۱- ضعف طراح سیستم (از نظر دانش و تجربه و سابقه کار)
۲- نامناسب بودن «زمان پاسخگویی»[۳]سیستم به کاربر (کند بودن سیستم)
۳- عدم آموزش مناسب کاربران و راهبران سیستم
۴- ناتوانی و ضعف راهبران و کاربران سیستم (از نظر دانش و تجربه و سابقه کار)
۵- ناتوانی برخی از حواس پنجگانه راهبران یا کاربران سیستم به ویژه حواس شنوایی، بینایی و لامسه
۶- توانایی ادراکی و شناختی افراد: مثل توانایی در تصمیم گیری، حل مساله، جستجو و حافظه
۷- تفاوت شخصیتی افراد
در خصوص مراوده بین کاربر و سیستم ملاحظاتی که در این رابطه باید رعایت گردند از سوی اشنایدرمن[۴] پیشنهادهایی ارائه شده که بین سیستم‏ و کاربر آن ارتباط دوستانه برقرار شود. وی در مورد اینکه گزارشهای خروجی سیستم دارای چه ویژگی‏هایی باشد و آنچه بر روی صفحه کامپیوتر ظاهر می‏شود چگونه سازماندهی و ارائه شود تا کاربر از دیدن آن خشنود شود و میل به کار بیشتر با سیستم داشته باشد، به نکات جالبی اشاره کرده است. اما آنچه مهم است این است که سیستم باید بگونه‏ای طراحی شود که با کاربر آن به سبک دوستانه ارتباط برقرار نماید. مسائل دیگری همچون «ورود داده‏ها به سیستم»[۵] نحوه کنترل خطاها و روش کردن آن برای کاربر سیستم «آزمایش پذیرش سیستم»[۶] و نحوه « نمایش دادها »[۷] را نیز به عنوان مسائل مهم در این رابطه معرفی کرده‏اند (schneiderman, j. 1987, 454, 459).
خانم و آقای ”لاودن“ از چهار موضوع اساسی برای شکست سیستم‏های اطلاعاتی نام می‏برند. (Laudon, k. & Loudon, j. 1991, 26, 764)
۱- طراحی

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

 

