۱ـ آیا اختلافات میان مفاد کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر و قوانین جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از شرع هستند، به حدی است که امکان هیچ نوع سازش میان آنان نیست؟
۲ـ آیا امکان هیچ نوع اصلاح و بازنگری در قوانین جمهوری اسلامی ایران در موارد مربوط به حقوق زنان وجود ندارد تا بتوان سطح قوانین داخلی را با کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر نزدیک کرد؟

 

فرضیه‌های تحقیق

۱ـ کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر در کلیت و هدف خود با قوانین جمهوری اسلامی ایران در تعارض نیست، زیرا هر دوی آنها حاوی قوانینی هستند که برای حفظ کرامت انسان وضع شده‌اند؛ همچنین، هر قانونی که برای انسان وضع می‌شود، بایستی با فطرت آدمی مطابقت داشته باشد، چه در غیر این صورت متروک می‌ماند. بنابراین میان قوانین جمهوری اسلامی ایران و قوانین حقوق بشری که از سوی جامعه جهانی وضع می‌شوند و هر دو مبتنی بر سرشت انسان هستند، می‌توان نقاط اشتراک بسیاری یافت.
۲ـ بسیاری از قوانین جمهوری اسلامی ایران، حاصل استدلال‌های فقها و برداشت‌های شخصی آنان از متون و منابع دین است؛ اما این دلیل بر این نیست که این استدلال‌ها کاملاً منطبق با هدف شارع بوده باشد و به هیچ روی قابل بازنگری نباشند.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

اهداف تحقیق

پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی است که هدف اصلی آن بررسی تحلیلی و تطبیقی اصلاحات حقوقی در ایران در مقایسه با اسناد بین‌المللی در زمینه حقوق زن و خانواده می‌باشد. با توجه به این هدف، اهداف زیر نیز پیگیری می‌شود:

 

 

آشنایی با مفهوم تبعیض و تبعیض جنسیتی و چگونگی شکل‌گیری اصل عدم تبعیض جنسیتی.

آشنایی با کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر درباره زنان و مفاد آنها.

آشنایی با موارد اختلاف میان کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر و قوانین داخلی جمهوری اسلامی ایران در مورد زنان.

بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان قوانین داخلی ایران با مفاد کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر درباره زنان.

پیشینه تحقیق

در مورد حقوق زنان تحقیقات زیادی شده و کتب و مقالات بسیاری نوشته شده است. البته پایان‌نامه‌هایی که به طور اختصاصی و مفصل به کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر در مورد زنان پرداخته باشند، محدود است، اکثر پایان‌نامه‌های موجود به مطالعه موردی حقوق زنان (مانند آموزش، اشتغال و …) پرداخته و یا بررسی کلی اقدامات صورت گرفته در سطح جهانی، و در قالب فعالیت‌های سازمان ملل، برای توسعه حقوق زنان پرداخته‌اند.

 

فصل اول
کلیات

 

۱ـ۱ تعریف حق

 

۱ـ۱ـ۱ حق در لغت

لغت نامه دهخدا معانی متعددی برای این واژه ذکر مى‌کند که مهمترین آنها از این قرار است: راست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین نمودن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت و نامی از اسامی خداوند متعال.[۱]
فرهنگ المنجد نیز برای واژه «حق» چند کاربرد و معنا ذکر مى‌کند که برخی از آن از این قرار است: ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضى، حزم، سزاوار.[۲]
با توجه به آنچه بیان شد، روشن مى‌گردد که «حق» واژه‌اى عربی است که به معنای «ثبوت» و «تحقق» است و وقتی مى‌گوییم: چیزی تحقق دارد، یعنی ثبوت دارد؛[۳] و گاه معادل آن در زبان فارسی «هستی پایدار» به کار برده مى‌شود؛ یعنی هر چیزی که از ثبات و پایداری بهره‌مند باشد، حق است.[۴]

 

