کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • بررسی مدیریت منابع انسانی برعملکردمالی شعب بانک ملی شهراصفهان براساس مدل هاروارد- قسمت ۴
  • تحلیل لایحه الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت با توجه به اقتضائات اسلامی پیشرفت در حوزه علم و فناوری- قسمت ۳
  • تاثیر مصرف کوتاه مد ت مکمل کراتین مونوهیدرات به همراه تمرین تخصصی والیبال بر توان هوازی و بی هوازی والیبالیست های باشگاهی ارومیه۹۳- قسمت ۴
  • بررسی و تحلیل دیوان ملاپریشان در مقایسه با اندیشه¬های عرفانی مولانا- قسمت ۳۱
  • منابع پایان نامه با موضوع ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • ساختار سرمایه و رابطه آن با عملکرد شرکت- قسمت ۲
  • طرح های پژوهشی انجام شده درباره ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری ...
  • نقش گردشگری بر بهبود اوضاع اقتصادی شهرستان پاوه با استفاده از ...
  • مقابله ملی و بین المللی با قاچاق انسان- قسمت ۱۰
  • طراحی سیستم کنترل برای راکتور بستر سیال تولید پلی اتیل- قسمت ۷
  • بررسی تاثیر ارکان کنترلی شرکت بر بیش اطمینانی مدیریت- قسمت ۴
  • تاثیر مدیریت هزینه بر عملکرد مالی شرکت- قسمت 24
  • ترجمه بخشی از کتاب۹۲ The Philosophy of the Upanishads- قسمت ۶- قسمت 3
  • بررسی عوامل موثر بر فروش بیمه های جامع زندگی با تاکید خاص بر تبلیغات مطالعه موردی شرکت سهامی بیمه ایران استان اردبیل- قسمت ۱۳
  • بررسی تاثیر محلول¬پاشی نانو¬کلات پتاسیم بر خصوصیات فیزیولوژیکی- قسمت ۶
  • پایان نامه : مدلهای اندازه گیری اثربخشی تبلیغات بازرگانی
  • پایان نامه.doc130.doc150- قسمت ۲
  • مطالب درباره ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع بخش بندی کاربران بانکداری بر اساس فناوری های جدید (موبایل ...
  • دانلود فایل ها در رابطه با : بهینه سازی مصرف عصاره‌ی متانولی برگ گیاه گلرنگ توسط دستگاه
  • پیشایندهای ارتقای سطح معنویت سازمانی مبتنی بر ارزش‌ های اسلامی- قسمت ۱۱
  • تاثیر-شیوه-های-تصمیم-گیری-مدیران-بر-عملکرد-سازمان- قسمت 3
  • بررسی رابطه‌‌ی تعارض والد- فرزند و خودپنداره‌‌ی تحصیلی دانش‌آموزان با رضایت از زندگی آن‌ها- قسمت ۱۰- قسمت 2
  • تجلّی داستان های پیامبران در قصاید سنایی- قسمت 14
  • پایان نامه مدیریت با موضوع : مدل اینتربرند[۱]
  • طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره : شناسایی و اولویت بندی عوامل تاثیر گذار در کنترل تصادفات ...
  • بررسی رابطه آلکسی تایمیا، تیپ شخصیتیD با سبک‌های ابراز هیجان۹۳- قسمت ۳
  • دانلود فایل های پایان نامه در مورد بررسی زبان شناختی لهجه رفسنجان۹۲- فایل ۳۷
  • تحقیقات انجام شده درباره : عوامل دخیل در رفتار کاربر در شبکه‌های اجتماعی با استفاده ...
  • دانلود پایان نامه حقوق درباره تحلیل قاچاق مشروبات الکلی در پرتوی نظریه های جرم شناختی
  • ارتباط سنجی ارگونومی ، فرسودگی شغلی و نگرش حرفه ای معلمان مقطع متوسطه مدارس دولتی شهر شیراز در سال ۱۳۹۲- قسمت ۱۱
  • بررسی نقش آلاینده های صنعتی در شیوع سقط جنین و مرده زایی- قسمت ۲
  • بررسی و مقایسه سازگاری اجتماعی در دانش آموزان پسر ورزشکار و غیر ورزشکار- قسمت ۵




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      تاثير کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهي بر نشخوار فکري و سوگيري توجه مثبت و منفي در دانشجویان افسرده- قسمت 16 ...

    154710.207

     

    1

     

    154710.207

     

    26.86

     

    0.0001

     

    0.99 161257.033

     

    28

     

    5759.180

     

     

     

    بررسی اثرهای بین آزمودنی ها نشان داد که بین گروه ها صرف نظر از پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معنادار وجود دارد، F(1,28)=4.37, p<0.0001. همچنین بررسی اثرهای درون گروهی نشان داد که اثر معناداری برای عامل زمان وجود دارد،. F(1,28)=8.96, p>0.01 این یافته بدین معناست که صرف نظر از عامل گروه، تفاوت معناداری در نمره های پیش آزمون و پس آزمون وجود دارد و علاوه بر این اثر تعاملی معناداری برای عامل گروه*زمان مشاهده شد، F(1,28)=26.86, p<0.0001.
    همچنین تعقیب اثرهای اصلی به منظور استخراج اثرهای ساده نشان داد که:

    بین میانگین نمره سوگیری منفی در پیش آزمون و پس آزمون در گروه ذهن آگاهی تفاوت معناداری وجود دارد، p<0.0001. این بدین معناست که گروه ذهن آگاهی در پس آزمون نمره پایین تری (M=334.96,Sd=24.3) نسبت به پیش آزمون (M=495.186,Sd=22.88) داشته است.
    بین میانگین سوگیری منفی در پیش آزمون (M=445.38,Sd=22.88) و پس آزمون (M=488.28,Sd=24.3) در گروه کنترل تفاوت معناداری وجود ندارد.
    زمان

    اثر پیلای

     

    0.005

     

    0.14

     

    1

     

    28

     

    0.7

     

    0.68 لامبدای ویکز

     

    0.995

     

    0.14

     

    1

     

    28

     

    0.7

     

    0.68 اثر هتلینگ

     

    0.005

     

    0.14

     

    1

     

    28

     

    0.7

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [سه شنبه 1400-01-24] [ 10:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      بهشت و جهنم در اندیشه امام خمینی و ملاصدرا و مناسبات آن با آیات و روایات- قسمت ۸ ...

    ان‏الذین ءامنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلاً. خالدین فیها لا یبغون عنها حولاً (کهف/ ۱۰۷ و ۱۰۸)
    این کلمه دوباره در قرآن کریم آورده شده است.و از جمله عواملی که باعث ورود به آن می شود مواردی است که سعی شده به اهم آن اشاره شود:
    ۱ـ مؤمنان وکسانی که عمل صالح انجام دهند
    إنّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات کانت لهمْ جنّاتُ الفردوس نزُلاً خالدین فیها لا یبغونَ عنها حولاً (کهف، ۱۰۸ــ ۱۰۷)؛
    اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادندباغ های بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود آن ها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضای نقل مکان از آنجا نمی کنند.
    قد افلح المؤمنونَ… أولئک هم الوارثون الّذین یرثونَ الفردوسَ هم فیها خالدون (مؤمنون، ۱۱ــ۱)؛
    مؤمنان رستگار شدند… آن ها وارثان اند، وارثانی که بهشت برین را به ارث می برند و جاودانه در آن خواهند ماند.
    مؤمنان واقعی، جنت فردوس را به ارث می برند و در آن جاودانه اند. اینکه مؤمنین، فردوس را به ارث می برند به این معنی است که فردوس برای مؤمنین باقی و همیشگی است و خداوند آن را به مؤمنین اختصاص داده و کسی با آن ها در فردوس شریک نیست.[۱۸۹]
    ۳ـ طالبان علم
    از پیامبر (ص) منقول است:
    لطالب العلم شفاعه کشفاعه الأنبیاء و له فی جنه‌ الفردوس الف قصر.[۱۹۰]
    برای طالب علم شفاعتی است مانند شفاعت انبیا وبرای او در جنت فردوس هزار قصر است.

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

    ۲-۴-۳-۲ طبقات جهنم در قرآن

    از آیات متعدد قرآن استفاده مى‏شود که طبقات جهنم و ارکان آن متفاوت است دوزخ از لحاظ عمق، طبقات و درکاتى است، هم چنان که بهشت را از لحاظ علو و ارتقاع، درجاتى است که از آن به درک تعبیر میشود
    «دَرَک» تکه ریسمانی است که از طرفی به دلو (سطل کشیدن آب از چاه) و از سوی دیگر به ریسمان بزرگ دیگری بسته می‏شود تا آب، ریسمان اصلی را نابود نسازد. «دَرَک» که منازل اهل آتش است از همین معناست؛ یعنی پایین‏ترین بخش جهنّم است. چنان‏که بهشت دارای درجات است، جهنّم نیز دَرَکات دارد.[۱۹۱]
    به گفته راغب اصفهانی «دَرَک» مثل «درَج» به معنای پلّه است؛ ولی درَج پله‏ای است برای بالا رفتن و دَرَک پله‏ای است برای پایین رفتن و سقوط کردن؛ نیز عمیق‏ترین نقطه قعر دریا را دَرَک گویند[۱۹۲]، بنابراین درکِ اسفلِ نار یعنی گودترین جای جهنّم.[۱۹۳]
    برخی سرّ نامگذاری طَبَق دوزخ را به دَرَک چنین بیان کردند: چون طبقات جهنّم متدارک و متتابع‏اند، هر طبقه، درک، و نازل‏ترین آن‏ها درک اسفل خواهد بود و ضبط این کلمه را به حرکت راء، نه به سکون آن دانستند، زیرا از طبقات دوزخ به أدْراک جهنّم یاد می‏شود.[۱۹۴] در تفسیر «مجمع البیان» گوید: ‎ دَرک به معنای طبقه است، چون آتش طبقاتی دارد که آنرا درکات گویند؛ همچنانکه مراتب بهشت را درجات نامند.[۱۹۵]
    در خصوص تعداد این طبقات تنها در یک آیه ازقرآن کریم آمده است که دارای هفت در است:
    وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ لَهَا سَبْعَه أَبْوَ ابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛
    و بدرستیکه جهنّم میعادگاه همگی آنهاست. آن جهنّم هفت در دارد که از برای هر دری مقداری از آن دوزخیان قسمت شده و معین گردیده اند» ۴۳ و ۴۴/حِجر
    خداى سبحان نه در این آیه و نه در هیچ جاى کلام خود، بیان ننموده که مراد از این« ابواب: درها» چیست. آیا مانند درهاى خانه و چهار دیوارى است که در آنجا داخل مى‏شوند و همه واردین را در یک عرصه جمع مى‏کند؟ و یا طبقات و درکات مختلفى است که از نظر نوع عذاب، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال کلمه« باب» در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را که در نوع مختلفند، هر نوعش را یک باب مى‏گویند، مثلا گفته مى‏شود:« ابواب خیر»، « ابواب شر» و« ابواب رحمه» و قرآن فرموده:« فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» انعام/ ۴۴٫ و چه بسا که اسباب رسیدن به چیزى و راه هاى رسیدن به آن را نیز ابواب مى‏گویند، مانند« ابواب رزق» که مقصود از آن انواع معاملات است.[۱۹۶]
    اما در مورد اینکه معنای اول از باب مورد نظر باشد یعنی منظور از ابواب اسباب رسیدن به چیزی باشد مفصلا در فصل ابواب بهشت وجهنم توضیح داده شد. در اینجا به شرح وتفصیل روایاتی می پردازیم که ابواب را به معنای طبقات ودرکات جهنم گرفته اند.
    بیشتر مفسران ابواب را بمعنای طبقات گرفته اند.[۱۹۷]صاحب المیزان در ذیل این آیه چنین می گوید:« بعید نیست از آیات متفرقه در قرآن که در باره آتش دوزخ آمده معناى طبقه استفاده شود، مانند آیه « وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها»- تا آنجا که مى‏فرماید- «قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها» کسانى که کفر ورزیدند دسته دسته به سوى جهنم رانده مى‏شوند، وقتى به آن رسیدند درهایش باز مى‏شود … گفته مى‏شود براى همیشه به درهاى جهنم درآیید. سوره زمر، آیه ۷۲٫و آیه« إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» و همچنین آیاتى دیگر».[۱۹۸]
    مؤید این احتمال فقره دوم آیه مورد بحث است که مى‏فرماید:« لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ- از ایشان براى هر درى قسمتى است تقسیم شده» چون ظاهر آن این است که خود جزء تقسیم شده بر درها است، و این وقتى معناى صحیح مى‏دهد که« باب» به معناى طبقه باشد نه در ورودى. و اما بعضى کلمه« جُزْءٌ مَقْسُومٌ» را به معناى« طائفه معین و مفروز» گرفته‏اند[۱۹۹] که به نظر صاحب المیزان این گونه تفسیر کردن «جزء مقسوم» تفسیر موهونى است که وهنش بر همه روشن است.[۲۰۰]
    و بنا بر این، معناى« هفت در داشتن جهنم» این مى‏شود که هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردین براى خود چند قسم دارد. و این مطلب خالى از دلالت بر این معنا نیست که گناهانى که مستوجب آتش است هفت قسم، و طرقى که آدمى را به هر یک از آن گناهان مى‏کشاند نیز چند قسم است.[۲۰۱]در صورتی که آیه شریفه را چنین معنا کنیم مؤید روایاتى خواهد بود که در باره طبقه‏بندى عذابهاى دوزخ آمده است که ما به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
    احمد و ابن حبان و طبرى و ابن مردویه و بیهقى- در کتاب البعث- از عتبه بن عبد اللَّه از رسول خدا (ص) روایت آورده‏اند که فرمود: براى بهشت هشت در و براى جهنم هفت در است، که بعضى افضل از بعض دیگر است.[۲۰۲]
    جهنم هفت در دارد، بعضى فوق بعضى دیگر قرار دارد وقتى اولى پر شد دومى را پر مى‏کنند، آن گاه سومى را تا همه‏اش پر شود.[۲۰۳]
    از أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده است که فرمود: جهنم که هفت در دارد بدین جهت است که هفت طبقه دارد، هر طبقه روى طبقه دیگر قرار گرفته.آن گاه براى مجسم کردن مطلب، دست‏هاى خود را روى هم گذاشت، و فرمود: همین طور روى همند و خداى تعالى بهشت را همکف زمین قرار داده و آتش دوزخ را روى هم، که از همه پایین‏تر« جهنم» است، و طبقه دوم آن« لظى» و سومش« حطمه» و چهارمش« سقر» و پنجمش« جحیم» و ششمش« سعیر» و هفتمش« هاویه» است و در روایت کلبى طبقه زیرین را« هاویه» و طبقه بالاتر از همه را« جهنم» دانسته.[۲۰۴]

