از نگاه فرهنگ نگاران نیز گوینده می کوشد با چشم پوشی از الفاظ ممنوع و صریح، ناراحتی مخاطب را از طرح یک موضوع مضطرب کننده بوسیله واژه ای مودبانه تر و مبهم تر از بین ببرد. (پاتریج[۳۸]، ۶:۱۹۷۴). پیداست ارائه این نوع تعریف، کاربرد غیر لفظی[۳۹] این عبارات را تنها محدود به نزاکت شنونده محور[۴۰] می کند و از نیاز گوینده برای حفظ وجهه اش چشم پوشی می کند. از دهه ۸۰ میلادی به بعد محققین دریافتند که فروکاهی حسن تعبیرات به «جایگزین های واژگانیِ صرف»، نادیده انگاشتن عوامل کاربرد شناختی پیچیده ای است که بر استفاده از این عبارات اثر فراوان می گذارند. در مطالعات بعدی هم جنبه های معنایی و هم عوامل کاربرد شناختی و بافتی حاکم بر تغییرات حسن تعبیرات مورد توجه قرار گرفت. در مطالعات جدید، نظیر آلن و بریج(۱۹۹۱، الف۲۰۰۶) حسن تعبیر راهکاری کاربرد شناختی است که هم گوینده محور و هم شنونده محور است. به عبارت بهتر، حسن تعبیر یک ساز و کار حافظ وجهه است که همکاری را در گفتمان مورد تاکید قرار می دهد. با این تعریف جدید، حسن تعبیر صورتی از رفتار زبانی است که تحت حاکمیت قواعد نزاکتی و ملاحظات وجهه قرار دارد. (فرناندز[۴۱]، ب ۲۰۰۶). برای اثبات نقش برجسته تر «وجهه گوینده» در استفاده از حسن تعبیر نسبت به «وجهه مخاطب»، مک گلون و باچلر[۴۲] (۲۰۰۳) در یک آزمایش تجربی تاثیر وجهه گوینده محور و شنونده محور را بر کاربرد حسن تعبیرات مورد بررسی قرار دادند. در این آزمایش، زمانی که اشخاص می دانستند که هویتشان برای مخاطب نامه الکترونیکی فاش شده، برای توصیف موضوعات ناپسند از حسن تعبیرات بیشتری استفاده می کردند. این بررسی نشان داد که افراد تمایل دارند که به منظور خودبازنمایی[۴۳] و حفاظت از وجهه خود از حسن تعبیرات استفاده کنند و وجهه خواهی[۴۴] مخاطب در اولویت بعدی قرار دارد. با توجه به توضیحات ارائه شده، طرفین ارتباط دو انگیزه احتمالی برای اشاره به یک موضوع ناخوشایند به صورت حسن تعبیری دارند:
الف) به حداقل رساندن تهدیدعلیه وجهه مخاطب
ب) به حداقل رساندن تهدید علیه وجهه خود
اشاره به یک موضوع ناخوشایند و تابو تهدیدی برای وجهه ایجابی فرد[۴۵] است، بدین صورت که گوینده با طرح موضوعات ناپسند و غیر اخلاقی به صورت بالقوه نشان می دهد که به احساسات، ارزش ها و عقاید شخص اهمیت نمی دهد. (براون و لوینسون[۴۶]، ۱۹۸۷: ۶۷-۶۶). بی تردید حسن تعبیر به عنوان راهبردی مهم برای
«غیر مستقیم بودن»، نقش اساسی در کنترل وجهه[۴۷] ایفا می کند. بنابراین حسن تعبیرات از منظر کاربرد شناختی، راهبردی احتیاط آمیز برای جلوگیری از تهدید وجهه ایجابی گوینده و شنونده محسوب می شود. زیرا با طرح یک موضوع ناپسند، شنونده گفته های گوینده را توهین به خود قلمداد می کند از این رو وجهه ایجابی وی تهدید می شود، از سوی دیگر وجهه گوینده نیز به سبب تبعات منفی کلمات ناپسند تهدید می شود و بدین صورت راهبردهای احتیاط آمیز برای کنترل وجهه پدید می آیند. از میان پژوهش های صورت گرفته بر روی حسن تعبیرات با رویکرد کاربرد شناختی، آلن و بریج (ب ۲۰۰۶، الف ۲۰۰۶، ۱۹۹۱) براین جنبه از حسن تعبیرات تاکید ویژه ای داشته اند. از آن جا که نظریات ایشان چهارچوب نظری تحقیق حاضر را تشکیل می دهند، لذا مفاهیم و آرا این دو را به تفصیل بیان می کنیم. ویژگی برجسته مطالعه آلن و بریج توصیف حسن تعبیر بر حسب تاثیرات وجهه[۴۸] و به عنوان پدیده ای است که با «سبک»[۴۹] و «نزاکت»[۵۰] پیوند نزدیک دارد. از این نظرگاه، حسن تعبیر اساساً پدیده ای کاربرد شناختی است که به آن در قالبی گفتمانی نگریسته می شود و در معرض قراردادهای اجتماعی بافت کاربرد شناختی قرار دارد. این بافت طرفین یک تعامل زبانی را در حصار خود دارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۳-۲- نزاکت و بی نزاکتی[۵۱]
