گلچین کردن مجموعه ای از ماژولها از محصولات شرکتهای مختلف
گزینش چند ماژول از محصولات یک شرکت خاص
توسعه کامل سیستم درون سازمان
توسعه درونی سیستم و بهره گیری از محصولات و ماژولهای سایر شرکتها
اجاره سیستم از یک فراهم کننده خدمات کاربردی
۱ – پیادهسازی کامل سیستم یک شرکت خاص:
دراین حالت سیستم برنامه ریزی منابع سازمان از یک فروشنده خاص بدون اعمال تغییرات بصورت کامل خریداری می شود. این روش یکی از سریعترین، کمخطرترین وکمهزینهترین روشهای پیادهسازی سیستم است، ولی ممکن است به دلیل عدم تطابق فرایندهای سازمان با سیستم مشکلات برای سازمان بهوجود آید. در این حالت روش کار کارکنان تغییر یافته، آنها باید با گذراندن دوره های آموزشی برای کار براساس فرایندهای جدید آماده شوند. این روش ممکن است مقاومت کارکنان درمقابل تغییر را نیز به همراه داشته باشد.
۲- گزینش یک محصول خاص، تغییر و تطبیق سیستم با فرایندهای سازمان:
در این روش محصول نرم افزاری یک فروشنده خاص خریداری شده وپس از تغییر و تطبیق با فرایندهای سازمان مورد استفاده قرار می گیرد. در این حالت به دلیل اعمال تغییراتی در سیستم، زمان و هزینه پیادهسازی افزایش یافته و ریسک پیادهسازی نیز بیشتر می شود. لیکن به علت تطابق فرایندها با سیستم، مقبولیت سیستم در سازمان افزایش یافته و هزینه آموزش کارکنان کاهش خواهد یافت.
۳- گلچین کردن مجموعههایی از میان مدول ها محصولات شرکتهای مختلف:
در این رویکرد مدولهای مختلف ازمحصولات تولیدکنندگان مختلف گلچین شده و در کنار یکدیگر قرار میگیرند. این روش براساس فلسفه انتخاب بهترین قسمت هر محصول شکل گرفته است. به اینصورت که از هر محصول بهترین مدول آن انتخاب شود. به عنوان مثال ممکن است از مدول مالی یک شرکت در کنار مدول نیروی انسانی شرکت دیگر استفاده شود. این روش در تئوری یک روش ایده آل است. لیکن در اجرا با مشکلاتی همراه میباشد. برقراری یکپارچگی بین مدولها مستلزم بهره گیری از تخصص مشاورین و صرف هزینه میباشد. درصورتی که مدولها به خوبی با یکدیگر یکپارچه نشوند، سازمان با مشکلات بسیاری روبرو خواهد بود.
۴- گزینش چند مدول از محصولات یک شرکت خاص:
در این حالت به جای پیادهسازی کامل تمامی مدولهای یک محصول خاص، تنها برخی از مدولهای محصول انتخاب و پیادهسازی میشوند. در این رویکرد مدولهایی که برای سازمان از اهمیت بیشتری برخوردار هستند، برای اجرا انتخاب میشوند. دراین روش زمان و هزینه پیادهسازی نسبت به سایر روشها کمتر بوده و ریسک بکارگیری سیستم نیز کاهش مییابد.
۵- توسعه کامل سیستم درون سازمان:
یکی از روشهای پیادهسازی سیستم برنامه ریزی منابع سازمان، توسعه کامل سیستم درون سازمان است. در این حالت سازمان با بهره گیری از نیروهای داخلی وخارجی نسبت به طراحی و توسعه سیستم اقدام مینماید. در این حالت سیستم تولید شده بیشترین درجه تطابق با فرایندهای سازمان را داشته و می تواند به راحتی مورد پذیرش کارکنان قرار گیرد. این روش مشکلترین، هزینهبرترین و طولانیترین روش پیادهسازی سیستم است که به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد. در این روش وجود یک تیم قوی برای اجرای سیستم و تلاش و اهتمام بسیارزیاد این تیم ضروری است.
۶- توسعه درونی سیستم و بهره گیری از محصولات و مدولهای سایر شرکتها:
این روش ترکیبی از سایر روشها است. در این حالت بخشی از سیستم درون سازمان توسعه می یابد. بخش دیگری نیز با بهره گرفتن از محصولات و مدول های سایر شرکتها تکمیل می شود. در این روش علاوه بر توسعه درونی، گلچین کردن و یکپارچه کردن مدولها نیز صورت میگیرد.
۷- اجاره سیستم از یک فراهم کننده خدمات کاربردی:
این روش سادهترین روش پیادهسازی سیستم برنامه ریزی منابع سازمان است. در این حالت با اجاره سیستم از یک فراهم کننده خدمات کاربردی امکان استفاده از سیستم برای سازمان فراهم میشوند این روش لزوماً کمهزینهترین روش نبوده و نسبت به سایر روش ها نیز ممکن است فواید کمتری را عاید سازمان نماید.