     

    ۲-۴-۳-۲-۱ تبیینی از هاویه

    « وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیَهٌ» شاید نامگذارى جهنم به هاویه از این جهت باشد که این کلمه از ماده« هوى» گرفته شده، که به معناى سقوط است، مى‏فرماید: کسى که میزانش سبک باشد سرانجامش سقوط به سوى اسفل سافلین است، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا». تین، /۵ و ۶٫ چنانچه راغب در مفردات می گوید: افتادن و سقوط از بالا به پائین است.[۲۰۵]ودر مجمع البحرین گفته شده هاویه باید بسیار عمیق باشد که چنین اسمی برای ان گذاشته شده است.[۲۰۶]
    اینکه آتش دوزخ را توصیف کرده به هاویه و حال آنکه آتش سقوط نمى‏کند آتشیان سقوط مى‏کنند، از باب مجاز عقلى است، همانطور که راضى دانستن عیش نیز از این باب بود.[۲۰۷]
    هاویه را مادر دوزخیان خوانده از این باب بوده که مادر، ماواى فرزند و مرجع او است، به هر طرف که برود دوباره به دامن مادر بر مى‏گردد، جهنم هم براى دوزخیان چنین مرجع و سرانجامى است.[۲۰۸]
    و در الدر المنثور است که ابن مردویه از ابو ایوب انصارى روایت کرده که گفت:رسول خدا (ص) فرمود وقتى جان مؤمن از کالبدش در مى‏آید از بندگان خدا آنها که اهل رحمتند و قبل از وى مرده بودند به دیدنش مى‏روند، و بشیر که از دنیا با او آمده به اهل رحمت مى‏گوید: مهلت دهید تا خستگى در آورد، او تازه از حال سکرات راحت شده. بعد از رفع خستگى از او مى‏پرسند: فلانى چطور شد، فلان خانم چه کرد؟ آیا ازدواج کرد یا نه؟ به اینگونه احوالپرسى‏ها مى‏پردازند وقتى احوال مردى را بپرسند که قبل از تازه وارد مرده باشد، در پاسخ مى‏گوید هیهات او خیلى وقت است که مرده، او قبل از من مرد، مى‏گویند:« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» به نظر ما او را به دوزخ نزد مادرش هاویه بردند، چه بد مادرى و چه بد مربیه‏اى[۲۰۹].
    مؤلف: این معنا را از انس بن مالک و از حسن و اشعث بن عبد اللَّه اعمى از رسول خدا (ص) روایت کرده .[۲۱۰]
    بعضى آیه را طورى دیگر معنا کرده و گفته‏اند: منظور از کلمه« امه»، « ام رأسه» است، چون کلمه« ام» وقتى در مورد سر استعمال مى‏شود معناى فرق سر را مى‏دهد، مى‏فرماید: کسى که میزانش سبک باشد فرق سرش هاویه است، یعنى با فرق سر به سوى هاویه سقوط مى‏کند، چون اهل دوزخ وقتى قرار شد داخل دوزخ شوند با فرق سر مى‏افتند.[۲۱۱]
    در تفسیر قمى در ذیل جمله« فَأُمُّهُ هاوِیَهٌ» فرمود: از فرق سرش به طرف آتش پرتاب مى‏شود.[۲۱۲]
    در آنجا جماعتی هستند که می گویند :«یا مالِکُ أغِثْنا!؛ ای مالک و ای فرشته پاسدار دوزخ ! به فریاد ما برس !» و چون مالک بخواهد استغاثه آنها را اجابت کند و به فریادشان برسد، ظرف هائی از مس آتشین که در آن از چرک آبهائی که از پوستشان جاری است و چون فلزّ گداخته می باشد، پر می کند و به آنها می دهد. و چون بخواهند سر خود را بلند کنند تا بیاشامند، تمام گوشت صورتهایشان از شدّت حرارت آن در آن ظرف می ریزد؛ و اینست مفاد گفتار خداوند متعال:«وَ إِن یسْتَغِیثُوا یغَاثُوا بِمَآءٍ کَالْمُهْلِ یشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَآءَتْ مُرْتَفَقًا»، ترجمه:«و اگر دوزخیان استغاثه و التجا کنند، پاسخ آنان به آبی داده می شود که چون فلزّ گداخته است که صورت ها را می سوزاند و بریان می کند. وه چه بد آشامیدنی ای است این آب، و وه چه بد پذیرائی ای است آن ظرفهائی که از چنین آبهائی پر شده است» (ذیل آیه ۲۹، از الکهف ). و کسانیکه در آن هاویه بیفتند به قدر هفتاد سال راه سقوط می کنند، و هر چه پوست بدنشان محترق شود پوست تازه و جدیدی بجای آن روئیده می شود.[۲۱۳]

     

    ۲-۴-۳-۲-۲تبیینی از سعیر

    إِنَّـا´أَعْتَدْنَا لِلْکَـافِرِینَ سَلَاسِلاَ وَ أَغْلَالاً وَ سَعِیرًا؛
    ما برای کافران سلسله و زنجیرها، و غل ها، و آتش سعیر را مهیا و آماده کرده ایم» ( آیه ۴، از انسان)
    « سعیر» به معناى آتش افروخته است که در آن سیصد چادر آتشین برپا شده است، و در هر چادری سیصد قصر آتشین است، و در هر قصری سیصد اطاق آتشین است، و در هر اطاقی سیصد گونه از انواع عذاب های آتشین است که در آنها مارهای آتشین و عقرب های آتشین و غل های جامعه آتشین و سلسله و زنجیرهای آتشین است؛ و اینها مفاد همان گفتار خدای تعالی است در آیه مطرح شده.[۲۱۴]

     

    ۲-۴-۳-۲-۳ تبیینی از جَحیم

    « وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ»واقعه/
    وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ انفطار/ ۱۴
    راغب در مفردات مى‏گوید: ماده« جیم- حاء- میم» به معناى شدت فوران آتش است، دوزخ را هم که جحیم خوانده‏اند به این مناسبت است.[۲۱۵]
    و اگر کلمه « جحیم» را نکره آورده براى این بوده که بفهماند هول و هراس آن دوزخ چیزى نیست که بتوان به آن پى برد.[۲۱۶]
    و مراد از اینکه در آیهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ صافات/۲۳ فرموده: ایشان را به سوى صراط جحیم هدایت کنید، این است که ایشان را به سوى جهنم ببرید و در جهنم بیفکنید، چون کلمه هدایت همه جا به معناى راهنمایى نیست، بلکه گاهى به معناى رساندن به هدف و مقصد است.[۲۱۷]
    بعضى از مفسرین گفته‏اند:« اگر بردن به سوى دوزخ را هدایت به سوى آن خوانده، از باب استهزاء است».[۲۱۸]
    در مجمع البیان گفته:« این تعبیر از این جهت است که کفار هم مانند دیگران لیاقت و استعداد آن را داشتند که به سوى بهشت هدایت شوند، خدا هم جز هدایت کارى ندارد، ولى خود آنان کارهایى کردند که هدایت خدا مبدل به هدایت به سوى دوزخ شود، و این تعبیر نظیر تعبیرى است که در آیه» فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ- پس به عذاب دردناک بشارتشان بده» آمده، چون در این آیه نیز خود کفار بشارت خداى را مبدل به بشارت به سوى عذاب کردند»[۲۱۹]
    اهل آن بر روی سنگی از آن جهنّم ایستاده اند، و در آن جهنّم مخ ها و مغزهای سرشان همچون دیگی که می جوشد با آنچه در آن هست پیوسته می جوشد.[۲۲۰]

     

    ۲-۴-۳-۲-۴ تبیینی از سقر

    سَقَرُ لاَ تُبْقِی وَ لاَ تَذَرُ * لَوَّاحَه لِلْبَشَرِ * عَلَیهَا تِسْعَه عَشَر (المدّثّر/۲۸-۳۰) سَقَر آن حرارت است که، از دوزخیان هیچیک را باقی نگذارد، و رها هم نکند بلکه همه را بسوزاند، و بشره و پوست بدن مردم را داغ کند و متغیر گرداند. و در جمله« لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ» به خاطر اینکه نفى مطلق است، و مقید نکرده که چه چیزى را باقى نمى‏گذارد و رها نمى‏کند، اقتضا دارد که مراد از آن را این بگیریم که سقر هیچ چیزى از آنچه او به دست آورده باقى نمى‏گذارد و همه را مى‏سوزاند و احدى را هم از آنهایى که در آن مى‏افتند از قلم نینداخته همه را شامل مى‏شود، به خلاف آتش دنیا که بسیار مى‏شود بعضى از چیزها که در آن مى‏افتد نمى‏سوزاند، و اگر مثلا انسانى در آن بیفتد پوست ظاهرى و صفات جسمیش را مى‏سوزاند، و به روح او و صفات روحیش نمى‏رسد اما سقر احدى از کسانى که در آن مى‏افتند باقى نمى‏گذارد بلکه همه را فرا مى‏گیرد، زیرا خداوند فرموده:« تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» معارج/ ۱۷ و وقتى آنها را فرا گرفت چیزى از روح و جسمشان را باقى نمى‏گذارد بلکه همه را مى‏سوزاند هم چنان که فرموده:« نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ» همزه/۶ و ۷٫ ممکن هم هست منظور این باشد که احدى را زنده نمى‏گذارد، و احدى را نمى‏میراند، در این صورت در معناى آیه زیر خواهد بود که مى‏فرماید:« الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى‏ ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى‏» اعلى/ ۱۲ و ۱۳٫[۲۲۱]
    درمجمع البیان در معنای لاَ تُبْقِی وَ لاَ تَذَرُ گفته شده: براى آنان گوشتى مگر اینکه خورده و نابود میکند و آنها را رها هم نمیکند وقتى که عود کردند و از نو خلق شدند.[۲۲۲]
    امام خمینی در وصف این طبقه روایتی[۲۲۳] را بیان کرده واز شدت آن به خدا پناه می برد:
    حدیث در کمال اعتبار است، بلکه مثل «صحیح» است. «ابن بکیر از حضرت صادق، علیه السلام، نقل مى‏کند که گفت: «همانا در جهنم وادى هست از براى متکبران که او را «سقر» گویند. شکایت کرد به خداى عز و جل از شدت حرارت خود و خواست از خدا که اذن دهد او را که نفس بکشد. پس تنفس کرد، پس محترق کرد جهنم را.» پناه مى‏برم به خدا از جایى که خودش با آنکه دار عذاب است از حرارت خودش شکایت کند و جهنم از نفس او بسوزد. سختى و شدت حرارت آتش آخرت را ما نمى‏توانیم در این عالم ادراک کنیم، زیرا که سبب اختلاف شدت و ضعف عذاب یکى قوت و ضعف ادراک است: هر چه مدرک قویتر و ادراک تامتر و خالصتر باشد بیشتر ادراک الم و درد کند.[۲۲۴]

     