بحث پیرامون تابو و منع زبانی به صورت خودکار پای نزاکت و بی نزاکتی و نیز تعامل این دو با حسن تعبیرات، سوء تعبیرات[۵۲] و عبارات صریح[۵۳] را به میان می کشد. برای پرداختن به موضوع کاربست الفاظ مودبانه جهت صحبت پیرامون موضوعات غیر مودبانه نیاز به وضع قواعد بنیادی در باب نزاکت است. «رفتار مودبانه» در بین جوامع مختلف صور گوناگون و متغیری را شامل می شود و از آن جا که نزاکت می تواند از هر فرد به فرد متفاوت باشد لذا رفتار مودبانه تغییراتی بی حد و مرز می یابد. رفتارهایی که در قرن گذشته مودبانه به شمار
می آمده اکنون متکلفانه و خشک به نظر می رسد و بسا قوانین رایج در جامعه امروز نیز برای آیندگان توهین آمیز و برخلاف شئونات انسانی در نظر آید. نزاکت به جایگاه اجتماعی[۵۴] بستگی دارد. تلقی « رفتار خوب» از یک تعامل زبانی به عواملی چون ارتباط بین گوینده و شنونده (یا مخاطبین)، موضوع گفتگو، بافت[۵۵]، مجرای ارتباطی (گفتار یا نوشتار) وابسته است. به عبارت دیگر نزاکت با بافت، زمان و مکان پیوند دارد. «رفتار مودبانه دست کم توهین آمیز نیست و مورد خوشایند مخاطب واقع می شود. رفتار توهین آمیز نیز «بی ادبانه» به حساب می آید. باید توجه داشت که بی نزاکتی تعریف شفاف تری نسبت به نزاکت دارد. پس رفتار و زبانی را مودبانه می نامیم که غیر توهین آمیز نباشند» (آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۳۱).
همانطور که پیش تر اشاره کردیم آلن و بریج حسن تعبیرات و سوء تعبیرات را بر مبنای تاثیرات وجهه و عمل وجهه[۵۶] تعریف می کنند و نحوه ارتباط این تاثیرات را با نزاکت و قراردادهای رفتار زبانی مطلوب می سنجند. تعامل اجتماعی عموماً در جهت حفظ وجهه است و زبانمندان مطابق یک توافق ضمنی به وجهه خواستهای یکدیگر اهمیت می دهند. عمل وجهه امری ظریف و پیچیده است که به میزان زیادی تیزبینی و توجه نیاز دارد، تا آن جا که این ملاحظات دو جانبه (بین گوینده و شنونده) گاهاً سبب اختلاط وجهه خواستها می گردد زیرا حفاظت از وجهه دیگری می تواند منجر به از دست دادن وجهه گوینده شود و بالعکس دفاع از وجهه خود
می تواند سبب تهدید وجهه مخاطب شود. به همین جهت و برای نیل به اثرات وجهه ای مطلوب، زبانمندان عبارات زبانی را با دقت و ظرافت خاصی برمی گزینند و در این میان آهنگ کلام، کیفیت صحبت، اشاره های اندامی نقش موثری ایفا می کنند. توهین به وجهه معمولاً سوء تعبیرانه[۵۷] تلقی می شود از این رو برای جلوگیری از اهانت به وجهه مخاطب و یا دست کم تعدیل و تخفیف اهانت، حسن تعبیر بکار گرفته می شود. به طور کلی هر چه احتمال تهدید وجهه بیشتر باشد، ادب بیشتری نشان داده می شود و میزان حضور حسن تعبیرات نیز افزایش
می یابد. پس بیهوده نیست که تاثیر حسن تعبیرات را در «برقراری نظم اجتماعی» مهم و اساسی به حساب می آورند.
