مسلماً قانون و چگونگی مراحل ایجاد و تصویب آن در یک نظام دموکراتیک و جامعه مبتنی بر آرای مردم میتواندچهار چوبی مطمئن برای تضمین آزادی و تساوی جنسیتی در آموزش باشد.به همین دلیل قانونی که مبتنی بر عقل جمعی بشر باشد بیشک اصول کلی حقوقی از جمله رعایت تساوی جنسیتی و آزادیهای اساسی عقلانی را در برخواهد داشت به همین دلیل در نظام بین المللی حقوق بشر این اصول حقوقی بیان و سر لوحه اهداف آن میباشد. هم چنان که ماده ۴ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مقرر میدارد: محدودیتهای برقرار شده توسط قانون تا حدودی که با ماهیت این حقوق سازگار باشد و منظور از آن تنها توسعه رفاه عامه در یک جامعه دموکراتیک باشد قابل پذیرش است. پس این اصول باید در همه اقدامات خصوصاً قانونگذاری دولتها مورد توجه قرار گیرد، چرا که در همهی اسناد حقوق بشری به صورت تکلیف دولتها به شکل تصویب قوانین یا اصلاح قوانین مورد توجه بوده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در واقع دولتها به عنوان اینکه مسؤولیت ادارهی جوامع را بر عهده دارند و با رعایت حق مردم در تعیین سرنوشتشان و احترام به آزادیهای سیاسی و مدنی باید نمایندگان حقیقی ملتها بوده و از جانب آنها در صحنهی بینالملل حضور یابند و ضمن محترم شمردن حقوق و آزادیهای اشخاص و حمایت و تضمین این حقوق باید زمینه بهرهمندی از حقوق مختلف از جمله آموزش را برای همه افراد ملت به کار برند. به همین دلیلاست که از یک سو آزادی افراد اعم از زن و مرد و توانایی انتخاب آموزش از سوی آنها با توجه به نیازها و استعدادهایشان مورد توجه و تأکید قرارگرفته و از سوی دیگر با اصل رایگان و اجباری بودن تحصیلات ابتدایی این حق آنها مورد حمایت و تضمین قرار گرفته است. لذا آموزش اجباری نه تنها تعارضی با آزادی افراد در بهرهمندی از این حق ندارد بلکه مورد حمایت نیز قرار گرفته است.
اسناد بین المللی نیز ضمن اعلام و پذیرش چنین آزادی برای افراد و بیان تکلیف و تعهد دولتها در رعایت و حمایت از این حق و حق آزادی بر آموزش، حدودی را با توجه به اصول حفظ حیثیت فردی و اجتماعی انسان و در چهار چوب حقوق و آزادیهای اساسی ملتها بیان می کنند. ماده ۲۹ اعلامیه جهانی حقوق بشردر بند دوم اعلام میدارد که هر کس (بدون تمایز جنسیتی) در اجرای حقوق و استفاده از آزادیهای خود فقط تابع محدودیتهایی است که به وسیله قانون منحصراً به منظور شناسایی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران و برای مصالح صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرایط یک جامعه دمکراتیک وضع گردیده است که در هیچ مورد نمی تواند برخلاف مقاصد و اصول بینالملل باشد. میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز در ماده ۴ در خصوص حدودآزادی بیان میدارد که کشورهای عضو میثاق معترفاند که در تمتع از حقوقی که مطابق این میثاق در هر کشوری مقرر می شود آن کشور نمی تواند حقوق مزبور را تابع محدودیتهایی جز به موجب قانون بنماید آن هم فقط تا حدودی که با ماهیت این حقوق سازگار بوده و منظور آن تنها توسعه رفاه عامه در یک جامعه دموکراتیک باشد. مضافاً این که میثاق اخیرالذکر در بند۳ ماده ۱۳ ضمن این که حق والدین و سرپرستان قانونی کودکان را در انتخاب مدرسه به رسمیت میشناسد این انتخاب را مشروط به این مینماید که با حداقل موازینی که دولت در خصوص آموزش و پرورش ممکن است تجویز یا تصویب نموده باشد مطابقت نماید و آموزش و پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان مطابق معتقدات شخصی والدین یا سرپرستان قانونی آنان تأمین گردد.همچنین کنوانسیون حقوق کودک نیز در ماده ۲۹ ضمن اعلام آزادی در آموزش و پرورش رعایت حداقل استانداردها رابرای دولتها و متصدیان تأسیس مراکز آموزشی لازم دانسته است.
