قبلاً اشار کردیم که ارتداد با مجازات همراه است و همین موضوع باعث ایجاد شبهه شده است اما قبل از اینکه به بیان مجازات مرتد بپردازیم باید به تقسیمبندی مرتد اشاره کنیم زیرا این تقسیمبندی در نوع مجازات مرتد تاثیر دارد.
مرتد در اصطلاح فقهای اهل سنت یک قسم بیش نیست، اما فقهای امامیه بر پایهی روایات اهل بیت(ع) مرتد را به دو قسم تقسیم کردهاند:
۱- مرتد ملی: کسی است که ابتدا کافر بوده و سپس مسلمان شده و دوباره به کفر بازگشته است.
۲- مرتد فطری: کسی است که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و سپس تغییر عقیده داده و کافـر شـده است.
در تعریف مرتد فطری برخی گفتهاند: مرتد فطری کسی است که از پدر و مادر مسلمان یا تنها از پدر مسلمان یا فقط از مادر مسلمان متولد شده باشد. برخی نیز علاوه بر ولادت از پدر و مادر مسلمان، توصیف فرد مسلمان به اسلام هنگام بلوغ را نیز شرط دانستهاند. (صادقی، ارتداد بازگشت به تاریکی، ص۲۵)
۴ـ۱ـ۴) حکم ارتداد در قرآن و روایات
در قرآن حکم دنیوی برای ارتداد نیامده و خداوند برای مرتد وعدهی حبط اعمال در دنیا و آخرت، خسران، گمراهی و عذاب اخروی میدهد. جهت تأیید این مطلب به ذکر چند نمونه از آیات قرآن در رابطه با ارتداد و بازگشت از دین و ایمان میپردازیم:
ـ « … وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» (بقره/۲۱۷):… و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند، آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه میشود، و ایشان اهل آتشاند و در آن ماندگار خواهند بود.
ـ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ» (آل عمران/۱۴۹): ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر از کسانی که کفر ورزیدهاند اطاعت کنید، شما را از عقیده تان باز میگردانند و زیانکار خواهید گشت.
ـ « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ » (آل عمران/۹۰): کسانی که پس از ایمان خود کافر شدند، پس بر کفر( خود) افزودند، هرگز توبهی آنها پذیرفته نخواهد شد، و آنان خود گمراهانند.
ـ « … وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ » (مائده/۵)… و هرکس در ایمان خود شک کند(کفر بورزد) قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زیانکاران است.
ـ و …
به این ترتیب اگر تمام آیات مربوط به ارتداد را مطالعه کنیم تقریباً همین مضمون بدست میآید و اینکه مرتدین هدایت خداوند را از خود سلب میکنند.
و اما مرتد علاوه بر مجازات اخروی و حبط اعمال دنیوی دارای یک مجازات دنیوی یعنی اعدام نیز میباشد که این حکم چنانکه گفتیم از آیات قرآنی بدست نمیآید بلکه از روایات اهل بیت(ع) که علم لدنی و الهی دارند بدست میآید. اکنون به روایاتی در این زمینه استناد میکنیم:
– علی بن جعفر میگوید:” از برادرم امام موسی بن جعفر(ع) دربارهی مسلمانی که مسیحی شده است، پرسیدم. حضرت فرمود: کشته میشود و توبه داده نمیشود. پرسیدم مرد مسیحی، مسلمان شده، سپس از اسلام برگشته است. حضرت فرمود: توبه داده میشود؛ اگر بازگشت که هیچ؛ وگرنه کشته میشود.” (بروجردی، منابع فقه شیعه، ج۳۰، ص۱۰۲۹)
– حسین بن سعید میگوید:”به خط فردی که برای امام ابوالحسن الرضا(ع) نوشته بود، خواندم: مردی مسلمان متولد شده است. پس از آن کفر ورزید و مشرک شد و از اسلام بیرون رفت؛ آیا توبه داده میشود و یا آن که کشته میشود و توبه داده نمیشود؟ حضرت مرقوم فرموده بود: کشته میشود.” (همان، ص۱۰۳۱)
