این کتابخانه درحال حاضر دارای تعداد ۳۰ هزار مدرک و سند درباره تاریخ و توسعۀ کشور است و تا پایان محرم ۱۴۱۲ هـ. ق. نیز تعداد ۳۳۲/۲۷۵ سند در مخزن اطلاعات در بخشهای اطلاعات عمومی، کتابهای مرجع الف وب، موجود بوده است. همچنین این کتابخانه دارای ۲۱۰۶۴ نسخه اصلی مدارک و ۲۵۰۰ تصویر مدارک می باشد که در مناطق مختلف کشورنگهداری می شود. دراین کتابخانه سکه های ضرب شده دردوران امویان، عباسیان، اشکانیان، سامانیان، غزنویان، آل بویه، فاطمیان، سلجوقیان، ایوبیان، ایلخانان، مملوکیان عثمانی و همچنین سکه های برنزی مربوط به دوران قبل از اسلام ساسانیان و بیزانسی نیز وجود دارد.گفتنی است این کتابخانه مجهز به سالن مدارک، سالن کتب خطی وکمیاب، سالن سمعی وبصری، سالن مرکز اطلاعات و بخش جداگانه زنان می باشد.
۱۲٫ کتابخانۀ دانشگاه امام محمد بن سعود
۱۳٫ کتابخانۀ سرویس اطلاعاتی سازمان ایالات متحده [جده] : دارای ۲۰۰۰ جلد کتاب و ۶۵ نشریۀ ادواری است.
۱۴٫مرکز اطلاعات سازمان استانداری عربستان سعودی
۱۵٫ کتابخانۀ مسجد نبوی[۱۸۱]
ب)مراکز انتشاراتی
وهابیت در کشور عربستان مراکز انتشاراتی زیادی در اختیار دارد که بصورت فعال برای تبلیغ وهابیت کار می کنند . گفتنی است که قسمتی از فعالیت این مراکز اختصاص دارد به نشر کتب ضد شیعی وردّ عقاید مذهب شیعی در جهان وبخشی از فعالیت آن ها مربوط می شود به نشر آثار وکتب پیشوایان شان مانند ابن تیمیه ومحمد ابن عبدالوهاب ودیگران، اما بخش قابل توجهی این مراکز پیرامون تفسیر قرآن وسنت نبوی با داعیه منحصر بودن تفسیر اسلامی از دیدگاه علماء آنان با استدلال در دست داشتن سر زمین وحی وتسلط بر حرمین شریفین مشغول فعالیتاند. عباس جعفری در مقاله تحت عنوان «فرقه وهابیّت و عملکرد آن درتاریخ معاصر» مینویسد: بیش از ۱۱۷ مراکز انتشاراتی و چاپخانه در زمینۀ چاپ وانتشار کتاب ومجله در عربستان تا سیس شده که مهمترین آنها به شرح زیر است :
۱٫ دارابن الجوزی ، دمام
۲٫ موسسه اسام ، الریاض
۳٫ مکتبه الاوس ، المدینه
۴٫ مکتبه الباز
۵٫ دار الشروق للنشر والتوزیع، جده .و غیره…بخش مهمی از کتاب ها منتشر شده به زبان های عربی، انگلیسی، فارسی واردو است. در این چاپخانهها غیر از کتب قدیمی پیشوایان سلفی گری مانند ابن تیمیه، ابن القیم ، ابن کثیر، ومحمد ابن عبدالوهاب ، اختصاص به رد عقاید مذهب شیعه ودشمنی وضدیت با آن ، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دارد که ناشران با دستور حاکمان وهابی با جدیت بسیار ، آنها را به چاپ رسانیده ودر داخل وخارج عربستان در میان مسلمانان وغیر مسلمانان (بیشتر به صورت اهدایی ) توزیع می کنند ویکی از مهمترین مسائل که در بیشتر این کتابها به چشم می خورد ونویسندگان وهابی آن را مطرح می کنند منحصر دانستن تفسیر اسلام وسنت نبوی به مرکز وحی (حرمین شریفین) و علما وساکنان آن است وهر گونه عقیده و فکری را که خارج از محیط حرمین در سراسر جهان مطرح شود باطل می دانند . آنان با فرا خوانی متفکران وجهان اسلام با در اختیار گذاشتن امکانات (کتابخانه وبودجه) در راه این هدف تلاش می کنند.[۱۸۲]
۱۲٫ استفاده از ابزار رسانه ای (مطبوعات ،رادیو ، تلویزیون ، خبر گزاری ها و سایت ها)
یکی از ابزار بسیار مؤثر برای تبلیغ واطلاع رسانی ابزار رسانه است به ویژه در عصر کنونی که درعصر ارتباطات قرار گرفته ایم اهمیت این ابزار بیش از پیش برای ما محرز و آشکار می شود، حاکمان وهابی عربستان که این ابزار را در دست دارند برای تبلیغ وگسترش مذهب وهابی بطور بسیار فعال عمل می کنند. عباس جعفری در مقاله خویش در این رابطه چنین می نگارد:
۱٫ مطبوعات: در کشور عربستان ،همه مطبوعات در داخل وخارج کشور به زبان های عربی وانگلیسی با شمارگان بالا ، زیر نظر دولت (وزارت تبلیغات )وبا بودجه دولتی فعالیت می کنند. در واقع رسانه ها بازگو کننده خط فکری وسیاسی حاکم بر کشور هستند که دولت آن را ترسیم می کند. مهمترین روز نامه ها ومجلات عربی وانگلیسی عبارتند:
الجزیره، الریاض، المدینه المنوره، عکاظ، الیوم ،البلاد ، الشرق الاوسط ، الحیات، المجله ، المستقبل، الندوه ،الدعوه ، المجتمع ، المسلمون ، اخبار العالم الاسلامیه ، الیمامه و …..