هزینه

عملیات

داده ها

اگر طراحی به نحو مناسبی انجام نپذیرد، اگر هزینه نگهداری و عملیاتی کردن سیستم بسیار زیاد باشد، اگر سیستم خوب هدایت و عملیاتی نشود، و اگر داده‏های صحیح و دقیق و مناسب به سیستم تغذیه وارد نگردد، به طور حتم سیستم در محل دچار مشکل گردیده و با شکست مواجه خواهد شد.
ایشان برای تعیین درجه موفقیت یا شکست سیستم‏های اطلاعاتی، پنج معیار را معرفی نموده‏اند. (Laudon, k. & Loudon, j. 1991, 6, 788)
۱- سطح بالای استفاده
۲- رضایت کاربر از سیستم
۳- طرز تلقی‏های مساعد درباره نقش سیستم
۴- اهداف تامین شده سیستم
۵- آثار و نتایج مالی
از سوی ”زاس“[۸] نیز همین معیارها برای تعیین درجه موفقیت سیستم‏های اطلاعاتی معرفی گردیده است (zwass, V. 1992, 54, 746)
خانم و آقای ”لاودن“ عوامل موثر در موفقیت و شکست سیستم‏های اطلاعاتی را به سه دسته تقسیم می‏ نمایند.
۱- عوامل فنی
۲- عوامل مدیریتی
۳- عوامل سازمانی
عوامل فنی مسائل نقص فنی در طراحی، عدم توانایی در تشخیص نیازهای کاربران و کابوس نگهداری و بهبود و به طور کلی مسائل مربوط به نرم افزار و تهیه و طراحی آن را شامل می‏گردد.
عوامل مدیریتی و سازمان هم به طور عمده به مسائل انسانی و تشکیلاتی سازمان های بکارگیرنده سیستم‏های اطلاعاتی و مواردی همچون مساله تغییر و مقاومت در برابر آن، نفوذ و احاطه کاربران، فاصله ارتباطی کاربر و راهبر با طرح سیستم، حمایت مدیریت و سطح پیچیدگی و مخاطره در اجرای سیستم باز می‏گردد (Landon, k. & Landon, j, 1991, 25, 318- 319).
”زاس“ عوامل موثر در موفقیت سیستم‏های اطلاعاتی را به هفت عامل دسته بندی و تقسیم می‏نماید. (Zwass, v. 1992, 748)
۱- حمایت مدیران
۲- تعامل مناسب و کافی بین طراح و کاربر (راهبر) سیستم
۳- تطبیق اهداف سیستم با اهداف سازمانی
۴- مدیریت تغییر
۵- مدیریت صحیح و مناسب بر پروژه توسعه سیستم
۶- کاربران و راهبران دارای انگیزه و آموزش دیده
۷- کیفیت برتر سیستم.
”موریک و مانیسون“ محدودیتهایی را که برای طراحی (MIS) در سازمانها وجود دارند به دو دسته تقسیم نموده‏اند. (Murdick, R. G & Munson, j. G, 1986, 34, 517)
۱- محدودیتهای داخلی
۲- محدودیتهای خارجی
همانگونه که در نمودار شماره (۱-۱) نشان داده شده است محدودیتهای داخلی یا درون سازمانی شامل شش عامل حمایت مدیریت بالاتر، سیاستهای سازمان،‏کارکنان ، مالی و سایر منابع ، پذیرش و اعمال نفوذهای فردی می‏باشد.
محدودیتهای خارجی یا برون سازمانی هم شامل مواردی است که از سوی دولت، مشتریان و سایرین (مثل عرضه کنندگان مواد و خدمات مورد نیاز سازمان و …) به سازمان تحمیل می‏گردد.
نمودار شماره (۱-۱) محدودیتهای درون و برون‌سازمانی در طراحی سیستم
”مک لوید“[۹] معتقد است که مسایل رفتاری و انسانی در هنگام طراحی سیستم بسیار مهم و حیاتی است وی از آن به عنوان مهمترین عامل موفقیت یا شکست سیستم‏های اطلاعاتی یاد می‏کند. بیم و هراسی که کارکنان در اثر ورود سیستم جدید به محیط کار آنان پیدا می‏کنند. باعث مقاومت زیاد آنها در مقابل آن می‏گردد. چرا که وقتی آنها از سیستم جدید ترسیدند، راه های مختلفی را برای نشان دادن واکنش خود انتخاب می‏ نمایند. اغلب مواقع کارکنان ترس خود را از سیستم جدید پنهان نموده ولی بعد صورت پنهانی اقدام به خرابکاری در سیستم می‏ نمایند. آنها در هنگام طراحی سیستم با طراح سیستم همکاری و هماهنگی لازم را به عمل نمی‏آورند و موانع مختلفی بر سر راه وی ایجاد می‏کنند. (McLeod Raymanod , 1994, 332)
«مدیسون و دارنتون»[۱۰] معتقدند که عواملی همچون شخصیت افراد، آموزش، مهارتها، الگوهای رفتاری و فرهنگ به عنوان «عوامل انسانی» و اندازه، نوع و ماهیت سازمان، نوع محصول و خدمات تولیدی به عنوان «عوامل سازمانی» قوانین، فشارهای محیطی و نوع نحوه دسترسی به منابع به عنوان «عوامل محیطی» در موفقیت یا شکست سیستم‏های اطلاعاتی موثر می‏باشند. البته آنها معتقدند که عوامل انسانی، بسیار مهم‏تر و موثر تر از عوامل فنی هستند .
ایشان همچنین «فرضیه سه جانبه» را در ارتباط با توسعه و بکارگیری سیستم‏های اطلاعاتی مطرح نموده‏اند. آنها اظهار داشته‏اند که در امر طراحی و بکارگیری سیستم‏های اطلاعاتی سه عامل «فرایند»، «داده» و «رفتار» به همه فعالیتها مرتبط می‏گردند. در بحث رفتار اینگونه مطرح می‏کنند که وقتی فرایند طراحی و استقرار و بکارگیری سیستم جریان می‏یابد. باید به این سوالات پاسخ داد که چه واقعه‏ای،تحت چه شرایطی می‏تواند شروع یاخاتمه یابد و افراد در این فرایند چه نقش یا تاثیری داشته یا خواهد داشت. (Richard Modison & Geoffery Darnton, 1996,198-9)
اگر همه عوامل موثر در بروز موفقیت یا شکست سیستم‏های اطلاعاتی به ویژه (MIS) را دسته بندی نمائیم موانع مهم‏تر و موثر‏تر عبارتند از:
۱- موانع انسانی
۲- موانع سازمانی و ساختاری
۳- موانع فنی و تکنولوژیکی
۴- موانع ناشی از طراحی نامناسب
۵- موانع ارتباطی
۶- موانع محیطی
اگر فرایند طراحی و پیاده سازی سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت در سازمانها را به سه دسته «طراحان، کاربران (مدیران) و کارشناسان پشتیبانی تقسیم کنیم. برای شناسایی همه عوامل مرتبط با موانع سازمانی لازم است که نقش و وظیفه هر یک از سه دسته مزبور را در فرایند توسعه و استقرار MIS تعریف و تعیین نموده و سپس بر اساس آن، موانع سازمانی را که ممکن است در هر مرحله بروز نماید تعیین و مشخص نمایئم. لذا اگر قرار باشد با یک نگرش سیستمی همه موانع سازمانی شناسایی گردند. لازم است با توجه به تقسیم بندی فرایند به سه دسته فوق، به عامل دیگری هم توجه داشت و آن مراحل و گامهای مختلفی است که در فرایند ایجاد سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت در سازمانها طی می‏شود.
به این ترتیب شناسایی و روشن کردن همه عوامل موثر در ارتباط با هر یک از عوامل سه گانه فوق‏الذکر، روشن کننده کلیه موانع سازمانی خواهد بود که بر سر راه سازمانها در فرایند ایجاد و بکارگیری MIS وجود داشته یا خواهند داشت.برای بیان روشن و مناسب این عوامل از الگوهایی که هر سه جنبه مزبور در آن دیده شده باشند باید بهره گیری نمود. در این تحقیق تلاش می‏گردد بر اساس یافته‏های تحقیق الگوی مناسبی برای این منظور پیشنهاد نمود.