– پیوسته امیرالمؤمنین علی(ع) ملحدان و بیدینان را توبه میداد ولی کسی را که در اسلام متولد شده، توبه نمیداد و میفرمود:”تنها کسی را که در دین ما آمده است و سپس از آن بازگشت کرده است، توبه میدهیم اما کسی که در اسلام به دنیا آمده، او را توبه نمیدهیم.”(همان)
– از امام باقر(ع) سؤال شد:”کسانی که از دین و مذهب خود خارج میشوند چه حکمی دارند؟ ابو جعفر(ع) فرمودند: «هرکس که از دین اسلام رو برگرداند وبه احکام محمدی کافر شود بعد از آنکه در دین اسلام پرورش یافته باشد، دیگر توبهاش پذیرفته نخواهد بود، باید او را بکشد، همسرش بر اثر ارتداد وی آزاد و رها میشود، و میراث او را بر فرزندانش تقسیم میکنند.»” (کلینی، گزیدهی کافی، ج۶، ص۱۷۹)
– امام علی(ع) میفرماید :” اذا ارتَدَّت المَراَهُ عَنِ الاِسلامِ، لَم تُقتَل و لکِن تُحبَسُ أبَداً»:هرگاه زنی مرتد شود کشته نمیشود، بلکه برای همیشه زندانی میشود.”(طوسی، تهذیبالاحکام، ج۱۰، ص۱۴۳)
– امام باقر و امام صادق(ع) فرمودند:”… اگر زن، مرتد از اسلام شود، توبه داده میشود. اگر توبه کرد و بازگشت[که هیچ]؛ وگرنه برای همیشه زندانی میشود و در زندان هم بر او سخت میگیرند .”(بروجردی، منابع فقه شیعه، ج۳۰، ص۱۰۳۹)
از کنکاش در روایات اهل بیت دربارهی حکم مرتد اینطور دریافت میشود که ارتداد علاوه بر کیفر اخروی دارای کیفر دنیوی نیز میباشد. حکم مرتد ملی با مرتد فطری فرق میکند و همچنین حکم زن و مرد در ارتداد باز با هم متفاوت است. مرتد فطری اگر بعد از ارتداد توبه کند توبهاش پذیرفته نیست و کشتنش حتمی است و بعد از ارتداد زنش از او جدا میشود(بدون طلاق) و اموال وی بین ورثهاش تقسیم میشود. اما مرتد ملی یعنی کسی که در کفر متولد شده، بعد مسلمان شود و دوباره بازگردد چنین کسی حکمش این است که ابتدا او را توبه میدهند اگر نپذیرفت میکشند.
نکتهی دیگر، درتفاوت حکم مرتد بین زن و مرد میباشد. مرتد اگر زن باشد او را توبه میدهند اگر پذیرفت رهایش میکنند و اگر نپذیرفت حکمش حبس ابد است. (این مورد مشترک است بین مرتد ملی و مرتد فطری)
۴ـ۱ـ۵) فلسفهی حکم ارتداد
ارتداد و بازگشت از دین از نظر قرآن و اسلام، کفر(بقره/۲۱۷، مائده/ ۵) و گناه و جرم (توبه/۶۶) است در واقع ارتداد نوعی گمراهی، ارتجاع، سقوط، ناسپاسی از نعمت هدایت خداوند، نقض عهد و پیمان الهی و… است. همهی این صفات را در آیاتی که مربوط به ارتداد هستند میتوان یافت.
قرآن کریم در آیهی۱۰۲ سورهی آل عمران میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا آنگونه که حق پروا کردن از اوست، پروا کنید و زینهار، جز مسلمان نمیرید.
در واقع خداوند میخواهد که ما نسبت به حفظ عقیدهی اسلام کوشا باشیم و دین و عقیدهی خود را در برابر هر نوع انحراف و کج روی و عوامل شیطانی حفظ کنیم. نکتهای که در اینجا لازم به ذکر است اینکه در آیات قرآنی، ارتداد مربوط به دین پیامبر خاتم(ص) است زیرا برای دین بعد از بعثت پیامبر(ص) مصداقی جز همان اسلام به معنای خاص وجود ندارد. و دین الهی همان دین اسلام ودین پیامبر خاتم(ص) است. و خروج از آن باعث کفر و ارتداد میشود، بنابراین بازگشت و خروج از ادیان دیگر چون یهودیت و مسیحیت پس از ظهور اسلام، ارتداد و بازگشت از دین الهی نیست، زیرا این ادیان از نظر قرآن کریم منسوخ و بیاعتبار اند و در زمان اسلام رسمیت ندارند هرچند در عصر خود حق و قابل پذیرش بودهاند. مویِّد این امر آیاتی از قرآن است که اهلکتاب را به پذیرش دین اسلام فرا میخواند و از آنها میخواهد دین و عقیدهی خود را ترک کنند و به دین اسلام روی بیاورند. و در صورت عدم پذیرش اسلام آنها را وعدهی عذاب داده است.
