۵- مکتب تفکیک با وجود ادعاهایی که در زمینه رد فلسفه و نفی تاویل داشته است ، به نوع دیگری از فلسفه ورزی روی آورده و در آثار خود دست به تاویل نیز زده است.
۳٫ تعریف مفاهیم
** مکتب تفکیک
مکتب تفکیک مکتب جداسازی سه راه و روش معرفت و سه مکتب شناختی است در شناختها و تاملات و تفکرات انسانی؛ یعنی راه و روش قرآن و راه و روش فلسفه و راه و روش عرفان. مکتب تفکیک که رویکرد انتقادی به فلسفه دارد، جریانی است که در حوزه علمیه مشهد بعد از سالهای نهضت مشروطه ظهور کرد[۱]
** تاویل
تاویل بازگشت دادن به لفظ است آنچه را که مراد اصلی متکلم بوده ،پس از آنکه خود لفظ برآن دلالتی داشته است.
تاویل از نظر لغوی به معنای بازگشت است و اصطلاحا در ترادف و تا حدودی در تقابل با تفسیر معنا می شود. تاویل از کلمات کلیدی قرآن است که در حوزه حدیث،حکمت ، عرفان و علوم بلاغی و ادبی هم کاربرد دارد.[۲]
** عقل
مراد از عقل همان نفس است که دارای مراحل چهارگانه هیولانی، بالملکه،بالفعل و مستفاد است.عقل از دیدگاه تفکیک نوری است ظاهر بالذات که حیثیت ذاتی آن کشف خوب و بد افعال اختیاری و کشف واقع است.[۳]
** عقل فطری
هر کس بدون آگاهی از علومی چون فلسفه و عرفان به کتاب مقدس مراجعه کند، عقل فطری را به کار برده است. فطرت انسان در این تعریف نه در چهارچوب بسته علومی چون فلسفه و عرفان بلکه در مدار باز وحی گام برمی دارد و هر کس میتواند با بهره گرفتن از تذکرهای آفاقی و تامل های انفسی موانع درک فطری و تعقل شهودی را از میان بردارد[۴]
۴ . اهمیت تحقیق
ا-رسیدن به شناخت جامعی از مکتب تفکیک به عنوان یک جریان سنت گرا که از بطن حوزه علمیه برخاسته و در حال حاضر به عرصه دانشگاه نیز گسترش یافته است.
۲-بیان شرایط زمانی،سیاسی اجتماعی و فکری منجر به ظهور این جریان.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۳- بیان ریشهها و علل فلسفه ستیزی مکتب تفکیک
۴- از مکتب تفکیک به عنوان جریانی نام برده می شود که فاقد اندیشه سیاسی است.اهمیت تحقیق حاضر تحقیق حاضر بر این است که در راستای کشف صحت و سقم این مدعا در نظر دارد با تکیه بر مبانی الهیاتی و کلامی مکتب تفکیک اندیشه سیاسی آن را استخراج کند و یا حداقل بگوید که این مبانی استعداد چه نوع حکومت و سیاستی را دارند.
۵٫ هدف تحقیق
هدف تحقیق حاضر بررسی وجوه و ابعاد مختلف آرای کلامی و فلسفی مکتب تفکیک است . علاوه بر این در این تحقیق نسبت بین باورهای اجتماعی و سیاسی این جریان با باورهای الهیاتی و کلامی آن را مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
۶ . مرور ادبیات
درباره مکتب تفکیک تاکنون آثار متعددی منتشر شده است؛ بر اساس یک تقسیم بندی کلی می توان این آثار را در دو دسته آثار خود تفکیکیان و آثار منتقدان تفکیک تعریف کرد:
الف. آثار تفکیکیان
نخستین اثر ابواب الهدی نوشته میرزا مهدی اصفهانی،ترجمه حسین مفید است که انتشارات منیر،۱۳۸۹ آن را منتشر کرده است.
این کتاب به عنوان مهمترین اثر موسس مکتب تفکیک در قالب ۲۵ باب هدایت، به طرح مسائلی چون عقل و علم و تعلیم،استدلال به خدا و قدرت او بر شناساندن خویش پرداخته است. میرزا مهدی در این کتاب رویکرد انتقادی به فلسفه ،عرفان داشته و با بررسی مبانی معرفت شناختی فلسفه و عرفان به نقد وجود شناختی این دو می پردازد. بحث از معرفت شناسی فطری و وجود شناسی الهی از دیگر مباحث این کتاب است.موسس مکتب تفکیک در این اثر بین دو علم الهی و بشری خطی کشیده و به زعم خویش درصدد بررسی تفاوتهای این دو و در نهایت نشان دادن ناتوانی علوم بشری- فلسفه و عرفان- در مباحث الهیاتی است.
