این اوپهنیشدها نیز به همان ترتیب اوپهنیشدهای شیوایی، ویشنو(ناراینه[۲۹۰]، نریسمیه[۲۹۱]) را در مفهوم تعالیم اوپهنیشدی شرح می دهند و اوتارههای متعدد او را به مثابه تجلیات آتمن تلقی می کنند. مها[۲۹۲]، ناراینه[۲۹۳]، آتمه بودا[۲۹۴]، نریسیمه پوروَتاپَنیه[۲۹۵]، نریسیمه اوتَرَتاپَنیه[۲۹۶]، رامَ پوروَتاپَنیه[۲۹۷]، رام اوتَرَتاپَنیه[۲۹۸]
۵ـ در بیان معنای اصطلاح اوپهنیشد
طبق نظر شنکره اوپهنیشدها به این دلیل نامیده شده اند که«از بین برنده» جهل ذاتیاند و یا «رهنمون کننده» به سوی برهمناند. جدای از این تفاسیر که نه طبق مبانی واژه شناختی و نه بر طبق حقیقتاند؛ اصطلاح اوپهنیشد معمولاً توسط نویسندگان هندی با کلمه(رهسیم)[۲۹۹] توضیح داده شده است؛(یعنی«باطنی، رمزی»[۳۰۰]). به عنوان مثال بدینگونه در نریسیمه ۸ (یکی از اوتاره های ویشنو- نیمه انسان و نیمه شیر)، به جای شکل نخستین و معمول اصطلاح، ایتی اوپهنیشد چهار مرتبه پشت سر هم به صورت ایتی رهسیم گفته شده است.(به عنوان مثال همانگونه در تیتریه ۳ و ۲؛ مهانار ۶۲.۶۳.۶۴یافت شده است)؛ هم چنین در عبارات کهنتر جایی که ذکری از متون اوپهنیشد به میان آورده شده است تعابیری همچون: تعالیم پنهانی[۳۰۱]، برترین رموز[۳۰۲]، آنچه پنهان در اوپهنیشد است [۳۰۳]و عقیده باطنی[۳۰۴] مورد استفاده قرار گرفتهاند. در نتیجه کوشش برای ذکر کردن حالت رمزگونه آموزههای پیچیده به آسانی مورد سوء تعبیر قرار گرفته است؛ و این امر مثالهای بیشماری حتی در غرب دارد. در مواجه با این پرسش که چرا او با حواریانش به زبان مثال صحبت می کند، عیسی جواب میدهد که: «دانستن اسرار ملکوت آسمان به شما عطا شده است».[۳۰۵] پیتاگوراس هم شاگردانش را به سکوت راز آمیز ملزم میدارد. این گفته نیز از هراکلیتوس بر جای مانده است که: بازی با کلمات یا نماد. [۳۰۶] افلاطون نیز از هنر نوشتن ایراد میگرفت به این دلیل که [۳۰۷] و شوپنهاور هم بعنوان شرط اولیه از خوانندگانش میخواهد که با دشواریهای فلسفه کانت دست و پنجه نرم کنند. همین احساس در هشداری که بارها و بارها در اوپهنیشد تکرار شده است نیز القاء می شود که نباید عقاید مسلم به شاگردان نااهل انتقال داده شود. در آیتریه آریانکه ۳٫۲٫۶٫۹ آمده است که: «این مجموعه دانشها(مطابق با معنی نهفته در آن یعنی تعالیم باطنی) را معلم نباید به هر که شاگردش[۳۰۸] نیست یعنی کسی که یکسال در خانه او زندگی نکرده و قصد ندارد که یک معلم شود انتقال دهد. در چاندوگیه نیز در بند ۳٫۱۱٫۵ آمده است: «بنابراین پدر در مقام برهمن فقط به پسر ارشدش و نه کس دیگر، هر که میخواهد باشد، می تواند آن را انتقال دهد». در بریهد بند ۶٫۳٫۱۲ نیز آمده است: «این (نوشیدنی مخلوط یعنی منته[۳۰۹] و اجرای آیین آن) را نباید به کسی جز پسر و شاگردش اطلاع دهد». در شوتاشوتره بند ۶٫۲۲ هم آمده است که: «(این راز متعالی) را نباید به هر که آرام نیست و هر کسی غیر از پسر و شاگرد داد». در موندکیه بند ۳٫۲٫۱۱ نیز چنین آمده است: »نباید این را بخواند هر که نذر را انجام نداده است». در میتریه بند ۶٫۲۹ آمده است: «این سر عظیم را نباید به آنکه پسر و شاگرد نیست و هنوز به آرامش نرسیده انتقال داد». در