۱ـ۱ـ۲ حق در اصطلاح

پس از بیان معنای لغوی حق، این پرسش مطرح مى‌شود که «حق در اصطلاح» دارای چه معنا یا تعریفی است؟ اینک به ذکر چند تعریف اصطلاحی این واژه مى‌پردازیم:
حق در اصطلاح فقه: «در فقه اهل سنّت، از حق تعریف نشده است».[۵] فقهای شیعه تعاریف گوناگونی از آن بیان داشته‌اند. میرزای نایینی در تعریف آن مى‌گوید: «حق عبارت است از سلطه ضعیف بر مال یا منفعت».[۶]
نیز گفته شده است: «حق نوعی سلطنت بر چیزی است که گاه به عین تعلّق مى‌گیرد؛ مانند: حق تحجیر، حق رهن و حق غرما در ترکه میت؛ و گاهی به غیر عین تعلّق مى‌گیرد؛ مانند حق خیار متعلّق به عقد؛ گاهی سلطنت متعلّق بر شخص است؛ مانند: حق حضانت و حق قصاص. بنابراین، حق یک مرتبه ضعیفی از ملک و بلکه نوعی از ملکیت است».[۷]
همچنین گفته شده است: «حق عبارت است از قدرت یک فرد انسانی مطابق با قانون بر انسان دیگر، یا بر یک مال و یا بر هر دو، اعم از این که مال مذکور مادی و محسوس باشد؛ مانند خانه، یا نباشد؛ مانند طلب».[۸]

 

۱ـ۲ بررسی حقوق زنان در تقسیم بندی علم حقوق

 

۱ـ۲ـ۱ تعریف لغوی زن

نقیض مرد باشد. مطلق فردی از افراد اناث خواه منکوحه باشد و خواه غیرمنکوحه. مادینه ٔ انسان. بشر ماده. امراءه. مقابل مرد. مقابل رجل.[۹]

 

۱ـ۲ـ۲ تعریف حقوق زن

حقوق زن عبارت از امتیازات‌اند که برای زنان بالغ و نا بالغ در حدود احکام قانون و شریعت به رسمیت شناخته شده است
قرآن کریم، به اتفاق دوست و دشمن، احیا کننده حقوق زن است. قرآن در عصر نزولش گام‌های بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت اما هرگز به بهانه احیای حق زن به عنوان «انسان» و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی، زن بودن وی را به فراموشی نسپرد.
قرآن زن را همان گونه می‌بیند که در طبیعت هست. از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است. در واقع زن و مرد دو ستاره‌اند در دو مدار مختلف و هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نمایند «نه خورشید را سزد که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی جوید و هر کدام در سپهری شناورند» (سوره یس آیه ۴۰) پس شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری این است که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه بدهند. آزادی و برابری آنگاه سود می‌بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در هر جامعه‌ای ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است.
عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن، بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او می‌گردد. اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی، کارها، مسئولیتها، بهره‌ها، پاداش‌ها، کیفرها، همه باید متشابه و هم شکل باشد. در این صورت زن در کارهای سخت و سنگین باید با مرد شریک شود و به فراخور نیروی کارش مزد بگیرد، توقع احترام و حمایت از مرد نداشته باشد، تمام هزینه‌های زندگی خودش را بر عهده بگیرد. و در هزینه فرزندان با مرد شرکت داشته باشد و… که در این وقت است که زن در وضع سختی قرار خواهد گرفت، زیرا نیروی کار تولید زن بالطبع کمتر از مرد است و استهلاک ثروتش بیشتر.
پس با در نظر گرفتن وضع طبیعی و فطری هر یک از زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسانها، زن را در وضع بسیار مناسبی قرار می‌دهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیتش. پس در زمینه احیای حقوق زن دیدگاهی که طبیعت را راهنمای خود قرار دهد در نهضت حقوق زن به معنی واقعی موفق خواهد شد.
پس با توجه به مطالب گفته شده اسلام در مورد حقوق زن و مرد (بر اساس وضع طبیعی زن و مرد) فلسفه خاصی دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش می‌گذشته و با آنچه در جهان امروز می‌گذرد متفاوت است. اسلام برای زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق، وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است. پاره‌ای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پاره‌ای از آنها را برای زن، و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
زن از این نظر که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوی با مرد بهره‌مند است ولی از طرف دیگر زن انسانی است با ویژگیهای خاص خودش و مرد انسانی است با اوصاف خاص خود. چرا که زن و مرد با وجود اینکه در انسانیت برابرند ولی دو گونه انسانند با دو گونه خصلت و دو گونه روانشناسی. و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی و یا تاریخی و اجتماعی نیست بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و طبیعت از این دو گونگی‌ها هدف داشته است و هرگونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوب به بار می‌آورد پس به این نکته باید توجه نمود که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست. تساوی و آزادی شرط لازم‌اند نه کافی. تساوی حقوق زن و مرد از نظر ارزشهای مادی و معنوی یک چیز است و همانندی و همشکلی چیز دیگر چرا که تساوی غیر از تشابه است، چون تساوی برابری است و تشابه یکنواختی.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
آنچه مسلم است اسلام حقوق یک جور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است ولی هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام با رعایت اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد با تساوی حقوق بین آن دو مخالف نیست بلکه با تشابه حقوقی آنها مخالف است، بهتر است برای روشنتر شدن مطلب مثالی بیاوریم:
ممکن است پدری ثروت خود را به طور تساوی میان فرزندان خود تقسیم کند اما نه به طور متشابه. یعنی ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات، ولی نظر به اینکه قبلا فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می‌خواهد ثروت خود را در طول زندگانی خود میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می‌دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را می‌دهد که قبلا در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.