مصباح الهدی به ضمیمه اعجاز القرآن اثر دیگر میرزا مهدی اصفهانی است که بوستان کتاب آن را منتشر کرده است. بخش مصباح الهدی این کتاب به زبان عربی است و بخش اعجاز القرآن ترجمه شده است. این اثر نیز به بیان تفاوت علوم الهی و علوم بشری میپردازد و وجوه اعجاز قرآن در آن شرح داده شده است. به اعتقاد میرزا مهدی وجه اعجاز قرآن در جدید و تقابل آن با علوم بشری است و نه صرفا مباحث ادبی و بلاغی.
علاوه بر آثاری که میرزا مهدی اصفهانی نوشته است ، شاگردان وی هم با تالیف آثاری به بسط دیدگاههای تفکیک پرداخته اند؛این آثار را در دو دسته آثار سلبی و ایجابی تفکیکیان می توان قرار داد:
“عارف و صوفی چه میگوید”، میرزا جواد آقا تهرانی که به عنوان یک اثر سلبی به بررسی و نقد مبانی مخالف مکتب تفکیک پرداخته است و در آن تلاش می شود با بررسی جریان ها و مکاتب هم عرض راه رشد مکتب تفکیک باز شود.میرزا جواد آقا دراین اثر با استناد به نویسندگانی چون طه حسین مصری و دکتر قاسم غنی منشاء عرفان و علل بقای آن در جامعه ایران را نشان میدهد.
میرزا جواد آقا تهرانی در اثر دیگر تحت عنوان بحثی در فلسفه بشری و اسلامی به نقد معرفت شناسی مکاتب فلسفی معاصر می پردازد که بر خلاف تصور رایج از میزان آشنایی تفکیکان به فلسفه، این اثر نشان دهنده آشنایی او با مکاتب فلسفی معاصر غربی است.
نوع دوم تالیفات تفکیکیان وجه اثباتی داشته و در آنها تلاش میشود تا تصویری قابل فهم از مبانی این جریان ارائه شود. “بیان الفرقان” اثر شیخ مجتبی قزوینی از جمله این آثار است که در آن هشت تفاوت بین توحید قرآن و توحید فلاسفه بیان شده است.
تفکیکیان طی سال های اخیر آثار بیشتری در خصوص مبانی این جریان منتشر کرده اند. محمد رضا حکیمی حدود نیم قرن است که در مقام نویسنده ای مذهبی آثار متعددی در این زمینه منتشر کرده است، آثار حکیمی را می توان در دو طیف دسته بندی کرد؛ آثاری که در آنها به طور مستقیم به معرفی و ارائه دیدگاههای تفکیکی پرداخته شده است؛مکتب تفکیک،اجتهاد و تقلید در فلسفه، معاد جسمانی در حکمت متعالیه، الهیات الهی و الهیات بشری و عقلانیت جعفری از جمله آثاری است که مستقیما به شرح مبانی اعتقادی این جریان پرداخته است.مهمترین اثر محمد رضا حکیمی که با همکاری برادرانش تالیف شده،الحیاه است که هشت جلد آن منتشر شده و قرار است به ۱۵ جلد برسد. این اثر به مثابه دایره المعارف حدیثی، با تکیه بر مبانی تفکیک و اعتقاد به این که تنظیم مناسبات سیاسی،اجتماعی و فرهنگی و از همه مهمتر اقتصادی باید از علوم الهی و کتاب و سنت برگرفته شود، نوشته شده است. حکیمی به طور جدی در مقام پاسخگویی به کسانی است که مسلمانان را وامدار فرهنگ یونانی و هندی میدانند و در این راستا در تلاش است استقلال دین اسلام و کارایی آن را در تنظیم مناسبات اجتماعی مسلمانان به اثبات برساند و در این زمینه بیش از هر چیز بر بنای اقتصاد عادلانه اسلامی تاکید میکند.آثار دیگر او که طی سالهای مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی نوشته شده است عمدتا در جهت همسویی با آرمانهای انقلاب اسلامی تالیف شده است و مستقیما به بیان مبانی تفکیک نپرداخته است، هر چند در این آثار هم می توان رگههای تفکیکی را مشاهده کرد.
عکس مرتبط با اقتصاد
سید جعفر سیدان به عنوان یکی از مهمترین شخصیت های حال حاضر مکتب تفکیک است که از وی نیز آثاری چون نقد معاد مثالی،اتحاد عاقل و معقول، فاعلیت حق، رد سنخیت خالق و مخلوق، نقد اصالت وجود و نقد قاعده الواحد منتشر شده است.سیدان آثار خود و آثار دیگر تفکیکیان را در پایگاه اطلاع رسانی خود در اختیار کاربران قرار داده است.علاوه بر این وی مناظرات متعددی با منتقدان مکتب تفکیک داشته و در این مناظرات از مبانی مکتب تفکیک دفاع کرده است که از جمله آن می توان به مناظره با آیت الله جوادی آملی اشاره کرد.