۲-۳-۳- حسن تعبیرات، سوءتعبیرات و عبارات صریح
برای درک بهتر آراء و نظریات آلن و بریج در خصوص حسن تعبیرات، لازم است مفاهیمی را شرح دهیم که در جریان تحقیق کثرت وقوع می یابند. سوء تعبیر، عبارت صریح، ترادف گونه ور[۵۸]، ارزش نزاکتی[۵۹] و معیار نزاکت طبقه متوسط[۶۰] از جمله مفاهیمی هستند که با مبحث حسن تعبیر شناسی و الفاظ ممنوع ارتباط و پیوستگی عمده دارند. پیش نیاز درک این مفاهیم، آگاهی نسبت به ملزومات خلق عبارات حسن تعبیری یعنی دشواژه هاست؛ واژه ها و عباراتی که به سبب دلالت بر حوزه های ممنوع، در فرهنگ دچار محدودیت و یا منع کاربرد شده اند. انسان ها نیز به طور طبیعی به سبب زیست در فرهنگ خود، منع[۶۱] آگاهانه زبان موهن و نامناسب را می آموزند، پس گام نخست حفظ حریم های ترسیم شده در فرهنگ از طریق عدم استفاده از زبان مبین مفاهیم قدغن است. هر چند، علی رغم محدودیت های وضع شده، آدمیان در بعضی شرایط ناگزیرند که مفاهیم «مقبولیت نیافته اجتماعی» را نیز در گفتگوی خود بگنجانند. ابزار طرح موضوعات ناپسند به شیوه مقبول را «صافی حسن تعبیر» در اختیار زبانمندان قرار می دهد تا بدان وسیله هم نیت ارتباطی گوینده محقق شود و هم اخلاق زبانی در جریان تعامل ملحوظ شود. دامنه حضور حسن تعبیر را میزان حساسیت موضوع گفتگو، احتمال کاربرد سوء تعبیرات و کلاً عوامل بافتی تعیین می کنند. سوء تعبیر متضاد حسن تعبیر است و به طور کلی تابو است. سوء تعبیرات نیز به مانند حسن تعبیرات گاهاً از ترس و اشمئزاز و حتی از تحقیر و تنفر سرچشمه می گیرند. (آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۳۱). از دیگر تشابهات کاربردی حسن تعبیر و سوء تعبیر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- هر دو با سبک سخن در تعامل هستند و بالقوه می توانند عدم توازن سبکی[۶۲] بوجود بیاورند.
۲- کاربرد هر دو در گفتار تعمدی است؛ هر چند که از هر دوی این نوع عبارات می توان به صورت سهوی استفاده کرد. مثلاً بکارگیری زبان فنی[۶۳]، به صورت سهوی برای مخاطبین ناآشنا با آن ، سوء تعبیری قلمداد
می شود. البته این نوع زبان می تواند تعمداً هم بکار رود. الفاظ سوء تعبیری به خاطر ماهیت توهین آمیزشان جلب توجه می کنند ولی در مورد حسن تعبیراتی که سهوا بکار میروند این گونه توجه و برجستگی وجود ندارد. پس گوینده برای گفتگو پیرامون افراد و اشیایی که او را به خشم می آورند و مایه آزار او هستند و یا برای ابراز مخالفت و تحقیر آنان به سوء تعبیرات متوسل می شود. می توان استفاده سوء تعبیرانه از زبان را در انتقادهای احزاب سیاسی از رقبایشان، عقاید فمینیست ها پیرامون مردان و بیزاری مردان از رفتارهای زنانه جست. عبارات سوء تعبیری شامل دشنام، افترا، لقب دهی[۶۴] و هر گونه عبارت توهین آمیزی است که برای اهانت و مخالفت با دیگری به زبان می آید. به سخن فنی تر:
سوء تعبیر عبارتی است که در رابطه با مدلول، مخاطب یا هر دو معنای ضمنی منفی دارد.
(آلن و بریج، ۱۹۹۱: ۲۶)
پس هر گونه بکارگیری زبان خواه با استفاده دشواژه ها یا بدون آنها که در مخاطب حس اهانت پدید آورد و تداعی گر معانی ضمنی منفی باشد استفاده سوء تعبیرانه از زبان نام می گیرد. دشنام واژه هایی نیز که فرد صرفاً برای تخلیه خشم خود بکار می برد و مخاطب خاصی را منظور ندارد، همچنین در زمره این عبارات قرار
می گیرند.
با توجه به ملاحظات فوق، از آنجا که رفتار بی ادبانه، توهین آمیز به حساب می آید پس سوء تعبیری است. بار دیگر باید به این نکته اشاره کرد که تمایز میان زبان سوء تعبیری و غیر سوء تعبیری[۶۵] را بافت کاربردی تعیین
می کند. به عنوان مثال کاربرد واژه «انگل» در محیط ها و مباحث پزشکی غیر سوء تعبیری است، ولی اطلاق این واژه به فرد یا صحبت از آن در غالب وضعیت ها موهن و سوء تعبیری است:
۱- این طور که آزمایش نشون میده، انگل دارین. (معمولاً غیر سوء تعبیری)
۲- انگل داری مزاحم میشی؟ دیگه تماس نگیر. (غالباً سوء تعبیری)
با تشریح مفهوم سوء تعبیر، اکنون تقابل آن را با حسن تعبیر و عبارت صریح بررسی می کنیم. مطابق آلن و بریج(۳:۱۹۹۱):
حسن تعبیر، کاربرد عبارت خوشایند و غیر موهن بجای عبارتی است که ممکن است سبب توهین یا القاء کننده مفهومی ناپسند به شنونده باشد؛ عنصری باز دارنده که گوینده از آن به عنوان سپری حفاظتی در برابر خشم یا مخالفت نیروهای زمینی یا ماورایی استفاده می کند.