 

۱ـ۳ تاریخچه حقوق زنان

واقعیت‌ها و حوادث تاریخی گویای این هستند که زن در بیشتر جوامع، از حقوق انسانی خود در اجتماع و خانواده محروم بوده و در هر عصری به نوعی، مظلوم واقع شده است. در برخی جوامع، گاه زن به شکل کالایی در زندگی مردان نمود پیدا کرده و مورد خرید و فروش واقع می‌شده است، و گاه با حضوری بی‌حساب در جامعه، با شکستن حریم عفاف، همانند عروسک به عاملی در جهت جذب و تشدید تمایلات حیوانی تبدیل گشته و یا برای جلب مشتری و فروش کالا درآمده است. در این گونه جوامع، زن در خانواده هیچ ارزش و نقشی ندارد، پدر و همسر کلیه مقدرات او را تعیین می‌کنند و مرگ و زندگی زن به دست آنها تعیین می‌شود. گاهی زنان همچون اشیا، به شمار می‌آمدند و گاه همچون حیوانات اهلی محسوب می‌شدند که هنگام قحطی آنان را می‌کشتند و گوشتشان را می‌خوردند.[۱۰]
نگاهی گذرا به برخی نظام‌های اجتماعی دوران پیش از بعثت، وضعیت تأسف‌بار زنان و محروم بودن آنها از حقوق اولیه و ابتدایی را مشخص می‌کند.

 

