واژه در قاب( ساختارشناسی جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران) نوشته مزدا عباسی(۱۳۹۰). این کتاب در واقع رسالهی کارشناسی ارشد رشته ادبیات نمایشی نویسند است که در سال ۱۳۸۷ و در دانشگاه تربیت مدرس با راهنمایی دکتر سیدمصطفی مختاباد و مشاوره دکتر سیدحبیبالله لزگی دفاع شده است. مطالب این کتاب را عناوینی اینچنین تشکیل میدهد: طلوع سینمای اقتباسی (اقتباس از ادبیات کهن ایران) ، اقتباس از ادبیات داستانی معاصر ایران ، اقتباس از نمایشنامه (ایرانی/ خارجی) ، اقتباس از ادبیات خارجی ، بررسی ویژه (روند اقتباس در دو فیلم «دایرهمینا» و «چکمه»)
در این کتاب هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ روشی، اقتباس به صورت کامل و جامع مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد به صورتی که میتواند مخاطب را از مراجعه به کتابهای دیگر بی نیاز کند.
در این کتاب اشاراتی نیز به آثار اقتباسی ایرانی و خارجی شده، که برای پژوهشگران و علاقهمندان به یادگیری اقتباس، بسیار مفید و کاربردی خواهد بود.
اما آنچه این رساله را با کتاب فوق متمایز میکند ابتدئاً رویکردی دینی در خلق آثار اقتباسی با تأکید بر فیلمنامه است. ثانیاً بررسی ویژه و اختصاصی از فیلمنامه چهل سالگی به عنوان یک فیلمنامه اقتباسی با رویکرد دینی است.
از رسالههای تدوین شده در این زمینه نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
اقتباس سینمایی ایران از رمان فارسی، نوشته پیمان حمید فعال به راهنمایی دکتر حسین پاینده و مشاورهی دکتر محمد بشیری. این پایان نامه د ررشته زبان و ادبیات فارسی نگارش شده و در تیرماه ۱۳۸۹ در دانشگاه علامه طباطبایی دفاع شده است.
در این رساله سه بخش اصلی دیده میشود. ابتدا به رابطه ادبیات و سینما علی الخصوص ارتباط رمان و فیلم اشاره میشود. پس از آن سه فیلم اقتباسی از رمانهای رئالسیتی مورد بررسی قرار میگیرد(شوهر آهو خانم، آوستهی بابا سبحان و تنگسیر) و در مرحله پایانی دو فیلم اقتباسی از رمانهای مدرن فارسی بررسی و تحلیل میشود(شازده احتجاب و گاوخونی).
نویسنده در پایان نتیجه میگیرد که فیلمسازان ایرانی در اقتباس از رمانهای فارسی، رویکرد منفعلانه نداشته و با تغییراتی در منبع اقتباس، برداشت سینمایی خود را از این رمانها ارائه کردهاند.
در ساله فوق توجه خاص و ویژه بر ارتباط رمان و فیلم گذاشته شده است. ضمن آنکه نظریات اقتباس از ادبیات داستانی در حد نیاز مورد بررسی و نتیجهگیری قرار گرفته است.
اما آنچه این رساله را با رساله فوق متمایز میکند ابتدائا نگاه کلی به ادبیات داستانی اعم از داستان کوتاه، بلند و رمان است. ثانیا روشهای اقتباس از داستان با رویکرد دینی مورد بررسی و نظر قرار داده است.
اقتباس از متون نمایشی در آثار سینمایی، نوشته شبنم وثوقی به راهنمایی دکتر محمود بختیاری. این رساله برای اخذ کارشناسی ارشد رشته ادبیات نمایشی، بهمن ماه ۱۳۸۸ در دانشگاه هنر دفاع شده است.
