیت رسمی مخالف است معلم باید نقشی شبیه والدین ایفا کند. سنجری به نقل از گل گوند (1386) می گوید: در این مکتب معلم تنها منبع علمی تلقی نمی شود، بلکه منبع علم تجربه ای است که دانش آموز شخصاً انجام می دهد (سنجری، 1389). معلم باید از دخالت مستقیم در فعالیتهای دانش آموزان خودداری کند (شعاری نژاد، 1365). از طرفی آنان طبیعت را بهترین معلم کودک میدانند (شفیلد، 1375).
از روش هایی نظیر مشاهده ی ژرف وعمیق، روش های مختلف اکتشافی وحل مسئله وغیره سخن گفته وبرآنند که ضمن پرورش حواس گوناگون افراد، روح استقراء وآزمایش وتجربه وفعالیت را در خود آنان برانگیزند به طوری که تحت نظارت وهدایت مربی وفعالیت خود بتوانند به اهداف علمی وعملی مطلوب دست یابند (علوی، 1386). آنها با توجه به اصل ضرورت رعایت نیازهای سنی کودکان در برنامه ریزی درسی، آموزش کارهای دستی وفنون را برای دوره ابتدایی سودمند میداند (شعاری نژاد، 1365). طبیعتگرایان روش یادگیری را مهمتر از روش آموزش یا تدریس میدانند (شعار نژاد، 1365).
2-1-11-4 مکتب پراگماتیسم
در واقع آغاز رسمی شکل گیری این مکتب در قرن نوزدهم واوج شکوفایی آن را در قرن بیستم در آمریکا است(علوی، 1386). Pragma یک واژه یونانی به معنی کار است وپراگماتیسم، نظریهای است که در پاسخ این پرسش که «معیار درست بودن یک گزاره (قضیه) چیست، میگوید: سودمندی و به کارآمدن. یعنی یک اندیشه آنگاه درست است که بکارآید ومشکلی را بگشاید. بکارآمدن تنها معیار درست بودن اندیشه ها است(نقیب زاده، 1387). در بین مترجمین مختلف در مورد ترجمه کلمه Pragmatismاختلاف کمی مشاهده میشود واکثریت قریب به اتفاق نویسندگان آن را عملگرایی ترجمه نمودهاند وتعدادی نیز عمدتاً واژه «پراگماتیسم» را بکار بردهاند (علوی،1386). پراگماتیسم یا فلسفه «عملگرایی» عبارت از یک گرایش، یک روش وفلسفهای است که نتایج عملی افکار واعتقادات را معیار تعیین ارزش وحقیقت آنها می داند (شعاری نژاد، 1365).
میتوان این فلاسفه را پراگماتیست دانست: پیرس، جیمز، مید، دیوئی (فراهانی، 1384). منظور از شناخت وکسب معرفت حل مسئلهای است که به طور مستقیم از تجربه انسان، نشأت میگیرد. معرفت از طریق بازسازی تجربه به دست میآید (محمودنژاد، 1381). برخلاف ایدهآلیسم ورئالیسم که بر ثنویت وجودشناختی ومعرفتشناسی همچنین مطلق انگار بنا شده بود. پراگماتیسم انکار مطلقگرایی وثنویتگرایی را دستور کار قرارداده است. معرفتشناسی در پراگماتیسم بر بخشهای دیگر اولویت دارد وروش علمی وحل مسئله روش اصلی کسب معرفت میباشد. حقیقت مطلق وابدی نیست، بلکه حقیقتی موقت، نسبی ووابسته به تجربه میباشد (علم الهدی، 1386).