عکس مرتبط با اقتصاد
گفتار دوم: دلایل تبعیض در آموزش بر مبنای جنسیت و راهکارهای مبارزه با آن
مظلومیت جنس زن درطول تاریخ امری مسلّم و غیر قابل انکار است.مطلب تأسفآور دیگر اینکه بسیاری از ظلمها و ستمهای روا شده بر زنان به دین نسبت داده می شود. هر جا پیام دین به درستی دریافت یا اعمال نشده، زنان مورد ستم بوده اند. در طول تاریخ و در جوامع بشری شرق و غرب،علیرغم تعلیم انبیا،ستم و اهانتهایی علیه زنان اعمال شده و برخی از این موارد برخلاف تصریحات شریعت الهی، به دین نیز نسبت داده شده است.(قرباننیا و همکاران، ۱۳۸۴)
در رم، پدر خانواده حق داشته به حیات هر یک از اعضای خانواده مخصوصاً زن خود خاتمه دهد و ناچار نبود به هیچ یک از مقامات رسمی و عمومی در خصوص تصمیمی که گرفته توضیحی دهد یا دلیلی ارائه نماید. در خانوادههای رومی قرابت و خویشاوندی رسمی و حقوقی جز بین مرد با مرد معنی نداشت و بین زن با مرد یا زن بازن خویشاوندی رسمی و حقوقی وجود نداشت. (صدر، ۱۳۵۵)
ارسطو اندیشمند بزرگ یونان نیز متأثر از تعصبات معمول زمان خویش معتقد بود زن و بنده بر اساس طبیعت خود، محکوم به اسارت بوده و سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند. (دورانت، ۱۳۸۴)
در ایران نیز قبل از اسلام زنان شخصیت اجتماعی و صلاحیت معاملات حقوقی نداشتند و رأی مرد درباره آنها نافذ بود.زنان حق رای و اختیار تشخیص خیر و شر در زندگی خود نداشته اند و نفوذ مطلقالعنان مرد طاقت فرسا بود. (مطهری، ۱۳۹۰)
واقعیت این است که این همه ظلم و تبعیض در طول تاریخ در کشورها تا عصر حاضرحتی در بزرگترین سازمان بینالمللی(سازمان ملل متحد) وجود داشته به طوریکه اکثریت با مردان است و با وجودی که ماده ۸ منشور ملل متحد،به زنان حق انتخاب نماینده را میدهد، اما تبعیض جنسیتی هنوز در سازمان ملل هم دیده می شود. (زاهد، ۱۳۸۶)
تبعیض بر مبنای جنسیت علیه زن دلایل و زمینه های گوناگونی دارد که مهمترین آن عدم آگاهی زنان و دختران نسبت به حقوق خویش بوده است، که مهمترین راه دور نگه داشتن آنان در خصوص آگاهی بر حق خویش، محروم نمودن آنان از آموزش و پرورش میباشد، که در نتیجه زنان و دختران بیسواد و ناآگاه نسبت به حقوق حقه خود بار میآیند.