    ۲-۴-۳-۲-۵ تبیینی از حطمه

    در هم کوبنده و خرد کننده و شراره‏های آن چونان قصر است: « إِنَّها تَرْمی‏ بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِکَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ» (مرسلات/۳۲و۳۳)؛ دوزخ چون کاخی بلند شراره می‏افکند، گویی آن شراره شترانی زرد رنگ است. این آتش واردشوندگان به آن را مانند سُرمه در هم می‏کوبد و خرد می‏کند. اما جان انسان نمی‏میرد، و هر بار که بدن مانند سرمه گشت دوباره به حال اول باز می‏گردد تا به عذاب جدید معذّب شود.[۲۲۵]

     

    ۲-۴-۳-۲-۶ تبیینی از لظی

    نَزَّاعَه لِلشَّوَی ‘ * تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی ‘ * وَ جَمَعَ فَأَوْعَی.(آیات ۱۶ تا ۱۸، از المعارج ). ترجمه: که آن آتش شعله وری است که جوارح و دست و پا را می سوزاند، و پوستش را بر می کند. و هر که را که از خدا روی گردانیده و به خدا و رسول خدا پشت کرده است، و مال ها را جمع آوری و ذخیره نموده است (بدون آنکه حقّ مستحقّان را بدهد)؛ می خواند و به خود می کشد.
    لفظ «لظى» بر وزن «فتى» شعله و لهیب خالص آتش است‏ [۲۲۶]و لفظ «لظى» معرفه است همان طور که اینجا چنین است [۲۲۷]و اسم جهنّم یا یک وادى از جهنّم است، [۲۲۸]آتش را« لظى» خوانده، براى این است که اندرون را کباب مى‏کند و شعله‏ور مى‏سازد.[۲۲۹]وآنجا که در سوره لیل می فرماید: فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى‏ نیز و« تلظى آتش» به معناى زبانه کشیدن شعله آتش است، و مراد از« آتشى که تلظى مى‏کند» آتش جهنم است‏.[۲۳۰]
    و لفظ «شوى» به معناى کار سست و مال پست و دو دست و دو پا و اطراف، کاسه‏ى سر، هر آنچه از بدن که کشنده نباشد و با از بین رفتن آن انسان از بین نرود [۲۳۱]و لفظ «نزّاعه» از «نزعه» به معناى آن را کند[۲۳۲]. یعنی کننده اطراف و اعضاء بدن است پس گوشت و پوستى را نمیگذارد مگر اینکه میسوزاند.[۲۳۳]در تفسیر قمی می گوید:چشمانش را می کند وصورتش را باقی می گذارد.[۲۳۴]

     

    ۲-۴-۳-۲-۷ تبیینی از جهنم

    « وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»ملک/۶
    و مراد از« لِلَّذِینَ کَفَرُوا» عموم کسانى هستند که به ربوبیت خدا کافر باشند، چه وثنى‏هاى بت‏پرست، که به کلى ربوبیت خدا را براى عالم منکرند، و مى‏گویند خداى تعالى تنها رب اربابهاى ایشانست، و چه آنهایى که اصلا منکر ربوبیت هستند، و چه آنهایى که مثل یهود و نصارى بین خدا و پیامبرانش جدایى انداخته، یکى آن خدایى را قبول دارد که موسى را فرستاده، و آن دیگرى خدایى را مى‏پرستد که عیسى را فرستاده، و هر یک به خدا و پیغمبر دیگرى کافر شدند.[۲۳۵]
    «إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً لِلطَّاغِینَ مَآباً » نازعات/۲۱و۲۲کلمه« ماب» اسم مکان از ماده« أوب» است، که به معناى رجوع است، و اگر جهنم را محل برگشت طاغیان خوانده، به این عنایت بوده که خود طاغیان در همان دنیا، جهنم را ماواى خود کردند، پس صحیح است بگوییم به جهنم بر مى‏گردند.[۲۳۶]
    « لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ …»اعراف/۴۱
    « جهنم» اسمى است از اسماى آتش آخرت. بعضى گفته‏اند این لفظ از قول عرب که به چاه بسیار عمیق« جهنام» مى‏گوید اخذ شده. بعضى دیگر گفته‏اند که این کلمه لغتى است فارسى که در زبان عربى شایع شده است.[۲۳۷]« مهاد» بسترى است گستردنى، گهواره اطفال را هم از این جهت مهد مى‏گویند.« غواشى» جمع« غاشیه» و به معناى ساتر و هر چیز پوشاننده است، روپوش زین را هم از این جهت« غاشیه السرج» گویند لذا این جمله مى‏فهماند که عذاب به اهل دوزخ از پایین و بالا احاطه دارد.[۲۳۸]همانطور که می فرماید: یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ: عنکبوت/۵۵آن روزى که عذاب و آتش دوزخ فرا گیرد آنان را از بالاى سر و از زیر پاها و مقصود آنست که عذاب تمام بدن آنان را فرا گرفته نه آنکه بگوشه‏اى از بدن ایشان رسیده باشد.
    . و در کتاب الدر المنثور است که ابن مردویه از عایشه نقل کرده که گفت رسول خدا (ص) آیه« لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ» را تلاوت فرمود و سپس گفت: ما فوق جهنمیان طبقاتى و در زیر آنان طبقاتى است که معلوم نمى‏شود طبقات بالا بزرگتر است یا طبقات پایین، فقط مى‏فهمند که طبقات زیر آنان را به طرف بالا فشار مى‏دهد، و طبقات بالا آنان را به طرف پایین و آنان در بین این دو طبقه در تنگنا قرار مى‏گیرند، همانطورى که نوک نیزه در آهن سرنیزه محکم کوبیده مى‏شود [۲۳۹]
    طبرانى و ابن مردویه از طریق مکحول از ابى امامه روایت کرده‏اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: هر کس عمدا دروغى بر من ببندد محل نشیمن خود را در بین دو چشم جهنم آماده کند، اصحاب عرض کردند یا رسول اللَّه (ص) مگر جهنم چشم دارد؟ فرمود: مگر نشنیده‏اید که قرآن مى‏فرماید:« إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ- وقتى جهنم ایشان را از محل دور ببیند» آیا جز این است که با دو چشم مى‏بیند.[۲۴۰]
    اسمى است که در باره آتش افروخته عذاب الهى گفته شده اصلش‏ فارسى و معرب است و همان جهنام است‏.و درک هفتم جَهَنَّم است، و در آن فَلَق است. و فلق چاهی است در دوزخ که چون سر آن چاه را بگشایند آتش به شدّت شعله ور شود و فوران کند، و شدیدترین عذابهای آتشین در آنجاست. و امّا صَعود کوهی است از مس گداخته در وسط جهنّم ( ناظر است به آیه مبارکه ۱۷، از المدّثّر: سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا). و امّا أثام (ناظر است به ذیل آیه مبارکه ۶۸، از سوره الفرقان: وَ مَن یفْعَلْ ذَ’لِکَ یلْقَ أَثَامًا؛ و هر کس چنین کند عقوبت (گناه خود) را خواهد دید) یک وادی ای است از مس ذوب شده که در جوانب و اطراف آن کوه جریان دارد، و بنابراین عذاب آن از همه عذابها شدیدتر است.[۲۴۱]
    امام صادق (علیه‏السلام) اهل این طبقات را چنین برشمرده است: از یک در فرعون و هامان و قارون و از در دوم مشرکان و کافرانی که حتّی یک لحظه ایمان نیاوردند وارد می‏شوند و دَرِ سوم (لظی) ویژه بنی امیّه. البته در سقر و هاویه نیز از این راه می‏گذرد. از در چهارم دشمنان اهل بیت و پیکارگران و ستیزه‏جویان با این خانواده وارد می‏شوند. این طبقه شدیدترین حرارت‏ها را داراست، و دری ویژه ابوسفیان، معاویه و آل‏مروان است .[۲۴۲]
    فصل سوم:
    مکان و زمان بهشت وجهنم

     

    ۳- ۱ حقیقت مکان وزمان

    مبحث زمان و مکان از جمله مباحث مهم فلسفى است که همواره مورد توجه اندیشمندان و فیلسوفان بوده و تمامی جریانات فکری اسلامی نیز به آن توجه نموده اند.پیوسته تازگى و طراوت خود را حفظ کرده و هیچگاه دستخوش کهنگى و پژمردگى نگشته و پرونده آن به بایگانى سپرده نشده است و با اینکه نوابغ فلسفه شرق و غرب در باره آنها بسیار اندیشیده و سخن گفته‏اند و از جمله فیلسوف بزرگ شرق ابن سینا در طبیعیات شفاء به تفصیل پیرامون آنها قلم فرسایى کرده است[۲۴۳] هنوز هم جاى ژرف اندیشى و پژوهش و کاوش در زوایاى این مبحث وجود دارد .
    در همه زبانها واژه‏هایى معادل جاى و مکان و گاه و زمان وجود دارد و همه مردمان براى اشیاء مادى نسبتى به مکان و زمان قائل هستند که آن را بصورتهاى گوناگون بیان مى‏کنند.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تأثیر تغییرات و تحولات اجتماعی بر آثار سینمای رسول صدرعاملی- قسمت ۷- قسمت 2 ...

    گروه اول منتج از زبان شناسی و دیدگاه سوسوری به زبان است که تفاوت را عنصری محوری برای معنی سازی می داند که بدون وجود آن معنا نمی تواند تحقق یابد. در نگاه پساساختارگرایی رابطه مبتنی بر تقابل و تضاد میان قطب های مفهومی امری بدیهی تلقی می شود.

    تعبیر دوم نیز از تئوری های زبان منتج می شود ولی از مکتب دیگری که معتقد است معنا فقط در گفتگو با دیگری ساخته می شود. برای باختین معنا به هیچ کدام از طرفین گفتگو تعلق ندارد بلکه از داد و ستد بین متکلمان حاصل می شود. از منظر باختین و همکارش ولوشینف، دیدگاه گفتگویی ما را به کشمکش بر سر معنا وادار می کند. برمبنای دیدگاه گفتگویی، «دیگری» برای معنی دار شدن ارتباط الزامی و ضروری است. این سویه مثبت دیدگاه باختین است ولی نقدی که بر این دیدگاه وارد است این است که معنا هیچگاه تثبیت نخواهد یافت و هیچ شخص و یا گروهی نمی تواند عهده دار کامل معنا باشد. (Rojek، ۲۰۰۳، ۷۲)

    سومین تعبیر، نگاه انسان شناختی است. بر اساس این دیدگاه مرزهای نمادین برای هر فرهنگی لازم و ضروری اند و «تفاوت» پایه و اساس نظم نمادینی است که آن را فرهنگ می نامیم. در درون هر فرهنگی با مجموعه ای از طبقه بندی ها رو به رو هستیم که اغلب بر پایه تضادهای دوگانه عمل می کنند. لویی اشتراوس در مثال غذا اشاره می کند که برای معنادار کردن غذای متفاوت
    می بایست آنها را طبقه بندی کرد مثل غذاهای خام/ پخته یا غذاهای گوشتی/ گیاهی و … . بر همین اساس تفاوت ها به شکل نمادینی هادی جامعه می شوند: هر چیز ناخالصی را طرد می کنند و به شکل متناقضی نمایی سبب تقویت «تفاوت» می شوند. (همان)

    تعبیر چهارم مربوط به روان کاوی است. بر این اساس «دیگری» برای ساخت نفس، ساخت سوژه و هویت یابی جنسی لازم است. این دیدگاه در دیدگاه فروید بر مبنای «اسطوره اودیپی» شکل گیری نفس به واسط دیگری تحقق می یابد. لاکان این ایده را تا جایی پیش می برد که شکل گیری زبان و بسط هویت جنسی را در ارتباط با دیگری ممکن می داند. دیدگاه روانکاوانه، سوبژکتیویته را وابسته به روابط ناخودآگاه سوژه با دیگری می داند اما نقدی که بر این دیدگاه وارد است عبارت است از این نکته مهم که در دیدگاه روانکاوانه هیچ مرکز درونی ثابت برای نفس و هویت وجود ندارد و بنابراین هرگز سوژه یکپارچه و منسجمی شکل نمی گیرد. به طور کلی رشته های مختلف از راه های متفاوت به مسئله تفاوت و غیریت پرداخته اند و این امر به اهمیت روز افزون این ایده در تحلیل های مختلف اشاره می کند. از سوی دیگر «تفاوت» تیغی دو لبه است. از یکسو برای تولید معنا، شکل گیری زبان و فرهنگ، هویت یابی اجتماعی و جنسی و در کل سوژه شدگی لازم و ضروری است و از سوی دیگر می تواند امری تهدید کننده، خطرناک و دارای احساسات منفی، خصومت آمیز و تهاجمی نسبت به «دیگری» باشد. به طور کلی هال و دیگران با نظری برساخت گرایانه این بحث را مطرح می کنند که «رسانه ها واقعیت را بازتاب نمی دهند بلکه آن را به رمز در می آورند.» (همان) و این امر بی تردید در ارتباط با دیگری و از خلال تفاوت های معنایی شکل می گیرد.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     