در پاسخ به کسانی که مجازات مرتد را منافی آزادی عقیده میپندارند باید گفت: اسلام دین منطق، برهان و طرفدار عقلانیت است تاریخ صدر اسلام، سیرهی پیامبر(ص)، امامان(ع) و پیشوایان دین، همه بهترین گواه این امرند. مناظره و مباحثهی منطقی و آزاد با صاحبان افکار و عقاید و مذاهب مختلف از سوی پیشوایان دینی ما همیشه مورد استقبال قرار میگرفت. حتی در میدانهای جنگ از بحثهای برهانی و استدلالی شانه خالی نمیکردند. بحثهای منطقی و استدلالی قرآن کریم نیز در برابر مخالفان، و خطاب او به صاحبان عقاید دیگر به عنوان «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین» همگی نمونه روشن از این ادعاست. شعار اسلام «اُدْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ…» است که پیشتر دربارهی آن سخن به میان رفت.
علاوه بر این، همانطور که قبلاً اشاره شد، پذیرش آزادی به عنوان یک امر مقدس، منافاتی با قبول قید و شرط برای آن ندارد. مثلاً در جایی که آزادی با عدالت، امنیت، استقلال و یا اخلاق و… در تعارض قرار گرفت آیا باز میتوان گفت پذیرش آزادی بدون قید و شرط صحیح است. و به تبع این بحث میتوان گفت اگر آزادی عقیده و مذهب در جایی باعث سستی در دین الهی ـ به عنوان امری مقدس و به عنوان یک سبیل الی الله در زندگی بشرـ گردد و یا باعث ایجاد تردید در قلوب سایر مؤمنان و متدینان شود آیا میتوان به آن تن داد.
بنابراین اگر فقه اسلامی نسبت به مسئلهی مجازات مرتد تا این حد سختگیری میکند یک فلسفهاش این است که ارتداد جامعه اسلامی را دچار نوعی بیثباتی، عدم امنیت و تزلزل میکند زیرا با توجه به آیات قرآنی (که به ذکر آنها خواهیم پرداخت) به نظر میرسد که «ارتداد» یک توطئه و نقشهی هماهنگ شده علیه اسلام است تا بدین وسیله امنیت فکری و اعتقادی در بین افراد جامعهی اسلامی از بین برود و مسلمانان را دچار شک و تردید کند. زیرا اساس تشکیل جامعهی اسلام دین و اعتقادات مردم است. پس طبیعی است که ارزشمندترین مقوله نیز در بین افراد آن، دین و اعتقاد باشد. «ارتداد» به معنای واقعی خودش مخالفت و بیحرمتی به این امر مهم را میرساند. اگر هرکس و هر گروهی آزاد باشد که هر زمان و به هر شکل ممکن که اراده کنند وارد دین شوند و هر وقت که میلشان کشید از دین خارج شوند و به چهره و حیثیت دین لطمه وارد کنند آیا این آزادی حق آنهاست؟
دشمنان در هیچ زمانی برای اجرای نقشه های شوم خود از هیچ توطئهای دریغ نمیکنند و سعی میکنند با هر حربهای وارد پیکر نظام اسلام و جامعهی دینی شوند و بعد از مدتی بدون هیچ دغدغهای از آن خارج شوند. و از این راه افراد دیگر را دچار تزلزل و آشفتگی فکری و شک و تردید کنند و امنیت اعتقادی را از آنها بگیرند همانطور که آیات قرآن این مسئله را تأیید میکند: « وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ …» (بقره/۱۰۹): بسیاری از اهلکتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار شد از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو میکردند که شما را، بعد از ایمانتان کافر گردانند… .
یکی از بزرگترین نقشه های شیطانی مخالفان اسلام برای تضعیف اسلام و مبارزه با این آئین نقشهای بود که قرآن آن را به صراحت اعلام میکند: «وَ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » (آل عمران/۷۲): و جماعتی از اهلکتاب گفتند: «در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد، ایمان بیاورید، و در پایان [روز] انکار کنید شاید آنان [از اسلام] برگردند.»
