” دانشجویانی که به دنبال موفقیت هستند بایستی یک سری آموزش پایه داشته باشد. آموزش پایه یعنی درست اندیشیدن، توانایی تحلیل، توانایی نوشتن، توانایی درک کردن، داشتن ذهن منطقی و شفاف. این مولفه ها به درستی شکل نگرفته و مختص این حوزه نیست، بلکه در خصوص تمام رشته های علوم اجتماعی صادق است. رشته هایی مانند فنی نیز همین مشکل را دارند، اما آنها فرمول و غیره یاد می­آموزند و شاید خیلی نیاز به این مولفه­ها (توانایی نوشتن، تحلیل، درک، جزمی نبودن و…) را حس نکنند. دانشجویان رفاه در این موارد نقصان دارند و این به کم بودن اطلاعات آنها برمی­گردد”.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

ناآگاهی
تعدادی از مصاحبه شوندگان معتقد بودند که دانشجویان به دلیل اینکه از رشته­های رفاه اجتماعی و به طور کلی از مسائل و ساختارهای رفاهی آگاهی ندارند، در نتیجه رغبت کمتری به این حوزه نشان می­ دهند و بعد از ورود نیز به دلیل عدم آشنایی و آگاهی و نداشتن پیش زمینه، دغدغه­ای برای حل مسائل ندارند و انگیزه­ خود را از دست می­دهند.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 

“یک بحث دیگر مربوط می­ شود به ناشناخته بودن این رشته در جامعه. به عنوان مثال رفاه اجتماعی در دوره کارشناسی را فقط دانشگاه تهران دارد (برنامه ­ریزی اجتماعی) و بقیه تعاون و رفاه هست که آن هم عملا تعاون هست و شناخت دانشجویانی که از دانشگاه های دیگر می­آیند در حد دفترچه آزمون می­باشد”.

“یک بحث دیگر این است که اکثریت قریب به یقین دانشجویان نمی­دانند به چه رشته­ای وارد می­شوند. همچنین دانشجویان ورودی خیلی راغب نیستند و مطالعه­شان هم خیلی کم است. بی­رغبتی دانشجویان از یک طرف به این برمی­گردد که دانشجو دغدعه ندارد و مسائل این رشته (رفاه) دغدغه­ی او نیست در صورتی که در گرایشی مثل جامعه ­شناسی دانشجو با دغدغه وارد می­ شود”.

“یک بحث دیگر اینکه ما چند سازمان رفاهی داریم (مانند وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، سازمان بهزیستی، یازمان بازنشستگی کشوری، سازمان تامین اجتماعی و غیره) اما هیچ کدام از دانشجویان از ساختار و کارکرد و وظایف اینها خبر ندارند”.

درماندگی
عدم آگاهی و آشنایی دانشجویان با این حوزه، ساختارها و مسائل آن و همچنین آینده­ی آن در نهایت باعث می­ شود دانشجویان دچار نوعی درماندگی شوند و در نتیجه در رشته­های دیگر ادامه تحصیل می­ دهند و انگیزه­ای برای ادامه­ این رشته ندارند.

 

 

“دانشجویان دانشی نسبت به آینده­ی پیش رو ندارند و نمی­دانند که در آینده قرار است چکاره شوند”.

“پذیرش دانشجویان از رشته­های مختلف و غیرمربوط صورت می­گیرد و مسائل رفاهی برای این دانشجویان دغدغه نیست، در نتیجه پس از ورود به این رشته دچار سردرگمی می­شوند”.