نرسیمه[۳۱۰] بند ۱٫۳ آمده است: «اما اگر یک زن یا شودره[۳۱۱] قانون سویتری[۳۱۲] یعنی قانون لاکشمی[۳۱۳] ،پرَنوَ [۳۱۴]، را بیاموزد، او و همه بعد از مرگ به عالم پایین میروند{دوزخ} و نباید اجازه داد که این قانون به چنین افرادی یاد داده شود، و اگر هرکسی این آموزه را به آنها انتقال دهد آنها و معلمشان بعد از مرگ به عالم پایین میروند». در رامپ بند ۸۴ نیز آمده است: «نباید آن را به مردم عادی بدهند». همین توضیح درباره این ویژگی قابل توجه در اوپهنیشدها تکرار شده است، یعنی اینکه آموزگار حاضرنشود که این تعالیم را به شاگردی که به او نزدیک شده یاد دهد البته تا زمانی که بهواسطه پافشاری در کوشش به استاد ثابت کند که شایستگی بهرهمندی و فراگیری این تعالیم را دارد. بهترین مثال برای این نمونه نچیتکاس[۳۱۵] است، در کته اوپهنیشد بند ۱٫۲۰ آمده است که خدای مرگ دستورالعملهای مورد تقاضاشان درباره ماهیت روح و سرنوشت آن را هنگامی به او عطا کرد که مرد جوان مرتباً همه سوء قصدهایی را میخواست او را از خواستهاش منحرف کند را خنثی کرد. ایندره[۳۱۶] هم با پرَتَردَنَ [۳۱۷]، ریکوا[۳۱۸] با جانشروتی[۳۱۹]، سیتکامه[۳۲۰] با اوپه کوسالا[۳۲۱]، پروانه[۳۲۲] با آرونی[۳۲۳]، پرجاپتی[۳۲۴] با ایندره و دیو[۳۲۵]، یَجنَوَلکهیه[۳۲۶] با جناکه[۳۲۷]، شاکاینه[۳۲۸] با بریهدرته [۳۲۹]، با روشی مشابه همین رفتار می کنند.
از تمام این تعالیم این به دست می آید که تمایل عمومی پیشینیان و طبقهای که اوپهنیشدها را به وجود آورد در راستای حفظ محتویات باطنی از از اشخاص نااهل بود و اینکه نویسندگان در توضیح واژه «اوپهنیشد» از اصطلاح«رمزی»، توجیه شده بودند و در نگاه نخست فهمیدن این نکته آسان نیست که چگونه اصطلاح اوپهنیشد برای دلالت بر «معنای رمزی، تعالیم رمزی، رمزی» به ذهن خطور کرده است.
اصطلاح اوپهنیشد به عنوان یک اسم می تواند از ریشه «Sad» به معنای«نشستن» مشتق شده باشد، که فقط بر«نشستن» اشاره دارد، هم چنین به عنوان یک حرف اضافه Uap (به معنای نزدیک) در تناقض با اصطلاحات Parishad، Samsad (انجمن، مجلس) بر معنای «نشست راز آمیز و پنهان» اشاره دارد، همچنین باید فرض بگیریم که نام اوپهنیشد برای«نشست راز آمیز» استفاده میشده است، و درگذر زمان«نشست» براین معنا یعنی«تعالیم رمزی» اشاره داشته است. درست همانگونه در زبان آلمانی اصطلاح« College» از مفهوم«جمع»[۳۳۰] برای مفهوم اصلی تعالیم گرفته شده است، برای اینکه در چنین تعابیری، « College از کلمه colligere به collect» معنای اصلی«خواندن، شنیدن، … ، سخنرانی» بهکلی فراموش شده است؛ همانگونه که در مورد اوپهنیشدها مفهوم اصلی«نشست» فراموش شده است. مثالیهایی از این نوع رایج و متداول هستند، به عنوان مثال از ارسطو یا از اپتیکوس دیگر بر سخنرانیهای «محاورات» دلالت نمی کند بلکه بر تألیفات مکتوب اشاره دارد. مطابق تفسیری که اولدنبرگ بیان کرده است، اصطلاح اوپهنیشد درست همانند اصطلاح«اوپاسنا»[۳۳۱] بوده و در اصل به معنای «ستایش» میباشد؛ به عبارت دیگر یعنی تأمل از روی احترام نسبت به برهمن و آتمن. هر چند این نظر شایسته توجه است، اما ایرادهای زیر نیز به آن وارد است:
۱ـ هرچند مطابق با کاربرد رایج، اصطلاح as +Upa، به معنای «نشستن در حضور کسی یا چیزی(در هنگام ستایش)» و sad +upa، (در اوپهنیشد اصطلاح sad +ni + upaوجود ندارد) به معنای «نشستن شخص در حضور کسی(برای آموزش و تعلیم)» هستند؛ اما بایستی خوب دقت کرد که این دو اصطلاح با یکدیگر تفاوت دارند. هر چند در متون کهنتر نیز کاربرد زبانشناسی این دو به دقت معین نشده است اما در عین حال در اوپهنیشدها (برای هدف آموزش)، upa+ as، همیشه در معنای «پرستیدن» به کار رفته است و هرگز در معنای «روی آوردن به منظور تعلیم و آموزش» به کار نرفته است و اصطلاح + sad upa، همیشه در معنای «روی آوردن به منظور تعلیم و آموزش» به کار رفته است و هیچگاه در معنای «پرستیدن» به کار نرفته است. دلیل برای موضوع شکل گیری اسم اوپهنیشد نه از ریشه sad Upa+ بلکه از ریشه غیر رایج sad +ni + upa شاید صرفاً این بود که اسم upasad قبلاً برای مراسم شناخته شده قربانی سومه[۳۳۲] برگزیده شده بود.
۲ـ به رغم اینکه بارها به پرستش برهمن یا آتمن به ویژه تحت نمادهای مشخصی چون منس[۳۳۳]، پرانه[۳۳۴] و … اشاره شده است، اما با اینحال و به معنای دقیق کلمه، آتمن شبیه خدایان، موضوع پرستش نیست، بلکه موضوعی برای شناخت است. در کنه اوپهنیشد بند ۱٫۴ آمده است: «تو باید او را به مثابه برهمن بشناسی نه اینکه او پرستیده شود[۳۳۵]». در چاندوگیه بند ۸٫۷٫۱ هم آمده است: «خود (آتمن) … که شخص باید آن را جستجو کند، و تلاش کند که آن را بفهمد» و در بریهد اوپهنیشد هم در بند ۲٫۴٫۵ آمده است که: «ای میتریه، در حقیقت خود باید دیده شود، شنیده شود، فهمیده شود و برآن تفکر شود» و … . همچنین در دو فقره از اوپهنیشدهایی که اولدنبرگ در استدلال بر پرستش برهمن به آنها استناد می کند، در حقیقت به اشتباه میگوید، بریهد اوپهنیشد بند ۲٫۱ است که در آنجا «گارگیه پرستش این یا آن را بهعنوان برهما بیان می کند» تا در نهایت شاه پرسش و پاسخ را با این کلمات «با همه اینها هنوز نشناخته است»[۳۳۶]پایان میدهد. پس از آن شاه این تعلیم درباره شخصی که در خواب عمیق است را نقل کرده و با این کلمات حرفش را تمام می کند «سر آن یا اوپهنیشد آن» (نام باطنی، نه پرستش) الحقیقه الحقیقه» است، یعنی ذاتی که حکایت از همه موجودات محسوس دارد. و موضوعی که در بریهد اوپهنیشد ۱٫۴ بر آن تکیه شده این است که نه خدایان بلکه این آتمن است که بایستی به تنهایی پرستیده شود؛ و از این گفته صرفاً گفتگوی جدلی بر علیه پرستش خدایان شناخته می شود نه تقاضای «پرستش آتمن» چنان که گویی آتمن فقط یک خدا بود. از این رو این کلمه صرفاً برای خدایان قابل کاربرد است و برای آتمن فقط از سوگما[۳۳۷] استفاده شده است و دلیل آن هم در آنچه که در ادامه می آید یافت می شود، هنگامی که در بریهد بند ۱٫۴٫۱۰ گفته شده است: «او، کسی که الوهیت دیگری را میپرستد و میگوید، او یکی و من دیگری هستم، این شخص فرزانه نیست». هر چند بدون چنین مفهومی از آتمن به عنوان «او یکی است و من دیگری» که در اینجا نهی شده است، پرستش به کلی غیر قابل تصور است، اما در مورد شناخت بلاواسطه و شهودی اینگونه نیست.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:36:00 ب.ظ ]