    ۳-۳-۲- استراتژی های بازنمایی

    «کلیشه سازی (Stereotype) از واژه یونانی (Stereo) به معنای جامد و سفت و سخت مشتق شده است. کلیشه در اصل اصطلاحی مربوط به دوره صنعت چاپ است که در اشاره به یک صفحه چاپی بدست آمده از نمونه چاپی متحرک به کار می رود که برای افزایش شماره‌های نسخه چاپی مورد استفاده قرار می گرفت. این اصطلاح در ساده ترین خالت بر ویژگی هایی ثابت و تکراری دلالت می کند. کلیشه ها در واقع ایده ها و فرضیاتی هستند در حال جریان درباره گروه های خاصی از افراد. کلیشه ها به مانند دو روی یک سکه عمل می کنند؛ آنها از یکسو به طبقه بندی گروه ها می پردازند و از سوی دیگر به ارزیابی آنها اقدام می کنند.» بنابراین کلیشه ها در برگیرنده سویه ای ارزشی هستند که قضاوتی جهت دار را در بر دارند. گرچه کلیشه ها به دو شکل مثبت و منفی دیده می شوند اما اغلب آنها دارای بار منفی هستند و سعی می کنند از مجرای موضوعاتی سهل الوصول ادراکی از موقعیت یک گروه را فراهم آورند که به شکل قطعی و مشخصی، تفاوت های موجود در بین گروه ها را برجسته سازند. این امر در حالی از خلال فرایندهای کلیشه سازی تحقق می یابد که از طیف وسیعی از تفاوت ها در بین گروه های مد نظر چشم پوشی می شود و کلیشه ها از خلال فرایندهای ساده سازی سعی در یکدست سازی این تفاوت ها دارند. در حالت کلی کلیشه سازی فرایندی است که براساس آن جهان مادی و جهان ایده ها در راستای ایجاد معنا، طبقه بندی می شوند تا مفهومی از جهان شکل گیرد که منطبق با باورهای ایدئولوژیکی باشد که در پس پشت کلیشه ها قرار گرفته اند. هال کلیشه سازی را کنشی معنا سازانه می داند و معتقد است «اساساً برای درک چگونگی عمل بازنمایی نیازمند بررسی عمیق کلیشه سازی ها هستیم» (Hall، ۱۹۹۷، ۲۵۷).
    هال در بیان دیدگاه خود درباره کلیشه سازی به مقاله «ریچارد دایر» با عنوان «کلیشه سازی» اشاره می کند. دایر در این مقاله به تفاوت مهمی اشاره می کند که میان دو اصطلاح طبقه بندی و
    کلیشه سازی وجود دارد. از منظر دایر، بدون استفاده از طبقه بندی ها امکان معنادهی به جهان بسیار دشوار است (گرچه ناممکن نیست، چرا که مفاهیم یا طبقه بندی های موجود در ذهن است که با انطباق آنها با مفاهیم عام، امکان درک و مواجهه با جهان ممکن می شود. مبنای نظری بحث دایر، مفهوم طبقه بندی آلفرد شوتز است. بنابراین و در حالت کلی، هال سه تفاوت بنیادین میان طبقه بندی و کلیشه سازی را اینگونه بر می شمرد:
    اولاً کلیشه ها، تفاوت ها را تقلیل داده، ذاتی، طبیعی و نهایتاً تثبیت می کنند و ثانیاً با بسط یک استراتژی منفک سازی و شکاف طبیعی و قابل قبول را از آنچه که غیر طبیعی و غیرقابل قبول است تفکیک می کنند… ثالثاً کلیشه ها از نابرابری های قدرت حمایت می کنند. قدرت همواره در مقابل فرودستان و گروه های طرد شده قرار می گیرد (ibid، ۲۵۸).
    بنابراین کلیشه ها نگهدارنده نظم اجتماعی و نمادین اند و بسیار سفت و سخت تر از طبقه بندی ها عمل می کنند. از منظر فوکویی، کلیشه ها بر مبنای گفتمان های دانش/ قدرت شکل می گیرند و عمل می کنند. همان گونه که قبلاً نیز ذکر شد، قدرت در اینجا در معنای محدود آن و در اصطلاحاتی همچون قدرت اقتصادی و اجبار فیزیکی عمل نمی کند بلکه شکل نمادین دارد که با طرد آئینی همراه است. راینر و دیگران کارکرد کلیشه ها را تعمیم می دانند: «آنچه که کلیشه ها انجام می دهند این است که گروهی از مردم را با اطلاق برخی کیفیت ها یا ویژگی هایی که ممکن است در بخش اندکی از آنها وجود داشته باشد، به کل گروه تعمیم می دهند. این ویژگی ها اغلب در فرایند کلیشه سازی با اغراق و غلو همراه اند» (ibid،۶۵).
    عکس مرتبط با اقتصاد
    تئو وان دایک بر مبنای پژوهش هایی که در اواخر دهه نود در زمینه گفتمان های مختلف و بازتولید نژادپرستی انجام داده است معتقد است که «تعصبات و کلیشه ها بر تمامی فرایندهای پردازش اطلاعات یعنی خواندن، فهم و به خاطر سپردن گفتمان اثر می گذارد» (وان دایک، ۱۳۸۲، ۲۹۸).
    بنابراین هر آنچه در فرایند پردازش اطلاعات دخیل است می تواند ابزار کلیشه سازی باشد، از تأثیرات تکنولوژیک گرفته تا ساختارهای روانشناختی افراد. رسانه ها به عنوان میانجی انتقال اطلاعات از فرایند تولید کلیشه ها مستثنی نیستند. آنها کلیشه ها را می سازند، تقویت می کنند، بازتولید می کنند و حتی به اضمحلال می کشند. سینما هم به مثابه رسانه ای مهم در جهان معاصر در امر کلیشه سازی دخیل است. در دنیای سینما، ابتدا کلیشه ها برای کمک به ادراک روایت از سوی مخاطب شکل گرفتند. از سوی دیگر کلیشه ها سبب ایجاز در روایت سینمایی می شوند. آنها تحت تأثیر عوامل زمینه ای نیز هستند. بنابراین «کلیشه ها به تبعیت از تغییر بافت سیاسی – فرهنگی تغییر می کنند» (هیوارد، ۱۳۸۱، ۲۷۰).
    به عنوان نمونه، بازنمایی کمونیسم در سینمای هالیوود دهه های ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ طیفی را تشکیل می دهد که از کمونیسم به مثابه تهدید (یعنی نیرویی بیگانه که می بایست شکست داده شود) تا نظام
    بی کفایت و فاسدی که محکوم به شکست است، در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر کلیشه ها در بازنمایی تیپ ها و هنجارها به کار گرفته می شود و از آنجایی که «محصولاتی اجتماعی – فرهنگی هستند که شکل هنجاری به خود می گیرند، ]پس[ می بایست در مناسبت با نژاد، جنسیت، تمایلات جنسی، سن، طبقه و ژانر مورد بررسی قرار گیرند» (همان).
    هال در مثالی گویا، کلیشه های موجود در سینمای آمریکا را در دوره های مختلف (از زمان تولد یک ملت اثر گریفیث تا دوره معاصر) بررسی می کند و در این میان به مطالعه دایر در تحلیل آثار خواننده سیاهپوست آمریکایی پل رابینسون می پردازد. طبق تحلیل دایر، بازنمایی سیاهپوستان برمبنای تقابل دوگانه سیاه و سفید، خرد و احساس و فرهنگ و طبیعت عمل می کند. دایر به نگاه متفاوت میان سیاهپوستان و سفیدپوستان اشاره می کند: «]پل رابینسون[ برای سیاهان بیان رنج طولانی و امید به آزاد بودن و همزمان برای سفید پوستان که صدای روحانی او را می شنیدند نماد حزن، مالیخولیا و رنج بود» (Dayer in Hall، ۱۹۹۷، ۲۱)

     

    ۴-۳-۲- طبیعی سازی

    طبیعی سازی به فرایندی گفته می شود که از طریق آن ساخت های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به صورتی عرضه می شوند که گویی اموری کاملاً طبیعی هستند. طبیعی سازی دارای کارکردی ایدئولوژیک است. در فیلم و تلویزیون، دنیا به صورت طبیعی به شکل دنیایی سفید، بورژوازی و پدرسالار نشان داده می شود و بر این اساس طبیعی سازی وظیفه تقویت ایدئولوژی مسلط را برعهده می گیرد. گفتمان های طبیعی ساز چنان عمل می کنند که نابرابری های طبقاتی، نژادی و جنسیتی به صورت عادی بازنمایی می شوند. «تصویر زن به شکل موجود درجه دوم و ابژه نگاه خیره مرد نشان داده می شود. میل جنسی مردان و زنان سیاهپوست به شکل اغراق آمیزی نیرومند و در نتیجه خطرناک نشان داده می شود که می بایست مهار شود» (هیوارد، ۱۳۸۱، ۲۰۴).
    مفهوم طبیعی سازی در آثار رولان بارت ذیل عنوان اسطوره سازی به گویاترین شکل ممکن مطرح شده است. بارت اسطوره را نوعی گفتار می داند که صرفاً محدود به گفتار شفاهی نیست. «این گفتار مشتمل بر شیوه هایی از نوشتار و بازنمایی ها، نه گفتمان نوشتاری بلکه همچنین عکاسی و سینما و گزارش و ورزش و نمایش ها و تبلیغات نیز شامل آن می شود و تمامی اینها می تواند در خدمت پشتیبانی از گفتار اسطوره قرار گیرد» (بارت، ۱۳۸۰، ۸۶).
    باید توجه داشت که در اسطوره دو مضمون (دال و مدلول) کاملاً آشکار هستند؛ «یکی پشت دیگری پنهان نشده است… اسطوره چیزی را پنهان نمی کند؛ کارکرد اسطوره تحریف کردن و مخدوش کردن است نه ناپدید کردن» (همان، ۹۷). در این روند است که اسطوره دست به «طبیعی سازی» می زند و اینگونه است که اسطوره شکل می گیرد: «اسطوره تاریخ را به طبیعت بدل می کند… اسطوره گفتاری است که به شیوه مفرط موجه جلوه داده می شود» (همان، ۱۰۵). به عبارت دیگر اسطوره ها عقل سلیم را که امر تاریخی است به گونه ای عرضه می کنند که انگار چیزی طبیعی است. این امر بی شک نوعی سوء استفاده ایدئولوژیک است. بارت اسطوره را «گفتاری سیاست زدوده» می داند چرا که «طبیعی جلوه دادن پدیده های تاریخی هدفی ندارد جز سیاست زدایی» (اباذری، ۱۳۸۰، ۱۴۵).
    حاصل کار از بین رفتن عمل سیاسی در معنای واقعی کلمه، تبدیل علم انسانی به علم طبیعی و نهایتاً جایگزینی گزارش به حای تبیین است. برای بارت اسطوره ها به عملکرد ایدئولوژیک «طبیعی سازی» کمک می کنند تا واکنش های فرهنگی به اموری کاملاً «طبیعی»، «عادی»، «خودآگاه» و مطابق با «عقل سلیم» به نظر برسند. «طبیعی سازی، بازنمودهای ایدئولوژیک خاص را به صورت عقل سلیم در می آورد و بدین وسیله آنها را غیر شفاف می کند، یعنی به عنوان ایدئولوژی به آنها نگاه نمی شود» (فرکلاف، ۱۳۷۹، ۵۰).