ب. آثار منتقدان تفکیک
دسته دوم آثاری که در خصوص مکتب تفکیک منتشر شده است، ازجانب منتقدان این جریان نوشته شده است.از جمله این آثار می توان به کتاب “علم و عقل از دیدگاه مکتب تفکیک” اثر سید عباس مرتضوی اشاره کرد که مرکز جهانی علوم اسلامی قم در سال۱۳۸۱ منتشر کرده است.این اثر به بررسی مسئله شناخت دینی و شناخت بشری پرداخته و این مسئله را با رویکردی انتقادی میکاود. اثر بعدی “رویای خلوص” اثرسید حسن اسلامی است که موسسه بوستان کتاب آن را منتشر کرده است. در این کتاب ابتدا گزارشی از مدعیات مکتب تفکیک ارائه شده و در ادامه به نقد اخلاقی این جریان میپردازد. به باور نویسنده این اثر تفکیکیان به غلط افرادی همچون، ملاصدرا و علامه طباطبایی را تفکیکی معرفی میکنند دیگر انتقاد وی به تفکیکیان این است که آنان در آثار خود از انواع مغالطات استفاده کردهاند.
اثر دیگری که به معرفی و نقد باورهای مکتب تفکیک پرداخته است، کتاب “از مدرسه معارف تا انجمن حجتیه و مکتب تفکیک” اثر محمد رضا ارشادی نیا است. وی در این اثر تلاش کرده است با بیان مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی ، انسان شناسی و خدا شناسی کاستیهای مکتب تفکیک را از منظر فلسفه صدرایی نشان بدهد.علاوه بر این ارشادی نیا کتابی تحت عنوان “نقد وبررسی نظریه تفکیک” نوشته است که بر سیاق همان کتاب پیشین وی تالیف شده است.
کتاب “منزلت عقل در هندسه معرفت دینی” اثر آیت الله عبدالله جوادی آملی از دیگر آثاری است که با رویکرد انتقادی درباره مکتب تفکیک نوشته شده است. ایشان در این اثر دستهبندی مکتب تفکیک از علوم الهی وعلوم بشری را مورد نقد قرار داده است. چنانکه گفته شد مهمترین مدعای مکتب تفکیک ، تفکیک راه و روش های سهگانه فلسفی،عرفانی و وحیانی کسب معرفت دینی ،اثبات نادرستی راه فلاسفه و عرفا و اثبات درستی راه وحیانی است. در این رویکرد سهم عقل از کسب معرفت حقیقی بسیار محدود است و بعد از اینکه عقل به ناتوانی خود در کسب معرفت راستین پی برد، باید به دنبال وحی گام بردارد.
جریان تفکیک در سیستم تقسیم بندی خود عقل را در مقابل وحی قرار داده است،در حالی که به اعتقاد آیت الله جوادی آملی باید به جای وحی،از اصطلاح نقل استفاده کرد. آیت الله آملی بر این باور است دانش نقلی و دانش عقلی به معنای وسیع آن هر دو در هندسه معرفت دینی قرار دارند و این دو از نظر حجیت شرعی از هم منفک نیستند و برای کسب معرفت راستین باید به هر دو این منابع مراجعه نمود.[۵]
برخی از نویسندگان هم در خلال آثار خود دیدگاههای مکتب تفکیک را بررسی کردهاند که از جمله می توان به معرفی مکتب تفکیک در جلد سوم کتاب ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام اثر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی اشاره کرد.[۶] همچنین مقالات متعددی درباره مکتب تفکیک نوشته شده است که اغلب این آثار در رشته های فلسفه،کلام و الهیات نوشته شده اند[۷].
با این حال نه درباره شرایط ظهور این جریان و نه در خصوص آرای سیاسی مکتب تفکیک اثر قابل اعتنایی تولید نشده است و از این نظر این تحقیق درصدد جبران این خلاء میباشد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
۷٫ مشکلات و تنگناهای تحقیق
فقر ادبیات در زمینه تاریخ و اندیشه سیاسی مکتب تفکیک مهمترین مشکل پیش روی تحقیق حاضر است با وجود اینکه مکتب تفکیک دستمایه مطالعات متعددی در عرصههای مختلف کلامی و فلسفی بوده است، درباره شرایط ظهور و اندیشه سیاسی آن اثری ارائه نشده است.
نکته دیگر آنکه اغلب آثار نوشته شده در باره این جریان که توسط بزرگان و معتقدان به تفکیک علوم الهی و علوم بشری نوشته شده است، به زبان پیچیده فلسفی است که آن هم به شکل منسجمی ارائه نشده است. معتقدین مکتب تفکیک به صوت موردی در خصوص مبانی چون انسان شناسی، معرفت شناسی و هستی شناسی نظرات فلاسفه را نقد کرده و سپس دیدگاه خود را بیان کرده اند.از این رو برقرار کردن انسجام و ارتباط منطقی بین عناصر الهیاتی و نتیجهگیری در خصوص ماحصل سیاسی آن کار دشواری است.[۸]
نهایت این که اغلب آثار اصلی این جریان به زبان عربی است و این خود بر مشکلات تحقیق حاضر افزوده است.