۲٫ خبر گزاری (داخلی وخارجی)خبر گزاری داخلی در سال ۱۹۷۰ م تاسیس شده است وبا عنوان عربی «وکاله الانباء السعودیه »وعنوان لاتین « S0P0A» فعالیت می کند.- خبر گذاری اسلامی «I0P0A»- خبر گذاری خارجی رویتر و آسوشیتدپرس .
۳٫ رادیو و تلویزیون : رادیو وتلویزیون عربستان در سال ۱۹۶۷ م راه اندازی شده است وزیر نظر دولت به ویژه وزارت ا طلاعات ، قرار دارد وبه زبان های عربی ، انگلیسی ، فارسی ، فرانسوی ، ترکی و اردو در جهت سیاست های فرهنگی ، سیاسی کشور بر نامه های درون مرزی وبرون مرزی تهیه و پخش می کند .فعالیت فرهنگی ، رادیویی وتلویزیونی برای مردم آزاد نیست و تمام آنها طی فرمانی از اظهار نظر مطبوعاتی ورسانه ای ممنوع شده اند ، ورود نشریات خارجی به دلیل انتقاد از بر نامه های حکومتی سعودی ممنوع است و اعضای حاکم بر کشور که همگی از خاندان سعودی و وابستگان آنان هستند، به شدت بر برنامه ها ی رسانه نظارت دارند.[۱۸۳]
۴٫ سایت های فعال :بنا بر گزارش بعضی از سایت ها؛ وهابیت سایت های فراوانی را برای تبلیغ وهابیت در سراسر جهان راه اندازی کرده اند و آمار آن همچنان در حال افزایش است . در یکی از سایت ها با عنوان « پنج هزار سایت اینترنتی ابزار دست وهابیت » چنین آمده است:یک روزنامه الجزایری در گزارشی پیرامون تبلیغ وهابیت و سلفیگری تکفیری بیان داشت: در حال حاضر بالغ بر ۵ هزار سایت اینترنتی وجود دارد که به ترویج نظریات و عقاید گروه تروریستی القاعده و مبارزات مسلحانه می پردازند.اشاعه افکاربه نقل از خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، این روزنامه الجزایری در گزارشی از افزایش سایتهایی که به ترویج و گروه تروریستی القاعده که بر پایه فرقه وهابیت پایهگذاری شدهاست، پرده برداشت .در این گزارش آمدهاست: «تاکنون ۵ هزار سایت اطلاع رسانی برای تبلیغ این گروه تروریستی و تشویق به انجام عملیات تروریستی یا به زعم آنها مبارزات مسلحانه و جهاد وجود دارد که ازآن به عنوان دستاویزی برای مبارزه با آمریکا بهره میبرند. در ادامه بیان شدهاست: «مسئولان این سایتها که خود را جهادگران سلفی مینامند از این حربه برای تبلیغ وهابیت و عملیات تروریستی بر ضد مسلمانان استفاده میکنند. این در حالی است که در سال ۱۹۹۸ تنها ۱۲ پایگاه اینترنتی در این زمینه وجود داشت اما پس از حواث یازده سپتامبر و افزایش روند فعالیت این گروه، این تعداد در سال ۲۰۰۵ به ۴۸۰۰ سایت و در حال حاضر بالغ بر ۵۰۰۰ سایت اینترنتی است.[۱۸۴]
فصل سوم: تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات
راه های تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات
پس از آنکه در فصل نخست به تفصیل به معرفی اسرائیلیات و در فصل دوم به معرفی فرقهی وهابیت پرداختیم، در این فصل در صدد هستیم که راه های تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات را ذکر نمائیم. بطور کلی میتوان گفت که وهابیت به سه شیوه تحت تأثیر اسرائیلیات قرار گرفتهاند که عبارتنداز:
الف) اهل کتاب
برخی از اهل کتاب ناچار اسلام آورده بودند و گوشت و پوست آنها آغشته به اعتقادات یهودی و مسیحی بود و اطلاعات زیادی از تورات و انجیل موجود داشتند؛ از این رو، مسلمانان به دیده دانشمند و افراد با اطلاع به آنها نگاه میکردند و آنان نیز، در محافل و جمع مسلمانان از اسرائیلیات روایت میکردند. از مشهورترین آنها میتوان افراد ذیل را نام برد:
۱٫ کعب الأحبار
احبار جمع «حَبر یا حبر» به معنای دانشمند است. کعب الأحبار یعنی کعب دانشمندان[۱۸۵] بعضی وجه تسمیهاش را در اختیار داشتن کتابهای احبار (دانشمندان یهود) دانسته اند.[۱۸۶] در اینکه کعب چه زمانی مسلمان شد، اختلاف نظر است. صحیحترین قول آن است که او در زمان عمر اسلام آورد.[۱۸۷]
سال ۳۲هجری، در دوران خلافت عثمان، در حمص وفات یافت.[۱۸۸] او با صحابه پیامبر (ص) می نشست و از کتابهای اسرائیلیات بر ایشان روایت نقل میکرد.[۱۸۹]
۱٫ ابوهریره میگفت: «کانَ اَهلُ الکتاب یقروُنَ التوراۃ بالعبرانیـﺔ و یفسَّرونه بالعربیه».[۱۹۰]
۲٫ گروهی از سیره نویسان نوشتهاند که علی(ع) درباره کعب الأحبار میگفت: او از دروغگویان است.[۱۹۱] همچنین از زراره روایت شده که گفت: شخصی به نام عاصم بن عمر نزد امام باقر (ع) آمد و گفت:کعب الأحبار میگوید: «هر بامداد کعبه مقابل بیت المقدس سجده می کند» امام باقر(ع) فرمود» نظر تو درباره سخن کعب چیست؟ او گفت: کعب راست گفته است. امام باقر(ع) فرمود: تو و کعب، هر دو دروغ میگویید کعب الأحبار و امثال او از کسانیاند که حکایات و سخنانی را میان مسلمانان وارد کرده و آنها را فریب میدادند.[۱۹۲]
۲٫ تمیم داری
تمیم بن اوس داری از مسیحیان یمن بود. در سال نهم هجری پس از جنگ تبوک با گروهی نزد پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد. او در مدینه زندگی میکرد و پس از قتل عثمان به شام رفت. در دوران خلافت علی(ع) در سال چهلم هجری وفات کرد.[۱۹۳] از کسانی بود که به جای پیامبر(ص) پیش نماز میایستاد.[۱۹۴] وی اولین کسی بود که داستان سرایی را آغاز کرد؛ از عمر اجازه گرفت تا برای مردم داستان بگوید؛ عمر به او اجازه داد تا ایستاده بگوید.[۱۹۵] او در زمان عمر پیش از خطبههای نماز جمعه سخنرانی میکرد. در زمان عثمان جلسات سخنرانی تمیم در هر جمعه به سه جلسه افزایش یافت.[۱۹۶]
۳٫ وهب بن منبه
نژادش از فارس است که کسرا آنها را به یمن فرستاد. آگاه به اساطیر گذشتگان، به ویژه اسرائیلیات بود عمر بن عبدالعزیز قضاوت شهر یمن را به او سپرد.
