اگر اسطوره را چون رمان یا مقاله ی روزنامه بخوانیم، یعنی سطر به سطر و از چپ به راست، از فهمش عاجز خواهیم بود. زیرا باید اسطوره را چون کلیتی دریافت و توجه داشت که معنایش در توالی و تسلسل حوادث نیست، بلکه اگر بتوان گفت، در مجموعه ای از حوادث است حتی اگر این حوادث (پشت هم نیایند، بلکه) در زمان ها و جاهای مختلف داستان، ذکر شوند. بنابراین لازم است اسطوره را اندکی به سان یک قطعه موسیقی که ارکستر می نوازد خواند." [۳۹]
تصور کنید هنرمند خلاقی که اساطیری زیبا مثل اسطوره ی میترا را آفریده، چقدر ذهن زیبا و شکوفایی باید داشته باشد، میترا با آن چهره ی آسمانی، با آن گردونه یا ارابه ی زرین و بسیار عظیم که در آسمانها به حرکت درمی آید و اسبان بالدار، گردونه را می کشند. میترا، ایزد مقدس، ایزد پیمان و ایزد مهر است که بعدها با خورشید یکی می شود. خورشید در اصل، چشم اوست. او ایزد جنگ و دلاوری و سلحشوری است. زورگویان و ستمگران را شکست می دهد و خرد می کند. می خوام بگویم این روایت زیبا، توسط هنرمند چیره دستی که به احتمال زیاد، جزو مجموعه ی نویسندگان و سرایندگان یشت ها بوده، آفریده شده است. تردیدی نیست که هر بخش از اسطوره های زیبای یشت ها، مثل آبان یشت، مهر یشت، تیشتر یشت، هوم یشت و … را یکی از نویسندگان و سرایندگان بی نام و نشان یشت ها خلق کرده است. آنان، اسطوره پردازانی خلاق بوده اند و محتملاً پایگاه مغ داشته اند و هر کسی به راحتی به پایگاه آنان دست نمی یافت. مغان غیر ازبعد دینی، به گونه ای در شمار نخبگان بوده اند که گاه در قلمرو و سرایش اشعار دینی اسطوره ای، شاهکارهایی از خود به جا گذارده اند.
یشت ها از قدیمیترین آثار زرتشتی است. هر چند نگارش آن مربوط به تاریخی پس از سرایش گاهان است، اما مضامین آن به ایزدان و فرشتگان پیش از زرتشت مربوط می شود. این اثر شکوهمند ، بی تردید سرایندگانی داشته ، اما این سرایندگان و هنرمندان نیازی نداشتند که نامشان را جاودانه کنند، چون خود را وقف آثار خود کردند و به نوعی در آثار هنری ذوب شدند.
و یا در منظومه های حماسی ایرانی که در “نوع شناسی” ادبی، به اثر منظوم اطلاق می شود که ماهیت رزمی دارد و رشادت و شجاعت و دلاوری و جنگاوری را تهییج می کند. منظومه هایی با درونمایه اسطوره ای اند که سرنوشت بشریت را در بعد حماسی آن از ابتدا شرح داده و شرح دلاوری های فرزندان هر زاد و بوم را بین داشته است و آیینه ی تمام نمای فرهنگ ایرانی، زندگی، باورها، آیین، مبارزات و درگیری های بین خیر و شر و سپیدی و سیاهی بین انسانهای دیوصفت و خوبان است. درباره رفتار و کردار پهلوانان و رویدادهای قهرمانی و افتخارآمیز در حیات باستانی ملت ایران می باشد.[۴۰]
اصولاً همه ی حماسه های اولیه، یعنی حماسه های باستانی بشر، در هر کجای دنیا صبغه ای اساطیری دارند. از حماسه ی باستانی ایلیاد و ادیسه گرفته تا حماسه ی هادینگوس، حماسه ی بیوولف و حتی حماسه های متأخر، مثل شاهنامه و گرشاسپ نامه، همه یک بخش اسطوره ای دارند. پس اسطوره ها، پا به پای شعر، موسیقی، نمایش و دیگر هنرها، در اعصار باستان، نقشی حیاتی در زندگی بشر اولیه ایفا می کردند و به همین سبب، با اسطوره، فرهنگ و مذهب پیوند می خورد و این پیوند، سطحی نبود.