در تفسیر الدّرالمنثور آمده است:” ابن جریر و ابن ابی حاتم از طریق عوفی از ابن عباس روایت کردهاند که در تفسیر « وَ قالَتْ طائِفَهٌ …» گفته است: که گروهی از یهود به دیگران سفارش کردند، هر کدام از یاران محمد را در اول روز دیدید ایمان آورید، (یعنی اظهار مسلمانی کنید) و در آخر روز نماز خودتان را بخوانید (به آیین خودتان برگردید) تا شاید مسلمانان نزد خود فکر کنند اینها اهلکتابند و به امور دینی داناترند، حتماً در اسلام نقصی دیدهاند که به دین قبلی خود بازگشتهاند و در نتیجه خود آنان هم از دینشان برگردند.” (سیوطی، الدّرالمنثور،ج۲، ص۴۳)
صاحب تفسیر نمونه میگوید:” این توطئه در افراد ضعیف النفس اثر قابل ملاحظهای خواهد داشت به خصوص اینکه عدهی مزبور از دانشمندان یهود بودند، و همه میدانستند که آنها نسبت به کتب آسمانی و نشانه های آخرین پیامبر، آشنایی کامل دارند، و این امر لاأقل پایه های ایمان تازه مسلمانان را متزلزل میسازد.” (مکارم، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۱۵)
وحدت هدف و عقیده، مهمترین محور اساسی در جامعه اسلامی است که اگر تزلزل پیدا کرد اجتماع دینی در معرض سقوط قرار میگیرد. از لحاظ روانی نیز بزرگترین ضربهای که میتواند در تزلزل بنیان عقاید افراد یک نظام اثر گذارد، همان خروج و بیرون رفتن عدهای است که مدتی در آن نظام و اجتماع دارای آن عقیده و جزء معتقدین آن بودهاند. و شاید راز مهم در طرح مسئلهی ارتداد، همین باشد، زیرا بازگشت مرتد این مفهوم را در بردارد که ما رفتیم و دیدیم و بررسی کردیم، اما در این آئین مطلبی قابل توجه نیافتیم و آنچه دیگران حقیقت میپندارند شایعهای بیش نیست.
خلاصه اینکه برخورد تند نسبت به مرتد، به دلیل جلوگیری از نفوذ بیگانگان در حریم اعتقادات دینی مسلمانان و همچنین حفظ امنیت داخلی جامعهی اسلامی است. اگر در برابر توطئهی ارتداد سکوت شود ممکن است هر روز افرادی که پایبند به دین اسلام نیستند یا اصلاً مسلمان نیستند و کاملاً دشمن اسلام هستند به خاطر غرضورزی و منافع خود، از طریق ارتداد، جامعهی اسلامی را دچار تزلزل کنند زیرا همهی افراد از نظر تحکیم اعتقادات یکی نیستند چه بسیار افرادی که اعتقاداتشان آنقدر محکم است که هیچکس و هیچ فتنهای نمیتواند پایهی اعتقاداتشان را سست کند و متقابلاً چه بسا افرادی هم یافت میشود که در عقیدهی خود آنقدر محکم و برهانی نیستند که در مقابل ارتداد عدهای بتوانند مقاوم باشند و به دلشان تردید راه ندهند. بنابراین این امری کاملاً طبیعی است که جامعهی اسلامی اجازهی سوءاستفاده به افراد سودجو و توطئهگر ندهد. اگر به افراد اجازه داده شود هر روزی که مایلند خود را وفادار به اسلام نشان دهند و پس از چندی اگر خواستند از آن خارج شوند چیزی جز هرج و مرج نصیب جامعه نمیشود. خصوصاً با عنایت به اینکه دشمنان وقتی میبینند از طریق نظامی نمیتوانند با جامعه اسلامی مقابله کنند معمولاً فعالیتهای تخریبی فرهنگی زمینهای برای فعالیت توطئهگرانهی افراد حرفهای جهت ضربه زدن به اسلام و مسلمانان خواهد بود.
۴ـ۱ـ۶) ذکر چند نکته در مسئلهی ارتداد
۱- موضوع ارتداد مانع از انتخاب عقیده از روی ارده و اختیار نیست، زیرا ارتداد در مرحلهی دوم یعنی بعد از گزینش و انتخاب عقاید قرار گرفته است.
۲- در اصل۲۳ قانون اساسی جمهموری اسلامی ایران آمده:”تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.” نکتهای که از این اصل فهمیده میشود این است که هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای(در صورتی که درصدد اظهار و تبلیغ آن برنیاید) مؤاخذه کرد و هیچکس نباید افراد را زیر نظر بگیرد یا از او بازجویی کند تا از سخنان یا کردارش ارتدادش را ثابت کند. معنای ممنوعیت تفتیش عقاید چیزی جز این نیست.