     

    ۵-۳-۲- ساخت اجتماعی واقعیت

    آلفرد شوتز زمانی گفته بود: «با قدرت تمام می توان گفت که هیچ فاکت به شکل ناب و سرراست وجود ندارد. تمام فاکت ها از فاکت های بیرونی مشتق می شوند و محصول گزینشی از میان یک بافت جهان شمول اند که این گزینش از طریق فعالیت های ذهن افراد صورت می گیرد. بنابراین ]این فاکت ها[ همواره مورد تفسیر قرار می گیرند و حتی گاهی اوقات با انتزاع ساختگی از بافت شان مجزا می شوند یا به عنوان وضعیتی ویژه یا خاص تصور می شوند. در هر کدام از این حالت ها، فاکت ها افق های معنایی درونی و بیرونی خود را حمل می کنند. این دیدگاه شوتز هم ارز با نگاه گودمن است. از نگاه گودمن «جهان برساخته اجتماعی است که از طریق اشکال مختلف دانش – از دانش روزمره گرفته تا اشکال متفاوت علم و هنر ساخته می شود» (Filck، ۲۰۰۵، ۳۱).
    «براساس دیدگاه شوتز و گودمن، تحقیق اجتماعی «عبارت است از تحلیل روش هایی که جهان بر مبنای آنها و در اشکال خاص و خودبسنده ای ساخته می شود.» بنابراین دانش و درک روزمره که مبنا و پایه علم اجتماعی است برای شوتز مبتنی بر وجود ایده «واقعیت های چندگانه» است. پس دانش اجتماعی متضمن فرایندهای مختلفی است که برسازنده اجتماعی واقعیت اند: زندگی روزمره، برساخت های ذهنی، برساخت های علمی و بسیاری از موارد مشابه که در فرایندهایی تفسیری از تجربه های زیستی ساخته می شوند و به سهم خود تجربه ها را بر می سازند. تفسیر رابطه میان برساخت ها و تفسیر (ibid،۳۵).
    ایده های مشترک افراد درباره جهان و اشکال مختلف تجربیات زیستی در حوزه های مختلف مانند سیاست، فرهنگ، جنسیت، مذهب و شیوه های تفسیر آنان در جهان «با فرایندهای پیچیده آموزش، جذب، فرهنگ پذیری و پذیرش تعیین می گردد که از بدو تولد فرد آغاز می شوند» (کالکر، ۱۳۸۴، ۳۵).
    بنابراین واقعیت همواره چیزی درباره جهان است و با وجود اینکه جهان مادی به شکل خودبسنده وجود دارد، لیکن همواره از طریق دیدگاه های مختلف متغیر و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی شکل می گیرد. نظریه ساخت اجتماعی واقعیت بر نقش عوامل زمینه ای در شکل دهی شناخت سوژه ها از جهان مادی استوار است. عوامل زمینه ای در قالب ایدئولوژی، اراده معطوف به قدرت، خواسته ها و امیال گروهی و بسیاری از مولفه های دیگر نمود می یابند و آنچه از واقعیت شکل می گیرد را در کسوت امری برساختی ارائه می دهند. بی شک چنین مکانیسمی بر مبنای حمایت از تحقق هدف یا اهدافی خاص شکل می گیرد. چنین مکانیسمی به شکل جهان شمول و همه گیر عمل می کند. بنابراین «چیزی به نام تجربه خالص، ریان و عینی درباره جهان واقعی وجود ندارد و علیرغم اینکه دنیای عینی وجود دارد اما قابلیت درک آن به رمزهای معنی یا نظام های علائمی مانند زبان بستگی دارد» (استریناتی، ۱۳۸۴، ۱۵۳).

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مطالعه تطبیقی محاربه در حقوق کیفری ایران و فقهای شافعی و حنفی- قسمت ۸ ...

    اگر دوگروه از مؤمنان با یکدیگر مقابله و جنگ نمودند پس میان آنها صلح و آشتی برقرار سازید چنانچه یکی از آن دو گروه بر دیگری ظلم و سرکشی کرد با آن گروه ظالم پیکار کنید تا به سوی فرمان خدا باز آید پس هرگاه به حق برگشت با حفظ عدالت میان ایشان صلح دهید و به عدل و داد رفتار کنید که محققاً خدا کسانی را که به عدل و داد رفتار نمایند را دوست دارد.
    جرم بغی در فقه به مفهوم قیام علیه حکومت یا دولت و در زمره ی جرائم سیاسی شناخته شده است[۱۹].
    دکتر حبیب زاده معتقد است[۲۰]، جرم بغی متفاوت از محاربه است چرا که جرم بغی یک جرم سیاسی است. دکتر مجیدی در بیان وجوه افتراق بغی و محاربه معتقد است که: ۱- محاربه جرائم علیه امنیت عمومی محسوب می شود اما بغی خروج علیه امام و جرم علیه دولت است. ۲- در محاربه سلاح برای تحقق جرم ضروری است ولی در بغی ضرورتی ندارد ۳- محاربه به صورت فردی امکان پذیر است ولی بغی به صورت گروهی تحقق می یابد. ۴- توبه مرتکب جرم محاربه پس از دستگیری قبول نمی شود ولی در جرم بغی، توبه باغی پذیرفته می شود مگر اینکه دارای تشکیلاتی باشند و منهدم نشده باشند و …[۲۱] .
    قانونگذار ایران مفهوم رایجی را از محاربه پذیرفته و در ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی به روشنی تعریف محاربه منعکس شده است اما در تعیین مصادیق محاربه، سیاست کیفری متحده توسط مقنن هماهنگ با نظر غالب فقهای اسلامی نیست حتی با مفهومی که خود از محاربه در ماده مزبور بیان داشته مطابقت ندارد.