۸٫ سازماندهی تحقیق
تحقیق حاضر در یک نگاه کلان درصدد بررسی ابعاد مختلف مکتب تفکیک در دو مقام توصیف و نقد است،از این رو در فصل بندی این تحقیق با بهره گرفتن از این تقسیم بندی فصلهای دوم تا پنجم در مقام توصیف ابعاد مختلف مکتب تفکیک خواهد بود و فصل ششم در مقام نقد این جریان قرار خواهد گرفت. بر این اساس؛فصل نخست به بیان چهارچوب نظری تحقیق می پردازد به نوعی این چهارچوب مبنایی برای تقسیم بندی فصول بعدی نیز می شود.ساختار اندیشه سیاسی مکتب تفکیک با اتکا به پیش فرضهای الهیاتی و کلامی مکتب تفکیک ارائه می شود.
فصل دوم ابعاد و زمینه های عینی شکل گیری این جریان در قالب زمینه های سیاسی، اجتماعی و فکری می پردازد و اینکه شرایط ظهور مکتب تفکیک از نظر فکری،اجتماعی و سیاسی چه بوده است.
فصل سوم تحقیق حاضر مبانی هستی شناسی،معرفت شناسی و انسان شناسی تفکیک به بحث و بررسی گذاشته میشود و درصدد رسیدن به این مسئله است که جریان تفکیک در این مباحث در پی اثبات چه چیزی است. این فصل در واقع به بیان مبانی و سرچشمههای فلسفه ستیزی و عرفان گریزی این جریان میپردازد.
فصل چهارم تطورات و تغییراتی که مکتب تفکیک در گذر زمان داشته است را مورد بررسی قرار خواهد داد و اینکه باورهای تفکیکیان متاخر چه تفاوت هایی با متقدمین این مکتب در ستیز با علوم بشری داشته است. در این فصل ابعاد مختلف نگرش تفکیک به فلسفه از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد؛نسبت فلسفه با علوم وحیانی،منشاء و سرچشمه آن،هدف و علت ورود فلسفه به دنیای اسلام .
فصل پنجم اندیشه سیاسی مکتب تفکیک را ارائه میکند.برای بیان اندیشه سیاسی رجوعی دوباره به مبانی الهیاتی و کلامی مکتب تفکیک خواهیم داشت.
فصل آخر که ششمین فصل تحقیق حاضر است، در مقام نقد در نظر دارد مدعیات این جریان در خصوص نفی فلسفه و رد تاویل را مورد بررسی قرار دهد و اینکه آیا مکتب تفکیک خود به ادعاهایش پایبند مانده است و یا مکتب تفکیک هم شاخه ای دیگر از فلسفه است. همچنین تاویل و رد آن که پیامد و تالی رویکرد فلسفه ستیز از دیدگاه تفکیکیان است نیز در این فصل مورد بررسی قرار می گیرد و اینکه آیا تفکیک توانسته است به لوازم مدعیات خود پایبند بماند و یا خود نیز در دام تاویل گرفتار شده و خواستههای خود را بر متن مقدس تحمیل کرده است.
فصل دوم:
چهارچوب مفهومی
مقدمه
شرح و تبیین هر اندیشه و تفکری در علوم انسانی نیازمند چهارچوبی است تا با بهره گرفتن از آن مسیر کلی تحقیق مشخص شده و معلوم شود که مطالعات انجام شده به اصطلاح قرار است در قالب چه ظرفی ریخته شود. تحقیق حاضر در نظر دارد اندیشه سیاسی مکتب تفکیک را مورد بحث وارزیابی انتقادی قرار دهد.اما قبل از هرچیزو برای ورود به بحث باید منظور از سیاست و اندیشه سیاسی بیان شود و معلوم شود که اندیشه سیاسی چه نسبتی با مسائل بیرونی و محیطی داشته و قرار است به چه سوالاتی در این محیط پاسخ دهد.پاسخ به این سوال از این جهت اهمیت دارد که هر اندیشه محصول دوره و زمانه خود است و مسائل و مشکلات موجود جامعه را شناسایی، علت یابی ودر نهایت برای رفع آن راه حل ارائه میکند. علاوه بر این باید معلوم شود که آیا این اندیشه ریشه در مبانی پیشینی غیرسیاسی همچون الهیات، کلام و فلسفه دارد و یا صرفا پای در سیاست دارد و ارتباطی با مبانی ذکر شده ندارد.