عبارت خنثی یا صریح نیز از نظر آنان:
به واژه ها و عبارات زبانی اطلاق می شود که الزاماً نه حسن تعبیر بوده و نه برخورنده و توهین آمیز (سوء تعبیری) باشند (آلن و بریج، الف ۲۰۰۶: ۳۲).
وجه مشترک حسن تعبیر و عبارت صریح در این است که هر دو از خود سانسوری آگاهانه یا ناآگاهانه فرد ناشی می شوند. این عبارات گوینده را از مضطرب شدن مصون داشته و همزمان وی را از معذب کردن و اهانت به شنونده یا شخص ثالث باز می دارند. این نوع تعریف از مفهوم حسن تعبیر و سوءتعبیر با عمل وجهه و رعایت نزاکت از سوی گوینده ملازم می شود. جدای از نقش ارتباطی واحدی که این دو عبارت ایفا می کنند، می توان به وجوه افتراق آن ها نیز اشاره داشت. آلن و بریج( الف ۲۰۰۶: ۳۴)تفاوت این دو را بصورت زیر بیان می کنند:
الف) یک عبارت صریح معمولاً نسبت به حسن تعبیر متناظرش رسمی تر و صریح تر است. (تحت الفظی تر).
ب) یک حسن تعبیر معمولاً نسبت به عبارت صریح متناظر خود عامیانه تر و مجازی تر است (غیر مستقیم تر و مبهم تر). .به عنوان مثال «ادرار » در قیاس با «شماره ۲» لفظی صریح محسوب میشود.و یا عبارت «فرزندان حاصل از ارتباط نامشروع« در قیاس با «یادگار پدر» که حسن تعبیری است،رسمی تر و صریح تر در نظر می آید.
آلن و بریج، مجموع عبارات حسن تعبیر، صریح و سوء تعبیری را عبارات نزاکتی[۶۶] نام نهاده اند. (همان منبع: ۳۴)
نحوه ارتباط دسته های سه گانه فوق را می توان در شکل۲-۱ ملاحظه کرد:

شکل ۲-۱٫ برگرفته از آلن و بریج( الف ۲۰۰۶: ۳۴)
عبارات نزاکتی از جهت تعاملی که با سبک برقرار می کنند مترادف های گونه ور[۶۷] نامیده می شوند. یعنی واژه هایی که با داشتن معنای دلالتی (تحت الفظی) یکسان دربافت های مختلف و ناهمسان بکار می روند، زیرا هر یک دارای معنای ضمنی مختلف هستند و به عنوان نشانگرهای سبکی[۶۸] عمل می کنند. (آلن و بریج، ب ۲۰۰۶: ۱۲). مثلا الفاظ «عرق سگی»،«مشروبات الکلی» و «آبکی جات» علی رغم اشاره به مفهومی یکسان دارای معانی ضمنی متفاوتی هستند.
داشتن معنای دلالتی یکسان بدین معناست که انکار مدلول یک واژه به معنای انکار مدلول تمامی مترادف های متغیر است، با این حال هیچ یک از این واژه ها را نمی توان به جای دیگری بکار برد مگر آنکه گوینده قصد تغییر سبک گفتگو را داشته باشد.
۲-۳-۴- ارزش نزاکتی[۶۹] عبارات و واژه های زبان
هیچ یک از عبارات و واژه ها را نمی توان به صورت فهرست وار و مشخص در دسته های سه گانه حسن تعبیر، صریح و سوء تعبیر گنجاند، حسن تعبیر و سوء تعبیر بودن ویژگی ذاتی واژه ها نیست و تنها نحوه کاربرد واژه ها در بافت است که تعیین کننده ارزش نزاکتی آنهاست. آنچه حسن تعبیر و سوء تعبیر یا صریح بودن یک واژه یا عبارت را معین می کند مجموعه ای از نگرش ها و قراردادهای اجتماعی است که ممکن است در میان فرد فرد اعضای جامعه متغیر و گوناگون باشد؛ از این رو رسیدن به قضاوتی واحد در مورد ارزش نزاکتی واژه ها در بین اعضای یک جامعه و حتی در بین اشخاص با زمینه فکری مشابه نیز ناممکن به نظر می رسد. (آلن و بریج،۱۹۹۱: ۲۳۱) آن چه برای یک فرد غیر قابل بیان، مستهجن و خلاف نزاکت به نظر می آید، ممکن است در نظر دیگری واژه ای معمول و غیر سوء تعبیری باشد. ویژگی های اجتماعی اشخاص نظیر سن، جنسیت، جایگاه اجتماعی، تحصیلات و غیره، نحوه واژه گزینی و اشاره به موضوعات ناپسند را در موقعیت های مختلف تعیین میکنند.بطور نمونه احتمال استفاده یک خانم تحصیل کرده از واژه سوءتعبیری «دیوث» در مقایسه با یک مرد بزهکار بسیار کمتر بنظر میرسد.