د)برنامه ­ریزی درسی و دروس ارائه شده
یکی از ابعاد مهم آموزش عالی، برنامه ­ریزی درسی است. این مسئله که آیا برنامه­ی درسی موجود، قادر به پاسخگویی به نیازهای شغلی جامعه و دانش­آموختگان هست یا نه، مسئله­ مهمی است. دروس مورد ارائه به عنوان یک عامل درونداد در هر رشته­ای از اهمیت قابل ملاحظه­ای در پیشبرد رشته و دستیابی آن به اهداف از پیش تعیین شده دارد. برنامه­ی درسی مطلوب، برنامه­ای است که با آخرین یافته­ ها و دستاوردهای جامعه­ بشری و متخصصان علوم اجتماعی در سطح جهانی هماهنگ بوده و از سوی دیگر با ویژگیها و نیازهای ملی و بومی ما سازگار باشد.
مصاحبه شوندگان در این ارتباط هم در رابطه با سیلابسهای درسی و هم در رابطه با محتوای دروس به مسائلی اشاره داشتند. برنامه ­های درسی ارائه شده از دید مصاحبه­شوندگان خیلی مطلوب نبود. به ویژه در ارتباط با مقطع دکتری، اعتقاد بر این بود که خیلی از واحدها بدون نیازسنجی و صرفا بر اساس تخصص اساتید گروه، وارد برنامه­ی درسی شده و اظهار داشتند که جای خیلی از دروس (هم در مقطع ارشد و هم در مقطع دکتری) خالی است. هم­چنین برخی از آنها اعتقادشان بر این بود که دروس ارائه شده بیش از حد تئوریک است.

 

 

«جای خیلی از دروس خالی است یعنی دروس عملی، دروس کار گروهی، کارهای اجرایی، کارهای زمینه­ای و مواردی از این قبیل وجود ندارد. این حوزه دانشجویان و اساتیدی را می­طلبد که روحیه­ی کار گروهی و داوطلبانه داشته باشند».

«برخی واحدها در مقطع مناسب خودش ارائه نمی شوند (به عنوان مثال یکی از کارشناسان معتقد بود که درس کارورزی بایستی در دوره کارشناسی باشد نه دکتری. و برنامه ریزی رفاه باید در لیسانس تکلیفش مشخص میشد، نه اینکه در دوره دکتری ما تازه بیاییم با کار آشنا شویم. اینها نشان دهنده این مسئله می­باشد که برنامه ریزی جدی وجود ندارد، و اینکه در دوره دکتری قید اسلامی شدن را اضافه کرده اند. اگر قرار بود همچین چیزی اضافه شود بایستی خیلی قبلتر این اتفاق می افتاد نه در دروه دکتری)».

«من فکر می­کنم در این سه تا گروه (دانشگاه تهران، علوم بهزیستی و علامه) ما هنوز یک گوشه­هایی از رفاه اجتماعی را ندیده­ایم. یکی از مهمترین آنها بیمه است و مکانیسم­های بیمه­ای، در واقع رفاه اجتماعی یکی از اهرمهای بزرگش بیمه است. هم ما در حوزه­ بیمه غایبیم هم بیمه در حوزه­ رفاه اجتماعی غایب است یعنی همان کار سنتی خودش را می­ کند مثلا بیمه سلامت، بیمه عمر و غیره. اما اینکه به شکل سیستماتیک به بیمه به عنوان یکی از مکانیسم­های رفاه اجتماعی پرداخته شود نیست، ما هم متخصصش را نداشتیم و در درس­هایمان هم ندیدیم و نگذاشتیم».

«گروه هم بسته به این که برای چه درسی استاد داشته باشند آن درس را می­گذارند و یا درسی را اختیاری یا اجباری می­ کند».

«ترکیب دروس اختیاری و اجباری هم مناسب نیست. به عنوان نمونه در دانشگاه علامه، برخی درسهای اختیاری، بایستی اجباری باشد (درس اقتصاد رفاه در دانشگاه علامه ارائه نمی­ شود که حتما باید باشد یا مثلا گروه های هدف رفاه اجتماعی، دو واحد اختیاری است که ارائه نمی­ شود و خیلی دیگر از واحدها که چون افراد و متخصص آنها وجود ندارد یا در دسترس نیستند حذف شده ­اند)».
عکس مرتبط با اقتصاد

 

« تعدادی از واحدها ضرورت ندارد و از رشته­های دیگر آمده و تعدادی دیگر از واحدهای مهم وجود دارد که به آنها زیاد توجه نمی شود».

«یک معضل اساسی این است که واحدهای درسی، تئوریک بوده و دانشجو را برای بازار کار آماده نمی ‌کند».