    پایان نامه رشته حقوق

    از یک طرف نادیده انگاشتن تمایزی که در فقه میان محاربه و بغی قائل شده اند در مواد ۱۸۶، ۱۸۷ و ۱۸۸ قانون مجازات اسلامی مصادیقی که با مفهوم محاربه مذکور در ماده ۱۸۳ همان قانون مطابقت نداشته است و ازمصادیق بغی است را به عنوان محاربه دانسته است و از طرف دیگر سیاست کیفری قانونگذاری بر این موضوع نهاده شده که به منظور پیشگیری از وقوع جرائم مهمی که علیه حاکمیت داخلی یا خارجی کشور و یا جرائمی که به جمهوری اسلامی ایران لطمه شدیدی وارد می کند، و همچنین به منظور سرکوبی عاملین آنها بتواند شدیدترین مجازات، یعنی اعدام را برای مرتکبین در نظر بگیرد اما برای رهایی از کمند محدودیت تعیین مجازات ها و برای رسیدن به مقصود خود که اعمال شدیدترین مجازات یعنی اعدام برای مرتکبین جرایم علیه حاکمیت جمهوری اسلامی است اقدام به توسعه وگسترش جرم محاربه کرده است.
    ب: تفکیک محاربه از جرایم سیاسی
    قبل از تفکیک محاربه از جرایم سیاسی ابتدا می بایست به تعریفی از جرم سیاسی اشاره نمود و سپس به تفکیک این جرم از جرایم سیاسی پرداخته شود. تعریف جرم سیاسی می تواند از دیدگاه سیاست جنایی تقنینی کشورها و نیز دکترین حقوقی مورد توجه قرار گیرد. پیش از این می توان از منظر فرهنگ های حقوقی نیز به آن نگریست. در برخی از فرهنگ های حقوقی، جرم سیاسی به بزهی که علیه حاکمیت داخلی و یا خارجی یک نظام سیاسی انجام می شود، اطلاق شده است[۲۲].
    ترمینولوژی حقوق جرم سیاسی رابه جرم ناشی از فکر سیاسی و یا از یک موسسه سیاسی نزدیک دانسته است که مانند توطئه ای که برای تغییر شکل یک حکومت انجام می شود مخالف نظام سیاسی داخلی و یاخارجی کشور باشد[۲۳].
    اصولا جرایم سیاسی به خاطر دفاع از آزادی و شرافت انسانی انسان های وارسته ای مطرح شده که در راه مبارزه با حکومت های ظالم و استبدادی جان خود را برکف دست نهاده اند. از اینرو چنین استنباط می شود که برای تحقق عینی جرم سیاسی وجود دو عنصر لازم و ضروری است: ۱- حسن نیت و عدالت خواهی مرتکب ۲- عدم مشروعیت حقیقی حکومت، بدون تحقق دو عنصر مذکور جرم سیاسی تحقق نخواهد یافت. در تطبیق با دو عنصر ذکر شده محاربه که به قصد ایجاد رعب و وحشت در جامعه اسلامی و ارعاب مردم صورت می گیرد ولو اینکه از جرایم علیه امنیت داخلی می باشد ولیکن به علت فقدان دو عنصر مذکور، جرم سیاسی نیست، بعلاوه محاربه اصولا هدف اولیه و اصلیش مبارزه با حکومت و یا حاکمیت سیاسی نیست بلکه منظورش ایجاد خوف و ترس برای مردم است و هدف ثانوی او یعنی غارت مردم، تجاوز به اموال و نفوس و اعراض ایشان، تزلزل پایه های حکومت و غیره تاثیری در حقیقت امر ندارد. به عبارت دیگر برای تحقق محاربه تنها قصد ایجاد خوف لازم است و ایجاد اخافه به طور اعم ملاک است و مجرد ارعاب مردم ولو یک نفر هم باشد حرام است و اطلاق آیه هرکس را که دارای چنین قصدی باشد راشامل می شود[۲۴].
    در خصوص رابطه محاربه با جرائم سیاسی نیز باید بیان داشت که برخی از نویسندگان معتقدند که رابطه محاربه با جرائم سیاسی از نسبت اربعه منطقی عموم و خصوص من وجه است. یعنی جرایم سیاسی ممکن است عنوان محاربه داشته و برخی نداشته باشند. پس، هر محاربه ای جرم سیاسی و هر جرم سیاسی محاربه نیست و باید معتقد بود محاربه را نمی توان دقیقا همان جرم سیاسی دانست[۲۵].
    همچنین برخی دیگر از نویسندگان حقوقی در خصوص تفکیک محاربه از جرایم سیاسی تفاوت هایی را بیان نموده اند که عمده این تفاوت ها عبارتند از[۲۶]:
    ۱- تفاوت در هدف: هدف در محاربه ارعاب مردم و برهم زدن نظم و امنیت است حال آنکه در جرم سیاسی هدف براندازی حکومت و جایگزینی حکومت دیگر می باشد.
    ۲- تفاوت در انگیزه: انگیزه محاربان معمولا پلید و مادی است حال آنکه مجرمان سیاسی هرچند ممکن است در انگیزه دچار اشتباه شده باشد لکن دارای انگیزه های خیرخواهانه می باشند.
    ۳- عنصر مادی: عنصر مادی جرم محاربه بکارگیری اسلحه و خراب کاری های خشونت باراست حال آنکه عنصر مادی جرم سیاسی سخنرانی و تحریک مردم به وسیله نوشتن و نظایر آن است[۲۷].
    ج: تفکیک محاربه از افساد فی الارض
    افساد فی الارض به تمامی گناهانی اطلاق می شود که دارای مفسده عمومی هستند از قبیل اشاعه فحشا و منکرات[۲۸]. در تحریر الوسیله قصد و نیت افساد فی الارض لازمه شمول عنوان محاربه دانسته شده است[۲۹].
    آیه شریفه ۳۳ سوره ی مائده لفظ محارب وافساد را توام استعمال نموده است: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسول و یسعون فی الارض فسادا» مساله ای که وجود دارد اینست که آیا محاربه و افساد دو مفهوم جداگانه است یا خیر، طبرسی در این مورد می گوید: «یسعون فی الارض فسادا» یعنی مفسدین، زیرا تلاش آنها در زمین بر طریق فساد است[۳۰].
    در تفصیل الشریعه بیان شده است؛ ظاهر این است که احکام چهارگانه مذکور در آیه شریفه صرفا از این جهت مترتب است که او تلاش برفساد در زمین می کند و در واقع محارب از مصادیق مفسد فی الارض و از افراد آن است لذا در آیه حکم مفسد فی الارض، بماهو مفسد استفاده می شود و ادعای اینکه آیه حکم دو عنوان محاربه و افساد را بیان فرموده رد می شود زیرا اگر چنین بود لازم می شد که کلمه الذین تکرار شود.
    کثیری از فقها محاربه و افساد فی الارض را مترادف هم دانسته و آنرا یک جرم به حساب آورده اند، به این دلیل که ارباب تفاسیر متعرض محاربه شده و از مفسد فی الارض مستقلا بحث نکرده اند و از عدم تعرض مفسد و عدم تفسیر آن یک دلیل سلبی درست کرده و نامش را اتفاق گذاشته اند و این عدم تفسیر را دلیل بر انحصار افساد در مفهوم محارب گرفته اند[۳۱].
    این استدلال و اتفاق در یکسان دانستن عناوین محاربه و افساد فی الارض بر خلاف ظاهر آیه است زیرا اگر محاربه همان افساد فی الارض باشد، دیگر نیازی به ذکر عبارت (یسعون فی الارض فسادا) نبود، به علاوه در صورت یکسان بودن این دو، بسیاری از مصادیق افساد از شمول عنوان محاربه خارج می گردند.
    به هر ترتیب مستقل بودن جرم محاربه و جرم افساد فی الارض از وحدت این دو در قالب یک جرم بیشتر محتمل و قابل توجیه است، چرا که از طرفی ظاهر آیه شریفه صریح دراین معنی است: «انّما جزاءالذّین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا…) و از طرف دیگر شرط اصلی فارق بین این دو، همان استعمال سلاح است بدین توضیح که در تحقق محاربه وجود این شرط لازم بوده ولی در تحقق افساد فی الارض، وجود چنین شرطی ضرورت ندارد بلکه استعمال سلاح یا هر وسیله دیگری می تواند از موارد تحقق آن باشد. به عبارت دیگر در افساد فی الارض چنین تقیدی وجود ندارد، بلکه مهم قصد مرتکب است[۳۲].
    آقای نعناکار در کتاب افساد فی الارض اختلافاتی را در خصوص این دو عنوان بیان نموده که عبارتند از:
    ۱- در محاربه هدف ایجاد اخافه، رعب و وحشت و سلب آزادی و امنیت در جامعه است در حالی که افساد فی الارض هدف ضربه زدن و مقابله با نظام اسلامی است و میتواند از طریق محاربه و برهنه کردن سلاح و برهم زدن امنیت جامعه صورت گیرد.
    ۲- عنصر مادی در جرم محاربه فقط از طریق به کاربردن سلاح و برهنه کردن و ایجاد اخافه و سلب آزادی از مردم صورت می گیرد در حالی که در افساد فی الارض عنصر مادی عبارت است از هرگونه رفتاری که می تواند شامل فعل و ترک فعل و گفتار نیز شود و … [۳۳].
    مبحث دوم: درآمدی بر مبنای بزه محاربه
    در این گفتار، به مبانی فقهی و عرفی که در خصوص بزه محاربه بیان گردیده اشاره می شود.
    گفتار نخست: مبانی شرعی
    الف: مبانی قرآنی
    در آیات قرآن کریم محاربه در معانی مختلف کارزار، جنگ و مقاتله به کار رفته است. در سوره ی انفاق آیه ۵۷ آمده است: «فامّا تسقفنّهم فی الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم یذکرون» یعنی تو ای رسول، چون با کافران مشغول کارزار شدی آنها و کسانی را که پشت سرایشان هستند پراکنده و رمیده گردان تا عبرت گیرند. همچنین در آیه ۱۰۷ سوره ی توبه، ساختن مسجد ضرار به دست منافقان، جنگ با خدا و رسول او بیان شده است.
    در آیه ۴ سوره ی محمد(ص) نیز درباره مبارزه با کفار، کلمه حرب به معنی جنگ و کارزار به کار رفته است. همچنین در آیه ۲۷۹ سوره ی بقره محاربه درباره کسانی که ترک ربا نمی کنند به کار رفته است: «… فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله…» یعنی اگر ربا را ترک نکنید بدانید که حربی از جانب خدا و رسولش متوجه شما خواهد شد. در این آیه حرب به معنای مبارزه ای است که خدا و رسول او با رباخوار می کنند و به مناسبت حکم و موضوع، مبارزه خدا این است که حکم می کند تا مال ربوی از رباخوار گرفته شود و مبارزه رسول خدا این است که حکم را اجرا می کند. معنی این سخن آن است که اگر رباخوار به اختیار خود ربا را ترک نکند مال ربوی که در حقیقت از مردم است با قوه قهریه از او گرفته می شود.
    در آیه ۳۳ سوره ی مائده که اختصاص به محاربه دارد قرآن کریم می فرماید:
    «انّما جزاءالذّین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلو او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفو من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب علیم.
    جزای کسانی که با خدا و رسولش به ستیز بر می خیزند و در زمین برای ایجاد فساد کوشش می کنند این است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند یا دست و پاهایشان به طور خلاف قطع شود یا از زمین نفی و تبعید شوند. این عذاب دنیوی آنان است و برای ایشان در آخرت عذاب بزرگی است.
    ۱- شأن نزول آیه
    در بیان شأن نزول آیه ۳۳ سوره ی مائده نظرات مختلفی وجود دارد. مفسرین در بیان شأن نزول آیه بیان کرده اند: جمعی از مشرکان خدمت پیامبر آمدند ومسلمان شدند، اما آب و هوای مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد. پیامبر اکرم(ص) برای بهبودی آنها دستور داد به خارج از مدینه در نقطه ی خوش آب و هوایی از صحرا بروند که شتران زکات را برای چرا به آنجا می بردند و ضمن استفاده از آب و هوای آنجا از شیر شتران به حد کافی استفاده کنند. آنها چنین کردند و بهبودی یافتند، اما به جای تشکر از پیامبر اکرم (ص) دست و پای چوپان های مسلمان را قطع کردند و چشمان آنها را از بین بردند، سپس دست به کشتار آنها زدند و شتران زکات را غارت کردند و از اسلام بیرون رفتند، پیامبر (ص) دستور دادند آنها را دستگیر کردند و برای مجازات همانند کاری را با آنها کردند که بر چوپان ها روا داشته بودند، یعنی چشم آنها را کور کردند و دست و پاهایشان را بریدند و کشتند تا عبرت دیگران شوند.[۳۴]
    از طرف دیگر با اضافه شدن لفظ محاربه به «الله» و «الرسول» در آیه مزبور قرینه ای شده است تا مفسرین متمایل به این دیدگاه شوند که چون محاربه در معنای حقیقی خود با خداوند ممکن نمی باشد، بنابراین محاربه به معنای حقیقی خود به کار نرفته است. اگرچه محاربه با رسول خدا (ص) امکان پذیر می باشد، لیکن لفظ اضافه شدن محاربه به خدا و رسول را قرینه ای دانستند که مراد و مقصود معنای گسترده تری می باشد.[۳۵]
    عده ای معتقدند «آیه در مورد مشرکان نازل شده است که پیمان خود را با رسول (ص) شکستند و قطع سبیل و افساد فی الارض کردند. عده دیگر معتقدند در مورد عده ای از اهل کتاب است و عده ای معتقدند که آیه در مورد قومی است که اسلام آوردند، سپس مرتد شدند و شتر پیامبر را کشتند».[۳۶]
    ابن عباس و عده ای دیگر معتقدند آیه مربوط به قطاع الطریق از مسلمانان است، اما ابن عمر آیه را راجع به مرتدان می داند و این مطالب از حسن و عطا و عبدالکریم هم نقل شده است و دلیل آنرا نزول آیه در قضیه عرنین می دانند که مرتد شده بودند.[۳۷]
    برخی از مفسرین آیه مزبور را خاص مرتدین و کافران دانسته و قائل به منسوخ بودن حکم آیه شده اند.[۳۸]
    علامه حاج محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان در بیان شأن نزول آیه مذکور چنین می گوید: «در کتاب کافی با سند خود از ابوصالح از امام صادق (ع) نقل کرده: گروهی بیمار از قبیله «بنی ضبه» نزد پیامبر (ص) آمدند، پیامبر (ص) فرمود: نزد من باشید وقتی خوب شدید شما را به جنگی می فرستم، گفتند: ما را از مدینه بیرون بفرست، حضرت ایشان را نزد شتران صدقه (که به عنوان زکات گرفته شده بودند) فرستاد تا از بول شتران آشامیده و از شیر شتران بخورند، وقتی خوب شدند و فربه گشتند ۳ نفر از مردمی را که در محل شتران صدقه بودند به قتل رساندند، خبر به پیامبر (ص) رسید، علی (ع) را فرستاد، آنها را در بیابانی سرگردان یافتند که توانایی بیرون رفتن ندارند، نزدیک یمن بودند، علی (ع) آنها را اسیر نمود و نزد پیامبر (ص) آورد، آنگاه این آیه نازل شد.[۳۹]
    بنابراین ظاهرا قول اول که مورد تأیید مفسران امامیه و بعضی از اهل سنت است، قوی تر به نظر می رسد و آیه خاص مرتدان یا کافران یا گروه بخصوصی نیست و عام است و نسخ هم نشده است.[۴۰]
    ۲- دیدگاه های مفسرین
    در خصوص اینکه آیا آیه ۳۳ سوره ی مائده در مقام بیان دو عنوان محاربه و افساد فی الارض می باشد یا نه؟ بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد که به بیان توضیحاتی در مورد هر یک از دیدگاه های مطرح شده می پردازیم.
    ۱-۲- دیدگاه نخست
    .در مورد دیدگاه نخست دکتر حبیب زاده معتقد است که در آیه فقط عنوان محاربه مطرح شده و جمله (یسعون فی الارض فساداً) نیز جنبه ی تأکیدی دارد و عقیده ایشان بر این است که (واو) در میان کلمات (یحاربون) و (یسعون) از نوع عطفی بوده و کلمات مذکور صله می باشند و به وسیله آن به یکدیگر مربوط شده اند و این نیز دلالت بر جمع بین آنها دارد، به این معنا که تحقق جرم مذکور نیازمند این است که هم محاربه حادث شود و هم فساد فی الارض. و این در حالی است که اگر قصد و انگیزه در بیان حکم دو عنوان بوده باشد می بایست کلمه (الذین) را مجددا تکرار نمود.خلاصه باید گفت که کلمه (یسعون) مقابل خود را تفسیر می کند و معنی محاربه را به فساد بر می گرداند یعنی محاربین؛ مفسدین فی الارض هستند پس به عقیده این گروه محاربه هر نوع فسادی است که در زمین ایجاد شود، یعنی ایجاد اختلال در امنیت جامعه از طریق ترسانیدن که اصولا جز به به کار بردن اسلحه و تهدید و قتل صورت نمی گیرد.[۴۱]
    از عبارت تحریر الوسیله[۴۲] که نفس محاربه را مستلزم مجازات های چهارگانه نمی داند بلکه محاربه بر وجه افساد را مستلزم مجازات می داند؛ قول بالا تأیید می گردد. چراکه علاوه بر قصد به کار بردن سلاح به منظور ترساندن مردم؛ قصد افساد فی الارض را هم برای تحقق محاربه شرط دانسته اند.
    در تأیید این نظریه گفته شده که ظاهر آیه، تفسیر توضیحی است واغلب مفسران هم حمل بر آن کرده اند و معتقدند که کیفر محاربه و افساد فی الارض یک عنوان است نه دو عنوان. به علاوه قبل از آنکه در آیه مذکور کیفر ذکر شود آن دو به هم معطوف شده اند و در نتیجه عنوان مفسد بدون صدق محاربه و عنوان محاربه بدون صدق افساد در خارج وجود ندارد.
    در ذیل به کلام عده ای از مفسرین و علماء سلف که نظریه فوق را قبول نموده اند می پردازیم:
    شیخ طبرسی در «مجمع البیان» می گوید: «فسادها فی الارض انما یکون بالحرب لله ولرسوله و اخافه السبیل علی ذکرالله فی قوله «انما جزاء الذین یحاربون…»[۴۳] یعنی: « منظور از فساد در روی زمین این است که به جنگ با خدا و رسول او بر خیزد یا اینکه در میان مردم ایجاد ترس و نا امنی کند». لذا مشاهده می شود که در نظر ایشان محاربه تنها مصداق افساد فی الارض است.
    صاحب «مسالک» نیز می گوید: «فساداً در جمله (یسعون فی الارض فساداً) یعنی مفسدین و بنابراین نصب آن به عنوان حالیه است و جایز است نصب آن به عنوان مفعول لاجله باشد یا به عنوان مفعول مطلق، زیرا سعی و تحریک آنان، سعی و تحرک مفسدانه است، پس مثل این است که گفته شود: «لیفسدون فی الارض فساداً»[۴۴]
    علامه طباطبایی نیز در تفسیر «المیزان» مطابق این نظریه می گوید: «در جمله (یسعون فی الارض فساداً) که به دنبال محاربه وجنگ ذکر شد، معنای منظور را معین می کند که همان فساد در زمین با اخلال به امنیت عمومی وراهزنی است».[۴۵]
    مقدس اردبیلی نیز در تفسیر خود بیان می کند: «جمله (یسعون فی الارض فساداً) برای بیان تحقق معنای محارب بودن است و اینکه حقیقت محاربه چیست. همچنین احتمال دارد که منظور از آن بیان علت برای محاربه باشد چنانچه گفته اند « یسعون فی الارض فساداً» که در آن همچنین اشاره به آن است که فساد موجبی برای تجویز قتل است».[۴۶]
    با توجه به مطالبی که بیان گردید می توان چنین نتیجه گرفت، که از نظر این دسته منظور از «یسعون فی الارض فساداً» توضیح معنای محاربه و تأکید بر آن است وممکن است عبارت مذکور در مقام بیان علت حرمت محاربه باشد، یعنی چون محاربه موجب فساد فی الارض می شود جرم است و موجب یکی از حدود چهارگانه است.[۴۷]
    ۲-۲- دیدگاه دوم
    دیدگاه دوم بر این پایه استوار است که آیه ۳۳ سوره مائده در مقام تأسیس است. این نظر با توجه به آیه ی ۳۲ همین سوره که خداوند می فرماید: «من قتل نفساً بغیر نفسٍ او فسادٍ فی الارض» قابل قبول تر است، چراکه آیه ی اخیر در بیان تجویز قتل برای مفسدین فی الارض است لذا محاربه و افساد فی الارض دو عنوان جداگانه هستند و محاربه به مصداقی از افساد فی الارض است اما در محاربه به خاطر نوع خاصی از اقدامات محارب که در واقع مصداق اعلای فساد در زمین است مجازاتش طبق آیه ی ۳۳ تعیین شده است، بنابراین انواع دیگری از افساد فی الارض هم وجود دارد که از حکم محارب خارج هستند زیرا (واو) عطف که در آیه مذکور وارد شده است دلالت بر مغایرت معطوف علیه دارد و لیکن چون مجازات مفسد در آیه قبل آمده حاکی از آن است که محاربه نوعی افساد فی الارض است چنانچه در کتب تفسیر هم در معنای (او فسادٍ فی الارض) آمده است که منظور آن شرک یا قطع طریق یا زنای محصنه و غیر آن از اسباب و موجبات قتل می باشد، فقها نیز فساد در زمین را منحصر به محاربه ندانسته اند و علاوه بر موارد مذکور، در باب آدم ربایی، کفن دزدی، اخذ مال از طریق پیام جعلی، آتش زدن منزل دیگری، اعتیاد به کشتن اهل ذمه و عبید نیز عنوان «افساد فی الارض را به کار برده اند» چنانچه ملا فتح الله کاشانی در «منهج الصادقین»[۴۸] در بیان معنای (افساد فی الارض) شرک و قطع طریق و زنا و غیر آن از اسباب قتل بیان نموده و نیز محدث بزرگ فیض کاشانی نیز در تفسیر خود ذیل آیه ی ۳۲ سوره ی مائده فرموده: «او بغیر فساد فیهما کالشرک و قطع الطریق …»[۴۹] که حاکی از آن است که افساد فی الارض منحصر به محاربه نیست.
    بنابراین با توجه به مطالب فوق و بر اساس این نظریه آیه در مقام تأسیس است نه تأکید؛ ولی عنوان «افساد فی الارض» را در آیه قبل جعل نموده است، موجه تر است.
    لذا با توجه به مطالب بیان شده افساد در ارض گناهی غیر از محاربه است. لیکن نه به این معنا که دو گناه کاملا مجزا هستند مانند زنا و لواط، بلکه تا حدی هم با هم تداخل دارند. به عبارت دیگر بین آنها عموم و خصوص مطلق است.[۵۰]
    ب: مبانی روایی محاربه
    در کتاب وسائل الشیعه، در بخشی به عنوان «ابواب حد محارب» به نقل روایاتی در این زمینه پرداخته است که در اینجا به بعضی از این روایات اشاره ای می شود:[۵۱]
    ۱- سوره بن کلیب می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره فردی سؤال کردم که به قصد مسجد یا به قصد حاجتی دیگر از منزلش بیرون می رود. در بین راه مردی او را می گیرد و می زند و لباس هایش را می برد. امام فرمود در زمان های سابق به این نوع جرم چه می گفتند؟ در جواب عرض کردم قاپیدن آشکار یا دزدی آشکار و محارب، (که مورد اخیر) در روستای مشرکین قابل تحقق است. امام فرمود: عظمت سرزمین اسلام بیشتر است یا عظمت سرزمین شرک؟ گفتم که البته حرمت عظمت سرزمین اسلام. فرمود آن شخص مشمول آیه ی «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله …» است.
    ۲- امام باقر (علیه السلام) می فرماید: کسی که در هنگام شب سلاح حمل نماید محارب است، مگر اینکه حمل کننده سلاح از اهل ریبه[۵۲] نباشد.
    ۳- امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر کسی با آهنی به سوی شخصی در یک شهر اشاره کند (یعنی به روی او اسلحه بکشد) دستش قطع می شود، و اگر بزند کشته می شود.
    ۴- از امام کاظم (علیه السلام) سؤال شد: اگر کسی به سوی رفیقش تیر و یا چاقو بکشد چه حکمی دارد؟
    امام فرمود: اگر جنبه شوخی داشته باشد مانعی ندارد.
    که مفهوم جواب دلالت تمام نیست زیرا مفهوم روایات بالا این است که اگر از روی شوخی نباشد مانع و اشکال دارد به قرینه روایات دیگر این مورد از موارد محاربه محسوب می شود.
    ۵- علی (علیه السلام) فرمود: هر کس به روی کسی شمشیر بکشد خونش هدر است.[۵۳]
    در مورد چهار روایت اول، هرچند از نظر مضمون با هم اختلاف دارند ولی در مجموع به این نکته اشاره دارند که کسانی که در جامعه سلاح به دست می گیرند و هیچ مجوزی هم برای حمل سلاح ندارند و مردم را با آن به وحشت می اندازند، محارب هستند. و در حدیث پنجم با کمال صراحت می فرماید کسی که اسلحه خودش را ظاهر کند و از غلاف بیرون کشد خونش هدر است؛ یعنی به عنوان محارب خونش برای دیگران مباح می باشد ولی آیا در هر مورد باید محارب را کشت و یا مجازات های دیگر نیز مناسب با قصد و عمل شخص در انتظار اوست؟ در ادامه به این بحث پرداخته می شود.

