معمولاً و غالباً مسیر تکامل انسان که هدف خلقت و به عبارت بهتر هدف یک نظام سیاست جنایی ارزشی و هدایت گر است، از ازدواج و تشکیل خانواده می گذرد. با رویکرد سیاست جنایی به نظام خانواده شاید نتوان آن چنان که برخی نویسندگان بیان کرده‌اند گفت که انسان در تشکیل خانواده آزادی مطلق دارد[۳۴] بلکه همچنان که در لسان فقها بیان شده است در صورت خوف از گناه واجب است[۳۵].

 

به همین دلیل هم به رغم این که خانواده در شاخه حقوق خصوصی قرار می‌گیرد با قواعد حاکم بر آن، بیشتر امری است تا تکمیلی.[۳۶] در واقع با تشکیل خانواده انسان‌ها به نوعی در ساختار و هدفمندی جامعه ای که در آن زندگی می‌کنند سهیم می‌شوند و در صورتی که خانواده تشکیل شده ساختار مورد بحث را حفظ کند آنگاه آثار آن از صرف اثر فردی به سوی اثر اجتماعی نمود پیدا خواهد کرد و در این صورت افراد دست به دست هم می‌دهند و خانواده و جامعه خود را آباد می‌سازند و این در واقع دوری از ناهنجاری، انحراف و حرکت به سوی کمال انسان‌ها می‌باشد . ‌در مورد این موضوع که صرف تشکیل خانواده به کاهش نرخ ارتکاب جرم می‌ انجامد پژوهش های زیادی انجام شده است که ذیلاً به یک مورد آن اشاره می شود.

 

بر اساس پژوهش های دو جرم شناس به نام های سمپتون و جان لاب، « ثبات رفتار بزهکارانه ممکن است تحت تاثیر حوادثی قرار گیرد که بعدها در زندگی فرد، اتفاق می افتد. حتی پس از آن که فرد به یک بزهکار حرفه ای تبدیل شده است. دو نقطه عطف مهم عبارت است از: ازدواج و اشتغال، جوانانی که دچار مشکلات جدی با قانون بوده اند می‌توانند در صورت برقراری پیوند با همسری که همدم آن ها‌ است،…. دست از بزهکاری بردارند».[۳۷]

 

پرسش مهمی که در این قسمت مطرح می‌گردد بحث واگذاری کارکردهای خانواده تا حد زیادی مخصوصا به رسانه هاست. با وجود واگذاری نقش جامعه پذیری از خانواده به رسانه آیا هنوز هم می توان گفت خانواده اولین و مهم ترین نهاد اعمال سیاست جنایی است؟تاثیر عملکرد رسانه ها و به تبع آن جهانی شدن تا حد زیادی کارکرد خانواده را محدود و سطحی ‌کرده‌است.

 

«تعامل فرزندان با دنیای ارتباطات باعث می شود که آن ها فرصت های حیاتی برای حضور در جمع خانواده که برای شکل گیری هویت آن ها ضروری است، از دست بدهند وقتی فرزند خانواده از والدین خود دور می شود. ما در واقع ارزش های فرهنگ جدید را بدون نظارت و حضور والدین درونی می‌کند. در نتیجه فرهنگ شکل گرفته درفرزندان باعث ایجاد شکافت قابل ملاحظه ای در میان آن ها و والدینشان می شود البته در این شرایط خود فرزندان نیز دچار بحران هویتی شدیدی می‌شوند. ‌به این ترتیب که آن ها بین ارزش های سنتی که اصالتاً مثبت نیست و ارزش های بیرون از خانه، که ضرورتاَ منفی نیست، دو شقه می‌شوند و چنین شرایطی باعث جدایی اعضای خانواده از هم و حرکت هر یک به سمت فرد گرایی می شود[۳۸]. این در حالی است که اصالت جمع در محیط خانواده در نظام ما، یکی از مهم ترین سیاست های ماست که بایستی تقویت شده و سیاست های خرد در راستای آن تدوین شود.

 

مسئله ی دیگری که کارکرد خانواده را به شدت تحت تاثیر قرار داده است، جهانی شدن است. جهانی شدن مانع ارزش های خانوادگی می شود. توضیح آن که خانواده به عنوان اصلی ترین نهاد، به ذهن و رفتار افراد شکل می‌دهد. در نتیجه ارزش های خانواده می‌توانند به عنوان نوعی کنترل اجتماعی عمل کنند. خانواده و ارزش های آن باید دریچه ی اطمینانی برای پیشگیری از وقوع انواع رفتارهای منحرف عمل کنند. [۳۹]

 

موضوع ثابت شده این است که ساختار خانواده نقش تعدیل کننده ی بسیار مهمی در تاثیرات جهانی شدن به جامعه دارد. ‌بنابرین‏، آگاهی دادن به خانواده ها و ترویج عمیق فرهنگ بومی می‌تواند تاثیرات منفی جهانی شدن را تا حد زیادی تعدیل کند و در چنین شرایطی جامعه می‌تواند با بهره گیری از تاثیرات مثبت جهانی شدن، تاثیرات منفی آن را تا حد امکانش کاهش دهد. [۴۰]

 

گفتار اول: تعریف خانواده در نظام سیاست جنایی

 

پژوهشگران در حوزه های مختلف علوم اجتماعی تعاریف متعددی از نهاد خانواده ارائه نموده اند. ضمن ذکر مختصر این تعاریف بحث را با بررسی وجوه مشترک تعاریف مذبور گسترش می‌دهیم.

 

«خانواده نهادی ست متشکل از یک سری اعضاوارزش هاکه حقوق و تکالیف خاصی را برای هر یک از اعضا ایجاد می‌کند.[۴۱]. خانواده فرآیندی از تلاش ناشی از توافق دو جنس مخالف برای ایجاد هماهنگی سلیقه هاست.

 

خانواده علاوه بر این که یک واحد مسکونی، اقتصادی و حقوقی است، یک جامعه اخلاقی است؛ ‌به این معنا که گروهی در آن به خود هویت می بخشند و از لحاظ عاطفی تحت تاثیر یکدیگرند:خانواده، مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزند خواندگی به یکدیگر منسوب می‌شوند و برای مدتی…نامشخص[و معمولاً طولانی ] با هم زندگی می‌کنند. [۴۲]

 

در دوره جدید تعریف جدیدی ار خانواده نقل شده است:

 

خانواده همچون گروهی است که از طریق ازدواج، تولد، قبول فرزند یا تعریف مشترک مرتبط می­ شود. اگر مردم خودشان را همچون یک خانواده بدانند، خانواده خواهند بود. تعریف مشترک یک صورت اصلی است، زیرا مردم احساس ‌می‌کنند که به یک گروه خانوادگی تعلق دارند. اگر آنان تعلق عمیق، شخصی و احساسی ( مثبت یا منفی) با گروه داشته باشند و اگر هویتشان را به واسطه این گروه به دست آورند، باید آنان را به عنوان خانواده قبول کرد چرا که آنان اعضای خانواده خواهند بود. حتی اگر روابطشان به واسطه سنت، قانون یا عرف به رسمیت شناخته نشود.[۴۳]

 

هم اکنون تعداد کمی این تعریف از خانواده را قبول دارند زیرا خانواده صور متعددی یافته است، از قبیل: خانواده با والدینی که هردو خارج از خانه کار ‌می‌کنند، خانواده تک والدینی، زوج­های دوباره ازدواج کرده، زوجهای بدون ازدواج، زوج­های بدون فرزند، پدر و مادر ناتنی، خانواده با حضانت فرزندی دیگر، زندگی جمعی بدون ازدواج و غیره[۴۴].

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1401-09-21] [ 11:22:00 ق.ظ ]