۳- اگر کسی در مسیر تحقیق و پرسش نسبت به اعتقادات دینی خود دچار شک و شبهه شود این شک و تردید طبیعتاً خارج از اختیار اوست و نیاز به پاسخ دارد و مادامی که علیه دین اقدامی نکند مرتد حساب نمیشود. وقتی اسلام فرد را به تحقیق و تعقل وا میدارد یقیناً میدانسته که عدهای هم دچار شک و تردید خواهند شد. مصباح یزدی در این رابطه میگوید:”در مواردی دیده شده است که در جامعهی اسلامی کسانی ابراز کفر میکردند یا اظهار عقاید فاسد یا حتی مخالفت با ولی امر مسلمین و به اینها کم و بیش آزادیهایی داده شده است. اینها موارد خاصی بوده و دلیل خاص داشته است و یا کسانی بودند که حجت برایشان تمام نشده و بر اثر ابهاماتی که داشتند حرفهایی میزدند ولی سوء نیتی نداشتند به عنوان اینکه ما این شبههها را داریم حرفشان را میزدند… به هر حال اگر مطرح میکردند انگیزهی براندازی نظام و گمراه کردن مردم را نداشتند در چنین مواردی اسلام تجویز کرده که حرفشان را بزنند و در مقابل، بزرگانی هم جوابشان را میدادند. پس سؤال مطرحکردن و ابراز یک عقیدهای به عنوان اینکه میخواهد حقیقت را کشف کند ممنوع نیست ولی مشروط به اینکه شرایطی باشد که کسانی باشند و بتوانند پاسخ آنها را بدهند.” (مصباح یزدی، جزوهی دین و آزادی، ص۲۵)
۴- ارتداد که کیفر دنیوی را در پی دارد به هر نوع تغییر عقیده و انکار اصول یا ضروریات دین، از سوی هر شخص و با هر شرایطی که صورت گیرد اطلاق نمیشود، بلکه تحقق آن، شرایطی دارد که اگر همه یا بخشی از شرایط، تحقق نیابد نمیتوان به ارتداد کسی حکم کرد و احکام فقهی ارتداد را دربارهی او جاری دانست.
این شرایط عبارتند از: ۱- بلوغ ۲- عقل ۳-اختیار ۴- قصد ۵- علم و آگاهی. (ر.ک: صادقی، ارتداد بازگشت به تاریکی، صص۶۵-۵۷)
در روایتی از امام صادق(ع) دربارهی حکم مرتد آمده است که :” کُلُ مُسلِم بَینَ مسلمینَ ارتَدَّ عَن الاِسلامِ و جَحَدَ رسولَ اللهِ(ص) نبُوَته و کَذَّبه فَاِنَّ دَمَه مُباحٌ لِمَن سَمِعَ ذلِکَ مِنه…: هر مسلمانی در میان مسلمانان که از اسلام بازگردد و نبوت محمد(ص) را انکار و او را تکذیب کند خونش بر کسی که این خبر را از او میشنود حلال است.” (کلینی، الکافی، ج۶، ص ۱۷۴)
قید «لِمَن سَمِعَ ذلِکَ مِنه»، این معنا را میرساند که شخص مرتد خودش باید انکار و تکذیبش را بیان کند و در واقع عقیدهاش را با گفتار یا عمل آشکار سازد.
بر همین اساس فقهای اسلامی راه هایی را برای اثبات ارتداد بر شمردهاند که در اینجا به ذکر آنها میپردازیم:
«۱- اقرار شخص مرتد به تغییر عقیده
۲- بینه و شهادت شاهدان بر ارتداد کسی
۳- بروز گفتار یا رفتاری کفرآمیز از مرتد، مانند این که علناً خدا را نفی یا قرآن را پایمال کند.» (صادقی، ارتداد بازگشت به تاریکی، ص۶۹)
با توجه به شرایط ارتداد و راه های اثبات آن باید بگوییم که این حکم گرچه در اسلام وجود دارد اما به ندرت شرایط اجرا شدنش پیش میآید زیرا اگر همهی شرایط آن محقق نشود قابل اجرا نیست.