بنابراین گزینش یک محصول خاص و تغییر و تطبیق آن با نیازهای سازمان رایجترین روش پیادهسازی سیستمهای برنامه ریزی منابع سازمان است و توسعه کامل سیستم به صورت درون سازمانی نیز غیر معمولترین روش پیادهسازی این سیستمها است.
۲-۹ معیارهای ارزیابی سیستم برنامه ریزی منابع سازمان
در این پژوهش ۵ بعد برنامه ریزی منابع سازمان انتخاب و تأثیر آن ها را بر روی عملکرد زنجیره تأمین سنجیده ایم که در زیر به اختصار هر کدام از این ماژول ها را توضیح خواهیم داد:
یکپارچگی: پیادهسازی برنامه ریزی منابع سازمان موجب یکپارچگی کل سازمان می شود و تمام قسمت های سازمان را به یک مجموعه یکدست تبدیل کرده و ارتباط آن ها را به صورت یک به یک در می آورد.
یعنی چند سیستم در کنار یکدیگر قرار بگیرند و به صورت واحد مدیریت شوند.(صالح شطاط، ۲۰۱۲)
برنامه ریزی تولید: از آنجاییکه سیستم های برنامه ریزی منابع سازمان در اصل تحویل یافته سیستم های برنامه ریزی منابع ساخت و تولید یا هستند بسیاری از تأمین کنندگان برنامه ریزی منابع سازمان و شرکتهای مشاور در این حوزه دانش و تجربه موثری در زمینه زیربرنامه های برنامه ریزی تولید دارند. برنامه ریزی تولید تلاش دارد استفاده از منابع موجود را بهینه کرده و به این ترتیب کل فرایند برنامه ریزی در سازمان را از طریق برنامه ریزی تولید تقویت کند. این برنامه تعیین نیازمندیهای مواد اولیه، تخصیص بهینه منابع با توجه به داده های تولید و فروش در گذشته و نیز پیش بینی حجم فروش را انجام می دهد. (صالح شطاط، ۲۰۱۲)
کنترل: زیربرنامه مواد و قطعات اولیه مورد نیاز را برنامه ریزی می کند. این زیربرنامه فرایندهای تعیین تأمینکنندگان بالقوه، ارزیابی تأمینکنندگان، مذاکرات قیمت، ارائه سفارش خرید به تأمینکنندگان و تهیه صورتحساب را خودکار مینماید.این زیربرنامه ارتباط تنگاتنگی با سیستم مدیریت مواد، مدیریت مالی و برنامه ریزی تولید دارد. به عبارت دیگر این زیربرنامه بخش مرکزی مدیریت زنجیرهتأمین است.( صالح شطاط،۲۰۱۲)
مدیریت مواد: زیر برنامه مدیریت مواد تمام فرایندهای مربوط به نگهداری سطح موجودی مواد را پوشش می دهد. فعالیتهای مدیریت مواد شامل تشخیص نیازمندیهای مواد، هدفگیری، گزینه ها و راهکارهای کسری قطعات، ردگیری مصرف هریک از قطعات، موازنه انبار و گزارش وضعیت موجودی مواد است. یکپارچهسازی کنترل موجودی مواد با فروش، خرید ومدیریت مالی به تولید گزارشهایی به موقع و کارامد از سطوح عملیاتی منجر خواهد شد.(صالح شطاط ۲۰۱۲)
مدیریت جریان کار: از نظر مدیریتی، مدیریت فرایندهای کسب و کار را می توان مجموعه ای از متدولوژی ها، تکنیک ها و ابزارها جهت پشتیبانی از تحلیل و بهبود فرایند های کسب و کار دانست.(صالح شطاط،۲۰۱۲)
بخش دوم: مدیریت زنجیره تأمین[۴۵]
۲-۱۰ مقدمه ای بر مدیریت زنجیره تأمین
امروزه، مدیریت زنجیرهتأمین به عنوان یکی از مبانی زیرساختی پیادهسازی کسبوکار الکترونیک در دنیا مطرح است. در رقابتهای جهانی موجود در عصر حاضر باید محصولات متنوع را با توجه به درخواست مشتری در دسترس قرار داد. خواست مشتری بر کیفیت کالا و خدماترسانی سریع موجب افزایش فشارهایی شده که قبلا وجود نداشته است، در نتیجه شرکتها بیش از این نمیتوانند از عهده همه کارها برآیند.
در بازار رقابتی موجود، بنگاههای اقتصادی و تولیدی علاوه بر پرداختن به سازمان و منابع داخلی، خود را به مدیریت و نظارت بر منابع و ارکان مرتبط خارج از سازمان نیازمند یافتهاند. علت این امر در واقع دستیابی به مزیت یا مزایای رقابتی با هدف کسب سهمیه بیشتری در بازار است. بر این اساس فعالیتهایی نظیر برنامه ریزی عرضه و تقاضا، تهیه مواد، تولید و برنامه ریزی محصول، خدامت نگهداری کالا، کنترل موجودی، توزیع، تحویل و خدمت به مشتری که همگی قبلا در سطح شرکت انجام میشده اینک به سطح زنجیرهعرضه انتقال پیدا کرده است. مساله کلیدی در یک زنجیرهتأمین، مدیریت و کنترل هماهنگ تمامی این فعالیتها است. مدیریت زنجیرهتأمین پدیدهای است که این کار را به طریقی انجام میدهد که مشتریان بتوانند خدمت قابل اطمینان و سریع را با محصولات با کیفیت در حداقل هزینه دریافت کنند.