پیشینه تحقیق
اسطوره در موسیقی
حضور اسطوره در موسیقی، به قدمت تاریخ است زیرا دست کم درلفظ و واژه، موسیقی با اسطوره آغاز می شود و به همین دلیل تبارشناسی لفظی آن، هم به رمزگشایی ماهیت موسیقی کمک می رساند و هم در این جهان اسطوره گرا ما را به شناخت اسطوره هایی نزدیک می کند که به یک عبارت بنیان جهان و جهان نگری انسان غربی و شرقی اند.
در پیوند اسطوره و موسیقی باید گفت که اصلاً ریشه ی واژه ی موسیقی یا موزیک (music) از موز (Muse) است، نام ایزدان نه گانه ی موسیقی در اساطیر یونان. موزها ایزدان نوا گرند. این خود نشان می دهد که موسیقی در عصر اسطوره، نقش بنیادی داشته است. اسطوره هایی درباره ی هرمس و آپولن هست که کشف یا چگونگی پیدایش ابزار موسیقی را توجیه می کنند. هرمس و آپولن، مبدع چنگ و بربطند. همچنین می توان از موسیقی مذهبی سخن گفت. موسیقی، ارتباطی تنگاتنگ با آیین های مذهبی داشته است. موسیقی کلیسایی، نقش مهمی در آفریدن اپراهای مذهبی ایفا کرده است. هر اپرایی، بیانگر یک روایت است، گاه این روایات، اسطوره ای اند. اپرای معروف واگنر، بیانگر اسطوره ی زیگفرید و رویین تنی اوست. اسطوره های موسیقیایی که در اپراها به شکل خیلی قوی خود را نشان داده اند، جزو شاهکارهای موسیقی جهان به شمار می روند.
رقصهای آیینی نیز جلوه ای از پیوند اسطوره و موسیقی نمایشی هستند. رقصهای آیینی – مذهبی، هنوز در میان سرخپوستان، در میان بومیان آفریقایی و هندی مرسوم است. رقصهای آیینی و سنتی در معابد هندی، گاه شرط اصلی مراسم مذهبی است. یکی از مبانی هنر نمایشی، رقص است که آمیزه ای از موسیقی، حرکت و تصویر است. در موسیقی مذهبی خودمان هم، می توان موسیقی تعزیه یا موسیقی مذهبی ویژه ی جشنها و سوگواری ها را یادآور شد که در دوره هایی – به خصوص در دوره ی صفوی – کارکرد مهم اجتماعی داشته است.
در فرهنگ های اولیه و قدیمی جوهر همه اشیاء و طبیعت در اصل جوهری صوتی بوده است. در اساطیر، صدای ساحر خواننده انعکاسی است از آسمان و او قادر بوده با این صدا با خدایان و طبیعت ارتباط برقرار کند. در این فرهنگ ها خلقت همواره با عنصری صوتی همراه است. با پیشرفت تمدن، موسیقی جوهر نظام کیهانی و خلقت گردید و نقش عنصر متعادل کننده بین زمین و آسمان را پیدا کرد.[۴۱]
تأمل بر واژه موز که ناگزیر به کشف جایگاه میوزها در اسطوره های یونانی و تأثیر آن بر فرهنگ غربی می انجامد، ما را در شناخت بهتر اساطیر در موسیقی کمک خواهد رساند. موزها فرزندان زئوس و منه موزین (Menemozine) بودند.
منه موزین خود فرزند گایا و اورانوس بود و در بینش اسطوره ای رب النوع حافظه و ذکر منسوب می شد. از دیدگاه “هزیود” منه موزین به انسان، حافظه عطا کرد در حالی که دخترانش (موزها) به انسان فراموشی و رنج بخشیدند.