۲- ۳-۵- معیار نزاکت طبقه متوسط
گرچه آلن و بریج به این نکته اذعان دارند که ارزش نزاکتی واژه ها منوط به بافتی است که در آن تحقق
می یابند، ولی در عین حال معتقدند که رویکرد مردم عادی نسبت به واژه ها به این نحو نیست. به عنوان مثال دشواژه های تک هجایی فارغ از بافت کاربردی برای عموم مردم سوء تعبیر محسوب می شوند و یا به واژه ای چون «اندامهای تولید مثل» دیدی حسن تعبیر گونه دارند. مطابق نظر آنان، در این حالت آن چه که به نظر می رسد تعیین کننده تعبیر مردم از واژه ها باشد، معیار نزاکت طبقه متوسط است. (الف ۲۰۰۶: ۳۶). یعنی تعیین ارزش نزاکتی واژه ها بدون اشاره به بافت کاربردی آن ناشی از عمل معیار نزاکت طبقه متوسط است. مفهوم این معیار بدین صورت است که:
برای حفظ آداب نزاکت حین گفتگو با فردی از جنس مخالف، در شرایط رسمی و از محیط طبقه متوسط جامعه انتظار می رود که شخص بجای عبارات ناپسند از حسن تعبیرات یا عبارات صریح و خنثی استفاده کند. کاربرد عبارات ناپسند سوء تعبیری و در نتیجه رفتار غیر مودبانه تلقی می شود. (همان منبع: ۳۶)
عبارت «گفتگو با فردی از جنس مخالف» در تعریف فوق به معنای عدم کاربرد این معیار در میان اعضای یک جنس نیست بلکه تصریح این نکته است که تبادلات زبانی با جنس مخالف حاکی از متحمل ترین پیش فرض برای MCPC (معیار نزاکت طبقه متوسط) است. فرضاً مطابق این معیار عبارت «یه لحظه منو ببخشید» حسن تعبیر و پسندیده است و بر عبارت «جیش دارم» ارجحیت دارد زیرا عبارت دومی برای طرح در جمع ناپسندیده تلقی می شود. گفتنی است، فرهنگ های لغت از این معیار برای تعیین ارزش نزاکتی واژه ها بهره می برند. به نظر
می رسد که تعیین ارزش نزاکتی واژه ها با بکارگیری معیار نزاکت طبقه متوسط تنها موقوف به عباراتی است که برجستگی و شفافیت معنایی دارند وگرنه در مورد واژه های دارای ابهام معنایی، این معیار بدرستی عمل
نمی کند. دشواژه های تک هجایی و حسن تعبیراتی که در اثر فرایند واژگانی شدن ابهام خود را از دست داده و برجستگی تا بویی پیدا کرده اند را می توان بی نیاز به بافت کاربردی، بر مبنای این معیار ارزشگذاری نزاکتی نمود. حال معیار فوق این سوال را بوجود می آورد که طبقه متوسط چیست و چگونه تعیین می شود؟ به عقیده آلن و بریج(همان منبع:۳۵):
این مفهوم دو طبقه را از جرگه خود خارج می سازد: از یکسو قشر مرفه و متنفذ جامعه را که عرف رایج و پذیرفته شده از سوی قاطبه مردم را نادیده می گیرد و از سوی دیگر قشر فقیر، بی سواد و محروم جامعه که به دلیل ناآگاهی و یا عدم استطاعت مالی قادر به درک حسن و قبح قوانین متعارف اجتماعی نیستند.
این معیار به اهانت علیه قواعد خوش رفتاری و گفتار پسندیده حساس است، یعنی آن دسته از رفتارها و کلامی که نقض قواعد نزاکت محسوب شده و برخلاف هنجارهای اجتماعی عمل می کنند. بنابراین رفتاری که به این معیار اهانت کند، رفتار مستهجن و زبانی که این معیار را نادیده بگیرد زبان مستهجن[۷۰] به شمار می آید(همان منبع: ۳۷). افراد بزهکار و عوام بر این اساس و به سبب نادیده گرفتن این معیار و چهارچوب های آن از زبانی مستهجن برخوردارند. آداب نزاکت ایجاب می کند که فرد به هنگام خطاب دیگران، این معیار را به صورت خودکار مفروض بدارد. باید توجه داشت زمانی که حسن تعبیرات برای احترام یا پرهیز از مواجهه با ارواح، خدایان و یا سایر موجودات متافیزیکی بکار می روند معیار نزاکت طبقه متوسط به کار نمی آید (همان منبع: ۳۸). .برای فهم بهتر نحوه دسته بندی عبارات نزاکتی بر حسب معیار نزاکت طبقه متوسط می توان به بحث کالپپر[۷۱](۱۹۹۶) پیرامون بی نزاکتی ذاتی برخی کنش های زبانی استناد نمود. وی عنوان میکند که مفهوم بی نزاکتی ذاتی فارغ از بافت تنها در مورد تعداد قلیلی از کنش ها مصداق دارد،آنهم کنش هایی که نشان میدهند فرد در حال انجام یک فعالیت ضد اجتماعی است، نظیر انگشت کردن در بینی که ذاتا غیر مودبانه است. وی به اظهارات لیچ(۱۹۸۳) در مورد نزاکت نسبی[۷۲] و نزاکت مطلق[۷۳] برخی کنش ها استناد می کند. .به عقیده لیچ نزاکت نسبی به نزاکت کنش در یک بافت معین دلالت میکند، در حالی که نزاکت مطلق به نزاکت کنش هایی اشاره دارد که مستقل از بافت هستند.بنابر استدلال لیچ برخی از کنش ها مانند آروغ زدن ذاتا غیر مودبانه وکنش هایی مانند پیشنهاد دادن ذاتا مودبانه محسوب می شوند. .به همین صورت براون و لوینسون (۱۹۸۷: ۶۶-۶۵) در چهار چوب یک الگوی نزاکتی وجهه محور عنوان می کنند که کنش هایی نظیر بکارگیری الفاظ توهین آمیز و تابو به صورت ذاتی و فارغ از بافت کاربردی وجهه مثبت شنونده را تهدید می کنند. حال چگونه می توان استدلالهای فوق در مورد