برخی از دلایل و زمینهها از این قرارند:
۲-۲-۱٫اعتقادات و باورهای فرهنگی
اکثر فمینیستها چنین استدلال کرده اند که در حالی که جنس زیست شناختی تفاوتی است که «به طور طبیعی» پیش میآید، همهی نقشها و شکل رفتاری ملازم با زن را جوامع مختلف به طور تاریخی تولید کرده اند. (فرید من، ۱۳۸۳)البته این انسانشناسان بوده اند که طی مطالعات و مقایساتشان میان بسیاری از جوامع غیر مدرن تا اواسط قرن بیستم،برای نخستین بار دریافتند که چگونه نقشهای جنسی در جوامع با یکدیگر متفاوت هستند و اینکه فرهنگ چه نقشی در شکل گیری مفروضات موجود در تمام جوامع درباره اینکه چه چیز مردانه و چه چیز زنانه است، ایفا می کند. (مارش، استوکر، ۱۳۸۶)
ممکن است آدمی یک«مؤنث»زاده شود اما این تمدن و فرهنگ است که«زن» میآفریند که تعریف می کند زنانه چیست و از پیش تعیین می کند که زنان چهطور باید رفتار کنند و چهطور رفتار می کنند و نکته مهم اینکه ساخت اجتماعی «زن»سرکوب دائمی زنان بوده است. نقشهای اجتماعی و شیوه های رفتاری که تمدنها و فرهنگها به زنان محول کرده اند «زنها را نسبت به مردان در موقعیت فرودستتری قرار داده است.» (فرید من، ۱۳۸۳)
مسئله دیگری که در ادامه بحث جنسیت و ساخت اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، نقش کلیشههای تبعیضآمیز جنسیتی است.«کلیشه چیزی است که بی هیچ تغییری تکرار و باز تولید میشود،با الگویی ثابت و عام انطباق دارد و از تشخیص خصوصیات فردی عاجزاست، در حقیقت تصویر ذهنی یکنواخت و قالببندی شدهای که برای اعضای یک گروه مشترک است و عقیدهای به غایت ساده شده،رفتار عاطفی و یادآوری بیآزمون و بررسی را نشان میدهد،کلیشه ممکن است در قالب داوری، احساس یا تصویر بیان شود، کلیشههای تبعیضنژادی به یک قوم خاص مربوط میشوند وکلیشههای تبعیض جنسی به جنس مخالف. (میشل، ۱۳۸۳)
بخش عمدهای از تبعیض میان پسران و دختران ناشی ازاعتقادات و باورهای فرهنگی خانوادهها است بهعنوان مثال ترس والدین ازامنیت دختروآبروی خانوادگیشان که ممکن است براثر دوری مسیر مدرسه ومحل زندگی ویااستفاده ازمعلمان مرد باشد و خانوادهها به دلیل بیسوادی والدین از مدرسه رفتن دختران جلوگیری کنند و یا اهمیت بیشتری را به تحصیل پسران می دهند و یا برخی مشکلات ناشی از دشواریهای مالی خانوادههاست، چرا که خانوادهها اکثراً ناگزیرند بابت مخارج کتاب، پوشاک و لوازم التحریر فرزندان هزینههی زیادی را متحمل شوند. پایین بودن مقام ومنزلت اجتماعی زنان و دختران، تأکید خانواده و اجتماع بر تحصیل پسران و تبعیض علیه دختران در خانواده، قیود فرهنگی و سنتیای است که زنان جوان را به ماندن در خانه ملزم می کند، برنامه درسی و روشهای تدریس نامناسب برای دختران و یا نامناسب برای فرهنگ محلی همه نمودهایی از تبعضهایی است که جنبه فرهنگی دارد.
۲-۲-۲٫ عدم توازن معلمان زن و مرد در سطوح مختلف تحصیلی
در بیشتر مناطق دنیا تعداد معلمان زن در سطح تعلیمات ابتدایی بیشتر است. اما زنان در سطوح عالی ودر مقامهای تصمیم گیری برای آموزش و پرورش بهخصوص در دانشگاهها نمایندگان قابل توجهی ندارند،نه تنها دختران دانش آموز به سرمشقهای مثبت احتیاج دارند،بلکه زنان معلم نیز ممکن است بهتر بتوانند به نیازهای دختران دانش آموز رسیدگی کنند.