سیاست همانند بسیاری از مفاهیم علوم انسانی دستمایه تعاریف متعددی بوده است. معمولا اصطلاح سیاست ناظر به مفاهیمی چون قدرت،دولت، حکومت وحاکمیت است[۹] از سوی دیگرتعاریف سیاست و اندیشه سیاسی از جهاتی ناظر به شرایط زمانی و مکانی و نیز فرهنگی و اجتماعی نیز هست. برای مثال در دورههای پیشامدرن تعریف از سیاست و اندیشه سیاسی غایتانگار بوده وسیاست راهی بوده که انسان را به سعادت و کمال میرساند این در حالی است که در دوره مدرن و از قرن ۱۶ به بعد شاهد ارائه تعاریفی از سیاست هستیم که بر بنیاد عقلگرایی انسانمحوری، تجربه باوری و در نهایت سکولاریسم استوار شده بود. در این مقطع سیاست متکی به حقیقت الهی یا فلسفی پیشینی نیست، بلکه صرفاً پای در سیاست دارد در دورههای متاخرتر تعریف سیاست ناظر به تقسیم حیات بشری به عرصههای عمومی و خصوصی بوده است و سیاست امری است که با حیات جمعی و نه فردی آدمی پیوند دارد[۱۰]. هر چند مرزهای این تقسیمبندی بر اساس دیدگاههای گوناگون متفاوت است به نحوی که برای مثال رابطه خانوادگی انسان ممکن است بر اساس یک دیدگاه امری خصوصی و بر اساس دیدگاهی دیگر امری عمومی تلقی شود.با این حال این تعریف از سیاست ناظر به شرایط و دوره مدرن است.
در گام بعدی باید مشخص شود که منظور از اندیشه سیاسی چیست و چه تفاوتی با مفاهیم مترادفش دارد.تعریف اندیشه سیاسی هم با عنایت به تقسیمبندیهای مبتنی بر الگوهای سنتی و مدرن تفاوت خواهد داشت. به نحوی که در الگوهای سنتی و کلاسیک اندیشه سیاسی بار هنجاری و تجویزی داشته و تحت عنوان فلسفه سیاسی جزئی از کل فلسفه عام میباشد، در حالی که تعریف مدرن از اندیشه سیاسی ناظر به امر عمومی بود میتوان آن را به معنای گفت و گو درباره امرعمومی و بهبود کیفیت آن پذیرفت[۱۱]. اندیشه سیاسی مترادف با مفاهیمی چون فلسفه سیاسی و نظریه سیاسی است که در عین حال تفاوتها و تداخلهایی نیز باهم دارند.برای مثال فلسفه سیاسی که عمدتا به دوره پیشامدرن مربوط است، اغلب به شیوهای انتزاعی با غایات حکومت و ابزارهای مناسب دستیابی به آنها و با بهترین شکل حکومت سر و کار دارد و موضوعات اصلی آن را مباحثی چون چگونگی احرازحقیقت، عدالت، مبانی خیر و صلاح عمومی، لوازم آزادی و برابری، استوار کردن زندگی سیاسی بر اصول اخلاقی، دلیل و ضرورت وجود حکومت دلایل تبعیت از قدرت و جز آن تشکیل میدهد.
تعاریفی که از مفاهیم علوم انسانی ارائه میشود،برگرفته از محیط سیاسی،اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی است و از همین رو قبل از هر کاری باید به تبیین این شرایط محیطی که این تعاریف از آنها متاثر هستند،بپردازیم. اگر بخواهیم از زاویهای دیگر به تبیین اندیشه و اندیشه سیاسی بپردازیم، باید بگوییم هر اندیشمندی مسائل، مشکلات و بحرانهایی که با آن مواجه است را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و در نهایت راه برون رفت از این مشکلات را ارائه می کند.
۱٫ سنت و مدرنیته
اگر قائل به وجود ارتباط متقابل اندیشهها با محیط سیاسی و اجتماعی باشیم، باید این مدعا را در مورد مکتب تفکیک هم صادق بدانیم. بر این اساس دوره معاصر ویژگیهایی داشته است که این ویژگیها منجر به ظهور و بروز مکتب تفکیک در شکل و شمایل کنونی شده است.وجه ممیز این مقطع از تاریخ ایران گسترش ارتباطات با دنیای غرب و در نتیجه آن ورود عناصر جدیدی به ادبیات فکری و سیاسی ایران است. این عناصر ساختارهای اجتماعی ایران را دستخوش تغییرات عمدهای ساخت که از آن به شکاف و تضاد بین سنت و مدرنیته تعبیر شده است.از این رو به نظر میرسد برای تبیین و تحلیل اندیشه تفکیک و مشخص کردن آن در تقسیم بندی کلان سنت ومدرنیته نیازمند ارائه ویژگیها وشاخصههای سنت ومدرنیته باشیم. واقع امر این است که مدرنیته و نوگرایی در فضای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از قرن ۱۶ میلادی در غرب آغاز شده است و از این جهت پدیدهای متاخر به شمار میرود. این پدیده در ادامه به سایر نقاط جهان از جمله ایران تسری هم یافت. بنابراین از نظر جغرافیایی و فرهنگی سرچشمه نوگرایی و یا مدرنیته غرب است که با ظهور آن شیوه زندگی انسان متحول شده و رنگ و بوی جدیدی یافت. سه جریان اساسی در غرب منجر به شکلگیری مدرنیته شدهاند: رنسانس یا نوزایش که با پایان جنگهای صلیبی و با ترجمه نوشتههای کلاسیک یونانی در سده ۱۶ میلادی آغاز شد. در این مقطع جهانبینیها و اندیشههای دینی متعلق به قرون وسطی کنار گذاشته شد و انسانمحوری و فردگرایی جایگزین تئوکراسی یا خدامحوری شد.