بی نزاکتی ذاتی بعضی از کنش های زبانی را به معیار نزاکت طبقه متوسط پیوند داد؟ برای پاسخ به این سوال باید تعامل سه بافت تاریخی،فرهنگی و موقعیتی را در تعیین مقبولیت و ممنوعیت الفاظ و عبارات زبانی در نظر گرفت. این سه بافت را می توان دوایر متحد المرکزی در نظر گرفت که بافت تاریخی دایره بیرونی،بافت موقعیتی در مرکز و بافت فرهنگی دایره ما بین این دو را تشکیل میدهد. در سراسر تاریخ یک فرهنگ مرز بین مقبولیت و ممنوعیت واژه ها متغیر و بی ثبات است. عبارات یا مفاهیمی که در یک مقطع زمانی پذیرفته شده و مطابق با هنجارها تلقی شوند در دوره دیگر ممکن است تابو تلقی شوند. بنابر این اهمیت بافت تاریخی، تعیین مکان تابوها به عنوان مقبول یا ممنوع در گذر زمان است. با تغییر در نگرش مردم هنجارهای فرهنگی نیز در گذر زمان دستخوش دگرگونی می شوند. بافت تاریخی عاملی است که چرخه عبارات نزاکتی را پدید می آورد. این بافت حوزه های تابو و یا میزان تابوی یک حوزه یا مفهوم را دگرگون می کند. اما در یک دوره زمانی معین بافت فرهنگی تعیین کننده مکان مدلول تابو در پیوستار مقبول- ممنوع است و بافت موقعیتی نیز میزان مقبولیت یا ممنوعیت کاربرد یک صورت زبانی را در یک بافت معین تعیین می کند. معیار نزاکت طبقه متوسط تنها بافت فرهنگی را برای تعیین ارزش نزاکتی واژه ها در نظر می گیرد و بافت موقعیتی را علی رغم اهمیت غیر قابل انکار آن نادیده می گیرد. باید توجه داشت که تمامی بکارگیرندگان زبان از نوع و میزان تابوهای موجود در فرهنگ و زبان خود در یک مقطع زمانی معین اطلاع کامل دارند. یقینا هیچ فردی(از هر گروه یا طبقه اجتماعی) نسبت به تابو بودن دشواژه های تک هجایی تردیدی ندارد ولی با این حال برای مقاصد مختلف ارتباطی از این الفاظ استفاده می کند. این امر نشان میدهد که تابوی واژه حتی زمانی که برای شوخی و بیان صمیمیت بکار می رود از میان نمی رود بلکه تنها تابو غیر عملیاتی و یا به عبارت بهتر نادیده گرفته می شود.
نگرش عام نسبت به واژه ها را بنابر این می توان ناشی از اطلاع فرد از بافت فرهنگی دانست. طبقه بزهکار و فرودست جامعه نیز که از دشواژه ها به کرات استفاده می کنند، خود در مواجهه با صحنه ای که دیگران در ملا عام از الفاظ تابو استفاده می کنند احساس شرم می کنند و بکار گیرندگان آنهارا بی نزاکت تلقی می کنند. بنابر این معیار نزاکت طبقه متوسط و داشتن نگرش عام نسبت به واژه ها تعارضی با وابستگی بافتی آنها و تعبیر معنایشان ندارد. آنچه که باید همواره مد نظر داشت این است که تنها واژه های که از شفافیت معنایی برخوردارند (یعنی آنقدر معنای ضمنی مثبت یا
منفی دارند که تعیین ارزش نزاکتی شان فارغ از بافت امکان پذیر است) را می توان با این معیار دسته بندی نزاکتی نمود.بر مبنای این معیار،واژه kun ⁄ ⁄ برای هر فارسی زبان واژه ای توهین آمیز است ولی لفظی مانند «دیفرانسیل» تنها در یک بافت موقعیتی معین می تواند تعبیری مشخص داشته باشد و رمز گشایی شود،مخصوصا عبارات استعاری نو و عبارات مجازی که به تازگی وضع شده و دارای ابهام هستند.همه کاربران زبان نسبت به دشواژه بودن الفاظی که بکار میگیرند واقف هستند. این امر همانطور که گفتیم از بافت فرهنگی جامعه نشئت میگیرد. با استناد به استدلالهای کالپپر(۱۹۹۶) و براون و لوینسون(۱۹۸۷) می توان عنوان کرد که تنها الفاظ قلیلی مانند دشواژه های تک هجایی و برخی از واژه های دارای معنای ضمنی بسیار مثبت ذاتا سوءتعبیری یا حسن تعبیری هستند. قدرت مانور در مرزهای مقبولیت و ممنوعیت زبانی بدون آگاهی از نحوه تعامل بافت های سه گانه امکان پذیر نیست. لذا بکارگیری حسن تعبیرات یعنی نحوه گفتگو درباره ممنوعیات به نحوی که تعارضی با
هنجار های پذیرفته نداشته باشد.