جوادی آملی در اینباره اظهار میدارد:” قابل ذکر است که با توجه به شرایط ارتداد که عبارت است از بلوغ، عقل، اختیار، قصد، اقرار به زبان و انکار ضروری دین در حال بلوغ و آگاهی از رجوع آن به انکار وحی و نبوت، قلمرو ارتداد بسیار محدود خواهد شد و دایرهی آن، چنان گسترده نیست که با اجرای این حکم شرعی، ناامنی جامعهی اسلامی را تهدید کند، چنانکه بعضی پنداشتهاند.”(جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۲۹۹)
در واقع اسلام حکم ارتداد را برای کسانی در نظر گرفته که عالمانه و آگاهانه به مخالفت با اسلام برخاسته و قصد تخریب و سستکردن باورهای دینی مسلمانان را داشتهاند به عبارت واضحتر در اسلام، اصل تغییر دین و انتخاب عقیده به شکل آزادانه و براساس استدلال و عقل سلیم، هیچ مشکلی ندارد، زیرا اساس اسلام بر پایهی استدلال و عقل و منطق است؛ اما مخالفت علنی با دین عمومی جامعه و تلاش برای متزلزل کردن عقاید مردم امری نادرست است و همانطور که قبلاً اشاره شد بسیاری از مردم توان تحلیل و بررسی مبانی دینی و مسائل عمیق فکری را ندارند.
مکارم شیرازی در تفسیر نمونه میفرماید:” گرچه حکم سیاسی مرتد فطری برای آنها که از محتوای آن آگاه نیستند ممکن است یک نوع خشونت و تحمیل عقیده و سلب آزادی اندیشه تلقی گردد، ولی اگر به این واقعیت توجه کنیم که این احکام مربوط به کسی نیست که اعتقادی در درون دارد و در مقام اظهار آن برنیامده، بلکه تنها کسی را شامل میشود که به اظهار یا تبلیغ پردازد… روشن میشود که این خشونت بیدلیل نیست، و با مسئلهی آزادی اندیشه نیز منافات ندارد.”(مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۲۷)
ایشان در ادامه ارتداد را به توطئه بیشتر شبیه میداند تا به اشتباه و میفرماید:”توجه به این نکته نیز لازم است که: پذیرش دین اسلام باید طبق منطق باشد، خصوصاً کسی که از پدر یا مادر مسلمان تولد یافته و در یک محیط اسلامی پرورش دیده، بسیار بعید به نظر میرسد که محتوای اسلام را تشخیص نداده باشد، بنابراین عدول و بازگشت او به توطئه و خیانت شبیه است تا به اشتباه و عدم درک حقیقت و چنین کسی استحقاق چنان مجازاتی را دارد. ضمناً احکام هرگز تابع یک فرد و دو فرد نیست بلکه مجموع را بطور کلی باید در نظر گرفت.”(همان)
۴ـ۱ـ۷) ارتداد و سیرهی پیامبر(ص) دربارهی آن
با توجه به سیره و روش پیامبر(ص) در رفتار با منافقان و احادیث ائمه دربارهی برخورد با مرتدان اینگونه برداشت میشود که برای اثبات ارتداد تنها تغییر عقیده و یا انکار برخی از اصول و ضروریات اسلامی کافی نیست بلکه شخص مرتد نیز خود باید اظهار و اعلان به انکار و تکذیب کند. روش برخورد پیامبر(ص) با منافقان این موضوع را تأیید میکند. با اینکه پیغمبر(ص) در ارتداد درونی و کفر باطنی آنها شکی نداشت اما منافقان همواره در نگاه پیامبر و مسلمانان، مسلمان تلقی میشدند.