وهب میگفت: ۹۲ کتاب آسمانی را گوش دادهام، هفتاد و دوتای آنها را در کنیسهها و بیست تا را از طریق مردم. وی میگوید: در تمام آن کتابها دیدم که اگر کسی خواست و ارادهای را به خود نسبت دهد، کفر ورزیده است پدرانش بر دین مردم فارس (مجوس یا زرتشت) بودند.[۱۹۷] آنان با سکونت در میان مردم یمن ضمن فراگیری دین مسیح، با آداب و رسوم یهودی نیز، خو گرفتند. وهب، زبان یونانی میدانست و از علم و دانش اهل کتاب اطلاعات زیادی داشت.[۱۹۸] او از مشهورترین مدرسان مدرسهای بود که کیسان بن طاووس در یمن بنیانگذاری کرده بود.[۱۹۹]
وهب در محرم سال ۱۱۳ یا ۱۱۴ هجری قمری در هشتاد سالگی وفات یافت.
بعضی هم سال وفات او را سال ۱۱۰ هجری درج کرده اند.[۲۰۰] وی میگفت: سی کتاب آسمانی را که برای سی پیامبر نازل شده بود مطالعه کردم.[۲۰۱]
از کتابهایی که به او نسبت داده شده: ذکر الملوک المتوجه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم، قصص الأنبیاء قصص الأخیار، کتاب القدر و کتاب الاسرائیلیات است. وهب بن منبه مدعی بود تورات و انجیل تحریف نشده و تغییری در آن صورت نگرفته است و به همان صورتی که نازل شده باقی است. تغییر و تحریف در کتابهایی رخ داد که توسط احبار و راهبان نوشته شده است و کتابهای نازل شده الهی مصون از تحول و تحریفاند.[۲۰۲]
۴٫ عبدالله بن سلام
او که از دانشمندان معروف یهود بود، در زمان حیات پیامبر(ص) مسلمان شد و پس از اظهار اسلام، همچنان عرق یهودی گری داشت و طبق محدثان اهل سنت او از پیامبر اجازه خواست یک شب قرآن بخواند و یک شب تورات و پیامبر(ص) هم به او اجازه داد.[۲۰۳] آیا به راستی پیامبر(ص) اجازه میداد که تورات تحریف شده، همردیف قرآن شود و مسلمانان آن را مانند قرآن تلاوت کنند؟
و نیز نقل می کنند که ابن سلام از پیامبر(ص) اجازه خواست که روز شنبه را که روز مقدس یهودیان بود گرامی بدارد و در نماز به جای قرآن تورات بخواند، ولی پیامبر(ص) اجازه نداد.
ابن سلام، برای خوشایند مسلمانان جملاتی را در وصف پیامبر اسلام(ص) به نقل از تورات نقل میکرد. از جمله اینکه میگفت: در تورات در سطر اول نوشته شده: محمد پیامبر(ص) خدا و بنده برگزیده اوست. زادگاه او مکه و محل هجرت او مدینه است و سلطنت او در شام خواهد بود.[۲۰۴]
تورات زمان ابن سلام همان توراتی است که اکنون در دست ماست و هرگز چنین جملهای در آن وجود ندارد و جالب اینکه در این جملات گفته شده که سلطنت او در شام خواهد بود! و این ماهیت ابن سلام را نشان میدهد و بی جهت نیست که او مانند کعب الأحبار و تمیم داری و سیار طراحان روایات اسرائیلی پس از قتل عثمان همگی به شام رفتند و در کنار سفره معاویه قرار گرفتند.
از ابن سلام روایاتی نقل شده که دلالت بر تجسیم دارد، مانند روایتی که درباره عبارت «مقام محمود» که خداوند به پبامبر(ص) میدهد، از وی نقل شده است. به این صورت که گفت: در قیامت پیامبر اسلام(ص) در کرسی خداوند و در کنار او مینشیند! گرچه این سخن از کسانی مانند عبدالله بن عمر هم نقل شده، ولی آنها کسانی هستند که از کعب الأحبار و ابن سلام نقل حدیث می کنند.[۲۰۵]
ب) مسلمانان
اگر چه در میان مسلمانان این حدیث پیامبر(ص) شایع بود: «لا تَصدِقُوا اَهلِ الکِتاب وَ لا تَکذِبواهُم…» اما مسلمانان در نقل کلام آنها خودداری نمیکردند.[۲۰۶] و حتی بعضی از صحابه به وهب بن منبه، کعب الأحبار و عبدالله بن سلام پیوستند.[۲۰۷]
۱٫ ابوهریره
