به طور کلی، مقصود از ابعاد هموارسازی سود ابزار یا روشهایی است که به وسیله آن اعداد و ارقام مربوط به سود یکسان می شود. بارنز و همکاران تفاوت بین سه روش هموارسازی را به صورت زیر بیان نموده اند:
۲-۲-۷-۱ هموارسازی از طریق وقوع رویداد:
مدیریت می تواند زمان معاملههای واقعی را به گونه ای تعیین کند که آنها بر درآمد مورد گزارش اثر بگذارند و بدین گونه در طول زمان نوسانها را مهار کند. در بیشتر موارد، تعیین زمان طبق برنامه برای وقوع رویدادها (مانند وقوع هزینه تحقیق و توسعه) تابع مقررات حسابداری است که بر فرایند شناخت و ثبت این رویدادها حاکم است(پاورنهدی و دیگران، ۱۳۸۹)
حسابداری
۲-۲-۷-۲ هموارسازی از طریق تخصیص بر دوره های زمانی:
با فرض وقوع رویداد و شناخت و ثبت این رویداد، مدیریت برای تعیین دورههایی که تحت تاثیر مقادیر کمی این رویدادها قرار میگیرند، از اختیارات زیادی برخوردار است و می تواند بر آنها اعمال کنترل نماید(یاورنهدی و دیگران، ۱۳۸۹).
۲-۲-۷-۳ هموارسازی از طریق طبقه بندی:
هنگامی که آمار و ارقام موجود در مورد مدیریت سود و زیان، به غیر از سود خالص (پس از کسر همه هزینهها از همه درآمدها) موضوع هموارسازی باشد، مدیریت می تواند اقلام مربوط به اجزای سود را طبقه بندی نماید و بدین وسیله تغییرات مربوط به دوره زمانی متعلق به این آمار را کاهش دهد(حساس یگانه و یزدانیان، ۱۳۸۶).
آرتورلویت، رئیس هیئت مدیره کمیسیون بورس اوراق بهادار بر این باور است که شرکتهای سهامی عام برای اعمال مدیریت بر سود شرکت از شش روش حسابداری (در مرحله عمل) استفاده کرده اند:
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
۱- ارائه بیش از واقع ارقام ناشی از تغییرها، با هدف پاک کردن ترازنامه؛
۲- طبقه بندی بخش مهمی از قیمت یک واحد خریداری شده به عنوان مخارج فرایند تحقیق و توسعه (یک هزینه جاری) به گونه ای که بتوان این مبلغ را یک باره هزینه کرد؛
۳- ایجاد بدهیهای سنگین برای شناخت هزینهها در آینده (این بدهیها به عنوان بخشی از خرید ثبت میشوند) و بدین وسیله مصون ساختن سودهای خالص آینده؛
۴- استفاده از مفروضات غیر واقعی برای برآورد.
بدهیها، در مورد اقلامی مانند برگشت فروش، زیانهای ناشی از وام، هزینه های تضمین (خدمات پس از فروش) به گونه ای که بتوان در یک دوره آینده از طریق معکوس کردن تعهدات بلندمدت سود خالص را بهبود بخشید؛
۵- گنجاندن اشتباههای عمدی در دفاتر شرکت و توجیه عدم امکان در اصلاح این خطاها بر اساس استدلال مبنی بر این که مقادیر حائز اهمیت نیستند؛ و
۶- شناسایی و ثبت درآمد پیش از این که فرایند تحصیل درآمد کامل شود(اسکیپر و وینست[۳۴]، ۲۰۰۲)
زمانبندی معاملات یک انتخاب مدیریتی بغیر از یک انتخاب حسابداری است، لکن احتمالاً مهمترین روش مستقیم و موثرترین تحریف سود حسابداری است. تحقیقات حسابداری عمدتاً روی دو رویکرد دیگر متمرکز شده است. به هموارسازی میتوان از طریق انتخاب یک روشهای تخصیص یافته برسیم و قبل از بیانیه شماره ۳۰، از طریق طبقه بندی درآمد و را به عملیاتی و غیرعملیاتی (میپذیریم که مطلوب آنست که سود عملیاتی را هموار سازیم). بعد از بیانیه شماره ۳۰، نظرات اندکی در مورد سود عملیاتی و غیر عملیاتی وجود داشت. مطالعات تجربی زیادی از فرضیاتی که هموارسازی سود را از هر دو انتخاب روش حسابداری (تخصیص یافته) و طبقه بندیها نائل میشویم، پشتیبانی و حمایت می کند یافته تحقیق دوم ممکن است به تشریح اینکه چرا APB یکنواختی مطلق در بیانیه شماره ۳۰ مربوط به اقلام غیر عملیاتی جدا از رویکرد یکنواختی مورد استفاده در بیانیه شماره ۹ APB حمایت و کمک می کند. با وجود اینکه آزمونهای تجربی رفتار هموارسازی سود را تاکید نموده است، اما مسائل زیادی با بدنه تحقیقات دارند. اولاً، تئوری اساسی یا انگیزهای برای هموارسازی سود باندازه کافی شفاف برای ایجاد پیشگوئیهای قوی مشخص نشده بطوریکه چه سود هموار شده همانند و مشابه به نظر خواهد رسید بدین ترتیب، رویکردی برای استفاده از مدلهای سری زمانی نسبتاً ساده از روندهای سود در طی دوره وجود داشته است، اما این کار می توانست سریهای سود هموار شده را اشتباهاً تعیین نماید ولی نتایج گمراه کننده ای تهیه میکرد. ثانیاً ما نمیتوانیم همواره تعیین کنیم چه سریهایی از سود همواره شده همانند و مشابه به نظرمی رسند بنابراین شرکتها وارد یک سری از روشهای حسابداری، علاوه بر زمانبندی معاملات، میشوند که نتایج آن اجماع سود را ایجاد می کند. اگر ما نتوانیم سود غیر هموار شده را محاسبه کنیم، آسان نیست به هیچ وجه که تعیین نمائیم چگونه سود هموارساز شده است. ثالثاً ممکن است یک تورش ساختگی باشد که هموارسازی سود را در اثر تورم اغراقآمیز بیان کنند. احتمالاً وجود دارد که یک جریان بالارونده سالانه در سریهای سود که به تنهایی در اثر اثرات تورمی سطح عمومی قیمتها باشد. بنابراین مسائل روشنگر این مطلب است که شواهد اندکی از وجود حمایت به پرداختن هموارسازی سود جامع وجود دارد.