مسئله­ دیگر در ارتباط با واحدهای درسی، تعداد واحدهای اختصاص داده شده به دروس بود. برخی از مصاحبه­شوندگان معتقد بودند که به برخی از دروس باید واحدهای بیشتری اختصاص داده شود. یکی از دروسی که دو نفر از مصاحبه­شوندگان بر آن تاکید داشتند، درس نظریه­ها و سیاست­های رفاه اجتماعی بود که معتقد بودند نظریه­ها، هسته­ی اصلی هر رشته­ای است و باید واحدهای بیشتری به آن اختصاص داد.

 

 

«به برخی از دروس مثل درس نظریه­ها و سیاستهای رفاهی فقط یک درس اختصاص داده شده، در صورتی که هسته­ی اصلی واحدهای رشته، همین باید باشد. خود نظریه ها حداقل دو واحد می­طلبد و دررابطه با سیاست­ها و برنامه ­های رفاهی که جزء دوم آن هست باید به صورت جدا به آن پرداخته شود. در صورتی که اینها در بین دروس دیده نشده است و به یک سری دروس دیگر که کمتر ارتباط دارد پرداخته می شود. بنابراین در اینجا به یک پالایش نیاز هست».

برخی از مصاحبه­شوندگان نیز به عدم تناسب واحدها با نیازها و مسائل جامعه اشاره داشتند و معتقد بودند که یک بازنگری کلی در برنامه ­های درسی ضروری می­نماید و برنامه­ی درسی باید متناسب با تغییرات جامعه، انعطاف­پذیر باشد.

 

 

«ما از یک سری مسائل و آسیب ها غافلیم و انگار ما فقط جنبه­ سخت افزاری مسائل را میبینیم و پیچیدگیها و ظرافتهای مسائل را خیلی کمتر میبینیم به همین خاطر تناسب دوره با نیازها و مسائل جامعه خیلی خوب نیست. اساتید خودشان باید در جامعه حضور داشته باشند و خودشان را با مسائل جامعه درگیر کنند و در جریان مسائل باشند و این را به دانشجو هم یاد بدهند».

«تنوع مسائل و آسیب ها در جامعه ما بسیار زیاد است و مسائل تک بعدی نیستند یعنی یک پدیده ای که اتفاق می افتد ابعاد مختلفی دارد روی گروه ها و افراد و نهادهای مختلف، و به دوره های آکادمیک هم خیلی تنوع بخشیده نشده. ما خیلی مسائل و آسیب های اجتماعی داریم که در دانشگاه به آنها پرداخته نمیشود».

«با توجه به در حال تغییر بودن جامعه، انعطاف پذیری مناسبی در دروس وجود ندارد و دلیل مهمش روند بوروکراسی است (روند پیچیده­ای که به راحتی نمیتوان یک درس را حذف و درس دیگری را جایگزین کرد)».

«سیاستگذاری مثل رقص روی فرش در حال حرکت است مهم است که شما هنر چنین رقصی را داشته باشید. خوب ایران هم یک جامعه­ در حال گذار است و اصل اولیه­ی سیاستگذاری هم شناخت است. اینکه شما یک جامعه­ در حال گذار را چطور می­خواهید بشناسید، خیلی مهم است».

دو نفر از مصاحبه­شوندگان نیز اظهار داشتند که دانشگاه­هایی که این رشته را ارائه می­دهند، دیدگاه ­هایشان خیلی متفاوت است و تناسبی با یکدیگر ندارند.

 

 

«الان سه دانشگاه این رشته را در دوره تحصیلات تکمیلی ارائه می دهد (دانشگاه تهران، علامه و علوم بهزیستی) و هر سه دانشگاه با دیدگاه متفاوتی دارند رشته را ارائه میدهند (مخصوصا دانشگاه علوم بهزیستی، علامه هم هنوز حول محور مددکاری اجتماعی و خدمات اجتماعی و تعاون می چرخد ولی دانشگاه تهران به مسائل جدیدتری می پردازد و در دانشجو مسئله ایجاد می‌کند)».