ابوهریره از صحابه پیامبر(ص) است، کنیهاش «ابوهریره» و نام وی اختلاف نظر است. تا جایی که سی اسم برای او نقل کرده اند. پس از فتح «خیبر» به مدینه آمد و تا وفات پیامبر(ص) سه سال صحبت آن حضرت را درک نموده است.[۲۰۸]
کعب الأحبار در وصف ابوهریره میگوید: «ما رَأیتُ اَحَداً لَم یَقرَأ التَوراۃ اَعلمَ بِما فیها مِن اَبی هُرَیرَۃ» ندیدم کسی را که تورات نخوانده باشد و آگاهتر از ابوهریره به محتوای آن باشد. وی میگفت: احادیثی از پیامبر(ص) روایت میکنم که اگر در زمان عمر میگفتم، سرم را میشکاند ابوهریره میگفت: اگر تمام روایاتی را که در کیسه دارم برای شما نقل میکردم با پشگل مرا میزدید. وی در ۷۸ سالگی و به سال ۵۹ هجری وفات کرد.[۲۰۹]
۲٫ عبدالله بن عمروعاص
از صحابه پیامبر(ص) است. کنیهاش ابامحمد و به روایتی، عبدالرحمن بود.[۲۱۰]
قبل از اسلام اسمش «العاص» بود که و بعد از مسلمان شدن، پیامبر(ص) نام عبدالله بر او نهاد.[۲۱۱] وی زبان سریانی را که زبان اصلی تورات است آموخته بود. معاویه مدت کوتاهی ولایت کوفه را به او سپرد.[۲۱۲] او در جنگ یرموک دوخورجین، پر از کتابهای اهل کتاب به دست آورد. عبدالله بن عمرو کتبهای یهود ونصاری را همواره مطالعه میکرد و توجه خاصی به آنها داشت. مجاهد میگوید: نزد عبدالله بن عمروعاص صحیفهای دیدم پرسیدم این چیست؟ گفت: این صحیفه صادقه نام دارد. هر چه از پیامبر(ص) شنیدم در آن نوشتم؛ در حالی که بین من و او هیچ کس دیگری نبود وی از قول پیامبر(ص) روایت کرده است که فرمود: «بَلِغُوا عَنی وَ لَو آیهً وَ حَدِثُوا عَن بَنی إسرائیل وَ لا حَرِجً»[۲۱۳]
۳٫ محمد بن کعب القرظی
پدر وی از اسیران بنی قریظه و از فرزندان کاهنان یهود بود. وی در سال ۴۰ هجری متولد شد و در سال ۱۱۷ هجری وفات یافت و از کسانی بود که در مساجد به قصه گویی میپرداخت و افسانههایی را از کتابهای پیشینیان نقل میکرد و سرانجام در حالی که در مسجد مشغول قصه گویی بود، سقف مسجد فرو ریخت و به همراه گروه دیگر جان سپرد.[۲۱۴]
۴٫ ابن جریح
ابوخالد یا ابوالولید عبدالملک بن عبدالعزیز جریج. اصل وی رومی و پیش از اسلام نصرانی مذاهب بود. در سال ۸۰ هجری متولد شد و در سال ۱۵۰ هجری وفات یافت. ذهبی وی را یکی از قطبهای نشر اسرائیلیات دانسته و مینویسد: او محور نشر اسرئیلیات در دوره تابعان است و هرگاه آیات مرتبط به نصارا را دنبال کنیم، میبینیم بیشترین روایاتی که طبری درباره نصارا آورده، در محور ابن جریح دور میزند[۲۱۵]؛ اما این نظریه پنداری بیجا مبتنی بر حدس است که شاهدی بر صحت آن وجود ندارد، بلکه شاهد نادرستی این مدعا، افسانههایی است که درباره مائده (سفره) آسمانی نازل بر حضرت عیسی (ع) و حواریون در جامع البیان و الدر المنثور آمده است که فقط دست وهب بن منبه و کعب الأحبار در آنها دیده می شود و از ابن جریح خبری نیست؛ نیز صدها روایت اسرائیلی که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات و الموضوعات گرد آورده و در آن دستهای افرادی چون عبدالله بن سلام و تمیم داری و کعب و وهب و قرظی و ابوهریره به طور فراگیر دیده می شود و ابن جریح فقط در یک مورد (هنگام نجات بنی اسرائیل از وادی تیه) از ابن عباس نقل می کند.[۲۱۶]
۵٫ عبدالله بن عباس
زمانی که پیامبر خدا (ص) از دنیا رفت عبدالله بن عباس کودک بود و لذا احادیث بسیار اندکی از پیامبر نقل کرده است حتی گفته شده که ابن عباس به خاطر سن کمی که داشت، از پیامبر(ص) جز چهار حدیث نشنیده است.