دربارهی علت و حکمت حکم ارتداد مطالبی گفته شد به این امید که به شبهه ارتداد پاسخ قانع کنندهای داده شود. جهت تکمیل سخنان خود و پایان دادن به بحث، بیانی زیبا از جوادی آملی را میآورم. ایشان ابتدا نظرات گوناگون را در علت حکم ارتداد آورده پس ضمن تأیید آنها هیچکدام را سخن تام در اینباره نمیداند و نظر خودش را اینچنین بیان میکند:”آیات حق تدین(آزادی عقیده) دلالت بر آزادی تکوینی دارند نه تشریعی، یعنی انسان در نظام تکوین آزاد است و از روی اختیار طبیعی میتواند دیندار یا بیدین گردد. او در انتخاب مسیر مجبور نیست، اما نه به این معنا که هر دو انتخاب او صحیح است. بلکه در مقام تشریع، تنها انتخابی صحیح است که حق باشد و برای مسیر ناصواب کیفر لحاظ شده است؛ مانند آنکه انسان از لحاظ تکوین، میتواند حیات خود را حفظ کند یا با انتحار آن را از بین ببرد؛ ولی از جهت تشریع فقط یکی از دو انتخاب مزبور صحیح و از لحاظ حکمت نظری حق است، لذا وی از جهت حکمت عملی فقط حق انتخاب همان را دارد، یعنی حق از لحاظ حکمت نظری و حکمت عملی مشخص و محدود است و آن فقط حفظ حیات است، نه از بین بردن آن با انتحار. آیات قرآن حکیم از قبیل« لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ…» و… همگی ناظر به آزادی بشر از منظر تکویناند نه تشریع، یعنی چنین نیست که در نظام طبیعت هر دو طرف نافع و ضار برای او یکسان و انتخاب هر دو راه، صحیح و منطقی و معقول باشد؛ چون صرف امکان، توان و اقتدار، دلیل صحت، حق و روا بودن آن چیز نیست. در حقیقت شارع در مقام تشریع برای مرتد اعلام حکم کرده است، چون او با سوء اختیار خویش و انتخاب مسیر بیدینی، خود را به هلاکت انداخته است.» (جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۲۹۸)
۴ـ۲) جهاد
یکی دیگر از شبهات و اشکالات وارد شده در رابطه با آزادی عقیده و مذهب، تشریع جهاد در اسلام است. شبهه این است که اگر اسلام، دین آزادی عقیده است پس علت وجوب جهاد در مقابل کفار و مشرکان چیست؟ و اینکه چرا اسلام با جنگ، عقیده و دین را بر انسانها تحمیل میکند؟و…
قبل از اینکه به طور مفصل شبهه را جواب دهیم ابتدا به ذکر آیهای از قرآن میپردازیم: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ …» (توبه/۱۱۱): در حقیقت، خداوند از مومنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنها باشد، خریده است همان کسانی که در راه خدا میجنگند و میکشند و کشته میشوند. [این] به عنوان وعدهی حقی در تورات و انجیل و قرآن بر عهدهی اوست… .
این آیه دربارهی جنگ و جهاد در راه خدا و ذکر آن در تورات، انجیل و قرآن است. مفسران بر این باورند که این آیه وجود حکم جهاد در همهی ادیان آسمانی را میرساند. (ر.ک: راوندی، فقه القرآن، ج۱،ص۳۴۹ و قرائتی، تفسیر نور، ج۵ ،ص۱۵۰)
پس جنگ و جهاد در ادیان دیگر نیز وجود دارد.” مسیحیان که به نداشتن قانون جنگ افتخار، و اسلام را به تحمیل عقیده با زور و شمشیر متهم میکنند خود به چنین شیوهای مبتلا بوده« جنگهای صلیبی» و «محکمه های تفتیش عقاید»بهترین سند این مدعاست.” (اسلامی، پلورالیسم دینی از منظر قرآن، ص۳۳۰)
در تورات نیز چنانکه در قسمت یهود خواهیم خواند سر تا سر جنگ و خونریزی است. اما برخی افراد این شبهه را علیه اسلام مطرح میکنند و به وسیلهی آن چهرهی این دین را خشن جلوه میدهند و میگویند اسلام دین زور و شمشیر و تحمیل عقیده است. اما باید گفت که جهاد در اسلام هرگز به معنای آنچه که شبهه افکنان پنداشتهاند و زور و تهاجم و کشت و کشتار بیرحمانه و بالأخره ابزاری برای تحمیل عقیده نیست.
