این والدین به نظرات متخصصین تعلیم وتربیت توجهی ندارند و معتقدند که هیچ شخصی مثل آنها نمی تواند قوانین پرورشی را وضع نماید. آنها معتقدند که تربیت یک امر ذاتی است و نیاز به یادگیری و آموزش ندارد. آنها در خصوصیترین اعمال کودکان خود دخالت می کنند مثلا داخل کیف، میز و کتابهای فرزندان خود را میگردند و حتی به تلفنهای خصوصی فرزندان خود گوش می کنند(بامریند ،۱۹۷۱).
۲-۱۶-۲ نظریه» اریکسون[۳۰]:
بنابر نظریه تحول روانی- اجتماعی اریکسون، شکل گیری شخصیت بر طبق مراحل و بر اساس رشد بدنی که تعیین کننده کشش فرد نسبت به جهان خارجی و هشیار شدن وی نسبت به آن است تحقق می پذیرد. بر اساس مراحل ۸گانه روانی اجتماعی اریکسون، اهداف و سبکهای فرزند پروری والدین در مراحل مختلف رشد تغییر می کند(اسلمی،۱۳۸۵).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در مرحله اول رشد روانی اجتماعی اریکسون که اعتماد در برابر عدم اعتماد میباشد و از تولد تا ۱۸ ماهگی را شامل می شود، هدف اصلی فرزند پروری در این مرحله پاسخگویی به نیازهای فرزند میباشد. هدف اصلی فرزندپروری برای کودکانی که در سنین ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی به سر میبرند و در مرحله خود مختاری در برابر شک وتردید می باشند، کنترل رفتار فرزندان میباشد. برای کودک ۳ تا ۵ ساله که در مرحله ابتکار در برابر احساس گناه به سر می برد، هدف عمده فرزندپروری باید پرورش خود گردانی باشد(اسلمی،۱۳۸۵).
مرحله چهارم که اریکسون این مرحله را کارایی در برابر احساس حقارت نامیده است و کودکان ۵ تا ۱۱ ساله را در بر می گیرد، هدف اصلی فرزندپروری ترقی دادن و پیشرفت کودک است.در مرحله پنجم که دوران نوجوانی است(۱۱۱۳ سالگی)و مرحله هویت در برابر آشفتگی می باشد، هدف اصلی فرزند پروری تشویق به استقلال و حمایتهای عاطفی است(اسلمی،۱۳۸۵).
۲-۱۶-۳ الگوی زیگلمن[۳۱]
زیگلمن روش های ارتباطی والدین و فرزندان را به چهار قسمت کلی تقسیم کرده است:
۱ -والدین مقتدر -۲ والدین مستبد
۳ -والدین سهل گیر ۴-والدین مسامحه گر یا بی اعتنا
که در زیر ویژگیهای هر یک از آنها را مورد بحث قرار میدهیم.
والدین مقتدر : والدین مقتدر انعطاف پذیر و مطالبه کننده هستند. آنها بر روی فرزندانشان کنترل اعمال می کنند اما در عین حال پذیرنده و پاسخ دهنده نیز هستند. به طور پیوسته آن قوانین را اجرا می کنند. آنها همچنین دلیل و منطق این قوانین و محدودیتها را توضیح میدهند. نسبت به نیازها و دیدگاه های کودکانشان پذیرنده هستند و مواقعی که آنها در حال توصیه به فرزندان هستند احترام فرزندانشان را نیز رعایت می کنند(زیگلمن،۱۹۹۹).
مقررات واضحی برای رفتارهای کودکان وضع می کنند. قاطع هستند ولی سخت گیر و تحمیل کننده نیستند. روش های انضباطی شان حمایتی است تا اینکه تنبیهی باشد. آنها می خواهند کودکانشان ابراز وجود کنند. همچنین این کودکان از لحاظ اجتماعی مسئولیت پذیر و خودنظم ده و اهل مشارکت می باشند (زیگلمن،۱۹۹۹).
والدینی که از سبک اقتدار منطقی استفاده می کنند به فرزندان خود می آموزند که درگیری و اختلاف نظر با در نظر گرفتن نقطه نظر فرد دیگر و در چارچوب گفتگو، به طور موثر حل خواهد شد. آنها متناسب با سن فرزندانشان به آنها مسئولیت می دهند و برای رسیدن فرزندان به حداکثر سطح رشدی لازم برای دستیابی به یک فردیت مطمئن و مستقل، ساختار لازم را فراهم میآورند(زیگلمن،۱۹۹۹).
