-
- آن ها به طرح احساسات می پردازد[۱۲۱۰]بدین روی هدف شان از صحبت کردن طرح مکنونات قلبی و راهی برای صمیمی شدن است. آن ها در احساسات پایدارند[۱۲۱۱]و خود نیز به احساسات دیگران توجه دارند.[۱۲۱۲]
- زن ها به همدلی نیاز دارند و مردها به راه حل.[۱۲۱۳]
- آن ها نیازمند عشق و محبت هستند.[۱۲۱۴]
- آن ها علاقمند به طنازی و دلربایی[۱۲۱۵] و نیازمند وصف شدن، هستند. بدین روی ییامبر اسلام صلی الله علیه و آله زن را گلی خوشبو« هی ریحانه» نامید.[۱۲۱۶]
- زنان نیاز به نوازش[۱۲۱۷]،درک شدن[۱۲۱۸]و توجه دارند.[۱۲۱۹]بدین روی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دختر را نسبت به پسر در اهداء هدیه مقدم می دارند «ساووا بینَ اولادِکم فی العطیّه، فلو کنت مفضّلا احداً لفضّلتُ النِّساء»[۱۲۲۰]
- زن صلح جوی و آرام و مرد مبارزه جو و خشن است.
- احساسات مادری از کودکی در زن نمایان می شود.
- زن ها به توجه و احترام محتاجند و مردها به پذیرش، قدردانی و اعتماد نیاز دارند.[۱۲۲۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ابراز محبت خویش، دخترش فاطمه سلام الله علیها را بسیار می بوسید.[۱۲۲۲]
- زنان نیازمند استقلال فکری هستند. بدین روی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مهم ترین مرحله زندگی که انتخاب همسر است، از دختر گرامی خود نظر خواهی نمود و ازدواج به اجبار را نهی فرمود. [۱۲۲۳]
- نوع ادراک زن با ادراک مرد متفاوت است. در بعضی موارد ادراک زن دقیق تر و حساس تر و ادراک مرد عمیق تر و صریح تر است.
- واکنش، طرز رفتار و برخورد مردها مانند واکنش و طرز برخورد زن ها نیست. به عنوان مثال زن ها وقتی در شرایط فشار عصبی قرار می گیرند بیشتر به دیگران به خصوص عزیزانشان توجه می کنند در صورتی که مردان به شدت متمرکز می شوند و در اثر این رفتار خودمحور به نظر می آیند. به عبارت دیگر وقتی مردی با دشواری شغلی مواجه می شود به نظر می رسد که فراموش می کند خانه و خانواده ای دارد و تمام فکرش متوجه حل مسأله می شود اما زن در چنین شرایطی توجهش به پیشامد کمتر معطوف می شود و فکر عدم رسیدگی به خانواده را در ذهن می پرورد و دچار ناراحتی می شود.[۱۲۲۴] مرد در این شرایط نیاز به فرصتی جهت خلوت کردن با خود دارد و زن نیازمند صحبت با دیگری است او در این زمان محتاج توجه و درک از سوی مقابل است.[۱۲۲۵]
- نشانه استرس در زن ها شدت در احساسات و فرسودگی است و در مردها گوشه گیری و سکوت است.[۱۲۲۶]
- زنان در کسب مهارت ها با مردان تفاوت دارند. پژوهشهای گوناگونی در باره شیوه پیشرفت مهارت های گوناگون انجام شده است. این پژوهشها نشان می دهند که تمامی کودکان، برای تسلط بر مهارتهای گوناگون مراحل مشابهی را می گذرانند ولی اختلافات اندکی در بین جنس مذکر و مؤنث وجود دارد که به عنوان نمونه می توان موارد زیر را نام برد:
۲۶-۱: دختران به دلیل نرمش بیشتر و هماهنگی بیشتر ماهیچه ها، زودتر و بهتر از پسران در لباس پوشیدن مهارت می یابند.[۱۲۲۷]
۲۶-۲: دختران معمولاً در گرفتن توپ مهارت بیشتری از پسران نشان می دهند.[۱۲۲۸]
۲۶-۳: دختران معمولاً کندتر از پسرها مهارت بالا و پایین رفتن از پله را کسب می کنند.[۱۲۲۹]
بنابر آن چه بررسی گردید، بانوان دارای صفات و ویژگی های مختص خود می باشند که این امر دلیلی بر فروتری یا برتری آن ها نسبت به جنس دیگر نمی باشد، بلکه نظام خلقت الهی با ایجاد تفاوت در صفات جسمانی و معنوی زنان و مردان وسیله ای جهت جذب آن ها به سوی یکدیگر و بقای نسل و ادامه حیات قرار داده است تا هر یک فراخور غرایز خود در مسیر تکامل و هدایت قدم بردارند و در این مسیر کمک و یار یکدیگر باشند. البته نمی توان از این نکته غفلت نمود که تفاوت در صفات، موجب تفاوت در نیازها و خواسته ها می شود و احکام و قوانین مختص خود را می طلبد. بنابراین با توجه به آن که دین مبین اسلام در وضع قوانین به فطرت و نیازهای انسان ها توجه نموده، علاوه بر قوانین و احکام مشترک در بین انسان ها که به هویت انسانی آن ها بر می گردد، دستورات و اوامر متفاوتی در دو جنس قرار داده است که به هویت جنسی آن ها مربوط می شود. حال پس از بیان هویت جنسی مختص بانوان بر پایه کتاب های روانشناسی به عنوان ابزار تحلیل می توان به مقایسه تطبیقی دو دیدگاه پرداخت.
بخش دوم: نگاه تطبیقی به جایگاه زن در دو مکتب
با توجه به آن که محورهای اصلی مباحث فمینیستی، در مورد هویت جنسی زن، تخاصم و تقابل مردان با زنان یا همراهی آنان با بانوان، کانون خانواده و تأثیر آن بر فروتری زنان، مادری و نقش آن در محدودیت بانوان، فعالیت های اجتماعی و شرایط و آداب آن، حضور سیاسی بانوان و برداشت دو مکتب از آزادی می باشد، در این قسمت به مقایسه تطبیقی دیدگاه های دو مکتب اسلام و فمینیسم در موارد مذکور پرداخته می شود:
۱- اختلاف نگرش نسبت به هویت جنسی زن
یکی از مهمترین مباحث که موجب اختلاف نظر بین دیدگاه فمینیسم و اسلام شده است، نوع نگرش به «هویت جنسی» زن است. زن و مرد دارای توانایی های جسمانی و داده های طبیعی متفاوتی هستند، هریک از آن ها، ابزارها، غرایز و نیازهای خاصی دارندکه به منظور حفظ نوع انسانی و بنیان حیاتی انسانی می باشد، نه این که موجب برتری یکی و فروتری دیگری باشد. تفاوت های جنسی زمینه ساز تفاوت های حقوقی گردید. در حالی که عده ای گمان کرده اند که عدالت و انصاف و توجه به شخصیت زن، مستلزم قول به تساوی و تشابه کامل حقوق زنان و مردان در تمامی زمینه هاست و اگر چنین تساوی کامل وجود نداشته باشد، به معنای بی عدالتی، بی انصافی، ظلم، حق کشی و بی توجهی به شخصیت و منزلت زن ( یا مرد) است. قبل از ورود به مقایسه دو دیدگاه نسبت به جایگاه زن، به این نکته پرداخته می شود که آیا لازمه نیل به عدالت، تشابه حقوق است؟ یا تناسب حقوق می تواند زمینه ساز عدالت باشد و تشابه حقوق و جایگاه، بیانگر ارزش و منزلت افراد و انسان ها با دو جنسیت مختلف می تواند باشد. این مقدمه با طرح دو سؤال همراه است:
الف-آیا تفاوت های حقوقی، محوری برای خشونت علیه زنان می باشد:
در این باره، دو دیدگاه کاملاً متعارض موجود است:
الف- ۱) عده ای معتقدند تفاوت حقوقی بیانگر ستم و تبعیض جنسی بر زنان می باشد، زیرا عدالت به معنای رعایت کامل تساوی میان زن و مرد است و هر نوع تفاوتنگری به مثابه زیر پا گذاشتن عدالت محسوب می گردد.
الف-۲) برخی دیگر، یکسان نگری مطلق را بی عدالتی علیه زنان می دانند و نادیده گرفتن تفاوت های طبیعی جنس زن و همانند ساختن آن با جنس مخالف را یک نوع ستم جنسی می شمارند. بر اساس این دیدگاه جنس مؤنث در وجود مردان معنا پیدا می کند و این ظلمی مضاعف بر او می باشد که هم موجب فراموش شدن زن می گردد و هم بیگانگی وی از خویشتن می شوند. بنابراین رعایت تفاوت ها به معنای برقراری عدالت می باشد.
با توجه به دو نظریه مذکور، تفسیر انسان از واژگان تساوی، عدالت و برابری جنسی، منوط به نوع جهانبینی او می باشد. از طرفی«جنسیت» نیز مهمترین موضوعی است که در تفسیر واژگان تساوی و عدالت تأثیرگذار است.
با مقدمه بیان شده، سؤال دوم پیش می آید که:
ب) آیا با وجود تمایز جنسی میان زن و مرد، تساوی میان این دو امکان پذیر است؟ در جواب به این سؤال، نظرهای متفاوتی ارائه گشته که دو رویکرد مهم آن بدین قرار است:
ب-۱)جنسیت هیچ نقشی در اصل انسانیت ندارد، یعنی موجب نقص و کمال یا شدت و ضعف در انسان بودن نمی شود؛ با وجود این، جنسیت در حقوق و وضع قوانین تأثیرگذار است و موجب تفاوت حقوقی می گردد.
ب-۲)جنسیت نه تنها در اصل انسانیت، بلکه در مسائل حقوقی نیز تأثیرگذار نیست.
رویکرد اول در جهان بینی الهی و رویکرد دوم در جهان بینی غیر الهی دنبال می شود. از این رو، برحسب جهان بینی الهی این واژگان یک گونه معنا پیدا می کنند و برحسب جهان بینی غیر الهی، معنای آن ها متفاوت می گردد و همچنین میان متفکرانی که از جهان بینی واحدی برخوردارند، به خاطر افتراق در روش شناسی، پیش فرض ها، پیش فهم ها و دیگر عوامل، در تفسیر هریک از این واژگان، اختلاف نظر دیده می شود.[۱۲۳۰]
از طرفی در خصوص تفاوت های میان زن و مرد و تساوی یا تشابه حقوق دو نظریه ذیل مطرح است:
الف) دیدگاه دائمی بودن تفاوت ها
بر طبق این رویکرد، زن و مرد از حیث تکوینی کاملاً متفاوت هستند. یعنی از جهت زیستی، روانی و احساسات کاملاً از یکدیگر متغایر می باشند. از این رو آن چه مهم جلوه می کند، برخورداری دو جنس از تساوی حقوق است. در این صورت تساوی حقوق مطرح می شود که متفاوت با تشابه آن می باشد.
بر طبق این نظریه به دلیل تفاوت های تکوینی میان زن و مرد، تشابه حقوقی آن ها امکان پذیر نمی باشد. لذا با توجه به این که از نظر اسلام، زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند. آنچه مهم است، این است که زن و مرد به دلیل این که یکی زن است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند و خلقت و طبیعت آن را یکنواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازات ها وضع مشابهی نداشته باشند. جنسیت موجب می شود که زن و مرد تحت دو صنف از یک نوع واحد قرار گیرند. بنابراین اختلاف و تمایز میان آن ها لازمه صنفشان است و بر این اساس، تفاوت حقوقی میان آن ها ضروری می باشد؛ به عبارت دیگر بر حسب آنچه که جنسیت اقتضا می نماید، تفاوت میان آن ها همیشگی و دائمی و در پی آن حقوق طبیعی[۱۲۳۱] میان آن ها نیز متفاوت خواهد بود. بدین روی این حق طبیعی ایجاب می کند که میان زن و مرد تناسب حقوقی برقرار شود، نه تشابه حقوقی. زن اگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد پیدا کند، راه منحصرش این است که مشابهت حقوقی را از میان بردارد، برای مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود. حال با آن که اسلام حقوق یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است، ولی هرگز امتیاز و ترجیحی بواسطه جنسیت برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، و اصل مساوات انسان ها را درباره زن و مرد رعایت کرده است و با تساوی[۱۲۳۲] حقوق زن و مرد مخالف نیست، بلکه با تشابه حقوق آن ها مخالف است.
در مقابل گروهی تفاوت میان زن و مرد را نادیده انگاشته و خواستار تشابه مطلق بین آن ها بودند و تنها راه حل فرودستى زنان را حضور فعال در جامعه می دانند که مایه رشد و بالندگی او می شود تا تبعیض هاى علیه زنان رفع گردد و با ایجاد اصلاحات قانونى نوعى هم زیستى مشترک میان زن زو مرد بوجود آید و سلطه جنس مذکر از میان برود. در مقابل سوسیالیست ها به تمایز طبیعت زنان و مردان توجه داشته و اعتقاد به برترى معنوى زنان دارند. عده ای دیگر از فمینیست ها حق زنان را تناسب حقوق بر می شماردند و او را مربی واقعی جامعه به حساب می آوردند و بر موقعیت خاص زنان به عنوان مادر تأکید داشتند. در این دیدگاه فمنیست هاى جدید، متأثر از پست ها مدرن ها، تأکید بر اصل تفاوت انسان ها دارند و بر حفظ ویژگى هاى زنانگى تأکید مى ورزند. استراتژى این فمینیست ها (موج سوم)، تفاوت زن و مرد است ، نه ادغام و نه انکار صفات و حقوق آن ها.
ب) دیدگاه موقتی بودن اختلاف ها
برطبق این نظریه، تفاوت میان زن و مرد، برخاسته از جنسیت که ذاتی و جوهری یا عرضیِ لازم آن دو بوده و موجب قوانین دائمی و پایدار می شود، نمی باشد؛ بلکه تفاوت میان زن و مرد که منجر به تفاوت حقوقی شده است، براساس یک امر عرضیِ مفارق است. به عبارت دیگر، تفاوت احکام، محصول شرایط اجتماعی و فرهنگی است و مبتنی بر شرایط زمانی و مکانی می باشد. بنابراین قوانین حقوقی متفاوت، درهمه اعصار و مکان ها ثابت نیستند، بلکه تا زمانی پایدار خواهند بود که آن شرایط برقرار باشد و اگر آن شرایط از بین برود، این قوانین هم معنای خویش را از دست خواهند داد. براساس این رویکرد، تفاوت حقوقی براساس «حقوق طبیعی»، جایگاه خویش را از دست خواهند داد و به جای آن «حقوق قراردادی» جایگزین خواهد شد.
برخی از نواندیشان دینی معتقد به این رویکرد هستند. آن ها به علت تعارض میان دیدگاه شریعت با اصل تشابه قانون میان زن و مرد در حقوق بین الملل، در صدد رفع این تعارض بر آمدند؛ بدین صورت که اختلاف میان زن و مرد را که در شرع به اختلاف حقوقی کشیده می شود، اختلاف طبیعی قلمداد نکرده اند، بلکه حقوق متفاوت را براساس شرایط اجتماعی و فرهنگی مبتنی می دانند.
برطبق این رویکرد «زبان قرآن» و احادیث در مورد احکام زنان، «زبان عرفی» است. یعنی این احکام برطبق زمان عصر نزول صادر شده است، در نتیجه این تفاوت ها فقط تا آن زمان اعتبار داشت و در زمان های دیگر اعتبار ندارند.[۱۲۳۳]
بر پایه این نظریه، احکام پاسخگوی نیازهای اجتماعی که زنان و مردان بر عهده گرفته اند، نیست و لازم است، براساس فرهنگ جدید و عرف زمان، تجدید شوند.
در بررسی و نقد این دیدگاه می توان گفت:
- برطبق آن چه بیان شد، تفسیر ثابتی از عدالت ارائه نشده است. در زمان عصر نزول قرآن کریم، عدالت بر پایه حقوق های متفاوت استوار بود، اما هم اکنون عدالت را تشابه حقوق می دانند.
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:47:00 ب.ظ ]