با این وجود در کتب اهل سنت روایات بسیاری از وی نقل شده و به طوری که گفتهاند، فقط در مسند احمد بن حنبل ۱۶۹۶ حدیث مسند از وی نقل شده است.[۲۱۷]
بیشتر احادیثی که از ابن عباس نقل شده، روایات او از کعب الاحبار است و لذا در کتابهایی که درباره اسرائیلیات نوشته شده، ابن عباس را در ردیف ابوهریره قرار دادهاند و او را متهم به نزدیکی با کعب الأحبار کرده اند.[۲۱۸]
ما تصور میکنیم که شأن و جلالت ابن عباس بالاتر از آن است که چنین باشد. او از ارادتمندان و شاگردان خاص امیرالمؤمنین علی (ع) بود، به گونه ای که در دفاع از امیرالمؤمنین از هر خطری استقبال میکرد. مناظرات او با معاویه حتی در زمانی که معاویه در اوج اقتدار بود در تاریخ مشهور است. ابن عباس، همواره امیرالمؤمنین را پیشوای خود میدانست و همانگونه که پیش از این گفتیم، امیرالمؤمنین کعب الأحبار را کذاب میخواند و کعب پس از کشته شدن عثمان به شام رفت و به معاویه پیوست و ثناگوی او شد. بنابراین، بسیار بعید و حتی ناممکن به نظر میرسد که ابن عباس با کعب الأحبار که از اول در جبهه مخالفان امیرالمؤمنین (ع) بود، روابط خوبی داشته باشد و این همه روایت از او اخذ کند.
از این گذشته ابن عباس شدیداً با نقل مطالب از اهل کتاب مخالف بود. بخاری نقل می کند که ابن عباس گفت: «چگونه از اهل کتاب مطلبی میپرسید، در حالی که کتاب شما که بر پیامبر خدا (ص) نازل شده تر و تازه است و شما آن را میخوانید و پیر نشده است و این کتاب به شما خبر داده که اهل کتاب، کتاب خدا را تغییر دادهاند و با دستان خود از پیش خود آن را نوشتهاند و گفتهاند که این از جانب خداست تا آن را به قیمتی اندک بفروشد. آیا آن علمی که (از راه قرآن) به شما رسیده، شما را از پرسیدن از اهل کتاب نهی نکرده است».[۲۱۹]
ملاحظه میفرمایید که چگونه ابن عباس با قاطعیت تمام از اخذ حدیث از اهل کتاب منع می کند و آن را کاری ناروا و مخالف معرفی می کند. آیا میتوان گفت که او خود هزاران حدیث از کعب الأحبار نقل کرده است؟
در چنین روایت آمده است که ابن عباس برخی از سخنانی را که از کعب الأحبار نزد وی نقل میشد، به شدت رد میکرد و کعب را دروغگو یهودی معرفی میکرد که میخواهد مطالبی را به دین اسلام وارد کند. طبری نقل می کند که نزد ابن عباس گفته شد که کعب الأحبار میگوید: خداوند در روز قیامت خورشید و ماه را مانند دو گاو میآورد و به آتش جهنم میافکند، ابن عباس خشمناک شد و سه بار گفت: کعب دروغ میگوید. سپس گفت: این سخن یهودی هاست که کعب میخواهد آن را وارد اسلام کند.[۲۲۰]
همچنین نقل شده که ابن عباس به مردی که از شام آمده بود گفت: در شام با چه کسی ملاقات کردی؟ گفت: با کعب الأحبار، ابن عباس گفت: چه چیزی از وی شنیدی؟ گفت: شنیدم که میگفت: آسمانها بر دوش فرشتهای قرار گرفته است. ابن عباس گفت: کعب دروغ میگوید، آیا او هنوز یهودی بودنش را ترک نکرده است؟ و این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا…»[۲۲۱]
آیا کسی که کعب الأحبار را دروغگو بخواند و از آن مهمتر او را به عنوان کسی معرفی می کند که در یهودی بودنش باقی مانده و میخواهد خرافاتی را وارد اسلام کند، می تواند دوستدار و ملازم کعب باشد و از او به این گستردگی اخذ حدیث کند؟
به نظر میرسد که کسانی روایات کعب الأحبار را به دروغ به ابن عباس نسبت دادهاند و میتوان از آنها عکرمه را که برده آزاد شده ابن عباس و شاگر او بود نام برد. عکرمه که عقیده خوارج را داشت و یکی از عوامل نشر اسرائیلیات بود، برای کسب وجاهت، این سخنان را به ابن عباس نسبت میداد.
برای
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:18:00 ق.ظ ]