۲-۳-۶- سوء تعبیرات حسن تعبیر گونه[۷۴] و حسن تعبیرات سوء تعبیر گونه[۷۵]
آلن و بریج با متعامل دانستن نزاکت، بی نزاکتی و عبارات سه گانه حسن تعبیر، صریح و سوءتعبیر، ادب را برحسب عدم اهانت پنداری[۷۶] تعریف می کنند و عبارات صریح و حسن تعبیر را نیز به همین طریق توصیف
می نمایند. در این توصیف بین نزاکت، عبارات صریح و حسن تعبیرات از یک سو و بی نزاکتی و سوء تعبیرات از سوی دیگر پیوستگی و با هم آیی وجود دارد. تشخیص تعلق واژه ها به هر یک از دسته ها آنچنان که پیشتر نیز اشاره شد کاملاً به بافت، زمان و مکان بستگی دارد و همه عبارات زبانی ضرورتاً از لحاظ ارزش نزاکتی متغیر و منعطف هستند. این عدم قطعیت در مورد سوء تعبیرات حسن تعبیر گونه و حسن تعبیرات سوء تعبیر گونه حتی پیچیده تر نیز می شود. این عبارات با مقاصدی که در ورای آن ها نهفته است در تضاد هستند؛ به عبارت فنی تر، صورت واژه ها[۷۷]، بامدلول و جنبه غیر لفظی[۷۸] عبارت در تضاد هستند.
منظور از جنبه غیر لفظی (عملی است که گوینده با گفتن آن عبارت انجام می دهد). با تغییر الگوی دشواژه ها یا الفاظ سوء تعبیری، گوینده صورت واژه ها را غیر موهن می سازد و نیت سوء تعبیری خود را به صورت حسن تعبیری نشان می دهد. مثلاً زمانی که شخص در خود نیازی درونی برای دشنام دادن حس کند اما همزمان نخواهد که تماماً ویکسر رفتارش زننده و ناپسند جلوه کند. جامعه این دوگانگی را به رسمیت می شناسد و سوء تعبیرات حسن تعبیر گونه را به عنوان مفر فراروی گوینده می گذارد. یک سوء تعبیر حسن تعبیر گونه در قیاس با یک واژه کاملاً سوء تعبیری احتمال از دست دادن وجهه یا اهانت به مخاطب را به نسبت کاهش می دهد، هر چند که همیشه در انجام این امر موفق عمل نمی کند. به عنوان مثال پاره گفت زیر تلاش گوینده را برای دشنام دهی در عین حفظ نسبی وجهه اش را نشان می دهد:
۱- (با عصبانیت) بهش گفتم آخه فلان فلان شده تو رو چه به این کارا؟!
۲- الف) (دشنام می دهد) ……………..!
ب) همون چیز بیشتر برازنده شماست!
۳) از بس رادیو گوش دادم قوز فیش شدم! (تغییر الگوی واجی واژه در عوض/gu:z pi:ch/)
۴) لطف کن میای اینجا اۥس گل بازی درنیار.
بالعکس عباراتی وجود دارند که در صورت ظاهر سوء تعبیری هستند، در حالی که جنبه غیر لفظی شان حسن تعبیری است و در مخاطب معمولاً ایجاد حس اهانت و ربخش نمی کنند. برای نمونه واژه های سوء تعبیری که به عنوان مزاح و یا نشان دادن صمیمیت بکار می روند. مثال:
۱- الف) مرتیکه الاغ بلند شو بیا دلم برات تنگ شده
ب) این هفته مرخصی می گیرم میام.