     

    برای

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:23:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رابطه ابعاد ماهیت شغل بر میزان خلاقیت کارکنان شرکتهای بیمه استان گیلان- قسمت ۵ ...

    -فقدان سیستم تشویق و پاداش : سیستم پاداش و تشویق کارکنان باید طوری طراحی شود که در آن خلاقیت و ریسک پذیری معقول افراد تحریک وتشویق شود و متناسب با ویژگی ها، و حیات و گرایش های هر یک از کارکنان انتخاب شود؛ بطوری که کارکنان به سبب شکست ها و اشتباهات مولد نه تنها تنبیه نمی شوند بلکه تشویق نیز می شوند. به عبارت دیگر کارکنانی که ریسک های معقولی انجام داده اما به دلیلی شکست خورده و به اشتباه خود پی می برند، مورد تشویق قرار می گیرند. اصطلاحا”به این گونه شکست ها که مایه سرمشق فرد و دیگران می شود‹‹ شکست های مولد›› می گویند و برعکس موفقیت های غیر مولد، ارزش زیادی دارند؛ از این رو اینگونه برخورد با آن ها باعث می شود افرادی که شاهد آن هستند، جرأت پیشنهاد و اجرای کارهای نو را که عمدتا”توأم با ریسک است پیدا نمایند و به مرور جو و فضای خلاقی بر سازمان حاکم شود.
    – اعتقاد به اینکه خلاقیت و نوآوری به راحتی به دست می آید: معمولا”مدیرانی که خود فردی خلاق نیستند و از فرایند خلاقیت و نوآوری و ظرافت و حساسیت های آن باخبر نیستند، فکر می کنند به راحتی می توان سازمانی خلاق ایجادکرد و افراد خلاق را جذب نمود؛ به همین دلیل نمی توانند شرایط و بستر آن را در سازمان، جاری و ساری نمایند و نیز با ایده ها و خلاقیت کارکنان به همین نحو برخورد می نمایند و موجبات دلسردی، بی اعتمادی و خروج آن ها را فراهم می سازند.
    – فشار برای اخذ نتیجه سریع: اصولا”رمز خلاقیت در رها سازی قوه خیال و تصور نهفته است؛ یعنی افراد خلاق با مهارت خاصی، اجازه می دهند تصورشان به آسمان صعود کند و در زمان مناسب که معمولا”از طریق ضمیر ناخودآگاه تعیین، کنترل و اداره می شود، به زمین بیاید تا از آن استفاده کنند، از این رو تعجیل در اخذ نتیجه و ارائه کار خلاق، یکی از بزرگترین موانع خلاقیت محسوب می شود. به عبارت دیگر نگرانی و عجله، اجازه نمی دهد موضوع به ضمیر ناخودآگاه تحویل گردد و یا دائم ذهن آگاه برای فرایند خلاق ذهن، مزاحمت ایجاد کرده و می خواهد تصور را به اختیار خود از آسمان به زمین آورد و همین امر باعث می شود که فرد خلاق نتواند کار خود را در وقت معین انجام دهد. ( احمدی، درویش،۱۳۸۷، ۵۷- ۵۴ )
    ۱-۲-۱۱- محیط خلاق:
    ‹‹ ارنست وبل ›› معتقد است که یکی از روش های متبلور کردن خلاقیت، ایجاد فضای محرک مستعد و به طور کلی خلاق است. او بر این اور است که به وجود آوردن محیط خلاق و نوآور ، مهم ترین عامل برای عرضه اندیشه های جدید و بکر است. محیط مناسب برای بروز خلاقیت، انگیزش را در افراد برای ابراز تفکر خلاق افزایش می دهد. در محیط خلاق، انعطاف پذیری محیط به قدری بالاست که شخص احساس می کند از استعدادها و ایده های خلاق او استفاده صحیح می شود و توانایی مهارت خلاق او در ایجاد اندیشه ها و روش های نوین به هدر نمی رود و مورد تشویق و ترغیب قرار می گیرد. از دیگر خصوصیات محیط خلاق آن است که افراد به یکدیگر اعتماد و اطمینان دارند و می توانند ریسکهای روانی برای ابراز کردن ایده های خود را بپذیرند، زیرا در این محیط به دلیل ارائه یک ایده خام و هر چند مضحک، نه تنها تحقیر نمی شوند، بلکه مورد تشویق نیز قرار می گیرند. ( سعیدی کیا، ۱۳۸۸، ۶۹ )
    در عوض محیط نامطلوب برای خلاقیت، محیطی است که افراد به گونه های مختلف تحت فشارهای روانی، اجتماعی، مالی و یا کاری هستند و رعب و وحشت ناشی از این فشارها و ناامنی ها به آن ها اجازه بروز خلاقیت و ریسک دست زدن به فعالیت های تجربه نشده را نمی دهد. بررسی های به عمل آمده حاکی از آن است که برخی از مدیران، خلاقیت را در سازمان خود خواسته یا ناخواسته از بین می برند و مانع بروز و شکوفایی آن می شوند. در واقع خلاقیت در محیطی که فاقد انگیزه، آزادی و تحرک باشد به وجود نمی آید. ( همان منبع، ۷۰ )
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    ۱-۲-۱۲- نقش مدیر در خلاقیت کارکنان:
    تفاوت یک مدیر خلاق با نویسنده، دانشمند یا پزشک خلاق این است که خلاقیت، تنها در کارفکری و یا یدی او متجلی نمی شود، بلکه در کار سازمان و تمام افراد آن ظهور می یابد، بنابراین یک مدیر خلاق در سازمان جوی ایجاد می کند که هم خود و هم کارکنان دیگر به گونه ای خلاق فکر و عمل کنند. ایجاد این مهم مستلزم فراهم آوردن شرایطی است که کارکنان به تفکر بپردازند و برای تحقق این امر نیز باید به اندیشه ها و دیدگاه ها فرصت بروز داد. اگر افراد سازمان بدانند با عرضه نظریات جدید مورد حمایت و تشویق مدیران قرار می گیرند برای تفکر بیشتر و همچنین ارائه طرحها و ایده های ابتکاری و خلاق جهت پیشرفت کار سازمان تلاش خواهند کرد. بنابراین با ایجاد یک نظام پویا و مشارکتی به منزله یکی از راهکارهای مهم می توان فضایی خلاق و پویا در سازمان به وجود آورد. برای تقویت انگیزه کارکنان راه های مختلفی وجود دارد اما مهم ترین اصول در این زمینه همسویی هدفهاست. اگر میان اهداف فردی و سازمانی همسویی به وجود آید و افراد سازمان تحقق اهداف خود را درگرو تحقق اهداف سازمان ببینند. انگیزه زیادی برای تفکر، کار و تلاش بیشتر به دست می آورند. (حسینی، ۱۳۸۰، ۱۰)
    اگر مدیر برای تمام کارکنان احترام لازم را قائل باشد، به آن ها اعتماد کند و تا حد امکان سازمان را مبتنی بر خودکنترلی اداره نماید، افراد خود را جزئی از نظام مربوطه می دانند و درصدد خلاقیت و نوآوری بر می آیند. برای تحقق عنصر دیگر خلاقیت یعنی مهارت های مربوط به خلاقیت سازمان باید از ساختاری خلاق و پویا برخودار باشد. در این ساختار باید از نظام کنترلی شدید پرهیز و در نتیجه امنیت شغلی ایجاد کرد. به این ترتیب افراد می توانند از چالش ها و مسائل پیچیده استقبال کنند و راه های آزمون نشده را بپیمایند، زیرا برای ایجاد خلاقیت در سازمان لازم است افراد قادر به کنار گذاشتن قواعد و چهارچوبهای ذهنی باشند و ایده های متعدد و تازه ای عرضه کنند که لازمه این امر داشتن استقلال رأی است که مدیر می تواند مشوق آن باشد. (همان منبع، ۱۱)
    ۱-۲-۱۳- نقش وراثت در خلاقیت:
    در اکثر تعاریفی از خلاقیت شده بر ضعیف بودن نقش وراثتی و ذاتی خلاقیت تأکید شده و بر توانایی هایی اشاره می شود که قابل پرورش بوده و می توان آن ها را افزایش داد، بنابراین خلاقیت قابل تعمیم به تمام افراد جامعه می باشد و همگی از درجاتی از خلاقیت برخوردارند. امروزه دیگر بحثی راجع به اینکه خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی وجود ندارد بلکه دنیای امروز تلاش می کند خلاقیت و مباحث آن را چه در زمینه های روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینه های مدیریت کسب وکار به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. خلاقیت به عوامل متعدد درون فردی و میان فردی نیازمند است. محیط مناسب، والدین آگاه، مربیان شایسته،
    برنامه های آموزشی، تفاوتهای فردی و سخت کوشی از جمله لوازم خلاقیت هستند. ( سعیدی کیا، ۱۳۸۸، ۶۳)
    ۱-۲-۱۴-چند دیدگاه درباره خلاقیت:
    برخی از محققان خلاقیت را به عنوان یک فرایند بررسی نکرده اند، بلکه آن را مخلوق همزمانی و تلاقی پاره ای از متغیرها می دانند. این افراد هریک، عامل یا مجموعه ای از عوامل را در به وجود آمدن این وضعیت مد نظر قرار داده اند. ( مشبکی، وفایی، ۱۳۸۲، ۲ )
    ‹‹ استرنبرگ ›› خلاقیت را ناشی از وضعیتی می داند که در آن افراد خلاق دارای خصایص اخلاقی و شخصیتی
    خاص در زمینه موردنظر خویش، دارای تخصص و دانش کافی بوده و با بهره گیری از توانایی های عقلانی ترکیبی،
    تحقیقی و ارزیابی ایده ها و نیز همراهی و به کارگیری سبک فکری ابداعی، در درون محیطی حمایتی که انگیزه انجام کار را برای فرد مهیا کرده است واقع می شوند. ( همان منبع،۲ )