برنامهها و مواد تحصیلی میتوانند یکی از وسایل عمده برای تقویت دیدگاه های کلیشهای مبتنی بر جنسیت باشند، یعنی نقشهای موردی انتظار برای مردان و زنان که جامعه از کودکی تحمیل می کند. در کتابهای درسی غالباً پسران به صورت اشخاص درشت اندام، شجاع، ماجراجو و با هوش ترسیم میشوند که در قالب رهبران،مخترعان و مکتشفان اقدام می کنند، از طرف دیگر دختران موجوداتی هستند ریزنقش، محجوب، حساس و زود رنج، محتاطو زیبا، … که کلیشههای سنتی مرتبط با تولیدمثل و مراقبت از کودک را ایفا می کنند، پندارهای خشک و کلیشهای در مورد پسران در برخی از کشورها به پسران قوت قلب می دهند که در رشتههای علمی تحصیل کنند. در حالی که پندارهای کلیشهای در مورد دختران موجب می شود که آنان از رشتههایی چون ریاضیات و علوم که آنها را برای خود دشوار میانگارند وحشت کنند و به این ترتیب مفهوم ضعیف بودن در ذهن دختران تقویت میگردد.[۱۸]
۲-۲-۳٫ راهکارهای مبارزه با تبعیض در آموزش بر مبنای جنسیت
در خصوص مبارزه با تبعیض بر مبنای جنسیت راهکارهای مختلفی ارائه شده است، فمینیستها در گروهها و عقاید مختلف نظراتی ارائه نموده اند، به گونه ای که برخی از آنان قایل به امتیازات بیشتری برای زنان نسبت به مردان در زمینه حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده اند.ولیکن جدای از مکتبها و نظریه های مختلفی که ارائه شده است به نظر میرسد بهترین راهکار برای اجرای عدالت جنسیتی در همه زمینهها خصوصاً در امر آموزش خشکاندن همان علل و عواملی است که باعث پیدایش این گونه تبعیضها و محرومیتها می شود.
بنابراین چون بخش عمدهای از تبعیض میان پسران و دختران ناشی از اعتقادات و باورهای فرهنگی خانوادههااست بهترین راهکار مبارزه نیز اصلاح و تنقیح امور و اعتقادات فرهنگی است.
چون در بیشتر مناطق دنیا تعداد معلمان زن در سطح تعلیمات ابتدایی بیشتر است. اما زنان در سطوح عالی ودر مقامهای تصمیم گیری برای آموزش و پرورش به خصوص در دانشگاهها نمایندگان قابل توجهی ندارند،نه تنها دختران دانش آموز به سرمشقهای مثبت احتیاج دارند،بلکه زنان معلم نیز ممکن است بهتر بتوانند به نیازهای دختران دانش آموز رسیدگی کنند،از این رو اقدامات عملی در خصوص توازن معلمان زن و مرد در تمامی دوره های تحصیلی نیز می تواند راهکار مناسبی برای حل موضوع باشدکه اقدامات دولتها در این زمینه کارساز است.هم چنین اصلاح برنامهها و مواد درسی و بازیافت استعداد دختران در عمده رشتههای تحصیلی می تواند راهکار خوبی برای حل موضوع باشد.
نتیجه
با عنایت به مباحث مذکوردر مییابیم که محروم نمودن زنان از بهرهمندی آموزش و در درجه دوم قراردادن آنها بهعنوان انسانهایی خاص در این خصوص زمینهی بسیاری از محرومیتها و تبعیضهای دیگر را در پی داشته به گونهای که مصالح، منافع، صلح و امنیت بینالمللی را به مخاطره میافکند. چراکه آموزش یک حق بنیادین و فینفسه حقی بشری بدون تمایز جنسیتی جهت بهرهمندشدن از سایر حقوق انسانی است.
درآموزههای دین مبین اسلام چه در آیات متعدد قران مجید و احادیث و روایاتفراوانی که از ائمه معصوم ما بهصورت متواتر نقل شده، مسئله آموزش و فریضه فراگیری علم بر هر فرد مسلمان اعم از زن و مرد مورد تأکید قرار گرفته است، در اسناد متعدد بینالمللی حقوق بشر، عدالت جنسیتی در بهرهمندی از آموزش به طور ضمنی یا آشکارا مورد توجه قرار گرفته، در منشور ملل متحد در بند ۳ ماده ۱ به طور ضمنی به این موضوع توجه شده، ولیکن در زمان صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ صراحتاً در ماده ۲۶ با به کارگیری اصطلاح هر کس[۱۹] حق آموزشرا برای زنان علاوهبر مردان محترم میشمارد. اسناد، اعلامیهها و کنوانسیونهای متعدد دیگر بعدی در صحنه بینالمللی صراحتاً از حق زنان در بهرهمندی از آموزش دفاع نمودهاند.
همچنین جامعه جهانی و اسناد بینالمللی حقوق بشر اصول مهم و بنیادینی را در ارتباط با حق آموزش و پرورش برای همه، خصوصاً زنان و دختران در نظر گرفته که از آن جمله اصل آزادی انتخاب آموزش و پرورش است، چرا که رعایت اصل آزادی همراه با عدالت جنسیتی، نقش به سزایی در خصوص بهرهمندی همه انسانها از دیگر حقوق جهانشمول و خدادادی مانند آزادی عقیده و آزادی مذهب دارد.