وقتی اسلام خود ندای « لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ » را سر میدهد آیا رواست که با جنگ و زور مردم را به پذیرش عقیدهای وادارد؟
سید قطب در ذیل آیهی « لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ » میگوید:”مسئلهی عقیده مسئلهی قانع شدن و پذیرفتن بعد از بیان و درک است و مسئلهی اکراهی و اجباری نیست. این دین مبین، ادراک و اندیشه و وجدان و عقل و فطرت بشری را با صدای رسا مورد خطاب قرار میدهد و حتی نمیخواهد با نشان دادن امور خارقالعاده مادی، بشر را به ایمان وادارد. پس چه جای این است که بخواهد با زور و اجبار مردم را به گردن نهادن به دین ملزم سازد. مسیحیت از زمانی که امپراطوری قسطنطنیه به مسیحیت گرایید، خواسته است با زور آتش و آهن و شکنجه و عذاب، مردم را به مسیحیت وادارد… اما وقتی اسلام آمد با صدای رسا فریاد زده است:«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ…» و از اینجا روشن میشود که خداوند چگونه برای انسان و اراده و فکر و شعورش حرمت و کرامت قائل شده است. و این از مهمترین ویژگیهای آزادی انسان است… . آزادی عقیده اولین حقی است که هر انسانی میتواند دارای آن باشد کسی که حریت عقیده را از انسان میگیرد قبل از آن انسانیت را از او گرفته است… .” (سید بن قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۲۹۱)
در تفسیر مراغی نیز ذیل همین آیه آمده است:”یعنی در دخول در دین اکراهی نیست؛ زیرا ایمان اذعان و خضوع است و این با الزام و اکراه سازگار نیست بلکه با حجت و برهان سازگار است. همین آیه کافی است که حجتی علیه دشمنان و بلکه دوستان دین باشد که گمان بردهاند که اسلام با زور و شمشیر بنا شده است. یعنی اسلام بر مردم عرضه میشد اگر قبول میکردند نجات مییافتند و اگر قبول نمیکردند کشته میشدند. تاریخ اسلام گواه صادقی است بر کذب این ادعا، آیا شمشیر در اکراه مردم به پذیرش اسلام نقش داشته است آن زمان است که پیامبر مخفیانه نماز میخواند و مشرکان مسلمانها را شکنجه میکردند تا آنجا که پیامبر و یارانش ناچار به هجرت شدند؟ یا اینکه این اکراه در مدینه بود زمانی که اسلام عزت پیدا کرده بود؟… یقیناً نه این درست است و نه آن. جالب است این دیدگاه اسلام است در حالی که معهود میان ملل خصوصاً نصاری این بوده است که مردم را به زور به پذیرش دین خود وا میداشتند.”(مراغی، تفسیر المراغی، ج۳، صص۱۷-۱۶)
اما اسلام هرگز منکر این نیست که جهاد یکی از ضروریات و فروع این دین به شمار میرود لیکن باید دانست فلسفه و علت جهاد در اسلام و وجوب آن اصلاً چیزی نیست که با آزادی عقیده و ایمان (به معنای درست کلمه) منافاتی داشته باشد. ما در اسلام دو نوع جهاد داریم: ۱- جهاد دفاعی ۲- جهاد ابتدایی
جهاد دفاعی: نوعی جهاد است که برای حفظ جان، مال، ناموس، دین و عقیده مسلمانان و یا کشورهای اسلامی در برابر متجاوزان انجام میگیرد. مسلماً این جهاد امری کاملاً منطقی و معقول است و با اصل آزادی عقیده منافاتی ندارد. زیرا این جهاد یک امری فطری و غریزی است که در میان همهی انسانها و حتی حیوانات وجود دارد. طبیعی است که هر انسان یا حیوانی که مورد تجاوز قرار میگیرد اولین کاری که میکند در مقابل متجاوز مقابله و از حریم خود دفاع میکند زیرا سستی در این زمینه هم باعث تجاوز به جان و مال و عقیده و … میشود و هم باعث گستاخی طرف مقابل.
مرتضی مطهری(ره) در اینباره میگوید:” اگر جنگی برای دفع تهاجم باشد؛ دیگری به سرزمین ما تهاجم کرده است، به مال و ثروت ما چشم دوخته است، به حریت و آزادی و آقایی ما چشم دوخته است و میخواهد آن را سلب کند و آقایی خود را به ما تحمیل کند، اینجا دین چه باید بگوید؟ آیا باید بگوید: جنگ مطلقاً بد است، دست به اسلحه بد است، دست به شمشیر بردن بد است؟ ما طرفدار صلحیم؟ بدیهی است که این سخن مسخره است. حریف دارد با ما میجنگد، و ما با کسی که به ما تهاجم کرده در حالی که میخواهد ما را برباید نجنگیم. و در واقع از خودمان دفاع نکنیم. به بهانهی صلح! این صلح نیست تسلیم است.” (مطهری، جهاد، ص۲۵)
قرآن کریم با لحن بسیار زیبا و متین مشروعیت جهاد دفاعی را در سورهی حج بیان کرده است: « إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ، أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ، الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ» (حج/۴۰ـ۳۸): قطعاً خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند، زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد، به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل شده، رخصت[جهاد] داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست همان کسانی که به ناحق از خانه هایشان بیرون رانده شدهاند. [آنها گناهی نداشتند] جز اینکه میگفتند:«پروردگار ما الله است» و اگر خدا بعضی از مردم را با بعضی دیگر دفع نمیکرد، صومعهها و کلیساها و کنسیه ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده میشود، سخت ویران میشد و قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری میکند، یاری میدهد، چرا که خدا سخت نیرومند شکستناپذیر است.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:27:00 ق.ظ ]