یک رویکرد گزینهای برای مطالعه نمودن هموارسازی سود در پیش گرفته است(هاشمی و محمدی، ۱۳۸۸).
اولا ً، او بحث می کند که انگیزههای هموارسازی، بخشی از آن، به طرحهای پاداش مدیریت مربوط می شود که از ارقام سود حسابداری استفاده می شود. هیلی [۳۵](۲۰۰۲)مشخص کرد که چگونه پاداشها برای یک شرکت نمونه محاسبه شده است و سپس آزمونای تجربی ثابت کرد با اینکه او مشاهده نماید که تصمیمات حسابداری مربوط به این اقلام پاداش میشوند. پاداشها معمولاً روی تجمیع حدود پائین تر و بالاتر پایه و مبنا قرار گرفته است، بنابراین انگیزه این است که به سود بالا با تجمیع پاداش برسیم. (اگر آن پائین باشد) اما اگر سود در تجمیع پاداش باشد، انگیزه این است که سود تا دوره بعد معوق شود. بخصوص، در زمان بندی معاملات، و بالاخص در پایان سال برخورد نماید، میتوان مورد استفاده قرار گیرد که سود را از یک سال به سال بعد تغییر داد، و بستگی به وضعیت تجمیع پاداش دارد. هیلی(۲۰۰۲) نتیجه گیری کرد که این در انواع رفتار است. جالب توجه اینکه هیچ شاخصی وجود ندارد که تغییرات در مقررات و رویه های حسابداری بکار گفته شده، سود پاداش را دست و کاری نماید، اگر چه تغییرات در روشهای حسابداری موقعیکه طرحهای پاداش پذیرفته یا تغییر یافته رخ دهد، که پیشنهاد میگردد که طرحهای پاداش ممکن است یک تاثیر اساسی روی انتخاب روش حسابداری داشته باشد، همانطوریکه در ادبیات پیامدهای اقتصادی مورد بحث قرار گرفت.
عکس مرتبط با اقتصاد
مطالعات کلی بیشتر از سری زمانی متعلق به اقلام سود حسابداری نشان دهنده این است که سریها تحت یک گام تصادفی با جریان بالارونده اندک و ملایم بهتر توصیف و بحث میشوند این بدان معنی است که با وجود یک روند بالارونده آرام و ملایم از سالی به سال دیگر وجود دارد، بهترین پیشگوئی از سود دوره جاری همان سود دوره گذشته است مطالعات سریهای زمانی کلی بیشتر از فرضیه هموارسازی حمایت نمی کنند. اگر هموارسازی اتفاق و رخ داده باشد باید اثرات خط روند مشخص باشد و مدلهای پیشگوئی گام تصادفی بایستی در مدلهای سری های زمانی با میانگین بسیار در تشریح سریهای سود حسابداری مداخل نماید(دلالیوا و اولیو[۳۶]، ۲۰۰۸).
براساس نظرات رونن و سادن علت هموارسازی سود توسط مدیران پیش بینی بهینه سرمایه گذاران از جریانات نقدی آتی است که در مدل تعیین ارزش سهام یکی از عوامل اصلی به حساب میآید. هموارسازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینهها و درآمدها و یا انتقال آنها به سال های بعد به طوری که باعث می شود شرکت در طول چند سال مالی متوالی از روند سود بدون تغییرات عمده برخوردار باشد. هدف مدیریت این است که این شرکت را در نظر سهام داران و بازار سرمایه با ثبات و پویا نشان دهد(توماس و های[۳۷]، ۲۰۰۲).
نتایج حاصل از آزمون رابطه بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده براساس ریسک نشان داد که بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده براساس ریسک رابطه معنـــی داری وجود دارد. برای اطمینان بیشتر بین هموارسازی سود و میانگین بازده شرکتها رگرسیون انجام شد، نتایج حاصل از این آزمون نیز نشان داد که بین هموارسازی سود و بازده رابطهای معنی دار و مثبت وجود دارد. تایید فرضیه نخست بدین معنی است که هرچه شرکتی بیشتر سود خود را هموار کند بازده تعدیل شده براساس ریسک آن نیز بالاتر است و بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده براساس ریسک رابطه خطی مثبتی وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم نیز موید نتایج فرضیه اول بوده و نشان میدهد که شرکتهایی که هموارسازی سود انجام می دهند به طور میانگین بازده غیرنرمال بیشتری دارند. همانگونه که قبلاً نیز بیان شده، بازده غیرنرمال، بازده مازاد بر بازده مورد انتظار است. لــــذا میتوان نتیجه گیری کرد که بازده واقعی شرکتهایی که هموارسازی سود انجام می دهند از بازده مورد انتظار آنها بالاتر است. چنانچه عوامل ایجاد کننده بازده را به دو قسمت سود نقدی سهام و تغییرات قیمت تقسیم کنیم نتیجه حاصل از آزمون فرضیه دوم نشان میدهد که بازده ناشی از تغییرات قیمت شرکتهایی که هموارسازی سود انجام می دهند بیشتر از شرکتهایی است که هموارسازی سود انجام نمیدهند. این مهم می تواند ناشی از بالاتر بودن عرضه و تقاضا برای سهام این شرکتهاست که باعث افزایش قیمت آنها مــــیگردد. به عبارت دیگر شرکتهایی که هموارسازی سود انجام می دهند توانسته اند توجه سرمایه گذاران را به خود معطوف سازند. زیرا بازده واقعی آنها بیشتر است از آنچه سرمایهگذار انتظار دارد و علاوه بر حداقل بازده بدون ریسک (نرخ بهره اوراق مشارکت) و صرف ریسک، بازده بدون ریسک مازادی را عاید سرمایه گذاران می کند(هیلی و دیگران[۳۸]، ۲۰۰۹).
نتایج تحقیقات «گری مین» و حمید پورجلالی با طرح فرضیه هایی نظریهگری در ایران (بعد از انقلاب اسلامی) نشان داد که ارزشهای حسابداری ایران بعد از انقلاب اسلامی به سمت کنترل قانونی، یکنواختی، محافظه کاری و پنهان کاری متمایل شده اند. دو عامل اول باعث کاهش انعطافپذیری در گزارشگری مالی میگردد اما محافظه کاری و پنهان کاری عواملی هستند که منطبق با هموارسازی سود هستند. باتوجه به اینکه بازده غیرنرمال شرکتهایی که هموارسازی سود انجام داده اند بیشتر است، لذا میتوان نتیجه گیری کرد که عوامل محافظه کاری و پنهان کاری باعث ایجاد آن شده اند(سمائی، ۱۳۸۲).
دلایل بیدلمن در تحقیقی که میچلسون و همکارانش در سال ۱۹۹۹انجام دادند تایید شد. تحقیق آنها نشان میدهد که هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتها تأثیر گذاشته و بازاربه سودهای هموار پاسخ مثبت نشان میدهد.
اما تحقیقی که به بررسی تأثیر هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است، نتیجه دیگری داده است. نتایج تحقیق مشخص کرده است که در مجموع ۵/۳۰ درصد شرکتهایی که متغیر هموارسازی در آنها برای دوره زمانی ۱۳۷۴-۱۳۷۹ مورد مطالعه قرارگرفته، هموارسازند. بر اساس نتایج تحقیق مذکور در بورس اوراق بهادار تهران، هموارسازی را نمیتوان ابزاری موثر بر بازده سهام شرکتها دانست.
با وجود تحقیقاتی که نتیجه شان حاکی از رابطه مثبت بین دستکاری سود و بازده سهام است، ترجمه یک تحقیق خارجی توسط آقای شاهپور اسماعیلی به نظارت آقای دکتر رحمانی نشان میدهد که مجموعه وسیعی از اطلاعات صورتهای مالی ممکن است قدرت پیش بینی بیشتری برای بازده سهام داشته باشند. خلاصهای از این تحقیق در ذیل آمده است:«تحلیلگران، سرمایه گذاران و محققان معمولاً به عدد سود خالص توجه می کنند و سایر اقلام صورتهای مالی را نادیده میگیرند. این پژوهش اظهار میدارد که مجموعه وسیعی از اطلاعات صورت های مالی ممکن است قدرت پیش بینی بیشتری برای بازده سهام داشته باشند تا این که فقط خود را بر سود خالص متمرکز کنیم. همچنین یک رابطه منفی و قابل اتکایی بین accrualها (تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد) و بازده آتی سهام وجود دارد. تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد را می توان به دو بخش تقسیم کرد: ۱) قسمتی که به دلیل فعالیت تجاری ناگزیر تغییر کرده است. ۲) قسمتی که توسط دخالت و دستکاری که مدیریت در سود کرده تا تغییر یافته است(مهرانی و عارف منش، ۱۳۸۹).
سه دلیل وجود دارد که چرا تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد می تواند بازده سهام را پیش بینی کند:
۱- اگر تغییر در این مابعد تفاوت ناشی از فعالیتهای تجاری باشد پس می تواند شاخص از چشم انداز شرکت در اختیار قرار دهد. پس بدیهی است که چنین شاخصی بتواند قیمت سهام را پیش بینی کند.
۲- افزایش بسیار زیاد در تفاوت بین سود حسابداری و جریان وجوه نقد چنانچه از دستکاری سود توسط مدیران حاصل شده باشد به عنوان یک خبر منفی باعث کاهش بازده سهم می شود.
۳- افزایش در این تفاوت می تواند یک بار اطلاعاتی داشته باشد که شرکت به نقطه اوج فعالیت تجاری خود رسیده و احتمالاً در آینده روبه نزول خواهد گذاشت. اجزای تشکیل دهنده ما بعدالتفاوت سود حسابداری از جریان وجوه نقد را تغییر در حسابهای دریافتی، حسابهای پرداختی و موجود کالا تشکیل میدهند. اگر رابطه هر کدام از این موارد را با بازده آتی سهام تک تک مقایسه کنیم در مییابیم که بین تغییر در هرکدام از این حسابها با بازده آتی سهام رابطه منفی وجود دارد(خواجویی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۸ نقش استانداردهای حسابداری در رویکرد هموارسازی سود
دانش مدیریت مالی در سالهای اخیر رویکردی جدید به واقعیتهای پیچیده بازارهای مالی خصوصا بازارهای سرمایه داشته است. با توجه به نقاط ضعف تئوریهای مدرن پرتفوی و فرضیه بازار کارای سرمایه و کاهش روز افزون مقبولیت آنها، این رویکرد جدید در بین دانشمندان مالی مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفت. کاهش مقبولیت تئوری های یاد شده بدلیل پیچیدگی و ژرفای دنیای واقعی و تاثیر ارزشهای اقتصادی متعدد، روانشناسی فردی و اجتماعی و … بر بازارهای مالی و عدم توان تئوریهای سنتی مدرن پرتفوی و فرضیه کارایی بازار سرمایه در پاسخ به سوالات دانشمندان مالی در خصوص وجود فرصتهای آربیتراژی و دامنه وسیع تعیین قیمت دارایی های مالی، تاثیر اطلاعات بر قیمت سهام و… میباشد. دانش جدید مالی معتقد است، بنای ساده و سطحی تئوریهای مدرن پرتفوی و فرضیه بازار کارای سرمایه توان نمایش عمق روابط اقتصادی، روانشناسی و … حاکم بر بازارهای مالی را ندارند. بنابراین نباید با ابزارهای سنتی مذکور انتظار تحقق کارایی بازارهای مالی را داشت. نتایج تحقیقات انجام شده در بازارهای پیشرفته نشان میدهد که تئوریهای سنتی دستاویز مناسبی برای نمایش واقعیتهای پیچیده بازارهای مالی در هزاره سوم نیستند و در نگاه به دنیای مالی باید از رویکردهای جدیدتری که بتواند اهمیت علوم رفتاری و روانشنای در حوزه مالی را نمایش دهد، استفاده نمود(مرادی، ۱۳۸۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
استانداردهای حسابداری علاوه بر آنکه چگونگی حسابداری معاملات و رویدادهای مختلف را تعیین میکنند، موجب آثار اقتصادی نیز میشوند. استانداردهای حسابداری باید به نحوی تدوین و تنظیم شوند که هدفهای گزارشگری مالی را تامین کنند. هدفهای گزارشگری مالی شامل ارائه اطلاعات مناسب برای تصمیم گیری اقتصادی، پیشبینی، مقایسه و ارزیابی جریانهای نقدی آینده و سودآوری و توانایی مدیریت از نظر استفاده بهینه از منابع واحد تجاری نیز هست.
سرمایهگذاریها، دارایی هایی است که عمدتاً بهمنظور کسب سود حاصل از نگهداری تحصیل میشود. استاندارد حسابداری شماره ۱۵ مربوطبه سرمایهگذاریها در حال حاضر با این اشکالات مواجه است:
۱- سود سهمی را حتی اگر از محل سود حاصل از فعالیتهای پس از تاریخ تحصیل ایجاد شده باشد، بهعنوان درامد شناسایی نمیکند ولی اگر با همین ماهیت ابتدا سود تقسیم شود و سپس به افزایش سرمایه مبادرت شود، سود تقسیم شده را بهعنوان درامد شناسایی میکند،
۲- سود تقسیمی نقدی را حتی اگر از محل اندوختهها و سود انباشته باشد، بهعنوان درامد شناسایی میکند،
۳- تفاوتی بین سود سهمی و سهام جایزه قائل نشده در حالیکه سود سهمی تسویه قسمتی از سود قابل تقسیم بهصورت سهام و از طریق افزایش سرمایه است و سهام جایزه انتقال اندوختهها بهحساب سرمایه است،
۴- آثار ناشی از سود حاصل از فعالیتهای سال تحصیل را تا زمان تحصیل، بهعنوان بخشی از قیمت تمامشده سرمایهگذاریها شناسایی میکند در حالیکه این بخش از سود باید پس از تحقق از قیمت تمامشده کسر شود.
براساس قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفندماه ۱۳۶۶ و اصلاحیه آن مصوب بهمن ماه ۱۳۸۰ در حالیکه مالیات فروش سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار معادل نیم درصد ارزش فروش و مالیات فروش سایر سهام معادل ۴ درصد ارزش اسمی و به صورت مقطوع تعیین شده است، چنانچه بهای سرمایهگذاریهای شرکت بهارزش بازار یا ارزش ویژه شناسایی و ثبت شود، سود حاصل از تغییرات ارزش یا تغییرات در حقوق صاحبان سهام شرکت سرمایهپذیر (برحسب مورد) مشمول مالیات درامد شرکتها به میزان ۲۵ درصد میشود. اختلاف فوق موجب میشود شرکتها تمایلی به استفاده از ارزش بازار یا ارزش ویژه در ثبت ارزش سرمایهگذاریهای خود نشان ندهند(مرادی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۹ استانداردهای حسابداری و مقررات قانون مالیاتهای مستقیم
استانداردهای حسابداری و مقررات قانون مالیاتهای مستقیم به شرح بالا موجب شده که:
اولا-ً مدیران برای ارائه و نشان دادن استفاده بهینه از منابع واحد تجاری در تاریخ نزدیک به پایان سال مالی خود، تمام یا بخشی از سرمایهگذاریهای خود را بفروشند و سپس مجدداً خریداری کنند. این امر علاوهبر آنکه موجب توانایی مدیران در مورد هموارسازی سود میشود، باعث هزینههای اقتصادی برای واحد تجاری میشود که شامل هزینه مبادلات و هزینه پرداخت بهای بیشتر برای جایگزینی همان سرمایهگذاریهاست.
ثانیا-ً سرمایهگذاران در مجامع عمومی عادی شرکتها که برای تصمیم گیری در مورد تقسیم سود برگزار میشود، تمام تلاش خود را مصروف تصویب حداکثر سود تقسیمی میکنند. در اثر چنین تصمیمهایی واحدهای سرمایهپذیر سخت در معرض امکان خروج وجه نقد قرار میگیرند که موجب جلوگیری از تشکیل سرمایه، کاهش امکانات سرمایهگذاری و جلوگیری از توسعه آینده شرکت میگردد که برای اقتصاد کشور زیانبار و مخرب است.
بهنظر میرسد استفاده اجباری از ارزش بازار در ارزشگذاری سرمایهگذاریها در مورد اوراق بهادار سریعالمعامله در بازار و استفاده از ارزش ویژه در ارزشگذاری سایر سرمایهگذاریها بدون در نظر گرفتن میزان مالکیت آنها تمام مشکلات مورد اشاره در این نوشته را رفع کند، مشروط بر آنکه قانون مالیاتهای مستقیم نیز در این مورد اصلاح شود بهنحوی که سود و یا زیان حاصل از افزایش یا کاهش ارزش ثبت شده در حسابها از این بابت، تاثیری بر درامد مشمول مالیات نداشته باشد(بیور[۳۹]، ۲۰۰۲).
همان طور که ملاحظه می شود علت توانایی مدیریت در این دستکاری روش های مختلف در استانداردهای حسابداری است که به مدیران امکان میدهد هرکدام از روشها را با توجه به منافع خود به کار گیرند. از طرف دیگر عدم توانایی سرمایه گذاران در تشخیص تفاوت بین سود حسابداری و جریانات نقدی هم می تواند در تعیین غلط قیمت بازار آن ها تاثیرگذار باشد(دیکاور و اسکارلند، ۲۰۰۴).
استانداردهای حسابداری علاوه بر آنکه چگونگی حسابداری معاملات و رویدادهای مختلف را تعیین میکنند، موجب آثار اقتصادی نیز میشوند. استانداردهای حسابداری باید به نحوی تدوین و تنظیم شوند که هدفهای گزارشگری مالی را تامین کنند. هدفهای گزارشگری مالی شامل ارائه اطلاعات مناسب برای تصمیم گیری اقتصادی، پیشبینی، مقایسه و ارزیابی جریانهای نقدی آینده و سودآوری و توانایی مدیریت از نظر استفاده بهینه از منابع واحد تجاری نیز هست(لاتریدیس، ۲۰۱۰).
سرمایهگذاریها، دارایی هایی است که عمدتاً بهمنظور کسب سود حاصل از نگهداری تحصیل میشود. استاندارد حسابداری شماره ۱۵ مربوطبه سرمایهگذاریها در حال حاضر با این اشکالات مواجه است:
۱- سود سهمی را حتی اگر از محل سود حاصل از فعالیتهای پس از تاریخ تحصیل ایجاد شده باشد، بهعنوان درآمد شناسایی نمیکند ولی اگر با همین ماهیت ابتدا سود تقسیم شود و سپس به افزایش سرمایه مبادرت شود، سود تقسیم شده را بهعنوان درامد شناسایی میکند،
۲- سود تقسیمی نقدی را حتی اگر از محل اندوختهها و سود انباشته باشد، بهعنوان درامد شناسایی میکند،
۳- تفاوتی بین سود سهمی و سهام جایزه قائل نشده در حالیکه سود سهمی تسویه قسمتی از سود قابل تقسیم بهصورت سهام و از طریق افزایش سرمایه است و سهام جایزه انتقال اندوختهها بهحساب سرمایه است،
۴- آثار ناشی از سود حاصل از فعالیتهای سال تحصیل را تا زمان تحصیل، بهعنوان بخشی از قیمت تمام شده سرمایهگذاریها شناسایی میکند در حالیکه این بخش از سود باید پس از تحقق از قیمت تمامشده کسر شود.
براساس قانون مالیاتهای مستقیم مصوب اسفندماه ۱۳۶۶ و اصلاحیه آن مصوب بهمن ماه ۱۳۸۰ در حالیکه مالیات فروش سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار معادل نیم درصد ارزش فروش و مالیات فروش سایر سهام معادل ۴ درصد ارزش اسمی و بهصورت مقطوع تعیین شده است، چنانچه بهای سرمایهگذاریهای شرکت بهارزش بازار یا ارزش ویژه شناسایی و ثبت شود، سود حاصل از تغییرات ارزش یا تغییرات در حقوق صاحبان سهام شرکت سرمایهپذیر (برحسب مورد) مشمول مالیات درامد شرکتها به میزان ۲۵ درصد میشود. اختلاف فوق موجب میشود شرکتها تمایلی به استفاده از ارزش بازار یا ارزش ویژه در ثبت ارزش سرمایهگذاریهای خود نشان ندهند(بلووری و دیگران[۴۰]، ۲۰۰۶).
استانداردهای حسابداری و مقررات قانون مالیاتهای مستقیم به شرح بالا موجب شده که:
اولا-ً مدیران برای ارائه و نشان دادن استفاده بهینه از منابع واحد تجاری در تاریخ نزدیک به پایان سال مالی خود، تمام یا بخشی از سرمایهگذاریهای خود را بفروشند و سپس مجدداً خریداری کنند. این امر علاوهبر آنکه موجب توانایی مدیران در مورد هموارسازی سود میشود، باعث هزینههای اقتصادی برای واحد تجاری میشود که شامل هزینه مبادلات و هزینه پرداخت بهای بیشتر برای جایگزینی همان سرمایهگذاریهاست.
ثانیا-ً سرمایهگذاران در مجامع عمومی عادی شرکتها که برای تصمیم گیری در مورد تقسیم سود برگزار میشود، تمام تلاش خود را مصروف تصویب حداکثر سود تقسیمی میکنند. در اثر چنین تصمیمهایی واحدهای سرمایهپذیر سخت در معرض امکان خروج وجه نقد قرار میگیرند که موجب جلوگیری از تشکیل سرمایه، کاهش امکانات سرمایهگذاری و جلوگیری از توسعه آینده شرکت میگردد که برای اقتصاد کشور زیانبار و مخرب است(قائمی و دیگران، ۱۳۸۲).
بهنظر میرسد استفاده اجباری از ارزش بازار در ارزشگذاری سرمایهگذاریها در مورد اوراق بهادار سریعالمعامله در بازار و استفاده از ارزش ویژه در ارزشگذاری سایر سرمایهگذاریها بدون در نظر گرفتن میزان مالکیت آنها تمام مشکلات مورد اشاره در این نوشته را رفع کند، مشروط بر آنکه قانون مالیاتهای مستقیم نیز در این مورد اصلاح شود بهنحوی که سود و یا زیان حاصل از افزایش یا کاهش ارزش ثبت شده در حسابها از این بابت، تاثیری بر درآمد مشمول مالیات نداشته باشد(قائمی و دیگران، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱۰ راه کارهای موجود جهت جلوگیری ار هموارسازی سود
برای جلوگیری از هموارسازی سود توسط مدیران راه هایی از جمله: «تعیین ویژگیهای کیفی اطلاعات منتجشده از صورتهای مالی و تهیه مقررات برای واداشتن شرکتها به افشای بیشتر اطلاعات وجود دارد. ویژگیهای کیفی اطلاعات در صورت کثرت افشای آنها بیشتر خود را نشان میدهد(قائمی و دیگران، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱۰-۱ ابهام در تعاریف عناصر حسابداری
مبهم بودن تعاریف موجود در مورد عناصر حسابداری مثل دارایی و بدهی امکان میدهد بعضی از اقلام را به دلخواه خود طبقه بندی کند. برای مثال [۴۱]FASB دارایی را منبعی اقتصادی می داند که تحت کنترل یک شخصیت حسابداری و نتیجه معاملات و رویدادهای گذشته است.
والتر شویتس رئیس سازمان بورس اوراق بهادار و عضو سابق FASB معتقد است این تعریف کلی و بسیار مهم است خیلی از اقلام را میتوان در آن گنجاند. این تعریف باعث می شود که اصل تطابق برای تمایز بین دارایی و مخارج به طور کامل مورد استفاده قرار نگیرد. بر اساس این تعریف مخارج انتقالی فقط به این دلیل که منافع آتی ایجاد می کند دارایی به شمار می آیند. گروهی از محققان معتقدند که ما باید با تمام دارایی ها مانند دارایی های نامشهود برخورد کنیم و بیش از هر چیز به معاملاتی توجه کنیم که حقی ایجاد می کند یا باعث افزایش حقوق قبلی می شود(قائمی و دیگران، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱۰-۲ ویژگیهای کیفی اطلاعات
برای فراهم کردن صورتهای مالی شفاف و معتبر که در تصمیم گیری قابل استفاده باشد اطلاعات مالی که مبنای استفاده از این صورتهای مالی است باید ویژگیهایی داشته باشد که موسسه با رعایت آنها این اطمینان را ایجاد کند که صورتهای مالی به صورت صحیح و منصفانه تهیه شده است.
FASB ویژگیهای کیفی مربوط بودن، قابلیت اتکا و قابلیت مقایسه روش ثابت را برای اطلاعات در نظر گرفته است. اطلاعات باید مکان ارزیابی گذشته و پیش بینی آینده موسسه را به سرمایه گذاران بدهد و همچنین در برآورد ریسک سرمایه گذاری موسسه به سرمایه گذاران کمک کند قابلیت اتکا در مورد اطلاعات از قابلیت رسیدگی و بی طرفانه و صحیح بودن آن اطلاعات سرچشمه میگیرد. اطلاعات منتشرشده درباره یک شرکت زمانی برای سرمایه گذاران مفیدتر است که بتوان آن را با شرکتهای مشابه در زمانهای مختلف مقایسه کرد(آلایانیس[۴۲]، ۲۰۰۸).
اما نکتهای که باید به آن اشاره کنیم این است که استاندارهای حسابداری به تنهایی نمی تواند تضمین قابل قبولی برای مربوط بودن و قابل اتکا بودن اطلاعات باشد. بورس اوراق بهادار امریکا معتقد است استانداردهای حسابداری زمانی مطلوب است که قابلیت اجرا داشته باشند در صورتی که استاندارد درباره مسالهای واحد روشهای مختلف را مجاز بداند مسلماً قابلیت مقایسه اطلاعات از بین میرود و همچنین باید متذکر شد که برای بررسی کیفیت صورتهای مالی از این دیدگاه که در تهیه آنها استانداردهای حسابداری به صورت صحیح رعایت شده باشد باید صورتهای مالی عملکرد سیستم حسابداری شرکت را حسابرسان مستقل رسیدگی کنند(قائمی و دیگران، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱۰-۳ چه کسی هزینه افشاء بیشتر را می پردازد؟
موسسات دولتی غالبا برای افشای بیشتر اطلاعات هزینهای صرف نمی کنند اما گروهی از استفادهکنندگان بخصوص سرمایه گذاران مایلند برای افشای بیشتر هزینه کنند چرا که با آگاهی کامل، بهتر میتوانند تصمیم گیری کنند و سود بیشتر ی را کسب کنند. افشای بیشتر باعث می شود که تعداد بیشتری از استفادهکنندگان توانایی استفاده از صورتهای مالی را داشته باشند و همچنین افشای اجباری باعث می شود که مدیران امکان مخفی کردن بعضی اطلاعات را به نفع خودشان نداشته باشند(بائو و دیگران[۴۳]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۱۰-۴ اثرات افزایش مقررات افشای اطلاعات
تا زمانی که هر موسسه تهیه کننده انحصاری اطلاعات خودش باشد وضع مقررات برای افشای اجباری اطلاعات به استفادهکنندگان امکان میدهد اطلاعات مورد نیاز خود را به صورت رایگان به دست بیاورند و دیگر به آن نیازی نیست که هر یک از استفادهکنندگان به صورت انفرادی هزینهای برای به دست آوردن این اطلاعات بپردازند. افزایش مقررات در مورد افشا باعث می شود بسیاری از شرکتها به سبب قرار داشتن در شرایط رقابتی، مایل نیستند اطلاعاتی را افشا کنند که سود استفادهی از آن اطلاعات نصیب رقبا شود. گروهی از محققین معتقدند اگر سیاستهای افشای اطلاعات با سایر سیاستهای شرکت در زمینه تولید و بازاریابی و سرمایه گذاری هماهنگ شود می تواند در نهایت باعث بالا رفتن بازدهی شرکت شود. افزایش مقررات افشا باعث می شود استفادهکنندگان از اطلاعات مالی در برابر پنهان کاری اطلاعات مالی توسط مدیران شرکتها تا حدودی مصون بمانند(پیتر، ۲۰۱۴).
۲-۲-۱۱ نتیجه گیری
مدیریت شرکتها برای آن که شرکت خود را باثبات و پویا نشان دهند در پی هموارسازی سود هستند و با تقدم و تاخر در ثبت اقلام، درآمد و هزینه تغییرات سود در طی دوره های مالی را پنهان می کنند. محققین معتقدند مجاز دانستن روشهای مختلف در استانداردهای حسابداری به مدیران امکان میدهد هر کدام از روشها را با توجه به منافع خود به کار گیرند، هر چند نظریه پردازان حسابداری معتقدند که در بازار کارای سرمایه مدیران نمیتوانند با هموارسازی سود بازار سرمایه را گمراه کنند. در هر صورت ساز و کارهایی که برای جلوگیری از هموارسازی سود به دست مدیریت توصیه شده عبارتند از تعیین ویژگیهای کیفی اطلاعات و تهیه مقررات برای واداشتن شرکتها به افشای بیشتر اطلاعات. ویژگیهای کیفی اطلاعات مالی باعث می شود که شرکتها اطلاعات مالی را به صورت صحیح و بدون دستکاری به استفادهکنندگان از اطلاعات ارائه دهند و همچنین افشای بیشتر اطلاعات سبب می شود که استفادهکنندگان از اطلاعات مالی با آگاهی کامل تصمیم گیری کنند و مجبور نباشند هزینه های بیشتری برای افشای اطلاعات بپردازند. گسترش فزاینده و پیچیدگی فعالیتهای اقتصادی از یک سو و لزوم فراهم آوردن اطلاعات دقیق و وسیع برای برآورده کردن نیازهای متضاد گروههای استفادهکننده از سوی دیگر مستلزم تدوین و ابداع روشها و راه حلهای نوین حسابداری و تسریع در دگرگونی شیوه های متعارف است.
با توجه به اینکه مدیریت واحدها بدلیل حضور مستقیم در جریان فعالیت واحد اقتصادی نسبت به سایر استفادهکنندگان از اطلاعات بیشتری برخوردار میباشند، اغلب می توانند با تکیه و تاکید بر موارد خاص از طریق ارائه شرح و گسترش کاملتر و حوادث شرایطی که تاثیر قابل توجهی بر وضعیت مالی دارند، درجه اهمیت و ارزش اطلاعات را افزایش داده و یا مورد تاثیر قرار دهند.
اطلاعات حسابداری که در قالب گزارشهای مالی افشا میشوند، هنگامی می توانند در تصمیم گیری اقتصادی مفید و موثر باشند که از ویژگیهای کیفی خاصی برخوردار باشند. دو معیار مرتبط بودن و معتبر بودن ضابطه اصلی برای انتخاب اطلاعات است. با توجه به محدویتهای مقیاس اندازه گیری در حسابداری و محدودیت-های استفاده کننده در درک اطلاعات و نسبی بودن ویژگیهای کیفی، اطلاعات هنگامی می تواند برای تصمیم گیری مفید باشد که تعادل نسبی بین ویژگیهای کیفی برقرار باشد و با افشای کامل، آثار مالی رویدادها، به روشنی توصیف شود.
استفاده از روشهای یکسان در تهیه اطلاعات در طول زمان موجب یکنواختی و قابلیت مقایسه آنها می شود ولی نباید باعث شود که تغییر در شرایط اقتصادی نادیده گرفته شود و یا احیاناً از روشهای مطلوبتر استفاده نشود .
تحقیقات تجربی نشان داده است که در صنایع بزرگی که رقابت بیشتر است، افشاگری بهتر انجام می شود و در نتیجه نیاز کمتری به استانداردهای حسابداری وجود دارد.
با توجه به موقعیت رقابتی شرکت در بازار و آنکه افشا اطلاعات اضافی می تواند به این موقعیت خدشه وارد می شود و مخارجی که ناشی از هزینه بیشتر سرمایه بدلیل عدم افشا اضافی است، تعادلی برقرار کند.
افشاهای مالی یک دایره از دولت، بستانکاران، سرمایه گذاران و کارکنان را در بر میگیرد. به طور سنتی، سرمایهگذاران، گروهی عمده جهت افشاهای مالی به شمار میآیند. افشا برای تصمیمات بهینه سرمایه گذاران و برای ثبات بازار سرمایه لازم است. افشاء به موقع اطلاعات مربوط از تغییر چشم انداز آتی شرکت جلوگیری می کند. افشاء به سرمایه گذاران اطمینان بیشتری نسبت به اطلاعات مالی در دسترس میدهد. ماهیت داده های افشا شده تا حدودی بستگی به ماهیت مدلهای تصمیم گیری سرمایهگذار دارد. میزان داده های افشا شده از طریق استانداردهایی مثل مربوط بودن و قابلیت اتکاء بودن تعیین میشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:52:00 ق.ظ ]