 

۱-۷- متغیرهای پژوهش

الف) متغیر مستقل[۱۱]: یک ویژگی از محیط فیزیکی یا اجتماعی است که بعد از انتخاب، دخالت یا دستگاری شدن توسط محقق مقادیری را می‏پذیرد تا تاثیرش بر روی متغیر دیگر (متغیر وابسته) مشاهده شود (بازرگان و دیگران، ۱۳۸۱، ۴۳).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در این تحقیق، متغیرهای مستقل، عوامل موثر بر عدم استقرار سیستم‏های اطلاعاتی مدیریت شامل: ( **) می‏باشد.
ب) متغیر وابسته[۱۲]: متغیری است که تغییرات آن تحت تاثیر متغیرهای مستقل قرار می‏گیرد، انتخاب یک متغیر به عنوان وابسته (تابع) به هدف پژوهش بستگی دارد (بازرگان و دیگران، ۱۳۸۱، ۴۳). با توجه به هدف تحقیق استقرار موفق سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت به عنوان متغیر وابسته می‏باشد.
ج) متغیرهای میانجی: همه متغیرهای موجود در یک شرایط پژوهشی را نمی‏توان همزمان مورد مطالعه قرار داد. گاهی اوقات متغیرهایی که تاثیر برخی از آنها در تعیین رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته، باید خنثی یا ثابت نگه داشته شود (بازرگان و دیگران، ۱۳۷۶: ۴۴). در این تحقیق نیز از عوامل تاثیر‏گذار بر استقرار سیستم‏های اطلاعاتی مدیریتی که شامل عوامل محیطی، شغلی، فردی، (انسانی) می‏باشد ثابت در نظر گرفته می‏شود و به عنوان متغیرهای میانجی، کنترل یا مداخله گر قلمداد می‏شوند. و بیشتر به عوامل سازمانی پرداخته می‏شود.

 

۱-۸- فرضیه ‏های پژوهش

فرضیه های اصلی :

 

 

فقدان دانش درکاربران موجب عدم استقرار مناسب MISدرمخابرات استان خراسان می شود .

فقدان زیر ساختهای لازم موجب عدم استقرارصحیح MIS در شرکت مخابرات استان خراسان می شود.

ناآگاهی مدیران از اصول سیستمهای اطلاعات مدیریتی موجب عدم استقرار صحیح MIS در مخابرات استان خراسان می شود.

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:00:00 ق.ظ ]