فرضیه فرعی سوم) درصد مالکیت سرمایه گذاران نهادی بر بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل OVER) تاثیر معناداری دارد.

 

 

در سطح خطای ۵ درصد، سطح معنی‏داری مقدار ضریب رگرسیونی (۰٫۷۱۳-) درصد مالکیت سرمایه گذاران نهادی کوچکتر از ۵ درصد بود (۰٫۰۰۹ = sig)، از این‏رو فرضیه H0 در سطح اطمینان بالاتر از ۹۵ درصد رد گردید یعنی ارتباط منفی و معنی‏داری بین متغیر درصد مالکیت سرمایه گذاران نهادی و بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل OVER) در شرکت‏های مورد بررسی وجود دارد و از طرفی با توجه به منفی بودن ضریب رگرسیونی متغیر مستقل می‏توان بیان کرد هر چه درصد مالکیت سرمایه گذاران نهادی در شرکت‏ها افزایش (کاهش) پیدا کند، بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل OVER) در شرکت‏ها کاهش (افزایش) می‏یابد

 

 

 

فرضیه فرعی چهارم) درصد اعضای هیئت مدیره غیر موظف بر بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل OVER) تاثیر معناداری دارد.

 

 

در سطح خطای ۵ درصد، سطح معنی‏داری مقدار ضریب رگرسیونی (۱٫۱۲۸-) درصد اعضای هیئت مدیره غیر موظف کوچکتر از ۵ درصد بود (۰٫۰۲۱ = sig)، از این‏رو فرضیه H0 در سطح اطمینان بالاتر از ۹۵ درصد رد گردید یعنی ارتباط منفی و معنی‏داری بین متغیر درصد اعضای هیئت مدیره غیر موظف و بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل OVER) در شرکت‏های مورد بررسی وجود دارد و از طرفی با توجه به منفی بودن ضریب رگرسیونی متغیر مستقل می‏توان بیان کرد هر چه درصد اعضای هیئت مدیره غیر موظف در شرکت‏ها افزایش (کاهش) پیدا کند، بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل OVER) در شرکت‏ها کاهش (افزایش) می‏یابد

 

 

فصل پنجم

 

بحث و نتیجه گیری

 

مقدمه

حاکمیت شرکتی عبارت از فرایند نظارت و کنترل برای تضمین عملکرد مدیر شرکت مطابق با منافع سهامداران است. جایگاه هیئت مدیره شرکت به عنوان نهاد هدایت کننده ­ای که نقش مراقبت و نظارت بر کار مدیران اجرایی را به منظور حفظ منافع مالکیتی سهامداران بر عهده دارد، دارای اهمیت ویژه­ای است. شرکت‌ها معتقدند که حاکمیت شرکتی مناسب، مدیریت و کنترل اثربخش واحدهای تجاری را تسهیل می‌کند و از این رو قادربه ارائه بازده بهینه برای کلیه ذینفعان می‌باشند.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