۲- الف) عزیزم بجای زرت و پرت کردن بشین کارتو انجام بده
ب) چیزیش نمونده داره تموم میشه
۲-۳-۷- صحت سیاسی[۷۹]
«تابوهای زبانی محصول قراردادهای اجتماعی هستند و با منع اشاره صریح و مستقیم به اموری که خطر، اضطراب و توهین را در بر دارند به نوعی در خدمت منافع انسانی هستند. برای حفظ ارتباطات مسالمت آمیز فرد باید این نکته را در نظر داشته باشد که مخاطبان کلامش دارای نگرش های متعارض و غیر همسو با وی هستند و چه بسا در میان آنان، افرادی باشند که محروم، سرکوب شده و یا کلاً متفاوت با سایرین هستند. در یک جامعه متکثر توجه به اثرات وجهه برای حفظ ارتباط، اساسی و حیاتی است. صحت سیاسی گونه ای از زبان را ترویج می دهد که فارغ از هر تعصب و تبعیضی است به گونه ای که مروجین آن بر این باورند که زبان غیر تبعیض آمیز، گروه های اقلیت را صحیح، دقیق و از موضعی مطلع توصیف می کنند؛ به اعتقاد آن ها، صحت سیاسی گروه ها را با الفاظی که آن ها می پسندند خطاب می کند. مثلاً بجای عبارت «قربانیان ایدز» از عبارت «افرادی که با ایدز زندگی
می کنند» استفاده می کنند و می پندارند که عبارت اخیر بر ادامه بقا و زندگی تاکید دارد و انفعال و یاسی را که الفاظ «بیمار» و «قربانی» با خود دارند را کم اهمیت جلوه می دهد. علاوه بر این طرفداران صحت سیاسی، بر نقش این الفاظ به عنوان صورتی از یک عمل عام[۸۰] تاکید می کنند. صحت سیاسی در صدد است تا ویژگی های مرتبط با سن، جنسیت، نژاد و مذهب را که برای خود انگاره عمومی افراد حائز اهمیت هستند محترم بشمارد. این گونه از زبان راهکارهایی را برای گفتگو پیرامون اشخاص محروم از مزایای اجتماعی و در اقلیت را فراروی کاربران زبان می نهد. افرادی که ممکن است با شنیدن کلام ما نسبت به انگیزه هایمان شک کنند و نسبت به آنچه می گوییم حساسیت نشان دهند. همین حساسیت باعث می شود در گفتار ما تحقیر و بی احترامی بیابند؛ آن هم زمانی که قصدی برای این کار در میان نبوده است. به این مطالب اشاره کردیم که وضع حسن تعبیرات برای افرادی که از لحاظ جسمی با ما متفاوت هستند کاری بسیار مشکل است دلیل آن نیز صرفاً متفاوت بودن و به نوعی محروم بودن آنان است که علی رغم استفاده از حسن تعبیرات به هر حال تفاوت را حس می کنند. با توجه به توضیحات قبل صحت سیاسی را می توان تمهیداتی زبانی با ماهیت سیاسی دانست که آگاهانه برای تسهیل مشکلات عرصه روابط بینا فردی طراحی شده اند. این الفاظ در پی انعکاس و تثبیت تغییرات اجتماعی هستند. با اینکه انسان ها معمولاً از تغییر عادات زبانی خود بیزارند و آن را تحریف تفکرشان می دانند، اما صحت سیاسی توانسته در ترغیب مردم به ایجاد تغییر در رفتار زبانی شان و تغییر معنای ضمنی واژه ها موفق عمل کند. با این اوصاف صحت سیاسی بر مجموعه ای از رفتارهای زبان دلالت دارد که حاوی هیچ نوع ناسزا، تمسخر یا انتقاد تلویحی نیستند». (آلن و بریج، الف ۲۰۰۶: ۹۰) بسیاری از این تغییرات نگرشی در اجتماع و نتیجتاً در رفتار زبانی اشخاص در جامعه ایران مثمر ثمر بوده، به طور نمونه، با تغییر نگرش نسبت به معتادین از «مجرم» به«بیمار» در
سال های اخیر، مجموعه الفاظ مرتبط با این حوزه و حتی نحوه برخورد افراد جامعه با این قشر تغییر یافت (یا به عبارتی تصحیح شد). این خط مشی جدید دولت میل به بازگشت به اجتماع را در میان بسیاری زنده کرد و آن ها در عوض «ترک اعتیاد» (به عنوان لفظی سوء تعبیری) راه «درمان» را در پیش گرفتند. این تغییرات سبب شد که با نگرشی نو «ایام بیماری» و «دوران نقاهت» را پشت سر بگذارند و اکنون «تولد معنوی» خود را جشن بگیرند. اشاره سوء تعبیرانه به ویژگیهایی از فرد که با سن، جنس، نژاد یا وضعیت جسمی او مرتبط باشد سبب اهانت به وجهه مثبت مخاطب می شود و این کار از طریق تحقیر و برجسته کردن یکی از ویژگی های مذکور صورت می گیرد. معمولاً در تمامی جوامع لفظی تحقیر آمیز برای خطاب قرار دادن بعضی از قومیت ها وجود دارد. در کشور ما نیز نام برخی قومیت هابه لفظی سوء تعبیری تبدیل شده و حتی گاهاً برای دشنام دادن نیز مورد استفاده قرار

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:39:00 ب.ظ ]