از دیدگاه هومر تمامی این الهه ها، الهه های هنرند و وظیفه آنها خنیاگری، سرودخوانی، داستان سرایی و افسانه پردازی برای سرگرم کردن خدایان است.
روایت های اسطوره ای بیانگر آنند که چون آپولون در دربار خدایان آغاز به نواختن چنگ می کرد و موزها به هنرنمایی می پرداختند تمامی عالم را مستی و فراموشی فرا می گرفت. بنابراین اسطوره های یونانی در موسیقی از یکسو آپولون و از دیگر سو موزها (بعنوان خدایان موسیقی و شعر) بودند.
در این میان با بزرگترین نامی که عام موسیقی به خود دیده است (فیثاغورث) مواجه می شویم و زندگی او را در هاله ای از حضور این اسطوره ها و تأثیر مستقیم آنان بر دانش موسیقایی او می بینیم.
فیثاغورث (متولد ۵۶۹ ق . م) این فیلسوف نام آور جزیره ساموس بر روی ران پای خود علامتی طلایی داشت که از دیدگاه مریدانش پیوند او با آپولون را اثبات و او را تا حد مقام فرزندی آپولون ارتقا می داد. شاید عشق بی اندازه فیثاغورث به چنگ از همین ارادت شخصی او به آپولون (که او راهنمای خود می دانست) حاصل شده باشد (و به همان اندازه نفرتش از فلوت به دلیل شهرت انگیزی اش) [۴۲]
افلاطون در رساله “فدروس” در شرح قصه جیرجیرک ها بار دیگر از موزها سخن می گوید: “کسی که مثل تو دوستدار موسیقی است باید داستان جیرجیرک ها را شنیده باشد. می گویند این جانوران در روزگار دیرین حتی پیش از روزگار موزها، آدمی بودند. وقتی موزها آمدند و موسیقی و نغمه سازی پدیدار شد اینان چنان از شعف دچار بی خودی شدند که پیوسته به خنیاگری پرداختند و خوردن و آشامیدن را از یاد بردند چندان که از گرسنگی جان دادند. اینک دوباره در قالب جیرجیرکها به جهان برگشته اند.
حضور این چنینی آپولون و موزها به عنوان الهه ها و اسطوره های دانش و هنر در متون حکمی و فلسفی یونانی، دست کم بیانگر حضور موثر این اسطوره ها در حافظه عام ملل یونانی و حتی فراتر از آن در عرف خاص حکمای یونانی است. بدین ترتیب موسیقی در لفظ و معنا پیوندی ناگسستنی با اسطوره دارد. همچنان که ذکر شد فیثاغورث به عنوان بنیانگذار موسیقی یونانی در این بنیانگذاری، منابع و مراجعی چون دیدگاه های اسطوره ای بابلیان و یونانیان و نیز همنشینی خدایان آسمانی با سیارات و ستارگان دارد و این خود بارزترین دلیل بر وجود ارتباط گسترده اسطوره و موسیقی است.
فیثاغورت معتقد است ذات ستاره خدایان عدد بود (بابلی ها عددی مشخص به هر ستاره و سیاره نسبت می دادند) و عدد اساس موسیقی هم بود، پس سیارات و ستاره ها بایست به نحوی موسیقایی می
بودند. شاعران هومری تا حدودی این نظریه را پیش بینی کرده بودند چون در سرودهای هومری در ستایش هرمس، سیارات به عنوان نوعی همسرایان آواهای الهی مخاطب قرار گرفته اند و در اشعار ستایش از هرمس چنگ هفت زهی مطرح شده است.
اندیشه های فیثاغورث در موسیقی جهان اسلام نیز رسوخ کرد. در رساله اخوان الصفا طبق قول اخوان معتقدند فیثاغورث اولین کسی بود که ما را از علم موسیقی و اسرار آن آگاه ساخت. از دیدگاه اخوان پاکی قلب و صفای جوهر نفس فیثاغورث، سبب شد او بتواند نغمات افلاک و آسمان ها را شنوده و با سعی فطری خود، اصول موسیقی و نغمات را تدوین کند. همچنین معتقدند علت استفاده از این نغمات و موسیقی ها در معابد و هیاکل (معابد در زبان عبری) دقیقاً همین بازتاب و انعکاس آسمانی و افلاکی آنهاست. [۴۳]
موسیقی ایرانی ریشه در افسانه و اسطوره های قدیم داشته است. این نکته که بعضی از موضوعات موسیقی شناسی ایرانی را دانسته یا نادانسته به افسانه ها و اسطوره ها نسبت می دهند، خود بیانگر قدمت و از سوی دیگر کمبود مطالعات تاریخی ما بر پدیده فرهنگ موسیقی خود است. به طور مثال پیدایش سازها
را در بسیاری از فرهنگ ها، از جمله یونان و ایران و هند و چین یا به “خدایان اساطیری” یا موجودات فرا تاریخی نسبت می دهند. در بسیاری از رساله های موسیقی ایران پیدایش خود “موسیقی” را هم به حضرت موسی نسبت می دهند و می گویند که لفظ موسیقی از دو بخش “موسی” و “قی” درست شده است که این ها خود افسانه هستند و در تاریخ اقوام ایرانی کمتر بدان پرداخته شده است.[۴۴]
در مبحث موسیقی آئینی، اسطوره ای در مناطق و نواحی ایران به شاخه ی موسیقی سوگ به ویژه سوگهایی برمی خوریم که در تمامی مناطق زاگرس در بین اقوام کرد و لر رواج دارد . وای کردن، موی کندن، و روی خراشیدن و بر سینه چنگ زدن و بر سر زدن از سوی مردان و زنان است که هماره با آوازهای ویژه و نالشهای متفاوت به طور جمعی به اجرا درمی آید. با رجوعی بسیار ساده به مدارک و اسناد بازمانده از تاریخ فرهنگی پیش از اسلام در می یابیم که وای در اساطیر تفکر زروانی نقش پر اهمیتی داشته است.
در عهد ساسانی ، “وای” ، ایزد جنگ و جنگاوران به شمار می آمده و از وی با عنوان ایزد ارتشتاران یاد شده است. از آنجا که در سروده های ریگ و دا نیز سرود کاملی مربوط به وای را مشاهده می کنیم، پس وای قدمت دیرینه خود را می یابد.
امروزه در آیین وای در مناطق زاگرس و اقوامی که در آنجا می زیند، در می یابیم که چرا آواها و نواهایی که می شنویم دل و گوشمان را آزار نمی دهند بلکه جذبمان می کنند و هنگامی که با حرکات توأم می شوند چقدر دیدنی می شوند.
کشاورزان منطقه به عنوان مثال شهرستان ابرکوه به هنگام فرا رسیدن فصل خرمن، جهت وزیدن باد انجام می داده ا ند و از موافق جهت باد دادن محصولات غله ای ، آیین نیایش باد را تحت عنوان “حیدر باد” خداوند درخواست می کرده اند که جهت بهتر حاصل گرفتن از زمین و کشت، بادهای موافق بفرستد.این آیین بدین گونه اجرا می شده که یک نفر تک خوان به عنوان آیین خوان، متن نیایشی را اجرا می کرده و جمع کشاورز حاضر در آیین نیاز خوانی را به صورت گروهی پاسخ می داده اند.
هنگامی که در روند اساطیر ایران کنکاش کنیم درمی یابیم که یک توارث فرهنگی از یک آیین نیک به آئینی بس نیکوتر؛ دین جدید (اسلام) صورت پذیرفته و این نشان دهنده ی آن است که آیین های برتر با درون مایه های سجایای برین همواره در طول تاریخ ادامه داشته اند و فقط به لحاظ ساختاری تغییرات نوین مبتنی بر اندیشه های نو در آن صورت گرفته است به گونه ای که می توان در دل آیینها ریشه های اساطیر و تاریخ معنوی یافت.
به طور مثال در پایه ی آیین های موسیقایی درمانی چون زارنجی، زار، نوبان، گوات، پری خوانی که از منطقه ی دشت ترکمن تا حدود اهواز را دربر می گیرد، این باد است که در گونه های مختلف بر
انسان چیره می شود و او را از حریم نیکی و روشنایی به ورطه ی بدی و ترس و تاریکی می کشاند. به همین سبب بادها، هم دارای گونه اند و هم دارای زیرشاخه های گونه گون که برای هر کدام از آنها شخصیت و تعریف مذهبی و باورشناختی دارند. چونان باد سیّد ، باد بحری، باد جنگلی، باد حبشی، باد کافر، باد مسلمان … [۴۵]
در این بخش از پایان نامه نیز گفتگویی با برخی از اساتید صاحب نظر از در حوزه ادبیات و موسیقی انجام داده ام که در جهت رسیدن به پاسخ سوال این پرسشنامه در اهمیت اسطوره در موسیقی ایرانی به این تحقیق کمک فراوانی نموده است.
گفتگو با هومان اسعدی
بررسی نقش اسطوره در موسیقی با توجه به ریشه شناسی کلمات
در ارتباط با اسطوره و موسیقی باید گفت ریشه های آن را باید در مردم شناسی جستجو کنید که داستانها و روایاتی در خصوص اسطوره و موسیقی نیز در برخی از مطالعات مردم شناسی وجود دارد. جنبه مردم شناسی دارد.
در آثار مردم شناسان و ساختارگرایان، مطالبی در خصوص اسطوره و موسیقی یافت می شود. کلود لوی استوس چیزهایی در مورد موسیقی و اسطوره گفته است.
در واقع باید این پایان نامه را به سه بخش تقسیم کرد:
تعریف اسطوره
تاثیرات اسطوره بر فرهنگ و هنر این مرز و بوم و بر موسیقی
نقش اسطوره در موسیقی ایرانی
اما نقش اسطوره بر موسیقی چندان ملموس نبوده و مستقیم قابل بررسی نیست. در واقع در روند ملودی و محتوا به این سادگی ها نمی توان ردی از اسطوره در موسیقی دید.
در توضیح این مطلب باید گفت که به طور مثال، برخی از المان ها در موسیقی، از گذشته تا امروز تفاوت زیادی را شاهد بوده اند مانند “زنگوله” که قبلا ً یک “مد” بوده ولی در حال حاضر یک “ریتم” است.
برای اینکه در پاسخ به پرسش نقش و تاثیر اسطوره بر موسیقی ، بتوانیم یک جمله و نظر علمی و درست داشته باشیم شاید بهتر باشد که ازجنبه محتوا به قضیه نگاه نکنیم و سعی کنیم این موضوع را از لحاظ ریشه شناسی و کلمه بررسی کنیم.
در واقع تنها چیزی که دراینجا بطور مشخص به ما کمک می کند که پاسخی برای سوال این پایان نامه بیابیم، همان بررسی معنی ظاهری کلمه است چرا که محتوا به سادگی قابل دستیابی و بررسی نیست و یک بحث بسیار فنی و پیچیده دارد که با توجه به اینکه ما از این محتواها اطلاعات چندانی در دست نداریم، کار پژوهش، سخت می شود.
در خصوص محتوا، افرادی مانند عبدالقادر و صفی الدین مطالبی را گفته اند و کارهایی انجام داده اند اما پس از آنها، این محتواها خیلی روشن نیست. در حال حاضر که نمی توان ، یک مرتبه امروز را با ۷۰۰ سال پیش مقایسه کرد چرا که در این بین و قبل و بعد از این دو زمان هم قطعاً اتفاقاتی افتاده که مهم و تاثیرگذار بوده و ما از آنها بی خبریم.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 05:02:00 ق.ظ ]