۱-۵- نتیجه گیری

نظارت سهامداران عمده ممکن است تأثیر ویژه­ای روی جنبه­ های مختلف رفتاری شرکت، مانند سودآوری، عملکرد شرکت، سیاست‌های سرمایه ­گذاری و انتخاب سیاست‌های اجرایی و مالی داشته باشد. در خصوص تأثیر مفید سهامداران عمده روی مشکلات مربوط به انتقال نمایندگی بین مالکان و مدیران مطالعات زیادی وجود دارد. در واقع مالکان عمده قادر به کاهش این مشکلات می‌باشند. به علت حجم بالای سرمایه گذاری، آن‌ ها دارای انگیزه بهتری برای نظارت بر مدیریت و قدرت بیشتری جهت تحمیل تصمیمات اثرگذار نسبت به سهامداران جزء و مالکان پراکنده می‌باشند. آن‌ ها ممکن است روی تصمیمات عملیاتی شرکت با بهره گرفتن از نظارت بر مدیران اثر بگذارند و سبب بهبود انتخاب پروژه‌ها و سطوح سرمایه ­گذاری و کاهش احتمال تلف شدن منابع شوند. طبق نظر تانک و نینگ[۱۴۰] (۲۰۰۴) سرمایه ­گذاران نهادی متفاوت از سرمایه ­گذاری فردی می‌باشند زیرا آن‌ ها در هدایت (نظارت) عملکرد مدیران شرکت، بیشتر فعال می‌باشند و به خاطر توانایشان در دسترسی به منابع اطلاعاتی مختلف، آگاه­تر از دیگران هستند. مالکان نهادی در نظارت شرکت‌ها بر حقوق صاحبان سهام نگهداری شده توسط آن‌ ها نقش کلیدی دارند. مالکان (سهامداران) شرکت حقوق متفاوتی دارند؛ از جمله این حقوق انتخاب هیئت مدیره است که به عنوان نماینده برای نظارت بر عملکرد مدیران شرکت فعالیت می‌کنند. از سوی دیگر، سهامداران عمده در انتقال اطلاعات به سایر سهامداران نقش قابل ملاحظه­ای دارند. آن‌ ها می‌توانند اطلاعات خصوصی از مدیریت کسب کنند و اطلاعات را به دیگران انتقال دهند. مدیران، با در اختیار داشتن سهام شرکت‌هایی که مدیر آن هستند، از انگیزه کافی برای سرمایه ­گذاری در پروژه‌هایی که دارای ارزش مثبتی هستند، برخوردارند. مالکیت مدیریتی به احتمال قوی می‌تواند هزینه نمایندگی را کاهش دهد. با این حال هنوز این بحث وجود دارد که با افزایش سهام مدیران شرکت، وی می‌تواند سهامداران دیگر را شکست دهد و به اهدافش نایل شود. انتظار می‌رود که افزایش مالکیت مدیریتی باعث شکل­ گیری مدیریت مستحکم و مقاوم شده و آن‌ ها را به سود سایر سهامداران، مرتبط سازد. در این صورت مدیران سهام مالکیتی خود را برای افزایش توان حق رای خویش افزایش می‌دهند. اجرای این تصمیمات می‌تواند منجر به افزایش سود آن‌ ها شود. در این مورد، سرمایه گذاران نهادی به نحو مؤثری به اجرای نقش نظارتی و کنترلی خود برای حفظ رفاه خویش خواهند پرداخت. با توجه به توضیحات داده شده، خلاصه ی نتایج فرضیات به ترتیب زیر است:
فرضیه فرعی اول) موظف بودن مدیرعامل بر بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل CAPEX) تاثیر معناداری دارد.
براساس تحلیل های آماری باید بیان نمود، در سطح خطای ۵ درصد، سطح معنی‏داری مقدار ضریب رگرسیونی (۰٫۰۸۵) بزرگتر از ۵ درصد بود (۰٫۷۰۴ = sig)، از این‏رو فرضیه H0 در سطح اطمینان بالاتر از ۹۵ درصد رد نشد یعنی ارتباط معنی‏داری بین متغیر موظف بودن مدیرعامل و بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل CAPEX) در شرکت‏های مورد بررسی وجود ندارد.
موظف بودن مدیر عامل اشاره به این موضوع دارد که، اعضاء موظف علاوه بر مسئولیت های عضویت در هیئت مدیره، دارای حضور فیزیکی (همانندتصدی سمت مدیریت اجرایی در شرکت) می باشند و بعنوان یک مدیر اجرایی مطرح می شوند.
بیش اطمینانی یا اعتماد به نفس بیش از حد، یکی از مهمترین مفاهیم مالی رفتاری مدرن است که هم در تئوریهای مالی و هم روان شناسی جایگاه ویژه ای دارد. بیش اطمینانی سبب می شود انسان دانش و مهارت خود را بیش از حد و ریسک ها را کمتر از حد تخمین زده، احساس کند روی مسائل و رویدادها کنترل دارد در حالیکه ممکن است در واقع این گونه نباشد. دراغلب وظایف شاهد بروز بیش اطمینانی در افراد هستیم، اما انتخاب اوراق بهادار وظیفه دشواری است که بیشترین میزان بروز بیش اطمینانی در آن دیده می شود. (نوفسینگر[۱۴۱]، ۲۰۰۱). در این تحقیق برای سنجش بیش اطمینانی از دو معیار استفاده شده است. اولین شاخص مبتنی بر سرمایه گذاری برای بیش اطمینانی (CAPEX) یک متغیر مجازی است ،اگر مخارج سرمایه ای در یک دوره معین ،تقسیم بر کل دارایی های ابتدای دوره بزرگتر ازسطح میانه آن برای صنعت مربوطه در آن سال باشد، برابر با یک ودر غیر اینصورت ،برابر صفر است .این شاخص مبتنی بر یافته های بن دیوید و همکاران ومالندیر وتیت است که نشان دادند در شرکت هایی با مدیر عامل بیش اطمینان ،مخارج سرمایه ای بزرگتر است.
در تحلیل این فرضیه باید بیان نمود، با تغییر متغیر موطف بودن مدیر عامل که اشاره به نقش مدیران موظف هم در هیات مدیره و هم در بخش اجرا دارد، تغییری در بیش اطمینانی مشاهده نمی کنیم، زیرا ارتباط معناداری در این زمینه یافت نشد.
فرضیه فرعی دوم) تمرکز مالکیت بر بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل CAPEX) تاثیر معناداری دارد.
براساس تحلیل های آماری باید بیان نمود، در سطح خطای ۵ درصد، سطح معنی‏داری مقدار ضریب رگرسیونی (۱٫۹۶) تمرکز مالکیت کوچکتر از ۵ درصد بود (۰٫۰۰۲ = sig)، از این‏رو فرضیه H0 در سطح اطمینان بالاتر از ۹۵ درصد رد نگردید یعنی ارتباط مثبت و معنی‏داری بین تمرکز مالکیت و بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل CAPEX) درشرکت‏های مورد بررسی وجود دارد و از طرفی با توجه به مثبت بودن ضریب رگرسیونی متغیر مستقل می‏توان بیان کرد هر چه تمرکز مالکیت در شرکت‏ها افزایش (کاهش) پیدا کند، بیش اطمینانی مدیریت (طبق مدل CAPEX) در شرکت‏ها نیز افزایش (کاهش) می‏یابد.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:11:00 ق.ظ ]