جریان دوم رفرماسیون مذهبی که در سده ۱۷ به رهبری لوتر،کالون و پیوریتنها علیه حاکمیت کلیسای کاتولیک روی داد و خواسته آن سکولاریسم، عدم دخالت کلیسا در امور این جهان و حکومت بود. و در نهایت سومین جریان تاثیرگذار بر شکلگیری تجدد، عصر روشنگری بود که به طور مشخص سده ۱۸ میلادی با ویژگیهای مهم فکری از قبیل ایمان به خرد یا عقل در هدایت و ترقی انسان، اعتقاد و باور به سعادت خوشبختی این جهانی انسان،انسانمحوری و طرد متافیزیک خود را نمایان ساخت.
هر اندیشمندی متناسب با شرایط سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی که در آن رشد کرده تعاریفی از مفاهیمی چون سنت و مدرنیته ارائه می کند و ممکن است در این تعریف از نوگرایی و یا سنت گرایی جانبداری شده باشد.
حسین بشیریه به جای مفهوم مدرنیته از نوگرایی استفاده میکند و بر سیال بودن ماهیت این مفاهیم تاکید دارد به اعتقاد وی سنتها همواره در حال نو شدن هستند و سنتهای امروز ممکن است همان سنتهای دیروز نباشند و از سوی دیگر نوگرایی نیز از تجدید سنتها متاثر میشود[۱۲]. با این حال اگر بخواهیم مبنا و معیاری را انتخاب کنیم که از مانع از برداشتها و تعابیر سیال از این مفاهیم شود، میتوان تعریف سید حسین نصر از این مفاهیم را ملاک و مبنا قرار داد؛ وی در تعریف تجدد، مراد از آن را نه معاصر و نه به روز بودن میداند. بعلاوه از دید نصر تجدد دلالت بر آن پدیدهای ندارد که در تسخیر طبیعت و چیرگی بر آن توفیق یافته است. از نظر نصر «متجدد به معنای آن چیزی است که از امری متعالی منقطع و منسلخ شده است یعنی از اصول لایتغیری که در واقع بر جمیع اشیاء حاکم است و از طریق وحی و انکشاف الهی به عامترین معنای آن به اطلاع و آگاهی انسان رسیده است. بنابراین تجددگرایی در مقابل سنت قرار دارد و متضمن همه امور صرفا بشری است و اکنون بیش از هر زمان دیگر و به نحوی روزافزون در بردارنده امور مادون شان مرتبه انسان و هر آنچه که از منبع الهی جدا شده و دور افتاده است»[۱۳]. از نظر زمانی سنت همواره ملازم و همراه حیات انسان و در واقع وجه ممیز آن بوده است و حال آنکه تجددگرایی پدیده بسیار متاخری است؛ مادام که انسان بر روی زمین میزیسته است مردگانش را دفن کرده و به زندگی پس از مرگ و عالم روح معتقد بوده است، انسان در طی صدها هزار سال حیات خود بر روی کره زمین نحوه نگرش سنتی به عالم را حفظ کرده و از حیث رابطهاش با خدا و طبیعت به عنوان خلقت خداوند و تجلی او بر انسان تکامل نیافته است.در مقایسه با این تاریخ طولانی که در سرتاسر آن انسان امر الهی را قدر نهاده عزیز داشته و نقش خود را به عنوان خلیفه خداوند بر روی زمین ایفا کرده، دوران سیطره تجددگرایی که از زمان رنسانس در اروپای غربی تا روزگار ما ادامه داشته است، چیزی بیش از یک چشم برهمزدن به نظر نمیرسد با این همه به باور نصر ما نیز در این لحظه کوتاه و در زمان غلبه ظاهری قدرت تجددگرایی زندگی میکنیم.[۱۴] در راستای این برداشت از سنت و تجدد، نصر تعریف متفاوتی از اندیشه ارائه میکند و آن را به معنای مراقبه و تامل معنوی میداند. از دید نصر مفهوم اندیشه «thought» آن گونه که در تعبیر«modern thought» اندیشه متجدد ظاهر میشود ،خود مفهومی مدرن است و نه سنتی. واژه عربی فکر و یا واژه فارسی اندیشه که معادلهای آن هستند، در متون سنتی به هیچ وجه هم معنای«thought» نیستند. بنابراین باید به جای آن باید از واژه«meditation» (مراقبه و تامل معنوی) استفاده شود از این جهت واژه عربی فکر و فارسی اندیشه با مراقبه و تامل ارتباط دارند نه با فعالیتهای ذهنی صرفا بشری.