والدین مستبد: این والدین قوانین را به طور انعطاف ناپذیری تحمیل می کنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله می کنند و کودک بدرفتار را تنبیه می کنند. ابراز محبت و صمیمیت آنها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آنها امیال کودکان را در نظر نمیگیرند و عقایدشان را جویا نمیشوند. کودکان دارای چنین والدین ثبات روحی و فکری ندارند و خویشتن را بدبخت میپندارند. آنها زود ناراحت میشوند و در برابر فشارهای روانی آسیب پذیرند. والدین مستبد از نظر درخواست کنندگی و دستوردادن در سطح بالایی هستند اما پاسخ دهنده نیستند. آنها قدرت مدار و واضع قانون هستند و انتظار دارند دستوراتشان بدون توضیح دادن اطاعت شود. همچنین آنها محیطهای ساختار یافته با قواعد واضح فراهم نمی کنند(زیگلمن،۱۹۹۹).
والدین سهل گیر: این والدین نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند. نظم و ترتیب و قانون کلی در این نوع خانواده حاکم است و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است. هر کس هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد. فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری و عملی هستند و به سبب هرج و مرج، نوعی تزلزل روحی در این گونه خانواده ها به چشم می خورد. این تزلزل باعث بی بند و باری کودکان شده و سبب می شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئولیت نکنند. همچنین از ویژگی های فرزندان رشدیافته در چنین خانواده هایی می توان گفت آنها در مقابل بزگسالان مقاوم و لجوجند. آنها دارای اتکای به نفس پایینی هستند، زود خشمگین و زود خوشحال می شوند، تکانشی و پرخاشگرند و در مقابله با فشارهای روانی دچار مشکل می شوند (همان منبع).
والدین مسامحهگر یا بیاعتنا( بی کفایت یا طرد کننده):
والدینی که کنترل پایین و پذیرش پایین را ترکیب می کنند، نسبتا در پرورش کودکانشان غیرمداخله گر هستند. به نظر می رسد آنها از فرزندانشان مواظبت نمی کنند و ممکن است آنها را طرد کنند. به عبارت دیگر آنها به گونه ای غرق در مشکلات خود شده اند که نمی توانند نیروی کافی برای برقراری و اجرای قوانین اجتماعی انجام دهند (همان منبع).
والدین بیتوجه ،هم کم توقع و هم طردکننده هستند. فرزندان آنها یعنی کودکانی که محبت یا پذیرش ناچیزی از جانب والدین خود تجربه کرده اند و همزمان انضباط کم یا نظارت ناهماهنگ والدین در مورد آنها اعمال شده است، در سالهای بعدی مشکلات سازگاری نشان میدهند، به ویژه زمانی که تنبیه بدنی روی آنها اعمال شده باشد. وقتی کودکان تنبیه بدنی تجربه می کنند، میآموزند که استفاده از خشونت روش مناسبی برای حل درگیری و اختلافات است. در نتیجه تمایل پیدا می کنند از چنین روشی برای حل درگیری و اختلافات استفاده کنند. از همین رو کودکانی که تنبیه جدی شده اند در خطر ابتلا به مشکلات رفتاری قرار دارند و به آزار و اذیت دیگران می پردازند با اندکی تامل متوجه می شویم دیدگاه زیگلمن با دیدگاه شیفر تفاوت چندانی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده از سوی شیفر علیرغم گذشت سالیان زیاد همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر زیگلمن همان والدین گرم و کنترل کننده شیفر، والدین مستبد زیگلمن همان والدین سرد و کنترل کننده شیفر، والدین سهل گیر زیگلمن همان والدین گرم و آزاد گذارنده شیفر و والدین مسامحه گر زیگلمن همان خانواده سرد و آزاد گذارنده شیفر می باشد(زیگلمن،۱۹۹۹).
۲-۱۷ مروری بر مطالعات انجام شده
۲-۱۷-۱ مطالعات انجام شده در داخل کشور
گندمانی، صفاری نیا و کلانتری میبدی (۱۳۹۲)، به بررسی سنخ شناسی فرزندپروری خانواده و تاثیرآن بر گرایش به موادمخدر در نوجوانان پسر پرداختند. به این منظور ۳۷۵دانش آموز دبیرستان های دولتی عادی پسرانه شهرستان بروجن بصورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب نمودند. آنها گزارش کردند که میزان بالای کنترل خانواده و کمبود محبت گرایش به مواد را پیش بینی می کند.
صالحی جونقانی (۱۳۷۹) در پژوهش خود تحت عنوان بررسی تأثیر عوامل اقتصادی – اجتماعی بر اعتیاد، به این نتایج دست مییابد که اکثریت معتادان از وضعیت اقتصادی- اجتماعی پایینی برخورداراند. همچنین بین سطح تحصیلات والدین، میزان درآمد، میزان انزواطلبی، میزان ناکامی در زندگی و میزان امید به آینده و اعتیاد رابطه معنیدار وجود دارد.