اصل عدالت که غایت آمال و آرمان مطلق تمام انسانهاست و اصل رایگان و اجباری بودن آموزش و پرورش نیز از جمله اصولی است که مورد توجه اسناد بینالمللی حقوق بشر در زمینه آموزش برای همگان با دیدگاه عدالت جنسیتی میباشد که در تأمین و رعایت این اصول دولتها نقش و وظیفه مهمی را بر عهده دارند.
متأسفانه علیرغم همه این تأکیدات در فقه، حقوق اسلامیو اسناد بینالمللی حقوق بشر تاکنون جامعهی جهانی در تحقق کامل عدالت جنسیتی در زمینه آموزش موفق نبوده و سومین هدف از اهداف اعلامیه توسعه هزاره سوم که تقویت برابری جنسیتی و توانمندی زنان است، در گام نخست رفع تبعیضات جنسیتی در سطح ابتدایی و پس از آن در خلال تحصیلات، دو فاکتور تعیین شده برای ۲۰۰۳ هستند که تا سال ۲۰۱۵ باید در تمامی سطوح محقق شود. اما واقعیتهای موجود نشان میدهد که هیچ یک از این اهداف تاکنون در تمامی جهان محقق نشده و هنوز اکثریت بیسوادان جهان را زنان تشکیل میدهند.
فصل سوم
عدالت جنسیتی در پرورش از دیدگاه حقوق اسلام و حقوق بشر
مقدمه
تربیت، فرایندی است ناظر به انسان در همه عمر او و نه مقطع خاصی از آن، دقیقاً به همین دلیل است که تربیت بیش از آنکه حق کودک باشد، یک حق بشری و انسانی است؛ البته به لحاظ ویژگیهای خاص تربیتپذیری انسان در دوران کودکی، حقوق تربیتی کودک از جایگاه و نقش والاتر و بیشتری برخوردار است و این مهم جنسیتپذیر نبوده و باید در همه دوران عمر بدون تمایز جنسیت صورت پذیرد. ازاینرو در منابع فقهی، هم در قرآن و هم در احادیث و روایات متعدد به این مهم پرداخته شده است.
در آموزههای دین مبین اسلام چه در آیات متعدد قرآن، احادیث و روایات همچنین اعلامیهها و اسناد بین المللی و نیز در کنفرانسها و نهادهای بین المللی نیز به این موضوع پرداخته شده و مسئولیت اولیه و اصلی پرورش کودک بر عهده والدین گذاشته شده و دولتها نقش تکمیل کننده و تسهیلگر و ثانوی دارند.برخی این امر را نشان از روحیه فردگرایی تدوینکنندگان این اسناد و نگاه بدبینانهای که نسبت به واگذاری صلاحیتهای گسترده به حکومتها دارند، میدانند. ولی نمیتوان چنین نگرشی را چندان صحیح تلقی نمود زیرا پذیرش اولویت حق والدین در تعلیم و تربیت، به سبب پیش فرض ذهنی و نوعی توافق ضمنی مبنی بر پذیرش اهتمام بیشتر والدین به فراهم نمودن موجبات سعادتمندی کودک خویش است که خود از جمله استعدادها و گرایشهای فطری یا طبیعی و خدادادی سرشته شده در وجود بشر است؛ وانگهی این مهم خود از جلوههای مشارکت جامعه در امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که امروزه به شدت بر آن تأکید می شود.
در فصل سوم تحت عنوان عدالت جنسیتی در پرورش ابتدا به مبحث عدالت جنسیتی در پرورش در حقوق اسلامی پرداخته و سپس حق پرورش در حیطههای گوناگون تربیتی بر مبنای عدالت جنسیتی در طی سه گفتار بحث خواهد شد و در مبحث سوم به عدالت جنسیتی درحق پرورش در حقوق بشر خواهیم پرداخت.
مبحث اول: عدالت جنسیتی در پرورش در حقوق اسلامی
گفتار اول:ویژگیهای عدالت جنسیتی در پرورش
دانلود
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:40:00 ب.ظ ]