به اعتقاد نصر تمام این صور فعالیتهای ذهنی که امروزه از آن تعبیر به اندیشه متجدد میشود، خصایص مشترکی دارند که باید این خصایص مشترک شناسایی و مورد بررسی قرار گیرند.از دید هر انسانوارانگاری وفقدان اصول مهمترین ویژگیهای عصر تجدد به شمار میروند
انسانوارانگاری[۱۵] به عنوان اساسیترین مولفه دوره مدرن فصل جدیدی را در مناسبات میان انسان با انسان، انسان با طبیعت و انسان با خدا و امر متعالی رقم زده است. مطابق این برداشت هر اصلی برتر از انسان انکار میشود و علمی ایجاد میشود که معیارها و ابزارهای آن کاملا انسانی هستند.چرا که عقل استدلالی و حواس ظاهری انسان حدود و ثغور آن را معین میکنند. در مقابل در علوم سنتی موطن و ظرف شناخت ذهن انسان نیست، بلکه نهایتا و بالمال عقل الهی است. علم حقیقی صرفا متکی بر عقل استدلالی انسان نیست، بلکه مبتنی بر عقل شهودی( یا عقل کل) است که به مرتبه مافوق انسانی واقعیت تعلق دارد و با وجود این ذهن انسان را به خود منور میسازد. اگر کیهانشناسیهای قرون وسطی انسان را در مرکز امور عالم جای میدادند، به این دلیل نیست که انسانمحور بودند، بلکه برای این بودکه انسان را قادر سازند تا عالم را به صورت سلسله مراتب ببیند، نازلترین این مراتب به انسان تعلق داشت و همانند سردابی بود که انسان میبایست از آنجا سفرش را آغاز کند و از آن فراتر رود.این در حالی است که در درون انسان عصر تجدد هیچ چیز برتر از عقل استدلالی وجود ندارد و در جهان خارج هم هیچ چیز برتر از آنچه که این عقل میتوانست به مدد قوای حسی معمول و متعارف انسان دریابد، در کار نبود[۱۶]
دومین ویژگی شاخص تجددگرایی از نگاه نصر فقدان اصول است که با ویژگی انسان وارانگاری ارتباط مستقیمی دارد؛براین اساس طبیعت انسان چنان بیثبات و متغیر است که نمیتوان آن را اصل و مبنای چیزی قرار داد و به همین دلیل است که طرز تفکری که نمیتواند از مرتبه بشری فراتر رود و انسان وارانگارانه باقی مانده و قهرا فاقد اصول خواهد بود. این فقدان اصول در عرصه اخلاق، سیاست و اقتصاد خود را نشان خواهد داد.یکی از مهترین عناصر شاخص مدرنیته تجربهباوری است در حالی که به اعتقاد نصر تجربهگرایی و اتکا به دادههای حسی که از عناصر مدرنیته است، نمیتواند نقش اصول به معنای مابعدالطبیعه آن را ایفا کند. این اصول مانند علومی که از آن ها گرفته میشود در حد و مرتبه خود اعتبار دارند اما چنانکه گفته شد از اصول لایتغیر جدا افتادهاند.[۱۷]
از دید نصر پیش از دوران مدرن تمدنهای دیگر از طریق وحی و شهود تعقلی و یا مکاشفه( همان ذوق کشف و یا شهود ) علم را کسب میکردند و متفکران مسلمان وحی را مهمترین منبع معرفت میدانستند و نه صرفا راهی برای فراگرفتن ضوابط اخلاقی مربوط به عرصه عمل.علاوه بر این متفکر مسلمان با وجود اینکه توانایی عقل استدلالی یا جزئی برای کسب معرفت را پذیرفته بوده اما این عقل همواره از سویی به وحی و از سوی دیگر به کشف وابسته بود و از آنها توشه برمیگرفت وآن عده معدودی که در جهان اسلام این رشته وابستگی را گسسته و استقلال عقل و شهود را اعلام کردند، هیچگاه در جریان اصلی اندیشه اسلامی مقبول نیفتادهاند بلکه در حاشیه ماندند. در حالی که در دوران پس از قرون وسطی عکس این قضیه پیش آمد و کسانی که به دنبال حفظ و تقویت و منتزع کردن عقل استدلالی بر وحی و عقل شهودی بودند، در حاشیه ماندند و میتوان گفت جریان اصلی اندیشه متجدد غرب دیگر وحی و کشف را ابزار کسب معرفت نمیدانست.
