۵۰ - چنـگ چـون زالــی سـرافـکنده ز شــرم
گیسـوان در پــا کشـان، آخــر کـجاســت؟
واژگان: زال: پیر سفید موی. (معین)
معنی و مفهوم: کجاست آن چنگ که همچون پیرزنی سر خود را از شرم پایین انداخته و تارهایش مانند گیسوان پیرزن، از پشت پایش بر زمین آویزان بود.
آرایههای ادبی: حالت خمیدگی سر چنگ به پیرزنی مانند شده که از شرم، سر خود را پایین انداخته است. گیسو استعاره از تارهای چنگ است.
۵۱ - راوی خــاقــانــی، اینـــک مـــرحبــا
مــدحـت شـاه اخسـتان، آخــر کجاســت؟
معنی و مفهوم: ای راوی خاقانی، خوش آمدی؛ امّا ستایش و مدح شاه اخستان کجاست؟
۵۲ - تــاجـدار کشـور پنــجم، کـه هسـت
کیقــــباد خـــانـــدان ممـــلکت
واژگان: کیقباد: نام اوّلین پادشاه از سلسلهی کیان. (ناظم)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، پادشاه سرزمین ماوراءالنهر و به منزله کیقباد برای خاندان شاهنشاهی در مملکت است.
آرایههای ادبی: کشور پنجم استعاره از ماوراء النهر است. شاه در بزرگی و شکوه به صورت مضمر به کیقباد تشبیه شده است.
بند پنجم:
کلمات قافیه: عاشقان، جان، فشان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: پوشیدهاند
۵۳ - تیـغ خـورشـید از جهـان پــوشـیدهانـد
در هــوا خفتـــان از آن پــوشـیدهانــــد
واژگان: خفتان: جُبهای که روز جنگ پوشند. (دهخدا)
معنی و مفهوم: پرتوهای تیغ مانند خورشید را به وسیلهی ابرهای زره گون از جهان پنهان کردهاند.
آرایههای ادبی: تیغ خورشید استعاره از پرتوهای آن است. خفتان استعاره از ابر است.
۵۴ - تــا هــوا کـبریــت رنـگ آمـد ز چـرخ
آتـش ســیمابســـان پــوشـیدهانـــــد
معنی و مفهوم: از هنگامی که هوا مانند کبریت (گوگرد) تیره رنگ شده است، خورشید که همانند آتشی جیوهای است، از دیده پنهان شده است.
آرایههای ادبی: کبریت رنگ استعاره از رنگ تیره و منظور رنگ گوگرد است. آتش سیمابسان استعاره از خورشید است.
۵۵ - گــرچــه از کــبریـت بفــروزد چــراغ
زو چـــراغ آســـمان پـــوشــیدهانــــد
معنی و مفهوم: اگرچه چراغ را به وسیلهی کبریت روشن میکنند؛ امّا امروز از رنگ تیره و کبریتگون هوا، خورشید را که چراغ آسمان است، پوشیده و پنهان کردهاند.
آرایههای ادبی: چراغ آسمان استعاره از خورشید است.
۵۶ - وقـتِ سـرد اسـت آتـش افزون کن، کز ابـر
چشـمهی آتـش فشــان پــوشـیدهانـــــد
معنی و مفهوم: وقت سرماست، آتش را شعله ور کن؛ زیرا به وسیلهی ابر، خورشید را که همچون چشمهی آتشفشان، گرم و گدازان است پوشیده و پنهان کردهاند.
آرایههای ادبی: چشمهی آتشفشان استعاره از خورشید است که در گرمی و حرارت به چشمهی آتش فشان مانند شده است.
۵۷ - کعـبه زآتـش سـاز، چـون بــر فـرق کـوه
چـــادر احـــرامـیان پــوشــیدهانـــــد
واژگان: چادر اِحرامیان: چادر حاجیان، چادر سفید. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: آتش را کعبه و نیایشگاه خود قرار بده و به آن پناه ببر؛ زیرا قلهی کوه از برف چنان سفید شده که گویی چادر سفید مُحرمان خانهی کعبه را به سر کرده است.
آرایههای ادبی: فرق کوه اضافهی استعاری است. چادر احرامیان کنایه از برف است که مانند لباس احرامیان سفید است. کعبه با احرامیان تناسب دارد.
۵۸ - از شــعاع آتــــش آنـــک صــد دواج
در عـــذار شبســـتان پــوشــیدهانــــد
واژگان: دواج: به معنی لحاف باشد. (برهان ) شبستان: خوابگاه. (ناظم)
معنی و مفهوم: از انعکاس نور آتش بر دیوارههای شبستان، گویی صد لحاف بر روی آن پوشاندهاند.
آرایههای ادبی: پرتوهای آتش به دواج (لحاف) مانند شده است. عذار شبستان اضافهی استعاری و مقصود دیوارهای شبستان است.
۵۹ - وز مـــزاج مـــی، درون خــــاصــگان
صـــد دواج رایــگان پـــوشــیدهانــــد
معنی و مفهوم: از تأثیر طبیعی شراب بر خاصگان بزم، چنان درونشان گرم شده است که گویی آن ها را با صد لحاف پوشیدهاند.
آرایههای ادبی: گرمای حاصل از شراب را به لحاف مانند کرده است.
۶۰ - آن تنـــوره پیشتـر کــش، کـــز تفـش
در بنفــشه، ارغـــوان پـــوشــیدهانــــد
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:49:00 ق.ظ ]