عکس مرتبط با اقتصاد
در مدلهای سنتی کسبوکار تمامی گردشهای اطلاعات، اجناس و تبادل مالی به صورت خطی هستند (از تأمینکنندگان به تولیدکنندگان و از فروشندگان به مشتریها). با ورود اینترنت به عنوان یک کانال ارتباطی بزرگ بازنگریهای اساسی در الویتهای تجارتی، دیدگاه های استراتژیک و مدلهایی از زنجیرهتأمین تا به حال گرفته شده بودند ظهور کرد. در ساخت کارهای نوین مدیریت زنجیرهتأمین، شرکای زنجیره شکل گرفته و قادرند از طریق به اشتراک گذاری اطلاعات، روابط و تعاملات بین مشتری و تأمین کنندگان را تسهیل نموده و هزینه معاملات را کاهش دهند. همگام با روند رو به رشد تجارت الکترونیک پیچیدگیهای بیشتری در مدیریت زنجیرهتأمین، توانایی تشکیل یک حلقه سازمانی را داراست که از مشتری شروع شده و به آن ختم می شود.
این مفهوم زنجیرهتأمین را مانند یک شبکه نشان می دهد که به وضوح روابط بین همه بخش های زنجیره تأمین را توضیح می دهد.
در حالت کلی زنجیرهتأمین از دو یا چند سازمان تشکیل می شود که رسما از یکدیگر جدا هستند و به وسیله جریان مواد، اطلاعات و جریانهای مالی به یکدیگر مربوط میشوند. این سازمانها میتوانند بنگاههایی باشند که مواد اولیه، قطعات، محصول نهایی و یا خدماتی چون توزیع، انبارش، عمده فروشی و خرده فروشی تولید می کنند. حتی خود مصرف کننده نهایی را نیز میتوان یکی از این سازمانها در نظر میگرفت.
۲-۱۱ پیشینه و سیر تحول مدیریت زنجیرهتأمین
شاید به سختی بتوان زمان دقیقی را که بحث درباره زنجیرهتأمین و مدیریت آن مطرح گردیده است، مشخص نمود، اما دستکم از یک چیز میتوان مطمئن بود که این نگرش ریشه در شیوه هایی دارد که در اواخر ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی اجرا میشد. هر چند که نمونههایی از آن در دوره تولید انبوه خودروها در زمان هنری فورد نیز وجود داشته است.در اواخر ۱۹۵۰ نخستین طرحهای اجرایی زنجیرهتأمین با توجه به مدیریت کالا و به ویژه تدارکات مربوط به انتقال مواد اولیه و محصولات تمام شده به کارخانه و به بیرون از آن، شروع شد.
در سال های پیش از ۱۹۶۰ بسیاری از شرکتها بر اثربخشی و کارایی فعالیتهای تجاری به طور جدا و مستقل تاکید داشتند. در دهههای ۱۹۶۰ تا ۷۰ سازمان ها به توسعه جزئیات راهبردی بازار همت نمودند که بر برآوردهسازی رضایت مشتری متمرکز بود. آن ها به این درک نائل آمدند که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم هماهنگ پیشنیاز دستیابی به نیازمندیهای بازار و در نتیجه سهم بازار بیشتر است. بنابراین طراحان مجبور شدند که ایده آلهای و نیازمندیهای مورد نظر مشتریان را در طراحی محصولات خود بگنجانند و در حقیقت محصولی با حداکثر سطح کیفی ممکن و کمترین هزینه، توام با ایدهآلهای مورد نظر مشتریان روانه بازار سازند. کارشناسان با مطالعه روابط بین انبارداری و حملونقل در دهه ۱۹۶۰ و بررسی امکان یکپارچهسازی آنها توانستند موجودی کالا در انبارها را کاهش دهند. حاصل این مطالعات مدیریت توزیع نام گرفت. این جریان با تاسیس نظام ملی مدیریت توزیع فیزیکی آمریکا[۴۶] در سال ۱۹۶۳ که تفکر نوین آن زمان درباره روابط متقابل بین عملکرد بخشهای انبارداری و حمل و نقل بود، تقویت گردید و با بهره گرفتن از حملونقل سریعتر، به دفعات بیشتر و به ویژه مطمئنتر، موجبات کاهش حجم انبارها را فراهم آورد. کوتاه شدن زمان پاسخگویی به سفارشها از طریق جابهجایی سریعتر اجناس انبار و حملونقل سریعتر آنها، طول دوره کاهش پیش بینی را کاهش داد و در نتیجه پیشبینیها نیز واقعیتر گردید.(عالم تبریز ، رحیمی ۱۳۸۸)
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:34:00 ق.ظ ]