بر این اساس در دوران مدرن حتی فیلسوفان دین و الهیدانان مسیحی به ندرت از کتاب مقدس به عنوان منبع معرفت ذوقی که حدود و ثغور علم را معین کرده و بدان وحدت و یکپارچگی بخشد، دفاع میکنند و آن عده قلیلی که در کتاب مقدس به دنبال ارشادات تعقلی هستند، معمولا کار خود را به تفاسیر سطحی و ظاهری از کتاب مقدس محدود کردند که در جدال میان آنها و علوم تجربی مدرن تقریبا به نحو محتومی هواداران جبهه عقلگرایی فاتح از میدان بیرون میآیند.[۱۸] انسان متجدد انسانی است رمیده از عالم بالا و کاملا مسلط بر سرنوشت خود، تختهبند زمین و در عین حال مسلط بر آن، غافل از واقعیات اخروی بیاعتقاد و شاید هم مخالف یا عالم روح و مقتضیات آن و فاقد نوعی احساس به امر قدسی.[۱۹]
نصر در نهایت بر این باور است که عناصر اندیشه متجدد یعنی سرشت انسان وارانگارانه و سکولار و فقدان اصول به وضوح با اصول اندیشه سنتی اسلامی در تضاد کامل است.درست به همان ترتیب که تصور مدرن از انسان – که این الگوی فکری از آن نشات میگیرد، با تصور اسلام سنتی از انسان در تقابل است . از رهگذر چنین دریافتی از سنت و تجدد است که نصر تلاشهای اصلاحگرایانه و تجددگرای مسلمانان که درصدد هماهنگ ساختن اسلام و تجددگرایی به معنای ذکر شده هستند را بیهوده میداند.[۲۰]
آدونیس متفکر و شاعر برجسته عرب در کتاب الثابت و المتحول، سنت و یا تراث را معادل واژه فرهنگ میداند و فرهنگ را نه فرایند بازیافت گذشته بلکه آن را فرایند تولید پدیدههای نو تلقی میکند. به اعتقاد وی نباید فرهنگ را به مجموعه از بقایای ارزشها،استانداردها و دستاوردهای گذشته فروکاست. برعکس فرهنگ جنبشی است که دائما پدیدههای نو تولید کرده و در سیر پیشرفت رو به آینده وضعیتی منحصر به فرد دارد. وی بر خصلت متغیر و پویای سنت تاکید میکند و سنت را برای جریانهای فکری معاصر در سرزمینهای اسلامی شامل بنیادگرایان اسلامی،لیبرالهای مسلمان و روشنفکران، مخزنی از دادههای عینی،قابل شناخت و بدون ابهامی تلقی میکند که به واسطه آن میتوان جنبههای مناسب آن را انتخاب و گزینش کرد.[۲۱]
آدونیس بحث خود را با دو مفهوم ثابت و متغیر پی میگیرد و ثابت را جریان اصیل اسلامی مبتنی بر وحی و پایه تمدن اسلامی میداند و بر همان اساس سنت را امری ثابت و لایتغیر تلقی میکند؛اما متغیر جریانی است که حقایق ثابت را نمیپذیرد و تفسیر متفاوتی از گذشته دارد و لذا سنت را امری انعطافپذیر و قابل تاویل و تفسیر میداند.وی معتقد است که این پویایی در سراسر تاریخ اسلام به شکلی موثر وجود دارد. از نظر او امر ثابت محاط در ترکیبی از عوالم مختلف از جمله الهیات سیاسی،وابستگیهای قبیله ای و شرایط سیاسی است. جامعهای که علت موجده و غایی خود را در وحی میبیند، خود را ملزم به امر ثابت میداند و هر چه غیر از آن را ناقص تلقی میکند از این نظر مفهوم متغیر بار منفی دارد، چرا که انحرافی از ثابت یعنی کامل محسوب میشود. آدونیس معتقد است بر مبنای آموزههای وحی تمدن عربی اسلامی با استدلال به ضرورت و وفاداری به ثابت ،متغیر را نادیده گرفته و مایل به طرد و رد ابداع و تحدث است اما به نظر او این متغیر است که هم شیوه فهم و مدح سنت را تدبیر میکند و هم شیوه چالش با آن را.[۲۲]
پرسش اصلی آدونیس که به تحقیق حاضر نیز مرتبط است این است که آیا سنت چونان امری ثابت و غیرقابلتاویل و تفسیر است یا خیر و اگر نیست از چه طریق میتوان از ذخیره و منبع سنت برای مسائل مستحدثه و به روز استفاده کرد.اگر عناصر و شاخصههایی چون انسان محوری و ارتباط و یا عدم ارتباط با امرمتعالی و یا وحی عقلگرایی،تجربهباوری و سکولاریسم را فصل ممیز تجدد از سنت بدانیم ،حیات سیاسی هم درهمین چهارچوب قابل بحث و بررسی است. از این نظر حاکمیت ملت، تفکیک قوا وپیروی از قوانین موضوعه در عصر مدرن وارد ادبیات سیاسی شد واین مفاهیم محصول و نتیجه مستقیم انسان وارانگاری ،تجربه باوری و فقدان اصول میباشداما امروزه وجوه سیاسی مدرنیته در چهارچوب تقسیم حیات بشری به دو عرصه عمومی و خصوصی قابل فهم شده است.
۲٫ ساختار اندیشه تفکیک