    ‹‹ مام فورد ›› فراهم آوردن وضعیت خلاقیت را ناشی از ترکیب و سامان دهی مجدد مفاهیم و مسائل موجود پنداشته است. به عبارتی تعریف جدید یک فعالیت نسبتا”کم ساختار منجر به تولید ایده ها و یا درک جدیدی در آن زمینه می شود و بدین شکل عنوان می کند که در تفکر خلاق توانایی ترکیب مفهومی ( بررسی فایده ها و نتایج ) اهمیت شایانی دارد. ( همان منبع، ۳ )
    ‹‹پیتر وکامرون›› مطرح کردند که افراد خلاق در انجام امور متنوعی درکارشان مهارت دارند که این قلمرو توجه وسیعی را برای افراد مهیا می سازد. او پیشنهاد می کند جهت تفکر زمان کافی در اختیار این افراد گذاشته شود و آن ها را از موانع دور نگه داشت. فراهم بودن زمان کافی جهت تفکر و تمکز بر مسئله در حذف موانع بازدارنده باعث تداوم فعالی خلاقیت می شود. ( همان منبع، ۳ )
    بنابر نظر ‹‹ افلاطون›› هریک از اعضای جهان مادی داای یک همتای انتزاعی تحت عنوان ایده یا اندیشه است که علت آن شی به حساب می آید. مثلا”اندیشه انتزاعی صندلی با ماده کنش متقابل می کند تا آنچه را که ما صندلی می نامیم به وجود آورد. همه اشیاء مادی دارای چنین سرچشمه ای هستند. بنابراین آنچه ما از ذهن خود دانش کاملی از همه اندیشه هایی که جهان را می سازند در اختیار دارند. بنابراین ذهن انسان تصویری از جهان است. بر این اساس تمامی دانش و افکار جدید یادآوری تجاربی است که روح ما در آسمانی که فراسوی آسمان هاست داشته است. به پیروی از افلاطون، فلاسفه ای چون رنه دکارت و ایمانوئل کانت معتقدند که منشأ
    ایده های تازه ذهن می باشد. (قربان پناه،۱۳۸۸ ، ۱ )
    ‹‹ ارسطو›› یکی از شاگردان افلاطون بود که ابتدا نظرات او را دقیقا” پذیرفت اما بعدها به مخالفت با آن ها برخاست، برعکس نظر افلاطون، ارسطو بر این عقیده است که منبع افکار و اندیشه های جدید، اطلاعات حسی است که از طریق حواس پنج گانه به واسطه تعامل با محیط تجربه و کسب می شوند. ( همان منبع ، ۲ )
    ‹‹ زیگموند فروید›› از دو نوع فرایند اولیه فکر یا ناخودآگاه و فرایند ثانویه فکر یا خودآگاه نام می برد. او معتقد است که خلاقیت از تعارض درون شخصی خصوصا”فرایندهای ناخودآگاه برانگیخته می شود. فرد خلاق از تفکر نوع اولیه جهت تولید ایده های تازه استفاده کرده و فرایند ثانویه را جهت تحقق ایده های حاصل از تفکر اولیه را به کار می گیرد. در نتیجه خلاقیت باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض می شود. پس با این وجود از دیدگاه روان کاوان می توان نتیجه گیری کرد که:
    الف) منبع خلاقیت ناشی از تعارض درون فرد خصوصا”ضمیر ناخودآگاه است.
    ب) ناخودآگاه باعث تولید ایده ها و راه حلهای بدیع و تازه و خودآگاه باعث عملیاتی شدن این ایده ها می شود.
    ج) تولید ایده های تازه و جامه عمل پوشاندن به آن ها باعث کاهش اضطراب ناشی از تعارض می شود. ( همان منبع ، ۳ )
    بعضی از صاحب نظران معتقدند که منبع آثار خلاق، اتفاق است. به عنوان مثال؛ ‹‹کمیل›› (۱۹۶۰) و ‹‹ سایمونستترن›› (۱۹۸۸) با تأثیرپذیری از تئوری تصادف و نوشته های ویلیام جیمز بیان می دارند که ایده های خلاق از منبع و فرایندهای تصادفی غیرقابل کنترل نوع داروینی، انتخاب طبیعی و تصادفی ناشی می شود. پیشرفت هایی مانند کشف فلمینگ مرهون مشاهدات اتفاقی بود. ویزبرگ (۱۹۹۴) بیان می کند خلاقیت در استمرار با گذشته شروع شده و این بدین معنی است که خلاقیت با دانسته های ما از کارهای دیگران شروع شده، اما برمبنای اطلاعات جدید که از موقعیت ها نشأت می گیرد فراتر از گذشته می رود. ( همان منبع، ۳)
    ‹‹ پیتر دراکر›› (۱۹۹۱) عنوان می کند بیشتر خلاقیت ها از جستجوی هدف دار منابع خلاقیت ایجاد می شود. این منابع را می توان در قالب وقایع غیر منتظره، ناسازگاری، نیازهای فرایند، تغییر در بازار، تغییرات جمعی، تغییر در ادراک و تکوین دانش جدید تقسیم بندی کرد. ( همان منبع، ۳ )
    ماحصل این مطالب در نکاتی به شرح زیر قابل جمع بندی است:
    می توان تمامی منابع و خاستگاه های خلاقیت را براساس دو جنبه طبقه بندی کرد که براساس نظر اندیشمندان خلاقیت می تواند در درون افراد باشد ، در مقابل بعضی از صاحب نظران خلاقیت را بیرون از انسان می دانند و بعضی نیز منشأ خلاقیت را هم درون و هم بیرون از انسان می دانند ، بدین معنی که بعضی از منشأهای خلاقیت فردی بوده و برخی از آن ها محیطی هستند. ( همان منبع، ۴ )
    ۱-۲-۱۵- ماهیت شغل:
    هاکمن و اولدهام (۱۹۷۵) در تحقیقات خود از مدل طراحی شغل برای بیش از هزار نفر در، صد شغل مختلف و در بیشتر از دوازده سازمان استفاده کردند و دریافتند که کارکنانی که شغلشان در ابعاد درونی کار بالا بود بیشتر از آنهایی که دارای شغل های با ابعاد درونی پائین بودند احساس رضایت و انگیزش می کردند.

     

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

     

     

     

     

     

    انگیزه درونی بسیار بالا در رابطه با کار
    کیفیت بسیار بالای عملکرد
    رضایت شغلی بسیار بالا
    Job Satisfaction - رضایت شغلی
    میزان غیبت وجابه جایی بسیار پایین
    در سایه تجربه احساس اهمیت کردن
    احساس مسئولیت نسبت به نتیجه کار
    آگاهی از نتایج واقعی
    گوناگونی درمهارت
    مشخص بودن کار
    اهمیت کار
    نتیجه کار
    حالتهای اصلی روانشناختی
    ابعاد اصلی شغل

    آزادی عمل

    بازخورد

    نمودار۲-۲) الگوی ماهیت شغلی هاکمن و اولدهام (۱۹۷۵)
    بیکر در سال ۱۹۷۸طی پژوهشی که با الهام از مدل هاکمن و اولدهام انجام داد، ماهیت شغل و رضایت شغل را با شش عامل ( چالش شغلی، فرصت شغلی، ارزش کار، خوداستقلالی، ابزار و امکانات شغلی، بازخورد ) که این عوامل نتایج شغلی و شخصی بر جای می گذاشتند. این نتایج شامل انگیزه درونی بالا، عملکرد باکیفیت بالا، رضایت خاطر از کار، کاهش غیبت و ترک خدمت کارکنان می باشد. ( پرتوی، ۱۳۸۵) الگوی ویژگی های شغلی از بسیاری جهات مورد تحقیق قرار گرفته است. نتیجه بیشتر تحقیقات چهارچوب کلی تئوری را تأیید می کند. ( یعنی مجموعه ای از ویژگی های شغلی وجود دارد و این ویژگی ها بر رفتار اثر می گذارند ) ولی در مورد اینکه کدام ویژگی یا ویژگی ها هسته مرکزی را تشکیل می دهند، توافق نظر کامل وجود ندارد. همچنین در مورد اینکه احساس نیاز به رشد می تواند به عنوان یک عامل واسطه ای فعالیت کند یا خیر توافق نظر وجود ندارد. درمورد این که آیا هویت کار می تواند بر توان پیش بینی الگو بیفزاید یا خیر، پرسش هایی مطرح شده است . مدارک و شواهد نشان می دهد که اگر استقلال و آزادی عمل زیاد باشد فرد دارای مهارت های گوناگون خواهد شد. گذشته از این، نتیجه بسیاری از تحقیق ها نشان می دهد برای محاسبه میزان انگیزش باید این متغیرها را با هم جمع کرد و نه اینکه برخی را جمع و عده ای را هم در هم ضرب کرد. در آن صورت با الگوی مزبور بهتر می توان نتیجه کارها را پیش بینی نمود. سرانجام، میزان یا شدت احساس نیاز به شد از سوی افراد، می تواند به عنوان یک عامل تعدیل کننده به حساب آید. برای تعدیل رابطه بین ویژگی های شغلی و تجربه کاری می توان از متغیرهای دیگر چون وجود یا نبود آثار اجتماعی، داشتن احساس یا پنداشت درباره رعایت مساوات و برابری ( به هنگام مقایسه خود با سایرگروه ها ) و تمایل به کسب تجربه استفاده کرد، با توجه به تحقیقاتی که در حال حاضر بر روی عوامل تعدیل کننده در حال انجام است، برای محاسبه میزان انگیزش باید عامل احساس نیاز به رشد را به احتیاط تفسیر کرد. ( رابینز، ۱۳۸۵، ۹۳ )
    ۱-تنوع مهارت ها: تعداد و گوناگونی مهارت هایی که برای انجام کارلازم است، هنگامی که وظیفه ای نیازمند فعالیتهای تلاش برانگیز یا مهارتها و استعدادهای مختلف باشد، آن وظیفه از سوی هر فردی که آن را انجام می دهد، معنی دار تلقی می شود. جذابیت بسیاری از بازی ها و سرگمی ها به دلیل برانگیختن نیروهای ذهنی و مهارتهای حرکتی است.
    ۲- مشخص بودن کار: درجه ای است که شغل تا آن درجه نیاز به تکمیل به عنوان یک واحد کاری مشخص دارد؛ برای نمونه سوارکردن قطعات یک دستگاه توسط یک فرد که برای او هویت بیشتری از جهت تشخیص کار ایجاد می کند تا آن که فرد یک واحد از کار و یا فقط یک قطعه از کار را انجام دهد؛ به عبارت دیگر وقتی فرد یک واحد کامل کار را انجام می دهد، احساس معنی دار بودن بیشتری می کند.
    ۳- اهمیت وظیفه ای یا کار: میزان اثربخشی ای که شغل در افراد دیگر یا سازمان برجای می گذارد. مانند تأثیر کار پزشکان در مداوای بیماران و کارکنان شعبه های بانکی که با پرداخت و دریافت چک سروکار دارند با آن که در شغل آن ها تنوع و هویت چندانی وجود ندارد ولی به سبب آن که در شغل خود مقدار زیادی پول را جابه جا می کنند شغل خود را مهم ارزیابی نموده و معنی دار می یابند.
    ۴-آزادی عمل و استقلال: بیانگر آزادی عمل کارمند نسبت به اجرای طرح، رعایت جدول زمان بندی و استفاده از بصیرت مشخص است. خود مدیریتی ویژگی اساسی در این مفهوم است. برای نمونه در شرکت زیراکس به سرپرستان و تعدادی از مدیران اختیار داده شده که از کارمندان سایر بخش ها استفاده کنند، ساعات کار خود را تعیین کنند و چگونگی ارائه خدمات به مشتریان را مشخص کنند، در چنین موضعی افراد احساس مسئولیت شخصی بالایی درباره نتایج کار خود می کنند.
    ۵- بازخورد: میزان اطلاعاتی که افراد شاغل نسبت به اثربخشی و عملکرد کار خود دریافت می کنند و آگاه می شوند که تا چه اندازه ای کوشش های آن ها در کسب نتایج مؤثر است. ( سید جوادین، ۱۳۸۶، ۱۱۳ )

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 10:23:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم