سوال سوم: آیا بین کارکنان پروازی و کارکنان زمینی در بعد پاداشوابستگی تفاوت معناداری وجود دارد؟
سؤال چهارم: آیا بین کارکنان پروازی و کارکنان زمینی در بعد پشتکار تفاوت معناداری وجود دارد؟
سؤال پنجم: آیا بین کارکنان پروازی و کارکنان زمینی در بعد خودراهبری تفاوت معناداری وجود دارد؟
سؤال ششم: آیا بین کارکنان پروازی و کارکنان زمینی در بعد همکاری تفاوت معناداری وجود دارد؟
سؤال هفتم: آیا بین کارکنان پروازی و کارکنان زمینی در بعد خودفراروی تفاوت معناداری وجود دارد ؟
سؤال هشتم: آیا ویژگیهای سرشت و منش سهم قابل توجهی از موفقیت شغلی کارکنان را تـبیین می کنند؟
۱-۶ تعاریف نظری
موفقیت شغلی
موفقیت شغلی را به سه حالت غیر روانی، روانی و عمومی تعریف کرده اند:
در دیدگاه غیر روانی هر فردی که درآمد بیشتری دارد، در شغلش موفقتر است.
در دیدگاه روانی موفقیت شغلی عبارتست از احساس فرد از میزان کارآیی و تواناییش در انجام کار محوله.
در دیدگاه عمومی موفقیت شغلی زمانی حاصل می شود که فرد بتواند از تمام تواناییها و امکانات خود در رسیدن به هدفهای شغلی استفاده و بهره برداری نماید ( شفیع آبادی، ۱۳۸۲).
شخصیت
به طور کلی شخصیت را ویژگیهای فردی که موجب بروز فرایندهای پیوستهی احساسی، تفکری و رفتاری است تعریف نموده اند (پروین[۸]،۲۰۰۱ به نقل از حق شناس، ۱۳۸۸).
نظریه سرشت و منش
نظریه سرشت و منش[۹]، مدل زیستی – روانی[۱۰] و اجتماعی شخصیت است که توسط کلنینجر[۱۱] معرفی شده است و ساختار زیستی ژنی زیربنایی شخصیت را توصیف می کند. این مدل شامل ابعاد روانی- زیست شناختی سرشت و منش است که در ادامه هر کدام از این ابعاد و خرده مقیاسهای آنها توضیح داده می شود (کلنینجر ۱۹۸۷و ۱۹۹۱).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بعد سرشت:
سرشت دارای سازمان یافتگی کارکردی در مغز است که متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعالسازی، ابقاء و بازداری رفتار در پاسخ به گروههای تعیین شدهای از محرکها میباشد و شامل خرده مقیاسهایی چون نوجویی[۱۲]، آسیبپرهیزی[۱۳]، پاداشوابستگی[۱۴] و پشتکار[۱۵] میباشد (کلنینجر ۱۹۸۷و ۱۹۹۱).
نوجویی
فعالسازی رفتاری در پاسخ به محرکهای نو (جدید) و نشانه های پاداش و رهایی از تنبیه است، تفاوتهای فردی در چنین قابلیتی “نوجویی” نامیده می شود.
آسیبپرهیزی
بازداری رفتاری در پاسخ به محرکهای تنبیه یا نبودن پاداش است، تفاوتهای فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری آسیبپرهیزی نامیده می شود.
پاداشوابستگی
رفتاری که با پاداش تقویت می شود معمولاً تا مدتی پس از قطع پاداش ادامه مییابد، کلنینجر تفاوتهای فردی در تداوم پاسخ پس از قطع پاداش را پاداشوابستگی نامید.
پشتکار
تلاش و پیگیری در انجام کارها را شامل می شود.
بعد منش:
منش به خودپندارهها و تفاوتهای فردی در اهداف و ارزشها اطلاق میگردد که بر انتخاب، تمایلات و معنای آنچه که در زندگی فرد تجربه می شود تاثیر میگذارد و شامل خرده مقیاسهای خودراهبری[۱۶]، همکاری[۱۷] و خودفراروی[۱۸] میباشد (کلنینجر ۱۹۸۷و ۱۹۹۱).
خودراهبری
بعد خودراهبری بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان یک فرد مستقل شامل زیر مجموعههای وحدت، احترام، عزت، تأثیربخشی، رهبری و امید، تعریف شده است.
همکاری
بعد همکاری بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی و جامعه قرار دارد که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به انجام امور خیریه مشتق می شود.
خود فراروی
خود فراروی بر پایه مفهوم از خویشتن به عنوان بخشی از جهان و منابع پیرامون آن مطرح شد که با پندارهای حضور رازگونه، ایمان مذهبی و متانت و صبوری غیرمشروط همراه است.
فصل دوم
مروری بر ادبیات پژوهش
۲-۱ مقدمه
دراین فصل ابتدا مبانی نظری پژوهش، شامل تعاریف، مفاهیم، نظریه هایی در زمینه متغییرهای تحقیق و ارتباط بین آنها و در ادامه تحقیقات انجام شده در داخل و خارج ایران و در نهایت چهارچوب مفهومی تحقیق ارائه شده است.
۲-۲ شغل
شغل به عنوان مجموعه ای از پیشرفتهای مداوم در زندگی شغلی تعریف شده است؛ به عبارت دیگر شغل عبارت است از تعهدی که انسان در مقابل موسسهای برای انجام تکالیف درازمدت دارد و در ضمن از طریق آن امرار معاش می کند (صدر نبوی، ۱۳۷۰).
به اعتقاد کینزبرگ[۱۹] و همکارانش (۱۹۵۱) انتخاب شغل فرایندی پیوسته و تکاملی است و با عواملی نظیر ارزشهای فردی، واقعیات محیطی، عوامل عاطفی و فرصتهای تربیتی بستگی کامل دارد. به عبارت دیگر، انتخاب شغل فرایندی است که طی زمان خاصی انجام میگیرد و زمان خاص آن هنگامی است که فرد طی آن به توافق میان انتظارات و امکانات و خصوصیات خود برسد (شفیع آبادی،۱۳۸۲).
۲-۳ موفقیت شغلی
بر طبق گفته پیتر دراکر[۲۰](۱۹۹۳)، قرن بیست ویکم، قرن اقتصاد دانشی است. دراین اقتصاد، دارایی های فکری و به خصوص سرمایه های انسانی جزو مهمترین دارایی های سازمانی محسوب می شود و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیتهای فکری آنها دارد، همچنین سرمایه انسانی برای مالکین سرمایه یعنی کارکنان سازمانها نیز به عنوان یک دارایی ارزشمند محسوب می شود که می تواند موفقیت آنها را نیز به طور فزاینده تحت تاثیر قرار دهد (الفن بین[۲۱]،۲۰۰۲). به همین دلیل مدیریت منابع انسانی پیچیدهترین و مشکلترین بخش مدیریت شناخته شده است و از جمله وظایف مدیران در جذب نیروهای انسانی مناسب از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. در واقع، موفقیت هر سازمان در گرو استفادۀ بهینه از نیروی انسانی آن سازمان است و مستلزم به کارگیری افرادی است که تواناییها و استعدادهای خاص آن شغل را داشته باشند. در انتخاب افراد برای مشاغل مختلف سازمان، اصل کلی جهت موفقیت شغلی این است که خصوصیات داوطلب با وظایف شغلی او مطابقت کند. برای اینکه شرح وظایف با موفقیت انجام گیرد لازم است که مهارت ها، استعدادها و خصوصیات خلقی و جسمی و شخصیتی افراد در نظر گرفته شود و داوطلب آن شغل واجد این خصوصیات و استعدادها باشد (حجازی، ۱۳۸۰).
عکس مرتبط با منابع انسانی
پژوهشها نیز نشان داده است که موفقیت شغلی زمانی میسر است که نه تنها خصوصیات افراد، بلکه خصوصیات مشاغل مربوط به آنها مورد بررسی قرار گیرد. بر مبنای این شناخت دوگانه و تشخیص رابطه میان آنهاست که انتخاب احسن صورت میپذیرد. مصالح جامعه ایجاب می کند که فرد در جایی قرار گیرد که بهتر بتواند خدمت نماید و مصلحت فردی نیز حکم می کند در مکانی باشد که بهتر بتواند رشد و تعالی یابد. بنابراین، در گزینش شغلی افراد دو عامل باید مورد ارزیابی قرار گیرد:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
ارزیابی فرد در زمینه علایق، تواناییها و به طورکلی ویژگیهای شخصیتی فرد.
ارزیابی در زمینه تواناییها و ویژگیهایی که برای موفقیت در آن شغل ضرورت دارد (حجازی، ۱۳۶۸).
در این باب میتوان چنین اظهار داشت که اگر فردی متناسب با تواناییها و رغبتها و ویژگیهای شخصیتی برای شغلی انتخاب شود نه تنها شکوفایی فردی حاصل خواهد شد بلکه جامعه نیز از او بهرۀ بیشتری خواهد برد. برعکس چنانچه فردی متناسب با شغل مورد نظر انتخاب نگردد ممکن است نیازهای او ارضاء نشود و در نتیجه روزها و ساعتها را به ناراحتی بگذراند؛ این فرد در زندگی راضی نبوده و در نتیجه در حرفه او تاثیر منفی خواهد گذاشت (حجازی، ۱۳۶۸).
اما موفقیت شغلی چیست و چه مفهومی دارد؟ موفقیت شغلی یک مفهوم نسبی از ارزیابی و قضاوت است و هیچ فردی را نمیتوان موفق نامید مگر اینکه از هدفها و ایده آلهایش آگاه باشیم. موفقیت شغلی عبارت از رابطهای است که بین پیشرفت کنونی فرد و ایدهآلهای آیندهاش در زمینه اشتغال وجود دارد. میزان موفقیت فرد در برآوردن نسبی این هدفها را موفقیت شغلی مینامند ( شفیع آبادی، ۱۳۸۲). افراد بیرونی موفقیت شغلی را بر طبق معیارهای قابل مشاهده و عینی قضاوت می کنند درحالیکه ادراک افراد از موفقیت، بیشتر به معیارهای ذهنی گرایش دارد، به تعبیر دیگر، موفقیت عینی بخش قابل مشاهده موفقیت شغلی را نشان میدهد و به نتایج شغلی قابل مشاهده مانند پرداختیها، ارتقاها، رتبه و مقام اشاره دارد. اما موفقیت شغلی ذهنی یا درونی عناصر ذهنی موفقیت شغلی را نشان میدهد و به احساسات افراد و واکنش آنها نسبت به مسیر شغلیشان مربوط است و همواره از طریق موفقیت روانشناختی مانند رضایت شغلی، تعهد شغلی و سازمانی شناسایی می شود (جاج[۲۲]، ۱۹۹۵).
رابطه بین اخلاق، رضایت شغلی و تعهدسازمانی با ترک خدمت حسابرسان
افراد همواره خواهان موفقیت در انجام وظایف محوله هستند اما بدلیل عدم آگاهی از عوامل موثر در موفقیت در بعضی مواقع در این زمینه توفیقی ندارند. در اینجا برخی از عوامل موفقیت شغلی ذکر خواهد شد و برخی دیگر از عوامل موفقیت در قالب نظریه های موفقیت شغلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
۲-۴ عوامل موثر در موفقیت شغلی
امروزه، صرفاً پول را عامل برانگیختن و موفقیت شغلی نمیدانند بلکه محیط اجتماعی، سبک رهبری و توجهی که از دوستان و سرپرستان به فرد مبذول می شود، جالبتر بودن، تلاش برانگیزتر بودن و پاداش دهندهتر بودن مشاغل و فرصتهای ترفیع و ارتقاء سهم مشارکت در تصمیم گیری ها، تنوع شغل و بکارگیری مهارت ها شاخصی از شاخص های عمده موفقیت شغلی محسوب میشوند، در مقابل موارد فوق الذکر، میتوان ترک شغل، غیبتهای شغل، عملکرد پایین شغلی را از جمله شاخص های نارضایتی و عدم موفقیت شغلی ذکر کرد. تحقیقات نشان میدهد که انواع مختلفی از عوامل فردی و مهم سازمانی وجود دارند که بر روی موفقیت شغلی تاثیر میگذارند (گرین هاوس، ۲۰۰۳ و کارتمل و گاتون، ۲۰۰۴).
موفقیت شغلی به عواملی همچون شخصیت، آموزش، جنسیت، داشتن مشاور و ترفندهای کاری وابسته است (هسلین[۲۳]، ۲۰۰۳). همچنین قاضی (۱۳۷۳) عوامل موثر موفقیت شغلی را، دستیابی به اهداف شغلی مورد انتظار، لذت بردن از شغل، امنیت شغلی، برخورداری از سرگرمی و فعالیتهای جنبی، رضایت شغلی، امکانات رفاهی، روابط خوب انسانی و حقوق و پاداش مکفی عنوان می کند.
ویژگیهای فردی از قبیل سن، جنسیت، وضعیت تاهل و ویژگیهای سازمانی از قبیل کار منابع انسانی، استراتژی های توسعه، اندازه سازمان و غیره بر روی موفقیت شغلی تاثیر میگذارند (جاج، ۱۹۹۵).
۲-۵ نظریه های موفقیت شغلی
۲-۵-۱ نظریهی مککلند:
تئوری انگیزهی موفقیت توسط دیوید مککلند[۲۴] ارائه شده است. او یک روانشناس بود که تئوریاش ملهم از کار هنری مورای[۲۵] (یکی از نظریه پردازان شخصیت) است. از دیدگاه این روانشناس، نیاز به موفقیت بر پایه برخی ویژگیهای شخصیتی از جمله برتری طلبی، رقابت، اهداف چالشی، اصرار بر انجام کار و فائق آمدن بر مشکلات بنا گردیده است. شخصی که انگیزه پیشرفت زیادی دارد همواره برتری در عملکرد را جستوجو می کند، از اهداف چالشی لذت میبرد و دارای پشتکار و روحیه رقابتی در فعالیتهای کاری است، که در نهایت منجر به موفقیت وی می شود. پرسشهایی که نیاز توفیقطلبی را مورد سئوال قرار میدهد عبارتند از:
آیا شما از فعالیتهای کاری چالشی و مشکل لذت میبرید؟
آیا شما میکوشید که عملکردتان از اهداف تعیین شده فراتر برود؟
آیا شما در جستجوی روشهای جدید برای فائق آمدن بر مشکلات هستید؟
مککلند دریافت که افراد با ویژگی توفیقطلبی بالا، نسبت به کسانی که این ویژگی در آنها متوسط یا پایین است، از عملکرد بالاتری برخوردار میباشند (مقیمی، ۱۳۸۶). در حقیقت افراد موفق منحصر به زمینه یا شرایط خاصی نیستند، بلکه این افراد دارای زمینه و شرایط متنوعی هستند و به همان اندازه نیز از تنوع رفتاری و مهارتی برخوردار میباشند.
به نظر رابرت کریتنر[۲۶]– یکی از صاحبنظران مدیریت- حداقل سه عامل عمده برای موفقیت شغلی خصوصاً در حیطۀ مدیریت وجود دارد که وی آنرا در قالب یک فرمول ارائه می کند:
(فرصت[۲۷])O * (انگیزه[۲۸])M * (توانایی[۲۹])A = S (موفقیت[۳۰])
به نظر وی سه عامل توانایی، انگیزۀ موفقیت و فرصت عواملی هستند که اگر در هم ضرب شوند یک فرمول اصولی برای موفقیت شغلی فراهم می شود. وی در ادامه متذکر می شود که موفقیت مدیر به ترکیب متناسب توانایی، انگیزه و فرصت بستگی دارد. عدم وجود یک عامل منجر به ضایع شدن سایر عوامل میگردد و به همین علت است که از علامت ضرب به جای جمع استفاده شده است (کریتنر، ۱۹۹۶).
۲-۵-۲ نظریه جان آپلین
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:21:00 ق.ظ ]