«دانشگاه علامه تمایل به سوی مددکاری دارد یعنی تصور غالب در دانشگاه علامه این است که جامعه ­شناسی مددکاری یعنی رفاه، در واقع مددکاری را مبنا قرار می­دهند. دانشگاه تهران غالبا به سمت جامعه ­شناسی اقتصادی می­رود که خیلی نزدیک است به رفاه. علوم بهزیستی هم که بیشتر به مباحث پزشکی می پردازد».

یکی دیگر از مباحثی که در این رابطه مطرح است، بحث میان رشته­ای بودن این حوزه است. دوره­ های میان­رشته­ای[۶] دوره­هایی هستند که اساسا در مرز میان چند دیسیپلین علمی قرار دارند و از رهیافتها و روش های همه­ی دیسیپلین­ها بهره می­برند، با وجود این به عنوان یک حوزه­ مطالعه­ میان­رشته­ای، هویت مستقل پیدا کرده ­اند. این دوره­ها پس از مدتی به رشته­های علمی جدید تبدیل شوند از جمله: سیاستگذاری اجتماعی، مطالعات اجتماعی پزشکی و بهداشت و فرهنگ و تمدن (اجلالی،۱۳۸۴: ۲۵۶). رشته رفاه اجتماعی یک رشته بین رشته­ای است و باید در برنامه ­ریزی درسی نیز این مسئله را لحاظ کنیم و در برنامه ­ریزی دروس، از گروه­های مختلف و مرتبط با این حوزه کمک بگیریم و با همکاری گروه­های آموزشی مرتبط مثل اقتصاد، سیاست، حقوق، جامعه ­شناسی و … واحدهای درسی را تعیین کنیم.

 

 

«این رشته، میان رشته­ای است و ما نباید از این مسئله غافل باشیم».

«با توجه به اینکه این حوزه، میان رشته­ای است باید از حوزه های مختلف، واحد درسی داشته باشیم».

«به منظور لحاظ کردن جنبه­ بین رشته­ای این رشته باید از همکاری گروه­های مختلف مثل اقتصاد، حقوق و … در برنامه ­ریزی درسی استفاده کنیم نه اینکه صرفا یک گروه آموزشی بیاید و برنامه ­ریزی کند».

ه) اساتید
اکثر مصاحبه­شوندگان، مهم­ترین مسئله را در این زمینه، تعداد کم اساتید نسبت به دانشجویان و عدم تخصص آنها در زمینه­ رفاه و سیاستگذاری اجتماعی برشمردند. هم­چنین یکی دیگر از مسائلی که مطرح شد، نوپا بودن رشته و عدم انگیزه و علاقه­ اساتید نسبت به این حوزه بود.

 

 

«اکثر اساتید ما رفاهی نیستند و از رشته­های دیگری هستند».

«ما با دو گروه از اساتید روبرو هستیم. یک گروه اساتیدی هستند که از نظر علمی نسبتا خوب هستند که غالبا ما خیلی کم داریم. اینها نسبت به حوزه رفاه نه آنچنان تمایلی دارند و نه ذهنیت روشنی دارند. گروه دوم استادانی هستند که از نظر علمی هم ضعیفند بنابراین بحثی نمی­ماند که اینها با این حوزه آشنا هستند یا نه و در ضمن، نسبت به این رشته هم هیچ آشنایی ندارند. اینها در کنار همدیگر باعث شده که ما استادانی داشته باشیم که تمایل دارند آن چیزی که ذهنیت خودشان از علوم اجتماعی هست و تمایلی که خودشان دارند را بیاورند و ذیل رفاه بی در و پیکری که در آن گفتمان شکل نگرفته قاطی کنند و بگویند این حرف اصلی است. یعنی تخصص رفاه دوباره تبدیل می­ شود به چیزهای پراکنده­ی گاهی چرند پرند. در نهایت چیزی که اتفاق افتاده همین است یعنی ما تخصص حوزه­ رفاه را در هیچ کدام از استادان نمیبینیم».

« اساتیدمان در این رشته به طور خاص درس نخوانده­اند به جز یک نفر در دانشگاه تهران و یک نفر در دانشگاه علامه».

«استادان محدودی شاید وجود داشته باشند که در این حوزه کار کرده باشند. این هم به دلیل جوان بودن و نوپا بودن این رشته هست و تلفیقی که از تعاون و برنامه ­ریزی بوده است».

«توسعه­ کمی دانشجویان اتفاق افتاده و هر سال هم اتفاق می­افتد، در حالی که هیئت علمی گروه رفاه در دانشگاه علامه ۶ سال است که ۴ نفر باقی مانده بنابراین مسلم است که این مسئله کیفیت تدریس را پایین می­آورد. این آسیب برای گروه های دیگر هم وجود دارد ولی در مورد رشته رفاه حادتر است، رشته­ای که منابع کمتری دارد و اساتید باید بیشتر وقت بگذارند».

«در حوزه­ social welfare یا social policy ” ما هنوز تحصیل کرده خوب و تحصیلکرده در غرب نداشتیم که بتوانند سمبل باشند و دانشجویان را به سمت این رشته سوق دهند، به نظر من این آیتم خیلی مهمی است. ما در این حوزه استادی نداریم که بتواند به آن شکل انعکاسی در جامعه دانشجویی داشته باشد».

«تنوع خیلی کمی در این حوزه وجود دارد که باز برمیگرد به تخصص اساتید این حوزه».

«ما بالذات با کمبود نیرو مواجه هستیم البته همکارانی در سالهای اخیر به تدریج وارد شده ­اند و همکاری کرده ­اند ولی اگر نگاه کنید زمینه­شان عمدتا یا جامعه ­شناسی است یا مددکاری. کسی که به طور خالص رفاه اجتماعی یا سیاست اجتماعی خوانده باشد نیست. البته رفاه یک رشته بین رشته­ای است و همه­ی اینها را می ­تواند استفاده کند ولی به هر حال ما در اینجا چنین مشکلی را داریم و افرادی که لیسانس یا فوق لیسانس و یا حداقل دکتری آنها رفاه نبوده است، خیلی طول می­کشد تا تولیدات آنها به سمت رفاه برود یا حداقل می­بینیم که خیلی از آنها علیرغم اینکه چندین سال است که رفاه درس می­ دهند ولی کتابهایی که می­نویسند کتابهای مددکاری است، ترجمه­هایی که می­ کنند ترجمه­های جامعه ­شناسی است یا حوزه های دیگر».

قدرت ­طلبی اساتید و عدم همکاری و ارتباط با یکدیگر و با اساتید خارج از کشور نیز از مسائل دیگری بودند که افراد مصاحبه­شونده به آنها اشاره داشتند.

 

 

«اساتید بیشتر به دنبال هستند که طرح های پژوهشی بگیرند و از این طریق درجه خودشان را ارتقاء دهند و به دنبال این نیستند که این کارها را با همکاری اساتید دیگر انجام دهند».

«یک مسئله ای هم که هست این است که ارتباط اساتید ما با اساتید خارج از کشور خیلی کم است».

«اساتید با هم همکاری ندارند، الان انجمن علمی رفاه هم مختص دانشگاه علامه شده یا داشگاه علوم بهزیستی هم فصلنامه اش را به خودش اختصاص داده. بنابراین هیچ چیزی نیست که ما به طور مشترک داشته باشیم».

ی) تدریس
اکثر مصاحبه شوندگان و به ویژه دانشجویان و فارغ­التحصیلان از کیفیت تدریس ناراضی بودند و بخشی از این مسئله را مربوط به عدم تخصص اساتید در این حوزه می­دانستند.
مصاحبه­شوندگان با توجه به متفاوت بودن ماهیت علوم انسانی و اجتماعی از علوم پایه و ریاضی معتقد بودند که شیوه­ تدریس اینها نیز باید متفاوت باشد، در صورتی که اینطور نیست و با علوم اجتماعی نیز همانند علوم ریاضی و طبیعی برخورد می­ شود. همان­طور که فریره در نظریات خود در مقابل «آموزش بانکی»، نوعی آموزش فعال به نام «آموزش مسئله طرح کن» را پیشنهاد می­دهد، اکثر مصاحبه­شوندگان در پژوهش حاضر نیز معتقد بودند که آموزش در رشته­های علوم اجتماعی و بالاخص سیاستگذاری اجتماعی باید تعاملی و مسئله­محور باشد.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:39:00 ق.ظ ]