این رساله نیز به تحلیل و بررسی انواع اقتباس میپردازد و عناصر دخیل در اقتباس سینمایی را مورد کنکاش قرار میدهد. عناصری از قبیل روایت، زمان و مکان. آنچه به صورت ویژه در این رساله به چشم میخورد بحث چگونگی تبدیل فرایند قصه به طرح دراماتیک و همچنین بررسی زمینههای نمایشی در قصه و رمان است که میتواند سرنخ مناسبی برای فیلمسازان باشد.
در واقع سخن اصلی نویسنده آن است که شناخت و آگاهی از طبیعت درام و نمایشنامه میتواند تأثیر بسزایی در فرایند اقتباس داشته باشد.
این رساله در پایان به بررسی دو نمایشنامه میپردازد که از آن ها آثار سینمایی تولید شده است. «نمایشنامه گلن گری گلن راس» و «نمایشنامه مکبث»
آنچه در این رساله را با رساله فوق متمایز میکند ابتدائا عدم تمرکز بر نمایشنامه است. چرا که در این رساله قصد داریم از ادبیات داستانی و داستان اقتباس را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. ثانیا رویکرد اقتباسی برای خلق یک اثر دینی نیز مورد توجه خواهد بود.
بررسی ساختاری روایت در اقتباسهای سینمایی از نمایشنامههای مدرن و معاصر، نوشته ایمان نیک بین به راهنمایی استاد مصطفی مختاباد و مشاوره دکتر جعفر یوسفیان نگارش شده و در اسفندماه ۱۳۸۹ در دانشگاه تربیت مدرس و در رشته ادبیات نمایشی دفاع شده است.
این رساله نسبت به دیگر پایاننامههای مرتبط با موضوع اقتباس، نگاهی جزئیتر و کاربردی به موضوع داشته و تمرکز اصلی خود را بر روی بررسی ساختار روایت و عناصر آن در فیلم و اثر نمایشی گذاشته است.
نویسنده این رساله بر این باور است که «از آنجا که روایت در دو رسانه تئاتر و سینما دارای ساختار متفاوت است، در روند اقتباس از اثری نمایشی به اثری سینمایی ضروری است که عناصر روایت در نمایشنامه برای انتقال به روایت فیلم دچار تغییر و تحولاتی مناسب با ساختار روایی سینما گردند.» لذا با مقایسه تطبیقی ساختار روایت در دو رسانه تئاتر و سینما و بررسی عناصر روایی که در روند اقتباس بایستی دچار تحولات ساختاری شوند؛ میتوان فیلمسازان را در تبدیل داستان و آثار نمایشی به آثار سینمایی کمک شایانی کرد.
آنچه در این رساله با توجه به دارا بودن رویکرد روایی، مورد کمتوجهی قرار گرفته نگاهی روشمند به خلق یک اثر اقتباسی است. همین مسئله است که این رساله را با رسالهی ما متفاوت میکند. ما در رسالهی خود تلاش کردیم تا نگاهی روشمند و ساختارگونه را به تولید یک اثر اقتباسی داشته باشیم ضمن آنکه رویکرد دینی را نیز در روند اقتباس مورد نظر قرار دادهایم.
بررسی اقتباس از ادبیات داستانی معاصر برای تلویزیون و سینما در ایران، نوشته محمد حسین محمدی که به راهنمایی دکتر مسعود اوحدی نگارش شده و در تابستان ۱۳۸۹ در دانشگاه صدا و سیما و در رشته تولید سیما دفاع شده است.
این رساله به این نکته اشاره میکند که در ایران وقتی از رمان یا داستانی اقتباس میشود، علاوه بر ضعفهای اجرایی، فنی و حرفهای در سینما؛ عدم شناخت ار روند اقتباس ادبی نیز چالشی میان فیلمسازان و نویسندگان به وجود میآورد.
لذا این رساله در ادامه سعی میکند با بررسی اقتباس ادبی از ادبیات معاصر ایران برای تلوزیون و سینما، به تعامل ادبیات و فیلم و رفع موانع درونی و بیرونی بر سر راه آنها کمک کند.
در ادامه نویسنده به بررسی چند فیلم از داریوش مهرجویی میپردازد که همگی از داستانها و رمانهای فارسی اقتباس شدهاند. (دایرهی مینا، لیلا، گاو، درخت گلابی و مهمان مامان)
و در پایان به معرفی چند داستان کوتاه از نویسندگان افعانستان میپردازد که مناسسب برای اقتباس هستند.
این رساله هرچند نگاهی جامع و کامل به روند اقتباس ادبی داشته است اما آنچه رساله ما را با آن متمایز میکند ابتدائا نگاه تولید فیلمنامه است. ما سعی کردیم روند اقتباس را نه برای تولید یک فیلم بلکه در یک گام عقبتر برای تولید یک فیلمنامه در نظر بگیریم و با این نگاه به بیان روشها و راهکارهای خلق فیلمنامه پرداختیم.
ضمن آنکه رویکرد دینی و اقتباس از داستانهای دینی را نیز در نظر گرفتیم.
از مقالات نگارش شده در این زمینه نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سه اسلوب اقتباس، ترجمه مسعود فراستی، چاپ شده در مجله نقد سینما شماره۳ صفحه ۱۱۶-۱۲۱٫ در این مقاله چنان که از عنوانش پیداست سه اسلوب تفسیر، قیاس و انتقال زیر پرچم اقتباس بررسی میشوند. البته در ابتدا نویسنده سعی میکند با تعاریفی که از بزرگان ادبیات درباره داستان، سینما و اقتباس ارائه میدهد، مخاطب را با زوایای مختلف اقتباس آشنا کند.
این مقاله در راستای بررسی یک نظریه اقتباسی است و مجالی برای پرداختن به نظریات دیگر، روشها و راهکارها در زمینه اقتباس نداشته. ما در این رساله سعی کردیم این نواقص را نیز برطرف سازیم ضمن آنکه نگاهی دینی به داستانها را نیز مد نظر قرار دادهایم.
ساختشکنی اقتباس، نوشته احمد میراحسان که در نشریه فارابی، دوره ۱۶، شماره۴ ص ۱۲۷-۱۳۴چاپ شده است. نویسنده بر این بارو است که فضای ذهنی ادیبان درباره اقتباس سینمایی از ادبیات ایران که با واژگانی نظیر سطحی، و کمژرفا شکل گرفته است باوری نادرست است که از عدم شناخت کامل بر فیلمها و نمایشهای اقتباسی شکل گرفته است. پس از آن نویسنده گونههای مختلف اقتباس از آثار ادبی را مورد بررسی قرار میدهد. این گونهها شامل موارد ذیل است: افسانه، شعر، پاورقیهای عامه پسند، داستانهای ماندگار و در نهایت آثار ادبی خارجی. نویسنده در هر بخش به ذکر نمونههایی میپردازد و توضیح مختصری درباره هر کدام ارائه میدهد.
در این مقاله تمرکز اصلی بر این بوده که مخاطب را مجاب کند تا ذهنیت خود را درباره اقتباس تغییر داده و به آن با نگاهی خلاقانه و حرفهای نگاه کند.
این رساله ضمن اشاراتی در این باب سعی دارد به صورت روشمند به بررسی روند تولید یک فیلمنامه اقتباسی بپردازد. ضمن آنکه دینی بودن داستان را نیز مد نظر قرار داده است.
در باب هنر اقتباس، گردآوری و ترجمه مینو میرشاهولد که در نشریه نمایش، شماره۱۱۹و۱۲۰، صفحه ۱۹-۲۱ به چاپ رسیده است. نویسنده در این مقاله ابتدا فرایند اقتباس را به اختصار توضیح میدهد و در ادامه نمایشنامه نوول را گونهای مناسب برای اقتباس معرفی میکند و توضیحاتی در این زمینه ارائه میکند.
این مقاله با توجه به محدودیت نگارشی، تمرکز اصلی را بر بررسی نمایشنامه نوول و ظرفیتهای اقتباسی در آن قرار داده است.
ما در رسالهی موجود ضمن آنکه از روش بررسی یک فیلمنامه با یک داستان به صورت مصداقی بهرهبردهایم، سعی کردیم تا با نگاهی کاربردی و روشمند، روند اقتباس را با تمرکز بر داستانهای دینی بررسی کنیم.
پرتویی از پاره آتش یا اقتباس از قصص قرآن، نوشته مهرزاد دانش، نشریه فارابی دوره ۱۶ شماره۴، صفحه ۱۴۳-۱۵۰٫ نویسنده در این مقاله کوشیده است تا ویژگیهای قصص قرآنی را به صورت اجمالی و گذرا مورد بررسی قرار دهد و در پایان به مواردی از فیلمهای اقتباسی اشاره میکند و توضیحی کوتاه درباره هر کدام ارائه میدهد.
تاریخ، اقتباس و تصاحب در سینما، نوشته محمد شهبا و غلامرضا شهبازی که در نشریه هنرهای زیبا، هنرهای نمایشی و موسیقی، دوره ۱۷، شماره ۲، صفحه ۱۴ تا ۲۴٫ این مقاله یکی از بهترین مقالات در زمینه اقتباس به شمار میرود که ساختاری شبیه به یک پایاننامه نظری دارد. در این مقاله ابتدا تحت عنوان چهارچوب نظری، نظریههای مرتبط با اقتباس مطرح میشود و در ادامه انواع اقتباس بر اساس نظریه دبوراکارتمل تبیین میشود. پس از آن مسئله سرقت ادبی و استعارات جدید برای کنش تصاحب مطرح میشود و در پایان اقتباس از تاریخ به مثابه یک روایت مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد.
بهرام بیضایی و مقوله اقتباس از اساطیر، نوشته امیر کاوس بالازاده که در نشریه صحنه، شماره ۶۸، صفحات ۳۲-۳۴ به چاپ رسیده است. در این مقاله نویسنده تلاش میکند با اشارهای گذرا به روند اقتباس و مصادیق اساطیری در تاریخ مقدمه چینی کند برای بررسی آثار اقتباسی بهرام بیضایی و تحلیل آثار ایشان.
اقتباس نمایشی از کتابهای کودکان، نوشته دیوید وود، ترجمه رکسانا شاهجانی و سید حسین فدایی حسین که در نشریه صحنه، شماره ۶۸ صفحه۱۰-۲۰ چاپ شده است. این مقاله در واقع ترجمه بخشی از فصل چهارم کتاب «تئاتر برای بچهها» اثر دیوید وود است. وی در این اثر چهار مرحله را برای نوشتن چکیده برای یک اثر اقتباسی مطرح میکند و پیرامون آن مباحثی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. این چهار مرحله به قرار زیر است: ۱٫انتخاب و ارزیابی اولیه یک داستان مناسب. ۲٫ بررسی دقیق ساختار درونی کتاب (شامل خلاصه کردن داستان و یادداشت برداری از شخصیتها، مکان و لحظات نمایشی ۳٫ حل مشکل-به معنای اینکه چگونه میتوان بر دشواریهای نمایشی کردن داستان غلبه کرد- و نوشتن اولین یادداشتها برای چکیده نویسی ۴٫ چکیده نویسی.
هرچند کتابها، رسالهها و مقالات بسیاری در زمینه اقتباس و داستان نوشته شده، ولی هیچکدام از آن ها به روند اقتباس از یک داستان دینی نپرداختهاند.
این رساله بر آن است تا زمینهای برای استفاده بیشتر از داستان –از جمله داستانهای دینی- برای تبدیل به فیلمنامه فراهم آورد.
۲٫۲٫ مبانی نظری تحقیق
۲٫۲٫۱٫ اقتباس
اگر بخواهیم از منظر تعریف به اقتباس بنگریم، دو تعریف عمده و اساسی را در این زمینه میتوانیم اشاره کنیم:
اقتباس در ذات خود تبدیل و برگران دستمایه از یک رسانه به رسانهای دیگر است. (سیگنر، ۱۳۸۰: ۱۵)
اقتباس برای فیلمنامه عبارت است از انتخاب موضوع یا موضوعاتی برای فیلم از منابع گوناگون ادبی و بیان آن ها از طریق علائم و قراردادهای موجود در سینما. (خیری، ۱۳۸۶: ۱۵)
اما از نگاه نظریهپردازان، نظریات مختلفی در زمینه اقتباس مطرح شده است که به تفصیل در بخش یافتههای تحقیق به آن خواهیم پرداخت. ولی آنچه در این رساله مورد توجه است و به عنوان مبنای نظر در بحث اقتباس اخذ شده است، نظریه جفری واگنر است.
واگنر بر این باور است که بر اساس فرضیه بلابالاژ[۷] سه نوع از تبدیل داستان به فیلم را میتوان مورد توجه قرار داد. اولین اینها، انتقال است که در آن یک رمان، مستقیما با حداقل مداخله آشکار، روی پرده میرود. این شیوه ی غالب، نافذترین شیوه ی مورد استفاده هالیوود در سراسر تاریخ آن بوده است. خواهیم دید که این شیوه، همچنین حداقل رضایت بخشی را داشته است. دقیقا به دلیل آنچه بالاژ میگوید: «یک ماده واحد را فقط وقتی به نحو موفقیتآمیز میتوان درون یک شکل جدید قرارداد که اصطلاحهای مضمون و شکل، دقیقا روی آنچه را که عادت داریم ماده، اکشن، طرح، داستان، موضوع و غیره از یکسو و شکل هنری از سوی دیگر بنامیم، نپوشاند. و این کاری است که هالیود به صورت مستقیم نسبت به آثار کلاسیک ادبیاتی در فیلمهای بسیاری انجام داد که عمدتا برای مخاطب کودک ساخته شده است.
دومین نوع از چنین برگردانی را با مسامحه، تفسیر نامیده ام. و این وقتی که یک منبع(اثر هنری) هدفمندانه، یا خودبخودی انتخاب میشود، از بعضی جهات تغییر میکند. این را میتوان تأکیدِ دوباره یا «دوباره سازی» نامید. امروزه دلمشغولی های مالکانه، ما را متمایل به هیچ رشوه ای و باج دادنی به یک اثر ادبی نمیکند. و از سه شکل مورد بحث، بازگوییِ یک رمان طبیعتا پایینن ترین ارزش را داراست. این به نمایش درآوردن، تخطی جدی از اثر دیگری به نظر میرسد تا یک قیاس که در آن میتوان یک داستان را به سادگی به عنوان یک نقطه عزیمت انتخاب کرد. از این حیث، فیلم میتواند در سایه این همه پانوشتهای سینمایی بر منبع ادبیبازسازیهای جدیدی خلق کند. برای این کار گاهی میتوان با یک تغییر کوچک در کاراکتر یا در صحنه، عملا ارزشهای منبع ادبی را تقویت کرد. تغییر در پایانبندی اثر نیز از همین مقوله است.
سومین نوع قیاس است. مارتین سیپاستین نوشته است: «داوری در این زمینه که آیا فیلم، اقتباسی موفق از یک رمان است یا نه، ارزیابی مهارت سازندگان آن در بازخوردهای قیاسیِ مؤثر و دریافتن فنون بیانی قیاسی است.» بنابراین ممکن است انسان فکر کند فیلمها، انتقالِ یک داستان به درونِ زمانِ حال و ساختن یک داستان المثنی هستند. لذا قیاس باید عزیمتی به نسبت قابل توجه باشد برای ساختن یک اثر هنریِ دیگر، و آن را نمایش دهد. بنابراین یک قیاس همواره نوعی تخطی است. مورد دیگری از این دست، با این یادآوری که هیچ تجزیه و تحلیل و تمیزی در این قلمرو نمیتواند وجود داشته باشد. که آیا فلان اثر تفسیر است یا قیاس؟