۱ـ۳ـ۱ زن در یونان باستان

زن در یونان باستان به عنوان عنصری زایا و ارضا کننده شهوات بود و به هیچ وجه شریک زندگی محسوب نمی‌شد زیرا که او را دارای قوای کامل بشری نمی‌دانستند و بسیاری از متفکران معتقد بودند که زن دارای روح جاوید و انسانی نیست و به همین جهت بعد از وفات شوهر حق زندگی نداشت. پروفسور وستر مارک، در عبارتی بس کوتاه طرز رفتار یونانیان را نسبت به زنان بطور مختصر به تصویر کشیده است. یونانیان زن را موجودی پاک نشدنی و زاده شیطان دانسته و او را از هرگونه کار جز خدمتکاری و ارضای شهوات جنسی مرد محروم می‌ساختند بویژه آتنی‌ها زنان را چون دیوانگان، معجور می‌شناختند و اجازه نمی‌دادند درمعامله‌ای که قیمت آن از بیست من جو بیشتر باشد شرکت کنند. شاید یکی از قدیمی ترین یادداشت‌ها درباره زن از افلاطون باشد گرچه زن به عنوان یکی از اعضای تشکیل دهنده مدینه فاضله او به حساب می‌آید. اما دیدی که او نسبت به زنان دارد دیدی بس منفی و تأسف انگیز است او که تفکرات سیاسی ـ اجتماعی‌اش زیربنای عمده‌ترین فلسفه سیاسی غرب را تشکیل می‌دهد و حتی افکارش به مدت دوهزار سال محور بحث‌ها و بررسی‌های علمی در مجامع دینی و دانشگاهی است. درباره زن اینگونه اظهار نظر می‌کند:
من شکر گذارم و خرسندم از اینکه دو مزیت دارم: ۱ـ آزادم و برده نیستم. ۲ـ مَردَم و زن نیستم.
زن در منطق افلاطون از موقعیت پستی برخوردار است و در ردیف بردگان است و او را موجودی زایا ولی در خدمت تأمین آرامش و سکون مردان معرفی می‌کند.[۱۱]

 

۱ـ۳ـ۲ زنان در رم باستان

در این نظام، خانواده تابع اصولی مذهبی، و پدر، قدرت بلامنازع و تعیین کننده کلیه مقدرات ـ حتی مرگ و زندگی ـ زن و فرزندان بود. دختران و زنان همیشه مانند شیئی مملوک معامله می‌شدند و زن و دختر در مقابل شوهر و پدر، حق مالکیت، معاشرت، رفت و آمد و حتی حق حیات نداشتند؛ پدر هر وقت صلاح می‌دانست، می‌توانست آنها را بفروشد، قرض و کرایه بدهد یا بکشد.[۱۲] این حقوق پدر پس از ازدواج به شوهر، که قانوناً مالک زن بود، منتقل می‌شد. زن در نظر آنها، فاقد روح انسانی بود و به همین دلیل، در معاد قابل حشر نبود و مجامع علمی پس از بحث‌ها و کنفرانس‌ها این موضوع را تأیید کردند! در نظر رومیان، زن مشهر تام شیطان و انواع ارواح موذی بود. به این دلیل، آزار دادن زنان را تسلط بر ارواح موذی می‌دانستند.

 

۱ـ۳ـ۳ زن در ایران باستان

در این نظام، زن جزو اموال پدر محسوب می‌شد. حق انتخاب و اظهار نظر درباره چیزی را نداشت و از ارث محروم بود و چون اساس عقاید آنها بر حفظ میراث و اصالت خانواده بود، به زن، که با ازدواج از خانه بیرون می‌رفت، ارث نمی‌دادند تا ثروت خانواده پراکنده نشود. او دارای شخصیت حقوقی نبود و به جای اینکه از اشخاص محسوب شود، جزو اشیا به شمار می‌آمد. زن از هر لحاظ، تحت قیمومیت رئیس خانواده قرار داشت. مرد می‌توانست زن خود را بفروشد، قرض دهد، کرایه دهد، هدیه کند یا بکشد.[۱۳]

 

۱ـ۳ـ۴ زن در دوران جاهلیت پیش از اسلام

دوران جاهلیت نیز دوران سیاه و ستم‌باری بود که زنان همچون کالایی بی‌ارزش قلمداد می‌شدند. ظلم و بی‌عدالتی نسبت به زن همه جا سایه افکنده بود و زن از هیچ گونه حقوقی برخوردار نبود.
اعمال تبعیض‌آمیز در مورد زنان و دختران در فرهنگ جاهلیت پذیرفته و جاوانی شده بودند. از سوی دیگر، قدرت مردسالاری هر گونه منزلت حقوقی یا اجتماعی را از زنان سلب نموده بود و آنها را در چارچوب خانواده، تحت انقیاد و بردگی قرار می‌داد. بسیاری از پدران دختران بی‌گناه خود را زنده به گور می‌کردند و برخی از آنها هم که اجازه می‌دادند دخترشان زنده بمانند در مورد ازدواج آنها به قدری ستم می‌کردند که مورد انتقاد پیامبر خدا قرار می‌گرفتند. قوانین و آداب و رسوم آن زمان طوری برنامه‌ریزی شده بودند که کوچک‌ترین اهمیتی به رضایت زن یا دختر داده نمی‌شد. زنان نیز به این آداب و رسوم خو گرفته و تابع تصمیم مردان بودند، بدون اینکه کوچک‌ترین اظهار نظری درباره زندگی آینده خود داشته باشند، حتی در صداقی که به عنوان مهریه معین می‌شد، دختر کمترین سهمی نداشت، بلکه رئیس قبیله و اولیای دختر از آن برخوردار می‌شدند.[۱۴]

 

۱ـ۳ـ۵ نگاهی به تاریخ حقوق زن در اروپا

«در اروپا از قرن ۱۷ به بعد به نام حقوق بشر زمزمه‌هایی آغاز شد. نویسندگان و متفکران قرن ۱۷ و ۱۸ افکار خود را درباره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار عجیبی در میان مردم پخش کردند. ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این دسته از متفکران و نویسندگان‌اند. اولین نتیجه عملی که از نشر افکار طرفداران حقوق طبیعی بشر حاصل شد این بود که در انگلستان یک کشمکش طولانی میان هیات حاکمه و ملت به وجود آمد. ملت موفق شد در سال ۱۶۸۸ میلادی پاره‌ای از حقوق اجتماعی و سیاسی خود را طبق یک اعلام نامه حقوق پیشنهاد کنند و مسترد دارند».
نتیجه عملی بارز دیگر شیوع این افکار در جنگهای استقلال امریکا علیه انگلستان ظاهر شد. سیزده مستعمره انگلستان در امریکای شمالی در اثر فشار و تحمیلات زیادی که بر آنها وارد می‌شد سر به طغیان و عصیان بلند کردند و بالاخره استقلال خویش را به دست آوردند.
در سال ۱۷۷۶ میلادی کنگره‌ای در فیلادلفیا تشکیل شد که استقلال عمومی را اعلان و اعلامیه‌ای در این زمینه منتشر کرد و در مقدمه آن چنین نوشت:
«جمیع افراد بشر در خلقت یکسانند و خالق به هر فردی حقوق ثابت و لایتغیری تفویض فرموده است مثل حق حیات و حق آزادی، و علت غایی تشکیل حکومتها حفظ حقوق مزبور است و قوه حکومت و نفوذ کلمه او منوط به رضایت ملت خواهد بود…».
اما آن که به نام «اعلامیه حقوق بشر» در جهان معروف شد آن چیزی است که پس از انقلاب کبیر فرانسه به نام اعلان حقوق منتشر شد. این اعلامیه عبارت است از یک سلسله اصول کلی که در آغاز قانون اساسی فرانسه قید شده و جزء لاینفک قانون اساسی فرانسه محسوب می‌شود. این اعلامیه مشتمل است بر یک مقدمه و هفده ماده.
ماده اول آن این است: «افراد بشر آزاد متولد شده و مادام‌العمر آزاد مانده و در حقوق با یکدیگر مساویند…».
در قرن ۱۹ تحولات و افکار تازه‌ای در زمینه حقوق بشری در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رخ داد که منتهی به ظهور سوسیالیسم و لزوم تخصیص منافع به طبقات زحمتکش و انتقال حکومت از دست سرمایه دار به دست کارگر گردید.
عکس مرتبط با اقتصاد
تا اوایل قرن بیستم هر چه در اطراف حقوق بشر بحث شده است مربوط است به حقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقات رنجبر و زحمتکش در برابر کارفرمایان و اربابان.
در قرن بیستم برای اولین بار مساله «حقوق زن» در برابر حقوق مرد عنوان شد. انگلستان ـ که قدیمی‌ترین کشور دموکراسی به شمار می‌رود ـ فقط در اوایل قرن بیستم برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شد. دول متحده آمریکا با آنکه در قرن هجده ضمن اعلان استقلال به حقوق عمومی بشر اعتراف کرده بودند، در سال ۱۹۲۰میلادی قانون تساوی زن و مرد را در حقوق سیاسی تصویب کردند و همچنین فرانسه در قرن بیستم تسلیم این امر شد.
به هر حال در قرن بیستم گروه‌های زیادی در همه جهان طرفدار تحول عمیقی در روابط مرد و زن از نظر حقوق و وظایف گردیدند. به عقیده اینها تحول و دگرگونی در روابط ملتها با دولتها و روابط زحمتکشان و رنجبران با کارفرمایان و سرمایه داران، مادامی که در روابط حقوقی مرد و زن اصلاحاتی صورت نگیرد وافی به تامین عدالت اجتماعی نیست.
از این رو برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر ـ که پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ میلادی (۱۳۲۷ هجری شمسی) از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد ـ در مقدمه آن چنین قید شد:
«از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کرده اند».
تحول و بحران ماشینی قرن نوزدهم و بیستم و به فلاکت افتادن کارگران و بخصوص زنان بیش از پیش سبب شد که به موضوع حقوق زن رسیدگی شود.
«تا زمانی که دولتها به احوال کارگران و طرز رفتار کارفرمایان با آن طبقه توجه نداشتند، سرمایه داران هر چه می‌خواستند می‌کردند… صاحبان کارخانه‌ها زنان و کودکان خردسال را با مزد بسیار کم به کار می‌گماشتند، و چون ساعات کار ایشان زیاد بود غالبا گرفتار امراض گوناگون می‌شدند و در جوانی می‌مردند».
این بود تاریخچه مختصری از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنانکه می‌دانیم همه مواد اعلامیه‌های حقوق بشر که برای اروپاییان تازگی دارد در چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینی شده و بعضی از دانشمندان عرب و ایرانی آنها را با مقایسه به این اعلامیه‌های در کتابهای خود آورده‌اند. البته اختلافاتی در بعضی قسمت‌ها میان آنچه در این اعلامیه‌ها آمده با آنچه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینی است؛ از آن جمله است مساله حقوق زن و مرد که اسلام تساوی را می‌پذیرد اما تشابه و وحدت و یکنواختی را در زمینه حقوق زن و مرد نمی‌پذیرد.[۱۵]

 

۱ـ۳ـ۶ زن در آیین اسلام

در برابر این همه بی‌عدالتی، و نابرابری، دین اسلام به دفاع از زن پرداخت. زن همان مقدار که در اجتماع و خانواده وظایف سنگینی دارد، حقوق قابل توجهی نیز دارد، تا از تساوی این حقوق با آن وظایف، عدالت در حق زنان حاصل گردد.[۱۶]
اسلام به زن، که در طول تاریخ و جوامع بشری از حقوق طبیعی و انسانی خود محروم شده بود، استقلال و شخصیت حقیقی و حقوقی بخشید و حقوق حقه و طبیعی او را مانند حقوق خانواده، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قضایی و دیگر حقوقی که در طول تاریخ، سنت‌ها و آداب و رسوم اجتماعی جاهلانه آنها را زایل کرده بودند، به رسمیت شناخت.
دیدگاه و دستورهای اسلامی درباره زنان، مایه و پایه تمام مفاخر این دوره در بهبود حال آنان گردید و افکار نوینی که امروز زنان را در جمیع مراحل اجتماعی به قدر مردان حیثیت داده، مدیون تعلیمات زنده اسلام می‌باشند. قرآن زن را به اوج عزت و سرافرازی صعود داد و او را هم ردیف با مردانشان نامید.
با این حال، پس از گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال، حقوق زن همواره مورد بحث و بروز هیاهوها و جنجال‌های فراوانی است، به ویژه در چند دهه اخیر، پرداختن به مسئله حق و حقوق زنان در محافل حقوقی، اجتماعی و سیاسی دنیا بازار گرم و پررونقی دارد.

 

۱ـ۳ـ۷ زنان در قرآن

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:19:00 ب.ظ ]