عملگرایان مظهر تجربه را درگیرشدن فرد با موضوع مورد شناخت ومظهر چنین درگیری را روش حل مسئله میدانند(علوی، 1386). شناخت وجهه آزمایشی دارد واز همان روش علمی پیروی می کند. دیوئی خاستگاه احساسات وافعال اخلاقی وزیباییشناختی را تجربه انسانی تلقی کرد، نه شهود واقعیت غایی. برخلاف فلاسفه سنتی که جهان را ذاتاً شامل سلسله مراتبی از ارزشها مییافتند، دیوئی با اعتقاد به اینکه ارزشها در نتیجه پاسخهایی بروز میکنند که انسانها به شرایط مختلف محیطی میدهند، نسبیتگرایی را در اخلاق پذیرفت. به نظر دیوئی نقص عمده نظامهای ارزشی سلسله مراتبی در این است که انسانها با گونه های متعددی از نظام سلسله مراتبی متعارض روبه رو میشوند. هر سلسله مراتبی بر فرضی اساسی مبتنی است که متصور است بر مبنای یکی از اصول عقل سلیم بدیهی باشد (گوتگ، 1380).
عملگرایان معتقدند که معلم باید کاری کند که خود شاگردان در عمل ارزشمند و یا عدم ارزشمند بودن امور را آزمایش و تجربه کند بدین صورت که اموری را که در عمل سودمند تشخص دارند ارزشمند شمارند ودر غیر این صورت فاقد ارزشاند. همچنین به این نکته برسند که ارزشها در حال تغییر هستند وهیچ ارزشی را نمیتوان بصورت مطلق برای تمامی انسانها در همه زمانها و مکانها معرفی نمود (علوی، 1386).
مواردی که در این فلسفه در زمینه آموزش وپرورش مطرح است شامل:
1-واقعیت تغییر 2-ماهیت زیستی واجتماعی انسان 3- نسبی بودن ارزشها 4-اهمیت دموکراسی به عنوان روش زندگی 5- ارزش هوش نقاد در همه اعمال انسان (پورظهیر، 1382).
دیوئی در بحث از هدف آموزش وپرورش می گوید: «هدفهای تربیتی هم مثل سایر فعالیتهای انسانی متعدد ومختلفند وهیچ یک نمی تواند بقیه را زیر بال بگیرد وهمه فعالیتهای تربیتی را رهبری کند …» (شعاری نژاد، 1365). برمبنای تصور دیویی از یادگیری اهداف تربیتی دو نوع هستند: درونی وبیرونی. بنظر دیویی اهداف برخواسته از درون نسبت به اهداف بیرونی برتری دارند زیرا جنبه شخصی ومسئله آمیز دارند وبه خودگردانی شخص یادگیرنده مربوط میشوند (گوتگ،1380) .
2-1-11-5 مکتب اگزیستانسیالیسم
واژه اگزیستانسیالیسم از کلمه Existence در زبان انگلیسی گرفته شده است. واژه Existence را میتوان «هستی ،وجود» ترجمه نمود. لذا ترجمههایی که میتوان برای در آن نظرگرفت از این قرارند: وجودگرایی، اصالت وجود هستیگرایی، اصالت هستی (صفوی، 1375). ترجمههای زیر را نیز برای این واژه ذکر مینماید: هستینگری، فلسفه وجود، هستینگری، اصالت وجود انسانی، وجودیت، فلسفه تقرر ظهوری، مذهب اصالت هستی ظهوری، وجودنگری (علوی،1386).
اگزیستانسیالیسم فلسفهای اروپایی است که سالها قبل از قرن بیستم بنیان نهاده شد، اما بعد از جنگ جهانی دوم مشهور گردید. براساس نظرات آنها، مردم مجبور به انتخاب موقعیتهایی هستند که بعضی از انتخاب ها کم اهمیت وبعضی مهم می باشند. اما انتخاب با فرد است وتصمیمات به خود یابی[7]رهنمون میگردد. فرد، شمای خود را میسازد لذا ماهیت خود را پدید میآورد. ما چیزی را برمیگزینیم که هستیم (خلیلی شورینی، 1378). این فلسفه معتقد است که فلسفههای قدیم وحتی بیشتر فلسفههای جدید مسائلی از قبیل: معرفت وچگونگی پیدایش آن وجود اشیاء مستقل از شخص یا وجود بخشیدن ادراک شخص به اشیاء، ونیز خود، وجود را در حالت انتزاعی مورد بحث قرار دادهاند واز موضوع عمده بحث خود که انسان واقعی مشخص باشد غفلت کردهاند(شعاری نژاد، 1365).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:05:00 ق.ظ ]