عکس مرتبط با اقتصاد
هواسی (۱۳۸۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان بررسی و مقایسه شیوه های فرزند پروری خانواده های دارای نوجوانان معتاد و غیر معتاد تهران، انجام داد به این نتایج رسید که والدین نوجوانان معتاد، بیشتر از سبک والدینی استبدادی و طرد گنندگی استفاده می کنند.
ستاری و همکاران (۱۳۸۱) در پژوهشی با عنوان بررسی میزان گرایش به اعتیاد در سنین بالای ده سال در سال ۱۳۸۱ ( استان اردبیل) به این نتیجه رسیدند که کنترل خانوادگی ضعیف ،روابط سست عاطفی خانواده ،پر رنگ بودن نقش مادر در خانواده ، عملکرد ضعیف پدر در خانواده ، و معتاد بودن والدین به الکل و کوکائین ، با ابتلا به اعتیاد فرزندان رابطه دارد.
طهرانی ( ۱۳۸۲) در مقاله ای با عنوان پیشگیری اولیه از اعتیاد مبتنی بر خانواده به نتیجه رسید که کاهش تنبیه در خانواده، بکارگیری مهارت های والدینی و بهبود ارتباطات خانوادگی امکان ابتلاء به اعتیاد را کاهش میدهد.
بهفر و همکاران( ۱۳۸۵ ) در پژوهشی با عنوان کارکرد خانواده و دختران نوجوان مبتلا به اختلالات درون ریزی در مقایسه با گروه بهنجار به این نتیجه رسیدند آموزش والدین در دوران کودکی و ایجاد احساس اعتماد و کانون کنترل درونی از ابتلاء به اعتیاد جلوگیری می کند، بین وضعیت خانوادگی، مجرد، متاهل بودن و گرایش به اعتیاد رابطه وجود دارد .
کیمیجانی و ماهر (۱۳۸۶)، در تحقیقی به بررسی شیوه های فرزند پروری ئو اختلال سلوک پرداختند و گزارش کردند که شیوه فرزندپروری مستبدانه به صورت مثبت و شیوه فرزندپروری مقندرانه بصورت منفی با اختلال سلوک مرتبط هستند.
همچنین سهرابی و حسنی (۱۳۸۶) به بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری با رفتار ضداجتماعی دختران نوجران پرداختند. نتایج این تحقیق رابطه معنادار و مستقیمی را بین شیوه فرزندپروری مستبد با رفتار ضداجتماعی نشان داد، در حالی که رابطه منفی با قرزندپروری مقتدر گزارش کردند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۱۷-۲ مطالعات انجام شده در خارج از کشور
املکامپ [۳۲]و هرس (۱۹۸۸) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که بین شیوه های فرزند پروری وروابط درون خانواده با ابتلاء به اعتیاد رابطه وجود دارد.
سیمونز[۳۳] و رابرتسون[۳۴] (۱۹۸۹) در یک آزمون با نمونه آماری ۳۴۳ نفر پسر که شامل افراد معتاد و غیر معتاد میشد به یک رابطه دو جانبه مشخص میان برخی شاخص های رفتاری والدین و وارد شدن فرزندان به گروههای منحرف هم سن و سال و نهایتاً مصرف مواد مخدر پیبردند. بر اساس یافته های این پژوهش طرد فرزندان توسط والدین از اهمیت ویژه ای در گرایش فرزندان نسبت به گروه های منحرف هم سن برخوردار است. این محققان همچنین باور داشتند که طرد فرزندان توسط والدین، قابلیت اتکاء و اعتماد به نفس آنان را خدشه دار مینماید.
طبق یافته های پژوهشی پیکو(۲۰۰۰)، خلأ عاطفی در روابط فرزندان با والدین بهخصوص پدر از عوامل گرایش آنان به اعتیاد است.
فصل سوم:
روش تحقیق
۳-۱ روش و نوع پژوهش
این فصل شامل روش انجام پژوهش است.این فصل به توضیح وتوجیه روش به کاررفته در این پژوهش که برای مطالعه و تحقیق به ویژه باتوجه به انواع مختلف روش های پژوهشی و با در نظر گرفتن هدف و موضوع پژوهش مناسب دانسته شده ،می پردازد.مطالب این فصل شامل روش تحقیق ،متغیرهای پژوهش،جامعه مورد مطالعه،گروه نمونه،روش نمونه گیری،ابزارهای پژوهش،روش اجرای پژوهش و روش تجزیه و تحلیل می باشد.
۳-۲ روش انجام تحقیق :
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:28:00 ب.ظ ]